مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
۱۲۷.
۱۲۸.
۱۲۹.
۱۳۰.
۱۳۱.
۱۳۲.
۱۳۳.
۱۳۴.
۱۳۵.
۱۳۶.
۱۳۷.
۱۳۸.
۱۳۹.
۱۴۰.
نور
منبع:
الهیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
137 - 154
تبیین فلسفیِ کلیات مطالعه آنها در نسبت با عالم و ذهن است و از دو پرسش می گذرد: کلیات چیستند و چگونه ساخته می شوند. پژوهشِ حاضر به این دو پرسش در آرای سهروردی و اسکوتوس می پردازد. با به کارگیریِ ادبیاتی مشترک، هر دو فیلسوف، ویژگی هایی اشتراکی و اختصاصی برای عالم قائل اند. در فلسفه اسلامی از این ویژگی ها به وجود و ماهیت تعبیر می شود؛ اما سهروردی، با تکیه بر نور، آنها را «نور» و «ماهیت یا موجود» معرفی می کند. اسکوتوس نیز از کلی طبیعیِ سینوی و طرح دو مسئله «وحدتِ غیرعددی» و «اشتراک» این ویژگی ها را تبیین می کند. پس از بررسیِ عالم مطالعه ذهن ممکن می شود؛ زیرا فیلسوفانِ واقع باور فلسفه شان را از عالم می آغازند و سپس به سایر حوزه ها سرایت می دهند. کلیات با جمع بندی برآیندِ نظرات آنها به عالم و ذهن تبیین می شود. با در نظر گرفتنِ مناقشه افلاطون و ارسطو در مسئله کلیات نتایج زیر به دست آمدند. سهروردی، آگاهانه یا ناآگاهانه، هر دو نسخه افلاطونی و ارسطوییِ کلیات را باور دارد؛ در حالی که اسکوتوس تنها نسخه ارسطویی را طرح می کند. سهروردی این دو نسخه را با هم متصل نمی کند. نسخه ارسطویی بر عاملیّتِ ذهن تأکید می کند و نسخه افلاطونی مُثُل افلاطونی را در نظام نوری می بیند. همچنین، اسکوتوسِ مشائی ماهیت را در عالمِ خارج از ذهن به شیوه ارسطویی، یعنی ادراکِ کلّی از راه جزئیات، اثبات می کند. اگرچه هر دو در خوانش از ارسطو هم رأی اند، از یکدیگر واگرایند. سهروردی بر عاملیّتِ ذهن انگشت می نهد. اسکوتوس کلّی را در عالم می بیند؛ اگرچه هر دو می کوشند نوعی سازگاری بین عالم و ذهن برقرار سازند.
تبیین چیستی تعقل بر اساس آیات قرآن
این پژوهش با هدف بررسی مفهوم تعقل بر اساس آیات قرآن با روش تحلیلی- اسنادی انجام شده است. بر اساس آیات قرآن، تعقل از مهم ترین فرایندهای عقلی است که در این پژوهش سه معنا از آن استنباط شده است. در معنای نخست، تعقل همچون نوری است که از درون ساطع می شود. از این لحاظ، تعقل به معنای ارتباط انسان با بعد الهی و معنوی نفس خویش است که ضمن روشنایی بخشیدن به بعد الهی نفس، همچون هاله ای نورانی، کلیت و واقعیت نفس را در بر می گیرد و خواسته های نا مطلوب نفس را کنترل می کند. بعد از آن، تعقل همچون شعاع نوری است که از درون به سوی اشیاء و حوادث می تابد و واقعیت و کلیت آنها را روشن می کند. از این لحاظ در پرتو تعقل است که آیه بودن اشیاء و حوادث و همچین دلالت های ضمنی آنها تبیین می گردد. این مرحله از تعقل، به معنای استدلال است در مرتبه سوم، تعقل همچون آینه ای است که حق را منعکس می کند. این نوع تعقل، بیانگر ارتباط وجودی انسان با اشیاء و پدیده ها است.
بررسی مفهوم حقیقی نور در عرفان اسلامی و انعکاس ان در نگارگری اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
602 - 615
عناصر تشکیل دهنده هنر اسلامی نشانه هایی از جهان قدسی و ملکوتی هستند که در آن نور الهی نقش اصلی را ایفا می کند که جلوه ای از جلوات خداوند است و حضورش در عرفان و هنر اسلامی تجلی می یابد. در فرهنگ ایرانی، اسلامی نور همواره نمادی از عالم ملکوت و معنا بود. ازاین رو در نظریه های عرفانی جایگاه اساسی دارد. از منظر هنر اسلامی همه چیز از افاضه وجود بهره مند است زیرا خداوند نور مطلق آسمان و زمین است و رنگ ها راه و وسیله ای برای نمایش نور هستند که با آشنا شدن با عوالم نورانی و طی کردن مراحل سلوک عارف و پدیدار شدن مقامات عرفانی به صورت رنگ و نوری خاص در درون انسان عارف مرتبط می گردد. در پژوهش حاضر به مسئله نور در عرفان و نگارگری اسلامی پرداخته شده است. پژوهش حاض به روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های منابع تاریخی به رشته تحریر درآمده است. یافته های پژوهش حاکی از این است روح هنر اسلامی سیر از ظاهر به باطن اشیاء و امور است و هنرمندان در نقش و نگارهایی که در صورت های خیالی خویش در عالم کثرات می بیند در نظرشان هرکدام جلوه حسن جمال و جلال الهی را می نماید؛ بدین معنی هنرمند همه موجودات را چون مظهری از اسماء الهی می بیند و بر این اساس، اثر هنری او به مثابه محاکات و ابداع اسماء الله است. در تفکر اسلامی جهان جلوه و مشکات انوار الهی ست که حاصل فیض مقدس نقاش ازلی و هر ذره ای و هر موجودی از موجودات جهان و هر نقش و نگاری مظهر اسمی از اسماء الهی ست اهداف پژوهش: بررسی مفهوم نور در عرفان اسلامی. واکاوی چگونگی انعکاس مفهوم عرفانی نور در نگارگری اسلامی. سؤالات پژوهش: جایگاه نور و رنگ در عرفان اسلامی و آثار آن در هنر اسلامی چگونه است؟ منظور از خیال خلاق و تجلی گونه چیست؟
نورکاهی در معماری دوران صفوی، نمونه های موردی: خانه ها، عمارت ها و مساجد شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری اقلیم گرم و خشک سال دهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۶
130 - 144
در دوگانه ی تاریکی-روشنایی، سهم تاریکی، بویژه در منابع مکتوب، عمدتا مورد کم توجهی قرار گرفته است، درحالیکه در وادی عمل، بویژه در معماری پیشینیان، حضور تاریکی در بسیاری از فضاها مغتنم بوده است. در برخی از موارد، این حضور فراخور شرایط اقلیمی و در جهت تامین آسایش فیزیکی و در برخی دیگر برای تامین آسایش روانی تدبیر شده است. این پژوهش اساسا در پی یافتن پاسخ این پرسش است که چه کاربری هایی از نورکاهی تعمدی، برای تطابق فضاها با شرایط روحی کاربران، بهره بیشتری برده اند؟ در این پژوهش ضمن استفاده از روش توصیفی تحلیلی مبتنی بر داده های کتابخانه ای و میدانی، از شبیه سازی کامپیوتری جهت معرفی نحوه مدیریت نور استفاده شده است. هدف پژوهش حاضر، توجه به برخی کارایی های نورکاهی، رمزگشایی از دانش نورشناسی معماران، پایش تمهید نورزدایی، برای آفرینش فضاهای مناسب و همسو با کاربری، در معماری ایرانی-اسلامی است. برای بررسی، 10 بنا از میان سه شکل از کاربری، شامل مسجد، کاخ-عمارت و خانه، متعلق به دوران صفوی در شهر اصفهان که بر اساس نیاز های افراد در اجتماعات دینی، امور حکومتی و معیشتی ساخته شده اند، انتخاب و فرم کلی آنها، موقعیت و تناسبات بازشوها با استفاده از نرم افزار راینو مدل سازی گردید. میزان روشنایی آن ها توسط افزونه دیوا با موتور محاسباتی دیسیم، در انقلاب تابستانی و زمستانی شبیه سازی و میانگین روشنایی در ساعت 12ظهر بر حسب لوکس استخراج و بر اساس کاربری بناها دسته بندی گردید. یافته ها نشان می دهد خانه ها در انقلاب زمستانه از روشنایی کمتری نسبت به عمارت ها و کاخ ها در همین زمان بهره می برند، در حالی که در انقلاب تابستانه دو گونه در بازه نزدیک به هم قرار دارند. فضاهای اصلی در مساجد در مقایسه با عمارت ها، کاخ ها و همچنین خانه ها از روشنایی کمتری در طول سال برخوردارند و بهره مندی از نور کم فروغ در این شکل از کاربری، تعمدی، هوشمندانه و طراحی شده است و برای افزایش غنای کیفی فضا و همگامی بیشتر با حالات و مطالبات روحی مخاطب صورت پذیرفته است.
تأملی در مدینه فاضله اشراقی؛ بازخوانی ویژگی ها و ادله(مقاله علمی وزارت علوم)
مسئله اصلی این پژوهش مدینه فاضله اشراقی با تمرکز بر تشابه مناسبات و روابط در نظام نوری اشراقی و جامعه مدنی است. در این پژوهش - که از نوع تحقیقات کتابخانه ای و اسنادی است و با توصیف و تحلیل منطقی داده ها نگارش یافته است – با اقامه برخی از شواهد، تبیین می شود که مدینه فاضله اشراقی حاصل تبعیت کامل جامعه انسانی از روابط و مناسبات موجود در نظام نوری است و در ادامه با برشمردن برخی از این مناسبات و تطبیق آن با جامعه مدنی تلاش شده است که لوازم مبانی فکری اشراقیون در عرصه نظام سیاسی به عنوان یافته های این پژوهش تبیین گردد. اگر چه همه حکمای اسلامی عالم طبیعت را – به عنوان معلول – تکویناً تابع عالم عقول می دانستند، اما این خصیصه فکری شیخ اشراق بود که با ترسیم روابط مختلف و متنوع در میان انوار قاهره توانست راهی برای تبعیتِ تشریعی جامعه انسانی از نظامِ نوری بیابد. روابطی که شیخ اشراق در میان انوار مجرده تبیین کرد – بر خلاف روابط تکوینی - به گونه ای است که می تواند به عنوان الگو قابل دسترسی باشد.
خوانشی تطبیقی بر تجلّی عنصر بصری رنگ در آراء فلاسفه ایران و یونان باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۲
417 - 449
رنگ به دلیل دارا بودن نقشی مهم و پویا در حیات زیستی و آفرینش های زیبایی شناختی انسان، پیوسته از دوران باستان، مسئله ای انگیزشی و مورد تدقیق فلاسفه، خاصه در سرزمین-های ایران و یونان بوده است. مسئله ای که پژوهش حاضر نقطه عطف تأثیر و تأثّر آنها از یکدیگر در صدور نظریه حول محسوسات هستی پنداشته و برآن شده تا بدین پرسش پاسخ دهد که: فلاسفه این دو سرزمین کهن، فرآیند دریافت و رؤیت رنگ را چگونه تبیین نموده و وجوه تشابه و تمایز آراء آنها در این باب چیست؟ نتایج حاصله از تحلیل های تطبیقی نشان می دهند که: هرچند دایره رنگ های اصلی (سپید، سیاه و سرخ) از سوی فلاسفه مورد بحث، چه در همنشینی به صورت سلسله مراتب طولی یا عرضی، تقریباً یکسان و برگرفته از نشانه های هستی در نظر گرفته شده اند؛ لیکن فلاسفه ایرانی مبتنی بر حس فاهمه و شهود انواع رنگی معتقد بوده که رنگ به سبب دریافت ادراکی انسان امکانی را می یابد تا دارای بارهای معنایی و محتوایی نمادینی گردد. در حالیکه فلاسفه یونانی با استدلا ل های فیزیکی، رؤیت انواع رنگی را از طریق حس باصره دانسته که به واسطه احساس دریافت می گردند و این قابلیت را دارند تا در ترکیباتی بدیع، پدیدآورنده دیگر رنگ ها نیز باشند. کلید واژه ها: رنگ، رؤیت، نور، فلاسفه، ایران و یونان باستان
پرتوی از دعای جوشن کبیر در غزلی از سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۸
377 - 401
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی تأثیر دعای جوشن کبیر بر غزل «ملکا ذکر تو گویم» از سنایی پرداخته شده است. سنایی در این غزل متأثر از آیات و روایات و دعای جوشن کبیر بوده و همانند این دعا، مناجات خود را با عشق و سوز نسبت به باری تعالی در سه مرحله بیان کرده است: ابتدا با ستایش خداوند، 55 صفت جمال و جلال الهی را برشمرده که بیان این میزان، پرتوی از هزار و یک صفت خدا در دعای جوشن کبیر است. پس از تسبیح و تنزیه خداوند و بیان توحید، ناتوانی خود را از توصیف ذات لایتناهی بیان می کند. در آخر سنایی بر خلاف نیایش های دیگر که مطلوبش، معشوق ازلی است، به تبع این دعا، خواهش خود را رهایی از آتش دوزخ بیان می کند، همان «خلصنا من النار یا رب» که در آخر 100 بند جوشن کبیر تکرار شده است. این شعر او همانند این دعا حاوی مضامین اخلاقی، معنوی و تربیتی فراوان است.
نگاه مکتب ابن عربی به جایگاه اساسی چهار لحاظ «علم»، «وجود» ، «نور» و «شهود» در تعین اول
حوزه های تخصصی:
محقق فرغانی به «علم»، «وجود»، «نور» و «شهود» به عنوان چهار لحاظ اصلی، که ابتدا، در تعین اول به نحو اندراجی و بدون تمایز تفصیلی، مطرح اند و سپس نقش حلقه های واسط میان احدیت تعین اول و کثرات تفصیلی در مراتب بعدی را به عهده دارند، توجه نشان داده و آن را به طور منسجم و منقح بیان کرده است. این چهار لحاظ، در ویژگیِ ذاتیِ «کاشف مستور بودن» مشترک اند و از این جهت، تعین اول را به سوی ظهور در مراتب تنزلی، سوق می دهند. البته ریشه های این مبحث را می توان در آثار استاد او، محقق قونوی نیز مشاهده کرد. تبیین فرغانی از چهار لحاظ اصلی «علم»، «وجود»، «نور» و «شهود» پس از او مورد توجه بزرگان فن همچون فناری، صائن الدین ابن ترکه، محقق جامی و ... قرار گرفته است و به این ترتیب، مسأله فوق، به عنوان یکی از مباحث علم عرفان نظری از سوی عارفان، پذیرفته شده و آن را در آثار خود منعکس کرده اند.
مهمترین ویژگیهای مشرب عرفانی روزبهان (با تکیه بر عبهر العاشقین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
506 - 487
حوزه های تخصصی:
روزبهان بقلی عارفی جمال پرست است. موضوع اصلی این پژوهش بررسی و تحلیل مهم ترین ویژگی های مشرب عرفانی او است و به طور دقیق بر یافتن پاسخ این پرسش متمرکز است که: روزبهان درباره ی رابطه ی انسان با خداوند و هستی چگونه می اندیشد که منجر به تمرکز مشرب عرفانی اش بر «کشف و شهود»، «عشق» و «رجا» می شود؟ برای رسیدن به پاسخ با رویکردی محتوامحور و با تمرکز بر مفاهیم بنیادین «خدا»، «انسان» و «هستی» به تحلیل عبهرالعاشقین پرداخته ایم. نتیجه پژوهش نشان می دهد که مشرب عرفانی او بر محور «ازلیت» شکل گرفته است. او به دو نوع تجلی ذاتی و فعلی معتقد است که اولی منجر به پدیدآمدن مفاهیم قدیم و دیگری منجر به پدیدآمدن حادث می شود. ازلیت در نگاه روزبهان با زیبایی و نور درک می شود و زیبایی حادث و قدیم رابطه ای استعاری دارند. تمام وجوه این رابطه در اصطلاح «التباس» گرد آمده است. اما همین مفهوم نیز مبتنی بر ساحت «خیال» انسان است که درنهایت مشرب عرفانی کشف گونه روزبهان را پدید می آورد که با دو مفهوم اساسی «عشق» و «رجا» شناخته می شود. زبان پراستعاره او نیز متاثر از همین رابطه ی استعاری ازل و حادث است و شاهدی بر تأثر عمیق زبان عارف از مبانی معرفت شناختی اوست.
تحلیل حضور کیفی نور در مساجد تاریخی اسلامی، نمونه موردی: مسجد شیخ لطف الله، مسجد سلیمیه و مسجد جامع قرطبه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۸
140 - 158
حوزه های تخصصی:
باتوجه به جایگاه ارزشمند نور در هنر اسلامی و رابطه مستقیم آن با مفاهیم حکمی، کامل ترین بازخوانی تجلیات نور می تواند بر روی فضاهای نیایشی صورت پذیرد. نور یکی از عناصر مورد توجه در معماری اسلامی است. این تحقیق با روش توصیفی تحلیلی و رویکرد تطبیقی براساس اطلاعات میدانی و کتابخانه ای انجام شده است. برای انجام این تحقیق، سه نمونه از شاخص ترین مساجد اسلامی، مسجد شیخ لطف الله اصفهان، مسجد سلیمیه استانبول و مسجد جامع قرطبه در کوردوا انتخاب شد. میزان دریافت تابش نور طبیعی روز از نورگیرها در گرم ترین و سردترین روز سال در ساعت ۱۲ ظهر با استفاده از سنجش روشنایی نور توسط نرم افزار تردی مکس دیزاین در سطح پلان و دید ناظر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش و نتایج آنالیزها نشان می دهد؛ گزینش مکان، تعداد و فرم نورگیرها، فضای مساجد را به واسطه حضور متوازن و متعادل نور و یا حضور تأکیدی در جهت و با هدفی خاص مورد تأثیر قرار داده است. صورت شکلی این گزینش به سبب شرایط پیرامونی حاکم بر مکان و امکانات رایج در فن برپاسازی معماری متفاوت و در نتیجه میزان نور دریافتی در هر سه مسجد متفاوت بوده است. هدف غایی در هر سه مسجد ایجاد فضای معنوی و متحد کردن نمازگزاران در زیر نور الهی است که به صورت یکسان در فضای مسجد سلیمیه تقسیم می شود و در فضای تاریک مسجد شیخ لطف الله و مسجد جامع قرطبه به صورت اثرهای نوری، شاخص تر از حضور مستقیم نور تجلی می یابد.اهداف پژوهش:کشف اصول و قوانین نورپردازی و نقش نورگیرها در توزیع نور طبیعی در مساجد تاریخی اسلامی.تحلیل حضور کمی و کیفی نور در نمونه های مورد مطالعه.سؤالات پژوهش: چه رابطه ای میان معماری فضا و فرم نورگیرها در معنویت بخشی به فضا در مساجد اسلامی (مسجد شیخ لطف الله، مسجد سلیمیه و مسجد قرطبه) وجود دارد؟چه عواملی در مساجد تاریخی در کیفیت و کمیت به حضوررسانی نور نقش دارند؟
مطالعه نمادین نقش قندیل در محراب
منبع:
مطالعات نظری هنر سال دوم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳
217 - 238
حوزه های تخصصی:
قندیل ابزاری جهت ایجاد روشنایی است که در هنر و معماری اسلامی کاربرد های وسیعی از جمله آویخته شدن در فضاهای مذهبی مانند مساجد و آرامگاه ها به ویژه در محراب داشته است. از آنجایی که امروزه قندیل کاربرد خود را با حضور وسایل روشنایی مدرن از دست داده است، اما بازنمایی نقش آن در محراب ها و همچنین برخی دست ساخته های آیینی مانند سنگ قبرها و فرش های سجاده ای که طرحی مشابه محراب دارند، بیانگر ارتباط محراب با قندیل و نیز اهمیت این چراغدان به عنوان یک چراغدان آیینی است. این مقاله با هدف شناخت معنای نمادین قندیل در محراب با روش توصیفی تحلیلی در پی دستیابی به این سؤال است که چرا قندیل در محراب ها بازنمایی شده و کاربرد آن در محراب و طرح های محرابی بر چه مؤلفه های نمادینی دلالت داشته است. یافته های پژوهش با توجه به پیشینه کهن محراب در معابد ایران باستان بیانگر ارتباط بین معنا، نور و روشنایی بوده که در پی آن محراب مکانی جهت قرارگیری مظاهر، نشانه های نور و روشنایی مانند جایگاه ایزد مهر در مهرابه ها و نیز آتش آیینی در آتشکده ها بوده است. تجسم قندیل در محراب های اسلامی هم یادآور سنت های پیشااسلامی و همبستگی بین معنا و کاربرد محراب در ایران باستان بوده است که با فلسفه اسلامی به ویژه مبحث نور درآمیخت و منجر شد تا قندیل مطابق با ارزش های اسلامی به عنوان تجلی نور الهی و چراغی نمادین در محراب ها معرفی گردد.
«بررسی مراتب نور و الوان آن در آراء عرفانی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقصود سالک از طی عقبه های پر پیچ و خم سلوک، کسب معرفت و رسیدن به قرب الهی و مقام توحید است. بنابراین او پا را از عالم ماده فراتر می گذارد و در عالم دیگری سیر می کند. در هر مرتبه از مراتب سلوک به مکاشفاتی از عالم غیب دست می یابد و محبوب خود را به صورت نور یا الوان گوناگون مشاهده می کند.
عرفا معتقدند که مراد از «نور» در عرفان، خداوند سبحان است که آفریننده آسمان ها و زمین است و تمام کاینات هستی از انوار او بهره مند گشته اند.
عارفانی چون «عین القضات همدانی»، «نجم الدین کبری»، «نجم الدین رازی»، «مولوی» و «شیخ محمود شبستری» بر اساس شیوه سلوک خود تجربیات عارفانه خویش را درباره دریافت نور و رنگ های گوناگون عالم برتر از ماده بیان داشته اند. در این مقاله دیدگاه هریک از آن ها بررسی شده است.
بررسی نظریه معرفت و شهود فوق هستی نزد فلوطین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۴ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۵۳
265 - 283
حوزه های تخصصی:
آنچه ورای وجود و برتر از آن و مقدّم بر همه چیز است و در فراسوی همه هستی- اعم از حقیقی، واسطه و ظاهری- است قابل شناخت حصولی و شناسایی برهانی توسط ذهن آدمی نیست، به این معنا که ذهن و عقل آدمی هرگز نخواهد توانست به حقیقت و کنه ذات مطلق و بسیط و فوق مالایتناهی ذات واحد نخستین که فوق هستی است پی ببرد، به عبارت دیگر ذات فوق هستی با علم حصولی و براهین عقلی و قیاسات منطقی معلوم ذهن و عقل آدمی نخواهد شد، زیرا چیزی که برتر از وجود و در فراسوی هستی و مقدم بر همه چیز و فوق مالایتناهی است بالضّروره برتر از شناخت و در فراسوی شناسایی قرار دارد، یعنی از ذهن و شناخت حصولی و معرفت برهانی می گریزد. فقط هستی و وجود است که می تواند موضوع و متعلَّق شناسایی و معرفت آدمی قرار گیرد و ذات واحد نخستین به دلیل آن که فراسوی هستی و برتر از وجود است مبرّا از معرفت اکتسابی و منزّه از شناسایی حصولی است. پس شناخت و شناسایی در قلمرو ذات شیء مرکّب یعنی هستی اعم از واحد کثر یعنی عقل کلّی، واحد و کثیر یعنی روح کلّی و کثیر محض یعنی محسوسات است نه در ذاتی که بسیط محض بل بسیط الحقیقه و فوق مالایتناهی است.
نماد عرفانی رنگ در هنر و معماری اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگرعرفان را به معنای شناخت ودریافت شهودی خدا واسماءوصفات او بدانیم، همه اسماءالهی به طورعام و برخی مانندمصور، خالق، بدیع، باریءوجمیل به طورخاص با هنر، زیبائی وآفرینندگی پیوند دارد.«رنگ» نمادین ترین تمثیل تجلی کثرت دروحدت است، زیرا ذات مجرد بیرنگ نورکه خود نماد کامل وحدت است، با رنگ تجسم می یابد ونوربدون تعین مادی، با رنگ تعین می یابد وعاملی برای ظهور ومحل رویت آن می شود.
رنگ ها درهنر، جنبه کیمیائی داشته وهررنگ، دارای تمثیلی خاص ورابطه با یکی ازاحوالات درونی انسان است.درهنراسلامی، نورورنگ نموددیگری پیدا می کند، به عنوان مثال: رنگ سفید، نماد وجود مطلق وگواهی بروحدت درکثرت است که جامع رنگ هاست.رنگ سیاه، نماد اصل تعالی ودست نایافتنی است که با رنگ خانه کعبه تناسب دارد ومجمع رنگ هاوگستره پربسامد مفهوم هاست.معماری اسلامی به دنبال الهام از مفاهیم کلام الهی و روائی درتلاش است تا فضای روحانی واحدی را خلق کند که عالم ملکوت و ناسوت را به هم قرین سازد ونقوش، اشکال و رنگها نشانه بارزی برای القای معانی پنهان هستند و مخاطب ازطریق حضوردرفضای معماری به درک شهودی آن معانی نایل میشود.
دغدغه اصلی این پژوهشکه به روش تحلیلی ارائه می گردد، چگونگی وکارکرد بازتاب وجود رنگ ها وترکیبات آنهادرهنر ومعماری ایرانی است. به نظرمی رسد هنرو معماری اسلامی سعی دارد تا احدیت خداوند را لابه لای رنگ ها، فرم ها، انوار واصوات و به تعبیری معنا را درصورت متجلی سازد.
سیمای نور و سرور پیامبر اکرم(ص) در متون عرفانی (با تأکید بر مثنوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۵۸
273 - 285
حوزه های تخصصی:
نور، یکی از موتیف های اصلی عرفان اسلامی را به خود اختصاص داده است. پیامبر(ص) بزرگ مردی است که به دل های مؤمنین اطمینان و آرامش ارزانی می دارد. او چنان شخصیّتی است که حتّی نویسندگان و فلاسفه غیرمسلمان را نیز تحت تأثیر تعالیم عالی خود قرار داده است. نوری عالمتاب است که فروغش همچنان پابرجاست. پیامبر(ص) نوری توأم با سرور دین و انسان هاست. سیمای مبارکش، سرشار از عطوفت و محبت است. در این پژوهش، به روش تحقیق کتابخانه ای از سیمای حضرت محمّد(ص)، در دیدگاه عرفانی با تأکید بر مولانا سخن می رود. مولانا با تشبیه نمودن سیمای معنوی نبی اکرم(ص) به آفتاب عالمتاب، نتیجه می گیرد که ختم رسل نور مطلقّ حقّ است که در کالبَد بشری ظاهر شده است. به دیگر سخن، حقیقت نور محمّدی است که واسطه فیض موجودات دیگر شده است.
نماد عرفانی رنگ و نور در نقاشی و معماری دوره گوتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ بهار ۱۳۹۹ شماره ۶۳
41 - 52
حوزه های تخصصی:
عرفان عبارت است از علم به حضرت حق از حیث اسماء و صفات و مظاهرش، همه اسماء الهی به نوعی با هنر و زیبایی همپیوندد مانند جمیل، بدیع، مصور وغیره. نماد تجلی کثرت در وحدت را می توان رنگ دانست از آنجا که نور، که خود نماد کامل وحدت است، ذات مجردش با رنگ تجسم می یابد و رنگ عاملی برای تجلی و ظهور نور می شود. در هنر، رنگ ها جنبه تمثیلی داشته و هر رنگ معنا و مفهومی را در بر می گیرد. به طور مثال: رنگ سبز حالت عرفانی داشته و رنگ سفید نماد وجود مطلق است. معماری گوتیک با هدف ایجاد فضاهای وهم آلود و عجیب و غریب با ترکیبی از نورها و سایه ها و رنگ های درخشان سعی در ایجاد فضاهای مرموز نموده تا گویی حضور عنصر مقدس را در آن مکان بتوان احساس نمود. هدف اصلی این پژوهش، بررسی چگونگی و کارکرد بازتاب وجود رنگ و نور در معماری و نقاشی گوتیک است. این تحقیق به روش توصیفی- تحلیلی بوده و با استدلال استقرایی و روش کتابخانه ای به جمع آوری اطلاعات پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که معماری و نقاشی دوره گوتیک با مفاهیم مذهبی سعی دارد تا حضور خداوند را لابلای فضاهای مرموز با ترکیبی از نورها و رنگ ها در صورت متجلی سازد.
تمثیل های نور در متون عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۶۴
280 - 299
حوزه های تخصصی:
سلوک، اساسی ترین بخش عرفان محسوب می شود. فلسفه انجام آن، به تمایلات گوناگون بشر مربوط می شود که بازگشت به سرزمین نور و کسب زندگی جاودان که در عرفان اسلامی «بقا» خوانده می شود مهم ترین دلیل آن به شمار می آید. در پی هبوط انسان، آن چه «قوس نزولی» خوانده می شود به اتمام رسیده و انسان به عنوان تنها موجودی که توانمندی صعود و بازگشت به شهر حقیقی را دارد می بایست «قوس صعودی» را به سمت شهر جان طی کند. سالک در مسیر سلوک، انواری را مشاهده می کند که گاه قابل دسته بندی است و گاه فاقد معیار مشخصی برای این کار؛ به عنوان مثال تعدد عناوین و همچنین جابجایی آن ها در طول تقسیم بندی های ارائه شده، عمده ترین مانع انجام این فرآیند محسوب می شود. در این پژوهش که به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام می پذیرد به بررسی تمثیل های نور در عرفان اسلامی می پردازیم.
اسماء حسنی از منظر عرفانی با مقایسه تطبیقی حکیم ملا هادی سبزواری و حسین همدانی درود آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۹
99 - 126
حوزه های تخصصی:
اسماء و صفات الهی از عمیق ترین مباحث توحیدی و معرفتی است که به واسطه آن ارتباط دو سویه حق با عالم و عالم با حق تبیین می گردد. اسماء الهی در مجرای تجلیات و تعینات ذات الوهی واسطه فیض حق و منشاءهمه کثراتی هستند که در هستی ظهور یافته اند. مقاله حاضر با در نظر داشتن این ضرورت و با روش کتابخانه ای و تحلیلی – توصیفی اندیشه عرفانی حکیم ملاهادی سبزواری و درود آبادی را در مورد اسماء و صفات الهی با یکدیگر تطبیق داده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد سبزواری هر یک از اسماء را براساس دیدگاه فلسفی، عرفانی و از منظر آیات و روایات بررسی کرده است و درودآبادی تنها از منظر آیات و روایات و بعضاً براساس معنای لغوی اسماء را تبیین نموده است براین اساس اتفاق نظر در اندیشه دو شخصیت مورد نظر کمتر مشاهده می شود در برخی اسماء اختلاف نظر قابل توجهی با یکدیگر دارند از نظر سبزواری برخی اسماء با یکدیگر مترداف بوده و برهم منطبق هستند درصورتی که درودآبادی معتقداست که هریک از اسماء نقش ویژه خویش ر ا ایفاء می نمایند.
مفاهیم نمادین نور در دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۷۱
39 - 56
حوزه های تخصصی:
بشر از همان اوان حیات خود بر زمین، با پدیده های رازآمیز بسیاری روبه رو بوده است و یکی از رازآمیزترین این پدیده ها برای او، نور بوده است. نور، نوع زندگی و معماری فضای زیست آدمی را تحت تأثیر قرارداده و افزون بر جنبه مادی و فیزیکی حیات بشر، به تدریج بر جنبه ذهنی و معرفتی وی نیز پرتو افکنده است. در ساحت معرفتی و فلسفی، نور، چشم انداز بحث هایی ظریف را فراروی آدمی گشوده است. در کنار همه این ویژگی ها، نور به عنوان تجلّی زیبایی، در خدمت بیان هنری درآمده و گونه های هنر را از امکانات مادی و بیانی وسیعی بهره مند کرده است. در این مقاله با استفاده از نظریه نماد، کارکردهای نمادین نور و خوشه های تصویری مرتبط با آن یعنی خورشید، آفتاب، شمع، چراغ و ... در دیوان حافظ تبیین می شود. و نیز سعی کردهایم به بررسی لایه ها و وجوه گوناگون نور از قبیل نور نماد حق تعالی، انسان کامل، جهانِ غیب به منزله نور، حضور نور در مکان، خوراک و شراب و تبیین مقوله فنا و بقا در دیوان حافظ با استفاده از پدیده نور بپردازیم تا دریچه ای دیگر برای شناخت کامل تر دیوان این شاعر برجسته گشوده شود.
مفاهیم مقوم فرایند وحى یابى عرضى تشریعى رسالى از منظر دیالکتیک الهى ابن عربى(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۲)
113 - 124
حوزه های تخصصی:
فرایند وحی یابی، در نظام عرفانی ابن عربی با پنج مفهوم قوام می یابد. مسئله اصلی در این مقاله، چیستی این مفاهیم و چگونگی قوام بخشی آن به فرایند ایحاء و وحی یابی نبی، در شبکه پیچیده و درهم تنیده مفاهیم ذومعنا و تفسیرپذیر منظومه معرفتی ابن عربی است. رهیافت های به دست آمده در این پژوهش نشان می دهد، پنج مفهوم «دقیقه»، «رقیقه»، «روح»، «نور» و «نکته»، در فرایند وحی ، معطوف و مکملِ معنایی یکدیگرند. دقیقه، امکان هرگونه آگاهى و ظهور؛ من جمله امکان ظهور آگاهى وحیانى تشریعى رسالى را فراهم می آورد و رقیقه (تعین بخش اسماء) شعاع هاى داده هاى حقایق أسمائی است که طرف سازى تضایف اشراقى را به انجام می رساند و در فرایند وحى، اسماء دخیل در وحی؛ یعنى حى، نور، علیم، حکیم، متکلم، سمیع و بصیر را در مبدأ قابلى مرآتی قلبى متعین می سازد و وساطت می کند. روح، همان رقایق اسماء الهى (حقیقت) خصوصا اسم الحى است که تعین یافتگى حقیقت معدوم العین و معقول؛ اما مؤثر اسم الحى را در مرائی أعیان، خصوصا مرات قلب نبى وساطت می کند و نور؛ همان افاضه و اضافه اشراقى حقیقت اسم النور است که جنبه آشکارگى کنه ذات براى خویش و بالتبع آن، براى ظهورات خویشتن را عهده دار است و شعاع هاى ریسمان مانند او، روابط و مناسبات رقایقى و ظهور اطوار تکلمى و علمى وحى نبوى را به نحو فعل گفتارى در مرآت قلب نبى میسر می سازد. نکته، رد و اثرى است که از انعکاس حقایق أسمائی در مرائی قوابل وضع و رفع می شود.