مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
مادران
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان فشار روانی مادران کودکانِ کم توان ذهنی بود. روش پژوهش، از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری این پژوهش را کلیه ی مادران کودکانِ کم توان ذهنی دوره ی آمادگی شهر مارلیک در سال تحصیلی 92-1391 تشکیل می دادند که از میان آنها با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده، 24 نفر از مادرانی که نمره های فشار روانی شان یک انحراف معیار بالاتر از میانگین گروه بود، انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (12 نفر) و گروه کنترل (12 نفر) جایگزین شدند. به گروه آزمایش، 8 جلسه برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی آموزش داده شد. برای جمع آوری داده ها از فرم 52 سوالی پرسشنامه ی منابع فشار روانی فردریک استفاده شد. داده ها از طریق آزمون آماری کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که فرضیه ی پژوهش مبنی بر تأثیر آموزش برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان فشار روانی مادران کودکانِ کم توان ذهنی مورد تأیید قرار گرفته است و مادران گروه آزمایش نسبت به مادران گروه کنترل در پس آزمون، به طور معناداری فشار روانی کمتری داشتند (01/0>p). بنابراین، می توان نتیجه گرفت که آموزش برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش فشار روانی مادران کودکانِ کم توان ذهنی تأثیر معناداری دارد.
نقش دین داری و تاب آوری در پیش بینی استرس زناشویی مادران دارای فرزند پسر با اختلال نارسایی توجه بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی روانشناسی روانشناسی مرضی تحولی اختلالات دوران شیر خوارگی، کودکی و نوجوانی اختلالات رفتار مخرب و کمبود توجه
- حوزههای تخصصی روانشناسی حوزه های جدید روانشناسی روانشناسی مثبت گرا
- حوزههای تخصصی روانشناسی حوزه های جدید روانشناسی تعامل روانشناسی و دین
- حوزههای تخصصی روانشناسی مشاوره مشاوره خانواده
هدف این پژوهش بررسی نقش میزان دین داری و تاب آوری در پیش بینی استرس زناشویی درمادران دارای فرزند با اختلال نارسایی توجه- بیش فعالی بود.روش پژوهش از نوع همبستگی بود.جامعه آماری شامل همه مادران دارای فرزند پسر با اختلال نارسایی توجه- بیش فعالیشهر تهران بودند. نمونه آماری شامل 100 مادر دارای فرزند پسر با اختلال نارسایی توجه- بیش فعالی بودند که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند.از آزمون مقیاس سنجش اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی، مقیاس استرس زناشویی استکهلمتهران، پرسشنامهتاب آوریکانرودیویدسون و مقیاس سنجش د ین داری برای جمع آوری داده ها استفاده شد. داده ها از طریق تحلیل رگرسیون چندمتغیره و ضریب همبستگی پیرسون مورد تحلیل قرار گرفتند.نتایج نشان داد که بین استرس زناشویی با دین داری و تاب آوری رابطه منفی معنی داری وجود دارد ( 01/0p<). نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیره نیز نشان داد که دین داری و تاب آوری می توانند استرس زناشویی را به طور معکوس پیش بینیکنند. بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که میزان دین داری و تاب آوری نقش مهمی در پیش بینی استرس زناشویی دارند.در نتیجه آموزش مؤلفه های تاب آوری و تأکید بر افزایش دین داری می تواند به کاهش استرس زناشویی کمک کند.
رابطه دینداری و حمایت اجتماعی با شیوه های مقابله با تنیدگی در مادران دارای کودکان با نیازهای ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی عوامل مرتبط با منابع مقابله ای مادران کودکان استثنایی به علت در معرض تنیدگی بودن این افراد واجد اهمیت است. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش دینداری و حمایت اجتماعی با شیوه های مقابله با تنیدگی در مادران کودکان استثنایی بود. روش پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی و جامعه آماری آن همه مادران کودکان استثنایی شهرستان آستارا بود. داده های پژوهش از 67 نفر که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند، جمع آوری گردید. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های عمل به باورهای دینی، شیوه های مقابله با استرس و حمایت اجتماعی استفاده شد. داده های گردآوری شده با استفاده از آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین دینداری و راهبردهای مقابله با تنیدگی رابطه وجود دارد و رابطه بین حمایت اجتماعی با شیوه های مقابله ای نیز معنادار بود. همچنین هر دو متغیر قادر به پیش بینی شیوه های مقابله ای در مادران کودکان استثنایی بودند. شیوه های مقابله با تنیدگی مادران کودکان استثنایی توسط متغیرهای دینداری و حمایت اجتماعی به خوبی قابل پیش بینی است. بنابراین، پیشنهاد می شود جهت کاهش تنیدگی و نیز ارتقاء شیوه های مقابله ای در این افراد، نقش دینداری و حمایت اجتماعی مورد توجه قرار گیرد.
مقایسه کفایت اجتماعی دانش آموزان آسیب دیده شنوایی دارای مادران با و بدون استرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: هدف از پژوهش حاضر مقایسه کفایت اجتماعی دانش آموزان آسیب دیده شنوایی دارای مادران با و بدون استرس بود.
روش: روش پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بود. برای این منظور 121 دانش آموز (دختر و پسر) که به شیوه نمونه گیری در دسترس از مدارس استثنایی شهر شیراز انتخاب شده بودند، شرکت داشتند. مقیاس پاسخ به استرس (کوه و همکاران 2001) و مقیاس کفایت اجتماعی (کاریگان، 2007) ابزار های مورد استفاده این پژوهش بودند.
یافته ها: به منظور تحلیل داده های این پژوهش از روش تحلیل واریانس دو طرفه استفاده شد که نتایج نشان داد تفاوت معناداری بین کفایت اجتماعی دانش آموزان آسیب دیده شنوایی مادران با و بدون استرس وجود دارد (p<0/05) بدین معنا که کفایت اجتماعی دانش آموزان دارای مادران با استرس به طور معناداری کمتر از دانش آموزان دارای مادران بدون استرس است.
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که استرس مادر می تواند روی کفایت اجتماعی کودک آسیب دیده شنوایی تأثیر منفی بگذارد.
نقش مادران در آموزش سلامت به دختران: تبدیل دانش سلامت به رفتار مرتبط با سلامت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با تحلیل ثانویه داده های طرح پژوهشی «مفاهیم سلامتی و بیماری و رفتارهای مرتبط با سلامتی نزد دختران دانشجو» نقش مادران را در آموزش سلامت به دختران بررسی کرده ایم. تحلیل گفتمان انتقادی یافته های این طرح پژوهشی نشان می دهد که دختران درباب سلامت آگاه تر از مادرانشان هستند، اما رفتارهای مرتبط با سلامت آنها مشابه مادرانشان است؛ آنها تحت تأثیر فرهنگ غالب به سلامتی خود اهمیت نمی دهند. این موضوع را می توان با نظریه یادگیری اجتماعی بندورا به این شیوه تحلیل کرد که دختران ازطریق مشاهده رفتار سلامتی در مادران می آموزند که بیماری و درد را تا زمانی که در روند زندگی روزمره آنان اخلال ایجاد نکرده است تحمل کنند، هرچند این شیوه با دانش و باور سلامتی در آنان مغایرت دارد. بنابراین، مادران در آموزش سلامت به دختران نقش محسوسی در تبدیل دانش به رفتار مرتبط با سلامتی دارند.
مقایسه خودبیمارانگاری، اضطراب اجتماعی و اجتناب شناختی در مادران دانش آموزان با و بدون مشکلات ویژه یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: هدف پژوهش حاضر مقایسه خودبیمارانگاری، اضطراب اجتماعی و اجتناب شناختی در بین مادران دانش آموزان با و بدون مشکلات ویژه یادگیری بود.
روش: روش پژوهش علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش شامل همه مادران دانش آموزان 9 تا 14 ساله با و بدون مشکلات ویژه یادگیری شهر اردبیل در سال 1392 بود. آزمودنی های پژوهش شامل 80 نفر از مادران دانش آموزان با مشکلات ویژه یادگیری بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و 80 نفر از مادران دانش آموزان عادی که به شیوه همتاسازی (بر اساس سن مادر، تحصیلات و تعداد فرزندان) انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس های خود بیمار انگاری، اضطراب اجتماعی و اجتناب شناختی استفاده شد. داده های جمع آوری شده به وسیله تحلیل واریانس چند متغیری تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین مادران دانش آموزان با و بدون مشکلات ویژه یادگیری در خودبیمار انگاری، اضطراب اجتماعی و اجتناب شناختی تفاوت معناداری وجود دارد ( P< 0/001)
نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که مادران کودکان با مشکلات ویژه یادگیری در مقایسه با مادران کودکان بدون مشکلات ویژه یادگیری از خودبیمارانگاری، اضطراب اجتماعی و اجتناب شناختی بیشتری رنج می برند، بنابراین انجام مداخله های آموزشی و درمانی برای بهبود وضعیت روان شناختی مادران دانش آموزان با مشکلات ویژه یادگیری ضروری است.
مقایسه ویژگی های شخصیتی و بهزیستی مادران با و بدون فرزند آسیب دیده شنوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: والدین و به ویژه مادران دارای فرزند با نیازهای ویژه به سبب داشتن چنین فرزندی می توانند در معرض مخاطراتی قرار گیرند که بررسی آن ها می تواند در پیشبرد اهداف آموزشی و توان بخشی بسیار مهم باشد. هدف از انجام پژوهش حاضر مقایسه ویژگی های شخصیتی و بهزیستی مادران با و بدون فرزند آسیب دیده شنوایی بود.
روش: روش پژوهش علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری شامل همه مادران دارای فرزند آسیب دیده شنوایی در حال تحصیل در مدارس ویژه افراد دارای آسیب شنوایی در شهر کرج بود که تعداد 57 مادر دارای فرزند آسیب دیده شنوایی و با رعایت همتاسازی با گروه نخست تعداد 57 مادر بدون فرزند آسیب دیده شنوایی به عنوان نمونه انتخاب شده و به تکمیل پرسش نامه 5 عاملی شخصیت نئو و بهزیستی کی یز پرداختند.
یافته ها: داده های گردآوری شده با استفاده از تحلیل واریانس یک راهه و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل شدند. نتایج نشان داد که بین ویژگی های شخصیتی و بهزیستی مادران 2 گروه تفاوت معناداری وجود ندارد (05/0p>) اما بین متغیرهای ویژگی های شخصیتی و بهزیستی رابطه معناداری وجود دارد (01/0p<).
نتیجه گیری: برای افزایش سطح بهداشت روانی مادران دارای فرزند آسیب دیده شنوایی ارایه راهکارهایی از سویی مشاوران و برگزاری کارگاه های آموزشی می تواند سودمند باشد.
استیگما (داغ اجتماعی) در مادران کودکان با اختلال طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: استیگما پدیده ای روانی- اجتماعی است که از برچسب زدن شروع شده و به طرد و انزوای اجتماعی می انجامد. برچسب اختلال اتیسم آغازی برای فعال سازی این پدیده در افراد با اختلال طیف اتیسم و وابستگان آن ها است. از آنجا که استیگما پیامدهای روانی و اجتماعی ناگواری برای این افراد دارد و این موضوع بسیار کم مورد توجه قرار گرفته است، در این مقاله به بررسی استیگما در مادران با کودکان دارای اختلال طیف اتیسم پرداخته شد.
نتیجه گیری: این مبحث شامل تعاریف، انواع و ابعاد استیگما است و سپس به فرآیند استیگما در کودکان با اختلال طیف اتیسم و مادران آن ها به طور دقیق پرداخته شده است.
مقایسه سلامت روان مادران دارای کودکان با و بدون اختلال کم توجهی- بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: بیش فعالی یکی از رایج ترین اختلال های رفتاری است که سلامت روان والدین، به ویژه مادران را به عنوان فردی که نخستین ارتباط را با کودک دارد، به خطر می اندازد. هدف این پژوهش مقایسه سلامت روان مادران دارای کودکان با و بدون اختلال کم توجهی- بیش فعالی بود.
روش: روش پژوهش حاضر، از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری تمامی مادران در شهر همدان در سال 1390 بود. 200نفر از مادران کودکان با اختلال کم توجهی- بیش فعالی و مادران کودکان عادی به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی از بین مدارس ابتدایی ناحیه یک همدان در 2مرحله انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسش نامه کانرز (فرم والد) و سیاهه نشانه های اختلال های روانی به دست آمد و به کمک نسخه 18برنامه اس پی اس اس تحلیل شد. روش آماری مورد استفاده برای تحلیل داده ها، تحلیل واریانس چندمتغیره بود.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین میزان سلامت روان مادران دارای کودکان با اختلال کم توجهی- بیش فعالی و مادران دارای کودکان عادی تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین بین میزان شکایات جسمی، وسواس- اجبار، حساسیت بین فردی، افسردگی، اضطراب، خصومت، ترس مرضی، افکار پارانوئید و روان پریشی مادران دارای کودکان با اختلال کم توجهی- بیش فعالی و مادران دارای کودکان عادی تفاوت معنادار وجود داشت (01/0 > P).
نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان داد که مادران دارای کودکان با اختلال کم توجهی- بیش فعالی نسبت به مادران دارای کودکان عادی سلامت روانی پایین تری دارند. دشواری های زندگی با یک کودک دارای اختلال کم توجهی- بیش فعالی بر سلامت روان مادران این کودکان بی تاثیر نیست، بنابراین توصیه می شود مداخله های پیشگیرانه، آموزشی و درمانی برای بهبود سلامت روان این گروه از مادران ارایه شود.
اثربخشی آموزش کاهش تنیدگی مبتنی بر ذهن آگاهی بر سلامت عمومی مادران کودکان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: ذهن گاهی؛ هوشیاری غیرقضاوتی، غیرقابل توصیف و مبتنی بر زمان حال نسبت به تجربه است که در یک لحظه ویژه در محدوده توجه یک فرد قراردارد. این روش، در کاهش تنیدگی و افزایش سلامتی روانی، نتایج مثبتی داشته است. هدف از این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر سلامت عمومی مادران کودکان کم توان ذهنی بود.
روش: روش پژوهش، آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه بود که با ابزار اندازه گیری پرسش نامه سلامت عمومی انجام گرفت. جامعه آماری شامل تمامی مادران دانش آموزان کم توان ذهنی مدارس استثنایی شهر اصفهان بودند که نمونه آماری به صورت تصادفی خوشه ای و با استفاده از روش غربالگری انتخاب شدند، به این صورت که پس از پرکردن پرسش نامه سلامت عمومی 30نفر که بالاترین نمره را در پرسش نامه کسب کرده بودند به 2گروه آزمایش و گواه، به شیوه تصادفی تقسیم شدند. مادران گروه آزمایش 8جلسه 2ساعته برنامه آموزش ذهن آگاهی را دریافت کردند.
یافته ها : نتایج تحلیل واریانس آمیخته همراه با اندازه گیری مکرر نشان داد که آموزش ذهن آگاهی در ارتقای سلامت عمومی مادران در سطح (01/0≥P)معنادار بودهاست.
نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی درمان در افزایش سلامت عمومی مادران کودکان کم توان ذهنی،این روش درمانی می تواند برای مراجعانی که به منظور دریافت درمان اثربخش به مراکز مشاوره مراجعه می کنند، گزینه مناسبی باشد
رابطه سبک های فرزندپروری والدین با رفتار سازشی دانش آموزان کم توان ذهنی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: سبک های فرزندپروری والدین مهمترین نقش را در تربیت فرزندان به عهده دارند. بنابراین پژوهش حاضر با هدف پیش بینی رفتار سازشی دانش آموزان کم توان ذهنی بر اساس سبک های فرزندپروری مادران آنها انجام شد.
روش: این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه مورد مطالعه را تمامی مادران کودکان کم توان ذهنی مقطع ابتدایی شهر رشت در سال تحصیلی 94-1393 تشکیل می دادند که از میان آنها 110 نفر با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها در این پژوهش از پرسشنامه رفتار سازشی واینلند (1953) و پرسشنامه شیوه فرزندپروری بامریند (1973) استفاده شد.
یافته ها: تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین سبک مقتدرانه با رفتار سازشی همبستگی مثبت معنی دار و بین سبک های مستبدانه و سهل گیرانه با رفتار سازشی همبستگی منفی معنی دار وجود دارد (01/0>P). همچنین تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از رگرسیون چندگانه نشان داد که سبک تربیتی مقتدرانه پیش بینی کننده مثبت و معنی دار رفتار سازشی است (01/0>P) و سبک های تربیتی سهل گیرانه و استبدادی پیش بینی کننده منفی و معنی دار رفتار سازشی است (01/0>P).
نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده طراحی و برگزاری برنامه ها و کارگاه های آموزش خانواده در زمینه آگاه سازی اولیا از سبک های فرزندپروری و تأثیر هر یک از آنها بر فرزندان بسیار ضروری است تا از این طریق بتوان با تغییر نگرش مادران و بهبود روابط اعضای خانواده، رفتار سازشی دانش آموزان کم توان ذهنی را بهبود بخشید
تجارب مادران کودکان دچار افت شنوایی عمیق بعد از کاشت حلزونی: یک مطالعه پدیدارشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: کاشت حلزونی در کودکان دچار افت شنوایی عمیق، نه تنها خود آن ها بلکه والدین و به ویژه مادر را نیز درگیر می کند. بررسی تجارب زیسته مادران بعد از جراحی کاشت حلزونی فرزندان، احساسات و نگرش های آن ها نسبت به مسایل و نیازهای بعد از جراحی را برای مراقبت و آموزش فرزندان انعکاس می دهد که تاکنون موردمطالعه قرار نگرفته است. بنابراین، هدف پژوهش حاضر، کشف، شناسایی و تبیین تجارب مادران کودکان دچار افت شنوایی عمیق بعد از کاشت حلزونی بود.
روش: در این پژوهش پدیدارشناختی 11مادر به روش نمونه گیری هدفمند از مرکز توانبخشی شنوایی اردبیل در سال1393 انتخاب شدند. اطلاعات به روش مصاحبه عمیق جمع آوری شد. تجزیه وتحلیل اطلاعات با استفاده از روش پیشنهادی اسمیت انجام شد.
یافته ها: از یافته های پژوهش حاضر 7مضمون اصلی با عنوان «مشغولیت»، «مواجهه»، «امیدواری»، «سخت گیری»، «پذیرش»، «سازگاری» و «آینده نگری» و تعدادی مضمون فرعی استنتاج شد.
نتیجه گیری: این یافته ها می تواند اطلاعات لازم را برای پیشبرد منابع حمایتی کاشت حلزونی کودکان در جهت تامین سلامت روان مادران فراهم آورد.
تأثیر آموزش حل مسئله به مادران بر فرایندهای خانوادگی و شیوه های فرزند پروری آنها
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: امروزه سبک های ارتباطی خانواده و نحوه ارتباط والد- کودک، از آموزش های حل مسئله تأثیر می پذیرد. هدف مطالعه حاضر بررسی تأثیر آموزش حل مسئله به مادران بر شیوه های فرزندپروری و فرایندهای خانوادگی است.
روش: پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون تک گروهی است. جامعه آماری مشتمل بر مادران دانش آموزان پیش دبستانی و دبستانی شهر تهران در سال 1392 بود. نمونه مورد مطالعه شامل 55 نفر از مادران این دانش آموزان بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از دو پرسشنامه سبک های فرزندپروری بامریند (1967) و مقیاس فرایندهای خانوادگی سامانی (1386) استفاده شد.
یافته ها: یافته ها نشان دادند شرکت در دوره آموزش مهارت های حل مسئله اثر مثبتی بر عملکرد شرکت کنندگان در سبک های فرزندپروری و فرایندهای خانوادگی آنها داشته است؛ به طوری که این برنامه منجر به بهبود مهارت ارتباطی، انسجام و احترام متقابل، و مهارت مقابله والدین شده و سبب کاهش استفاده والدین از شیوه های فرزندپروری سهل گیرانه و مستبدانه شده است.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر آموزش مهارت های حل مسئله به منظور بهبود سبک های فرزندپروری و کیفیت ارتباط های بین فردی درون خانواده و فرایندهای خانوادگی پیشنهاد می شود. شرکت در این برنامه با بهبود روابط و تغییر شیوه های فرزندپروری سهل گیرانه و مستبدانه می تواند موجب افزایش تجربه پیامدهای مطلوب توسط فرزندان، بهبود کیفیت روابط والد- فرزند و تبعات مطلوب روانی و اجتماعی گردد. به این ترتیب، مداخله حاضر را می توان به عنوان مداخله ای مفید به درمانگران پیشنهاد کرد.
اثربخشی مداخله ی بهنگام خانواده- محور بر نشانگان استرس مادران کودکان با آسیب شنوایی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: با تولد کودک دارای ناتوانی، والدین با چالش های بسیاری مواجه می شوند. به طور کلی والدین کودکان با ناتوانی در مقایسه با والدین کودکان عادی استرس بیشتری دارند. از این رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر مداخله بهنگام خانواده-محور بر نشانگان استرس مادران کودکان با آسیب شنوایی انجام شد.
روش: روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. حجم نمونه 32 مادر بودند که از میان همه ی مادران کودکان با آسیب شنوایی شهر شیراز در سال تحصیلی 94-1393 به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جاگماری شدند، به طوری که هر گروه 16 نفر بود. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه نشانگان استرس خدایاری فرد و پرند(1385) استفاده شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس یک متغیره و چندمتغیره تحلیل شد.
یافته ها: یافته ها نشان داد که میانگین نمرات نشانگان استرس و خرده مقیاس های آن ( نشانه های جسمی، نشانه های عاطفی، نشانه های شناختی و نشانه های رفتاری) در گروه آزمایش به طور معناداری کاهش یافته است (05/0P < ).
نتیجه گیری: در واقع یافته ها نشان دهنده این بود که مداخله بهنگام خانواده-محور سبب بهبود نشانگان استرس در مادران کودکان با آسیب شنوایی شده است.
مطالعه ی کیفی تجارب مادران از آموزش مسایل جنسی به دختران نوجوان با تاکید بر عوامل فرهنگی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: آموزش مسایل جنسی بسته به هنجارهای فرهنگی هر منطقه و کشور، متفاوت است. مطالعات زیادی نشان می دهند که والدین، نقش بسیار مهمی در صحبت کردن با کودکان در مورد مسایل جنسی ایفا می کنند و در این میان، جایگاه مادر بارزتر است و بیشتر نوجوانان به خصوص دختران، این مسایل را از مادران خود فرا می گیرند. پژوهش حاضر نیز با هدف درک عمیق تجارب مادران از آموزش مسایل جنسی به فرزندان دختر انجام شد.
روش کار: این پژوهش مطالعه ای کیفی از نوع پدیدارشناسی است. نمونه گیری با استفاده از روش مبتنی بر هدف و تا حد رسیدن به اشباع انجام گرفت. نمونه ی مطالعه 13 مادر دارای فرزند دختر 11 تا 18 ساله ی ساکن در شهر مشهد بودند. برای جمع آوری اطلاعات از مصاحبه ی نیمه ساختاریافته استفاده شد و تحلیل داده ها به روش تحلیل محتوای مورس صورت گرفت.
یافته ها: در طی پژوهش 4 مضمون اصلی که هر کدام حاوی طبقات و زیرطبقاتی بودند، استخراج شد. مضامین اصلی عبارت بودند از: ""آموزش درباره ی بلوغ و قاعدگی""، ""آموزش درباره ی رابطه ی جنسی""، ""سن مناسب برای آموزش مسایل جنسی"" و ""فرد مناسب برای آموزش مسایل جنسی"".
نتیجه گیری: با وجود تمام تحولات فرهنگی در خصوص آموزش مسایل جنسی در خانواده ها، هم چنان فرهنگ عرفی در جامعه و خانواده ها با بعضی جوانب آموزش مسایل جنسی با احتیاط برخورد کرده و مادران در این حیطه، احساس عدم کفایت می کنند. لذا طراحی و اجرای مداخلات آموزشی جهت ارتقای سطح آگاهی مادران و لزوم هماهنگی و همراهی خانه و مدرسه برای نتیجه گیری بهتر ضروری به نظر می رسد.
تاثیربرنامه آموزشی مادران مبتنی بر نظریه ذهنیت هوش دویک بر رفتارهای یادگیری فرزندان چهار تا شش سال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین تأثیر آموزش مادر مبتنی بر نظریه ذهنیت هوش دویک بر رفتارهای یادگیری فرزندان چهار تا شش سال اجرا شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی دو گروهی با پیش آزمون و پس آزمون و جامعه ی آماری پژوهش را مادران کودکان چهار تا شش سال تشکیل دادند. از میان جامعه آماری مورد اشاره، پنجاه مادر به صورت داوطلبانه انتخاب و به شیوه تصادفی ساده به دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 25 نفر) گمارده شدند. برنامه آموزشی والدین مبتنی بر نظریه ذهنیت هوش دویک طی شش جلسه به مادران گروه آزمایش ارائه گردید. ابزار سنجش پرسشنامه رفتارهای یادگیری پیش دبستان (مک درموت و همکاران، 2002) بود و داده های حاصل از اجرای پژوهش از طریق تحلیل کواریانس چند متغیری (MANCOVA) تحلیل گردید. نتایج نشان داد که آموزش والدین مبتنی بر نظریه ذهنیت هوش دویک بر انگیزه شایستگی و رفتارهای یادگیری کلی دارای تأثیر معناداری است (05/0>p)،اما بر توجه / پشتکار و نگرش نسبت به یادگیریدر کودکان 4 تا 6 سال دارای تاثیر معناداری نیست (05/0p>).
تأثیرآموزش مهارت های ارتباطی بر سلامت روان مادران دارای فرزند معتاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش مهارت های ارتباطی بر سلامت روانی مادران دارای فرزند معتاد انجام شد. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی بوده و از طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه استفاده شد. جامعه آماری پژوهش متشکل بود از تمامی مادران دارای فرزند معتاد پسرمراجعه کننده به مرکز ترک اعتیاد آفرینش شهر کرج در سال 1391، که فرزندان آن ها تحت درمان با متادون بودند (تعداد= 198نفر). تعداد 40 نفر از افراد دارای شرایط ورود، به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه (هر هفته دوجلسه به مدت 120 دقیقه) آموزش مهارت های ارتباطی را دریافت کردند، در حالی که گروه گواه تحت هیچ مداخله ای قرارنگرفت. ابزار پژوهش پرسش نامه سلامت روان بود. یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس چندمتغیره (مانکوا) نشان داد در متغیرهای سلامت جسمی، اضطراب، افسردگی، اختلال در کارکرد اجتماعی و سلامت کل، بین گروه آزمایش وگواه در مرحله پس آزمون تفاوت وجود دارد ( (P<0/05. نتیجه گیری: آموزش مهارت های ارتباطی شیوه موثری برای بهبود سلامت روان مادران دارای فرزند معتاد است.
بررسی رابطه هویت اجتماعی و سبک فرزندپروری مادران شهر ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خانواده نخستین هسته جامعه و از عوامل اصلی انتقال فرهنگ، اندیشه، اخلاق، سنت و عواطف از نسلی به نسل دیگر است و ثمره این نهاد فرزند است. برای به ثمر رسیدن فرزندان هر یک از پدر و مادر وظایفی را بر عهده دارند، در این میان بیشترین سهم در تربیت و تأثیرپذیری بر فرزندان را مادران بر عهده دارند؛ مادر از ابتدایی ترین مراحل پیدایش به عنوان مربی همراه انسان است. بنابراین سلامت روانی، جسمانی، اجتماعی و هویت مادران برای تربیت فرزندان سالم لازم و ضروری است. به همین دلیل در این پژوهش به بررسی رابطه بین سبک فرزندپروری والدین و ابعاد هویت اجتماعی مادران شهر ایلام پرداخته شده است. در ابتدا مطالعه های انجام شده در این حوزه مرور گردیدند، سپس بر اساس نظریه ای مبتنی بر آراء گیدنز شش فرضیه ارائه شد. برای آزمون فرضیه ها 400 نفر از مادران شهر ایلام به شیوه نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. روش تحقیق این مطالعه پیمایشی و با استفاده از پرسشنامه است. نتایج حاصل از آزمون اتا نشان دهنده همبستگی بین متغیرهای ابعاد هویت اجتماعی و سبک فرزندپروری والدین است؛ از همه مهم تر همبستگی بین هویت اجتماعی مادران با سبک فرزندپروری مقتدرانه است. در واقع مادرانی که به هویت جنسی، ملی، قومی و گروهی تثبیت شده ای دست پیدا کرده اند شیوه تربیتی مقتدرانه که سالم ترین شکل روابط خانوادگی است را برای تربیت فرزندان خود اعمال کرده اند. در مقابل بحران هویت مادران به انتخاب نامناسب ترین سبک فرزندپروری؛ یعنی سبک فرزندپروری بی توجه منجر شده است.
مقایسه استرس ادراک شده، انسجام خانوادگی و خودپنداره مادران کودکان با اختلال طیف اتیسم و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: حضور کودک با اختلال طیف اتیسم، فشار زیادی بر اعضای خانواده، به ویژه مادران وارد می کند. مادران کودکان با اختلال طیف اتیسم با چالش های بسیاری روبه رو هستند که آن ها را در معرض سطوح بالای استرس و دیگر پیامدهای منفی روانی قرار می دهند. این پژوهش به منظور مقایسه استرس ادراک شده، انسجام خانوادگی و خودپنداره مادران کودکان با اختلال طیف اتیسم و عادی انجام گرفت.
روش: پژوهش حاضر از نوع علی مقایسه ای بود. جامعه آماری در این پژوهش عبارت از همه مادران کودکان 7 تا 11ساله با اختلال طیف اتیسم و عادی شهر رشت در سال تحصیلی 93-1392 بود. نمونه مورد مطالعه نیز 49نفر از مادران دارای کودک با اختلال طیف اتیسم و 52مادر دارای کودک عادی بود که با شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش از مقیاس استرس ادراک شده کوهن و همکاران، مقیاس انسجام خانوادگی بلوم و نار و پرسش نامه خودپنداره بک استفاده شد. برای تحلیل داده ها ی به دست آمده از روش های آمار توصیفی میانگین و انحراف استاندارد و از روش استنباطی تحلیل واریانس چندمتغیره استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین 2گروه مادران کودکان با اختلال طیف اتیسم و مادران کودکان عادی در استرس ادراک شده (0001/0>p)، انسجام (0001/0>P) و خودپنداره (0001/0> P)، وجود دارد.
اثربخشی آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد در افزایش کیّفیت زندگی و خود- شفقتی مادران کودکان ناتوان آموزش پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی کارایی آموزش گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کیّفیت زندگی و خود شفقتی مادران دارای کودکان ناتوان آموزش پذیر بود. پژوهش نیمه آزمایشی با روش پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری 45 روزه انجام شد. بدین منظور از بین مراکز نگهداری کودکان ناتوان آموزش پذیر ذهنی و جسمی- حرکتی، دو مرکز (شمیم و سعادت) انتخاب و از بین مادران این کودکان که نمره پایین تری (طبق معیار نقطه برش) در مقیاس های کیّفیت زندگی (WHOQOL-BREF) و خود- شفقتی (نف) کسب کرده اند، به شیوه نمونه گیری هدفمند به حجم 30 نفر در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) به صورت تصادفی جایگزین شدند. سپس گروه آزمایش به دفعات 8 جلسه و به مدت 90 دقیقه در جلسات آموزش گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد شرکت کردند، درحالی که به گروه کنترل این آموزش ارائه نشد. پس از اتمام دوره آموزشی، پرسشنامه ها مجدداً در هر دو گروه اجرا و داده های حاصل از پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری از طریق تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها به واسطه تأثیر آموزش گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بین نمره های دو گروه آزمایش و کنترل و پایداری نتایج در مرحله پیگیری در متغیرهای کیّفیت زندگی و خود- شفقتی تفاوت معناداری را نشان دادند. با توجه به نتایج پژوهش می توان روش آموزش گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد را به عنوان شیوه ای آسان، کم هزینه، مؤثر و کارآمد با قابلیت کاربرد وسیع در بهبود کیّفیت زندگی و خود- شفقتی مادران دارای کودکان ناتوان آموزش پذیر به کار برد.