مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از پرسش های مهم درباره اخلاق این است که چرا آدمیان، به صِرفِ اراده اخلاقی زیستن، نمی توانند اخلاقی زندگی کنند؟ به عبارت دیگر، چرا اخلاقی زیستن دشوار است؟ اینجاست که بحث از موانعِ اخلاقی زیستن به میان می آید. هر انسانی که خواستارِ اخلاقی زیستن باشد، با موانعی روبرو خواهد شد که او را از پیمودنِ راهِ اخلاقی-زیستن بازمی دارند. موانعِ اخلاقی زیستن به دو قسمِ جامعه شناختی و روان شناختی́ تقسیم پذیرند. موانعِ جامعه-شناختی اموری بیرونی اند که بر تصمیماتِ اخلاقیِ آدمی تأثیر می نهند و مانعِ آدمی برای اخلاقی زیستن می-شوند، از قبیلِ افکارِ عمومی، ارزش داوری های دیگران، خوشایند و ناخوشایند و پسند و ناپسندِ دیگران. موانعِ روان شناختی، خود، بر دو قسمند: موانعِ معرفتی و موانعِ غیرِمعرفتی. موانعِ روان شناختیِ معرفتی́ موانعی اند که در روانِ آدمی́ مانعِ اخلاقی زیستن می شوند و، البتّه، به معرفت مربوطند. با توجّه به سخنانِ امام علی، علیه السّلام، عُجب، جزم وجُمود، تعصّب و آرزواندیشی́ از موانعِ روان شناختیِ معرفتیِ اخلاقی زیستن اند. ما کوشیده ایم تا این مدّعا را با روشی توصیفی- تحلیلی اثبات کنیم و نشان دهیم که، بر اساسِ سخنانِ امام علی، علیه السّلام، این موانعِ روان شناختیِ معرفتی چگونه مانعِ اخلاقی زیستن می شوند.
سلوک اخلاقی فردی و اجتماعی از نگاه ابن عباس
حوزه های تخصصی:
ایدئولوژی غالب عامه مسلمانان چُنین القاء می کند که صحابه راویان محض سنّت پیامبر(ص) بوده و اندیشه هایی متمایز نداشته اند. این گونه، عملاً مطالعه ای برای بررسی آراء صحابه و شناخت نسبت آن ها با هم دیگر صورت نگرفته، و خاصّه مطالعه تفکّرات اخلاقی و شناخت تمایز آرائشان با هم دیگر و با مکتب اهل بیت (ع) یا سنجش نسبت آن آموزه ها با تعالیم پیامبر(ص) کم تر کاویده، و بیش تر مغفول واقع شده است. می خواهیم در این مطالعه با نگاهی انتقادی به این رویکرد فراگیر، اندیشه اخلاقی عبدالله بن عبّاس (درگذشته 68) را بازنگریم؛ فقیه و مفسّری از نسلِ صغارِ صحابه که جایگاهش هم چون یک معلّم اخلاق یا تأثیر اندیشه هایش بر فرهنگ اسلامی دوره های بعد را نکاویده اند. این مطالعه از جنس مطالعات تاریخ اندیشه اخلاقی است و از میان منظومه آراء اخلاقی ابن عباس بر آن دسته از آراء وی تمرکز دارد که درباره بهینه سازی سلوک فردی و اجتماعی روایت شده، در تفسیرش از قرآن و سؤالاتش و نقل قول هایش از پیامبر(ص) هم بازتاب یافته، و بُعدی از ابعاد تفکر اخلاقی او را شکل داده است. این مطالعه مدخلی خواهد بود برای آن که بتوانیم در گام های بعد با مقایسه تعالیم صحابه مختلف، تصویری واضح تر از تاریخ اندیشه اخلاقی مسلمانان در نیمه نخست سده 1 حاصل کنیم.
فضیلت های اخلاقی و زندگی خوب در عصر کرونا ویروس (کووید- 19)
حوزه های تخصصی:
مسئله اصلی این پژوهش این است که چه رابطه ای بین فضیلت های اخلاقی و زندگی خوب در عصر کروناویروس وجود دارد. در عصر کروناویروس، بسیاری از انسان ها متعهد شدند که کارهای فضیلت مندانه انجام دهند. آنها عدالت، شجاعت، بخشش، صداقت، حکمت عملی و ... را رواج دادند؛ به هم نوعان خود کمک کردند؛ سالمندان و انسان های ضعیف را مورد توجه قرار داده اند و در این آزمون موفق و سربلند بیرون آمده اند. برخی دیگر با احتکار اقلام اساسی و بی توجهی به فقرا و سالمندان و فرار از زیر بار مسئولیت های اجتماعی خود، در آزمون فضیلت های ناکام ماندند و رذیلت ورزی را پیشه خود قرار دادند. این مقاله به روش توصیفی و تحلیل محتوا صورت گرفته است. هدف از نگارش آن بررسی نقش فضیلت های اخلاقی در بهتر کردن زندگی انسانها و کاستن درد و رنج آنها در عصر کروناویروس است. برای دستیابی به این هدف فضیلت های اخلاقی اصلی در عصر کروناویروس مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و این نتایج به دست آمده است که در عصر کروناویروس که نابرابری ها، دروغ گویی، پنهان کاری ها، ناآرامی ها و بزدلی ها و تصمیمات نادرست بسیار برجسته هستند، بیش از هر زمان دیگری به آنها نیازمندیم. عدالت برای مقابله با نابرابری ها؛ صداقت برای مقابله با دروغ گویی ها و پنهان کاری ها؛ شجاعت برای مقابله با ناآرامی ها و تهدیدها و بزدلی ها؛ بخشش برای مقابله با خودخواهی ها؛ و حکمت عملی برای اتخاذ تصمیم های صحیح لازم است. با آگاهی از فضیلت ها و عمل کردن به آنها باعث بهتر شدن زندگی انسان ها و کاستن درد و رنج آنها در عصر کروناویروس می شود. فضیلت های اخلاقی ما را قادر می سازند تا با انتخاب آگاهانه محدودیت های فعلی به جای اینکه آنها را سخت گیرانه و غیراخلاقی بدانیم، به آنها پایبند باشیم و زندگی خوبی را برای خود و دیگران رقم بزنیم.
متافیزیک فاصله و چالش اخلاقی آن در نظریه هنری برشت
حوزه های تخصصی:
در این تأمل پس از شرح آراء هنری برتولت برشت، به مرور رابطه تاریخی او با والتر بنیامین پرداخته و رویکرد در اصل، سیاسی این دو به هنر را مقایسه می کنیم. نگرشی که می گوید هنر باید راه نجات مخاطبان از وضع نامطلوب اجتماع را به آن ها نشان دهد. در تقابل با این تجویز، از فقدان اعتبارِ دیگری، ساکت ماندن مواضع رقیب و در نتیجه، از غیبتِ رأی و شخصیتِ مخاطب در فاصله زیبایی شناختی مورد نظر برشت سخن می گوییم. در این بحث با یادآوری آراء فیشته در موضوع «من و نا-من»، عقبه این تلقی از انسان به مثابه شناسای مطلق و منفک از اذهان دیگر موضوع پرسش و تردید قرار می گیرد. در تأمل واپسین می توان پیشنهادی عرضه کرد که اولاً بر خصلت انعکاسی اثر هنری تأکید دارد. ثانیاً و مهم تر، درکِ زیبایی شناختی حاصل از تجربه و مشارکت ادراکی را در فرآیندِ اجتماع انسانی تحلیل می کند. در نهایت، با طی شدن مسیری که از چشم انداز و نیز به پشتوانه تربیت عمومی(پایدیا) اعتبار یافته است، فهم دیگری و تعهد نسبت به اجتماع انسانی وجه نظری چندلایه تر و ضمانت عملی جمعی تر خواهد یافت.
طبیعت به مثابه بنیان برای اخلاق و نسبت آن با فطرت از منظر صدرالمتالهین شیرازی
حوزه های تخصصی:
در نظریه اخلاقی قانون طبیعی از دیدگاه ملاصدرا، طبیعت به مثابه بنیان برای اخلاق تلقی می گردد. ملاصدرا طبیعت را با نظر به ابعاد وجودی انسان ترسیم می کند و تمام استعدادهای انسان را اعم از قوای حیوانی و انسانی، مدّ نظر قرار می دهد. با مبتنی شدنِ اخلاق بر این طبیعت- که از دیدگاه صدرا دارای تقدس، تحرک ذاتی و هدفمند است- در حقیقت، اخلاق بر شاکله وجودیِ انسان بنا می شود و رابطه دو سویه میان این دو برقرار است و همسان با سیال و ذومراتب بودن طبیعت انسان، دارای تحرک و سیلان خواهد بود. این معنای طبیعت شباهت زیادی با فطرت اصطلاحی به معنای بینش ها و گرایشات ذاتی انسان دارد که ممکن است با آن یکسان تلقی گردد. سؤال اصلی تحقیق این است که طبیعت به معنای مذکور چه رابطه ای با فطرت و محتویات فطری دارد و آیا اساساً از هم متمایزند؟ یافته های پژوهش حاکی از این است که گرچه میان طبیعت و فطرت وجوه تشابه زیادی است و در موارد متعددی به یک معنا به کار می روند، ولی اساساً این دو متمایز از هم اند و رابطه آنها به این نحو است که طبیعت انسان، بستر رشد و شکوفایی محتویات فطری است و ساختار و شاکله ذاتی انسان، قابلیت دریافت و شکوفا نمودن محتویات فطری را دارد. این مقاله با روش تحلیلی-توصیفی تلاش نموده تا با نظر به طبیعت به مثابه بنیان برای اخلاق، تفاوت های آن را با فطرت و رابطه متقابل آنها را با نظر به معنایی که ملاصدرا از طبیعت ارائه می دهد، تبیین نماید.
همانند انگاری قتل فرد با قتل همگان در قرآن و میشنا
حوزه های تخصصی:
قرآن کریم در پی حکایت برادرکشى پسر آدم، از نوشته شدن این تمثیل بر بنی اسرائیل خبر داده است که قتل یک تن، همانند قتل همگان است. روایت قرآن، قتل پسر آدم را سبب کتابت این تمثیل دانسته است. در این میان، اشکال آن است که نسبت میان برادرکشى پسر آدم و همانندانگاری قتل فرد با قتل همگان چیست؟ و چرا قرآن از میان همه اقوام، از تقریر این تشبیه بر بنى اسرائیل خبر داده است؟ تحقیق حاضر برای گره گشایی از این تشبیه، از پیشینه موضوع مدد می جوید. به گفته «تورات» در ماجراى برادرکشى پسر آدم، خون هاى مقتول به فریاد درآمد و بر وفق «میشنا»، مراد تورات از خون ها، خون مقتول و نسل او است. بدین سان قتل پسرآدم، خصوصیتی داشته است که فریاد خون های مقتول و ذریه او است و خداوند به سبب این قتل با آن ویژگی، همانندانگاری قتل فرد با قتل همگان را بر بنی اسرائیل، مقرر نمود.