مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
طبقه
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره چهارم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
174 - 187
تذکره نویسی عرفانی شکلی از نوشتار عرفانی است که از منظر روایی با دو وجه گزاره ای-توضیحی و داستانی و از منظر گفتمانی با الگو سازی و مشروعیت بخشی به سوژه های عرفانی حکایت هایی را درباره آنها سامان داده است. به رغم اشتراک در گونه ادبی یا پیروی از سنت روایی مشترک، برساخت روایی و گفتمانی تذکره ها بنا به تلقی ویژه مولف-راویان از مفهوم هویت-طبقه متفاوت است. در این نوشتار تلقی مولف-راویان دو تذکره جمعی عرفانی، طبقات الصوفیه انصاری و تذکره الاولیای عطار از مفهوم هویت-طبقه و پشتوانه های معرفتی و ایدئولوژیک سامان دهنده آنها دلالت یابی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می دهد که مولف-راوی طبقات الصوفیه به پیروی از سنت گردآوری حدیث و تاکید بر واقعیت صلب در تبیین هویت-طبقه سوژه-ها بیشتر بر عناصر از پیش تثبیت شده هویت آنها تکیه کرده و غالباً از تبیین سبک زندگی مبتنی بر سلیقه و مصرف طفره رفته است. افزون بر این در تداوم روایی متن، بخش قابل ملاحظه ای از فضای متنی را به تبیین مفاهیم عرفانی یا مناجات اختصاص می دهد. در مقابل مولف-راوی تذکره الاولیاء به دلیل گرایش به عرفان عاشقانه و بی پروا و نیز دلبستگی به جنون برساخته با گشودگی تمام، وجوهی از عناصر برسازنده سلیقه و مصرف سوژه ها همچون سخن گفتن، تغذیه، پوشاک، عبادات و مناسک، تعلقات و دارایی ها را بازنمایی می کند. با این وصف تلقی انصاری از مفهوم هویت-طبقه همسو با سنت قدیمیِ امتناع از بازنمایی فرد و بدن وی، فروبسته بوده و بازنمایی سوژه ها در خدمت تبیین مفاهیم عرفانی است، در حالیکه نوشتار عطار با بسط سنَت تذکره نویسی در خدمت تیپ سازی عرفان عاشقانه است، کنشی که قلندرانه اغلب وجوه زندگی روزمره سوژه ها را افشا می کند.
بررسی نظری در شناخت طبقه متوسط(مقاله علمی وزارت علوم)
اساس مقاله حاضر بررسی نظری ساختار طبقه متوسط (با تأکید بر طبقه متوسط جدید) [1] در ایران است، و به لحاظ روش شناسی از نوع مطالعه تحلیلی می باشد که برای جمع آوری اطلاعات از روش اسنادی استفاده شده است.چارچوب نظری انتخابی برای تحلیل طبقه، براساس نظریات ماکس وبر و آنتونی گیدنز می باشد. زیرا در نظریات این دو صاحبنظر از سه ملاک ثروت، منزلت و قدرت (موقعیت اقتصادی، اجتماعی در کنار توانمندی و تخصص) برای تمییز دادن طبقات و اقشار اجتماعی استفاده شده است و از آنجایی که عمدتاً طبقه متوسط (جدید) را گروه بوروکرات ها تشکیل می دهند، هرچند بعضی از این افراد از لحاظ اقتصادی و درآمدی ضعیف هستند، ولی در مجموع، این افراد از نظر تحصیلات و تخصص در سطح بالایی می باشند و به همین جهت در طبقه متوسط قرار می گیرند. اما مفهوم طبقه متوسط جدید در ایران حاصل ارتباط با غرب است و مراحل صنعتی و بطئی را مانند جوامع غربی نگذرانده است، تا مفهوم طبقه متوسط بدان معنا که در غرب است، باشد. یعنی طبقه متوسط حاصل نوسازی و مدرنیزاسیون است که از جوامع غربی وارد کشور شده و این طبقه از جنبش مشروطه به این طرف رشد داشته است. در مجموع طبقه متوسط جدید با محوریت روشنفکری شکل گرفته است، چون گفتمان روشنفکران، گفتمان دموکراسی است.
اقتصاد سیاسی سرطان در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۳ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
107 - 130
حوزه های تخصصی:
مسأله مرکزی این مقاله تحلیل امر اجتماعی در بیماری سرطان است. از این منظر استدلال شده که پزشک سازی، بیماری سرطان را به امری زیستی تقلیل می دهد و مؤلفه های اجتماعی این بیماری را از نظر پنهان می کند. این تصویر مخدوش مواجهه با کلیت این بیماری را که تحلیل آن به ساختارهای اجتماعی از جمله مناسبات اقتصادسیاسی راه می برد مسدود می کند. هدف این پژوهش نشان دادن ابعاد اجتماعی-اقتصادی سلامت و بیماری و مشخصاً سرطان است. روش تحقیق انتقادی با رویکرد اقتصادسیاسی است. در این روش اطلاعات موجود با رویکرد نظری ترتیب یافته و تحلیل شده است تا دلالت های پنهان آن ها و روابط پوشیده ی وضع موجود آشکار شوند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که عوامل خطر ابتلا به سرطان از سوی مناسبات اقتصادی و اجتماعی تعیین می شوند و ساز و کار توزیع منابع و الگوی برخورداری افراد، میزان خطر ابتلای آن ها را توضیح می دهد. مصرف دخانیات، عدم تحرک و الگوی تغذیه که عوامل خطر سرطان محسوب می شوند متناظر با جایگاه طبقاتی افراد توزیع می شوند و گروه های پایین با خطر بیشتری مواجه هستند. فهم بیماری سرطان در کلیت آن، مسیر مواجهه با این بیماری را از پزشکی محض به سمت راهکارهای سیاسی در توزیع منابع هدایت می کند.
مطالعه عوامل مؤثر بر تساهل اجتماعی در ایران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تغییرات اجتماعی - فرهنگی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷۶
7 - 27
حوزه های تخصصی:
تمامی جوامع برای اینکه انسجام اجتماعی داشته باشند و افراد جامعه از همدیگر فاصله پیدا نکنند بایستی از سطحی تساهل برخوردار باشند. بدین معنا که همزیستی اجتماعی مستلزم پذیرش تنوع فرهنگ ها، اقوام، گروه های مختلف نژادی، دینی و ... است. تحمل تفاوت ها و پذیرش دیگران با گرایش ها و ویژگی های مختلف می تواند باعث پایایی هر جامعه ای و در نتیجه عامل رشد و توسعه آن باشد. مقاله حاضر به مطالعه عوامل مؤثر بر میزان تساهل اجتماعی ایران می پردازد و بدین منظور از داده ثانویه استفاده شده است که توسط رونالد اینگلهارت به صورت جهانی درباره ارزش های جوامع مختلف پیمایش شده است. عوامل مختلفی که در این مقاله بررسی شده است عبارت اند از: میزان تحصیلات، دینداری، طبقه، درآمد، سن و جنسیت به عنوان متغیرهای مستقل که رابطه آنها با میزان تساهل اجتماعی افراد در ایران مورد سنجش قرار گرفته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که بین تحصیلات، دینداری، طبقه، درآمد، سن و جنسیت و میزان تساهل اجتماعی رابطه معنی دار در سطح 000/0 وجود دارد. بنابراین تمامی فرضیه های مطرح شده در این تحقیق تأییدشده اند. همچنین تحلیل رگرسیون نشان می دهد که از بین متغیرهای مستقل مطرح شده در تحقیق میزان تحصیلات، بالاترین تأثیر را در پیش بینی تغییرات میزان تساهل اجتماعی دارد و متغیرهای دینداری، سن و جنسیت در رتبه های بعد قرار دارند که درمجموع 354/. درصد تغییرات تساهل اجتماعی را پیش بینی می کنند.
معنای سیاسی ستیز جنسی در جوامع غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۲۳ زمستان ۱۳۸۸ شماره ۴ (پیاپی ۹۲)
1089 - 1114
حوزه های تخصصی:
مطالعات در مورد فرهنگ های مختلف نشان می دهد که هویت فردی براساس مفاهیم دوگانه جنسی زن و مرد که در جوامع غربی جنسیت نامیده می شود، چندان پدیده جهان شمولی نمی باشد؛ زیرا این قبیل گفتمان نه در جوامع شرقی معمول است و نه این که در بین خرده فرهنگ های کشورهای غربی مرسوم می باشد. بنابراین مرکز اصلی تفکیک جنسی عمدتاً کشورهای پیشرفته کاپیتالیستی است. لذا در این مقاله استدلال می شود که ستیز جنسی سیاست قدرت های حاکم بر جوامع یاد شده در جهت جایگزینی ستیز طبقاتی می باشد.
ارزیابی مفهوم طبقه اجتماعی در جرم شناسی انتقادی: تحلیل محتوای کیفی فیلم «پلتفرم»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طبقه به عنوان یکی از مهم ترین اصطلاحات مطرح شده در جرم شناسی انتقادی به مسأله اقتصاد سیاسی جرم در بستر فرایند تولید تمرکز می کند. نابرابری طبقه مدار به مثابه یکی از حقایق زندگی اجتماعی به وضعیتی اطلاق می شود که در آن طبقه فرادست، قشر فرودست را در حوزه های مختلف به حاشیه رانده، طرد می کند یا نادیده می گیرد. ازآنجاکه جرم شناسی انتقادی، جرم را محصول بسترهای اقتصادی و اجتماعی نامتوازن می داند، از یک سو، رابطه میان طبقه، جرم و کنترل اجتماعی را بررسی می کند و از سوی دیگر، درصدد تبیین نقش نظام های طبقاتی در ایجاد محیط های جرم زا است. به همین دلیل پژوهش حاضر درصدد است تا با روش تحلیل محتوای کیفی، ارتکاب جرم را در پرتو مفهوم طبقه در فیلم «پلتفرم» تحلیل و نقد کند. یافته های حاصل از تحلیل فیلم پلتفرم، بر چهار محور سرکوب طبقه نابرخوردار توسط طبقه فرادست، فاصله طبقاتی به مثابه علت جرم در نظام سرمایه داری، عدم اتحاد و همبستگی بین طبقات و اتحاد رمز پیروزی در نظام سرمایه داری استوار است. ارزیابی کلی فیلم نشان می دهد که کارگردان از یک سو، با توسل به نگرش های انتقادی قصد بازنمایی مفاهیم اجتماعی همچون اختلاف طبقاتی، توزیع ناعادلانه منابع، عدالت اجتماعی و رفتارشناسی انسان در بستر مناسبات قدرت را دارد و از سوی دیگر، در پی برقراری ارتباط معنادار میان طبقه اجتماعی و جرم است.
تحلیلِ نظری تحولات پایگاه اجتماعی دولت در تشکیل نظام جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش بطور برجسته با دو مفهوم مواجه خواهیم بود؛ طبقه حاکم (در اینجا به مثابه دولت) و پایگاه اجتماعی (به منزله طبقه پیرو و تحت حکمرانی) «موسکا» جامعه را متشکل از دو گروه حاکم و تحت حکمرانی برمی شمارد. طبقه حاکم نیز شامل دو گروه است. بالاترین لایه، نخبگان حاکم اند که تعداد اندکی را هستند و گروه دوم که شمار بیشتری از مردم را شامل می شود، توانایی و پتانسیل بالقوه رهبری را دارند. ثبات سیاسی یک جامعه بستگی به سطح اخلاقیات، هوش و فعالیت نخبگان بالقوه دارد. به نظر موسکا تغییر در نخبگان حاکم، زمانی رخ می دهد که منابع جدید از رفاه، علاقه عملی به رشد دانش و ایده های جدید توسعه یابد و یا یک دین قدیمی فرو ریزد و یا دین جدید ظهور کند.
مصرف فرهنگی، طبقه اجتماعی یا فردیت؟ (مورد مطالعه شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی نهادهای اجتماعی دوره ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۲
283 - 310
حوزه های تخصصی:
اهداف: مصرف و مصرف فرهنگی از پدیده های مهم جامعه معاصر است که ضمن تأثیرپذیری از عوامل مختلف فردی و اجتماعی، ابعاد مختلف زندگی افراد را متأثر می کند. بسیاری از صاحب نظران، مصرف و مصرف فرهنگی را متأثر از طبقه اجتماعی و نیز معرفی برای آن می دانند. برخی مطالعات، به ویژه در دنیای مدرن علاوه بر طبقه، ویژگی های فردی و فردیت را نیز عامل مهم تعیین کننده مصرف و مصرف فرهنگی دانسته اند. هدف این مقاله بررسی میزان و نوع مصرف فرهنگی شهروندان تهرانی و عوامل مؤثر بر آن با تأکید بر دو رویکرد فوق است. روش مطالعه: روش مقاله، پیمایش و ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه بوده است. پاسخ گویان550 نفر از شهروندان 15 تا 75 سال مناطق 22 گانه شهر تهران بوده که با نمونه گیری تصادفی طبقه ای، انتخاب و با آنان مصاحبه انجام شده است. یافته ها: نتایج تحقیق نشان می دهد هم فردیت و هم طبقه افراد با میزان و نوع مصرف فرهنگی آن ها رابطه دارند؛ اما رابطه آن ها در کالاهای فرهنگی مختلف متفاوت است. در کل متغیرهای مدرن- سنتی بودن، تمایلات فرهنگی، طبقه، سکولار- دین دار و تمایلات اجتماعی با مصرف فرهنگی (688/0=R) همبستگی چندگانه دارند و می توانند (461/0 = R2) از تغییرات مصرف فرهنگی را تبیین نمایند. بیشترین وزن به متغیرهای تمایلات فرهنگی، مدرن - سنتی بودن و پس از آن طبقه تعلق دارد. نتیجه گیری: معادله رگرسیون بینش نظری مقاله را که مدعی است مصرف فرهنگی به طور هم زمان از فردیت و طبقه افراد متأثر است، تأیید می کند. بنابراین نتایج نشان می دهد که هم متغیر طبقه و هم فردیت هر دو بر مصرف فرهنگی تأثیرگذار است؛ اما وزن آن ها در مورد کالاهای فرهنگی متفاوت است.
نولیبرالیسم و اقتصاد سیاسی دولت و طبقه در خاورمیانه مطالعه موردی کرانه باختری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
176 - 200
حوزه های تخصصی:
ماهیت تحولات ساختاری و دگرگونی اقتصاد سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا بدون فهم جریان مدرن سازی وسیاست های نولیبرالیستی در این منطقه ممکن نیست.شواهدگویای آن است که خروجی سیاست های نولیبرالی در منطقه، برهم خوردن مدل های انباشت سرمایه به شکل ناموزون، شکل گرفتن آرایش طبقاتی جدید و پیدایی سرمایه داری گلخانه ای در داخل است مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی، در صدد پاسخ به این سوال اصلی است که نولیبرالیسم و اهداف و شاخص های آن در خاورمیانه چه تاثیری بر ماهیت اقتصاد سیاسی منطقه و شکل گیری طبقات جدید به نفع حاکمیت های موجود داشته است؟مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی، در صدد پاسخ به این سوال اصلی است که نولیبرالیسم و اهداف و شاخص های آن در خاورمیانه چه تاثیری بر ماهیت اقتصاد سیاسی منطقه و شکل گیری طبقات جدید به نفع حاکمیت های موجود داشته است؟یافته های پژوهش در قالب فرضیه بر این باور است که اعمال سیاست های نولیبرالیستی بعنوان پروژه ای به شدت دولت محور، موجب بین المللی شدن سرمایه به نفع دولت های اقتدارگرا بعنوان مدیران منظم سرمایه داری در داخل، شکل گیری سرمایه داری وطن گریز و همسوبا سرمایه داری جهانی، تعدیل ساختاری شدید و ایجاد نظام نابرابرمالکیت زمین و نابودی کشاورزی وابسته به بازارهای جهانی، خصوصی سازی تحت هدایت موسسات مالی بین المللی ، واردات فزاینده و بازاری شدن از طریق ادغام ناموزون در مدارهای انباشت سرمایه داری جهانی بویژه در کرانه باختری شده است.
نابرابری اجتماعی و جرم: رمزگشایی یک انقلاب در فیلم برف شکن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر اساس رویکردهای انتقادی، نابرابری اجتماعی به مثابه یکی از علّت های اصلی ارتکاب جرمْ محصول بی عدالتی و تبعیض اجتماعی است. هم گرایی میان نابرابری، طبقه گرایی و جرم در جرم شناسی انتقادی نشان می دهد که ارتکاب جرم در قشر فرودستْ بیش از آن که ناشی از حالت خطرناک باشد، نتیجه ساختارهای جرم زا است. بر این اساس، این پژوهش درصدد است تا با استفاده از روش نشانه شناسی فیسک در سه قالب رمزگان فنی، اجتماعی و ایدئولوژیکْ ارتکاب جرم را در پرتو نابرابری اجتماعی در فیلم برف شکن بررسی کند. بر اساس یافته های پژوهش، رمزگان فنی در قالب هایی چون نورپردازی، طراحی لباس، صحنه پردازی، موسیقی متن، تدوین و نحوه فیلم برداری، شکاف طبقاتی میان قشر فرودست و فرادستِ قطار را در واگن های مختلف بازنمایی می کند. بر اساس رمزگان اجتماعی مشخص می شود که فیلم برف شکنْ از یک سو، قشربندی اجتماعی در نظام سرمایه داری را در واگن های مختلف یک قطار بازنمایی می کند و از سوی دیگر، نشان می دهد که نابرابری اجتماعی و فشار عمومی نه تنها موجب ارتکاب جرم می شود، بلکه ممکن است منجر به شورش و طغیان علیه نظام حاکم شود. با این حال، رمزگان ایدئولوژیکْ ضمن تأکید بر تضاد طبقاتی، نابرابری، نقد نظام سرمایه داری و استعاره واگن به مثابه طبقه، بازتاب شکست انقلاب پرولتاریا است.
معشوقِ غزلیات سعدی: هویت و دلالت های طبقاتیِ فاصله گزینی وی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
129 - 149
حوزه های تخصصی:
نوع تعامل عاشق و معشوق در ژانر غنایی در ادبیات فارسی از آغاز تا امروز شکل های متفاوت به خود گرفته است. یکی از این موارد، تعامل رایج عاشق و معشوق در غزل کلاسیک فارسی است که بسیار فاصله مند و به ظاهر نامتعارف می نمایاند، در حالیکه وضعیت و موقعیت سوژه ها نیازمند کشف مناسبات طبقاتی بوده؛ که به صورت ضمنی و پنهان در متن گسترانده شده است. تبیین این مسئله مستلزم دلالت یابی کنش ها و وضعیت کارگزاران متنی به مثابه سبک زندگی و فاصله گزینی هویتی-طبقاتی آنها ا ست. بر همین اساس ضمن تبیین وجوه فاصله گزینی عاشق و معشوق، دلایل فاصله-گزینی متفاوت آنها با تکیه بر آرای برخی از متفکران مطالعات فرهنگی، انسان شناسی فضا، جامعه شناسی بدن و با توجه بستر تاریخ اجتماعی-فرهنگی تولید متن، در غزل سعدی دلالت یابی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می دهد که در غزل سعدی سبک زندگی معشوق را می توان در سه سطحِ تعلقات و دارایی، وضعیت-کنش بدنی و در نهایت کنش ها، در مقام نشانگان طبقاتی و فاصله گزینی فردی و اجتماعی وی طبقه بندی کرد. برآیند هر سه سطح، امتناعی مدرج است که به مثابه شکلی از بالا دست نمایی واقعی یا نمایشی از معشوق سر می زند: از شکل خفیف و نسبتاً ضمنی یعنی نمایش دارایی ها و اظهار ژست های خاص بدنی تا امتناع آشکار که برآمده از کنش های تدافعی-وجوهی از بی اعتنایی- است، شروع می شود تا شکل خشن و تهاجمی خود، ذیل انواع یغماگری تداوم می یابد. یغماگری که همسو با فرهنگ ترکانِ حاکم یا غلام و کنیز به مثابه مصداقی از منزلت و افتخار هویتی-طبقاتی و نشانه تن آسایی واقعی یا نمایشی، مفروض است.
جوانان و طبقه؛ در مسئله معنا و انتساب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی ورزش و جوانان دوره ۲۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۸
407 - 424
مقاله حاضر براساس روش کیفی و استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته و با تحلیل تماتیک اطلاعات بدنبال آن است که جوانان چه معنایی از طبقه دارند و چگونه خود را به طبقه ای خاص منتسب می کنند. نمونه مطالعه شامل 25 تن از جوانان مجرد و متأهلِ هر دو جنس است. مطالعه بیان می دارد طبقه از نگاه جوانان ضمن آنکه ترکیبی از وجوه مختلف است مرکب از جنبه های ذهنی و عینی نیز هست. همین امر طبقه را تفسیرپذیر می کند به گونه ای که وضعیت های یکسان قضاوتهایِ متفاوتِ طبقاتی می آفریند و مرزهای طبقاتی را کدر می کند. این مسئله به واسطه آنکه جوانان مستقل نیستند و پایگاه شغلی باثباتی نیافته اند و بنابراین خود را به واسطه خانواده و با ملاکهای نمادین و فرهنگی تعریف می کنند تقویت می شود. به همین ترتیب از آنجا که طبقه بندی جوانان براساس تعاریفِ متمایز هر یک از ایشان از موقعیت منحصر به فرد خود بنا می شود کلیت های اجتماعی متمایز نمی آفریند. نتیجه نوعی ابهام در طبقه بندی و فقدان خطوط مرزی طبقاتی در زندگی جوانان است. ابهام طبقاتی سبب می شود جوانان به شکل بین ذهنی درک مشترکی از وضعیت و سرنوشت خود پیدا نکنند و توده ای نامتقارن و فاقد سرنوشت مشترک گردند. سرانجام تفسیرپذیری و جنبه تعریفی طبقه باعث می شود تا جوانان به طور ذهنی جایگاه طبقاتی برجسته تری را به خود منتسب کنند و به واسطه آن توانایی های خود را در شکل دادن به زندگی نامه بیش از اندازه ارزیابی نمایند. این امر می تواند سبب خطای شناختی جوانان در درک موقعیت خود شود و نوعی احساس عاملیت کاذب در ایشان بیافریند.