مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
آشنایی زدایی
حوزههای تخصصی:
یکی از برجسته ترین ویژگی های ادبی شعر حافظ «ایهام» است که شاعر به وسیلة آن توانسته کلام خود را از جذبه ای خاص برخوردار و رندانه ظرایف و طرایف را از هر مضمونی بیان کند و در عین حال خواننده را در گزینش بی نهایتی از معنا رها سازد. بنابراین توجه بیشتر مشتاقان شعر حافظ به بررسی این شگرد و سایر ترفندهای ادبی مرسوم در بلاغت عصرِ او معطوف شده است. شعر حافظ دارای جذبه هایی پنهانی است که او هنرمندانه آنها را در شعر خود تعبیه کرده است. یکی از این جذبه ها که در شعر وی بسامدی بالا دارد، «متناقض نما» (پارادوکس) است که حاصل جست و جو در هزار توی ظرفیت های ناپیدای «زبان» و تلاش برای جبران کاستی لفظ در برابر والایی معناست.
در این گفتار برآنیم ضمن تعریف متناقض نما و رابطه آن با تضاد، آشنایی زدایی و خلاف انتظار و بیان ارزش ادبی متناقض نما، به بررسی انواع آن، بسترهای بیان متناقض نما و ساختمان آن در غزلیات حافظ با ذکر شواهدی از دویست و پنجاه غزل آغازین دیوان حافظ بپردازیم.
باستان گرایی واژگانی در شعرهای آزاد نیما و خاستگاه های آن
حوزههای تخصصی:
فرمالیست های روسی ادبیات را نوعی کاربرد ویژة زبان تلقی می کردند که با انحراف از زبان عملی (practical language) و در هم ریختن آن محقق می شود. به همین سبب، با تأکید بر جایگاه خاص زبان در نقد آثار ادبی، بحث های تازه ای را در حوزه نقد مطرح کرده اند که الهام بخش بسیاری از منتقدان متأخر در نقد و تحلیل این گونه آثار شده است. «آشنایی زدایی» (defamilarization) مهم ترین مفهومی است که فرمالیست ها بر آن تأکید می کردند و «هنجارگریزی» (deviation) از کلیدی ترین بحث های آن است. برای هنجارگریزی نیز انواعی برشمرده اند که از جملة آن ها می توان به هنجارگریزی زمانی (باستان گرایی) اشاره کرد. در مقاله حاضر، با توجه به این رویکرد، سعی شده است ابعاد گوناگون باستان گرایی واژگانی شعرهای آزاد نیما یوشیج با تأکید بر نقش سنت در آن و همچنین دیدگاه نوگرایانه شاعر تحلیل شود و شواهد و نمونه هایی از این نوع کاربرد زبانی، با توجه به الزامات شاعر در پای بندی به سنت در برخی موارد و پایبندنبودن بدان در مواردی دیگر، عرضه شود.
زبان هنری داستان ـ شعر در آثار بیژن نجدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این جستار، ضمن بیان عوامل پدیدآورندة سبک، به تحلیل روش و سبک هنری، ساختار، و ویژگی های زبانی آثار نویسنده معاصر، بیژن نجدی (1320- 1376)، می پردازیم. نجدی با فرم و محتوای ارزشمند و آمیختن شعر و داستان مبدع سبک خاصی شده است و با مهارت از عهده ظرافت های آن بر آمده است. استعداد کم نظیری در ادبیات داستانی داشته است اما با مرگ زود هنگام فرصتی برای خلق آثاری بیش تر نیافت. تحقیق و بررسی در آثار نجدی و مطالعة ویژگی های زبانی، بلاغی، و شاعرانگی آثار او، که نوعی تشخص سبکی به آثار وی بخشیده است، شاید بتواند راهی برای خوانش بهتر و دقیق تر آثار دیگر نویسندگان امروز ایران باشد؛ زیرا ناشناخته ماندن نویسندگانی که از شیوه و سبکی نو در روایت داستان هایشان بهره برده اند مطالعات ادبی را محدود می کند و علاقه مندان را از توجه به ادبیات معاصر باز می دارد.
در این مجال، سه اثر داستانی نجدی را با نام های یوزپلنگانی که با من دویده اند، دوباره از همان خیابان ها، و داستان های ناتمام بررسی می کنیم. بیژن نجدی با به کارگیری زبان شاعرانه و با دایره ای گسترده و بسیار سنجیده و هم چنین با رعایت توازن عناصر داستان به زبان شعر نزدیک شده است. ازاین رو، داستان هایش را می توان داستان شاعرانه نامید. پیش از نجدی کسان دیگر در زمینة درآمیختن شعر و داستان تلاش کرده اند، اما هیچ یک نتوانستند موفقیت نجدی را به دست آورند.
نخست، به عوامل پدیدآورندة سبک ادبی، چگونگی بیان در روایت داستان، و عوامل شاعرانگی و آشنایی زدایی پرداخته می شود و سپس می کوشیم آن عوامل را در داستان های نجدی بیابیم و با ذکر نمونه هایی بازشناسیم. فرض در این نوشتار بهره گیری نویسنده از اصول زبانی، بلاغی، و شاعرانگی است. سعی شده است با مطالعه دقیق آثار، تحلیل جزئیات آن، و تطبیق داستان های نویسنده با اصول زبانی، بلاغی، و ساختاری این موضوع اثبات شود.
آشنایی زدایی و فراهنجاریِ معنایی در غزلیات مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حافظ در ترازوی خلاف آمدِ عادت
حوزههای تخصصی:
عصر حافظ، عصر انحطاط اخلاق و از میان رفتن ضوابط سالم در روابط طبقات مختلف مردم، بویژه حاکمان و فرمان روایان و صوفیان و زاهدان است و نابسامانی و هرج و مرج ناشی از ظلم و بیداد حاکم و فرمان روایان از یک طرف و رواج و ریاکاری و خدعه و نیرنگ فقیهان دینی و صوفیان مدعی از طرفی دیگر، سبب سقوط ارزش های اخلاقی و مذهبی شده است و حافظ در بطن این منجلاب فساد و تباهی و نفاق و یأس و به قول خودش در « شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل» گرفتار شده است و به عنوان یک متفکر و مصلح اجتماعی به تمام دردها و فسادها و آفت ها و آسیب های زمانه اشراف دارد و جراح وار با نیشتر انتقاد و طنز می خواهد بیماری های اجتماعی جامعه را بشکافد و با مهربانی بر زخم ها مرهم نهد. برای وصول به این آمال بناچار می بایست زبانی را برمیگزید که از گیرایی و دل نشینی و تأثیرگذاریی بیش تر برخوردار باشد و به کالبد واژه های مرده و معتاد و بی روح زبان، جانی تازه ببخشد و با استفاده از ترفندها و هنرهای ادبی، رستاخیزی در عادت های مألوف ذهنی و زبانی ایجاد کند از این رو به ترین مسیر برای مبارزة قلمی با دو قشر حاکمان و صوفیان، چنگ زدن به هنرهایی چون آشنایی زدایی و هنجارگریزی و باورشکنی و عقل ستیزی و تصاویر متناقض نما و بالاخره خلاف عرف و عادت عامّه است و کاربرد هنرهای ادبی فوق به صورت گسترده، سبب شهرت و آوازة حافظ شده است که خود می فرماید:
از خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
بررسی عنصر موسیقی در آثار منثور قرن پنجم و ششم (با تأکید بر آثار فارسی احمد غزالی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان شاهنامه، زبانی شگفت انگیز، خاص و در عین حال ساده و نزدیک و هم جوش با ذهن مخاطب توصیف شده است. راز و رمز این تقرّب، البته پیچیده است و بسادگی نمی توان از همه جوانب آن پرده برداشت. کار درست و شایسته ، در حوزه زبان شاهنامه، بررسی همه ابعاد و زیر و بم آن از جهات گوناگون است، کاری که شگرف است و تنها در سایه تحقیق دقیق و همراه با تجربه ها و دانش های گوناگون، ممکن و میسّر است. هدف نگارنده از ارائه این مقاله، پرداختن به مقوله ای بسیار جزئی و در عین حال با اهمّیّت در زبان شاهنامه است. معرفی و تحلیل نوعی حذف در زبان شاهنامه چیزی است که به گمان ما، دانستنش بر هر شاهنامه خوان و شاهنامه پژوهی، بایسته است. دستاورد شناخت این مقوله از حذف، می تواند دست کم در چهار موضوع نسخه شناسی، معناشناسی، آشنایی با شیوه ای از بلاغت و نحو زبان شاهنامه، مورد استفاده قرار گیرد؛ با این حال هرگاه ما از کم و کیف این تحقیق آگاه گردیم؛ با این که این ویژگی به زبان فردوسی منحصر نبوده است؛ پی خواهیم برد که چگونه شاعر، در سراسر شاهنامه، با کاربرد آن به عنوان یکی از تکنیک های زبانی، زمینه وحدت زیبایی و معنایی را برای متن خویش فراهم آورده است. کثرت نمونه هایی که در این جا ارائه می گردد، از گرایش فردوسی به بیان گفتار، از طریق همین شیوه زبانی خبر می دهد. این مقوله حذف که عجالتاً به «حذفی غریب» نام گذاری می شود؛ پیش از این در هیچ گفتاری نقل نگردیده و این مقاله برای نخستین بار بدان می پردازد
تحلیل و بررسی آرایة متناقض نما در نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از جذاب ترین مباحث زیبایی شناسیِ متن، بحث متناقض نماست. بهره گیری از شگرد متناقض نما از عالی ترین شیوه های آشنایی زدایی هنری به شمار می رود که موجب دور شدن کلام از حالت عادی و برجسته سازی و اثرگذاری چشمگیر بر مخاطب می گردد. نهج البلاغه از جمله متونی است که شگرد متناقض نما در آن بسامدی قابل توجه و اثرگذار دارد. این متن علاوه بر بعد دینی، اهل ذوق و بلاغت را شیفته بیان و اسلوب خود کرده، و قابلیت آن را دارد که از این نظرگاه ادبی نیز مورد بررسی قرار گیرد. چنین استنباط می شود که هرگاه حضرت علی قصد روشنگری درباره دنیا و یا ایجاد معرفت الهی در مردم را داشته، از این فنّ بیانی بهره بیشتری برده است. شاید بتوان یکی از علت های گزینش این گونه بیان، در موضوعات پیش گفته را دو بعدی بودن دنیا و عدم شناخت حضرت حق با حواس ظاهری دانست. نکته دیگر اینکه بیشتر متناقض نماها با قرار گرفتن در قالب تشبیه از پیچیدگی و ابهام نخستین خود، فاصله می گیرند و در پی آن، مخاطب به زیبایی بافت اولیه کلام پی می برد. پژوهش پیش روی، ضمن تقسیم بندی تازه از انواع متناقض نما، خطبه ها و نامه ها و حکمت های نهج البلاغه را از این چشم انداز، به بوته نقد و تطبیق می کشاند و موارد و مصادیق برجسته آن را رمزگشایی و تحلیل می کند.
دو شاعر دیریاب: خاقانی شروانی و ابوتمام طائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دست کم از آغاز سده ی دوم هجری در بازار نقد ادبی عرب بحثی پیرامون اینکه آیا شعر باید از دانش، فلسفه و اندیشه به دور باشد یا اینکه مانعی در بهره گیری شاعر از آن نیست، به وجود آمده است. پیش از آشنایی مسلمانان با دانش و فلسفه ی سرچشمه گرفته از تمدن و فرهنگ یونان، ایران و هند ، چنین بحثی مطرح نبود اما آن گاه که برخی شاعران نو گرای عباسی خواستند به هنر خود رنگی از دانش و اندیشه ببخشند ، در حوزه ی نقد ادبی این عصر، برخی سخن سنجانِ پای در بند سنت ادبی عرب، با این پدیده از سر ناسازگاری در آمدند. این امر زمانی به صورت یک درگیری کامل نقدی در آمد که ابو تمام از شیوه ی یاد-شده در تئوری و در عمل، بهره گرفت. از همان زمان این شیوه همواره پیروان و مخالفانی داشته است. دعوای میان این دو گروه در واقع در گیری میان هواداران سنت و مدرنیته در حوزه ی ادب، هنر در جامعه ی عصر عباسی بوده است. در ادبیات فارسی شعر خاقانی بیش ترین همانندی را با شعر ابو تمام دارد؛ او نیز باور داشت که شاعر نباید به گونه ای سخن بگوید که همگان در یابند و برای درک سخن شاعر، این خواننده است که باید بر آگاهی خود بیافزاید. از این رو سروده های ابو تمام و خاقانی به دیر یابی زبان زد گشته است. فهم این سروده ها نه برای توده ی مردم بلکه همواره برای بسیاری از فرهیختگان ادبی نیز دشوار بوده است. شیوه ای که این دو سراینده ی هنرمند طرح آن را ریختند، در ادبیات فارسی و عربی پایه گذار مکتبی شده که آن را «مکتب فنی» نامیده اند. در این شیوه با بهره گیری از ابزار های زیبا شناختی و اندیشه های ناب علمی، سخن دیر آشنا و دیگر گون جلوه می کند. در جستار پیش رو به آن دسته از ویژگی های سروده های ابو تمام و خاقانی می پردازیم که سبب شده برای همگان آسان یاب و قابل درک نباشد. دیر یابی سروده های ابو تمام و خاقانی، گاه پیامد شکل و قالب سخن این دو هنرمند فرمالیست است و گاه به حوزه ی معانی و ابداع درون مایه های شگفت و بهره گیری از معانی فلسفی، منطقی، اشاره های تاریخی و افسانه ای و... در شعر آن ها بر می گردد.
فراهنجاری نحوی در دیوان غزلیات شمس تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع اساسی در این مقاله فراهنجاری نحوی در دیوان شمس است که شگفتی و تنوعِ خاصّی به غزلهای وی میبخشد. نگارنده، پس از پرداختن به موضوعاتِ آشناییزدایی و برجستهسازی بهعنوان مباحث مقدّماتی، مقاله را با تأکید بر مشخّصههایی چون: تطبیق صفت با موصوف، عدم مطابقت نهاد با فاعل، ایجاد پرش ضمیر، گسترش دادنِ جزء اوّل فعل و نیز با طرح مؤلّفههایی نظیرِ قلبِ نحوی، مطابقهی فاعلی، چینشِ واژگانی، استعمال هنریِ فعلهای مرکب بهعنوان عناصر نظمآفرین، بیان میکند که مولانا قصد دارد ضمن ایجادِ آشناییزدایی و درنگ هنری، خواننده را برای کشف مقاصد زیباشناسی انحرافات و سرپیچیهای نحوی خود که عبارت است از القاء مفهوم کثرت و تنوّع و گریز از محدودیّتها، ترغیب کند و نیز مخاطب را در رسیدن به شکل هنری خود از طریقِ توجّه به نقشِ عناصر نظمآفرین راهنمایی نماید. نتیجه آنکه: تصرّفات و نوآوریهای نحویِ مولوی در دیوان شمس، که بهواسطهی انعطافپذیریِ زبان فارسی و بهسببِ ضرورتِ وزنی، داشتنِ زبان حماسی، الهامگیری از زبان مردم، ناخودآگاهی و ... صورت میگیرد، از آنرو که توانسته صورتهای ذهنی مولوی را درست و کامل به مخاطب منتقل کند، زیبا، هنری و پذیرفتنی است.
خوانش های گوناگونِ شاعران معاصر عربی از داستان حضرت ایوب (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاعران معاصر عربی برای بیان تجربه های گوناگون، اهداف مورد نظر و نیز برای رهایی شعر از حالت خطابه گری و گزارشی و در راستایِ اصالت بخشی به اثر ادبی، به فراخوانی چهره های سنتی و بویژه چهره های دینی روی آورده اند. آنان این شخصیت ها را به دلیل برخورداری از دلالت های بالقوه و سازگاری با تجربه های معاصر خویش بکار گرفته و به منظور انتقال مفاهیم ذهنی، به شکل نمادین از آنها بهره ها برده اند. پژوهش حاضر بر آن است تا به واکاوی حضور شخصیت حضرت ایوب (ع) در شعر معاصر عربی بپردازد. در این راستا، نخست با نگاهی گذرا به جنبه هایی از ویژگی های شخصیتی آن حضرت در تورات و قرآن کریم پرداخته و سپس رویکرد سه شاعر معاصر عربی «بدر شاکرالسیاب»، «محمود درویش» و «عبدالعزیز المقالح» را در فراخوانی این چهره ی دینی تبیین نموده است. برداشت این است که ایوب شاعرانِ معاصر، تابع دغدغه های فردی و اجتماعی- سیاسی آنان است و عهده دار تجسم ناکامی های ایشان است.
هفت شمشیر عشق (باستان گرایی در«سرود ابراهیم در آتش» اثر شاملو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
باستان گرایی یکی از مهم ترین ابزار آشنایی زدایی در کلام محسوب می شود و سبب می گردد سخن از دسترس عوام فراتر رود و به شعر نزدیک تر شود. برجسته ترین کارکرد آشنایی زدایی، خلاقیت شاعرانه است که بخشی از آن از رهگذر باستان گرایی حاصل می شود. احمد شاملو که از جمله شاعران نوآور و موثر زمان ماست به جهت طرح نویی که در هنر شاعری درانداخته است از باستان گرایی و کارکردهای آن در حد وسیعی بهره برده است. وی به موجب ذکاوت بالا و نبوغ سرشار هنری و به اعتبار تسلط بر پیشینه ی زبان و با بهره گیری از آثار سترگی چون تاریخ بیهقی، گلستان سعدی و نثر عارفانه ی قرن پنجم و ششم توانسته پیوند هوشمندانه ای میان نثر کهن و مضامین دنیای مدرن برقرار کند و به شیوه ابداعی خود که به شعر سپید موسوم شده است، شان و جایگاهی خاص بخشید. هدف این پژوهش بررسی کارکرد باستانگرایی و انواع آن در شعری از شاملو است که به تشخص زبان و بیان شاعرانه ی وی منجر شده است. روش تحقیق، مبتنی بر توصیف باستان گرایی در شعر مورد نظر براساس منابع کتابخانه ای است.
بررسی فراهنجاری معنایی در اشعار غادۃ السّمّان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
غادۃ السّمّان یکی از شاعران تأثیرگذار جهان عرب است که بیشتر آثار وی به چندین زبان زنده ی دنیا ترجمه شده است. یکی از شگردهایی که این شاعر برای گسترش بعد معنایی و شاعرانه کردن سخن خود به کار برده، آشنایی زدایی(فراهنجاری) معنایی است. به باور فرمالیست ها در درک انسان از جهان پیرامون، فرایند عادت جریان دارد. عادت کردن انسان به محیط پیرامون موجب می شود که بسیاری از پدیده ها از نگاه دقیق انسان دور بماند و درک حسی انسان از زندگی مختل شود. آشنایی زدایی با فاصله انداختن میان انسان و این عادت ها، فضایی برای درنگ و لذت ادبی مخاطب پدید می آورد و ادراک حسی انسان را دوباره سامان می بخشد. یکی از مهم ترین گونه های آشنایی زدایی، فراهنجاری معنایی است. غادۃ السّمّان برای آشنایی زدایی معنایی در اشعار خود، از صور خیال و آرایه های معنوی بهره ی فراوان برده است. در مقاله ی پیش رو، گونه های مختلف فراهنجاری معنایی در چهار منظومه ی این شاعر (غمنامه ای برای یاسمن ها؛ ابدیت، لحظه ی عشق؛ زنی عاشق در میان دوات؛ در بند کردن رنگین کمان) و حوزه های بسترساز این فراهنجاری ها بررسی شده است. این پژوهش به صورت کمّی- کیفی انجام شده و نمونه ها از راه جست وجوی کتابخانه ای گردآوری شده است.
آشنایی زدایی و برجسته سازی در سوره مبارکه واقعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطرح شدن مباحثی مانند آشنایی زدایی و برجسته سازی توسط رویکرد فرمالیسم، تحول بزرگی در نقد ادبی قرن بیستم پدید آورد. با استفاده از این مفاهیم می توان زیبایی های پنهان در متن ادبی را بهتر درک کرد. هدف این مقاله، بررسی سوره مبارکه واقعه از منظر آشنایی زدایی و برجسته سازی است. البته می دانیم که قرآن کریم، متن ادبی نیست ولی متنی است که جنبه ای از اعجاز آن را اعجاز ادبی تشکیل می دهد و دارای زیبایی های ادبی فراوانی است. مقصود از کاربرد نظریه های ادبی مختلف مثل آشنایی زدایی و برجسته سازی فقط آن است که نشان داده شود همه صور و ارزش های ادبی – نقدی می تواند در بهترین شکل در قرآن کریم یافت شود. این پژوهش نشان می دهد بسیاری از پدیده های طبیعی و مفاهیمی که برای مخاطبان دیروز و امروز قرآن، به اموری عادی تبدیل شده به واسطه آشنایی زدایی و قاعده افزایی برجسته شده است. استفاده گسترده از تکرار صامت ها و مصوت ها، تکرار در سطح کلمه، جمله و ساخت های نحوی، همچنین به کارگیری ساختار شرطی، استفاده ازجمله اسمیه و اسم فاعل ازجمله تکنیک های زبانی و ادبی است که در سوره واقعه برای آشنایی زدایی و برجسته سازی به کار گرفته شده است.
آشنایی زدایی وزنی در قصیده های ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش کوششی است صورت گرایانه که در آن دو هدف اصلی دنبال شده است؛ نخست پاسخ دادن به این پرسش که ماهیت فرایند آشنایی زدایی چیست و آشنایی زدایی وزنی چگونه روی می دهد. دوم نشان دادن اینکه در شعر ناصرخسرو ویژگی عروضی ای هست که می توان آن را نمونة برجسته ای از آشنایی زدایی وزنی به شمار آورد. به این منظور هفت وزن نامأنوس در دیوان وی یافته شد که به دلیل تفاوت ساختاری به دو دستة یک و شش تایی بخش شدند. شش وزن دستة دوم که پرداختن بدان هدف اصلی این جستار است در یک ویژگی عروضی مشترک اند و آن اینکه امتداد زنجیرة هجایی آن ها با وزن های رایج و هم خانوادة هریک متفاوت است. راز آشنایی زدایی وزنی برخی قصیده های ناصرخسرو را باید در همین ویژگی عروضی جست.
آشنایی زدایی در جزء سی ام قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آشنایی زدایی از دستاوردهای مکتب فرمالیسم روس می باشد که بر بیگانه نمودن نُرم عادی زبان دلالت دارد. این اصل بعنوان شگردی برای زیبایی آفرینی به شمار می رود و هدف از آن، تشخّص و برجسته سازی هر اثر هنری است. این نوشتار تلاش می کند تا زبان قرآن کریم را به عنوان برترین اثر ادبی و هنری، از منظر آشنایی زدایی بررسی نموده و میزان بهره مندی قرآن کریم را از امکانات زبانی و شگردهای زیبایی آفرینی نمایان سازد. روش این تحقیق، توصیفی- تحلیلی است و بر آن است تا به منظور تطبیق نظریه صورتگرایان با زبان قرآن، نمونه هایی از هنجارگریزی(قاعده کاهی و قاعده افزایی) را در برخی آیات شریفه جزء سی ام قرآن کریم نشان دهد و در نهایت با تکیه بر تفاسیر ادبی قرآن کریم، بازتاب تأثیر آن را در کشف معنای مقصود و نیز کسب التذاذ بیشتر بیان کند. قرآن کریم، به اقتضای رسالت آسمانی خویش، بگونه ای بی نظیر با بهره گیری از ذخایر زبانی، در دو حیطه هنجارگریزی و قاعده افزایی دست به آشنایی زدایی زده و به تبع آن با برجستگی کلام، القای مفهوم را به اوج رسانیده است
زیبایی شناسی خطبه آفرینش در پرتو نقد فرمالیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر می کوشد نخستین خطبه نهج البلاغه را از دیدگاه نقد فرمالیستی ارزیابی کند و به این که بی گمان باید مفهوم و معنا اصل قرار گیرد، جانب « آفرینش » مسئله بپردازد که در متن دینیِ خطبه فرم و شکل و انسجام تا چه اندازه رعایت شده و به ادبیت متن از سوی صاحب سخن تا چه میزان توجه شده است. نویسندگان بدون توجه به مسائل فرامتنی همچون شخصیت و جایگاه مؤلف، مسائل اجتماعی، تاریخی و روان شناسی که در نقد فرمالیستی جایگاهی ندارد، فقط بر متن مورد نظر تمرکز کرده و از نظرگاه اصول آن نقد، در پی کشف زیبایی های خطبه یادشده هستند. برداشت این است که متن پیش روی، صرف نظر از محتوا و مفهوم گنجانده در آن، کاملاً منسجم و یکپارچه بوده و حرف ها، واژه ها، ترکیب ها و جمله ها در پیوند با هم، هارمونی و نظمی بسیار شگفتی را ایجاد کرده اند. کاربردهای مجازی و کنایی، توجه به آواهای القاگر و رعایت جانب توازن آوایی و واژگانی و نحوی، دخالت دادن گونه های متفاوت آشنایی زدایی ادبی، پیوند با دیگر متون و... متن را از روساخت و زیرساخت چشمگیری برخوردار کرده و ما را به این نتیجه رسانده که ادبیت و زیبایی متن، نه قربانی ترسیمِ مفهوم و معنا، که در خدمت یکدیگرند و شیوه سخن و شگردهای بیانی به همان اندازه اهمیت می یابد که مفهومِ مورد نظر اهمیت دارد.
نقد و تحلیل استعاره در شعر بدر چاچی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بدر چاچی شاعری است که در قرن هشتم هجری در هند از شهرت و آوازة زیادی برخوردار بوده است. براساس نوشتة تذکره ها دیوانش تا مدت ها در شبه قارّه رواج تمام داشته است. دربارة سبک شاعری وی بایدگفت که در میان صاحب نظران کلامش به پیچیدگی وابهام شهرت دارد. دلیل عمدة دشواری سخن بدر را باید کثرت استفادة وی از استعاره دانست. به گونه ای که گاه کلامش را به معما نزدیک می کند. علاقة وی به استعاره تا بدانجاست که، در برخی از تصاویرش استعاره را به استعاره و یا به عنصر دیگری تشبیه می کند. همچنین تمایل زیادی به آرایش استعاره با صنایع خیال انگیز دیگری همچون استخدام و ایهام دارد. بایدگفت با وجود شهرت بدر در سبک هندی، تا کنون دربارة طرز سخنوری وی پژوهش های بسیاراندکی انجام گرفته است. بنابراین ضرورت دارد تا استعاره به عنوان مهمترین واساسی ترین عنصرخیال انگیزی درشعر وی، به دقت بررسی وتحلیل گردد. ازاین رو این پژوهش ازطریق روش توصیفی تحلیلی،به نقد وتحلیل استعاره درشعر وی می پردازد.
بررسی هنجارگریزی معنایی در غزلیات حافظ
حوزههای تخصصی:
جایگاه بنیادین زبان در ادبیات به عنوان عمده ترین وسیله خلق اثر هنری حقیقتی انکارناپذیر است. زبان در آثار ادبی تا آن اندازه متفاوت و دگرگون می گردد که همچون زبانی منحصر به فرد مورد مطالعه قرار می گیرد. در این میان، یکتایی زبان غزلیات حافظ و شعریت منحصر به فرد آنها قرن هاست که خوانندگان را متحیر کرده است. منتقدان ادبی بسیاری کوشیده اند با استفاده از شیوه های مختلفِ نقد این یکتایی را توضیح دهند. در همین راستا، در بخش رویکردهای زبان شناختی باور بر این است که عامل اصلی ”شعرآفرینی“ به طور کلی هنجارگریزی معنایی است. در این پژوهش غزلیات حافظ مورد بررسی قرار گرفت و مصادیق هنجارگریزی های معنایی در آنها مشخص شد. تلاش شد تأثیر و اهمیت هنجارگریزی های به کار رفته در اشعار حافظ و سبک شعری او مورد تحلیل قرار گیرد.داده های به دست آمده مشخص کرد هنجارگریزی های معنایی بیشتر از نوع انسان پنداری و گیاه پنداری هستند. نتیجه گیری دیگر تحقیق تأیید این دیدگاه بود که هنجارگریزی معنایی از نوع تجسم گرایی عامل اصلی ایجاد کلام شاعرانه و رهایی دال ها از قوائد زبان هنجار است.
التناوب ظاهرة أسلوبیة فی القرآن الکریم (دراسة فی سورة ""الأعراف"" نموذجا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم، از سبک و اسلوبی ویژه برخوردار است که هیچ اسلوب دیگری نظیر آن نیست؛ به نحوی که با واژه های الهام برانگیزش، ترکیب ها و جمله های بی نظیرش، از سایر متون دینی متمایز گشته است. هر حرف، واژه و جمله ای در قرآن کریم، معانی جدیدی دارد، چون قرآن کریم، به یک کلمه معنایی می بخشد که به کلمه ی دیگر نمی بخشد و برای یک معنا، از ترکیبی خاص استفاده می کند، سپس از آن ترکیب عدول کرده و در موقعیت و مقامی دیگر - که موجد معانی ثانویه می شود - از ترکیب دیگری سود می جوید. بیشتر اوقات می بینیم که قرآن کریم، از نُرم رایج و معمول کلام خارج شده و از تکنیک هایی استفاده می کند که خارج از معیار زبانی است؛ همان تکنیک هایی که در اثر اختلاف معانی، دچار تغییر و تحول می شوند. مفهوم ""تناوب"" یکی از مهمترین تکنیک های هنجار گریزی است که از پدیده های مهم زبانی به شمار می رود؛ مفهومی که هدف اصلی آن در خلق معانی جدید، از طریق آشنایی زدایی و خروج از معیار زبانی، است . تناوب، یعنی جایگرینی کلمه یا جمله ای به جای کلمه یا جمله ای دیگر که با آن نظیر بوده و منجر به معنای جدید می شود. به دلیل بسامد بالای تناوب در قرآن کریم و استعمال زیاد آن در آیات شریفه، این مفهوم، به یک پدیده ی سبکی بدل گشته است و قرآن کریم از این مضمون استفاده کرده است تا دو هدف را با هم محقق کند: ابتدا، جنبه ی دلالی که به شکل توسع و شمولیت در معنی نمود پیدا کرده است و دیگری تنوع سبکی که از مهمترین ویژگی های سبک قرآن کریم به حساب می آید.به این ترتیب، این مفهوم را – به شیوه ی تحلیلی توصیفی- در سوره ی مبارکه ی اعراف مورد تحلیل و بررسی قرار داده ایم و به بررسی ویژگی انواع مختلف تناوب از جمله: تناوب در فعل (تضمین نحوی)، تناوب در اسم، تناوب در صیغه ها و تناوب در جمله پرداختیم، به صورتی که برای ما مشخص گشته است که تناوب در فعل (تضمین نحوی)، در مقایسه با انوع سه گانه ی دیگر، فضای بیشتری را به خود اختصاص داده است و همچنین ثابت گشته است میان دو کلمه ی (پیشین و جایگزین) ارتباطی وجود دارد و بیشترین نوع ارتباط از نوع مترادف و لزوم است. ضمن اینکه، این پژوهش مشخص کرده است که بافت – چه از نوع زبانی و چه از نوعی موقعیتی- یکی از عناصر اصلی پیدا کردن مفهوم تناوب و معانی ثانویه ای است که در کلمه یا جمله های برگزیده پنهان گشته است.
هنجارگریزی در ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منظومة دلاویز ویس و رامین از داستان های روزگار اشکانیان است که فخرالدین اسعد گرگانی از شاعران بزرگ سبک خراسانی در میان سال های (432-446ه.ق) به بحر هزج آن را به نظم درآورده است. هنجارگریزی یکی از مؤثرترین شیوه های برجسته سازی و آشنایی زدایی فخرالدین در سرایش این مثنوی است که از این رهگذر هم به توسعة زبان شعری و زیبایی کلام خود پرداخته و هم لذّت درک ادبی و تأمّل مخاطب را فزونی بخشیده است. این پژوهش سعی دارد تا با روش توصیفی-تحلیلی در چارچوب مکتب ساختارگرایی و برمبنای الگوی هنجارگریزی لیچ به بررسی پنج نوع هنجارگریزی (نحوی ، آوایی ، واژگانی ، گویشی ، زمانی) در مثنوی ویس و رامین بپردازد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که بسامد وقوع هنجارگریزی نحوی در سخن فخرالدین گرگانی ، بیش از سایر هنجارگریزی هاست. هنجارگریزی آوایی ، معنایی ، واژگانی ، زمانی ، گویشی به ترتیب در جایگاه های بعدی قرار گرفته اند و دو نوع هنجارگریزی سبکی و نوشتاری بسامد صفر در ویس و رامین داشته اند. در این مقاله از پرداختن به هنجارگریزی معنایی چشم پوشی می شود؛ زیرا این گونة هنجارگریزی مجال فراخ تری برای ارائه ، طلب می کند و شایسته است در مقاله ای جداگانه به این نوع هنجارگریزی پرداخته شود.