مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
مدرنیزاسیون
حوزه های تخصصی:
"با گسترش شهرنشینی به عنوان پیامد مدرنیته، در کنار رفاه و تسهیلات، مخاطرات نیز در زندگی شهری افزایش یافته است. ""گیدنز"" و ""بک"" دو جامعه شناسی هستند که جامعه مدرن را معادل با جامعه مخاطره آمیز دانسته و به بررسی مخاطرات و تاثیر آن ها بر روابط اجتماعی پرداخته اند. در بررسی مخاطره، یک بخش مهم اختصاص به درک مخاطره دارد. این بررسی ها در قالب سه رویکرد روان شناسی، جامعه شناسی و اقتصادی انجام می شود. از یافته های مطالعات درک مخاطره، می توان برای سیاست گذاری و برنامه ریزی کاهش مخاطرات استفاده کرد. در ایران مطالعات اجتماعی مخاطرات شهری پیشینه زیادی ندارد. مطالعات موجود نشان می دهند که شهروندان ایرانی، درک مدرنی نسبت به مخاطرات انسان ساخت دارند، اما به دلیل مشکلات اقتصادی و معیشتی، توجه به روش های کاهش مخاطرات در اولویت برنامه های زندگی آن ها قرار ندارد. هم چنین با وجود تمایل زیاد مردم به آموزش روش های پیش گیری، سازمان های آتش نشانی به عنوان نهادهای مسوول از آمادگی لازم برای ارایه آموزش، به دلیل مشکلات ساختاری و انسانی برخوردار نیستند.
"
مدرنیته و خودکشی زنان و دختران لک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر بر اساس تجربه مدرنیته در سرزمین لک ها، به بررسی و تبیین خودکشی زنان و دختران می پردازد. پس از مروری بر ادبیات نظری، روش تفسیری برای این بررسی انتخاب و داده ها بر اساس مشاهده، مصاحبه و تجربه زیسته گردآوری شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که مدرنیزاسیون سریع و شتابان با تمام مظاهر خود در طی دو دهه وارد یک سرزمین کاملا منزوی، با آداب و رسوم کهن شده و نسل مقارن با این تغییرات، بر اساس آموزه های مدرن پرورش یافته اند. بنابراین، پس از بلوغ، هنگام تصمیم گیری برای زندگی آینده، سعی کردند که بر اساس آموزه هایشان عمل کنند. اما با مخالفت شدید نسل های گذشته که حامل سنت های کهن بودند، روبرو گشتند. کنترل ناشی از سنت های قدرتمند و احساس بی قدرتی در تعیین سرنوشت سبب شد که تعدادی از زنان و دختران به افراطی ترین پناهگاه [خودکشی] در مقابل مصیبت های زندگی روی آورند.
بررسی رویکردها در ارتباط با نسبت دین و عناصر مدرنیته در دوره مشروطیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عصر مشرطیت و ورود ایران به عصر جدید، مبدا چالش های فکری متعدد و پایایی بوده که از جمله مهم ترین آنها می توان به نسبت میان سنت و مدرنیته اشاره کرد. از سویی مدرنیته قرار دارد که از دو عنصرتشکیل شده است: یکی مدرنیزاسیون که مجموع رویدادهای سیاسی و اجتماعی و علمی و فنی است و در غرب پدیدار شده و اسباب پیشرفت صنعتی و قدرت سیاسی غرب را فراهم آورده، و دیگری مدرنیزم که به معنی تلاش برای جستجوی حقیقت به منظور خروج انسان از قیمومیت و اقدام به تعیین حدود عقل در زمینه شناخت است؛ در سوی دیگر، دین قرار دارد که خود از فربه ترین عناصر سنت به شمار می آید. با توجه به این توضیح، مقاله حاضر بر آن است تا دیدگاه علمای دین و روشنفکران دوره مشروطیت را در ارتباط با نسبت سنت و عناصر مدرنیته مورد بررسی قرار دهد.در این خصوص گروهی قائل به تقابل سنت و مدرنیته با دفاع از مدرنیته بودند و گروهی دیگر با توجه به ذات مدرنیته و فارغ از مدرنیزاسیون، قائل به تقابل سنت و مدرنیته شدند و گروه سوم که نگاهشان به مدرنیزاسیون بود نه تنها قائل به امکان جمع سنت و مدرنیته بودند بلکه باور داشتند آنچه امروزه از غرب می رسد در اسلام وجود داشته و اینک در حال باز شناسی است.
فهم روشنفکران مشروطه خواه از مفهوم مدرنیته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کشور ما در طول حیات پرفراز نشیب خود و در رویارویی با فرهنگ های مختلف، بر اساس اصل انعطاف پذیری فرهنگی، فرهنگ بیگانه را در ظرف فرهنگ و هویت خود باز تفسیر کرده است. پس چگونه است که طی یکصد سال گذشته در برخورد با فرهنگ غرب دستخوش نوعی بلاتکلیفی شده است؟ در پاسخ، مقاله به تحلیل موارد زیر پرداخته است: اولا این بود تکلیفی ناشی از فقدان معرفت شناسی فلسفی روشنفکرها، نسبت به این تمدن بوده است، زیرا شناخت ما از عرب یک شناخت جغرافیایی و متکی بر داوری مدرنیزسیونی بوده است، در حالی که غرب یک مفهوم فلسفی چند بعدی است که شناخت آن نیازمند تاملات فلسفی است. ثانیا فهم روشنفکر ایرانی از تمدن غرب یک درک صوری و برپایه جلوه های ظاهری بوده است، نه برداشتی مدرنیته ای. ثالثا قضاوت او در مورد مغرب زمین متکی بر ترجمه متون دست دومی بوده، بنابراین نه تنها واقعیت های پنهان غرب، بلکه لایه های فرهنگی جامعه خودی را نیز به خوبی درک نکرده بود. به این دلیل به جای غرب فهمی، اسیر غرب زدگی شد.
تعامل ساختار و کارگزار در تبیین انقلاب اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در صدد است تا با استفاده از رهیافت چندعلتی به تبیین انقلاب اسلامی ایران بپردازد. این مدل در سه سطح عوامل ساختاری غیرمستقیم، عوامل ارادی مستقیم و عوامل واسطه ای به واکاوی انقلاب اسلامی ایران می پردازد؛ بدین بیان که در سطح اول بر مؤلفه های ساختاری وضعیت اجتماعی که شرایط یا موانع غیرعادی ایجاد کرده، تاکید می شود؛ زیرا در انقلاب ایران فرایند نوسازی در ایجاد چنین وضعیت اجتماعی نقش محوری داشته است. در سطح عوامل ارادی نیز نقش کارگزاران انقلاب و قدرت بسیج آنها و اینکه چرا و چگونه افراد و گروه هایی به کنش های انقلابی جذب می شوند، مورد بررسی قرار می گیرد و سرانجام در سطح عوامل واسطه ای به احساس محرومیت نسبی ـ به عنوان عامل روانشناسی اجتماعی و واسطه دو سطح قبل ـ پرداخته خواهد شد.
ادوار تاریخی و فلسفة تمدن اسلامی و نسبت آن با تاریخ تمدن غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمدن اسلامی از موضوعات مهمی است که نه فقط به هویت جهان اسلام بازمی گردد، بلکه در زمانه ای که تمدن غرب خود را بی رقیب دیده است، می تواند در هویت یابی دنیای اسلام بسیار مؤثر باشد؛ اما این که این تمدن چه فراز و فرودهایی را طی کرده است و این فراز و فرودها با تمدن غربی چه نسبتی برقرار می نماید ازجمله مواردی است که می تواند موضوع تحقیق باشد. همچنین در بحث از تحولات علمی و اجتماعی در تاریخ بشر معمولاً سه دورة یونان، قرون وسطی، و عصر جدید به منزلة شاخص و مبنا قرار می گیرد؛ در حالی که این تقسیم بندی تاریخی بیش تر تاریخ علمی و اجتماعی اروپا و مغرب زمین را شامل می شود.
در این مقاله به بحث از دوره بندی علمی و اعتلا و انحطاط تمدن اسلامی در ابعاد مختلف طی پنج تحول بزرگ تاریخی می پردازیم. از این پنج دوره، دو دوره انحطاط و سه دوره اعتلا را می توان پژوهش کرد. امروز ما در سومین دورة اعتلا و پنجمین فراز از تحول تمدن اسلامی قرار داریم. این مهم می تواند در نسبت با تاریخ تمدن غرب و تحولات آن در نگاهی تطبیقی و نقدگونه، نگاهی جامع در هر دو حوزة تمدنی به ما ارزانی دارد.
توسعه و عرفی شدن در ایران(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
چکیده: هدف این مقاله، شناسایی راهکارهای تأثیرگذاری فرآیند توسعه، بر عرفی شدن احتمالی ایران است و برای این منظور، از رویکردی نظری و تبیینی بهره گرفته شده است. یافتة اصلی این تحقیق، عبارت است از یک الگوی نظری سامان یافته و متشکل از مجموعه ای از فرضیه ها، که تا حد امکان کوشش شده است که در یک سطح کلی به واقعیات عینی مستند باشند. بر حسب این الگو، توسعه در محورهای گوناگون آن، از طرق متعدد، از جمله: علم گرایی، نسبیت گرایی، سودپرستی، نابرابری، نفی اقتدارهای سنتی، دنیا گرایی، تجمل گرایی، محو اجتماعات محلی و اشاعة فرهنگ مدرن، می تواند باعث عرفی شدنِ احتمالی ایران گردد. با توجه به کمبود جدّی پیشینة تحقیق، دربارة موضوع این مقاله، امید است این کار بتواند گامی هر چند کوچک در جهت پیشبرد ادبیات بحث عرفی شدن به شمار آید.
پهنه بندی شهر تهران بر اساس شاخص های اجتماعی جمعیتی مدرنیته
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله شناسایی نابرابری های ناشی از مدرنیزاسیون و پهنه بندی شهر تهران از نظر شاخص های اجتماعی و جمعیتی است تا میزان دستیابی به اهداف و اصول مدرنیته در مناطق شهر مشخص شده و مناطق سنتی از مناطق مدرن تفکیک گردند. مطالعه از نظر هدف کاربردی و به لحاظ روش توصیفی – تحلیلی است. برای این منظور با استفاده از داده های ثانویه، نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن و طرح های توسعه و عمران شهری، شاخص های اجتماعی قابل دستیابی از این داده ها استخراج و با تکنیک تاپسیس پردازش گردیده؛ سپس در محیط نرم افزار سیستم اطلاعات جغرافیایی به صورت فضایی نمایش داده شد. یافته های تحقیق نشان می دهد که سه پهنه مدرن، در حال گذار و سنتی در تهران قابل تعریف و شناسایی است. پهنه مدرن در شمال و غرب تهران و پهنه در حال گذار در مرکز و شرق و پهنه سنتی تر در جنوب تهران قرار گرفته است. پهنه بندی انجام شده گویای تفاوت در انطباق پذیری مناطق با اصول مدرنیته است. بدین معنی که مدرنیزاسیون اجتماعی در برخورد با سنت های فعال و پویای مناطق مختلف شهر، با سرعت و شتاب متفاوتی پیشرفت کرده است. مدرنیزاسیون اجتماعی در تعامل و تقابل با سنت در جنوب دچار چالش بیشتری شده است. اما این چالش به معنی توقف فرایند مدرنیزاسیون نبوده است. جامعه سنتی در پی درونی کردن شاخص های مدرنیته بوده و در این فرایند راه و روش خاصی را برای مدرن شدن تعریف کرده است. در مناطق میانی چانه زنی سنت و مدرنیته شکل گرفته و دگردیسی سنت به مدرنیته را تجربه می کنند. در این روش مدرنیزاسیون، هیچ یک از مناطق شهر تهران نمی توان سنت یا مدرنیته خالص مشاهد کرد.
بررسی رابطه بین سرمایه اجتماعی و میزان توسعه مناطق شهر ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی رابطه بین سرمایه اجتماعی و سطح توسعه مناطق شهر ایلام است. جهت تبیین این رابطه، تلفیقی از نظریه آنومی و استعمار زیست جهان و برزخ اجتماعی، مورد استفاده قرار گرفته است.
روش تحقیق مقاله حاضر پیمایش و جامعه آماری شامل تمام سرپرستان خانوار در شهر ایلام است که به دلیل گستردگی جامعه آماری از روش نمونه گیری خوشه ای استفاده شده است. نمونه آماری این مطالعه بالغ بر 402 نفر است. متغیر وابسته در این تحقیق سطح توسعه مناطق شهر ایلام است که بر اساس درجه توسعه یافتگی به 3 منطقه توسعه یافته ، کم توسعه و توسعه نیافته تقسیم بندی شده است.
یافته های تحقیق نشان می دهد که، میزان اعتماد بین فردی در بین پاسخگویان بالاتر از اعتماد عمومی و نهادی است، میزان مشارکت غیررسمی در میان آنان بالا و میزان مشارکت رسمی پایین است. بین میزان همیاری ، اعتماد نهادی و میزان مشارکت سیاسی با سطح توسعه مناطق شهر رابطه وجود ندارد. در نتیجه می توان گفت که در جامعه ایلام با وجود این که از نظر کالبدی در حال گسترش است ، اما بواسطه وضعیت آنومی ک جامعه از یکسو و تخریب زیست جهان اجتماعی از سوی دیگر ، که هر دو از پیامدهای تجربه مدرنیزاسیون است، رابطه توسعه مناطق شهری و سطح سرمایه اجتماعی دچار آشفتگی شده است.
مقاله به زبان فرانسه: پدیده های اجتماعی و ره آورد ایدئولوژیک در روی ماه خداوند را ببوس اثر مصطفی مستور (Les phénomènes sociaux et leur apport idéologique dans Embrasse Dieu sur son visage de lune L’oeuvre de Mostafâ Mastûr)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مصطفی مستور یکی از نویسندگان معاصر ایرانی و خالق چندین اثر از جمله رمان کوتاه روی ماه خداوند را ببوس است. مؤلف در این اثر به مسئله ای با ماهیت ایدئولوژیکی و مذهبی می پردازد و یک یا چند شخصیت را به معرض نمایش می گذارد که نسبت به وجود خداوند در شک و تردید به سر می برند. بدیهی است نمی توان نقش پدیده های اجتماعی را در ادبیات انکار نمود همچنانکه این امر موضوع تحلیلهای جامعه شناختی بوده که با لوکاچ شروع و توسط بسیاری دیگر ادامه یافته است.بر همین اساس،هدف این مقاله بررسی نحوه پرداختن نویسنده به این موضوع، استخراج تمامی دلایل اجتماعی بوجودآورنده آن از بطن اثر، از جمله جنگ، مدرنیزه شدن جامعه، گسترش علوم و نیز ترسیم نقطه پایانی مسیر این شک یعنی یک ایدئولوژی فدئیست-اگزیستانسیلیستی از نوع اسلامی آن می باشد. برای نیل به این هدف از دیدگاههای جامعه شناسان، بخصوص دورکیم که نتایج تحقیقات و آثارش قابلیت تطابق با موضوعات مطرح شده در اثر مورد بررسی را بخوبی دارا هستند، ونیز فلاسفه ای همچون کی یر کگارد که می توانستند روشنگر راه باشند بهره گرفته شده است.
رضاشاه و مدرنیزاسیون ایران؛ ضدیت با مظاهر فرهنگ اسلامی- ایرانی
حوزه های تخصصی:
در سال 1299 ش. رضاخان، فرمانده تیپ قزاق مستقر در قزوین، با کودتا به قدرت رسید و با تاجگذاری در سال 1305 ش. به عنوان اولین پادشاه سلسله پهلوی برای اولین بار اقدام به یک سری اصلاحات برنامه ریزی شده جهت تثبیت خود و مدرنیزاسیون کردن ایران انجام داد. در این زمان فرهنگ و تمدن اسلامی با توجه به قدرت و نفوذ روحانیون و مذهب تشیع در جامعه ایران ریشه عمیقی دوانیده بود و رضاشاه نیز برای پیشبرد برنامه های اصلاحی خود به ضدیت با مظاهر فرهنگ اسلامی- ایرانی پرداخت. بر این اساس، این پژوهش درصدد پاسخ به این پرسش می باشد که رضاشاه به چه دلیل به ضدیت با فرهنگ و مظاهر تمدن اسلامی- ایرانی پرداخت؟
دیدگاه نگارنده بر این فرض استوار می باشد که رضاشاه به عنوان عامل اجرای برنامه ها و اقدامات دولت های بزرگ، وجود فرهنگ و تمدن اسلامی- ایرانی را مانعی برای اهداف دول استعمارگر می دانست و سعی کرد به بهانه مدرن سازی ایران شرایط را برای تحقق اهداف و منطقه ای و جهانی دولت های بزرگ فراهم آورد.
ارزیابی و نقد مسئله کشف حجاب از منظر رابطه قدرت و سیاست های فرهنگی(1320-1305ش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی در تحقیق پیش رو تبیین چگونگی تشخیص رابطه علمی بین «تأثیر نظام قدرت و سیاست های اجرایی آن» بر تحول فرهنگ حجاب زنان دوره پهلوی اول است. دستاورد تحقیق حاضر نشان می دهد که مسئله کشف حجاب دوره اوّل پهلوی در نسبت بین قدرت جنسیت، باید اقدامی از سوی نظام قدرت برای تغییر بسترهای فرهنگی، در قالب برنامه ها و اهداف توسعه، دانست؛ ساختار سیاسی قائل به پیش فرض همبستگی بین دو مفهومِ حجاب توسعه بود و بر مبنای آن سیاست های اجرایی خاصی در دستور کار قرار گرفت، حال آن که در عرصه وضع قوانین حمایت از حقوق خانواده و زنان، که می توانست نگاهی عمیق و آسیب شناسانه نسبت به بهبود وضعیت زنان باشد، عملکرد چندانی نداشت. نظام قدرت قائل به تقدّم تغییرات ظاهری و مدیریت پوشش اجتماعی (کشف حجاب) بر تحول بنیادین از جمله تغییر ذهنیت ها، وضع و اجرای قوانین حمایتی، توسعه آموزش اصولی زنان با هدف اعمال تغییر در مدیریت بدن، و نیز توسعه حضور زنان در بیرون از خانه بود. این گونه، در اثر اتخاذ سیاست توسعه، بین تغییر نوع پوشش زنان با برنامه های اجرایی قدرت سیاسی نسبت و ارتباطی تنگاتنگ برقرار شد که قابل بررسی، ارزیابی، و نقد تاریخی است.
تفاوت های هستی شناختی جنبش های پان عربیستی و بهار عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ورود مدرنیته به جهان اعراب، فرآیند مدرنیزاسیون و تقابل اسلام و به ویژه اعراب با این فرآیند، موجب تحولاتی در سطوح متعدد اجتماعی و سیاسی گردید. امید به تشکیل دولت های مستقل و قدرتمند عربی با بنیان های دولت ملت مدرن، موجب گردید تا جنبش های استقلال خواهی و اقتدارطلبانه در میان دول عرب همانند مصر، عراق، سوریه و در سطوحی دیگر لیبی و الجزایر و غیره به سرعت رشد کند. جنبش های پان عربیستی در این ممالک با پیروی از ریشه های ایدئولوژیکی عربی اسلامی و در عین حال تاریخی جهان اسلام باعث شد کشورهای عربی به سرعت از خاورمیانه تا شمال آفریقا استقلال یابند. این جنبش ها تا شکل گیری بهار عربی در سال 2011 به استقلال و اقتدار خود افزودند. بهار عربی نگرشی هستی شناختی از نوعی دیگر را موجب شد و به سرعت طی چندماه، بیشتر کشورهای عربی را در بر گرفت. فرض اصلی این پژوهش، بیان تفاوت هستی شناختی این دو جنبش (پان عربی و بهار عربی) است. با توجه به نوع مطالبات، جایگاه مبارزه و سطوح آن و شعارها و دستاوردهای این دو جنبش؛ می توان به تمایز هستی شناختی آن ها پی برد. در این پژوهش سعی می شود با به کارگیری نظریات جامعه شناسی سیاسی به بررسی هستی-شناسی این دو جنبش و در نهایت تفاوت های بنیادین آن ها پرداخته شود.
نقش روشنفکران و کشورهای همسایه در نوسازی های دوره ی رضاشاه
حوزه های تخصصی:
به رغم مطالب فراوانی که درباره ی مدرنیزاسیون دوره ی رضاشاه نوشته شده است؛ هنوز ابهاماتی درباره ی آن وجود دارد. به خصوص به نظر می رسد درباره ی نقش دولت در تدوین سیاست های نوسازگرایانه (و نه در اجرای آن که بی شک از آن دولت است) اغراق شده است. این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که اگر نیروهای اصلی تدوین کننده ی پروژه های نوسازگر این دوره به خوبی شناخته نشود، شناخت ماهیت این نوسازی به اشکالات فراوان مواجه خواهند بود. بدین ترتیب سؤال اصلی این است که «منابع و دلایل تدوین سیاست های نوسازی های دولت رضاشاه چه بوده است؟» فرضیه ی این مقاله این است که «نوشته های روشنفکران به خصوص در سال های به قدرت رسیدن رضاشاه (1304-1299) منبع اصلی و فشار همسایه-های بیشتر مدرن ایران (روسیه/شوروی و ترکیه) از دلایل مهم تدوین این سیاست ها بود».
هنر در خدمت گفتمان نوسازی: مطالعه موردی نقاشی عثمانی از اواخر امپراطوری تا استقرار جمهوری
حوزه های تخصصی:
با حمله ناپلئون به مصر در آستانه قرن 19 و شکست نظامی عثمانی، تنظیمات به عنوان اولویتی مهم در راستای نوسازی امپراطوری در دستور کار قرار گرفت. این نقطه عطف تاریخی، سومین تلاقی و مهم ترین تلاقی جهان اسلام با جهان غرب بود، در این زمان ارتش مدرن فرانسه عظمت بزرگ ترین امپراطوری اسلامی را در هم شکست و مسلمانان را با پرسش علت عقب مانندگی خود از پیشرفت های نظامی و علمی غربی که تا پیش از آن خود را از آن برتر و بی نیاز می دید، روبرو ساخت. عثمانی به منظور رفع این عقب ماندگی، به اتخاذ الگوهای غربی روی آورد. نوسازی با اولویت نظامی و تاسیس آکادمی های نظامی انجام گرفت و سپس به سایر حوزه ها تسری یافت. بطوری که اولین آکادمی هنرهای زیبا در 1883 در استانبول تاسیس شد. از این رو، پژوهش حاضر، علاوه بر هدف آشنایی با هنر مدرن عثمانی و تکوین گفتمان هنری نوگرای عثمانی، می کوشد به این پرسش ها پاسخ دهد که گفتمان ویژه هنر مدرن عثمانی چیست؟ و چگونه در آثار نقاشی تجلّی یافته است. بدین منظور، شرایط جامعه عثمانی از قرن 19 تا استقرار جمهوری مطالعه شده و آثار هنرمندان برجسته مدرن عثمانی مورد تحلیل قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد، گفتمان هنری نوگرا در عثمانی پیوندی تنگاتنگ با گفتمان نوسازی یا مدرنیزاسیون دارد، که گفتمان نوسازی در عثمانی معادل است با «غرب گرایی» که در حوزه هنر بواسطه اتخاذ الگوهای غربی وانتقال آموزش هنر از کارگاه های درباری به مدارس نظامی و سپس به آکادمی هنرهای زیبا نمودار شد. با تاسیس نهاد هنری جدید مانند آکادمی هنرهای زیبای استانبول در 1883، آموزش هنر به شیوه غربی به عنوان بارزترین مصداق نوگرایی نهادینه شد. از دیگر مصادیق تاثیر گفتمان نوسازی بر نقاشی عثمانی، می توان به تصویر کردن زنان، مستند نگاری نوسازی شهری و روستایی و استفاده از سبک های مدرن اشاره کرد.
از بازار تا پاساژ : تحلیلی بر سیر تحولات فضاهای تجاری مدرن در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
.......... ....... ........ ........... . .. . .......... ....... ........ ........... . .. . . مجله علمی پژوهشی پژوهشکده هنر، معماری و شهرسازی نظر 43 سال چهاردهم/ شماره 49 / تیر 1396 تاریخ دریافت : 18 / 02 / 1395 تاریخ پذیرش : 04 / 10 / 1395 اثرات مدرنیزم بر فضاهای شهری از دوره های معینی در تاریخ شهرهای ایران قابل مشاهده است. اهمیت این مسئله از آن رو قابل طرح است که این فضاهای عمومی دچار تغییرات در سطح ، مقیاس و عملکرد شده ان د. تهران به عنوان پایتخت کشور از همان آغاز به عنوان ویترین تغییرات ، نماد شهری مدرن بوده و امروزه نیز بیش از پیش در معرض تغییرات شتابان قرار دارد. فضاهای تجاری به عنوان یکی از انواع فضاهای عمومی شهری تهران را به تسخیر خود در آورده و گوی سبقت را نسبت به سایر انواع کاربری ها ربوده است. این مقاله سعی دارد تا با توجه به اهمیت بیش از پیش فضای تجاری، سیر تحولات آن را از شکل بازار سنتی تا راسته های تخصصی، پاساژها ، فروشگاه های متمرکز عمده فروشی، مال و غیره مورد مطالعه قرار دهد. بنابراین هدف از این پژوهش شناخت الگوی رشد و توسعة فضاهای تجاری تهران از ابتدا تا کنون است. نوع تحقیق در این پژوهش کیفی و توصیفی- تحلیلی بوده است. در این تحقیق کیفی از ابزارهای گرداوری داده همچون منابع اسنادی و کتابخان های ، پیمایش میدانی مانند مشاهده غیر مشارکتی برای جمع آوری اطلاعات و داده ها در سطح شهر استفاده شده است. برای تحلیل نتایج از نرم افزار Arcgis استفاده شده اس ت. به طوری که برای نمایش روند تغیییرات فضایی فضاهای تجاری در دوره های مختلف از نقشه استفاده شده است. نتایج تحقیق حاکی از شک لگیری مراکز تجاری مختلف از آغاز تا دوران معاصر به اشکال مختلف است که می توان آنها را به چند گروه تقسیم کرد به گونه ای که که شکل مراکز تجاری و واحد های تجاری درتهران ، ابتدا در حالت تک هسته ای و سپس به حالت خطی در اطراف هسته مرکزی )خیابان هاو راسته های جدید( و سپس به صورت منظومه ای در بعضی از مناطق مختلف تهران در قالب بازارهای تخصصی جدید خود را نشان م یدهد . اشکال فضایی این کاربری در شهر تهران از شکل سنتی بازار در مرکز تا بازارهای تخصصی در زمین های اطراف تهران نشان دهندة وجود تقاضای فزاینده برای این فضاها از طرفی و کمبود فضاهای رشد برای آنها از طرف دیگر خواهد بود. همچنین نتایج تحقیقی نشان دهندة این است که شک لگیری این بازارها با توجه به محدودیت فضایی در سطح شهر تهران در آینده در زمین های اطراف شهر تهران قوت خواهد گرفت.تغییرات فضایی ناشی از کاربری های تجاری در شهرها نقش برنامه ریزی فضایی را در شهر و شهرسازی دو چندان م یکند و کاربری تجاری را به عنوان یک نیروی مهم در عرصة شک لدهی به شهرها مطرح م یکند.
تأثیر فرآیند نوسازی بر انتظام و امنیت اجتماعی در لرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انتظام اجتماعی سال دهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱
91 - 122
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف : این مقاله به بررسی تأثیر فرآیند نوسازی بر انتظام و امنیت اجتماعی لرستان طی دوره های تاریخی پهلوی اول، پهلوی دوم و انقلاب اسلامی می پردازد.
روش شناسی: روشپژوهش تاریخی و مبتنی بر اسناد و مدارک و داده های ثانویه است. واحدهای تحلیل، نظام سیاسی اجتماعی لرستان در دوره های تاریخی است.
یافته ها : یافته ها نشان می دهد که تا پیش از دوره پهلوی تنش ها میان گروه ها و اتحادیه های ایلی به طور عمده بر سر چراگاه بود. در روزگار پهلوی تا سال 1340، تنش میان ایل ها برای مالکیت بیشتر زمین صورت گرفت. ولی در دهه های 40 و 50 برای اشغال پست های اداری و تصدی امور دولتی و وابسته به دولت، به ستیزه جویی و رقابت پرداختند. در بعد از انقلاب نیز نزاع ها و اختلافات قبیله ای باعث بی نظمی و عدم انسجام اجتماعی شده است.
نتایج: فرآیند نوسازی در لرستان در نبود نهادهای کارای سیاسی به خشونت، بی ثباتی و عدم انسجام انجامید. این نابسامانی ها که بیش از همه از دگرگونی سریع اجتماعی مایه گرفته اند، حاکی از تضادهای مدرنیزاسیون دولتی بود و همواره با مقاومت های محلی همراه بوده است.
The Socio-economic Prerequisites of Democratic Transition; Case Study: Iran(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۴۸)
294 - 307
حوزه های تخصصی:
This paper initially attempts to demonstrate that Iranian society has constantly attempted to democratize the authoritarian regime, but it usually fails in the transition stage. I have shown that the democratization process in Iran has often resulted in the creation of a newly shaped authoritarian structure rather than an institutionalized democratic regime. Meanwhile, I have argued that the democratic process has not been interrupted and some of the minimum criteria of the transition process, such as the politics of periodic elections, have been realized in Iran. In this study the democratic transition has been explained through socioeconomic development. The data for this paper consist of forty-two cases of parliamentary and presidential elections. The hypothesis is evaluated using regression analysis technique. The empirical findings indicate that the proportion of the total variance of democratic transition which is explained by the socioeconomic development is 0.56 percent. This relation is positive and is statistically significant at .05 level. <br /> <br />
اثر توسعه بر دموکراسی: نقدی بر نظریه های اخیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مسئله که آیا توسعه تأثیری بر دموکراسی دارد یکی از مباحث بحث برانگیز سال های اخیر بوده است. ما دراین مقاله با استفاده از روش تحلیل مقایسه ای به بررسی و نقد نظر موافقان و مخالفان تأثیر توسعه بر دموکراسی می پردازیم و تمرکز خود را بر مباحث اخیر آسم اوغلو[1] و همکارانش و انگلهارات و ولزل[2] متمرکز می نماییم که دو نظر متضاد در این باره ارائه نموده اند. در این مقاله ما بر مفهوم دموکراسی کارآمد که در آن به حق انتخاب مستقل واقعی و پیروی عملی نخبگان از هنجارهای قانونی یا همان درستکاری نخبگان توجه می شود در برابر دموکراسی انتخاباتی که تنها معیار آن برگزاری انتخابات است، تأکید می کنیم. بررسی ما نشان می دهد که مفهوم دموکراسی کارآمد می تواند به بسیاری از اختلاف نظرها در این زمینه پایان دهد و دستیابی به آن نیازمند دستیابی به یک سطح حداقلی از توسعه است. بنابراین یافته های ما این نظریه آسم اوغلو و همکارانش و همچنین سایر نظریه پردازانی که معتقد هستند توسعه بر پدید آمدن دموکراسی تأثیر ندارد را رد می کند اما در عین حال باید گفت برخلاف نظریه انگلهارات و ولزل رابطه میان توسعه و دموکراسی خطی نیست و همچنان مسائل حل نشده فراوانی در این زمینه وجود دارد. <br clear="all" /> [1]. Acemoglu [2]. Inglehart & welzel
عوامل اجتماعی مؤثر بر شکاف بین نسلی (مطالعه موردی والدین و جوانان هجده تا بیست و چهار ( 18 تا 24) ساله شهر دزفول )(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر شکاف بین نسلی جوانان 18 تا 24 سال و والدین شان در شهر دزفول انجام شده است.در این پژوهش، آن چه مورد توجه است، ضرورت اهمیت دادن به پدیده شکاف نسلی میان جوانان و والدین آنان است. چارچوب نظری با استفاده از نظریه هاینظریه پردازانی هم چون مانهایم، دورکیم، اینگلهارت، مارگارت مید، جانسون ،گیدنز، مک لوهان، جاکوبسن و والسون ارایه شد. این پژوهش به روش پیمایشی انجام شده است و گردآوری اطلاعات از طریق تکنیک پرسشنامه صورت گرفته است. جامعه آماری پژوهش شامل 5941 نفر از جوانان 18 تا 24 ساله شهر دزفول به همراه والدین شان است که از بین آن ها با استفاده از فرمول کوکران، تعداد 360 نفر به روش خوشه ای چند مرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. یافته های پژوهش نشانگر این است که شکاف بین نسلی (متغیر وابسته) با متغیرهای مدرنیزاسیون، افزایش فردگرایی، گسترش وسایلارتباط جمعی، وضعیت شغلی مادر و میزان درآمد ماهیانه خانواده، دارای رابطه معنی داری است.