مفهوم عام سکونت یا بودن انسان در زمین و محیط متناسب با آن، پاسخ های معمارانه گوناگونی در اندیشه سنّت و مدرن داشته است. با وجود این تاکنون، شناخت چیستی سکونت و معنای خاص آن آرامش، همچنان از چالش های نظری در حوزه ارتباط انسان و محیط بوده است. در این مقاله، از منظر حکمت اسلامی، سرشت سکونت نفس انسان در ارتباط با عالم حس و تعلق آن به عالم خیال، بازاندیشی می شود. این بازاندیشی یا طرح مقدماتی گفتمانی درباب سکونت، در پی دو هدف است: اول، پرده برداری از سرشت آنچه سکونت و سکنی گزینی خوانده می شود. دوم، شناخت و بازیابی وادی از یادرفته خیال در معماری و زمینه های سکونت خیالی انسان در زمین است. برای این منظور، مطالعه حاضر با رویکردی تحلیلی و تبارشناسی واژگان می کوشد نشان دهد که نفس به اعتبار سرشت بینابینی یا خیالی ـ به معنی ساحتی میان دو چیز جدا از هم که دارای ویژگی هر دو طرف است ـ در عالمی از جنس خود، یعنی عالم خیال، سکونت می کند. در واقع، این عالم به مانند نفس و خیال، عالمی درونی و اجتماعی از زوجین برای یادآوری ادواری سکونت نخستین آدمی در عالم ملکوت نفس است؛ اما این محیط به رغم برخی وجوه اشتراک، با اندیشه ساخت تمثیلی بهشت در زمین مناسبت ندارد. به عبارتی، هدف اصلی از ساختن این محیط، بازنمایی عالم نفس برای مراقبت و نگهداری از چهارگانه زوجیّت، ذکر، خیال و سکونت انسان است؛ بنابراین از این منظر، سکونت نفس انسان با تعادل و وحدتِ مفاهیم و پدیدارهای دوگانه متضاد و در عین حال همسان در زیست جهان انسان، طبیعت و معماری به دست خواهد آمد.