مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
مکتب نگارگری اصفهان
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۹
41 - 61
حوزه های تخصصی:
در تاریخ نگارگری ایران، کاربرد منظره در ترکیب بندی دارای جایگاه و اهمیتی ویژه بوده و در هر دوره همگام با نگرش های گوناگون تجلی یافته است. شیوه منظره پردازی که در طی قرون نهم و دهم ه.ق با جلوه ای خاص و پر جزییات مورد توجه نگارگران بود، در مکتب نگارگری اصفهان تا حد زیادی دستخوش تغییر گردید و کارکرد سابق خود را از دست داد. در این میان دو نگارگر ممتاز و برجسته دربار صفوی، صادق بیگ افشار به عنوان نماینده سبک متقدم و رضا عباسی نماینده سبک متاخر محسوب می شوند که هرکدام در شیوه طراحیِ خود، به غایت استاد بودند. در بررسی اجمالی میان آثار این دو هنرمند در نگاره هایی با مضمون و مجالس مشابه، تفاوتِ شیوه ی منظره پردازی مشهود است. از آنجایی که این دو هنرمند را می توان نمایندگان بارز دو سبک نگارگری متقدم و متاخر در مکتب اصفهان عصر شاه عباس اول نامید، ضرورت شناسایی وجوه اشتراک و افتراق ویژگی های تصویری آثار ایشان در یکی از حوزه های خاص و بحث برانگیز نگاره، یعنی منظره مطرح می شود. بر این اساس، مساله تحقیق بدین شکل طرح می گردد: چه ویژگی هایی در منظره پردازیِ سبک نگارگری متقدم و متاخر مکتب اصفهان صفوی با تاکید بر آثار صادق بیگ افشار و رضا عباسی به کار رفته است؟ در این راستا ابتدا ماهیت و اصول منظره پردازی در دو سبک قدیم و جدید مکتب نگارگری اصفهان تعریف شده و سپس مطالعه تطبیقی بین آثار دو هنرمند انجام می شود. نتایج کلی پژوهش، مبین تفاوت هایی در شیوه منظره پردازی آثار دو هنرمند است که بیشتر در رویکرد آنها به طبیعت نمود می یابد. این پژوهش در دسته پژوهش های کیفی قرار می گیرد و روش آن، تحلیلی-تطبیقی است. جامعه بررسی را منتخبی از نگاره های صادق بیگ افشار و رضا عباسی تشکیل می دهند که در بازه زمانی و مضمونی مشترک، خلق شده اند.
مقایسه تطبیقی جانورنگاری در دیوارنگاره های کاخ چهل ستون اصفهان و قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۳۲)
7 - 17
حوزه های تخصصی:
نگارگری مکاتب دوره صفوی رابطه تنگاتنگی با هم دارند. جانورنگاری خشی از نگارگری که در دیوارنگاره های اولیه کاخ های چهل ستون اصفهان و قزوین نقش بسته، نشانگر این پیوستگی است. فرضیه نگارندگان مبتنی بر آن است که دیوارنگاره های اولیه ی کاخ های چهل ستون اصفهان و قزوین که مربوط به دوره شاه تهماسب و شاه عباس اول هست ازنظر سبک با هم مطابقت دارند و توسط نسلی از نگارگران انجام شده اند که سابقه کار و هنرآموزی را در مکاتب تبریز و قزوین داشتند. هدف از این پژوهش تطبیق موضوع ها، ویژگی های سبکی و عناصر به کاررفته در دیوارنگاره های اولیه بنای چهل ستون اصفهان و قزوین بود. از این مطالعه چنین برمی آمد که آزادی که در مکتب اصفهان از آن بحث می شود در این نگاره های مذکور قابل رویت نیست زیرا هنوز در این دیوارنگاره ها سبک مکاتب قبلی نمایان است. جانور سازی در نگاره ها گرچه هر سه شیوه جانورنگاری را در برمی گیرد اما در آثار باقی مانده در دو بنای حایز اهمیت دوره صفوی، اثری از جانوران اسطوره ای اژدها و سیمرغ نیست و گرفت و گیر در این دیوارنگاره ها حذف و یا محدود شده است. تغییر و تحولات مذکور در جانورنگاری از سال های پایانی مکتب تبریز دو، آغاز و در دیوارنگاره های چهل ستون قزوین و اصفهان خودنمایی کرده است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- تطبیقی بوده و در مطالعات از منابع کتابخانه ای و تحقیق میدانی استفاده شده است.
بررسی عوامل مؤثر بر طراحی پارچه های غیاث الدین علی نقشبند یزدی در دوره صفوی
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
7 - 20
حوزه های تخصصی:
بدون شک دوره صفوی از مهمترین و پررونق ترین ادوار پارچه بافی ایران محسوب می شود. در این دوره انواع پارچه های ابریشمی، مخمل، زری و دیگر انواع پارچه به سفارش دربار بافته می شد. شهر یزد در اواخر قرن دهم هجری، از مهم ترین مراکز پارچه بافی بود و خواجه غیاث الدین علی نقشبند یزدی پایه گذار مکتب پارچه بافی یزد، از هنرمندان مطرح دربار و مورد علاقه شاه عباس بود. این مقاله با هدف بررسی مهمترین عوامل مؤثر بر طرح و نقش پارچه های غیاث در دوره صفوی، بر آن است تا طر ح ها و نقوش پارچه های غیاث را معرفی نماید. بدین منظور بر اساس هدف بنیادی- نظری و روش توصیفی، تحلیلی و شیوه کتابخانه ای و مشاهده ای، اطلاعات گردآوری شد. نتایج حاکی از آنست که انواع طرح و نقش پارچه های غیاث از طرفی با اقتباس از نگارگران مکتب تبریز همچون کمال الدین بهزاد، سلطان محمد و محمد هروی و همچنین نگارگران مکتب اصفهان، همچون رضا عباسی و پیروانش و از طرفی با اقتباس از موتیف های زینتی پارچه های دوره های پیشین و همچنین هنر چینی و خط نوشته ها خلق شده اند؛ ضمن آنکه غیاث با بهره گیری از نقوش فرش تبریز، زیلوی یزد، نقوش گیاهی و حیوانی خاص طبیعت و اقلیم یزد و همچنین شیوه های ابداعی و شخصی در طراحی پارچه توانسته شیوه ای منحصر بفرد و خاص مکتب یزد خلق کند.
تألیف و تفرُّد در نقاشی مکتب اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
29 - 39
حوزه های تخصصی:
در این مقاله از رویکردی جامعه شناختی و با تمرکز بر مناسباتِ تولیدیِ هنر به مسئله امکانِ پیدایش نقاش در مقام «مؤلف» در نگارگری مکتب اصفهان پرداخته شده است. با اتخاذ روش توصیفی-تحلیلی، ازیک سو اسنادِ تاریخیِ شیوه تولید نقاشی در آن دوران و از سوی دیگر مضامین و فرم آثار نگارگران صاحب سبک آن مکتب موردبررسی قرارگرفت. مطابق شواهد تاریخی در کتابخانه های درباری این دوران همچنان مزد به شکلی بی واسطه در ازای مدتِ خدمت به نیرویِ کار نقاشِ ماهر تعلق می گرفت. بنابراین در این زمینه «تألیف» بیش از آفرینش خلاقانه به معنای تجمیع و تکمیل بود. از میانه های عهد صفوی با افزایش حامیان و کاهش انحصار در تولید نقاشی و شکل گیری وساطتی محدود میان «عرضه» و «تقاضای» هنر، جریانی در نقاشی ایرانی تقویت شد که می توانست به صورت نسبی شرایط را برای رشد استقلالِ رسانه ای و خلاقیت فردی فراهم کند. در این جریان دیدِ فردی و «اینجا و اکنون» نقاش اهمیت بیشتری یافت و «چهره ها» و «رقم ها» بیش ازپیش در آثار ظاهر شدند. برخی آثار برجامانده به این سبک در کارستانِ نقاشانی چون صادقی بیک افشار، رضاعباسی و معین مصور نشان دهنده بارقه هایی از تعریفِ نقاش به مثابه «مؤلف» است، بارقه هایی که اگرچه در زمینه اقتصادِ هنر آن دوران امکان تعمیق نیافت، اما امکان پیدایش سبکی متمایز را در سنت نگارگری مجسم ساخت.
عوامل موثر بر خودآگاهی هنری نگارگران مکتب اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگر تشکیل یک حکومت ملی در لوای تشیع را مهم ترین دستاورد صفویان طی 254 سال بدانیم، پس بیراهه نیست اگر «فردیت هنری» و پیروِ آن، «خودآگاهی هنری» را نیز شگرف ترین دستاورد نگارگران مکتب اصفهان برشمریم. عده ای از منتقدان و مورخان هنری هنگام بررسی نقاشی های مکتب اصفهان به «فردیت هنری» این نگارگران اشاره می کنند که تأکیدی بر خودآگاهی هنری آنان محسوب می شود. این نوشتار ضمن توصیف مفهوم «خودآگاهی هنری» به مهم ترین دستاوردهای آن نیز می پردازد که مهم ترین آنها عبارت است از کسب و بروز هویت مستقل هنرمند. از دیگر تأثیرات خودآگاهی و فردیت هنری نگارگران این دوران می توان از ترویج آثار مرقوم و تألیف تذکره ها و خودنوشت های نگارگران این عصر نظیر «قانون الصور» و «مجمع الخواص» نام برد که به غیر از ذکر احوالات خود به توصیف تحولات و گرایش های هنری زمانه نیز می پردازند. اما چه عواملی در بروز این خودآگاهی هنری دست داشته است؟ این نوشتار ضمن توصیف مفهوم خودآگاهی هنری، به بررسی عوامل مختلفی می پردازد که در رشد این پدیده نزد نگارگران مکتب اصفهان دست داشته اند. یافته های این پژوهش، معطوف به بررسی نتایج خودآگاهی مزبور در برخی از نگاره های اساتید مکتب اصفهان است. نگارگران این عصر ضمن تجربه گرایی و تثبیت سلیقه هنری خویش از بازارهای هنریِ خارج از مرزهای ایران نظیر هندوستان و امپراتوری عثمانی غافل نبودند و آثارشان را به آنها نیز می فروختند. روش تحقیق این مقاله توصیفی-تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات آن کتابخانه ای بوده است، نمونه های کتاب آرایی و نگاره های آن نیز به شیوه گزینشی بوده و منحصراً به منتخبی از نگاره های مکتب اصفهان اختصاص دارد.