مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
رادیکالیسم
حوزه های تخصصی:
جریان رادیکالیزم اسلامی در جهان عرب ، به رغم سالها مبارزه پیگیر وجدی ، در دستیابی به مهمترین هدف خود یعنی ایجاد حکومت اسلامی ، ناکام بوده است . نوشتار پیش روی تلاش دارد تا علل این ناکامی را با توجه به تجربه مصر مورد بررسی قرار دهد . در حالی که بیشتر کارشناسان مسایل اسلام گرایی بر اتخاذ سیاست سرکوب مستمر توسط حکومت مصر و نیز پشتیبانی گسترده باختر زمین از نخبگان سیاسی این کشور تاکید کرده اند و این دو متغیر را در ناکامی جریان یاد شده موثر دانسته اند ، این نوشته فرضیه دیگری را بررسی کرده است . بر این اساس ، اگر چه نقش دو عامال یاد شده انکار نمی شود ، ابهامات ساده انگاریهای موجود نسبت به مسایل سیاسی و اجتماعی - در اندیشه اسلام گرایان رادیکال - به عنوان مهمترین عامل در ناکامی آنان معرفی شده است ...
نقد و بررسی دیدگاه رادیکالیسم بر مکاتب فلسفی، اجتماعی و جغرافیا
حوزه های تخصصی:
جغرافیای رادیکال با الهام از نظرات جامعه شناسان چپ مانند مارکس، انگلس و هگل و در تقابل با کاپیتالیسم، لیبرالیسم، داروینیسم و لامارکیسم روابط متقابل جامعه و محیط را می کاود و داعیه دار انقلاب ریشه ای در جوامع سرمایه داری برای حذف نابرابریهای فضایی است.
در این پژوهش، ضمن بررسی موارد یادشده، نقش انسان رادیکال در مطالعات جغرافیایی تبیین و نقد می شود.
مناسبات حزب الله و دولت های لبنان، با نگاهی به شکل گیری و سیرتحول حزب الله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنبش های اجتماعی و سیاسی از مقوله تغییروتحول اجتماعی هستند ودرعین حال درجوامع شرقی واسلامی معاصر نوعی واکنش درمقابل فرایند گذاراز جوامع سنتی به جوامع جدید محسوب می شود. هریک ازجنبش های اسلامی با جهت گیری رهایی بخش و ضد استعماری که داشته اند، براساس دو مولفه ساختار یعنی عوامل محیطی، فشارهای سیاسی، اجتماعی و بحرانهای هویتی وکارگزار یعنی رهبری و ایدئولوژی، استراتژی وتاکتیکی را درپیش گرفته اندکه یا انقلابی بوده و یا اصلاحی، براین اساس برخی ازآنان سعی درانطباق با محیط پیرامونی خود داشته اند و برخی نیز استراتژی واکنشی را برای مقابله با شرایط بحرانی بر گزیده اند. حزب الله لبنان نیز به عنوان یکی از جنبش های اسلامی که در شرایط بحرانی جامعه لبنان ظهورکرده است درتلاش بوده تا با بهره گیری از دو شیوه واکنشی و انطباقی درقالب دو رویکرد رادیکالیستی و واقع گرایانه نسبت به تحولات تاریخی لبنان واکنش نشان دهد. به هرحال موضع گیریهای حزب الله درخصوص مسائل لبنان درارتباط با دولتهای این کشور از1982 تاکنون در قالب دو الگوی رادیکالی یا واکنشی و واقع گرایانه یا انطباقی صورت گرفته است. حزب الله بر این اساس درارتباط با دولتهای لبنان مشی واحدی اتخاذ نکرده بلکه براساس ضرورتهای سیاسی و تاریخی لبنان که متاثرازشرایط داخلی وخارجی آن است، موضع گیری کرده و درتمام این دوره ها در قالب دو الگوی رادیکالی و واقع گرا، رویکردی همراه با تعامل وتقابل را درپیش گرفته است. بنابراین با چنین رویکردی این نوشتار با بهره گیری از نظریه بحران هرایردکمجیان برآن است تا روابط سیاسی و تاریخی حزب الله و دولتهای لبنان را به شیوه توصیفی و تحلیلی مورد بررسی وکنکاش قراردهد.
تحلیل گفتمان های فرهنگی جهانی شدن در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی گفتمان های فرهنگی جهانی شدن در غرب و مقایسه آن با گفتمان های رایج در ایران می پردازد. جهانی شدن در سال های پایانی قرن بیستم فرصت ها و تهدید های فراوانی را برای کشور های در حال توسعه همچون ایران به وجود آورده است. از جمله آن ها، فرصت ها و تهدید های هویتی و فرهنگی است که پیامد های بسیاری برای کشور ما داشته است. ازاین رو این مقاله با درک شرایط و اهمیت پدیده جهانی شدن و تأثیرات عمیقی که می تواند بر ساختار فرهنگی و اجتماعی کشور داشته باشد، درصدد آن است تا با طرح این موضوع به بررسی نظریه ها و اندیشه های جهانی شدن در ایران بپردازد. چارچوب نظری این مقاله بر پایة نظریات شولت، گیدنز، کاستلز و رابرتسون قرار دارد و علل و عوامل پیدایش جهانی شدن، ماهیت و پیامد های فرهنگی جهانی شدن از منظر نویسندگان ایرانی مورد ارزیابی قرار می گیرند. روش پژوهش در این مطالعه فرانظریه است که از طریق تحلیل محتوای متون و با کاربرد ابزار سنجش پرسش نامه معکوس صورت گرفته است. این پژوهش در حوزه مقالات مندرج در روزنامه ها و مجلات انجام گرفته است. نمونه پژوهش شامل110 مقاله است که از این تعداد، 57 مقاله مربوط به روزنامه ها و 53 مقاله مربوط به مجلات است. نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان می دهد، رویکردهای متنوعی که در خصوص ماهیت، علل و عوامل و پیامدهای جهانی شدن در بین نظریه پردازان جهانی شدن وجود دارد، در آثار نویسندگان ایرانی نیز مشاهده می شود؛ به عبارتی نویسندگان ایرانی نیز گرایش های نظری مختلفی از قبیل نئولیبرالیستی، رادیکالیسم و اصلاح طلبی دارند.
شکاف های اجتماعی و تأثیر آن بر شکل گیری و رشد رادیکالیسم در سوریه: با تأکید بر شکاف های قومی مذهبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در حال حاضر قریب به 5 سال از آغاز بحران در کشور سوریه می گذرد و در تمام این سال ها نظریات و تئوری های مختلفی در خصوص علل آغاز بحران در این کشور مطرح شده است. یکی از مسائلی که در زمینه علل وقوع بحران در سوریه می بایستی مد نظر قرار گیرد بحث شکاف های اجتماعی است که مهم ترین این شکاف ها عبارتند از شکاف های قومی و مذهبی که در قالب تعارضات درون گروهی شیعه سنی و برون گروهی کردی عربی قابل بحث و بررسی است. سؤال اصلی مقاله عبارت است از اینکه شکاف های اجتماعی موجود در کشور سوریه به خصوص شکاف های قومی و مذهبی چه تأثیری در شکل گیری و رشد رادیکالیسم در این کشور داشته است؟ فرض مقاله نیز این است که به نظر می رسد وجود دو شکاف عمده قومی و مذهبی در کشور سوریه و عدم توانایی دولت در مدیریت آن ها و دخالت های گسترده خارجی باعث بالارفتن شدید سطح تعارضات و نارضایتی های اجتماعی در این کشور شد. لذا با آغاز بحران در سال 2011 ، شکاف های قومی و مذهبی نیز به شدت فعال شده و بر رشد و قدرت گیری گروه های رادیکال تأثیر زیادی گذاشت. برای اثبات فرضیه نیز تلاش شده تا از نظریه شکاف های اجتماعی منزا و بروکز بهره گرفته شود. همچنین روش مورد استفاده در این تحقیق با توجه به ماهیت نظری آن، مبتنی بر رویکرد توصیفی تحلیلی است. یافته های تحقیق حاکی از این است که شکاف های قومی و مذهبی موجود در کشور سوریه، ریشه در تاریخ این کشور دارد. این شکاف ها بعد از کسب استقلال سوریه از فرانسه در سال 1946 و در ادامه روی کار آمدن حزب بعث در سال 1963 و درنهایت تسلط علویان بر حکومت سوریه در سال 1970 بیشتر و عمیق تر گردید و به رغم اینکه بخش عمده ای از این تعارضات و نارضایتی ها در تقابل با دولت علوی عربی سوریه بود، اما با پاسخ مناسبی از سوی دولتمردان این کشور روبه رو نشد که این موضوع درنهایت منجر به حرکت شکاف های اجتماعی به سمت تخاصم و شکل گیری و رشد گروه های رادیکال ضد دولت در سوریه گردید.
تاثیر شکاف های اجتماعی بر شکل گیری و رشد افراط گرایی در سوریه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال پنجم بهار ۱۳۹۶ شماره ۲۰ (پیاپی ۵۰)
111 - 136
حوزه های تخصصی:
از زمان آغاز بحران سوریه درسال 2011 تاکنون بسیاری این بحران را ناشی از توطئه ای می دانند که از خارج از این کشور و به وسیله امریکا و انگلیس و متحدان منطقه ای آن ها؛ یعنی اسرائیل و عربستان برنامه ریزی و اجرا شده است. اما علی رغم هدایت بحران از خارج، وجود برخی شکاف های اجتماعی در جامعه سوریه مانند: شکاف های قومی ومذهبی که در قالب تعارض های درون گروهی شیعه- سنی و برون گروهی کردی– عربی بروز نموده بود، نیز بر افزایش دامنه بحران و رشد سریع تر گروه های رادیکال تأثیر گذاشته است. پرسش اصلی پژوهش عبارت است از اینکه شکاف های اجتماعی موجود در کشور سوریه بویژه شکاف های قومی و مذهبی چه تأثیری در شکل گیری و رشد افراط گرایی در این کشور داشته است؟ فرضیه مقاله این است که به نظر می رسد وجود دو شکاف عمده قومی و مذهبی در کشور سوریه و نا توانایی دولت در مدیریت دخالت های گسترده خارجی باعث بالارفتن شدید سطح تعارض ها و نارضایتی های اجتماعی در این کشور شده است. لذا با آغاز بحران در سال 2011 و پس از هجوم گسترده شورشیان خارجی به سوریه، شکاف های قومی و مذهبی نیز بشدت فعال شده است و بر رشد و قدرت گیری گروه های افراطی تأثیر زیادی گذاشته است.
فریدریش شیلر و روشنگری بررسی انتقادی تفسیر لوکاچ از تربیت زیبایی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دوران روشنگری از حیث مسائل سیاسی دوران پرتنشی است. در عرصه نظر شاهد تحولات بنیادین و در تعامل با آن در عرصه های اجتماعی با موضع گیری های سیاسی رادیکال و محافطه کار مواجه هستیم. اخیراً تحقیقات، روشنگری و متفکرانش را ازحیث سیاسی از این دو منظر مورد بررسی قرار می دهد، نگرشی که از تفکرات مارگارت سی. جیکوب آغاز و با نوشته های جاناتان ایزرایل در مرکز توجه قرار می گیرد. شیلر در اثری که پس از انقلاب فرانسه به رشته تحریر در می آورد ، در اثر فلسفی خود در باب تربیت زیبایی شناختی انسان در رشته ای از نامه ها ، به وضوح موضع گیری سیاسی دارد. آنگونه که می توان از گفته های لوکاچ برداشت کرد، این نامه ها حکایت از نظرات محافظه کارانه شیلر دارند. آیا واقعاً با شیلری مواجه هستیم که پس از انقلاب فرانسه خواستار حفظ شرایط موجود است؟ این تحقیق نشان خواهد داد که تعبیر لوکاچ از نامه های تربیت زیبایی شناختی جای تأمل دارد و اندیشه های شیلر را می توان به موضع گیری سیاسی رادیکال نسبت داد.
اختلافات قومی - مذهبی و تأثیر آن بر شکل گیری و رشد رادیکالیسم در سوریه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره هشتم زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲۹
97 - 128
حوزه های تخصصی:
چکید ه
اکنون قریب به پنج سال از آغاز بحران در کشور سوریه می گذرد و در تمام این سال ها نظریات و تئوری های مختلفی در خصوص علل وقوع بحران در این کشور مطرح شده است. یکی از این تئوری ها بحث وجود اختلافات و تعارضات گسترده قومی و مذهبی است که در قالب تعارضات درون گروهی شیعه - سنی و برون گروهی کردی – عربی بحث و بررسی شده است. پرسش اصلی مقاله عبارت است از اینکه وجود اختلافات قومی و مذهبی در سوریه چه تأثیری در شکل گیری و رشد رادیکالیسم در این کشور داشته است؟ و فرض مقاله نیز این است که به نظر می رسد وجود اختلافات گسترده قومی و مذهبی در کشور سوریه و ناتوانی دولت در مدیریت آنها، باعث بالارفتن شدید سطح تعارضات و نارضایتی های اجتماعی در این کشور شده است. این اختلافات و تعارضات پس از کسب استقلال سوریه از فرانسه( 1946) و در ادامه روی کار آمدن حزب بعث( 1963) و درنهایت، تسلط علویان بر حکومت سوریه(1970) بیشتر و عمیق تر شده و درنهایت، به تبدیل شدن اختلافات و تعارضات به تخاصم و شکل گیری و رشد گروه های رادیکال ضد دولت در سوریه منجر شده است.
رادیکالیسم تکفیری، هویت و پست مدرنیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۱۹ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
129 - 144
رادیکالیسم به عنوان عارضه ای در مواجهه با دستاوردهای بنیاد افکن مدرنیسم در عصر حاضر تلقی می شود که گاه منجر به پناه جستن گروه های رادیکال به شیوه های تروریستی و تلاش برای تحقق آرمانشهر برآمده از دوران سلف صالح شده است. در راستای فهم این پدیده، سؤال اصلی مقاله این است آیا می توان این گروه ها را در رسته جریان های پسامدرن قرار داد یا بنا به نظرات رایج، متعلق به عصر مدرن و یا حتی برآمده از نظم سنتی هستند؟ این تحقیق با روشی توصیفی تحلیلی، در ضمن مطالعه ای اسنادی ملهم از دیدگاه های والتر لاکوئر و شانتال موفه نشان می دهد که در تبیین افراطی گری کنونی، قالب های تنگ مدرن نارسا بوده و مهم تر ازآن خود آنها برآمده از استلزامات دنیای مدرن هستند، طوری که حتی احیای خلافت در رادیکالیسم دینی از منظر مؤمنانِ بدان، وسیله ای برای هدف غایی تغییر نظم جهانی مدرن است، و از آنجا که پدیده های تندروانه فعلی پدیده هایی هویتی، دگرساز و غیریت پرور هستند که با دشمن سازی و با برداشتی دیگرگونه از هویت، در صدد تعریف و اثبات خویش از راه های خشونت آمیز برآمده اند، بنابراین تحلیل رادیکالیسم تکفیری در دامان پست مدرنیسم قابل فهم تر است.
جهانی شدن و جنبش های انتقادی در هنرهای تجسمی معاصر بعد از 1960(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا ۱۳۸۷ شماره ۳۶
101-110
حوزه های تخصصی:
پیشرفت های روزافزون انسان درعصرمدرن چنان اغواگر بود که حتی هنرمندان را در سرخوشی غرق کرد. منیّت انسان مدرن بر پایه باورهای پسااومانیستی تا آنجا پیش رفت که ساختار اجتماع و فرهنگ نوین بر حول مرکز علم و نخبگان مدرن استوار شد. توده ها نیروهای منفعلی تلقی می شدند که موظف به تبعیت ازنخبگان حوزه های مستقل دانش وفرهنگ بودند. دراین راستا هنرتمامی پیوندهای خود با محیط پیرامونش را گسست و درمسیرفرمالیسم صرف پیش رفت. دیگر هنرمندان به مسائل و روایات همه فهم یا واقعیات اجتماعی نمی پرداختند. اکنون واقعیات درونی و نادیدنی در مرکز توجه قرار داشتند و به این ترتیب هنرهای تجسمی در مسیر ارتقای فرم و انتزاع پیش رفتند. اما جدایی حوزه های نخبگی مدرن ازامر اجتماعی تنها تا زمانی گسترش یافت که پسامدهای تمدن مدرن مردم را بدان بدبین نکرده بود وعلیه آن نشورانده بود. پس از آن حوزه های تولید فرهنگی آکنده از رویکردهایی شد که بشریت ومدرنیسم او را به نقد می کشیدند. این رویکردهای انتقادی رفته رفته بدل به جریان اصلی شده و بر پایه پیام های جهانیشان مرزهای بین ملل را درنوردیدند. جهانی شدن درهنرمعنایی وسیع و مهم یافت و بدل به میلی شد که ارضای آن پیامدهای خوب و بد بسیاری را برای هنرمعاصر به ارمغان آورد.
مدل راهبردی طالبان در روند دولت سازی دوم در افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این تحقیق، هدف نویسندگان ارائه پاسخی مستدل به این سوال است که مدل راهبردی طالبان در روند دولت سازی دوم در افغانستان مبتنی بر چه مولفه هایی است و این امر چه چالش ها و فرصت هایی برای ایران در پی دارد؟ روش تحقیق از نوع کیفی با ماهیت اکتشافی است. جامعه آماری مقاله حاضر نخبگان و پژوهشگران حوزه علوم سیاسی، مطالعات منطقه ای، روابط بین الملل و ژئوپلیتیک است که با استفاده از روش نمونه گیری نظری و هدفمند تا رسیدن به اشباع نظری با 40 خبره مصاحبه عمیق انجام شد و در بخش کمی، برای سنجش مدل پرسشنامه محقق ساخته ای با روش نمونه گیری در دسترس در بین 90 نفر از نمونه ها توزیع گردید. داده ها در بخش کیفی با روش کیفی تئوری داده نیاد و نرم افزار MAXQDA10 و در بخش کمی با روش معادلات ساختاری، الگوریتم حداقل مربعات جزیی با نرم افزار SMART PLS تحلیل گردید.یافته ها حاکی از آن است که مدل راهبردی طالبان در دولت سازی دوم افغانستان دارای 11 مولفه و 35 شاخص به شرح ذیل می باشد: شرایط علی (1.حضور نیروهای امریکایی و ناتو 2. شکست روند دولت سازی در افغانستان)؛ شرایط زمینه ای (3. تاکید بر تحقق دولت اسلامی 4. تلاش برای تقویت پایگاه اجتماعی و مردمی)؛ شرایط راهبردی (5. تلاش برای تحقق دولت اسلامی اعتدالگرا 6. تلاش برای وحدت قومیتی در افغانستان 7. تلاش برای ائتلاف با قدرت های منطقه ای)؛ شرایط مداخله گر (8. حمله مجدد ائتلاف بین المللی به افغانستان 9. تشدید تقابل گرایی طالبان و داعش) و پیامدها (10. فرصت های ایران 11. چالش های ایران) است.
ارزیابی مقایسه ایی تهدیدهای امریکا در برخورد با ایران(2010-2001)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق امنیت سال ۳ بهار ۱۳۸۹ شماره ۶
7-30
حوزه های تخصصی:
تهدیدهای امنیتی بخشی از واقعیت های سیاست بین الملل اند. کشورهایی که دارای اهداف راهبردی معطوف به تغییر وضع موجود باشند، یا با اهداف قدرت های بزرگ و بازیگران منطقه ای هماهنگ نباشند، در وضعیت تهدید امنیتی قرار می گیرند. جمهوری اسلامی در زمره کشورهای دارای ژئوپولیتیک تهدید است. این کشورها در شرایطی به سر می برند و با بازیگرانی تعامل می کنند که اهداف امنیتی و راهبردی متفاوتی دارند. وضعیت امنیتی ایران در مدار تاریخی صد سال گذشته بیانگر چنین وضعی است. علیه امنیت ملی » تهدیدهای مرکب « در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد شکل گیری ایران هستیم که ناشی از مولفه های ایدئولوژیک و راهبردی جمهوری اسلامی است. قدرتهای بزرگ درصدد کنترل فضای امنیتی ایران هستند، در حالی که بازیگران منطقه ای همانند عراق، عربستان و اسرائیل تلاش زیادی برای محدودسازی و مقابله با رهیافت های امنیتی ایران به انجام رسانده اند. چنین فرآیندی به گونه ای متفاوت در قرن 21 نیز ادامه یافته است.
در این مقاله تلاش می شود تهدیدهای امنیتی امریکا علیه اهداف راهبردی ایران، در دوران جورج بوش و باراک اوباما با یکدیگر مقایسه شود. برای تبیین این موضوع از دکترین امنیت ملی امریکا در این دو مرحله استفاده می شود. از سوی دیگر، الگوهای رفتاری و همچنین مواضع راهبردی امریکا و متحدانش در چارچوب سیاست و نهادهای بین المللی مورد توجه قرار خواهد گرفت. ادبیات سیاسی به کار رفته توسط زمامداران و استراتژیست های امریکایی نشان می دهد که جلوه هایی از تهدید، رویارویی و مقابله در دو دوره تاریخی یادشده وجود داشته است. این تهدیدها در دوران بوش با ادبیات تهاجمی تری مطرح می شد، در حالی که امکان عملیاتی شدن آنها محدود بود. تهدیدهای امنیتی دوران اوباما، ادبیات منعطف تری در مقایسه با دوران بوش دارد، در مقابل، امکان عملیاتی شدن آنها تهدیدهای امریکا در دوران ،» رهیافت رئالیسم تدافعی « افزایش یافته است. در این مقاله براساس بوش و اوباما مورد تبیین مقایسه ای قرار گرفته است.
جنبش دانشجویی و رادیکالیسم سیاسی؛ چگونه مبارزه های دانشجویی در سه دهه اول سلطنت پهلوی دوم به نتیجه ناخواسته تثبیت وضعیت موجود منجر می شد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی نهادهای اجتماعی دوره ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۲
161 - 181
حوزه های تخصصی:
اهداف: هدف این مقاله نشان دادن یکی از آسیب های فرهنگ سیاسی در ایران است. در وضعیتی که جامعه، نهادمندی سیاسی را تجربه نکرده باشد. مواجهه و تعامل نیروها و گروه های رقیب با یکدیگر می تواند به راحتی به یک رابطه آنتاگونیستی فرسایشی تبدیل شود. بر این اساس، این مقاله در صدد بررسی برخی از برهه های حساس در تاریخ جنبش دانشجویی در دوران پهلوی دوم است تا نشان دهد چگونه پافشاری بر حفظ جهان بینی اعتراضی و تبدیل شدن سازش ناپذیری به یک فضیلت سیاسی، می تواند راه را بر تحلیل واقع بینانه امور ببندد و به شکلی متناقض، مجالی برای بهره برداری نیروهای ارتجاعی از رادیکالیسم انقلابی فراهم کند. روش مطالعه: این مقاله با روش مطالعه اسنادی و بهره گیری از تحلیل طبقاتی کارل مارکس از نیروهای سیاسی فعال در فرانسه پس از انقلاب 1848 انجام شده است. یافته ها: در برخی از مقاطع حساس تاریخی، اعتراضات دانشجویی برخلاف انتظار به جای به نقد کشیدن قدرت حاکم و دیکتاتوری دربار، ناخواسته به یاری آن شتافته است و در عمل به حامی دربار و قدرت شاه تبدیل شده است. در سه مقطع نخست وزیری احمد قوام، محمد مصدق و علی امینی سیاست مدارانی به قدرت رسیدند که توانایی احیای قدرت دولت در برابر دربار را داشتند. اما اعتراضات دانشجویی در عمل باعث تضعیف قدرت این دولت ها شد؛ تا جایی که دربار توانست این رقبا را از سر راه خود بردارد و دیکتاتوری خود را بیش از گذشته تثبیت کند. نتیجه گیری: یکی از ابعاد آسیب زای فرهنگ سیاسی در ایران معاصر عدم توجه به ارزش تاکتیکی رادیکالیسم و تبدیل شدن آن به یک خط مشی ثابت و تغییرناپذیر در برخی مقاطع تاریخی است. شناخت الگوها و انتخاب هایی که با قصد ایجاد فضای باز سیاسی در عمل به بسته تر شدن جامعه منجر شده اند، باید دستمایه تأمل انتقادی-تاریخی قرار گیرند تا تکرارشان به تشدید مشکلات و مصائب سیاسی نینجامد.