مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
عالم خیال
حوزه های تخصصی:
نحوة تلقی عارفان مسلمان از جمله غزالی، سهروردی و نجم الدین کبری دربارة نور، مراتب انوار، انوار رنگین و عالم مثال، مسائلی است که این مقاله درپی بررسی آنها است. همچنین در این پژوهش، مطالبی دربار? تاثیر آرای حکمای مسلمان، مخصوصاً شیخ شهاب الدین سهروردی برهنر نگارگری ایرانی مطرح گردیده است. مسلماً اگر هنرمندی واجد بینش عمیق عارفان مسلمان دربارة نور و عالم مثال باشد، در آفرینش آثار هنری، با هنرمندی که واجد چنین بینش عمیقی نیست، متفاوت است. فی المثل نگارگران ایرانی به دلیل اینکه به عالم مثال توجه می کردند در آثارشان سایه روشن وعمق نمایی وجود ندارد. هنرمند از آن جهت که هنرمند است، در آفرینش هنری با ادراک خیالی عمل میکند. از این رو در مقاله حاضر، هم موقعیت ادراک خیالی در نظام ادراکی آدمی، و هم عالم خیال، که متمایز از قوة خیال و امری هستی شناختی، در نظام هستی است، مورد تحلیل قرار گرفته است. اگر قوة خیال هنرمند متذکر امور روحانی باشد، هنری که توسط او آفریده میشود، هنری مقدس است. هنر مقدس به رؤیای صادقه شباهت دارد زیرا مبتنی بر حقیقت و شناخت آن است. اما اگر قو? خیال هنرمند متذکر امور شیطانی باشد، هنری که توسط او آفریده می شود، هنری پست و دنیوی است.
حاکم آرمانی و عالم خیال در حکمت سیاسی اشراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهاب الدین سهروردی با تأسیس حکمت اشراقی تحوّلی عظیم در تاریخ اندیشهٴ ایرانی ایجاد کرد. حکمت اشراقی نگرش نوینی فراهم آورد که بر وجوه مختلف حیات فکری ایرانیان، و از جمله اندیشهٴ سیاسی ایرانی، تأثیری جدّی و تعیین-کننده برجای گذاشت. نظام وجودی و معرفتی اشراقی میدان فلسفی و فضای نوینی فراهم آورد که در ذیل آن شرایط امکان پیدایش افقی نو در تاریخ اندیشهٴ سیاسی ایرانی فراهم گشت. از آنجا که مهم ترین پرسش در فلسفهٴ سیاسی اسلامی به حاکم آرمانی و خصوصیات او مربوط می شود، شیخ اشراق با عرضهٴ پاسخی جدید به این پرسش تحوّلی در تاریخ اندیشهٴ سیاسی فراهم آورد. تا پیش از سهروردی، نظریهٴ حکومت فیلسوف، که به ویژه به دست فارابی و حکمای سیاسی مشایی بسط داده شد، نظریهٴ غالب در فلسفهٴ سیاسی اسلامی بود؛ امّا، شیخ اشراق برای نخستین بار به طرح لزوم حکومت «قطب» که همان انسان کامل عرفانی است، پرداخت و اعتقاد داشت تنها درصورت حکومت چنین فردی نظام سیاسی هماهنگ با سامان عالم و تحت تدبیر الهی قرار خواهد گرفت. عنایت سهروردی به لزوم حکومت چنین فردی بر مبانی وجودشناختی و معرفت شناختی مبتنی است که در علم الأنوار اشراقی تدوین گشته اند و همان گونه که هانری کربن (1903-1979)، سهروردی شناس برجستهٴ معاصر، توضیح داده است، «عالم خیال» را باید یکی از مهم ترین عناصر آن دانست. در پژوهش حاضر می کوشیم ضمن تبیین اندیشهٴ سیاسی سهروردی و بازسازی نگرش وی به مسئلهٴ حاکم آرمانی و ویژگی های وی، نسبت میان عالم خیال، به مثابهٴ عالمی مابین عوالم معقول و محسوس که پشتوانهٴ وجودی شهود اشراقی است، با بحث حاکم آرمانی و مشروعیّت سیاسی او در آیین سیاسی اشراقی پیوند برقرار کنیم و نشان دهیم در اندیشهٴ سیاسی اشراقی مهم ترین ویژگی حاکم آرمانی را باید در ارتباط وی با عالم خیال، به مثابهٴ دریچه ای بر عوالم برتر و واسطه ای برای تحقّق تدبیر الهی بر روی زمین جستجو کرد.
عالم میانه در مکتب اشراق و فلسفه های وحدت وجودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با عنایت به نکتهیی از هانری کربن درباره حکمت سهروردی به این مطلب میپردازد که مباحث ناظر بر عالم میانه در فلسفه هایی یافت میشود که بنوعی وحدت سنخی میان همه مراتب هستی قائل باشند. از اینرو اگر در اندیشه مثلا ً سهروردی نتوانیم چنین وحدت سنخی را میان جهان نور و جهان ظلمت بیابیم، هر چند که او بنوعی بنیانگذار یا احیا کننده مسائل ناظر بر عالم میانه هم باشد اما، نظام هستیشناسی او به ما اجازه نخواهد داد که عالم میانه را داخل در بنیاد هستیشناسی او بدانیم. و این خود حاکی از آنست که در تفکر او ثنویت سنخی در قلمرو هستی باقی است. نقش عالم میانه تنها افزودن عالمی به سایر عوالم نیست، بلکه آنست که دو جهان دیگر را به یکدیگر آنچنان پیوند دهد که جهان مادون، تا حدّ ممکن، برخوردار از احکام و اوصاف جهان مافوق گردد و بدین ترتیب نوعی وحدت سنخی منظور گردد. باید توجه داشت که چنین نقشی مقتضای برزخیت چنین عالمی است. بر همین اساس، بررسی شواهدی از فلسفه شیخ اشراق نشان میدهد که تلقی هانری کربن از حکمت سهروردی بعنوان حکمتی ناظر بر عالم میانه یا بتعبیر خود او حکمت مبتنی بر خیال ... که روش فلسفی را دگرگون میکند و از میان آری و نه میگذرد، در صورتی صحیح خواهد بود که طرح عالم میانه موجب نفوذ و شمول واقعیت جهان برتر در باطن ذات جهان پستتر گردد، حال آنکه ثنویت سنخی جهان نور و جهان ظلمت مجال چنین تصویری از هستیشناسی سهروردی بدست نمیدهد. در همین راستا، با تذکر اجمالی هستیشناسی ابن عربی، دوانی، و ملا صدرا، بعنوان اَشکالی از وحدت وجود در سنت فلسفه اسلا می فرض تحقق عالم میانه را در هر کدام مورد توجه قرار خواهیم داد، البته با این پیش فرض که بنا بگفته خود ملا صدرا تفاوتی میان وحدت تشکیکی او و وحدت شخصی ابن عربی وجود ندارد.
خیال و ادراک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تاریخ فلسفه نقش اساسی خیال در ادراک بشری، به عنوان واسطهٔ بین احساس و عقل مغفول مانده است. اغلب خیال وابسته به عالم حس و امری ذهنی و موهوم شمرده شده است. هر چند خیال یکی از اولین قوای نفس است که شناخته شده است اما وظیفه آن تنها حفظ و تمثل محسوسات در زمان غیب آن ها بیان شده است. صدرالمتألهین با اقامه براهین متعدد تجرد برزخی خیال را اثبات کرده و در مراتب سه گانه ادراک، نقشی اساسی و مهم برای خیال تبیین نمود. بنابراین خیال فقط یک خزانه نیست که صور محسوسات را بایگانی کند یا ادراک یک سری تخیلات واهی و کاذب را عهده دار باشد؛ بلکه خیال متکفّل ادراک امور واقعی و حقیقی در عالم خیال می باشد.
هرچند ابن سینا بر مادی بودن خیال تأکید کرده و براهینی در اثبات آن ذکر می کند؛ اما دقت و تأمل در کلمات وی ما را به این حقیقت رهنمون می سازد که ایشان در صدد نفی تجرد تام عقلی خیال می باشد که این مورد اتفاق است. افزون بر آن که بعضی بیانات وی نیز ناظر به تجرد خیال می باشد.
رمزگشایی قصة دقوقی
حوزه های تخصصی:
قصة دقوقی در مثنوی معنوی از جمله قصه هایی است که حیرت خوانندگان و شارحان آن را برانگیخته است، اما حیرتی که شاعر بارها و بارها به آن اشاره میکند حیرت عارفانه است.
تجربة شاعر و درون مایة داستان بنظر خواننده آشنا نمیآید و رازهایی ناگشوده دارد. فهم و دریافت آن با یافته های حواس ظاهری ممکن نیست و امری ناهمگون و متفاوت با تجربیات روزمره و عادی است. ابهام درونی اغلب حوادث، آن را نیازمند توضیح و تفسیر میکند، به گونه ای که در گشودن قفل رازهای آن به عقل و منطق نمیتوان تکیه کرد. این داستان تجربه ای ازلی است که از راه ناخودآگاهی منتقل شده، کلید کشف ضمیر ناخودآگاه و بررسی رمزها و نمادهای آن است. در این مقاله برآنیم تا با طرح چکیده ای از قصه به حل برخی از پیچیدگیهای آن بپردازیم.
امکان طرح عالم خیال بنابر تلقّى ملّاصدرا در پدیدارشناسى هرمنوتیک هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عالم خیال از زمان فارابى تا ملّاصدرا، تطورات گوناگونى را در فلسفه اسلامى پشت سر گذاشته است. با تمرکز بر فلسفه ملّاصدرا و پرهیز از دیدگاه هاى عرفانى و با استمداد از روش پدیدارشناسى، مى توان بى آنکه گرفتار صحت و سقم براهین متعارف فلسفى در این باب شد، در باب رتبه اى از عالم خیال، که بین الاذهانى و در عین حال مقید باشد، تبیینى ارائه داد که عالم ـ خیال ـ مضمون نام مى گیرد. عالم ـ خیال ـ مضمون، شأن خیالى نسبت وجودى انسان با وجود و مقوم رفتارهاى خیال ـ مضمون او در عرصه هاى گوناگون از جمله هنر است. بهره گیرى از عالم ـ خیال ـ مضمون، مى تواند راه گشاى فهم بهتر هنر در فلسفه هایدگر باشد و نارسایى آن فلسفه را در فهم هیئت هاى هنرى متکثر جبران کند.
رویکردی تطبیقی به نظریه خیال در آرای ابن عربی و ملاصدرا
حوزه های تخصصی:
اصول عرفان ابن عربی، واضع نظریة خیال، بر حکمت متعالیة ملاصدرا تأثیر فراوانی گذارد، چنانکه می توان نظریة تجرد خیال و وساطت و طریقیت عالم خیال را مهم ترین عوامل شکل گیری حکمت متعالیه قلمداد کرد. به بیانی دیگر، می توان وجه تمایز مبنایی «حکمت متعالیه» با «حکمت مشاء» و «حکمت اشراق» را در تجرد عالم خیال و صور خیالی در حکمت متعالیه و عدم تجرد آن ها در حکمت مشاء و اشراق دانست. در مقاله حاضر، نظریه خیال به عنوان محوری ترین عنصر نظریة عرفانی ابن عربی و حکمت متعالیه ملاصدرا مورد پژوهش و مداقّه قرار گرفته است و چیستی و چگونگی عالم خیال و قوة تخیل بررسی و تحلیل شده است. سپس، وجوه اشتراک و افتراق دو دیدگاه مزبور، با محوریت خیال، تبیین شده است.
بازاندیشی مفهوم سکونت در معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم عام سکونت یا بودن انسان در زمین و محیط متناسب با آن، پاسخ های معمارانه گوناگونی در اندیشه سنّت و مدرن داشته است. با وجود این تاکنون، شناخت چیستی سکونت و معنای خاص آن آرامش، همچنان از چالش های نظری در حوزه ارتباط انسان و محیط بوده است. در این مقاله، از منظر حکمت اسلامی، سرشت سکونت نفس انسان در ارتباط با عالم حس و تعلق آن به عالم خیال، بازاندیشی می شود. این بازاندیشی یا طرح مقدماتی گفتمانی درباب سکونت، در پی دو هدف است: اول، پرده برداری از سرشت آنچه سکونت و سکنی گزینی خوانده می شود. دوم، شناخت و بازیابی وادی از یادرفته خیال در معماری و زمینه های سکونت خیالی انسان در زمین است. برای این منظور، مطالعه حاضر با رویکردی تحلیلی و تبارشناسی واژگان می کوشد نشان دهد که نفس به اعتبار سرشت بینابینی یا خیالی ـ به معنی ساحتی میان دو چیز جدا از هم که دارای ویژگی هر دو طرف است ـ در عالمی از جنس خود، یعنی عالم خیال، سکونت می کند. در واقع، این عالم به مانند نفس و خیال، عالمی درونی و اجتماعی از زوجین برای یادآوری ادواری سکونت نخستین آدمی در عالم ملکوت نفس است؛ اما این محیط به رغم برخی وجوه اشتراک، با اندیشه ساخت تمثیلی بهشت در زمین مناسبت ندارد. به عبارتی، هدف اصلی از ساختن این محیط، بازنمایی عالم نفس برای مراقبت و نگهداری از چهارگانه زوجیّت، ذکر، خیال و سکونت انسان است؛ بنابراین از این منظر، سکونت نفس انسان با تعادل و وحدتِ مفاهیم و پدیدارهای دوگانه متضاد و در عین حال همسان در زیست جهان انسان، طبیعت و معماری به دست خواهد آمد.
مثال و خیال؛ جایگاه عوالم واسط در هستی شناسی و معرفت شناسی عرفانی و هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریة عالم مثال نظریه ای هستی شناختی است که عمدتاً در فلسفه، کلام، و به ویژه عرفان کارایی دارد. عالم خیال نیز عالمی است که انسان در ارتباط با عالم مثال به آن دست می یابد. امروزه کارایی های جدیدی برای این عوالم در فلسفة دین، روان شناسی، فلسفة ذهن، هنر، و ادبیات نیز تعریف شده که اهمیت بسیاری است. نوع نگرش فرهنگ غرب به عوالم ماورا، ازجمله مثال و خیال، دچار آفاتی است که اگر بدان توجه نکنیم، می تواند ما را به رغم برخورداری از تراث عظیم علمی و معنوی در این زمینه، به همان معضلاتی دچار کند که امروزه در غرب به آن مبتلا هستند. تعریفی که آنان از این عوالم و کارکردهایشان ارائه داده اند، به قیمت نادیده گرفتن و زیر سؤال بردن بسیاری از آموزه های دینی، مثل توحید و معاد تمام شده است. از این رو، ما در این نوشتار درصدد بیان جایگاه اصلی این عوالم در عرفان اسلامی، با توجه ویژه به آرای سهروردی، ابن عربی، و ملاصدرا برآمده ایم، همچنین مقالة حاضر به یکی از کارایی های جدید این بحث در دنیای معاصر، یعنی در هنر، اشاراتی می کند، و ثمرة نگرش عرفانی اسلامی به این نظریه را با نگرش غربی مقایسه کرده است
رهیافت معرفت شناسی به عالم برزخ و عالم خیال از دیدگاه ابن عربی
حوزه های تخصصی:
ابن عربی، برزخ را به معنای حدّ فاصل بین دو چیز می داند که معرفت آن امری عقلانی است امّا وجود آن امری خیالی است. وی مراتب وجودیِ برزخ را به برزخ نزولی (اعیان ثابته) و برزخ صعودی (برزخ پس از مرگ) تقسیم می کند.به زعم وی، مفهوم و مصداق خیال، حقیقتی است که «نه موجود، و نه معدوم» یا «هم موجود، و هم معدوم» است؛ از این رو،اگرچه این امر به ظاهر تناقض نماست امّا نه تنها متناقض نیست، بلکه حاکی از رابطة خاصّی است که بین وجودِ مَجازیِ موجودات ممکن، ووجودِ حقیقیِ واجب الوجود بالذّات برقرار است. وی مراتب وجودی خیال را به خیال متّصل و منفصل تقسیم می کند و مرتبة خواب انسانهای عادّی را در هر دو مرتبة خیال متّصل ومنفصل می داند امّا خواب و مکاشفة انسانهای کامل،از جمله انبیاء و وحی رسالی آنها را مربوط به خیال منفصل می داند.
معناشناسی ارتباط بین عرفان اسلامی و هنراز دیدگاه زیبایی شناسی
هنر بازگشت به خویشتن به معنای بازگشت به شخصیت خویش و به معنای دمیدن آن روح سازنده و فعال پیشرو است، که در گذشته فرهنگ، جامعه، مدنیت را ساخت؛ نه به معنای بازگشت به مسائل مرده و منقضی شده بر حسب زمان و ضرورت. انسان امروز با همه چیز بیگانه است و جهان همیشه با او بیگانه تر، این مساله غربت است و این غربت باعث می شود که هنر به وجود آید علم کوشش انسان است برای آگاه شدن از آنچه هست. تکنیک و صنعت عبارتند از ابزار کوشش فکری انسان برای برخورد شدن هر چه بیشتر از آنچه هست، اما هنر عبارتند از: کوشش انسان برای برخوردار شدن از آنچه که باید باشد، اما نیست. هنر آن امانتی است که خداوند به انسان داد.به زمین و آسمان و کوه ها و دریاها عرضه کرد، هیچ کدام بر نداشتند و تنها انسان پذیرفت چون انسان است که دردمند است و احساس دارد و می تواند هنرمند گردد. در این مقاله سعی شده روش اسنادی اهمیت هنر معنوی و تجلی عرفان در تئاتر هنر اسلامی ایران مورد بررسی قرار گیرد و زیبایی های فراموش شده یادآوری گردد و در نهایت نقش اساسی عرفان در تئاتر در جهت بخشیدن و هدایت هنر و هنرمندان به سوی مقصد الهی بیان شود.
تحلیلی بر نسبت سیاست با عالم خیال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاست را به عنوان مصداق اصلی حضور عالم خیال در زندگی دنیایی در نظر می گیریم. سیاست متعلّق به عالم خیال است و با درک سیاست است که عالم خیال را درک می کنیم. خیال را نباید به حوزه ی هنر منحصر کرد و استعداد حوزه ی سیاست برای درک خیال و حتی درک فعالیت های هنری بسیار قوی تر از حوزه ی هنر می باشد. خیال را نه صرفاً در حوزه فردی و نه به عنوان چیزی در کنار باقی محسوسات بلکه در بطن همین زندگی محسوس تلقی می کنیم. سیاست مهم ترین دریچه ی ورود به عالم خیال است. پیدایش مدینه ها، شکل گیری هویت ها، آزادی های سیاسی و خلاقیت ها، قانون گذاری، برقراری نظم و نظامات اداری، شهری، اقتصادی، فرهنگی و همچنین امنیت و مدیریت افکار عمومی، به خوبی تعلق سیاست به عالم خیال را نمایان می سازند. عرصه ی هنر در عین اینکه این قابلیت را دارد، اما تا حد زیادی فردی و خصوصی است و امکان شکل گیری اندیشه های عام و شامل را تقلیل می دهد.
معناشناسی ارتباط بین عرفان اسلامی و هنراز دیدگاه زیبایی شناسی
هنر بازگشت به خویشتن به معنای بازگشت به شخصیت خویش و به معنای دمیدن آن روح سازنده و فعال پیشرو است، که در گذشته فرهنگ، جامعه، مدنیت را ساخت؛ نه به معنای بازگشت به مسائل مرده و منقضی شده بر حسب زمان و ضرورت. انسان امروز با همه چیز بیگانه است و جهان همیشه با او بیگانه تر، این مساله غربت است و این غربت باعث می شود که هنر به وجود آید علم کوشش انسان است برای آگاه شدن از آنچه هست. تکنیک و صنعت عبارتند از ابزار کوشش فکری انسان برای برخورد شدن هر چه بیشتر از آنچه هست، اما هنر عبارتند از: کوشش انسان برای برخوردار شدن از آنچه که باید باشد، اما نیست. هنر آن امانتی است که خداوند به انسان داد.به زمین و آسمان و کوه ها و دریاها عرضه کرد، هیچ کدام بر نداشتند و تنها انسان پذیرفت چون انسان است که دردمند است و احساس دارد و می تواند هنرمند گردد. در این مقاله سعی شده روش اسنادی اهمیت هنر معنوی و تجلی عرفان در تئاتر هنر اسلامی ایران مورد بررسی قرار گیرد و زیبایی های فراموش شده یاد آوری گردد و در نهایت نقش اساسی عرفان در تئاتر در جهت بخشیدن و هدایت هنر و هنرمندان به سوی مقصد الهی بیان شود.
معناشناسی ارتباط بین عرفان اسلامی و هنراز دیدگاه زیبایی شناسی
هنر بازگشت به خویشتن به معنای بازگشت به شخصیت خویش و به معنای دمیدن آن روح سازنده و فعال پیشرو است، که در گذشته فرهنگ، جامعه، مدنیت را ساخت؛ نه به معنای بازگشت به مسائل مرده و منقضی شده بر حسب زمان و ضرورت. انسان امروز با همه چیز بیگانه است و جهان همیشه با او بیگانه تر، این مساله غربت است و این غربت باعث می شود که هنر به وجود آید علم کوشش انسان است برای آگاه شدن از آنچه هست. تکنیک و صنعت عبارتند از ابزار کوشش فکری انسان برای برخورد شدن هر چه بیشتر از آنچه هست، اما هنر عبارتند از: کوشش انسان برای برخوردار شدن از آنچه که باید باشد، اما نیست. هنر آن امانتی است که خداوند به انسان داد.به زمین و آسمان و کوه ها و دریاها عرضه کرد، هیچ کدام بر نداشتند و تنها انسان پذیرفت چون انسان است که دردمند است و احساس دارد و می تواند هنرمند گردد. در این مقاله سعی شده روش اسنادی اهمیت هنر معنوی و تجلی عرفان در تئاتر هنر اسلامی ایران مورد بررسی قرار گیرد و زیبایی های فراموش شده یاد آوری گردد و در نهایت نقش اساسی عرفان در تئاتر در جهت بخشیدن و هدایت هنر و هنرمندان به سوی مقصد الهی بیان شود.
ظهور زیبایی و هیأت هنری در پرتو انوار اشراقی فلسفه سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شأن وجودشناختی و حیث معرفتی زیبایی به مثابه یک مفهوم و امر زیبا به عنوان وجه تحققی آن، زمینه های تأملات فلسفی در این باب را فراهم آورده است. از تبیین سقراطی تا صورتبندی های قرن هیجدهمی در قبال زیبایی، با وجود رهیافت ها و تفاوت رویکردها، زمینه های فلسفی برای نظریه پردازی در مورد هنر همچون متعلق شناخت پدید آمده است. در این میان فلسفی ترین مواجه برای استخراج و دسته بندی نظریه های زیبایی شناسی و هنری از متون فلسفی بازسازی و خوانش این نظریه ها از کلیت و پیکره این متون و استنباط امور جزیی از دیدگاه های کلی فیلسوف است. این مقاله قصد دارد با شرح وجوه زیباشناختی آثار و آرای کلی کلی سهروردی از حیث ساختار و هیأت کلی اثر و جنبه های ابداعی عالم و صور معلقه، این حقیقت را نشان دهد که صورتبندی سلسله مراتبی عوالم، ربط و نسبت آن ها با یکدیگر و تبیین معرفت تشکیکی اشراقی برای ادارک حقایق و معارف، پیکری زیباشناختی و وجهی هنری دارد. توضیح مبانی فلسفی زیبایی شناسی و هنر در بطن حکمت اشراقی و دسته بندی انضمامی ویژگی های هریک ا آن ها، هدف دیگری است که این نوشتار دنبال کرده است.
حل معضل دوگانگی جسم/ ذهن در مدرنیته، با پرسش از وحدت وجود صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شکاف میان ذهن / جسم و معنا / ماده از معضلات فلسفه غرب است که در فلسفه یونان باستان شکل گرفته و تا فلسفه دوره روشنگری ادامه یافته است. متفکران پسامدرن معتقدند این دوگانگی و تضاد به وضوح در شئون مختلف تمدن مدرن خودنمایی می کند و دوگانگی من/ دیگری از همین جا نشأت گرفته است. از این رو باید به رفع این تضاد فلسفی میان ذهن / جسم، و معنا/ ماده اندیشید. در این مقاله پاسخ دوگانگی ذهن/ جسم در مبانی وحدت وجودی فلسفه صدرایی جستجو شده است. روش پژوهشگر در این مقاله تعاملی و گفتگویی است. وی تلاش می کند تا در یک فلسفه ورزی میان فرهنگی، با مراجعه به مبانی فلسفة صدرایی، راه حلی برای رفع معضل دوگانگی ماده/ معنا در فلسفة مدرن غربی جستجو کند. راه حل ملاصدرا به این معضل از دو جنبه استنتاج شده است؛ از جنبة وجود شناسانه، در رفع دوگانگی جسم / ذهن با وساطت عالم خیال ممکن است؛ از جنبة معرفت شناسانه، رفع دوگانگی جسم / ذهن با وساطت قوة خیال امکان پذیر است. همچنین ملاصدرا به وساطت نفس در برقراری وحدت میان جسم و ذهن پرداخته است.
رهیافت هستی شناختیِ متفکران اسلامی در فلسفه فیلم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و پنجم بهار ۱۳۹۹ شماره ۹۵
191 - 219
حوزه های تخصصی:
نظریه های «شکل گرایی» و «واقع گرایی» در آرای فیلسوفان هنر و بالتبع آن در آرای دوران کلاسیک «نظریه فیلم» در منازعه ناتمام فیلسوفان «واقع گرا» و «ایده انگار» در سرآغاز شکل گیری مابعدالطبیعه مغرب زمین و اقوال و آرای افلاطون و ارسطو تا جدل عقل گرایان و تجربه گرایان در بدو رنسانس قابل ردیابی است. با عنایت به شکل گیری پدیده سینما در آغاز به کار دوربین «لومیر» در ساحت واقع گرایی و دوربین «مه لیس» در سپهر شکل گرایی و تأثیر شگرف هر دو بر پیشرفت و توسعه زبان سینما و وجود نقاط قوت و نکات سازنده در هر دو نظریه به نظر می رسد، در عدم امکان خروج از انسداد منازعه باید تردید روا داشت. مدعای این نوشتار بر آن است که این منازعه یک جدلِ «شناختی» است و رهیافت متفکران اسلامی مبنی بر رویکرد «هستی شناختی» در ساحت عالم خیال راهگشای خروج از این بن بست خواهد بود. چنانچه آرای ژیل دولوز آخرین متفکر ژرف اندیش نظریه فیلم این رهیافت را غنیمت می شمارد.
بَرزَخ النزول وبرزخ الصعود(مقاله علمی وزارت علوم)
المراد من البرزخ ف ی هذا البحث ملکه الخیال وعالم الصور الخیالیه بوصفه واسطهً بین العالم العقلى والعالم الجسمان ى. وقد کان الخیال من الموضوعات المهمه طوال تاریخ الفلسفه الاسلامیه منذ زمن الفاراب ی والی یومنا هذا، وله دوره ف ی معالجه العدید من القضایا والمسائل الغامضه نظیر اشکالیه المعرفه، وربط الحادث بالقدیم، والحیاه الأخرویه، الی درجه أن بعض الباحثین اعتبروا الاهتمام بهذا الموضوع من میزات الفلسفه الاسلامیه. ینکر الفاراب ی تجرد الخیال ف ی قوس الصعود وقوس الن زول، بل یری کافه القوی الخاصه بغیب النفس ذات طابع مادی ماعدا القوه العاقله. لذلک یعتقد أن الانسان یبقی بعد الموت علی شکل عقل جزئى وحسب، أما سائر قواه فتضمحل وتتلاشی. ویجاریه ابن سینا ف ی أن الخیال قوه جسمانیه، لهذا یذهب الی عدم بقاء الخیال والصور الخیالیه. هذا رغم وجود قرائن تدل علی قوله بتجرد الخیال ف ی بعض اعماله. و یتوکأ السهروردی علی عالم الخیال لیعالج به الکثیر من القضایا المهمه کالتوفیق بین الدین والفلسفه، والمشاهده والبرهان، والنقل والعقل. ورغم اتباعه للشیخ الرئیس ف ی جسمانیه الخیال، الا انه یؤکد علی تجرد الصور الخیالیه وبقائها ووجودها ف ی عالم المثال الاکبر أو الخیال المنفصل. لذلک نراه من ناحیه یقیم البراهین لصالح وجود مثل هذا العالم الذى یسمی المثال المطلق وعالم البرزخ «البرزخ الن زول ى»، ومن ناحیه ثانیه یعتبر قوه الخیال وغیرها من القوی المتعلقه بغیب النفس غیر العاقل قوی مادیهً، ولا یحفظ السنخیه بین المُدرِک والمُدرَک، ویذهب الی قدره النفس علی رؤیه الصور الخیالیه ف ی المثال المطلق. أما صدرالمتألهین فإنه بخلاف الفلاسفه الذین سبقوه یعد الخیال قوه مجرده بالتجرد المثال ى وباقیه ببقاء النفس، وبعباره ادق فهى سبب بقاء النفس بعد مفارقتها للبدن. یعتقد صدر المتألهین ان کافه الصور الخیالیه موجوده ف ی موطن النفس أو صقع النفس، أما الصور الت ی تخترعها النفس وهى من دعابات الوهم وقوه الخیال فلا یمکن اعتبارها موجوده ف ی عالم المثال المطلق. الجنه الت ی أُخرج منها آدم مثالٌ مطلق، والجنه الت ی اعدت للمتقین «برزخ صعودى» ولیس نزولیاً. ان علاقه الصور الخیالیه بقوه الخیال والتخیل کعلاقه العله بالمعلول، ولیسَ من قبیل علاقه الحالّ بالمحل، وقیام الصور الخیالیه بالنفس قیام صدورى ولیس حلولیاً، والصور العلمیه مخلوقه من قبل النفس أی أن النفس مصدر هذه الصور. الغایه الت ی نرمى الیها ف ی بحثنا هذا هی اثبات ان النظریه المذکوره من ابداع الملاصدرا الذى وجّه نقوده ف ی ضوئها لنظریات السهروردی وابن سینا بالنظر للنتائج والآثار الفلسفیه المترتبه علی کل واحده من هذه النظریات.
بررسی ظرفیت های علم اشتدادی نزد سهروردی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
563 - 547
حوزه های تخصصی:
با التفات به تناظر حقیقی میان انسان با مراتب «هستی» و «حقیقت» و افزودن «شهود» - در حکمت اشراق - و «تأویل» - در حکمت متعالیه-، به مثابه یک روش در طول سایر طرق فهم حقیقت، امکان کشف ساحت وسیع تری از علم میسور می گردد که نه تنها با سایر ابزارها و روش ها منافات ندارد بلکه جامع همه آن ها قلمداد می شود. هدف نوشتار حاضر این است که با بررسی مؤلفه های مذکور در حکمت اشراق و متعالیه، ظرفیت این ساحت از علم، که می توان آن را «علم اشتدادی» خواند، را مورد سنجش قرار دهد و در راستای نظریه های مختلف فلسفه علم، به ارائه علم شناسی نوینی بپردازد. در این دو مکتب هستی ذومراتب بوده و انسان همواره در مسیر کشف حقیقت اعم از آفاقی و أنفسی در تکاپو است و به موازات ارتقای درجات وجودی افراد، طیف ممتدی از دریافت ها و فهم های متعدد نیز رخ می دهد. از این رو به نظر می رسد با شناسایی ظرفیت های علم اشتدادی در حکمت اشراق و متعالیه، علم به ابعاد مختلف یک شیء و حذف شکاف میان عالم و معلوم ممکن گردد؛ به گونه ای که با مجوز دریافت های متعدد از حقیقت واحد، به شکاکیت و نسبیت مذموم نیز منجر نگردد.
بررسی زبان مشترک باغ و نگارگری ایرانی با تأکید بر نقش نمادین درخت سرو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش هنر سال ششم بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۱۱
۸۵-۷۵
حوزه های تخصصی:
زبان بیان در هنر سنتی و اصیل ایرانی، رمزی است. در این زبان، هر شیء دارای ظاهر و باطنی است؛ یا به بیانی دارای لایه های وجودی متعدد است. به این معنی که هر صورت مادی برای اشاره به معنایی مجرد در عالمی بالاتر به کار می رود. لازمه فهم و بازخوانی این زبان، به عنوان میراث هنر و ادب ایرانی، کسب معرفت درباب دیدگاه و جهان بینی حاکم بر خلق اثر است. در پژوهش حاضر، خوانش ساختار و زبان بیان درختان به سبب سابقه حضور نمادین در جلوه های مختلف هنری به عنوان بخشی از فهم زبان رمزی هنر ایران، موردتأکید قرار گرفته است. در این زمینه، نقش نمادین درخت باستانی سرو در نگاره ها و باغ های ایرانی به عنوان موثق ترین نمونه های خلق فضای مثالی، موضوع تحقیق است. درواقع هدف کلی پژوهش، بررسی نقش نمادین و رمزآمیز درختان در طراحی محیط در ارتباط با زمینه های خیال انگیز فضاست. روش تحقیق، پژوهشی تاریخی و تطبیقی است و گردآوری اطلاعات با مراجعه به اسناد کتابخانه ای و بازدید نمونه های موردی، به صورت ارائه جدول مقایسه خصوصیات سرو در باغ و نگارگری ایرانی، صورت گرفته است. در نتیجه این بررسی متوجه تأثیر فرم ویژه درخت سرو بر مخاطب فضا از طریق ایجاد طرح واره های ذهنی معنادار می شویم. به گونه ای که فرم های مختلف سرو، که به طور مشخص به کشیدگی تاج، ارتفاع بدنه، تراکم بافت و تیرگی رنگ آن مربوط می شوند، هریک باعث برداشت مفهومی خاص در ذهن انسان می شوند و درنتیجه تکرار این همراهی، نقش سرو باعث تداعی معانی ازجمله: جاودانگی، پایداری، بلندبالایی و ... گردیده است. بنابراین با کاربرد هدفمند درخت سرو در طراحی منظر، می توان از طریق تداعی معانی ویژه، شرایط خیالی و فراواقعی برای مکان ایجاد کرد.