مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
هنر معاصر
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۱ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۱
19 - 38
حوزه های تخصصی:
امروزه هنر معاصر، صرف نظر از تمامی تغییرات و سنت شکنی هایش، بیش از هر زمان دیگر با مفاهیمی مثل خشونت و شوک در ارتباط است. عوامل بسیاری را برای این امر می توان در نظر گرفت؛ از ابعاد فلسفی و نظری مربوط به هنر گرفته تا مسائل سیاسی و اجتماعی قرن بیستم و متعاقبا اوضاع جهان سرمایه داری بعد از پایان جنگ جهانی دوم. این گرایش مطلق و رادیکال به خشونت و شوک، در برخی از جنبه ها، منجر به جبهه گیری های منتقدین و فاصله گرفتن مردم از هنر معاصر شده است و این سوال را مطرح می کند که معنای خشونت و شوک در هنر معاصر چیست. ضرورت پرداختن به این سوال وقتی مشخص می شود که معنا ها و دلایل این گرایشات هنر معاصر، غالبا تحت تاثیر رسانه به صورت تقلیل گرایانه و سطحی بررسی می شوند. این پژوهش سعی داشته که معناهای بالقوه خشونت و شوک را به صورت انضمامی واکاوی کند. بدین منظور، بعد از بررسی زمینه های نظری و زمینه های سیاسی اجتماعی خشونت و شوک در هنر معاصر، به تحلیل معنی نمونه هایی از مهم ترین آثار هنری قرن بیستم می پردازد.
مطالعه تطبیقی مفهوم نقش فرشته در آثار حجت امانی (به مثابه هنر معاصر) و نگاره های دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم خرداد ۱۴۰۱ شماره ۱۰۸
17 - 28
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: عدم تمایل به عینیت و پرهیز از وفاداری تام به ذهنیت در هنر دوره قاجار، جهانی خیالی-واقعی را پدید آورد که نقش مایه فرشتگان با لباس قاجاری و تأثیراتی که از فرشتگان غربی پذیرفته اند، نشأت گرفته از همین تفکر است. از این رو، در این پژوهش با این فرض که فرشتگان در آثار حجت امانی به عنوان نقش مایه فرشتگان در هنر معاصر در امتداد دوره قاجار قرار داشته، به دنبال تطبیق و تحول فرشتگان درهنر دوره قاجار و هنر معاصر است. از آنجایی که نقش تطبیقی فرشتگان واکاوی و مورد مطالعه قرار نگرفته و به لایه های پنهان آثار فرشته گون این دو عصر پرداخته نشده است، این پژوهش بدیع به نظر می رسد.هدف پژوهش: هدف اصلی این پژوهش نمایش چگونگی به کارگیری نقش فرشتگان و روند شکل گیری آن ها در هنر معاصر است که بتواند پرسش های پیش آمده در این تحقیق را با استفاده از تطبیق و نتایج نظرسنجی پاسخ دهد.روش پژوهش: این پژوهش تطبیقی به روش توصیفی-تحلیلی، به همراه آمارگیری، استفاده از منابع اسنادی و مصاحبه انجام شده است.نتیجه گیری: پروژه فرشته های پست مدرن با نگاه فمنیستی حجت امانی، در تطبیق با هنر دوره قاجار از نظر بصری و مفهومی علاوه بر دارابودن مؤلفه های هنر سنتی دوره قاجار معانی وسیع تر اجتماعی در دوران معاصر را نیز به همراه دارد. همچنین نوعی بازسازی از آرزوی بشر برای پرواز به ماورای ماده و قرارگرفتن بر فراز شرایط انسانی است که در باستانی ترین لایه های فرهنگ ایرانی و در بین عامه مردم وجود دارد .
جستجوی مفاهیم بینافرهنگی در آثار هنرمندان معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم مرداد ۱۴۰۱ شماره ۱۱۰
67 - 78
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله : درباره مضامین بینافرهنگی معمولاً نشانه شناسان، از منظر بینامتنیت و بیناگفتمانی صحبت کرده اند. به موضوعات بینافرهنگی، در میان شاخه های مختلف علوم به صورت بینارشته ای، نگاه می شود. اینکه قلمرو مباحث بینافرهنگی در چه حوزه ای قابل طرح است را می توان موضوع یک تحقیق قرار داد ولی در متن حاضر، فرض براین است که هنر معاصر به دلایل مختلف از جمله ضرورت های دنیای امروز، نزدیکی فرهنگ را از طریق دسترسی تقریباً بدون محدودیت، فراهم آورده است، لذا جایگاه مفاهیم فرهنگی و ارزش های سازنده فرهنگ، متفاوت از گذشته مطرح و حفظ می شوند. هدف پژوهش : در این مقاله از طریق مطالعه تا حد امکان عمیق، به تفسیر و تحلیل موضوع پژوهش یعنی کنکاش مفاهیم بینافرهنگی در میان آثار سه تن از هنرمندان معاصر (انسلم کیفر، احمد نادعلیان و ژان میشل بسکیت) پرداخته می شود تا از این رهگذر برای هنرمندان جوان و جستجوگران دستمایه های آثار هنری، زمینه های اندیشه ورزی و تفکر عمیق تر با توجه به شرایط موجود جهانی را در هنر معاصر فراهم کند. روش پژوهش : ماهیت پژوهش حاضر، توصیفی – تحلیلی و روش گردآوری مطالب، کتابخانه ای است. نتیجه گیری : هنر معاصر به گستره بی پایانی از مضامین پرداخته و تنوع زبان های به خدمت گرفته شده و رسانه های فراوان در اختیار هنرمند، مفاهیم بینافرهنگی را به شیوه های گوناگون به مخاطب خویش ارائه می کند. شاید بتوان گفت همین امر باعث ظهور تعاریف جدید از هنر، هنرمند، مخاطب، اثر هنری و حتی ابزار را باعث شده است.
مطالعه ای بر گفتمان چندوجهی نوشتار/تصویر در هنر معاصر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۰
141 - 155
حوزه های تخصصی:
امروزه آثار هنری بسیاری با تلفیق وجوه زبانی و تصویری شکل گرفته اند و این شکل از خلق، ارائه آثار و دریافت آن ها را نیز تحت تأثیر قرار داده است. با درنظر گرفتن ارتباط دیرینه زبان و تصویر در هنر و همینطور نظریه های چرخش زبانی و تصویری، هیچ یک به تنهایی قادر نیستند ویژگی های این قسم از آثار و نمایشگاه های هنر معاصر را دربرگیرد. گفتمان چند وجهی نوشتاری و تصویری با مؤلفه های این بخش از هنر معاصر مطابق است. به این ترتیب این مقاله با هدف تبیین تعامل میان وجوه زبانی و تصویری در هنر معاصر از جمله هنر معاصر ایران قصد دارد به این دو پرسش پاسخ گوید که: 1- گفتمان چندوجهی در هنر معاصر به چه معناست؟ و 2- ویژگی های گفتمان چندوجهی در این بافت چگونه است؟ مقاله پیش رو از لحاظ روش، توصیفی و تحلیلی است و ابزارهای پژوهش شامل فیش برداری، مشاهده و مراجعه به اسناد و آرشیو نمایشگاهی می باشد. پاسخ این پرسش ها در قالب نتایج پژوهش به این ترتیب است که گفتمان چندوجهی به معنی مطالعه منابع نشانه شناختی متفاوت از جمله زبان و تصویر در نسبت با یکدیگر است. اگر گفتمان را بر اساس تعریف ون دایک، کاربرد زبان در بافتی خاص در نظر بگیریم، می توان گفت در بخشی از هنر معاصر، با گونه ای از گفتمان چندوجهی زبانی و تصویری روبه روییم. چراکه این بخش از هنر بر خلاف سنت مدرن، نماینده رابطه ناگسستنی زبان و تصویر است. استفاده از تکنولوژی های متنی و بصری این رابطه را به نمایش می گذارد و شبکه ای به هم پیوسته از وجوه و معناها به وجود می آورد. مخاطب نیز در مواجه با این گفتمان از بیننده صرف به بیننده/خواننده بدل می شود. در هنر معاصر ایران نیز شاهد نمونه های بسیاری از همکاری دو وجه زبان و تصویر در قالب یک فرم بیانی تازه و نمایش آثار در بافت نمایشگاهی به مثابه گفتمانی چندوجهی هستیم.
جهانی شدن و جنبش های انتقادی در هنرهای تجسمی معاصر بعد از 1960(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا ۱۳۸۷ شماره ۳۶
101-110
حوزه های تخصصی:
پیشرفت های روزافزون انسان درعصرمدرن چنان اغواگر بود که حتی هنرمندان را در سرخوشی غرق کرد. منیّت انسان مدرن بر پایه باورهای پسااومانیستی تا آنجا پیش رفت که ساختار اجتماع و فرهنگ نوین بر حول مرکز علم و نخبگان مدرن استوار شد. توده ها نیروهای منفعلی تلقی می شدند که موظف به تبعیت ازنخبگان حوزه های مستقل دانش وفرهنگ بودند. دراین راستا هنرتمامی پیوندهای خود با محیط پیرامونش را گسست و درمسیرفرمالیسم صرف پیش رفت. دیگر هنرمندان به مسائل و روایات همه فهم یا واقعیات اجتماعی نمی پرداختند. اکنون واقعیات درونی و نادیدنی در مرکز توجه قرار داشتند و به این ترتیب هنرهای تجسمی در مسیر ارتقای فرم و انتزاع پیش رفتند. اما جدایی حوزه های نخبگی مدرن ازامر اجتماعی تنها تا زمانی گسترش یافت که پسامدهای تمدن مدرن مردم را بدان بدبین نکرده بود وعلیه آن نشورانده بود. پس از آن حوزه های تولید فرهنگی آکنده از رویکردهایی شد که بشریت ومدرنیسم او را به نقد می کشیدند. این رویکردهای انتقادی رفته رفته بدل به جریان اصلی شده و بر پایه پیام های جهانیشان مرزهای بین ملل را درنوردیدند. جهانی شدن درهنرمعنایی وسیع و مهم یافت و بدل به میلی شد که ارضای آن پیامدهای خوب و بد بسیاری را برای هنرمعاصر به ارمغان آورد.
سوبژکتیو پنهان در ابژه هنر معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
5 - 15
حوزه های تخصصی:
تعامل انسان به عنوان سوژه با هر آنچه در خارج موجود است به عنوان ابژه، تعاملی دوسویه است که فرآیند شناخت یکی (ابژه) وابسته به وجود دیگری(سوژه) است. حضور شیء به عنوان ابژه در زندگی انسان دارای نقش های گوناگون هست. در دوران معاصر و در پی تغییر نگرش هنرمند به جهان و واقعیت های موجود در آن، شاهد حضور اشیاء پیش پاافتاده ای در هنر هستیم که هنرمند در فعل ساختن فیزیکی آنها نقشی نداشته است، از همین رو فرض می شود که نقش هنرمند در شکل گیری این ابژه ی هنری قابل حذف است. هدف این مقاله که به روش تحلیلی انجام گرفته تاکید بر نقش هنرمند به عنوان سوژه ی آگاه در تعیین هویت جدید این اشیاء است که منجر به دگرگون شدن نحوه ی ادراک ابژه هنری می شود. برهمین اساس مقاله به این سوالات پاسخ می دهد: نقش هنرمند در تعیین این اشیاء به عنوان ابژه هنری به چه میزان است؟ علت تغییر کنش ذهنیت هنرمند به اشیاء در دوران معاصر چیست؟ نتیجه نشان می دهد با توجه به بحث شکل گیری آگاهی و تعامل دوسویه سوبژکیتو و ابژکتیو، ادراک اشیاء در هنر معاصر در گرو ادراک ذهنیت آگاه هنرمند هست که حذف او غیر ممکن است و هنرمند با فعل" انتخاب کردن" و تغییر مفهوم "ساختن" یک شیء هنری، باعث شکل گیری شیوه ی جدیدی از ادراک شده است که ازعوامل تاثیرگذار این کنش، می توان به شرایط اجتماعی و ظهور نظریه هایی مبنی بر عدم قطعیت در پذیرش واقعیت حتمی، اشاره کرد.
تحلیل جایگاه امر قدسی در نقاشی خط معاصر ایران با در نظر داشتن مفهوم جهانی شدن در خوشنویسی
هنر نقاشی خط معاصر ایران از مکتب سقاخانه به بعد، به دنبال گسترش جریان مدرنیزاسیون، به وجود آمد. مکتب سقاخانه تلاش داشت تا فرهنگ سنتی تجسمی ایران را با رویکردهای نوین در حوزه هنرهای تجسمی در مسیر جهانی شدن با هنر غرب پیوند بزند. با توجه به این که هنر خوشنویسی از اصول هندسه روحانی و مقدس تبعیت می کند، این بیم وجود دارد که مدرن و جهانی شدن این هنر، مورد تناقض با امر ابدی در نظام فانی و مرکز در محیط (امر قدسی) قرار گیرد. بنابراین، این پژوهش قصد دارد به روش توصیفی- تحلیلی، تناقض یا هماهنگی امر قدسی در خوشنویسی را با امر جهانی شدن این هنر بسنجد. آمار و اطلاعات این پژوهش به روش کتابخانه ای- اسنادی جمع آوری شده است. سوال اصلی پژوهش این است که با توجه به دغدغه جهانی شدن در خوشنویسی، جایگاه امر قدسی در آثار خوشنویسی و نقاشی خط معاصر ایران کجاست؟ پس از تحلیل، تطبیق و مطالعه امر قدسی در پنج نمونه از آثار نقاشی خط دهه 80 و 90 شمسی، به این نتیجه رسیدیم که قداست واقعی ناشی از سایه و روح الهی است که در هنر خوشنویسی وجود دارد و این موضوع که این آثار با تکنیک های نوین و به روز جهانی به ثمر رسیده باشند یا با ابزار ابتدایی مانند قلم و مرکب معمولی، در بیان قدسی آن هیچ تأثیری نمی گذارد.
جستاری در باب نمود پیکر انسان در هنر معاصر، با تأکید بر نظریات بودریار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انگاره های مرتبط با پیکر انسان، بدنمندی و تقابل های جنسیتی از دیرباز در بازنمود انسان در هنر نقشی تعیین کننده داشته اند. پس از دهه 1970، پژوهش پیرامون جایگاه تن و واکاوی گستره های معنایی آن، دامنه وسیع تری یافت. هدف این جستار، تطبیق معانی مذکور در دو حوزه فلسفه، مشخصاً با تأکید بر اندیشه بودریار و نیز مصادیق هنری ملهم از آن معانی است. در این زمینه نظریاتی همچون شی ء شدگی، مفهوم عضو شیء، پایان جنسیت و... با آثار تجسمی هنرمندانی همچون کروگر، گُبر، شرمن، هاگنز، لونا و آبراموویچ تطبیق داده می شود. روش این تحقیق به صورت تحلیلی توصیفی و تجزیه و تحلیل داده ها به شیوه استقرایی است. طبق یافته های پژوهش مشخص خواهد شد که اولاً تکرار نشانه ها در نظام های مختلف معنایی، سبب شده تا خرد جنسی پست مدرن رو به محوشدگی گذاشته شود و به وانمودهبدل شود که نمود تن در هنرها نیز تابع همین فلسفه است. ثانیاً عرضه وسیع مفاهیم جنسی در تمامی نظام های معنایی همه چیز را به نشانه ای جنسیتی بدل کرده است؛ از این رو درواقع دیگر هیچ چیز جنسیت نیست. لذا نشانه های جنسیتی، در هنر نیز جنبه بت وارگی خود را از دست داده اند. ثالثاً عنصر عضو شیء در هنر معاصر را می توان در جایگاه ژانر طبیعت بی جان از سویی و انسان قربانی عصر پست مدرن از سوی دیگر مدنظر قرار داد.
بررسی مفهوم از آن خودسازی در هنر معاصر با نگاه به آثار باربارا کروگر، سیندی شرمن و شری لوین
«اقتباس» یا «از آن خودسازی» به معنی بازتولید یا تقلید آثار هنرمندان دیگر است. بسیاری از هنرمندان معاصر، آثار پیش از خود را با رسانه های جدید و در قالب مفاهیمی نو دوباره اجرا می کنند. در هنر «از آن خودسازی» (فراخورنمایی)، هنرمند آثار پیشین را به قصد برگرداندن آن ها به دنیای هنر و یا با رویکردی جدید در آثار خود استفاده می کند. هدف از این تحقیق، بررسی مفهوم از آن خودسازی در هنر معاصر با نگاه به آثار باربارا کروگر، سیندی شرمن و شری لوین می باشد. تحقیق حاضر، با استفاده از روش تحلیلی - توصیفی انجام شده است. روش گردآوری اطلاعات تحقیق، کتابخانه ای است. یافته های حاصل از تحقیق نشان داده است که از آن خودسازی هنری، هنر امانت گرفتن تصاویر از پیش موجود و آفریدن اثری جدید است و آن را تلاش هنرمندان در استفاده از تصاویر و اشیا با اندکی دستکاری در اصل، در آثارشان می خوانند. همچنین آثار شرمن حقیقتا جوهره طنز و کنایه است و از نوع پست مدرن می باشد. خودسازی در آثار شرمن در قالب نقل قول از مهمترین مسائل دورانش شکل می گیرد. مساله ارجاع و خودسازی در آثار شرمن نه بخشی از اثر، بلکه کل پیکره بندی کار را شکل می دهد. در حقیقت شرمن را می بایست اجراگری دانست که که از اجراهایش عکاسی می کند. در حقیقت، خودسازی شرمن تکثر در قالب نقل قول هایی برگرفته از منابع گوناگون است. آثار کروگر، در غرب از جایگاهی کلیدی و تعیین کننده در عرصه تفکر حاکم برخوردار هستند و از پایدارترین شیوه های هنری موضوع گرا تلقی می شود. در حقیقت، در جهت زیرسوال بردن هویتی جنسیتی حرکت می کند. آثار او تنها فمینیستی محسوب نمی شود و در پاره ای از موارد، گرایشاتی سیاسی، اجتماعی در آثارش به چشم می خورد. شری لوین هم حجم عظیمی از عکس های از آن خودسازی را تولید کرد. او علاوه بر عکس، نقاشی ها و مجسمه هایی هم بر اساس آثار هنری معروف خلق کرد.
طبقه بندی مخاطب در هنرهای تجسمی معاصر و هنرهای کلاسیک ایران با مطالعه ادبیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۴
51 - 75
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق کنونی مطالعه طبقه بندی مخاطب در بستر زمان در هنر معاصر ایران می باشد. یکی از چالش هایی که در هنر امروز جامعه ایرانی مشهود است جایگاه متزلزل مخاطب است. جایگاهی که خود باید تعیین کننده باشد اما عوامل دیگری که خارج از حوزه هنر و هنرمند است، همچون نگاه سیاست و قدرت و اقتصاد به این مقوله، تأثیرگذارتر است. به نظر می رسد شناخت مخاطب منوط به نگاه نخبه های جامعه به اقسام گوناگون مخاطب بوده است، اما تا چه حد این دسته بندی مخاطب که در نهایت به عدم وجود مخاطب انجامیده است بر اساس شناخت صحیح افراد برتر جامعه بود یا بر اساس نگرش برتر به خود نخبه های جامعه بوده است. می توان گفت عوامل مختلفی در طبقه بندی مخاطب هنر تأثیرگذار هستند. با توجه به مطالعه حاضر می توان گفت مخاطبان هنر در بستر زمان بر اساس عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... متفاوت بوده اند. همچنین برای تقسیم بندی مخاطبان باید عوامل مؤثر و کلیدی در هر زمان را در نظر گرفت.
تفسیر انتقادی بازآفرینی نقش مایه فتحعلی شاه در آثار هنرمندان معاصر ایران باتوجه به «پیکرنگاری درباری قاجار»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
105 - 117
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش این است با مطالعه نقش مایه دومین شاه قاجار در آثار هنر معاصر ایران، پیوست یا گسست آنها را از هنجارهای تصویری پیکرنگاری درباری قاجار مشخص کنیم تا با تحلیل آنها درباره دلایل ایجاد این گرایش سخن گوییم و سیاق کاری هنرمندان را ارزیابی کنیم. روش پژوهش، تحلیلی-تطبیقی است. به طورکلی مطالعه هنجارهای تصویری قاجار و آثار هنرمندان پیشکسوت و معاصران بر اساس آن، نشان می دهد پیشکسوتان مانند آغداشلو و بنی اسدی با ادامه دادن فرم های رؤیت پذیر شاهان و گفتمان پیکرنگاری درباری قاجار به دنبال گفتمان هویتی با تفسیری نو در نقاشی معاصر هستند. در آثار آغداشلو رویکرد انتقادی هم دیده می شود. هنرمندان معاصر مانند سعید خضایی با ارائه نگاهی نو بر فرم های رؤیت پذیر نقش مایه فتحعلی شاه قاجار از یک سو، با تأکید بر نقش شاهان قاجار و استفاده از آن به سمت جریانی پیش می روند که در بعضی از آثار تبعیت از فرم های رؤیت پذیر موجد سلطنت دوره قاجار را بر نمی تابند و با رویکردی انتقادی هر چه بیشتر از آن می گسلند. افزون برآن، تمایل به جهانی شدنِ ایرانی شدن درگیر با مسائل اجتماعی مطرح در سطح جهان، خواست برخی هنرمندان مانند حامدصدرارحامی را در دوره معاصر به سمت دوره قاجار متمایل می کند. می توان از پیشگامان آثار آغداشلو و از معاصرین اثر سعید خضایی را از نظر سبکی و محتوایی تأمل برانگیزتر ارزیابی کرد.
رویکرد هنر-علم به بحران زیست محیطی در گفتمان هنر معاصر با صورت بندی گفتمان فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مشیِ هنر معاصر در فتح عنوان هنر بی قاب در هنر مفهومی، بهره وری از انقلاب فناوری و هم کنشی میان مخاطب و اثر هنری، و توجه به مضامین محیط زیستی است. از معاصرترین شکل هنرمحیطیِ موضوع گرای معاصر، اکو آرت است که در پرداختن به بحران زیست محیطی، آوانگاردی نوین در شیوه بازنمایی هنر ارائه می دهد. از سویی، تخریب محیط زیست فضایی مشترک برای بازنمایی تعامل گفتمان های مختلف دانش ازجمله ابعاد مختلف علم در شناخت این مهم، برای عاملین ایجاد نموده است. از این رو، تبیین تلاقی هنر-علم در هنر محیط زیستی برای درک روابط گفتمانی در هنر معاصر ضرورت انجام این پژوهش است که با مطالعه بازنمایی تعامل گفتمان هنر معاصر با علم در رویکرد انتقادی به بحران محیط زیست با صورت بندی گفتمان در قرائت فوکو از اپیستمه، صورت می پذیرد. مقاله حاضر در تلاش است با فرض سینرژی هنر-علم با عنوان سامان گفتمانی هنر محیطی معاصر در بازنمایی بحران محیط زیستی، صورت بندی گفتمانی اکو آرت مبنی بر علم را مطالعه کند. روش تحقیق اتخاذ شده در تبیین قواعد گفتمان هنر اکو با استناد به شرح اپیستمه در روش دیرینه شناسی در آراء فوکو است که با استناد به منابع کتابخانه ای صورت می پذیرد. نتیجه آن که هنر معاصر محیط زیستی در تعامل با نهادهای علمی با جلوه هایی از هنرهای تجربی، تعاملی، مشارکتی، مبتنی بر تحقیقات و روش های علمی، فضای گفتمان بحران زیست محیطی را بازتولید می کند و رابطه هنر-علم می تواند به عنوان نمایی از معرفت شناختی (اپیستمه و صورت بندی دانایی) در دوارن معاصر قلمداد شود.
پرتره از پرتره: مطالعه شیوه های «ازآن خودسازی» پرتره های رنسانسی در نقاشی های آیدین آغداشلو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم دی ۱۴۰۲ شماره ۱۲۷
33 - 48
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: آیدین آغداشلو از هنرمندان برجسته هنر معاصر ایران است. وی آثار چشم گیری از خود به جای گذاشته است که درخور توجه، بحث و بررسی است. وی از جمله هنرمندانی است که برای تولید و آفرینش آثار هنری خود همواره نگاهی به گذشته و هنر پیشینیان خود داشته است. بنابراین عمده فعالیت های هنری او دوباره کشی ها و آزمودن های پیاپی خود در نقاشی های هنرمندان پیشین بوده است. موضوع بخشی از فعالیت هنری گذشته نگر آغداشلو موضوعات هنر اروپایی و مخصوصاً اروپای دوره رنسانس است. اگرچه بازتولید پرتره های رنسانسی در نقاشی های آغداشلو همواره موضوع بحث و بررسی بوده، عمده این مباحث براساس نگاه ها و مفاهیم بومی و سنتی شکل گرفته است. این درحالی است که مفهوم پست مدرنیستی «ازآن خودسازی» بینش کاملاً جدید و نگاه متناسبی در اختیار ما می گذارد تا از دریچه آن بتوانیم خوانش تازه ای از شیوه کاری این هنرمند به دست آوریم.
این پژوهش به دنبال پاسخ به این سؤال است که مهم ترین کارکردهای «ازآن خودسازی» پرتره های رنسانسی در نقاشی های آغداشلو کدام است؟
هدف پژوهش: این پژوهش بر آن است تا، ضمن مطالعه پرتره های رنسانسی آیدین آغداشلو و نشان دادن ارتباط شیوه نقاشی او با مفهوم پست مدرنیستی «ازآن خودسازی»، برخی از مهم ترین وجوه معنایی نهفته در فراخوانی و بازخوانی این آثار کلاسیک را شناسایی و تبیین کند.
روش پژوهش: این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از مفهوم «ازآن خودسازی» انجام گرفته است. اطلاعات مورد نیاز پژوهش نیز به روش کتابخانه ای گردآوری و به روش کیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند.
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش حاکی از آن است که پرتره های رنسانسی آغداشلو را براساس کاربردهای شیوه «ازآن خودسازی» می توان ذیل سه دسته عمده طبقه بندی کرد: 1) تحسین پرتره های رنسانسی، 2) تحریف پرتره های رنسانسی، 3) تخریب و ترمیم پرتره های رنسانسی. ذیل کاربرد اول آیدین آغداشلو نکوداشت پیشینان و هنرمندان رنسانس را با ماننده کشی و ادای دین در عنوان اثر به جا آورده است. در قسمت دوم، دستکاری پرتره های رنسانسی به قصد اندکی تغییر و تحول در اصل اثر و دورشدن از واقعیت آن و چیزی بیش از دوباره کشی محض صورت گرفته است. تحت کارکرد سوم، کارهایی از آیدین آغداشلو قرار می گیرند که آثار هنرمندان پیشین رنسانسی را به دفعات و مکرراً بازتولید کرده اند. درنهایت گفتنی است آیدین آغداشلو در این آثار گاه دست به تخریب زده و گاه درصدد ترمیم برآمده است. آثار آیدین آغداشلو، ضمن فراخوانی آثار پیشینیان و هنرمندان مطرح تاریخ هنر، با کارکردهای «ازآن خودسازی» هماهنگ و تفسیرپذیر هستند.
بررسی استفاده از ایموجی در هنر معاصر بر مبنای آرای لیندا هاچن درباره پارودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
40 - 57
حوزه های تخصصی:
ایموجی ها تصویر- واژه های استاندارد شده ای هستند که به منظور تاکید بر لحن پیام، کارکردهای احساسی، گفتگوگشایی و انتقال وضعیت ذهنی پیام د هنده مورد استفاده قرار می گیرند. علاوه بر نقش گسترده ارتباطی ایموجی ها در شبکه های اجتماعی مجازی امروزه شاهد ورود تصاویر ایموجی به سایر زمینه های فرهنگی، تجاری و حتی هنرهای تجسمی هستیم. انتقال این تصاویر از متن فرهنگی به متن هنری و تقلید از آن ها چگونه می تواند پارودی ایجاد نماید؟ هدف نوشتار حاضر این است که، با در نظر گرفتنِ «نظریه پارودی لیندا هاچن»، استفاده از ایموجی ها در هنر معاصر و چگونگی ایجاد پارودی توسط آن ها را تحلیل و بررسی نماید. این پژوهش به لحاظ هدف، پژوهشی بنیادین و بر اساس روشِ پژوهشی توصیفی - تحلیلی است. نوع داده و تجزیه و تحلیل آن کیفی است و در گردآوری داده ها از منابع کتابخانه ای استفاده شده است. این نوشتار به کمک نظریه پارودی لیندا هاچن به بررسی هشت نمونه از آثاری (هنر تجسمی) پرداخته است که از تصاویر ایموجی استفاده کرده اند. بر مبنای آرای هاچن، وجود موقعیت آیرونیک در تقلید شرطی مهم در ایجاد پارودی است. او هم چنین، برای رابطه پارودی با متن اولیه و رمزگذاری و رمزگشایی آن اهمیت قایل است. نتایج بررسی نشان می دهند، انتقال تصاویر ایموجی از متن فرهنگی به متن هنری موقعیت آیرونیک ایجاد کرده است. این آثار رابطه ای شوخ طبعانه، بازی وار یا خنثی با متن اولیه خود دارند. هنرمند در رمزگذاری این آثار از کدهای متفاوت زیبایی شناسانه، فرهنگی، اجتماعی، روان شناسانه و... استفاده کرده است که مخاطب بنا بر پیشینه فرهنگی و اجتماعی خود قادر به رمزگشایی از آن ها خواهد بود.
بررسی تحولات نهاد آموزشی (1320-1299 ش) و انعکاس آن بر هنر معاصر در قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
335 - 354
حوزه های تخصصی:
نهادسازی جامعه ایران در ابعاد مختلف فرهنگی و اداری که با انقلاب مشروطه آغاز شد، در مقطع زمانی 1320 – 1299 شتابی تازه گرفت و با جدیت دنبال شد. در بازده زمانی مذکور بنیاد نهادهای جدید فرهنگی قزوین نیز ریخته شد. یکی از محورهای اساسی سیاست فرهنگی حکومت رضاشاه در راستای سیاست مدرن سازی، نوسازی در حوزه آموزشی است که در نظام آموزشی قزوین در مقطع مذکور دگرگونی های گسترده ای ایجاد کرد و بخش عمده آن به بعد کمّی (احداث مدارس جدید و افزایش تعداد دانش آموزان) مربوط بود ضمن اینکه در بعد محتوایی نیز (مواد درسی و سرفصل های آموزشی که بیشتر جهت نهادینه کردن حس میهن پرستی و... بود) شاهد تغییراتی هستیم. با وجود تحول در ساختار آموزشی، به واسطه سیاست آمرانه و شتاب زده که با بافت سنتی در تقابل بود، باعث شد مطالبات مورد انتظار به طور کامل محقق نشود. نهاد فرهنگی آموزش در قزوین محور مطالعه در پژوهش حاضر است که در این تحقیق با روش توصیفی – تحلیلی مورد بررسی قرار می گیرد. یافته های پژوهش حاکی از گسترش نظام آموزش و مدرسه سازی در دوره پهلوی است، بقایای معماری برخی از این مدارس حاکی از تأثیر این تحول بر معماری قزوین در دوره معاصر است.اهداف پژوهش:بررسی تحولات نظام آموزشی قزوین در دوره معاصر.بررسی تأثیر مدرسه سازی قزوین در دوره پهلوی بر هنر معماری این دوره.سؤالات پژوهش:تحولات نظام آموزشی دوره پهلوی در نهضت مدرسه سازی در شهر قزوین چه بازتابی داشت؟هنر معماری شهر قزوین چگونه در مدرسه سازی دوره پهلوی چه بازتابی یافته است؟
بازشناسی کنش ورزی سیاسی هنر زیست محیطی معاصر با رویکرد ارج شناسی در نظریه انتقادی؛ مطالعه موردی: اکتیویسم لیبریت تیت و سمفونی درختان آبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
31 - 43
حوزه های تخصصی:
تلاش هنر معاصر در گذار از انقلاب مفهومی، دخالت و توان تغییر در گفتمان های اجتماعی است. رویکرد اخلاقی هنر معاصر در هیأت اکتیویسم هنری، چشم اندازی انتقادی به مسائل اجتماعی در دنیای هنر گشوده است. از مقوله های بنیادین فلسفه اجتماعی، سیاست بهره وری از محیط زیست و تعهدات زیستی به عنوان نگرانی جهانی در همه ابعاد است که از مضامین مورد توجه در اکتیویسم های هنری سال های اخیر بوده و دیالکتیک میان هنر، امر اجتماعی و اخلاق را مطرح ساخته. در علوم اجتماعی معاصر آراء نسل سوم نظریه انتقادی در پرداختن به مبانی هنجاری، تعیین دستورزبانِ اخلاقیِ تضادهای اجتماعی در تبیین الگوی"به رسمیت شناختن"است. از همین رو پژوهش حاضر به مطالعه قرائت نسل سوم نظریه انتقادی از"بازشناسی"در مطابقت با جنبه اخلاقی تعارضات زیست محیطی مورد توجه در اکتیویسم های هنری می پردازد. این پژوهش با فرض همسویی تلاش برای به رسمیت شناختن واقعیت های اجتماعی بحران زیست محیطی در اکتیویسم های هنری و نظریه ارج شناسی (قرائت اکسل هانت)، سعی در مطالعه کنش ورزی اجتماعی-سیاسی در هنر موضوع گرای معاصر دارد که با روش توصیفی-تحلیلی صورت می پذیرد. ازاین رو می توان به این نتیجه اذعان داشت که توانشِ اجتماعی اکتیویسم های هنری در پیگیری مطالبات اجتماعی با جنبه های بازشناسی در نظریه انتقادی نسل سوم مطابقت دارد؛ این توان در راستای شناخت و اقدام برای ترسیم پیامدهای تخریب محیط زیست، همچنین فشار بر نهادهای قدرت و ایجاد مسئولیت پذیری در تعهدات زیستی در دوران معاصر است.
تبیین مؤلفه های «زیباشناسی زشتی» بر اساس کلوایکا اثر ویم دلووی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
17 - 28
حوزه های تخصصی:
برای ارائه مبانی نظری درباره زیباشناسی زشتی، در این تحقیق، زشتی پدیده ای آستانه ای در نظر گرفته شده است. مسئله پژوهش چیستی ویژگی هایی است که اثر هنری را وارد آستانه زشتی می کند. در این تحقیق، روشِ توصیفی-تحلیلی روشن می کند کلوایکا از لحاظ ویژگی های ظاهری و جنبه هایی چون سَبک ناپذیری، به بی فرم پهلو می زند. ازحیث ویژگی زمینه ای دلووی با نمایش بخشی از امر روزمره در هنر از هنر به منزله نهاد و در بستر آن هم حمایت می کند و به آن، هاله می افکند. از لحاظ اصالت تاریخی نسبت به پسماند انسانی طلای مانزونی دیرتر به وجود آمده، لذا اثر مانزونی کلاسیک تر و هنجارشکن تر محسوب می شود. درخصوص ویژگی های ادراکی درجه دوم ناظر به زیباشناسی ماشین می توان گفت، اثر بی روح است. اثر از لحاظ ویژگی های ارزشی ناب، به دلیل هنجارشکنی دارای ارزش سرمایه گذاری است. از زاویه دید ویژگی های بازنمودی به دلیل تمرکز تفسیری بر بخشی از مکانیسم بدن در دسته واقع گرایی نوین قرار می گیرد، درعینِ حال وجه ماشینی آن را تصنعی می کند. ویژگی های رفتاری و واکنشی آن به صورت استعاری ملال انگیز و تکان دهنده و مبهم خوانده می شود. با توجه به طیف درجات بین ویژگی هایی مثبت و منفی ویژگی های زیباشناختی کلوایکا از جمله ملال انگیز، تصنعی، بی روح، هنجارشکن به سمت منفی میل می کند و آن را به آستانه زشتی سوق می دهد.
بازنمایی هویت در آثار هنرمندان عکاس و نقاش معاصر ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تطبیقی هنر سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
49 - 61
حوزه های تخصصی:
هویت از جمله موضوعات مورد توجه هنرمعاصر است. هنرمندان ایرانی نیز سعی کرده اند تا این مسئله را در آثارشان مورد بررسی قرار داده و با توجه به چالش های پیش رو به نحوی هویت را مورد بازخوانی قرار دهند. لذا این مقاله بر آن است تا به پاسخگویی این پرسش که بازنمایی هویت در آثار هنرمندان عکاس و نقاش معاصر ایرانی در پی بیان چه هدفی صورت گرفته است؟ و آیا این بازنمایی از تفاوت های جنسیتی نیز برخوردار است؟ نائل آید. نتیجه ای که از تبیین آثار حاصل شد مبنی بر آن است تمامی هنرمندان فارغ از جنسیت، بازنمایی و پرداختن به هویت مسئله اصلی شان بوده است. اما اهداف هنرمندان زن و مرد از این بازنمایی متفاوت است. از جمله اینکه هنرمندان زن اغلب سعی داشته اند تا به طور پیوسته به مسائل و مشکلات فرهنگی هویت که از تجربه زیسته آنها نشات گرفته و در جامعه سنتی با آن روبرو بوده اند، بپردازند. این در حالی است که هنرمندان مرد این موضوع را به شکل کلی تر و فارغ از جنسیت مورد بررسی قرار داده و هویت به معنای عام و ناسیونالیستی آن مد نظرشان بوده است. اما آثار هر دو گروه بر ضمنی بودن معنا دلالت دارد. هدف از انجام این تحقیق، ضمن تبیین و تحلیل نشانه های صریح و ضمنی در آثار هنرمندان، توجه به تفاوت هاو شباهت های بارز و آشکار در مسئله بازنمایی هویت است. رویکرد این پژوهش کیفی و از نوع توصیفی- تحلیلی است. اطلاعات مربوط به چارچوب مفهومی به روش کتابخانه ای و عکس ها و اطلاعات مربوط به آثار عکاسی از منابعی چون وبسایت شخصی و در مواردی آرشیو شخصی هنرمندان گردآوری شده اند. عکس ها و نقاشی های این مقاله با توجه به پرسش پژوهش و نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند.
جریان سازی هنری نگارخانه ها در ایران
منبع:
مطالعات هنر سال ۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳)
79 - 100
حوزه های تخصصی:
نگارخانه یا گالری مرکزی برای نمایش آثار هنری تازه خلق شده توسط هنرمندان هنرهای تجسمی است. نگارخانه ها در دو دسته اصلی نگارخانه های دولتی و خصوصی به فعالیت مشغول هستند. تجربیات جهانی فعالیت های نگارخانه ای، به خصوص در کشورهای اروپایی و امریکا از حدود سال های جنگ جهانی دوم در ایران نیز متداول گردید. ابتدا نگارخانه های تحت حمایت سفارتخانه ها به نمایش آثار مبادرت ورزیدند و پس از آن ها در اواخر دهه بیست و اوایل دهه سی خورشیدی، چند مرکز فرهنگی و نگارخانه خصوصی به شکل حرفه ای تر وارد عرصه نمایش آثار هنرهای تجسمی شدند. نگارخانه ها، نقش مهمی در ترویج جریان های هنری مهم در حدود هفتادسال اخیر داشتند؛ سبک های مدرن اروپایی و جریانات مهم معاصر مثل جریان هنری نقاشی سقاخانه به واسطه فعالیت نگارخانه ها ثبت، ضبط و ترویج پیدا کردند. مقاله حاضر که به روش توصیفی و تحلیلی نگارش پیدا کرده است، به شکل کیفی، نگاهی اجمالی به جریان سازی هنری نگارخانه ها در ایران و مؤلفه های مؤثر بر این جریان سازی ها داشته است؛ هدف اصلی از نگارش این مقاله، درک تأثیرات نگارخانه های هنری بر جریان سازی های هنری در ایران معاصر و تبیین نقش مؤلفه هایی مثل تأثیرات خود هنرمندان و گروه های هنری بر فعالیت جریان ساز نگارخانه ها، نقش مخاطبان، تبلیغات و رسانه ها و منتقدین، حاکمیت و مسائل سیاسی و اقتصادی می باشد. سؤالات مطرح در این تحقیق چگونگی ظهور نگارخانه های هنری در ایران و فضای مؤثر در ایجاد آن ها است. تأثیر نگارخانه ها بر جریان سازی های هنری ایران و میزان تأثیر مثبت و منفی آن ها بر جریانات مهم هنری یک صد سال اخیر ایران نیز از سؤالات دیگر در این تحقیق خواهد بود.
تحلیل بازنمایی مکان زندگی روزمره در آثار عکاسان معاصر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکان زندگی روزمره، ازجمله موضوعاتی است که همواره موردتوجه هنرمندان معاصر بوده است. دلیل این امر نه تنها ارزش گذاری به مکان، بلکه تلاشی بر دیالکتیکی بودن تأمل و درک انتقادی از فرهنگ و زندگی روزمره بوده است. نمایش فضای خصوصی ازجمله خانه در هنر به ویژه عکاسی، در معنابخشی به زندگی روزمره مهم تلقی گشته و به درک امر روزمره به عنوان موضوعی درخور تأمل می انجامد. این مقاله بر آن است با طرح این پرسش که هدف از بازنمایی خانه در آثار عکاسان معاصر ایرانی چه بوده است، به تحلیل بازنمایی مکان در آثارشان نائل آید. مطالعه آثار و تحلیل نشانه های صریح و ضمنی نمایش مکان زندگی روزمره در آثار این هنرمندان، گویای این امر است که بازنمایی خانه در این آثار به منظور بازنمایی امر روزمره، بازیابی خاطرات، حس نوستالژیک و نقد مدرنیته صورت گرفته و هنرمندان با طرح این پرسش ضمنی برای مخاطب که آدم های این مکان ها کجا رفته اند و چگونه می توان این مکان ها را دوباره احیا کرد، به خلق اثر پرداخته اند. این پژوهش کیفی و روش تحقیق توصیفی-تحلیلی می باشد. نقد مدرنیته، حس نوستالژیک، اهمیت به مکان زندگی روزمره و خانه، بازیابی خاطرات، ازجمله اهداف مشترک هنرمندان در بازنمایی مکان زیسته و تجربه شده در زندگی روزمره بوده است. یافته های این پژوهش و نتایج این بررسی در جداولی مجزا بر اساس الگوی هولستی در انتهای مقاله قبل از نتیجه گیری ارائه شده است. همچنین در جدولی دیگر مدل تحلیلی داده های این پژوهش رسم گردیده است. عکس ها و نقاشی های این مقاله با توجه به پرسش پژوهش و بر اساس نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند.