مطالب مرتبط با کلیدواژه

برزخ صعودی


۱.

رهیافت معرفت شناسی به عالم برزخ و عالم خیال از دیدگاه ابن عربی

کلیدواژه‌ها: ابن عربی خیال منفصل خیال متصل عالم خیال عالم برزخ برزخ صعودی برزخ نزولی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
  3. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
تعداد بازدید : ۱۹۳۶ تعداد دانلود : ۷۴۳
ابن عربی، برزخ را به معنای حدّ فاصل بین دو چیز می داند که معرفت آن امری عقلانی است امّا وجود آن امری خیالی است. وی مراتب وجودیِ برزخ را به برزخ نزولی (اعیان ثابته) و برزخ صعودی (برزخ پس از مرگ) تقسیم می کند.به زعم وی، مفهوم و مصداق خیال، حقیقتی است که «نه موجود، و نه معدوم» یا «هم موجود، و هم معدوم» است؛ از این رو،اگرچه این امر به ظاهر تناقض نماست امّا نه تنها متناقض نیست، بلکه حاکی از رابطة خاصّی است که بین وجودِ مَجازیِ موجودات ممکن، ووجودِ حقیقیِ واجب الوجود بالذّات برقرار است. وی مراتب وجودی خیال را به خیال متّصل و منفصل تقسیم می کند و مرتبة خواب انسانهای عادّی را در هر دو مرتبة خیال متّصل ومنفصل می داند امّا خواب و مکاشفة انسانهای کامل،از جمله انبیاء و وحی رسالی آنها را مربوط به خیال منفصل می داند.
۲.

بَرزَخ النزول وبرزخ الصعود(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۲۳۸ تعداد دانلود : ۱۶۶
المراد من البرزخ ف ی هذا البحث ملکه الخیال وعالم الصور الخیالیه بوصفه واسطهً بین العالم العقلى والعالم الجسمان ى. وقد کان الخیال من الموضوعات المهمه طوال تاریخ الفلسفه الاسلامیه منذ زمن الفاراب ی والی یومنا هذا، وله دوره ف ی معالجه العدید من القضایا والمسائل الغامضه نظیر اشکالیه المعرفه، وربط الحادث بالقدیم، والحیاه الأخرویه، الی درجه أن بعض الباحثین اعتبروا الاهتمام بهذا الموضوع من میزات الفلسفه الاسلامیه. ینکر الفاراب ی تجرد الخیال ف ی قوس الصعود وقوس الن زول، بل یری کافه القوی الخاصه بغیب النفس ذات طابع مادی ماعدا القوه العاقله. لذلک یعتقد أن الانسان یبقی بعد الموت علی شکل عقل جزئى وحسب، أما سائر قواه فتضمحل وتتلاشی. ویجاریه ابن سینا ف ی أن الخیال قوه جسمانیه، لهذا یذهب الی عدم بقاء الخیال والصور الخیالیه. هذا رغم وجود قرائن تدل علی قوله بتجرد الخیال ف ی بعض اعماله. و یتوکأ السهروردی علی عالم الخیال لیعالج به الکثیر من القضایا المهمه کالتوفیق بین الدین والفلسفه، والمشاهده والبرهان، والنقل والعقل. ورغم اتباعه للشیخ الرئیس ف ی جسمانیه الخیال، الا انه یؤکد علی تجرد الصور الخیالیه وبقائها ووجودها ف ی عالم المثال الاکبر أو الخیال المنفصل. لذلک نراه من ناحیه یقیم البراهین لصالح وجود مثل هذا العالم الذى یسمی المثال المطلق وعالم البرزخ «البرزخ الن زول ى»، ومن ناحیه ثانیه یعتبر قوه الخیال وغیرها من القوی المتعلقه بغیب النفس غیر العاقل قوی مادیهً، ولا یحفظ السنخیه بین المُدرِک والمُدرَک، ویذهب الی قدره النفس علی رؤیه الصور الخیالیه ف ی المثال المطلق. أما صدرالمتألهین فإنه بخلاف الفلاسفه الذین سبقوه یعد الخیال قوه مجرده بالتجرد المثال ى وباقیه ببقاء النفس، وبعباره ادق فهى سبب بقاء النفس بعد مفارقتها للبدن. یعتقد صدر المتألهین ان کافه الصور الخیالیه موجوده ف ی موطن النفس أو صقع النفس، أما الصور الت ی تخترعها النفس وهى من دعابات الوهم وقوه الخیال فلا یمکن اعتبارها موجوده ف ی عالم المثال المطلق. الجنه الت ی أُخرج منها آدم مثالٌ مطلق، والجنه الت ی اعدت للمتقین «برزخ صعودى» ولیس نزولیاً. ان علاقه الصور الخیالیه بقوه الخیال والتخیل کعلاقه العله بالمعلول، ولیسَ من قبیل علاقه الحالّ بالمحل، وقیام الصور الخیالیه بالنفس قیام صدورى ولیس حلولیاً، والصور العلمیه مخلوقه من قبل النفس أی أن النفس مصدر هذه الصور. الغایه الت ی نرمى الیها ف ی بحثنا هذا هی اثبات ان النظریه المذکوره من ابداع الملاصدرا الذى وجّه نقوده ف ی ضوئها لنظریات السهروردی وابن سینا بالنظر للنتائج والآثار الفلسفیه المترتبه علی کل واحده من هذه النظریات.
۳.

بررسی تطبیقی عالم مثال و برزخ

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: عالم مثال مثال منفصل برزخ برزخ نزولی برزخ صعودی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۵۱ تعداد دانلود : ۱۹۹
در طول تاریخ عالم مثال و برزخ مخالفان و موافقان سرسختی داشته است. ملاصدرا براساس مبانی حکمت متعالیه از جمله اصالت وجود، تشکیک وجود، حرکت جوهری، نقش و فاعلیت نفس و تجرد خیال، عالم مثال و برزخ را تبیین نموده است. در مقابل مرحوم مجلسی سخنی از عالم مثال به میان نیاورده است و فقط با تکیه بر ادله ی نقلی به اثبات و بیان ویژگی های برزخ پرداخته است. در این مقاله به ارزیابی دو نظر، نقاط اشتراک و افتراق آن ها پرداخته می شود و نگارنده نظریه ملاصدرا را پذیرفتنی می یابد و درستی آن را با برهان اثبات می کند.