مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
برهم کنش
حوزههای تخصصی:
شناسایی مکانیزم های اثرگذاری عوامل نهادی در توضیح تفاوت های درآمد بین کشورها گویای اهمیت اقتصاد نهادگرایی است. به پیروی از روش شناسی کو و همکاران (2009) هدف پژوهش حاضر تبیین برهم کنش شاخص های نهادی حکمرانی و متغیرهای استاندارد اقتصادی بر رشد درآمد سرانه 12 کشور منطقه آسیا و خاورمیانه طی دوره (2012-1996) به روش پانل دیتا دومرحله ای (Panel TSLS) است. متغیر وابسته مدل لگاریتم درآمد سرانه واقعی است که تابعی از برهم کنش های شاخص های نهادی و 3 متغیر هزینه های تحقیق و توسعه، جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی و درجه باز بودن اقتصاد است. یافته های اقتصادسنجی بیانگر آن است که کیفیت عمومی نهادها از کانال های غیرمستقیم (هزینه های تحقیق و توسعه، جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی و درجه باز بودن اقتصاد) رشد درآمد سرانه را تحت تأثیر قرار می دهد؛ بنابراین نهادسازی مکانیزم بازار، کاهش نااطمینانی و ریسک سیاسی و آزادسازی تجاری به لحاظ آماری اثر معناداری بر رشد درآمد کشورهای مورد مطالعه خواهد داشت.
برهم کُنشِ اجزای نفس و تکوینِ مبادی عمل در اخلاق نیکوماخوس(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و ششم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۴)
37 - 64
حوزههای تخصصی:
ارسطو در اخلاق نیکوماخوس به اقتضای غایتِ عملی به مبادیِ تکوینِ عمل می پردازد. قسمی از مبادی، فضایل اند که عللِ غایی وقوعِ عمل هستند و بخشی نیز مبادیِ درونی عمل و اجزاءِ نفس انسانی به عنوان عاملِ عمل اخلاقی است که در فرایند برهم کُنشی مستمر به رخ دادِ عمل می انجامند. پرسش اصلی ناظر به فهمِ بنیان های عمل این است که چه گونه رابطه ای میان اجزاء نفس و فضایل منجر به وقوع عمل اخلاقی می شود؟ در این مقاله نخست به توصیف هر یک از اجزاء و سپس به رابطه آنها با هم پرداخته شده تا در نهایت روشن شود میان اجزاء نفس و رابطه ی درونی آنها با هم به عنوان یک بُعدِ مبادیِ عمل، و فضایل به مثابه مبادیِ غاییِ عمل از سوی دیگر چه نسبتی است. در نگرش ارسطو خواستِ تکرارشونده در یک سو، تعقل را در آن سمت تقویت می کند و عقلِ قوام یافته در یک بُعد، خواست را نیز به همان جهت سوق می دهد. از این رو عمل̊ برآیندِ برهم کنش میان اجزاء عقلی و غیرعقلیِ نفس و خواست و عقل در انسان است که خود در ارتباطی دوسویه با مبادیِ غایی عمل و فضایل اند به نحوی که رذایل، مبادی فضایل را ویران میکند.
تحلیل بر هم کنش های ساختار فضایی آسیب های اجتماعی در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش سرزمین دوره هفدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۲۵)
523 - 543
حوزههای تخصصی:
برای هر پدیده اجتماعی در عرصه شهری می توان مصداق ها و برون دادهای فضایی نشان داد که این امر بیانگر رفتار فضایی پدیده های اجتماعی است. در بررسی چنین پدیده هایی، به جهت همبستگی و اثر هم افزایی آن ها، می توان الگویی از برهم کنش را ملاحظه کرد. در این نوشتار سعی شد مختصری از توزیع فضایی متغیرهای آسیب هایی مانند بی کاری، اعتیاد، و ... در قالب تحلیل آمار فضایی ارائه شود. روش این تحقیق توصیفی و تحلیلی بود و در دسته بندی تحقیقات کاربردی قرار می گیرد. از منظر شیوه گردآوری اطلاعات می توان مبنا را روش اسنادی تعیین کرد. به منظور تحلیل و ترسیم یافته ها سعی شد از آزمون های آمار فضایی در بستر Arc GIS استفاده شود. با توجه به ساختار فضایی طبقه اجتماعی و نیز الگوی فضایی پراکنش پهنه ثروتمند و فقیرنشین در شهر تهران، می توان گفت فقر و تفرق از محرک های تمرکز انواع آسیب های اجتماعی در محلات فقیرنشین است.
اقتراح تبیین چگونگی ارتباط میدان های کلاسیک و کوانتومی براساسِ نظریه حرکت جوهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۸۷
33 - 50
تبیین تغییر و دگرگونی در حکمت متعالیه بر تئوری قوه- فعل مبتنی است. قوه ساحت آن دسته از کمالاتی است که به صورتِ استعداد در موجودی مادی مندمج هستند. این ساحتِ سیال و ناپایدارِ شیء است که همواره رو به سویِ تعالی و تکامل دارد. درمقابل، فعلیت حالت ثابت و کاملی است که شیء در استمرار وجودی به نحوِ نسبی حفظ می کند. نظریه حرکت جوهری در حکمت متعالیه منطق دوگانه تغییرات در نظام مشائی را به منطقی واحد و یکپارچه تعالی می دهد. فرضیه مقاله این است که نظریه حرکت جوهری توانایی تبیین فلسفی ایده وحدت علم در فیزیک -در ربط میان فیزیک کلاسیک با فیزیک کوانتوم- را دارد. بر همین اساس، در این مقاله سعی شده است که با روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از چارچوب نظریه حرکت جوهری میان میدان های کلاسیک و کوانتومی نوعی ارتباط اتحادساز برقرار شود و مفاهیمی همچون ذره مجازی و حد کلاسیکی نظریه بازتعریف شود. همچنین، با توجه به تقسیم موجودات فیزیکی به دو دسته ذره کلاسیک و ذره کوانتومی، در هستی شناسی آنها چالش می شود.
برهم کنش صلح سازی و عدالت انتقالی در دوره پس از درگیری های داخلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صلح سازی و عدالت انتقالی از جمله فرایندهای مداخله ای قلمداد می شوند که در جوامع جنگ زده در دوره پس از درگیری بسیار حائز اهمیت هستند و مناسبات آنان با یک دیگر شایسته توجه است. اساساً همواره، چالش انتقام و بخشش یعنی عدالت کیفری از یک سو و آشتی ملی از سوی دیگر، وجود داشته است. در خصوص بر هم کنش صلح سازی و عدالت انتقالی، نظراتی متمایز، متعارض و حتی متناقض مطرح شده است. سطور پیش رو بر آن شده است تا به برهم کنش صلح سازی و عدالت انتقالی در دوره پس از درگیری نظر بدوزد. در مقاله پیش رو نشان داده شده است که این دو با یکدیگر ارتباط دارند و به طور موازی در وضعیت های درگیری با هم به پیش می روند. به فراخور موضوع مورد بحث، تحقیق حاضر یک تحقیق توصیفی-تحلیلی است و از طریق روش کتابخانه ای صورت گرفته است. صلح و عدالتی که با مداخله و ورود صلح بانان و نیروهای خارجی صورت می گیرد (اصطلاحاً صلح و عدالت بالا به پایین) متفاوت از صلح و عدالت محلی و بدون ورود و مداخله خارجی (اصطلاحاً صلح و عدالت پایین به بالا) است و همیشه نتایج مشابهی ندارند. از این رو است که عدالت انتقالی و صلح سازی، نه تنها در تضاد با هم نیستند بلکه با یک دیگر مرتبط دانسته می شوند. با این حال، نتایج حاصل از بررسی رابطه عدالت انتقالی و صلح سازی حاکی از آن است که این دو فرایند به دلیل پرداختن صرف به خشونت های گذشته موجب شده است عدالت اقتصادی-اجتماعی یا رفتارهای روزمره عادی و اجتماعی به حاشیه رانده شود.
روابط فرهنگی و برهم کنش های تمدن های هیرمند و سند در هزاره سوم ق.م. با تأکید بر سفال و مُهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۸
143 - 160
حوزههای تخصصی:
مطالعات باستان شناسی ای که درطی قرن بیستم در دو حوزه تمدن هیرمند و سند انجام شده، مواد همگون و همسانی را آشکار ساخته که حکایت از روابط فرهنگی میان شرق فلات ایران و شبه قاره هند در عصر مفرغ دارد. جستار حاضر به بررسی برهم کنش های میان این دو حوزه فرهنگی، از دیدگاه باستان شناسی می پردازد و تلاش دارد با نشان دادن این مشابهت ها، برخی از زوایای تاریک مناسبات فرهنگی و اقتصادی میان سیستان و دشت سند در روزگار باستان را واکاوی کند. برای دستیابی به این هدف، موادی همچون سفال و مُهر- که از کاوش محوطه هایی نظیر شهرِسوخته در دشت سیستان و محوطه های هاراپایی در حوزه سند کشف شده- با همدیگر مقایسه شده و در اثنای انجام این کار نیز کوشش شده تا دیدگاه های جدیدی که برخی از آن ها حاصل کنکاش های ذهنی نگارنده در این باب است، به آن ها اضافه شود. نتایج این پژوهش بیانگر آن است که سیستان به دلیل قرارگرفتن در موقعیت جغرافیایی ویژه و در امتداد راه های مبادلاتیِ سنگ های نیمه قیمتی همچون لاجورد، به عنوان یک لولای فرهنگی، نقش فعالی را در پیونددادن سرزمین های هم جوار همچون شبه قاره هند، آسیای مرکزی، بخش های جنوب شرق و غربی فلات ایران، سواحل جنوبی دریای مکران و خلیج فارس و میان رودان ایفا می کرده است.
برهم کنش های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی راه ابریشم و دشت سرخس شمال شرق ایران در دوره ساسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به موقعیت دشت سرخس در شمال شرق ایران و قرار گرفتن آن در مسیر راه ابریشم (مرو به نیشابور) به عنوان یکی از مهم ترین پایگاه های حکومتی شهری و نظامی دوره ساسانی و با هدف تحلیل چگونگی برهم کنش های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی راه ابریشم و دشت سرخس در دوره ساسانی، استقرارهای این دوره در سال 1399 مورد بررسی میدانی باستان شناسی قرار گرفت. در روش گردآوری و تحلیل داده ها، علاوه بر بررسی متون جغرافیای تاریخی، از روش های مرسوم در بررسی های میدانی و الگوهای استقراری و نرم افزارهای GIS و Spss استفاده شد. این پژوهش به دنبال پاسخ این پرسش است که عوامل موثر برهم کنش های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی راه بزرگ ابریشم و دشت سرخس شمال شرق ایران در دوره ساسانی چه بوده و شامل چه مولفه هایی می شود؟ دشت سرخس در دوره ساسانی به دلیل اقلیم مناسب و موقعیت استراتژیک (واقع شدن در مسیر راه ابریشم و رابط میان شرق به غرب و شمال به جنوب) به عنوان یکی از مناطق بینابین مهم میان آسیای مرکزی، شمال شرق ایران و فلات ایران عمل می کرده و نقش پر رنگی در تحولات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی منطقه داشته است و شامل مؤلفه های فرهنگی، تجاری، اقتصادی و سیاسی با مناطق مرو و واحه سرخس ترکمنستان بوده است. با بررسی متون جغرافیای تاریخی و تحلیل داده های جمع آوری شده مشخص شد که راه ابریشم از طرفی به دلیل عبور و سکنی گزیدن در کنار رودخانه های کشف رود، تجن و هریرود، یکی از مهم ترین عوامل شکل گیری استقرارهای ساسانی دشت سرخس با مساحت چند هکتار است و از طرف