مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
۱۲۷.
۱۲۸.
۱۲۹.
۱۳۰.
۱۳۱.
۱۳۲.
۱۳۳.
۱۳۴.
۱۳۵.
۱۳۶.
۱۳۷.
۱۳۸.
۱۳۹.
۱۴۰.
مادران
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای ذهن آگاهی در روابط بین مهارت های ارتباطی با توانایی های شناختی، حل مسئله و آسایش روان شناختی مادران دانش آموزان مبتلا به اختلال طیف اُتیسم بود. روش: پژوهش حاضر ازلحاظ هدف کاربردی و ازلحاظ روش توصیفی- همبستگی با طرح معادلات ساختاری است. جامعه پژوهش را 571 نفر مادری بودند که فرزند دانش آموز مبتلا به اختلال طیف اُتیسم آن ها در مدارس مختص اختلال طیف اُتیسم (11 مدرسه) و مدارس پذیرای اختلال طیف اُتیسم (5 مدرسه) در شهر تهران مشغول به تحصیل بودند و نگهداری آن ها را برعهده داشتند. از بین مدارس فوق تعداد 7 مدرسه (5 مدرسه مختص اختلال طیف اُتیسم و 2 مدرسه پذیرای اختلال طیف اُتیسم) به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شده و مادران تمام دانش آموزان مبتلا به اختلال طیف اُتیسم این مدارس که تعدادشان 230 نفر بود به عنوان گروه نمونه در نظر گرفته شدند و به پرسش نامه های توانایی های شناختی نجاتی (1392) سبک های حل مسئله کسیدی و لانگ (1996) آسایش روان شناختی ریف (1989) مهارت های ارتباطی کوئین دام (2004) و ذهن آگاهی براون و رایان (2003) پاسخ دادند. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها با استفاده از روش آماری معادلات ساختاری نشان داد که مدل پیشنهادی پژوهش از برازش خوبی برخوردار است. علاوه به راین، مهارت های ارتباطی هم به طور مستقیم و هم به طور غیرمستقیم و به واسطه ذهن آگاهی با توانایی های شناختی، حل مسئله و آسایش روان شناختی مادران دارای دانش آموز مبتلا به اختلال طیف اُتیسم رابطه مثبت و معنی دار دارد (05/0P<). نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر، لازم است بهبود مهارت های ارتباطی و مهارت ذهن آگاهی مادران دانش آموزان اختلال طیف اُتیسم، موردتوجه ویژه قرار گیرند. در جهت رسیدن به این مهم، پیشنهاد می شود برنامه های آموزشی و دوره های توانمندسازی با هدف بهبود توانایی های شناختی، مهارت حل مسئله و آسایش روان شناختی این مادران با استفاده از پروتکل ها و روش های مجزا و تلفیقی، بسته های آموزشی خودیاری و یا جلسات آموزشی مناسب اجرا در مدارس، مؤسسات و مراکز مربوطه در اختیار جامعه هدف پژوهش حاضر قرار گیرد.
اثربخشی درمان خودشفقت ورزی بر افسردگی، اضطراب و تنیدگی مادران کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان خودشفقت ورزی بر افسردگی، اضطراب و تنیدگی مادران کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی بود. در این پژوهش از روش شبه تجربی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه، همراه با دوره پیگیری استفاده شد. نمونه شامل 28 مادر از مادران کودکان 5 تا 11 ساله پسر و دختر مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی شهر رشت در سال 1400-1399 بود که به روش نمونه گیری دردسترس، انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه به شیوه تصادفی جای دهی شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه هفتگی در دوره آموزشی درمانی خودشفقت ورزی به صورت گروهی شرکت داده شدند و گروه گواه پس از پایان مطالعه، خلاصه ای از درمان را به طور فشرده دریافت کردند. هر دو گروه در سه مرحله پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با پرسشنامه افسردگی، اضطراب و تنیدگی ارزیابی شدند. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته های پژوهش نیز نشان دادند درمان خودشفقت ورزی اثر معناداری بر نمره افسردگی، اضطراب و تنیدگی دارد؛ بدین ترتیب که نمرات افسردگی، اضطراب و تنیدگی در مرحله پس آزمون نسبت به پیش آزمون، به طور معناداری کاهش یافته است؛ این کاهش معنادار در دوره پیگیری نیز پایدار بود. نتایج نشان دادند آموزش خودشفقت ورزی نتایج بسیار مفیدی برای مادران، به ویژه برای کاهش افسردگی، اضطراب و تنیدگی آنها دارد و می تواند به منزله یکی از آموزش های برتر در مقایسه با سایر آموزش ها اجرا شود.
رابطه مثبت نگری مادران با عزت نفس نوجوانان با توجه به دین داری مادران(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به دنبال تعیین رابطه مثبت نگری مادران با عزت نفس نوجوانان با توجه به دین داری مادران بود. این پژوهش از نظر هدف جزء پژوهش های بنیادی محسوب می شود و از نظر روش کار جزء پژوهش های توصیفی همبستگی می باشد. جامعه مورد بررسی در این پژوهش 4100 نفر شامل کلیه مادران و دانش آموزان مدارس دولتی روزانه دخترانه و پسرانه متوسطه دوم که در سال تحصیلی 96 97 در شهرستان ساوه مشغول تحصیل بودند، می باشد. 144 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش حاضر شامل پرسش نامه دین داری گلاک و استارک، پرسش نامه مثبت نگری اینگرام و وینیسکی، پرسش نامه عزت نفس روزنبرگ می باشد. در بخش استنباطی از ضریب همبستگی پیرسون به منظور جهت تعیین رابطه بین متغیرها، و آزمون رگرسیون تک متغیره و چند متغیره جهت سنجش تأثیر هر یک از مؤلفه ها در متغیر اصلی استفاده شد. تحقیق حاضر نشان داد دین داری مادران در رابطه بین مثبت نگری مادران با عزت نفس نوجوان، نقش تعدیل کنندگی داشته و میزان عزت نفس نوجوانان را افزایش داده است، همچنین پژوهش حاضر نشان داد که بین مثبت نگری مادران با عزت نفس نوجوانان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد و نیز بین دین داری مادران و عزت نفس نوجوانان رابطه مثبت و معناداری وجود داشته و نیز بین دین داری مادران و مثبت نگری مادران رابطه مثبت و معنی داری برقرار است.
تدوین و اعتباریابی برنامه آموزشی تاب آوری ویژه مادران دارای فرزند با اختلال فلج مغزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین و اعتباریابی برنامه آموزشی تاب آوری ویژه مادران دارای فرزند با اختلال فلج مغزی انجام شد. روش: پژوهش به روش کیفی از نوع تحلیل کیفی متن صورت گرفت. جامعه پژوهشی شامل کتاب ها و مقالات تخصصی فارسی و انگلیسی در دسترس در حوزه آموزش تاب آوری، مدل ها و الگوهای تاب آوری در 20 سال اخیر، متخصصان تاب آوری و مادران دارای فرزند با اختلال فلج مغزی بود. انتخاب از میان منابع کتابخانه ای شامل تمامی منابع مرتبط بود، انتخاب از میان متخصصان به روش گلوله برفی و انتخاب از میان مادران به روش در دسترس صورت گرفت. در نهایت، 12 متخصص و 8 مادر در مصاحبه نیمه ساختاریافته شرکت کردند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون از نوع شبکه مضامین استفاده شد. اعتبارسنجی مضامین با روش های نظر ممیز بیرونی و محاسبه شاخص CVR صورت گرفت. یافته ها: نشان داد که ضرورت های آموزشی مادران در 6 محور قالب بندی می شود. این 6 محور شامل: 1. ضرورت آشنایی مادران با مفهوم تاب آوری، عوامل مؤثر بر آن و ویژگی های افراد تاب آور، 2. آشنایی با عوامل حمایتی درونی و بیرونی در ارتقاء تاب آوری، 3. نقش افکار منفی و تحریف های شناختی و راهکارهای مقابله با آنها در تاب آوری، 4. لزوم به کارگیری راهبردهای تنظیم هیجان کارامد در مواجهه با مشکلات، 5. نقش معنویت در تاب آوری و معنایابی در رنج و 6. آشنایی مادران با فرایند هدف گذاری و نقش آن در تاب آوری می باشد. برای این 6 محور، 12 جلسه آموزشی تعریف شد.
چالش ها و راهبردهای مادران با فرزندان دبستانی و پیش دبستانی در دوران همه گیری کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همه گیری کرونا و قرنطینه خانگی منجر به مسائل متعددی برای خانواده ها شده است. در همین راستا، این پژوهش با هدف مطالعه چالش ها و راهبردهای مادران با فرزندان دبستانی و پیش دبستانی در دوران همه گیری کرونا انجام شد. به این منظور انجام این مطالعه پدیدارشناسانه و بر اساس اصل اشباع نظری داده ها، با 21 نفر از مادران دارای فرزند پیش دبستانی و دبستانی در شهر تهران در سال ۱۴۰۰ مصاحبه شد و سپس، داده های حاصل از مصاحبه های نیمه ساختاریافته با استفاده از روش کلایزی تحلیل شدند. در حوزه ی چالش ها 15 مضمون فرعی استخراج شد که در 5 مضمون اصلی"مشکلات رفتاری کودکان"، "دغدغه های آموزشی کودکان"، "برهم خوردن نظم زندگی"، "مشکلات فردی مادر" و "دغدغه های مرتبط با سلامتی" طبقه بندی شدند. در حوزه دوم که به راهبردها می پرداخت، 10 مضمون فرعی در قالب 3 مضمون اصلی "ایجاد سرگرمی و تفریح برای کودکان"، "به کارگیری راهکارهایی در مواجه با چالش های رفتاری و تحصیلی کودک"، "همیاری دیگران با مادر در زمینه فرزندپروری" به دست آمد. نتایج نشان داد کرونا و قرنطینه خانگی، چالش هایی را پیش روی مادران با فرزند دبستانی و پیش دبستانی قرار داده است و مادران در مواجهه با شرایط جدید، راهبردهای مختلفی را در پیش گرفته اند. نتایج حاصل از این تحقیق می تواند به درک بهتر و عمیق تر تجارب مادران کودکان دبستانی و پیش دبستانی و همچنین، کاهش پیامدهای منفی کرونا و قرنطینه بر خانواده ها از طریق فراهم آوردن حمایت های لازم کمک نماید.
اثربخشی آموزش برنامه تاب آوری بر استرس فرزندپروری مادران دانش آموزان دختر با اختلال فلج مغزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلج مغزی به عنوان یکی از شایع ترین اختلال های حرکتی بوده که عملکرد خانواده را با مشکل مواجه می سازد. یکی از رایج ترین مشکلاتی که والدین این کودکان با آن مواجه هستند، استرس فرزندپروری است. این والدین به ویژه مادران برای کنار آمدن با ناتوانی فرزندان و کاهش استرس های خود، نیازمند حمایت های روانی و اجتماعی هستند. از این رو، پژوهش حاضر با هدف آموزش برنامه تاب آوری بر استرس فرزندپروری مادران دانش آموزان دختر با اختلال فلج مغزی انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی مادران دارای فرزند دختر با اختلال فلج مغزی مشغول به تحصیل در پایه های اول تا ششم دوره ابتدایی (7 تا 12 سال) مدرسه استثنایی پویش واقع در شهر تهران در سال تحصیلی 400-1399 تشکیل دادند. از این جامعه آماری، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 30 نفر، پس از احراز ملاک های ورود به پژوهش انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. در این پژوهش از روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و آزمون پیگیری با گروه کنترل استفاده شد. از هر دو گروه؛ پیش آزمونی برای تعیین وضعیت تاب آوری و استرس فرزندپروری آنان به عمل آمد. سپس گروه آزمایشی طی 12 جلسه، برنامه آموزشی تاب آوری را دریافت کردند، پس از گذشت دو ماه، آزمون پیگیری در هر دو گروه اجرا شد. ابزار پژوهش مقیاس استرس فرزندپروری بری و جونز (1995) و مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) بود. تجزیه و تحلیل داده های حاصل از پژوهش با استفاده از تحلیل واریانس آمیخته انجام شد. نتایج نشان داد که در متغیر استرس فرزندپروری، کاهش معناداری در پس آزمون و پیگیری گروه آزمایش رخ داده است، این تفاوت با در نظر گرفتن سطح 0.01P≤ (سطح معناداری تصحیح شده در آزمون بنفرونی برای سطح معناداری 05/0) معنادار می باشد. بنابراین، تأثیر آموزش تاب آوری بر کاهش استرس فرزندپروری معنادار بوده و اثر آن پس از گذشت دو ماه همچنان پایدار بود.
تحولات دین داری در بین دو نسل از زنان: مطالعه ی موردی: زنان منطقه ی 4 تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحول دین داری زنان در نسل های مختلف مسأله ی اصلی این تحقیق است و پژوهش با هدف شناسایی تحولات دین داری در بین زنان ساکن در منطقه ی 4 تهران انجام شده است تا بررسی شود که آیا بین دین داری دو نسل از زنان تفاوت قابل اعتنایی وجود دارد یا خیر. رویکرد روشی، کیفی و روش تحقیق، تحلیل روایت و ابزار گردآوری اطلاعات، مصاحبه ی روایی و روش نمونه گیری هدفمند به شیوه ی گلوله برفی بوده است. 40 نفر از زنان دو نسل (مادران متولد دهه ی 40 و 50 و دختران متولد دهه ی 60) برای مصاحبه انتخاب شدند. از مجموع 20 نفر از دختران، 2 نفر هیچ دینی را قبول نداشتند و نوگروندگان حاد (تحول یافته ی کامل در نظام اعتقادی) و 18 نفر نیز نوگروندگان غیرحاد (تحول یافته در درون نظام اعتقادی) بوده اند که در برخی امور دینی دچار تردید شده اند و اکنون به نحو گزینشی و بیشتر عقلانی دین داراند. از میان 20 نفر از مادران، 17 نفر نوگروی غیرحاد و صعودی داشته و دین داری 3 نفر نیز به صورت نزولی تحول یافته است. آنان درمورد حجاب و برخی از آیه های قرآنی مربوط به حقوق زنان، دچار شک و تردید جدی شده اند. بررسی تطبیقی تحولات دین داری میان مادران و دختران نشان می دهد که دختران به دلایلی چون حضور در دانشگاه، ارتقای سطح سواد و تحصیلات، تقویت روحیه ی پرسش گری و نقادی، تجربه ی تحول در دین داری را از سر گذرانده اند و به نقادی و بازاندیشی در دین داری خود اقدام نموده اند، به گونه ای که بخش مهمی از باورها و اعمال دینی ای را که در گذشته به سهولت و بدون هرگونه پرسش گری انجام می داده اند، کنار نهاده اند. در مقابل، از آن جا که مادران جامعه پذیری دینی و نیز تجربه ها و زیست جهان متفاوتی داشته اند و به دلایلی نتوانسته اند در محیط های دانشگاهی حاضر شوند، بازاندیشی چندانی در دین داری شان وجود نداشته است. در نتیجه، تحولات دین داری شان در مقایسه با دختران چندان مشهود و اساسی و همه جانبه نبوده است.
بازنمایی تجربه زیسته مادران در مهیاسازی فرزندان دختر برای انجام تکالیف عبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : پ ژوهش حاضر با هدف بازنمایی تجربه زیسته مادران در مهیاسازی فرزندان دختر برای انجام تکالیف عبادی صورت گرفته است. روش : روش تحقیق، پدیدارشناسی است. جامعه آماری، مادرانِ دختران نوجوان شهر قم می باشند، که از میان ایشان براساس روش نمونه گیری هدفمند، سیزده نفر به عنوان گروه نمونه انتخاب، و برای گردآوری اطلاعات از ایشان از ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته و برای تحلیل یافته ها از روش کلایزی استفاده شده است. یافته ها : پس از تحلیل و تنظیم نتایج، مولفه های مربوط به مهیاسازی دختران برای انجام تکالیف عبادی، در قالب 7 مضمون اصلی و 20 مضمون فرعی مورد اشاره و تبیین قرار گرفته است که مضامین اصلی عبارتند از: بهره جویی از فضاها و مراسمات مذهبی، بهره گیری از سرگرمی ها و ابزارهای کودکانه، استفاده از مشوق ها، الگودهی و مراقبت بر الگوها، مشارکت طلبی و تکلیف سپاری ، تعلیم و تمرین، نظارت و اصلاح. نتیجه گیری : براساس نتایج پژوهش حاضر، پیشنهاد می شود مادران، سنین کودکی فرزندان شان را دریابند و تربیت عبادی دختران خویش را به تعویق نیندازند و برای تحقق این مهم، از راهکارهای تجربه شده بهره گیرند تا بعد از سن تکلیف، فرزندان شان با سهولت و تعهد بیشتری، پیگیر انجام وظایف عبادی خویش گردند.
مقایسه اثربخشی آموزش اجتماعی کردن هیجانات و آموزش استعاره های فرزندپروری به مادران بر احساس شرم کودکان با مشکلات رفتاری درونی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مشکلات رفتاری، بر کارکرد انطباقی فرد در حوزه های عملی، اجتماعی و مفهومی تأثیرگذارند. یکی از مهم ترین عوامل خانوادگی در تحول مشکلات رفتاری، شیوه های فرزند پروری والدین است. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش اجتماعی کردن هیجانات و آموزش استعاره های فرزندپروری بر احساس شرم کودکان با مشکلات رفتاری درونی شده بود. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه بوده است. نخست آزمودنی ها بر اساس ملاک های ورود غربال شدند، سپس 45 مادر دارای کودک با مشکلات رفتاری درونی شده انتخاب شده و به طور تصادفی در در دو گروه آزمایش اجتماعی کردن هیجانات و آموزش استعاره های فرزندپروری (هر گروه 15 نفر) و همچنین یک گروه کنترل(15 نفر) گمارده شدند. . مادران در گروه اجتماعی کردن هیجانات 8 جلسه و در گروه استعاره های فرزندپروی در 7 جلسه تحت آموزش قرار گرفتند و گروه گواه مداخله ای دریافت نکردند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه مشکلات رفتاری آخنباخ(فرم والد) و پرسشنامه احساس شرم و گناه توسکا -کودک بوده است. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوورایانس نشان داد که هر دو آموزش توانسته احساس شرم را به طور معناداری کاهش دهد، اما آموزش اجتماعی کردن هیجانات در مقایسه با آموزش استعاره-های فرزندپروری بهتر توانسته باعث کاهش علائم و نشانه های هیجان شرم در کودکان با مشکلات رفتاری درونی شده گردد. این تفاوت می تواند حاکی از تاثیرگذاری بیشتر روش های فرزندپروری هیجان محور در مقایسه با روش های شناختی به دلیل و تکنیک هایی چون تشخیص علت و پیامد هیجانات و ، مکالمات هیجان محور و غیره بر متغیر هیجانی شرم که با مشکلات رفتاری درونی شده رابطه نزدیک دارد، باشد.
تأثیر آموزش شفقت به خود بر مؤلفه های کیفیت زندگی مادران کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف اثربخشی آموزش خود شفقت ورزی بر کیفیت زندگی مادران کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی انجام شد. در این پژوهش از روش شبه تجربی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه استفاده شده و جامعه آماری آن نیز شامل مادران کودکان 5 تا 11 سال پسر و دختر با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی شهر رشت در سال 1400-1399 بود. نمونه موردمطالعه نیز شامل 28 مادر از جامعه آماری مذکور به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه به شیوه تصادفی جای دهی شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه هفتگی در دوره آموزشی شفقت به خود به صورت گروهی شرکت داده شدند. هر دو گروه در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون با پرسشنامه کیفیت زندگی فرم کوتاه (1996) ارزیابی شدند. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس چند متغیری و t مستقل استفاده شد. نتایج نشان داد که مداخله آموزش خود شفقت ورزی اثر معناداری بر نمره مؤلفه های کیفیت زندگی (سلامت جسمی، سلامت روان شناختی، روابط اجتماعی و سلامت محیط اطراف) داشته، در مرحله پس آزمون نمرات کیفیت زندگی گروه آزمایش به طور معناداری افزایش یافته است (001/0p<). آموزش خود شفقت ورزی در مقایسه با سایر آموزش ها می تواند نتایج بسیار مفیدی برای مادران، به ویژه در جهت افزایش کیفیت زندگی آن ها داشته باشد و می تواند به عنوان یکی از محورهای آموزش والدین در مقایسه با سایر روش ها و آموزش ها، معرفی و اجرا شود.
اثربخشی روایت درمانی بر احساس کهتری و افسردگی مادران کودکان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر اثربخشی روایت درمانی بر احساس کهتری و افسردگی مادران کودکان کم توان ذهنی بود. روش: این مطالعه با رویکرد کمی و به روش نیمه آزمایشی و با بکارگیری طرح پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری با گروه گواه انجام شد. جامعه آماری متشکل از تمام مادران دانش آموزان کم توان ذهنی شهرستان کاشان در سال تحصیلی 1398 - 1399 بود. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 24 نفر به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 12 نفری )آزمایشی و گواه( جایگزین شدند. شرکت کنندگان به پرسشنامه های استاندارد افسردگی بک ) 1961 ( و احساس کهتری یائو و همکاران ) 1997 ( در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پاسخ دادند. گروه آزمایشی مداخله روایت درمانی را در 8 جلسه 5/ 1 ساعته و هر هفته 2 جلسه دریافت کردند، در صورتی که گروه گواه هیچ گونه مداخله ای را طی مدت زمان انجام پژوهش دریافت نکرد. در پایان نیز داده های پژوهش با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و در سطح معناداری 05 / 0 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که میانگین نمرات افسردگی و احساس کهتری گروه آزمایشی نسبت به گروه گواه، در مرحله پس آزمون کاهش معناداری پیدا کرده و این کاهش در مرحله پیگیری نسبتاً ثابت مانده است ) 001 / .)p>0 نتیجه گیری: براساس نتایج پژوهش، روایت درمانی می تواند به عنوان یک روش مداخله ای مؤثر در کاهش مشکلات روان شناختی مادران کودکان کم توان ذهنی مورد توجه قرار گیرد.
اثربخشی طرح واره درمانی بر کاهش علائم افسردگݡ مزمن در مادران دارای کودک با اختلال طیف اُتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: والدین کودکان با اختلال طیف اُتیسم با چالش های خاص و منحصر به فردی در زندگی در زمینه های فرزندپروری، مسائل خانوادگی، عاطفی، اجتماعی و اقتصادی مواجه می شوند. هدف پژوهش حاضر اثربخشی طرح واره درمانی بر کاهش علائم افسردگی مزمن مادران این کودکان می باشد. روش: روش پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی مادران دارای کودک با اختلال طیف اُتیسم شهر گرگان در سال 1397 بود که به روش نمونه گیری هدفمند تعداد 30 نفر ) 15 نفر گروه آزمایشی( و ) 15 نفر گروه گواه( به عنوان نمونه انتخاب شدند. گروه آزمایشی طی 8 جلسه به صورت گروهی تحت آموزش قرار گرفتند و گروه گواه در فهرست انتظار برای آموزش قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسشنامه استرس، اضطراب و افسردگی ) 1995 ( بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش طرح واره درمانی در کاهش افسردگی مزمن مادران کودکان اُتیستیک تأثیر معنادار داشت ) 000 / .)p ≥ 0 نتیجه گیری: با توجه به یافته ها، نتیجه گرفته می شود که جهت درمان افسردگی مزمن مادران دارای کودک با اختلال طیف اُتیسم می توان از طرح واره درمانی استفاده نمود.
جایگاه زنان باردار و اهمیت فرزندآوری در متون مزدیسنی و جامعه باستانی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ساختار نظام مادرتباری، زنان به عنوان قشر مهمی از جامعه مطرح شده و سرمنشاء زندگی،زایندگی و برکت شناخته می شدند. حال با توجه به دگرگونیهای پیشامده در نظام اجتماعی و سیاسی ایرانیان و برخورداری جوامع ایرانی از نظام پدرتباری در روزگار مادها تا افول قدرت ساسانی، از مسائل مطرح این است که زنان به به سبب ویژگی بهره مندی از قدرت باروری چه جایگاهی در جامعه ایرانی داشته و در کل رویکرد متون دینی(اوستایی و پهلوی) و جامعه مدنی که از طریق اسناد تاریخی برملا می گردد به مقوله ازدواج(پیوند زناشویی) و به ویژه فرزند آوری چگونه بوده است. همچنین در جامعه ایرانی(عصرهخامنشی و ساسانی) بارداری زنان و دارا بودن فرزند چه اهمیت و اعتباری داشته و آیا می توان برای مادران و زنانِ باردار نقشی در اقتصاد جامعه و معیشت خانواده قائل گردید و در این صورت چه تمهیداتی در بهبود حال مادران شاغل انجام گرفته بود. بر این مبنا با بهره بری از روش کتابخانه ای و واکاوی متون تاریخی و دینی و همچنین از طریق مطالعه الواح و گل نبشته های تخت جمشید و با تحلیل اطلاعات مستخرج از منابع و استنادات، این نتایج حاصل آمد که به سبب اهمیت نظام خانواده در جامعه دینی و مدنی ایرانیان باستان، ازدواج امری مهم تلقی شده که سبب زایش و کثرت جمعیتِ خانواده و جامعه گردیده و بدین ترتیب داشتن اولاد از اهمیت بسزایی برخوردار بود. زیرا افزون بر اینکه موجب تداوم نسل ایرانیان (اهورایی) می شد و بدینگونه در کسب ثواب و کرفه والدین در جهان اخروی تاثیر گذار بود، در افزایش روزافزون قدرت و توانایی(اقتصادی و نظامی) ایرانیان موثر واقع می گردید. همچنین آنگونه که شواهد و مدارک گواهی می دهند مادران و البته زنان باردار در اقتصاد خانواده دخیل بوده و در کنار فرزندان سبب ایجاد رفاه در خانواده و جامعه می گردیدند. بدین روی و به دلایل مذکور در ایران باستان در ارائه خدمات و تسهیلات به مادران باردار و شاغل شاهد اقداماتی هستیم.
حق مرخصی زایمان به مثابه یک حق بشری (رویکرد تطبیقی با تأکید بر کشورهای اسلامی): غنای اسلام
حوزه های تخصصی:
از مسائل مهم، رعایت حقوق زنان و مادران است. یکی از این حقوق، حق بر مرخصی زایمان برای مادران شاغل می باشد که در نظام بین-المللی حقوق بشر، قوانین و مقررات محدودی به آن اختصاص پیدا کرده است. راقمان سطور پیش رو بر آن شده اند تا با مطالعه تطبیقی، به حق بر مرخصی زایمان برای مادران بپردازند. نتایج حاصل از تحقیق نشان از آن دارد که اگرچه جامعه بین المللی، دولت ها و نهادهای حقوق بشری همواره بر حقوق زنان تأکید دارند و آن را صرف نظر از هیچ گونه تبعیضی برای زنان، مؤثر می خوانند، این نوع حق چه به عنوان حق کودک و چه به عنوان حق مادر آن چنان که بایدوشاید در نظام بین المللی حقوق بشر قدرت الزام آوری ندارد. این در حالی است که دین مبین اسلام به ابعاد مختلف حق مادر پرداخته است و در نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران، به تبعیت از اسلام، به حق بر مرخصی زایمان برای مادران پرداخته شده است.
مقایسه اثربخشی برنامه فرزندپروری مثبت و مهارت های تحمل پریشانی بر بهزیستی روان شناختی مادران دارای فرزندان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف از این پژوهش بررسی مقایسه اثربخشی برنامه فرزندپروری مثبت و مهارت های تحمل پریشانی بر بهزیستی روان شناختی مادران دارای فرزندان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی بود. طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی مادران کودکان ۷ تا 11 ساله با تشخیص اختلال توجه بیش فعالی (بیش فعالی غالب) در سال تحصیلی 1400-1401 شهر تهران بود. حجم نمونه شامل 45 دانش آموز بود که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند (15 نفر گروه آزمایشی اول، 15 نفر گروه آزمایشی دوم و 15 نفر گروه کنترل). برای گروه آزمایشی اول، برنامه آموزش فرزندپروری مثبت و برای گروه آزمایشی دوم، برنامه آموزش تحمل پریشانی اجرا شد درحالی که گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. ابزار پژوهش شامل مقیاس بهزیستی روان شناختی (ریف، 1989) بود. نتایج نشان داد هر دو مداخله بر بهبود بهزیستی روان شناختی مادران دارای فرزندان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی اثر داشته اند، اثرات آن ها در مرحله پیگیری نیز ماندگار است و تفاوت بین میانگین های گروه های آزمایش با کنترل معنی دار است (001/0P<). شواهد به دست آمده نشان می دهد که برنامه فرزندپروری مثبت و مهارت های تحمل پریشانی در افزایش بهزیستی روان شناختی مادران مؤثر هستند و تفاوت بین گروه های فرزندپروری مثبت و مهارت های تحمل پریشانی معنی دار نیست (05/0<P). درمجموع می توان نتیجه گرفت برنامه فرزندپروری مثبت و مهارت های تحمل پریشانی می تواند منجر به بهبود بهزیستی روان شناختی مادران دارای فرزندان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی گردد.
مقایسه اثربخشی آموزش شناختی رفتاری با مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد بر حرمت خود مادران دارای کودک با اختلال طیف اوتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه و هدف: اختلال طیف اوتیسم یکی از اختلال های شایع عصبی تحولی است که تشخیص آن در فرزند، روی کیفیت زندگی والدین به ویژه مادر تأثیر منفی بسیاری دارد. بدین ترتیب پژوهش حاضر با هدف مقایسه تأثیر آموزش شناختی رفتاری با مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد بر حرمت خود مادران دارای کودک با اختلال طیف اوتیسم انجام شد. روش: پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون – پس آزمون شامل دو گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. نمونه مورد مطالعه شامل 36 مادر دارای کودک با اختلال طیف اوتیسم شهر رشت در سال 1399 بودند که برحسب شرایط ورود و خروج انتخاب شدند که در یکی از سه گروه مداخله شناختی رفتاری، مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد، و گواه جایدهی شدند. در ابتدا پرسشنامه حرمت خود (سورنسن، 2005) به عنوان پیش آزمون روی هر سه گروه اجرا شد. گروه آزمایش یکم، آموزش شناختی رفتاری را در ده جلسه 90 دقیقه ای و گروه آزمایش دوم، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را در هشت جلسه 60 دقیقه ای دریافت کردند، در حالی که گروه گواه، مداخله ای را دریافت نکردند. سپس از هر سه گروه پس آزمون به عمل آمد و پس از سه ماه، پیگیری انجام شد. داده ها به شیوه تحلیل کواریانس تک متغیری و آزمون تی وابسته تحلیل شد. یافته ها: نتایج این مطالعه نشان داد که اثربخشی مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد بر حرمت خود، (1/318) واحد تفاوت نسبت به گروه آموزش شناختی رفتاری دارد و نتایج آزمون تی وابسته نشان داد در گروه آموزش شناختی رفتاری (491/0 P= 713/0- =(11)t) و مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد (067/0 P= 028/2 =(11)t) تفاوت معناداری بین دو مرحله پس آزمون و پیگیری بر حرمت خود مشاهده نشد (0/05p< ). نتیجه گیری: بر اساس این یافته ها می توان بیان کرد که هر دو روش آموزش شناختی رفتاری و مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد حرمت خود مادران دارای کودک با اختلال طیف اوتیسم را افزایش داد. استلزامات نتایج به دست آمده در مقاله مورد بحث قرار گرفته است.
اثربخشی آموزش والدگری ذهن آ گاهانه بر دشواری در تنظیم هیجان و خودکارآمدی والدینی در مادران کودکان با اختلال طیف اُتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه و هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش والدگری ذهن آ گاهانه بر دشواری در تنظیم هیجان و خودکارآمدی والدینی در مادران کودکان با اختلال طیف اُتیسم انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع مطالعات نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی مادران کودکان با اختلال طیف اُتیسم شهر تبریز بود که در سه ماهه اول سال 1401 به مرا کز آموزشی کودکان استثنایی مراجعه نمودند. نمونه آماری شامل 30 نفر از مادرانی بود که با در نظر گرفتن ملاک های ورود به مطالعه به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در دو گروه آزمایشی و گواه جایگزین شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه های مشکل در نظم بخشی هیجانی و خودکارآمدی والدینی بود. در این پژوهش، آزمودنی های گروه آزمایشی به میزان 8 جلسه 2 ساعته آموزش های والدگری ذهن آ گاهانه را دریافت نمودند. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیری در برنامه SPSS نسخه 26 انجام شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که آموزش والدگری ذهن آ گاهانه منجر به کاهش میانگین دشواری در تنظیم هیجان و مؤلفه های عدم پذیرش پاسخ های هیجانی، مشکل درگیر شدن در رفتار هدفمند، مشکل کنترل تکانه، فقدان آ گاهی هیجانی، دسترسی محدود به راهبردهای تنظیم هیجان و فقدان وضوح هیجانی و افزایش میانگین خودکارآمدی والدینی شرکت کنندگان گروه آزمایشی در مقایسه با گروه گواه شده است. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش می توان مطرح کرد که آموزش والدگری ذهن آ گاهانه مداخله مؤثر و قابل توجهی برای بهبود دشواری در تنظیم هیجان ارتقای خودکارآمدی والدینی در مادران کودکان با اختلال طیف اُتیسم می باشد. شماره ی مقاله: ۳
بررسی رابطه سرمایه اجتماعی و خود ارزیابی سلامت مادارن شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
سلامت جسمی، روانی و اجتماعی زنان در هر جامعه ای، پایه سلامت جامعه است. تحقیق حاضر به بررسی رابطه بین سرمایه اجتماعی و خودازریابی سلامت مادران دارای کودک زیر 2 سال می باشد. جامعه آماری تحقیق شامل 397 نفر از مادران می باشد که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، اطلاعات مورد نیاز با ابزار پرسشنامه 28 سوالی سلامت عمومی گلدبرگ و مقیاس سرمایه اجتماعی اونیکس و بولن جمع آوری شده است. تجزیه وتحلیل داده ها از طریق نرم افزار SPSS در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی انجام شده است. نتایج آماره های توصیفی نشان می دهد 82 درصد مادران از اعتماد اجتماعی بالایی دارند. در بعد روابط اجتماعی، 51 درصد ارتباط متوسطی از خودارزیابی کرده اند؛ و 88 درصد مادران مشارکت اجتماعی ضعیفی را گزارش کرده اند. در ارزیابی بعد حمایت اجتماعی، 68 درصد مادران از حمایت اجنماعی متوسطی برخودار می باشند. نتایج تجزیه و تحلیل موٌلفه های سلامت عمومی نشان می دهد 4/84 درصد از مادران سلامت عمومی متوسط و قابل قبولی برخوردار هستند. نتایج تجزیه وتحلیل آمار استنباطی متغیرها نشان می دهد تعداد فرزندان زنده به دنیا آمده، تحصیلات دبیرستان و دیپلم، وضعیت مطالعه ، طبقه اجتماعی، قومیت فارس، میزان درآمد خانواده، حمایت اجتماعی، مشارکت اجتماعی و رابطه اجتماعی با سلامت عمومی رابطه مستقمی دارند.
اثربخشی آموزش تئوری انتخاب بر پرخاشگری مادران دانش آموزان
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال ششم فروردین ۱۴۰۲ شماره ۵۸
78 - 89
تعاملات مادران با پسران نوجوانشان تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار می گیرد که یکی از آن ها پرخاشگری مادران است که میزان رابطه و تعاملات با فرزندانشان را کاهش می دهد. هدف از پژوهش حاضر اثربخشی آموزش تئوری انتخاب بر پرخاشگری مادران دانش آموزان بود. این پژوهش به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری صورت گرفت و جامعه آماری آن شامل200 نفر از مادران و 200 نفر از فرزندان نوجوان پسر بود که در دوره اول متوسطه پایه هفتم و هشتم مدارس غیر انتفاعی پسرانه فرید و البرز در سال تحصیلی 1401-1400 واقع در منطقه 2 شهر تهران مشغول به تحصیل بودند. از میان جامعه آماری تعداد 30 نفر از مادران دانش آموزان که معیارهای ورود به پژوهش را داشتند با گرفتن پیش آزمون، پرسشنامه پرخاشگری آیزنگ برای مادران که دارای نمره بالاتر از خط برش بودند به روش در دسترس انتخاب شدند. سپس شرکت کنندگان به روش تصادفی ساده در دو گروه مداخله (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. گروه مداخله به مدت ده جلسه آموزش تئوری انتخاب دریافت کردند و در این مدت گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. داده های جمع آوری شده در نرم افزار آماری SPSS20 با روش تحلیل واریانس مکرر آنالیز شد. نتایج به دست آمده نشان داد نمرات پرخاشگری در گروه مداخله بعد از مداخله و در مرحله پیگیری با گروه کنترل تفاوت معنادار داشته است. بنابراین آموزش تئوری انتخاب بر پرخاشگری مادران پرخاشگر اثربخش بوده است.
فهم نسلی وفاداری و سازوکارهای مواجهه با بی وفایی (تجربه دختران تهرانی و مادران آن ها)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۲۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
541 - 569
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پاسخ دادن به این پرسش است که دختران و مادرانشان چگونه وفاداری را فهم و معنا می کنند. به عبارتی میان فهم و درک دختران و مادرانشان از وفاداری چه تفاوتی وجود دارد؟ همچنین در امتداد آن، این سؤال مطرح می شود که راهبرد این دو گروه هدف در مواجهه با بی وفایی چیست. در خلال پاسخ به این پرسش ها و رصد تحولات معنایی و ارزشی مفهوم وفاداری، تفاوت معنادهی، مواجهه و راهبرد های به کاررفته توسط دختران متأهل و مادرانشان در مواجهه با فقدان وفاداری مورد مداقه قرار گرفت. از مجموعه مفاهیم نظری «عشق سیال» باومن، «رابطه ناب» گیدنز، «سرمایه داری عاطفی» ایلوز، «ستایش عشق» بدیو، «انواع کنش های معنادار» وبر، مفهوم مدارای اجتماعی و مواردی از این قبیل برای ایجاد حساسیت نظری در کار پژوهش استفاده شد. به کمک مصاحبه نیمه ساختاریافته و با استفاده از نمونه گیری هدفمند، داده ها از 24 مصاحبه با دختران 23-33 ساله (متأهل) شهر تهران و مادرانشان جمع آوری شد. با استفاده از روش تحلیل تماتیک، 15 مضمون اصلی به دست آمد که آن ها را در سه محور دسته بندی کردیم. محور اول تصور معنایی از وفاداری است، محور دوم شامل راهبرد ها و محور پایانی مداخله گرها است.