مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
۱۹۴.
۱۹۵.
۱۹۶.
۱۹۷.
۱۹۸.
۱۹۹.
۲۰۰.
تفکر انتقادی
حوزه های تخصصی:
مقدمه: تفکر انتقادی منجر به ایجاد انگیزه جهت یادگیری، کسب مهارت های حل مساله، تصمیم گیری و خلاقیت می گردد. این مطالعه با هدف مقایسه تفکر انتقادی و سبک های یادگیری دانشجویان محقق و غیرمحقق دانشگاه علوم پزشکی گناباد در سال 1396 انجام شد. روش ها: دراین مطالعه ی تحلیلی- مقطعی، جامعه آماری تمام دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گناباد و مشغول به تحصیل در نیمسال اول سال تحصیلی 96-1395 بودند. روش نمونه گیری برای دانشجویان غیرمحقق به روش طبقه ای و برای دانشجویان محقق به روش سرشماری بود. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش پرسشنامه تفکر انتقادی کالیفرنیا و پرسشنامه سبک یادگیری وارک بود. داده ها در پایان با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 21 با آزمون های t مستقل، آنالیز واریانس یکطرفه، ضریب همبستگی پیرسون و با لحاظ سطح معناداری کمتر از 05/0 تحلیل شد. نتایج: نتایج این مطالعه نشان داد مقایسه میانگین تفکر انتقادی در دو گروه دانشجویان محقق و غیرمحقق تفاوت آماری معناداری داشت (05/0 P< ). همچنین مقایسه میانگین سبک های یادگیری در دو گروه(05/0 P< ) به جز در سبک دیداری در سایر انواع سبک ها رابطه آماری معناداری مشاهده شد (05/0 P > ). [m1] نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد دانشجویان محقق در مقایسه با دانشجویان غیرمحقق از تفکر انتقادی بالاتری برخوردارند و سبک های یادگیری فعال تری داشتند شاید بتوان گرایش به فعالیت های پژوهشی را عاملی برای این مهم دانست. توجه بیشتر مسئولین آموزشی و پژوهشی به تشویق دانشجویان به فعالیت های پژوهشی و فراهم کردن زمینه برای این امر می تواند به توسعه تفکر انتقادی و استفاده موثر از سبک های یادگیری کمک کند.
واکاوی جایگاه تفکر انتقادی در اسناد بالادستی آموزش و پرورش ایران از نظر میزان کاربست مؤلفه های تفکر انتقادی پیتر فسیونه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله، واکاوی جایگاه تفکر انتقادی در اسناد بالادستی آموزش وپرورش ایران از نظر میزان کاربست مؤلفه های تفکر انتقادی فسیونه است. به همین منظور، پژوهشگر برای دستیابی به پاسخ پرسش ها از پارادایم کیفی بهره جسته است. از بین جامعه پژوهش، اسناد برنامه درسی ملی و مبانی نظری تحول بنیادین به روش هدفمند و با در نظر گرفتن قواعد حداکثر تنوع و رسیدن به مرحله اشباع نظری انتخاب شدند. در این پژوهش، روش تحلیل محتوای کیفی نظام مقوله بندی قیاسی به کار رفته و بر دو بعد گرایشی و مهارتی تفکر انتقادی از دیدگاه فسیونه تمرکز شده است. یافته های حاصل از تحلیل محتوای اسناد نشان می دهند که در بعد گرایشی، بیشترین توجه به گرایش اطمینان به تعقل خود و کمترین توجه به گرایش کنجکاوی است. در بعد مهارتی نیز بیشترین توجه به مهارت ارزشیابی و کمترین توجه به مهارت توضیح است. یافته های پژوهش بیانگر تناسب نسبتاً نزدیک بین این دو بعد در این اسناد است. پیشنهاد می شود با استناد به ضرورت اصل ترمیم و بازنگری اسناد تحول بنیادین آموزش وپرورش در بازه های زمانی، سند برنامه درسی ملی در بعد گرایش های تفکر انتقادی، بازنگری و اصلاح شود.
تاثیر راهبرد یادگیریی خودتنظیمی بر تفکر انتقادی دانش آموزان
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر از نوع کتابخانه ای است که با توجه به نظرات اندیشمندان به رشته تحریر در آمده است. هدف از نگارش این مقاله بررسی تاثیر راهبرد یادگیری خودتنظیمی بر تفکر انتقادی دانش آموزان است. نتیجه نشان می دهدکه آموزش یادگیری خودتنظیمی با به کارگیری راهبردهای شناختی و فراشناختی مناسب، سعی در افزایش یادگیری و درک و تمرکز دانش آموزان دارد؛ از این رو موجب بهبود عملکرد دانش آموزان می گردد؛ در نتیجه، اضطراب دانش آموزان کاهش می یابد، و تفکر انتقادی رو افزایش می دهد. آموزش یادگیری خودتنظیمی مهارت های دانش آموزان را در تکالیف ارتقا داده، موجب می شود که دانش آموزان، تکالیف درسی و مسائل مربوط را پی گیری کنند؛ از این رو آنان می توانند در حل مسائل موفق بوده، به خود اعتماد کنند.
استعاره مفهوم صلح و مدارا از بعد مؤلفه های سواد رسانه ای با تکیه بر نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجایی که هر آنچه که پیامی را به دیگری منتقل کند، می تواند کارکرد رسانه را داشته باشد؛ بنابراین «نهج البلاغه» نیز از جایگاه یک «رسانه» برخوردار است و این توانایی را دارد؛ تا با کارکردهای خود مفاهیمی را که حضرت علی (ع) در نظر داشته اند به مخاطب ارسال و گام مهمی را در عرصه فرهنگ سازی دینی بردارد. در این پژوهش، با روش تفسیری-تحلیلی به بررسی سواد رسانه ای در کلام امیرالمومنین (ع) پرداخته شده است. و از میان ابعاد سواد رسانه ای (یعنی بعد احساسی، شناختی، زیبایی شناختی و اخلاقی)، بعد اخلاقی سواد رسانه ای در صلح و مدارای امام علی (ع) مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. یافته ها حاکی از آنست که امام علی(ع) به عنوان یک رهبر دینی در این کتاب، سخنان آموزنده ای درباره صلح و مدارا مطرح کرده اندکه راهی بسیار روشن، هماهنگ با عقلانیت ناب، وجدان پسند و جهان بینی الهی دارد. پرسش اصلی مقاله حاضر این است که مضامین و مولفه های مرتبط با سواد رسانه ای، از بعد اخلاقی و از منظرِ صلح و مدارا در متن نهج البلاغه کدامند؟ این سخنان نشان می دهد که مولفه های سواد رسانه ای در نهج البلاغه شامل: تفکر انتقادی، پرسشگری، شک راهبردی، گسترش فرهنگ پژوهشگری، عدم سطحی نگری، توجه به مسئولیت اجتماعی، سواد اخلاقی و توجه به کرامت انسانی، اخلاق رسانه ای و انتقاد پذیری در باور امام مسلمانان شیعه به عنوان امری نیکو و ثمربخش است.
نقش مهارت های تفکر انتقادی بر مهارت خواندن زبان انگلیسی زبان آموزان با رویکرد کاربردشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به بررسی نقش مهارتهای تفکر انتقادی بر مهارت خواندن زبان انگلیسی زبان آموزان می پردازد. جهت سنجش فرضیه پژوهش دو گروه 29 نفره از زبان آموزان پایه اول دبیرستان، در یکی از دبیرستانهای دخترانه منطقه 12 تهران انتخاب شدند. برای گروه اول، طرح درس آموزش زبان انگلیسی با رویکرد تفکر انتقادی و کاربردشناسی، بر پایه گفتگو، به صورت کندوکاومحور و طی 20 جلسه، اجرا شد و گروه دوم تنها دوره آموزش زبان انگلیسی را گذراند. در این پژوهش، از روش پیمایش خرد با رویکرد کمی و تکنیک پرسشنامه بسته پاسخ و پرسشنامه باز پاسخ و نیز جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون اختلاف میانگین ها و تحلیل محتوا استفاده شد. میانگین پیش آزمون و پس آزمون تفکر انتقادی و خواندن سطح بالای گروهی که دوره خواندن سطح بالا را گذراندند، در مقایسه با گروهی که تنها دوره آموزش زبان را گذراندند، با نسبت بیشتری ارتقاء یافته است. همچنین این گروه نسبت به گروه دوم توانستند در نوشته هایشان از اقلام کاربردشناسی مدنظر این پژوهش، بیشتر استفاده کنند.
شیوه های تدریس معلمان با تأکید بر مهارت های تفکرانتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال ششم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱
143 - 163
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف از پژوهش بررسیشیوه های تدریس معلمان با تأکید بر رشد مهارت های تفکرانتقادی در دروس هدیه های آسمان دوره ابتدایی است. روش : روش تحقیق از نظر اهداف، کاربردی و به لحاظ شیوه جمع آوری اطلاعات، آمیخته (کمی – کیفی) می باشد. جامعه آماری، کلیه کلاس های دروس هدیه های آسمان دوره ابتدایی استان قم در سال تحصیلی 1395بود. نمونه آماری شامل (50) کلاس (از هر پایه تحصیلی ده کلاس) که به شیوه تصادفی ساده انتخاب شد. ابزار پژوهش، چک لیست محقق ساخته مشاهده تدریس معلمان حاوی بیست مؤلفه بر مبنای مهارت های تفکر انتقادی (تجزیه و تحلیل، ترکیب، ارزشیابی و توضیح) بود که روایی صوری آن توسط متخصصین مورد تأیید قرارگرفت و پایایی آن86/. براساس آلفای کرونباخ به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، در بخش آمارتوصیفی، از جداول فراوانی درصد، نمودارهای مناسب، محاسبه شاخص های مرکزی و پراکندگی استفاده شده و در بخش آمار استنباطی به منظور تحلیل داده ها از آزمون (T) تک گروهی بهره گرفته شد. یافته ها: 1- میزان توجه به مهارت تجزیه و تحلیل در روش های تدریس معلمان در کل پایه های دوره ابتدایی در دروس هدیه های آسمان کمتر از میانگین است. 2- مؤلفه مهارت ترکیب در شیوه های تدریس معلمان دوره ابتدایی در دروس هدیه های آسمان پایین تر از میانگین است. 3- میانگین مهارت ارزشیابی در روش های تدریس معلمان در کل پایه های دوره ابتدایی در دروس هدیه های آسمان کمتر از میانگین است. 4- میانگین مهارت توضیح در شیوه های تدریس معلمان در کل پایه های دوره ابتدایی در دروس هدیه های آسمان گر چه نسبت به مؤلفه های دیگر در سطح بالاتری است ولی در مجموع پایین تر از میانگین است. 5- در کل توجه به مؤلفه های مهارت های تفکرانتقادی در دروس هدیه های آسمان دوره ابتدایی توجه چندانی نگردیده است. نتیجه پژوهش نشان داد که؛ شکل گیری تفکر انتقادی در دانش آموزان مستلزم تغییر رویکرد معلمان در روش های تدریس است.
اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر شیوه های حل مساله در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هفتم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
21 - 36
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر شیوه های حل مساله در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال در سال 1396 انجام شد. روش: روش پژوهش بر حسب هدف کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعه آماری شامل 60 نفر از دانشجویان دختر و پسر دوره کارشناسی حسابداری بودند که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، در دو گروه 30 نفره آزمایش و کنترل همتاسازی شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش تفکر انتقادی قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه حل مسئله کسیدی و لانگ (1996) استفاده شد. داده های گردآوری شده حاصل از طریق آمار توصیفی و استنباطی (آزمون تحلیل کوواریانس و t وابسته) و با استفاده از نرم افزار SPSS-V22 تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد آموزش تفکر انتقادی بر مهارت حل مساله در بین دانشجویان مؤثر است و پایداری آن در طول زمان نیز ماندگار بوده است. نتیجه گیری : نتیجه آموزش تفکرانتقادی، ترکیب توانایی های دانشجو است که این نیز به ارتقای توانایی در حل مساله خواهد انجامید. بنابراین می توان اذعان داشت که با رشد و پیشرفت سطوح تفکرانتقادی به عنوان توانمندی و قابلیتی اثرگذار بر حل مساله، توانایی حل مساله نیز در دانشجویان ارتقا خواهد یافت. لذا توجه به آموزش تفکر انتقادی در افزایش توانایی حل مساله دانشجویان از ضرورت های این تحقیق محسوب گردیده و برگزاری دوره هایی در این خصوص در مراکز آموزشی، به ویژه دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی توصیه می شود. هدف :این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر شیوه های حل مساله در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال در سال 1396 انجام شد. روش:روش پژوهش بر حسب هدف کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعه آماری شامل 60 نفر از دانشجویان دختر و پسر دوره کارشناسی حسابداری بودند که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، در دو گروه 30 نفره آزمایش و کنترل همتاسازی شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش تفکر انتقادی قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه حل مسئله کسیدی و لانگ (1996) استفاده شد. داده های گردآوری شده حاصل از طریق آمار توصیفی و استنباطی (آزمون تحلیل کوواریانس و t وابسته) و با استفاده از نرم افزار SPSS-V22 تحلیل شد.یافته ها:یافته ها نشان داد آموزش تفکر انتقادی بر مهارت حل مساله در بین دانشجویان مؤثر است و پایداری آن در طول زمان نیز ماندگار بوده است.
واکاوی پیامدها، چالش ها و استراتژی های مدیریت کلاس درس مبتنی بر پرورش تفکر انتقادی در علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هشتم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
101 - 80
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر واکاوی پیامدها، چالش ها و استراتژی های آموزش انتقادی در علوم انسانی می باشد. برای این منظور پیامدهای کلاس مبتنی بر تفکر انتقادی، چالش های پیش روی اعضای هیئت علمی در آموزش تفکر انتقادی و استراتژی های مناسب جهت آموزش تفکر انتقادی در حوزه علوم انسانی پرداخته شده است. رویکرد این پژوهش از نوع کیفی و خود مردم نگاری می باشد. جهت جمع آوری داده ها از ابزار مصاحبه نیمه ساختارمند استفاده شده است. نمونه پژوهش شامل 9 نفر از اعضای هیئت علمی دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه کردستان می باشد که از طریق نمونه گیری با بالاترین قدرت (بررسی مواردی که پدیده های موردنظر در آن ها بروز بسیار قوی دارد) انتخاب شده اند. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل مقایسه ای صورت گرفته است. جهت تعیین روایی پژوهش از سه روش اعتبار پذیری، انتقال پذیری و تائید پذیری استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان داد که آموزش انتقادی باعث می شود نوعی دغدغه و صمیمیت در دانشجویان به وجود آید و سبب پیشرفت تحصیلی دانشجویان نیز می شود. همچنین اعضای هیئت علمی در آموزش تفکر انتقادی با چالش ها و موانعی روبه رو بودند یکی از این چالش ها بی انگیزگی و نداشتن دانش پایه در دانشجویان عنوان شد و دومین چالش سیاست گذاری های غلط آموزش عالی بود. علاوه بر این اعضای هیئت علمی توجه به فرایندهای مدیریت کلاس و روابط مثبت استاد دانشجو را به عنوان استراتژی های و راهبردهای آموزش انتقادی را عنوان کردند.
تأثیر تدریس درس پژوهی بر توسعه حرفه ای و تفکر انتقادی آموزگاران
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر تدریس درس پژوهی بر توسعه حرفه ای و تفکر انتقادی آموزگاران شهرستان کوار است. روش پژوهش، نیمه تجربی است که از طریق طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل به اجرا درآمد. جامعه آماری شامل آموزگاران شهرستان کوار بوده که 25 نفر از آن ها به عنوان نمونه به طور تصادفی ساده انتخاب و در گروه های آزمایشی(13 نفر) وکنترل (12 نفر) جایگزین شدند. به منظورگردآوری داده ها، چهار استاندارد (طرح ریزی و برنامه ریزی آموزشی، ایجاد وحفظ جو یادگیری، سنجش و برقراری ارتباط با دیگران و ارزیابی آموزش و یادگیری) از بین استانداردهای نه گانه پرسشنامه توسعه استانداردهای حرفه ای آموزگاران ایالت کنتاکی آمریکا (1993) و پرسشنامه تفکر انتقادی ریکتس کالیفرنیا (2003) استفاده شد. روایی صوری و محتوایی ابزار توسط اساتید و کارشناسان آموزش و پرورش منطقه تأیید شد. پایایی پرسشنامه ها نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 0/84 و 0/79 به دست آمد. برای تحلیل داده ها در بخش آماری توصیفی از شاخص هایی همچون حداقل و حداکثر، میانگین و انحراف معیار و در بخش آمار استنباطی از تحلیل کوواریانس تک متغیره و چند متغیره استفاده شد. نتایج نشان داد که درس پژوهی بر افزایش توسعه حرفه ای (چهار بعد) و تفکر انتقادی (ابعاد خلاقیت و تعهد) تأثیر معنادار دارد.
اثربخشی آموزش مهارت های زندگی (تفکر انتقادی) بر تسلط بر خود و نگرش به مصرف مواد مخدر در دانش آموزان دوره متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مهارت های زندگی (تفکر انتقادی) بر تسط بر خود و نگرش به مصرف مواد مخدر در دانش آموزان دوره متوسطه بود. طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری دانش آموزان دختر دوره متوسطه ناحیه 4 شهرستان تبریز در سال تحصیلی 99-1398 بودند که از میان آن ها تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. به این ترتیب که آزمودنی های گروه آزمایش، تحت آموزش مهارت های زندگی (تفکر انتقادی)، به مدت 10 جلسه قرار گرفتند و در مقابل گروه کنترل هیچ آموزشی را دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از مقیاس پذیرش اعتیاد وید و تسلط بر خود تانجی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط آزمون آماری تحلیل کواریانس انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مهارت های زندگی (تفکر انتقادی) بر تسلط بر خود و نگرش به مصرف مواد مخدر در دانش آموزان تأثیر دارد. در واقع آموزش مهارت های زندگی باعث افزایش تسلط بر خود و کاهش نگرش مثبت به مصرف مواد مخدر در دانش آموزان می شود. بنابراین فراگیری آموزش مهارت های زندگی نقش مهمی در تسط بر خود و نگرش به مصرف مواد دانش آموزان دارد.
بررسی اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان بر تفکرانتقادی دانش آموزان پایه ششم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش فلسفه به کودکان بر تفکرانتقادی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهرری است. این پژوهش از نوع کاربردی و تجربی و به روش نیمه آزمایشی با استفاده از طرح پیش آزمون – پس آزمون همراه با گروه کنترل صورت گرفت. از میان جامعه آماری دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی شهرری، 60 نفر به عنوان نمونه انتخاب شد. آن ها در دو گروه 30 نفری کنترل و آزمایش به صورت تصادفی گمارده شدند. آموزش برای گروه آزمایش طی 10 جلسه یک ساعته انجام شد اما گروه کنترل بدون دریافت آموزش به فعالیت معمول خود ادامه دادند. آموزش با استفاده از برنامه آموزش فلسفه برای کودکان لیپمن صورت گرفت. ابزار پژوهش پرسشنامه تفکرانتقادی ریکتس بود که پایایی آن پس از اجرای اولیه بر 30 دانش آموز با استفاده از آلفای کرونباخ 82/0 به دست آمد. داده های حاصل از پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تحلیل گردید. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که آموزش فلسفه برای کودکان بر تفکرانتقادی و مؤلفه های آن (خلاقیت، تعهد، بالندگی) تأثیر معناداری داشته است و موجب افزایش آن در دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهرری شده است.
بررسی اهمیت پرورش تفکر انتقادی درکودکان با تکیه برداستان های مثنوی مولوی(رهیافتی آموزشی براساس نظریه لیپمن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف ا ز این پژوهش، دستیابی به تفکر انتقادی در داستان های مثنوی به منظور تبیین تفکر انتقادی در تعلیم و تربیت کودک است. پژوهش پیشِ روابتدا جایگاه اهمیت پرورش تفکر انتقادی در کودکان را بررسی کرده، سپس به تحلیل داستان های موجود در مثنوی ازجهت مهارت های تفکر انتقادی براساس دیدگاه لیپمن پرداخته است. روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی است. این پژوهش درصدد پاسخ به این پرسش است که آیا داستان های مثنوی به لحاظ موضوع و ساختار به نیازهای کودکان در جهت پرورش فلسفی آن ها پاسخ می دهد؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که بیش از 211 داستان ِمثنوی علاوه براین که در زمینه عاطفی نیرومندند، چالش های بالقوه ای را نیز برای پردازش شناختی در کودک فراهم می کنند. ویژگی ساخ تاری داستان ها به شی وه غیرمستقیم و تنوع موضوعات، می تواند تفکر کودکان را تحت تأثیر قراردهد و منجر به شکل گیری مهارت هایی درتفکر انتقادی ؛ مانندپرسش، استنباط و...در کودکان شود وآن ها به کمک این مهارت ها قادر خواهند بود مسائل پیرامون خویش را به روشنی درک و ارزیابی کنند
اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر خودکارآمدی تحصیلی و سبک های یادگیری دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره شانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
89 - 115
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر خودکارآمدی تحصیلی و سبک های یادگیری دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه ناحیه 2 تبریز بود. این پژوهش به شیوه نیمه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. برای انتخاب نمونه از روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای استفاده شد. ابتدا از بین مناطق شهر تبریز ناحیه 2 انتخاب شد و از بین مدارس این ناحیه، تعداد دو مدرسه به صورت تصادفی انتخاب شدند و از هر دو مدرسه، از هر کدام یک کلاس به صورت تصادفی انتخاب شده و سپس از بین دانش آموزان مدارس انتخاب شده تعداد 60 دانش آموز انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه، یک گروه آزمایش (30 نفر) و یک گروه کنترل (30 نفر) قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی مک ایلروری و بانتینگ و سبک های یادگیری کلب استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کواریانس استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش تفکر انتقادی بر خودکارآمدی تحصیلی و سبک های یادگیری دانش آموزان تأثیر دارد. به عبارت دیگر آموزش تفکر انتقادی باعث افزایش خودکارآمدی تحصیلی، سبک های یادگیری مشاهده تأملی، مفهوم سازی انتزاعی و آزمایشگری فعال می شود. همچنین آموزش تفکر انتقادی باعث کاهش سبک یادگیری تجربه عینی در دانش آموزان می شود.
تأثیر الگوی نقشه مفهومی در رشد تفکر انتقادی و پیشرفت تحصیلی دانشجویان رشته آموزش پزشکی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه : بسیاری از روشهای متداول آموزشی دانشگاهها، دانش آموختگانی را تربیت می کنند که از حل کوچکترین مسایل فردی و اجتماعی خود ناتوان هستند در صورتی که روش های آموزشی باید به گونه ای طراحی شوند که یادگیرنده را به تفکر ترغیب نماید. از این رهگذر پژوهش حاضر تأثیر الگوی نقشه مفهومی در رشد تفکر انتقادی و پیشرفت تحصیلی دانشجویان رشته آموزش پزشکی را مورد واکاوی قرار داده است روش ها: روش تحقیق از نوع نیمه تجربی بود و با استفاده از طرح دو گروهی با پیش آزمون و پس آزمون انجام شد. جامعه آماری کلیه دانشجویان کارشناسی ارشد رشته ی آموزش پزشکی دانشگاههای علوم پزشکی ایران و تهران در سال تحصیلی 1396-1397 که دو گروه 17نفره از آنها به عنوان نمونه ی در دسترس مشارکت داشتند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه ی سنجش تفکر انتقادی کالیفرنیا و آزمون پیشرفت تحصیلی بود. داده ها با استفاده از نرم افزار spss24 و آزمونهای کالموگروف - اسمیرنوف، تی مستقل و تحلیل کواریانس تحلیل گردید یافته ها : تفاوت های مشاهد شده در میزان تفکر انتقادی (04/0 = P-value ) و پیشرفت تحصیلی (00/0 = P-value ) بین دو گروهِ کنترل و آزمایش تنها از جهت به کارگیری الگوی نقشه مفهومی بوده و پیش آزمون تأثیر معناداری بر آن نداشته است. نتیجه گیری : نتایج پژوهش حاکی از تاثیر مثبت الگوی نقشه مفهومی بر افزایش تفکر انتقادی و پیشرفت تحصیلی بود. بنابراین اساتید و مسئولین آموزش عالی بایستی زمینه های لازم در جهت رشد تفکر انتقادی و کاربرد الگوی نقشه مفهومی را فراهم آورند.
مهارت ها، گرایش ها و روش های تدریس تفکر انتقادی در برنامه های درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی مهارت ها، گرایش ها و روش های تدریس تفکر انتقادی در برنامه درسی بر پایه نتایج تحقیقات مرتبط انجام شده است. رویکرد پژوهش از نوع کیفی و روش آن سنتز پژوهی است که در آن پژوهش های مرتبط به صورت نظام مند انتخاب، واکاوی محتوایی و دسته بندی شده اند. جامعه مورد مطالعه مقالات مربوط به تفکر انتقادی به زبان انگلیسی از سال 2014 تاکنون بوده است. از 120 مقاله به دست آمده به روش هدفمند، بر اساس اشباع داده ای 31 تحقیق درباره آموزش تفکر انتقادی، غربالگری و انتخاب شده اند. پس از تحلیل داده ها به روش تحلیل محتوای کیفی، کلیه مهارت ها و گرایش های تفکر انتقادی بر اساس تقسیم بندی جدیدی مرتب گردیده اند. بدین ترتیب مهارت ها به شش دسته اصلی تشخیص، گردآوری اطلاعات، واکاوی، تعمق، ارائه، سنجش و خود انتقادی و گرایش ها به هشت طبقه خردورزی، آفرینندگی، انعطاف پذیری، شفافیت، سازمان دهی، خوداتکایی، کاوشگری و تعامل تقسیم شده اند. سپس روش های تدریس تقویت مهارت ها و گرایش های تفکر انتقادی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان داده که روش های تدریس شبیه سازی، مشارکتی، بازی گروهی، کارگروهی، شش کلاه تفکر، ایفای نقش، مسئله محور، اکتشافی، پروژه محور، پژوهش محور، بارش فکری و نقشه مفهومی در اغلب پژوهش ها بر رشد مهارت ها و گرایش های تفکر انتقادی سهم قابل توجهی داشته اند.
بررسی میزان توجه به تفکر انتقادی لیپمن در کتاب تعلیمات اجتماعی پایه سوم ابتدایی
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی میزان توجه به مقوله تفکر انتقادی لیپمن در کتاب مطالعات اجتماعی پایه سوم ابتدایی با روش تحلیل محتوا است. روش این تحقیق، توصیفی از نوع تحلیل محتوا است و جامعه آماری این پژوهش کتاب مطالعات اجتماعی پایه سوم دبستان در سال تحصیلی 95-1394 است. حجم نمونه برابر با حجم جامعه می باشد. در این تحقیق به منظور روایی صوری، از متخصصان در حوزه های مختلف استفاده شده است. ابزارهای این تحقیق با توجه به الگوی تفکر انتقادی لیپمن شش زیر مولفه دارد: سؤال کردن، تحلیل و ارزیابی، استدلال کردن، ارزیابی شواهد و اظهارات، تفسیر داده ها، قضاوت صحیح . واحد تحلیل، تمام جملات و تصاویر و سؤالات کتاب بوده است. نتایج تحلیل حاکی از آن است که کتاب مطالعات اجتماعی سوم دبستان، بیشترین توجه را به زیر مقوله تحلیل و ارزیابی و کمترین توجه را به زیر مؤلفه قضاوت صحیح داشته است که با توجه به اهمیت آن در زندگی روزمره، بهتر است به این مقوله بیشتر توجه شود.
تاثیر روش افسانه زدایی علمی بر رشد تفکر انتقادی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش تعیین تاثیر روش افسانه زدایی علمی بر رشد تفکر انتقادی دانش آموزان دوره دوم متوسطه بود که با روش نیمه آزمایشی و طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل انجام شد.جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان پایه نهم دوره دوم متوسطه شهرستان تویسرکان در سال تحصیلی 97-98 بودند که از بین آنها 60 دانش آموز دختر (30 نفر گروه گواه و 30 نفر گروه آژمایش) به روش نمونه گیری در دسترس و به صورت غیرتصادفی انتخاب شدند. دانش آموزان گروه آزمایش طی 8 جلسه از طریق بحث گروهی به بررسی برخی باورها و افسانه های موجود در بین مردم پرداختند (روش سایک باسترز) و دانش آموزان گروه کنترل نیز همزمان برنامه آموزشی جاری را دریافت نمودند. جهت جمع آوری داده ها،ازآزمون تفکر انتقادی کرنل استفاده شد. نتایج نشان داد روش افسانه زدایی علمی بر رشد تفکر انتقادی دانش آموزان گروه آزمایش تاثیر دارد. در نهایت پیشنهاد شد مدارس و معلمان جهت رشد تفکر انتقادی دانش آموزان از روش افسانه-زدایی علمی استفاده کنند. همچنین روش آموزشی افسانه زدایی علمی می تواند به عنوان یک فعالیت یادگیری در تالیف کتب درسی مورد استفاده قرار گیرد.
تأثیر آموزش مهارت حل مسئله تریز بر تفکر خلاق و انتقادی دانش آموزان دوره دوم ابتدایی
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش مهارت حل مسأله تریز بر تفکرخلاق و تفکر انتقادی دانش آموزان انجام شد. جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان دختر پایه ششم دوره ابتدایی منطقه 5 شهر تهران به تعداد 3958 نفر بودند. حجم نمونه با استفاده از جدول کوهن تعداد 60 نفر تعیین گردید و به روش نمونه گیری تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. روش پژوهشی نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل استفاده نمودند. ابزار اندازه گیری شامل آزمون تفکر خلاق تورنس(1974) و پرسشنامه استاندارد تفکر انتقادی رابرت انیس(1961) بود. گروه آزمایش به تعداد شش جلسه یک ساعته تحت مداخله آموزش مهارت حل مسأله ابداعی (تریز) قرار گرفت. پس از اتمام مداخله هر دو گروه مجدداً با استفاده از آزمون تفکر انتقادی رابرت انیس و آزمون تفکر خلاق تورنس پس آزمون شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و آمار استنباطی شامل تحلیل کواریانس چند متغیره با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس انجام شد. یافته های شان داد بین گروه آزمایش و گروه کنترل تفاوت معنادار وجود دارد و بین تمامی ابعاد تفکر انتقادی (درک معنای یک عبارت، تشخیص ابهام در نحوه استدلال، نتیجه گیری منطقی و درک هماهنگی، نتیجه گیری موجه، پیروی از یک اصل و قاعده یا قانون، صحت و مقبول بودن منابع و مآخذ یک ادعا) و ابعاد تفکر خلاق (ابتکار، بسط، سیالی و انعطاف پذیری) تفاوت وجود دارد. میانگین نمرات تفکر انتقادی و تفکر خلاق درگروه آزمایش به طور معنی داری نسبت به گروه کنترل افزایش پیدا کرده بود.
روند آموزش علوم مبتنی بر کاوشگری بر ساخت دانش و توسعه مهارت های تفکر فراگیران
حوزه های تخصصی:
از مهمترین نیازهای هر جامعه، دارا بودن شهروندانی اندیشمند و کارآمد در زمینه های مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است. حاصل شدن این مهم، منوط بر ایجاد توانایی ساخت دانش توسط افراد جامعه و نیز توسعه مهارت هایی همچون تفکر انتقادی، خود رهبری، خلاقیت و نوآوری، کاوشگری و پرسشگری آنها است که آن نیز در گرو خلق نظام آموزش و پرورش با رویکرد پژوهش محوری است. از این رو، هدف این مطالعه، مروری بر تاثیر آموزش علوم با استفاده از روش کاوشگری بر ساخت دانش و توسعه مهارت های ذکر شده در فراگیران است. روش این مطالعه از نوع مروری بود و در بخش مقالات چاپ شده در خارج از کشور با گردآوری چهل مقاله از پایگاه های ساینس دایرکت، گوگل اسکولار و اسکوپوس، و در بخش مقالات داخلی از پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی، پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران و پرتال جامع علوم انسانی استفاده شد. مرور منابع جمع آوری شده نشان داد آموزش علوم با روش کاوشگری، بواسطه فعال بودن فراگیران در حین آموزش و در پی آن، ایجاد توانایی حل مسئله در آنها، منجر به کشف و ساخت دانش عمیق توسط فراگیران می گردد و همچنین بر تقویت مهارت هایی چون تفکر انتقادی، خودرهبری، خلاقیت، کاوشگری و پرسشگری آنها تاثیر مثبت دارد. در نتیجه، با استفاده از روش کاوشگری در آموزش علوم، فراگیران به شهروندانی کارآمد در جهت پیشبرد هر چه بهتر جامعه تبدیل می شوند و برای نیل به این هدف مهم، می بایست نظام های آموزشی از رویکرد آموزش محوری به سمت رویکردهای پژوهش محوری حرکت کنند.
بررسی گرایش به تفکر انتقادی در دانش آموزان دوره دوم متوسطه
حوزه های تخصصی:
یکی از اهداف مهم و اصلی تعلیم و تربیت تقویت و پرورش تفکر انتقادی است. لذا، پژوهش حاضر با هدف بررسی گرایش به تفکر انتقادی در دانش آموزان دوره دوم متوسطه استان کرمانشاه انجام گردید. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه مدارس شاهد و نمونه شهرستان کرمانشاه در سال تحصیلی 95-1394 بود. روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای است که تعداد 230 دانش آموز به چند مرحله ای تصادفی انتخاب شد. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی ریکتس (2003) استفاده شد. پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ 72/0 بود. نتایج نشان داد که در بین دانش آموزان جامعه آماری، میزان گرایش به تفکر انتقادی و مولفه های آن (به جز بالندگی) بالاتر از حد متوسط است. بین عملکرد دانش آموزان در تفکر انتقادی و مولفه های آن به تفکیک پایه و رشته تحصیلی تفاوت معناداری وجود نداشت. ضریب همبستگی تحصیلات پدر با مولفه تعهد و با گرایش به تفکر انتقادی معنادار بود. همچنین، رابطه مثبت و معناداری بین تحصیلات مادر با مولفه تعهد وجود داشت.