مطالب مرتبط با کلیدواژه

شیء شدگی


۱.

رابطه قدرت و خشونت نگاه در نمایش نامه در بسته(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: وجود آزادی نگاه خیره بیگانه شدگی شیء شدگی رابطه قدرت در بسته

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۳۷ تعداد دانلود : ۳۲۴
این مقاله به بررسی درون مایه «نگاه خیره» می پردازد. درون مایه «نگاه خیره» از جمله مباحثی است که هم در آثار ادبی و فلسفی سارتر و هم در فلسفه فوکو مورد توجه قرار گرفته است. در این مقاله، باور این دو فیلسوف درباره قدرت «نگاه خیره» در نمایش نامه تمثیل گونه در بسته اثر ژان پل سارتر بررسی می شود. با واکاوی در تار و پود اجزای این نمایش نامه و با به کارگیری ابزارهایی که «نگاه خیره» در اختیار دارد و از آن طریق به هستی دیگری عینیت می بخشد، در این مقاله سعی بر آن است که چگونگی سلب آزادی سوژه [فاعل شناسا] و بیگانه شدگی فرد نسبت به وجود واقعی خود نشان داده شود. اثرات دائمی، محونشدنی و نابودکننده ای که زیر سایه سنگین «نگاه خیره» دیگری در شخصیت سوژه [فاعل شناسا] جاری می شود، آزادی افراد را تحت الشعاع خود قرار می دهد و در چنگال رابطه قدرت، اسیر و گرفتار می کند همچنان که شخصیت های نمایش، اینه ، استل و گارسین در هزارتوی روابط قدرت گرفتار می شوند و از آنجا که در برابر هجوم «نگاه خیره» دیگری، به شیء بی دفاعی تبدیل می شوند، راه گریز برای فرار از چشمی که به آن ها خیره شده است، نمی یابند.
۲.

جستاری در باب نمود پیکر انسان در هنر معاصر، با تأکید بر نظریات بودریار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بودریار شیء شدگی هنر پیکرنما هنر معاصر نظریه پایان جنسیت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۲ تعداد دانلود : ۱۴۷
انگاره های مرتبط با پیکر انسان، بدنمندی و تقابل های جنسیتی از دیرباز در بازنمود انسان در هنر نقشی تعیین کننده داشته اند. پس از دهه 1970، پژوهش پیرامون جایگاه تن و واکاوی گستره های معنایی آن، دامنه وسیع تری یافت. هدف این جستار، تطبیق معانی مذکور در دو حوزه فلسفه، مشخصاً با تأکید بر اندیشه بودریار و نیز مصادیق هنری ملهم از آن معانی است. در این زمینه نظریاتی همچون شی ء شدگی، مفهوم عضو شیء، پایان جنسیت و... با آثار تجسمی هنرمندانی همچون کروگر، گُبر، شرمن، هاگنز، لونا و آبراموویچ تطبیق داده می شود. روش این تحقیق به صورت تحلیلی توصیفی و تجزیه و تحلیل داده ها به شیوه استقرایی است. طبق یافته های پژوهش مشخص خواهد شد که اولاً تکرار نشانه ها در نظام های مختلف معنایی، سبب شده تا خرد جنسی پست مدرن رو به محوشدگی گذاشته شود و به وانمودهبدل شود که نمود تن در هنرها نیز تابع همین فلسفه است. ثانیاً عرضه وسیع مفاهیم جنسی در تمامی نظام های معنایی همه چیز را به نشانه ای جنسیتی بدل کرده است؛ از این رو درواقع دیگر هیچ چیز جنسیت نیست. لذا نشانه های جنسیتی، در هنر نیز جنبه بت وارگی خود را از دست داده اند. ثالثاً عنصر عضو شیء در هنر معاصر را می توان در جایگاه ژانر طبیعت بی جان از سویی و انسان قربانی عصر پست مدرن از سوی دیگر مدنظر قرار داد.