مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
ادبیت
حوزه های تخصصی:
رمانتسیم از جمله مکتبهایی است که در قرن هجده با شعار بیان آزاد احساسات فردی، بازگشت به طبیعت، بدوی گرایی، نگرش تخیّلی و... در مقابل تفکر خردگرای کلاسیسم به پا خاست. نفثه المصدور به عنوان متنی تاریخی- ادبی همانندیهای ویژه ای با اصول و مبانی رمانتیسم دارد و همین مسأله زمینه بررسی نقدی رمانتیسم را با توجه به ویژگیهای سبکی در این اثر فراهم می آورد. به لحاظ معنایی وجود عواملی مانند توجه به احساسات شخصی و بیان آزاد آنها، نگاه کشف و شهودی به طبیعت، اتکا به تخیّل ثانویه در توصیف امور بیرونی، ترسیم آرمانشهر و عوامل زبانی ای از؛ جمله برجسته کردن جنبه ادبیت متن با استفاده از تمهیدات ادبی ای چون تشبیه، استعاره، تضمین و...، توصیفات مکرّر و طولانی و نمادپردازی؛ از جمله مواردی هستند که به نفثه المصدور، سبکی رمانتیک بخشیده است. این مقاله درصدد نیست تا با نگاهی اثبات گرا، اندیشه ای خاص را به یک متن تزریق کند؛ بلکه در پی آن است تا ضمن برشمردن ویژگیهای مشترک سبکی نقثه المصدور با مکتب رمانتیسم و تکیه همزمان بر ساحت ادبی( درون متنی) و بافت تاریخی (برون متنی) آن جهت بررسی ساز و کار شکل گیری معنا، زمینه ساز نگرشی نو به متنی کلاسیک باشد.
حکمت سیاسی سعدی (اخلاقی واسطه میان فرادست و فرودست و ادبیت آن)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله پس از معرفی آبشخورهای فکری و عقیدتی سعدی، نویسنده و شاعر قرن هفت هجری
ـ که از تاثیرگذارترین سخن پردازان ایران است ـ به جنبه ای خاص از آثار وی پرداخته می شود.
این جنبه عبارت است از روش عام وی در برخورد با قدرتمندان که مبتنی است بر خواستِ تحدید
و تعدیل قدرت و در پس آن، ایجاد تحول در نگرش و نیات حکمروایان و در نتیجه اصلاح روابط فرادستان و فرودستان: خداوندگاران و بندگان. در این نوشته نشان داده می شود که سعدی چگونه
با یاری گرفتن از شگردهایی، بنا بر انعطاف گرایی خویش پیوسته می کوشد که از صدور احکام قاطع اخلاقی بپرهیزد و به این طریق در میان فرمانروایان و رعایا بنشیند و معلوم می گردد که این «حکیم» چه سان این دوگانگی را به وحدت می رساند. سپس انعکاس این امر در سخن سعدی بررسی می شود و تاثیرگذاری متقابل سیاست و «ادبیت» او آشکار می گردد.
سازوکار تعلیق در مقامات حریری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقامات حریری از جمله آثار حوزه فرهنگ و ادبیات عرب است که به دلیل کیفیت خاص زبان و توجه به بازی های زبانی و روایتمندی و وجهه داستانی اش از ارزش ویژه ای برخوردار شده است. پرهیز از مباحث صرفاً زبانی و تاریخی و توجه به فنون بیان و سخنوری در این اثر و گرایش به بررسی شیوه روایت و پردازش آن در بطن چنین زبانی می تواند زمینه ساز نگاهی نو و پویا در این متن باشد. «تعلیق»، به عنوان یکی از عناصر روایی در این اثر، سازوکار ویژه ای دارد. تعلیق در مقامات حریری مختص به ساحت روایی و داستانی آن نیست، بلکه کیفیت خاص زبان و برجسته کردن ادبیت آن، ضمن افزایش تأخیر و تعویق در سطح معنا و پیشبرد پیرنگ، باعث ایجاد نوعی تعلیق زبانی نیز شده است. این مقاله با توجه به ساحت زبانی و روایی تعلیق، با توصیف و تصویر سازوکارهای این پدیده در مقامات، نشان می دهد که تعلیق زبانی در این اثر ادبی بر تعلیق روایی غالب است.
گزاره های زبانی و ادبیت کلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله مسئله معنا در متن ادبی را به بحث می گذارد. نخست «معنی زبان شناختی» گزاره را تعریف می کند و تفاوت گزاره های زبان با ادبیات را مطرح می کند. در زبان هیچ گزاره ای نیست که معنی زبان شناختی نداشته باشد؛ اما در ادبیات گزاره های فراوان تولید می شود که یا مصداق ندارند یا مصداق آن ها پذیرفتنی نیست. سه عامل سبب می شود که معنیِ زبان شناختی یک متن پذیرفتنی نباشد: 1. عامل ناهُشیاری: اگر در متن نشانه ای وجود داشته باشد که گزاره ها در حالتی از ناآگاهی به وجود آمده اند. 2. عامل مصداق ستیزی: آنگاه که معنی زبان شناختی متن به سبب دلالت بر مصادیقی مُغایر با عادت های تجربی ما انکار می شود.
3. ناسازگاری معنی گزاره با شخصیت گوینده: آنگاه که معنی زبان شناختی گزاره ها با شناختی که از گوینده داریم سازگار نمی نماید. مقاله در نهایت گزاره های فراهم آورنده یک متن را به سه نوع تقسیم کرده است:
الف. گزاره هایی که معنیِ زبان شناختی آن ها پذیرفتنی است و به مصداقی تجربی دلالت دارند.
ب. گزاره هایی که اگرچه در نظام نخستین زبان، معنی زبان شناختی آن ها پذیرفتنی نیست اما دریافتِ معنی ثانوی آن ها که منظور نظر اولیه گوینده بوده است و در این معنی دارای مصداق تجربی نیز هستند به آسانی میسر است.
ج. گزاره هایی که علی رغم اختلاف علت در پدید آمدن آن ها معنی زبان شناختی آن ها قابل قبول نیست و به مصداقی سازگار با عادت های تجربی ما دلالت ندارند و صرف نظر از آنکه چه عامل بافتی و چه علتی سبب نهفته شدن معنایی در آن ها شده باشد، این معنی به آسانی قابل دریافت نیست.
زیبایی شناسی خطبه آفرینش در پرتو نقد فرمالیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر می کوشد نخستین خطبه نهج البلاغه را از دیدگاه نقد فرمالیستی ارزیابی کند و به این که بی گمان باید مفهوم و معنا اصل قرار گیرد، جانب « آفرینش » مسئله بپردازد که در متن دینیِ خطبه فرم و شکل و انسجام تا چه اندازه رعایت شده و به ادبیت متن از سوی صاحب سخن تا چه میزان توجه شده است. نویسندگان بدون توجه به مسائل فرامتنی همچون شخصیت و جایگاه مؤلف، مسائل اجتماعی، تاریخی و روان شناسی که در نقد فرمالیستی جایگاهی ندارد، فقط بر متن مورد نظر تمرکز کرده و از نظرگاه اصول آن نقد، در پی کشف زیبایی های خطبه یادشده هستند. برداشت این است که متن پیش روی، صرف نظر از محتوا و مفهوم گنجانده در آن، کاملاً منسجم و یکپارچه بوده و حرف ها، واژه ها، ترکیب ها و جمله ها در پیوند با هم، هارمونی و نظمی بسیار شگفتی را ایجاد کرده اند. کاربردهای مجازی و کنایی، توجه به آواهای القاگر و رعایت جانب توازن آوایی و واژگانی و نحوی، دخالت دادن گونه های متفاوت آشنایی زدایی ادبی، پیوند با دیگر متون و... متن را از روساخت و زیرساخت چشمگیری برخوردار کرده و ما را به این نتیجه رسانده که ادبیت و زیبایی متن، نه قربانی ترسیمِ مفهوم و معنا، که در خدمت یکدیگرند و شیوه سخن و شگردهای بیانی به همان اندازه اهمیت می یابد که مفهومِ مورد نظر اهمیت دارد.
ساختار نمودیابیِ ادبیّت در متون ادبی؛ رهیافت زیبایی شناسیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیّات به معنای مجموعة متون ادبی، مفهومی متعارف در فهم عمومی دارد. امّا پرسش هایی از این دست که چه چیز متن ادبی را از متن غیرادبی جدا می کند؟ چگونه گسترة ناهمگونی از متون با عنوان ادبیّات گرد هم می آیند؟ ادبیّت متن ادبی وابسته به چیست؟ ادبیّت را چگونه می توان تحلیل کرد؟ نشان می دهند که رویاروی شناخت ادبیّات چالش های بسیاری قرار دارد. در عین حال، نبود دیدگاهی منسجم نسبت به ادبیّات و آنچه در آن می گذرد، باعث می شود مطالعة علمی و تدقیق در مسائل و آثار ادبی، در حدّ کارهایی پراکنده با معیارهای ناپایدار باقی بماند که برای توسعة شناخت از ادبیّات تعاملی پیش برنده ندارند. نظر به پرسش هایی که طرح شد و ضرورتی که بیان شد، در نوشتار حاضر می کوشیم با ارائة تعریفی از ادبیّات، به مؤلّفه های بنیادین ادبیّت برسیم. سپس این مؤلّفه ها را به تحلیل می گذاریم و چگونگی تجلّی آنها را در متن بررسی می کنیم. در این فرایند، در چارچوب فلسفة هنر به مؤلّفه های ادبیّت رویکردی زیبایی شناسانه خواهیم داشت و آنها را از دریچة نظریّة تجربة زیبایی شناسی بازخوانی می کنیم. آنگاه به محورهای ظهور این مؤلّفه ها در گسترة متون ادبی خواهیم پرداخت تا نظم حاکم بر این گستره را تبیین کنیم.
تحلیل سطح بلاغی (ادبیّت) و ایدئولوژیک (اندیشگانی) زبان در رمان های پسامدرن ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فضای ادبیات جدید ایران در دو دهه ی اخیر، همگرا با فضای جهانی ادبیات از موج ادبی پسامدرنیسم تأثیر پذیرفته است و رمان های پسامدرن که از اواخر دهه ی هفتاد در این فضا مطرح شدند، امروز به عنوان یک واقعیت در آخرین منزل سیر تطور سبکی در داستان نویسی کشور، غیر قابل انکار هستند. نسبی گرایی و بومی گرایی پسامدرنیستی این امکان را فراهم می کند تا کنشگران این حوزه، مفاهیم فلسفه ی پسامدرن را بر اساس اقتضائات بوم فرهنگی و زبان عمومی مردمان جامعه ی خویش به زبان و بیان آورند. مسأله ی مقاله ی حاضر آن است که نویسندگانی که مدعی هستند به سبک ادبی پسامدرن به تألیف رمان هایی به زبان فارسی در فضای ادبی ایران می پردازند تا چه میزان توانسته اند مؤلفه های رویکرد پسامدرن را به جهان انسانی، در ادبیات اِعمال کنند. از آن جا که مقوله ی زبان، عناصر و مفاهیم وابسته به آن در فلسفه ی ادبیات پسامدرن دارای جایگاهی محوری است، به نحوی که ادبیات پسامدرن را با چگونگی کاربست زبان برای بازآفرینی جهان داستانی می شناسند، مقاله ی حاضر سعی دارد، چگونگی کاربست امکانات بلاغی (ادبیّت) و ایدئولوژیک (اندیشگانی) زبان را در رمان هایی که در حوزه ی نقد ادبی کشور به عنوان رمان پسامدرن شناخته شده اند، بررسی کند.
کارکردهای تعین بخش «زمان» در رمان رئالیستی براساس رمان همسایه ها از احمد محمود و کوچة مدق از نجیب محفوظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بنابه تعریف فرمالیستی، عناصر متن باید در خدمت «ادبیت» یعنی بیان غیرمستقیم و غیرهنجاری یا زیباشناختی زبان باشند؛ ازاین رو، زمان نیز باید به این شیوه، کارکرد زیباشناختی بیابد. به منظور تبیین این وجه از کارکرد زمان، در پژوهش حاضر دو رمان رئالیستی، یکی از نویسندة مصری نجیب محفوظ ( کوچة مدق) و دیگری از نویسندة ایرانی احمد محمود ( همسایه ها)، تحلیلِ روایی شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد وجوه روایی زمان در نظریة ژنت صرفاً نوعی دستور کاربرد زمان و وجوه روایی آن است و نمی تواند وجه زیباشناختی و دلالت های ثانویة زمان را در راستای کارکرد ادبی آن توضیح دهد. در پژوهش حاضر، این کارکردها در چهار موردِ تعین بخش شناسایی شده است: «حادواقعی سازی» (بیش ازحد واقعی جلوه دادن وقایع داستان)، «تعین بخشی به خوانش» (محدود کردن تفسیرهای ذهنی خواننده به مدلول های خاص)، «لنگرسازی» (ایجاد توهم تطبیق فضای داستان بر فضای واقعی و کنونی جامعه) و «تعین بخشی به کنش» (برانگیختن رفتارهای اجتماعی خاص در مخاطب). همچنین، بالاترین وجه زیباشناختی زمان در جاهایی نمود می یابد که زمان نه براساس نشانه های زمانی مستقیم (ذهنی)، بلکه برمبنای زمان غیرمستقیم (ابژکتیو) و با «تنیدگی زمان و مکان» بیان می شود که باعث آمیزش وجوه مختلف حسی- ادراکی و شکل گیری «عواطف همدلانه» می شود. در این وضعیت ها، چنانچه شتاب منفی در ابتدای روایت قرار گرفته باشد، تابع آن در قالب واکنش های هیجانی انفجاری نمود می یابد و برعکس؛ و این نشان می دهد ارزش معنایی در متن هرگز ازبین نمی رود؛ بلکه همواره از شکلی به شکل دیگر تغییر می یابد.
مطالعه مفهوم ادبیت در نظریه معنا-سبک شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه معنا-سبک شناسی یکی از متأخرترین رویکردهای نظریه دریافت است که تا کنون در ایران ناشناخته باقی مانده است. این نظریه، برای اولین بار در سال 1993 توسط ژرژ مولینه (1944 – 2014 میلادی) مطرح می شود. در این مقاله، به منظور شناخت جایگاه این رویکرد در نظریه ادبی، به مطالعه مفهوم ادبیت، بنیادی ترین مفهوم تشکیل دهنده آن می پردازیم. در این راستا، ابتدا سیر تحولی نگرش های گوناگون به این مفهوم را مطالعه می کنیم و از این رهگذر، برخی تفاوتهای اساسی این رویکرد با سایر رویکردهای معطوف به ادبیت را بیان می کنیم. سپس، به توضیح عناصر پایه ای نظریه معنا-سبک شناسی می پردازیم و در ادامه سعی خواهیم کرد که به سؤالات زیر پاسخ دهیم: از دیدگاه این نظریه، چه متنی ادبی به شمار می رود و معیارهای ادبیت متن چه معیارهایی هستند؟ چه عاملی باعث می شود که در میان متون ادبی، اثری فاخر و اثری نازل شمرده شود؟
پیشنهادهایی برای سامان دهی تشتّت تعاریف استعاره و تقسیماتش در بلاغت فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استعاره در بلاغت فارسی، صرف نظر از ابهام ذاتی اش، به سبب آمیزشی که با بلاغت اسلامی عربی یافته و در پی آن سرریزگاه انواع مباحث کلامی و دستوری نامتجانس شده، قرن هاست که دچار پیچیدگی گشته تا بدانجا که با همه اهتمامی که ادبای بلاغت در این مدتِ مدید کرده اند و اشارات راه گشا و البته عمدتاً محافظه کارانه ای که در مطاوی مطالب خود آورده اند، هنوز بخش هایی از مباحثش دچار مشکلات ریشه ای و دست کم برخی ابهامات ساختاری است. این وضع با باب شدن موضوعات بلاغت غربی، سخت تر شده، چنانکه موجب پریشانی و تداخل و تزاحم مسائل بیشتر گشته است. در این تحقیق، جسورانه سعی بلیغ نموده ایم تا بی هرگونه ادعای جامع نگرانه ای و با نگاهی صرفاً ادبی استعاره را بعنوان یکی از متفرّعات مجاز بررسی کنیم و در این راه با اتّکا به یکی از مبانی نظری نظریه فرمالیستی که از نظر ما قابل اعتمادترین و فایده مندترین روش برای کشف ادبیّت کلام است، استفاده بسیار نمودیم. غرض اصلی ما در تحقیق آن است که انواع حقیقی استعاره را بشناسیم و بشناسانیم تا مخاطب متن ادبی پارسی به واسطه آن با کمترین پریشانی و سرگشتگی ای، بتواند از عهده تحلیل ساده بلاغی استعارات در حد امکان به سلامت بیرون آید . به بیان ساده تر، در این مقاله، پس از ذکر تشویش های مفهومی و ساختاری در باب استعاره و اقسامش در منابع درسی، در گام نخست بی آنکه وارد مباحث فلسفی و ژرف ساخت فکری و تخییلی متن شویم، بر آن بخشی که زبان از صورت حقیقی خود خارج شده و وجه مجازی یافته، تمرکز کرده ایم و سپس به تحلیل ماهوی آن از منظر استعاری و غیر استعاری بودن و یا به عبارتی، تخییلِ تصویری و ادراکی پرداخته ایم و در ضمنِ آن، زواید و نیز نقایص آنها را بیان کرده، پیشنهادهای خود را در این راستا عرضه کرده ایم.
تحلیل پیوند بلاغت ادبی و سیاست در شعر خاقانی براساس نظریه قدرت نرم جوزف نای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۶۶
29-64
حوزه های تخصصی:
نگارندگان این مقاله کوشیده اند تا با روش تحلیل محتوا (رویکرد تحلیلی – توصیفی) و با رویکردی انتقادی، ظرفیتهای شعری خاقانی را از دیدگاه بلاغت سیاسی و با تاکید بر نظریه قدرت نرم (به عنوان وجه دوم قدرت در مقابل قدرت سخت) جوزف نای مورد بررسی دقیق قرار دهند و از این رهگذر به تبیین نقش و کارکرد فرهنگ و زبان در حوزه معادلات قدرت بپردازند. بر این اساس بهره گیری هوشمندانه خاقانی از برخی شگردها و شیوه های بلاغی؛ همچون «ماساژ پیام»، «برچسب زدن»، «طنز»، «خشونت نمادین»، «مبالغه و اغراق»، «حذف»، «تکرار و تأکید»، به اندازه وجه سخت تر قدرت و چه بسا تأثیرگذارتر از آن، کارکرد خود را در تعامل و تقابل با نهاد قدرت بخوبی آشکار می سازد.
بررسی نقش راهکارهای گفتمانی مستقیم و غیرمستقیم در ادبیّت سوره نوح (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گزاره های سازنده زبان وظیفه انتقال معنی از ذهنی به ذهن دیگر را برعهده دارد؛ اما مهم آن است که به هنگام ارائه این گزاره ها، اعتبار اجتماعی پیام رسان و پیام گیر حفظ گردد و آن پیام از میزان مطلوبی از ادبیّت برخوردار باشد. شکل ساختاری گفتمان پیامبران در قرآن، گونه ممتاز و متمایز ادبیّت است و ملاک آن، چندلایگی معنایی و صدور آن در جهت القای مقاصد پنهان و آشکار است. گفتمان حاکم بر سوره نوح که در ارتباط با دعوت مستمر نوح (ع) به سوی توحید و کیفیت این دعوت با قوم لجوجش است، الگوی بسیار مناسبی برای تأیید ادبیّت گفتمان پیامبران در قرآن است. به همین جهت در این پژوهش تلاش بر آن است با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی وجوه ادبیّت در نظام زبانی سوره نوح مورد تحلیل قرار گیرد. نتایج نشان می دهد راهکار گفتمانی غیرمستقیم که مؤدبانه ترین راهکار گفتماتی جهت حفظ اعتبار اجتماعی طرفین گفتگو است، بالاترین بسامد (%74) را در این سوره به خود اختصاص داده است.
نقد و تحلیل «ادبیت» در چکامه ی « لِعازر عام 1962 » از خلیل حاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
33 - 59
حوزه های تخصصی:
خلیل حاوی، شاعر نام آور لبنانی است که با اشعار عمیق و معانی فلسفی اش، به عنوان شاعرِ فیلسوفِ معاصر عرب، شناخته شد. علاوه بر معانی فلسفی اش که از او چهره ای متفاوت از دیگر شاعران معاصر ارائه می دهد، عرصه ی شگفت انگیزِ دیگری که حاوی یکه تازِ بی رقیب آن است، ساحت زبان و صورت شعر است. از جمله زیباترین چکامه های حاوی، قصیده-ی «لعازر عام1962» است که شکل و صورت آن، در زیباترین هیئت تجلی یافته و در پیوندی عمیق با معناست. با توجه به تمرکز بیشتر پژوهش های ادبی پیرامون آثار خلیل حاوی بر محتوا و معانی ، ضرورت وجود پژوهشی متن محور احساس می شد. در این مقاله، نگارندگان می کوشند با نگاه فرمالیستی و متن محور، ادبیت یا به تعبیری وجه ادبی قصیده ی لعازر، یکی از زیباترین قصاید خلیل حاوی را مورد بررسی قرار دهند و از دریچه ی سازه های شعرآفرینی چون رستاخیز واژگان و آشنایی زدایی و تبیین نقش مهم این دو عنصر در انتقال معنا، اعجاز شعری حاوی را بر دوستداران شعر عربی روشن تر گردانند. در این پژوهش مشخص گردید که خلیل حاوی با ابداع در اسالیب زبانی و به کارگیری شگردهای ادبیت متن، تا حد زیادی توانسته است، سازه های زبانی را به بهترین شکل در خدمت معنا به کارگیرد و پیوند محکمی میان دو عنصر زبان و معنی برقرار کند.
روایت حلاج در آثار زرین کوب و ماسینیون: عینیت گرایی یا تخیل گرایی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۲ بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
287 - 309
حوزه های تخصصی:
زندگینامه ژانری است که در حد فاصل بین امر واقع و امر مخیل، بین تاریخ و ادبیات، در نوسان مداوم است و بنابر دلمشغولی های نویسندگانش به این سو یا آن سو متمایل می شود. در دو زندگینامه از منصور حلاج، یکی زندگی حلاج (جلد اول مجموعه مصائب حلاج ) نوشته لویی ماسسینون و دیگری شعله طور نوشته عبدالحسین زرین کوب، می بینیم که نویسنده فرانسوی خود را مقید به نگارش عینیت گرا و علمی کرده است و در مقابل نویسنده ایرانی در اثر خود رویکردی تخیل گرا و ادبی دارد، اما به نظر می رسد که برای آن ها خلق زندگینامه علمی مطلق یا ادبی ناب ناممکن است. مطالعه حاضر نشان می دهد که هر دو نویسنده، برای خلق حقیقت، ناگزیر از به کارگیری عناصری هستند که در ظاهر از آن ها روی گردانده اند. عنوان روی جلد، شیوه فصل بندی، روایت پردازی و نیز ارجاع به متون پیشین از مواردی هستند که پای عناصر ناهمگون با اهداف اولیه نویسنده را به متن می گشایند.
تحلیل کارکردهای هویتی زبان در اشعار مدحی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۵۱)
1 - 22
حوزه های تخصصی:
زبان به عنوان رسانه ی ارتباطی در متون ادبی، از نشانه هایی تشکیل شده است که امکان خلق معناها و دلالت های اجتماعی و فرهنگی متفاوتی را فراهم می کند و می تواند نماینده ی تمایلات اجتماعی و فرهنگی گوینده ی خود شود. یکی از معناهایی که نشانه های زبانی می توانند آن را بروز دهند، هویت گوینده یا نویسنده است. هویت در معنای درک مفهوم خویشتن، نمایانگر ویژگی های خاص هر فرد است که ازطریق ارتباط با دیگران و برحسب شباهت و تفاوت شکل می گیرد؛ پس هرگونه کاربرد زبان در شعر یا متن ادبی، شرایطی را فراهم می کند که هم می تواند خویشتن و هویت نویسنده و هم جامعه ای را که به آن تعلق دارد، نشان دهد و بسته به نوع کاربرد زبان، کارآیی های آن نیز متفاوت می شود؛ برای نمونه در قصاید مدحی که نویسنده وابستگی خود را به گفتمان های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مستقیم تر نشان می دهد، فهم عوامل اجتماعی شکل گیری هویت شاعر نیز ازطریق نشانه های زبانی دقیق تر و عینی تر خواهد بود. در این مقاله تلاش شده تا با تکیه بر اشعار فرخی سیستانی و با رویکرد نشانه شناسی اجتماعی، سازوکارهای زبانی و نشانه ای هویت بررسی شود. ازاین منظر تمام نشانه های زبانی موجود در این قصاید، دلالت های اجتماعی و هویتی دارد. ازدست رفتن استقلال و خویشتن شاعر، تبدیل شدن شعر به کالای مصرفی، بحران هویت، ارتباط مستقیم میان ادبیت و هویت یابی شاعر، مرکزگرایی و... همگی از دلالت های اجتماعی نشانه های زبانی قصاید مدحی به شمار می روند.
ضمیر ناخودآگاه جمعی و نقش درون مایه ها و تصاویر آن در غنای اثر ادبی با تکیه بر مقایسه موضوع «صبر بر مصیبت» در «کلیدر» و «دا»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۹
151 - 192
حوزه های تخصصی:
برای نقد یک اثر هنری روش های مختلفی وجود دارد که منتقدین با به کارگیری آن ها به نقد و تحلیل آثار هنری و ادبی می پردازند. تا به امروز، نقدهای صورت گرفته بیشتر متوجه دنیای بیرون نویسنده، نفس اثر به تنهایی و همچنین اِعمال نفوذ نویسنده بر داستان بوده است. این پژوهش سعی دارد یافته های مطالعات روان شناختی درباره ضمیر ناخودآگاه جمعی و استفاده از محتویات و امکانات آن در خلق اثر هنری را بررسی کند؛ از این رو، هدف اصلی این پژوهش، پاسخ به این سؤال است که عوامل و عناصر متعلق به ضمیر ناخودآگاه در ادبیت یا بخشیدن حیثیت ادبی به «دا » و «کلیدر» چه نقشی داشته است؟ این پژوهش به شیوه تحلیل اسنادی و روش تحلیلی- توصیفی انجام گرفته است. نتیجه نشان می دهد که هر متنی با هر سطحی نمی تواند بستر مناسب و شرایط لازم برای ایفای نقش کهن الگوها و اساطیر را در خود فراهم سازد . متونی که تنها پرورده عقل و حواس پنجگانه باشد، نمی توانند پا را فراتر از عقل بگذارند؛ این در حالی است که هر چه حس و تخیل آزادتر گذاشته شود، متنی ادبی تر و از لحاظ اساطیری، غنی تر در اختیار خواهیم داشت.
ادب بلاغی و ادب روایی؛ نقش حوزه های دوگانه زیبایی در معیارشناسی نثر ادبی فارسی
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
99 - 124
حوزه های تخصصی:
نثر ادبی فارسی جریانی مستقل از حوزه شعر فارسی است که علاوه بر رسالت هنری و اجتماعی روشن، نظام زیبایی شناختی مستقلی نیز داشته؛ و در ادبیات کلاسیک ایران عموماً تحتِ شعاع اقتدار هنری و فرهنگی شعر قرار گرفته؛ و در بلاغت گذشته ظرافت ها و موازین زیبایی شناسانه آن کمتر بررسی شده است. این کم توجهی تا حدی بوده که حتی تعریفی روشن و مورد قبول عموم جامعه ادبی از نثر ادبی فارسی و آثار منثور ادبی در دست نیست. این شیوه بیان از سویی مهم ترین حامل اندیشه و عامل اصلی انتقال مفاهیم دینی، فلسفی، سیاسی، تاریخی و جز این ها بوده است و از سوی دیگر، رسالت مهم روایت گری و قصه گویی را بیش از شعر بر عهده داشته و دارد. بنابراین تعریف چارچوب ها و شناخت توانایی های خاص آن در ایجاد ادبیّت و در نتیجه تأثیرگذاری بر مخاطب، اهمیت فراوانی دارد. به نظر می رسد "معانی نحو" به عنوان کامل ترین ابزار بلاغی در کنار کاربرد متعادل هنرسازه های بیانی و بدیعی و نیز شناخت بوطیقای روایت که مستقل از بلاغت مرسوم است، می تواند رمزگشای کشف زیبایی متون کهن ادبیات فارسی باشد؛ متونی که هنوز وجه ممیز ادبیّت آن ها در مقابل شعر و زیبایی داستان معاصر شناخته نشده است. فرض ما این است که از رهگذر ترکیب «ادب بلاغی و ادب روایی» می توان به معیاری قابل اعتنا برای سنجش ادبیّت نثر کهن رسید. در این پژوهش بنیادی کوشیده ایم به روش کتابخانه ای با تحلیل سه نمونه از متون نثر فارسی با استفاده از ابزار بلاغت و روایت، به سنجه قابل اتکایی برای تشخیص متن منثور ادبی از متن منثور غیرادبی دست یابیم. بر اساس یافته ها، نثر سیرالملوک از هر دو منظر بلاغت و روایت ادبی است؛ تاریخ سیستان (هم در بخش نخست و هم در بخش پایانی) روایتی ادبی دارد اما بلاغت غلبه چندانی ندارد و نمی توان آن را ادبی بلاغی نامید. نثر زبان و تفکر نیز نه از منظر بلاغت و نه از منظر روایت ادبی شمرده نمی شود.