مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۶۱.
۲۶۲.
۲۶۳.
۲۶۴.
۲۶۵.
۲۶۶.
۲۶۷.
۲۶۸.
۲۶۹.
۲۷۰.
۲۷۱.
۲۷۲.
۲۷۳.
۲۷۴.
۲۷۵.
۲۷۶.
۲۷۷.
۲۷۸.
۲۷۹.
۲۸۰.
تفکر انتقادی
منبع:
علوم تربیتی سال ۲۰ پاییز و زمستان ۱۳۹۲ شماره ۲
81 - 98
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی تأثیر آموزش تفکر انتقادی از طریق شیوه ی سؤال پرسیدن سقراطی، بر مهارت های تفکر انتقادی دانشجویان رشته روان شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز بود. جامعه این پژوهش، شامل کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی رشته روان شناسی عمومی مشغول به تحصیل در دانشگاه آزاد واحد اهواز بودند. برای انتخاب نمونه، از بین کلیه کلاس های ارائه شده برای دانشجویان کارشناسی روان شناسی، یک کلاس 44 نفره به شیوه نمونه گیری خوشه ای، انتخاب و با استفاده از روش تصادفی ساده، به دو گروه 22 نفری تقسیم و در گروه های مداخله و گواه قرار داده شدند. طرح پژوهش، نیمه تجربی و از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. پس از برگزاری پیش آزمون، برنامه آموزشی تفکر انتقادی، طی 13 جلسه و هر هفته یک جلسه به مدت 90 دقیقه به گروه مداخله ارائه شد و سپس از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد. ابزار اندازه گیری مورد استفاده در این پژوهش آزمون تفکر انتقادی واتسون گلیزر (فرم الف) بوده است. اعتبار آزمون به روش آلفای کرونباخ 75/0 به دست آمد و تجزیه و تحلیل داده ها به روش کوواریانس یک طرفه (آنکووا) در سطح 05/0 p< (با استفاده از نرم افزار SPSS19)، انجام شد. یافته ها نشان دهنده ی وجود تفاوت معنی دار بین گروه مداخله و کنترل در نمره ی کلی تفکر انتقادی و چهار خرده مقیاس از 5 خرده مقیاس مربوطه بودند. هم چنین یافته ها نشان دهنده ی عدم تأثیر متغیرهای جنسیت و وضعیت تأهل در گروه مورد بررسی بودند.
تحلیل محتوای پایان نامه های کارشناسی ارشد و دکتری رشته تاریخ و فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه شهید چمران از نظر کاربست مؤلفه های تفکر انتقادی پیتر فسیونه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۲۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۴ شماره ۲
147 - 172
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش تحلیل محتوای کمّی و کیفی پایان نامه های کارشناسی ارشد رشته تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش و رساله های دکتری رشته فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه شهید چمران اهواز از نظر میزان کاربرد مؤلفه های تفکر انتقادی فسیونه و تبیین نحوه به کارگیری آن مؤلفه ها، در این پایان نامه ها می باشد. در تحلیل محتوا 75 پایان نامه کارشناسی ارشد و رساله دکتریِ دفاع شده طی سال های 91-1377 مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد که پایان نامه های کارشناسی ارشد در مهارت طبقه بندی با 40/10 درصد، تحلیل استدلال ها و طرح و تدوین نتایج هر کدام با 90/9 درصد، تشخیص درست مباحث و دلایل با 72/9 درصد، آزمون ایده ها و بررسی و پرسش از شواهد و اعلام نتایج با 55/9 درصد، کشف معنا و وضوح بخشیدن به معنا با 38/9 درصد، گمانه زنی در مورد نتایج بدیل با 46/5 درصد و توجیه و تبیین روند کار با 95/4 درصد، ارائه و تصریح استدلال ها با 78/4 درصد، سنجش ادعاها و استدلال ها با 43/4 درصد و خودآزمایی با 39/2 درصد بیشترین تا کمترین فراوانی را به خود اختصاص داده اند. در رساله های دکتری، مهارت اعلام نتایج و تصریح استدلال ها با 38/7 درصد و کشف معنا و وضوح بخشیدن به معنا و آزمون ایده ها با 25/6 درصد و سایر مهارت ها به یک نسبت و با 95/7 درصد به کار گرفته شده است. نتایج تحلیل محتوای کیفی نیز نشانگر این بود که در عین اینکه کوشیده شده مهارت های نقادی در پژوهش ها رعایت شود، اما این کاربست با توجه به مهارت های مورد نظر فسیونه، به نحو مطلوبی انجام نشده است
نقش تفکر انتقادی در فرایند مدیریت دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدیریت دانش[1] و تفکر انتقادی[2] دو پدیده گسترده و مهم برای سازمان ها و جامعه معاصر هستند و به خوبی مفاهیم مرتبط با آنها در ادبیات نظری علم مدیریت دانش و تفکر انتقادی بحث شده است. بااین حال، پیوندهای مفهومی موجود بین مدیریت دانش و تفکر انتقادی کمتر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته و نقش تفکر انتقادی در فرایند مدیریت دانش به خوبی تبیین نشده است. هدف از این نوشتار، پر کردن این شکاف نظری و ارائه ارتباطات مفهومی بین مدیریت دانش و تفکر انتقادی است. تجزیه وتحلیل مفاهیم تفکر انتقادی و مدیریت دانش امکان شناسایی پیوندها را در سه بعد فراهم می کند.
فقر مبانی نظری در گرایش های زبان و ادبیات فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۸
۲۳۸-۲۰۵
حوزه های تخصصی:
گرایش های مصوب رشته زبان و ادبیات فارسی در کنار برخی فایده ها، اشکالاتی بنیادین نیز دارند. مهم ترین اشکالشان فقر مبانی نظری در تعریف این گرایش هاست. همین فقدانِ بنیان های نظریِ مشخص و روشمند، موجب دخالت برخی مبانی و پیش فرض های ناآگاهانه در هدف گذاری این گرایش ها و تعریف برنامه های درسی آن ها شده است. در مقاله حاضر با مرور برخی از این گرایش ها به بحث درباره این مبانی غیرروشمند و مشکلات و آسیب های آن ها پرداخته ایم. مهم ترین این موارد عبارت اند از: فهم متعارف از ادبیات و مفاهیم وابسته، تغییر ماهیت برخی دروس و گرایش ها در اثر سلطه ادبیات عامیانه، تقلیل گرایی در نگاه به متون و موضوعات به سبب تأکید سطحی بر بومی سازی، و تکیه بر رویکرد تک رشته ای. این موارد پیوندی نزدیک با یکدیگر دارند؛ یعنی وجود یکی از آن ها (به ویژه تکیه بر فهم متعارف از ادبیات) در یک گرایش، کم و بیش دیگر اشکالات را نیز در آن گرایش ایجاد کرده است. این مبانی غیرروشمند، بیش از همه بر ضعف نگاه پژوهشی در ادبیات دانشگاهی اثرگذارند و به فاصله گرفتن از نگاه انتقادی و مسئله محور در این گرایش ها دامن زده اند. در این مقاله بر برخی دیگر از معیارها همچون توجه به رویکرد میان رشته ای برای گسترش روشمند و پژوهش محور رشته ادبیات نیز تأکید شده است.
مقایسه اثربخشی تقویت حافظه کاری و آموزش تفکرانتقادی بر راهبردهای تنظیم هیجان کودکان با اختلال یادگیری خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی تقویت حافظه ی کاری و آموزش تفکر انتقادی بر راهبرهای تنظیم هیجان کودکان با اخت الل یادگیری خاص بود. روش: پژوهش حاضر از نوع پژوهش نیمه تجربی باطرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان 9 تا 12 سال مراجعه کننده به مرکز مشکلات یادگیری خاص ناحیه 3 تبریز در نیمه دوم سال تحصیلی 1400 بود. از این بین، تعداد 60 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در 2 گروه آزمایشی و یک گروه گواه گمارش تصادفی شدند. ابزارهای مورد استفاده پژوهش، پرسشنامه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی نسخه کودکان به همراه شیوه نامه اجرایی مداخ الت تقویت حافظه ی کاری و آموزش تفکر انتقادی بود. جهت تحلیل داده ها از کوواریانس و کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته ها: بررسی اندازه اثر نشان داد که بیشترین تفاوت در راهبرد ارزیابی مجدد مثبت با ضریب 347 / 0 و راهبرد تمرکز مجدد مثبت با ضریب 254 / 0 است. بررسی میانگین های تعدیل شده نشان داد میانگین تعدیل شده ی 2 مؤلفه تمرکز مجدد مثبت و ارزیابی مجدد مثبت در گروه تفکر انتقادی به طور معنا داری بیشتر از گروه تقویت حافظه ی کاری بود و همچنین میانگین 3 مؤلفه ی سرزنش خود، نشخوار فکری و فاجعه انگاری در گروه تفکر انتقادی به طور معنا داری کمتر از گروه تقویت حافظه ی کاری بود ) 05 / .)p>0 نتیجه گیری: در گروه تفکر انتقادی به کارگیری راهبردهای سازگارانه (تمرکز مجدد مثبت و ارزیابی مجدد مثبت) به میزان معناداری افزایش پیدا کرده و تفاوت قابل توجهی میان اثربخشی آموزش تفکر انتقادی و تقویت حافظه ی کاری بر افزایش به کارگیری راهبردهای سازگارانه و کاهش به کارگیری راهبردهای ناسازگارانه تنظیم شناختی هیجان وجود داشت.
مقایسه نظرات نخبگان و مجریان در خصوص الزامات آموزش سواد رسانه ای (با رویکرد فرهنگی) به دانش آموزان ابتدایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مدیریت فرهنگی سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۳۳ و ۳۴
31 - 49
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف پژوهش: در دهه های اخیر، استفاده بی رویه کودکان از رسانه های نوین زنگ هشدار نفوذ فرهنگ غرب را در کشورمان به صدا درآورده است.با عنایت به کنترل پذیری محدود ، محدودیت گریزی و گریزناپذیری استفاده از این رسانه ها به نظر می رسد تنها راه حل بنیادین ، آموزش شیوه استفاده مناسب از انواع محتواهای رسانه های نوین باشد. در این تحقیق، با هدف تحقّق زمینه های اجماع نظرات میان نخبگان ومجریان و افزایش امکان اجرای موفق، ضمن شناسایی الزامات آموزش سواد رسانه ای به مقایسه دیدگاه های این دو گروه از آگاهی دهندگان پرداخته شده است. روش پژوهش: تحقیق حاضر به دلیل آن که به دنبال کشف الزامات آموزش سواد رسانه ای بوده است، از نوع اکتشافی و به جهت « مقایسه نظرات نخبگان و مجریان» از نوع تبیینی می باشد. در این پژوهش، از تکنیک دلفی استفاده شده است. یافته ها: در نظرات نخبگان و مجریان تنها در دو مؤلفه ، تفاوت معنادار مشاهده شد که این نتیجه، وجودِ همسویی غالب بین نظرات و دیدگاه های آنان را به اثبات می رساند. نتیجه گیری: اجماع نخبگان و مجریان در خصوص الزامات کسب « سواد رسانه ای » با رویکرد فرهنگی ویژه دانش آموزان ابتدایی محرز گردید ، لذا شرایط برای پیاده سازی موفق سواد رسانه ای در این دوره مهیا می باشد.
تأثیرسبک های یادگیری و بکارگیری نقشه های معنایی بر توانایی تفکر انتقادی دانش آموزان دوره متوسطه و بهبود یادگیری واژگان زبان انگلیسی آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۶
77 - 109
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به منظور بررسی تأثیر سبک های یادگیری و بکارگیری نقشه های معنایی برمیزان پیشرفت توانایی تفکر انتقادی دانش آموزان دوره متوسطه و بهبود یادگیری واژگان زبان انگلیسی آنان انجام شد. به منظور تحقق این هدف، 123 دانش آموز دختر پایه دوم رشته ریاضی و فیزیک از 4 ناحیه آموزش و پرورش کرج بطور تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. سپس، دانش آموزان به پرسشنامه های سبک های یادگیری (اُبرین ، 1989) و تفکر انتقادی (هانی ، 2004) در پیش و پس آزمون پاسخ دادند. همچنین، دانش آموزان به سوالات آزمون های واژگان و توانایی عمومی زبان انگلیسی در پیش و پس آزمون پاسخ دادند و نمرات آنها محاسبه شدند. طی 12 جلسه، واژگان کتاب درسی آنها با بکارگیری نقشه های معنایی در گروه آزمایش به دانش آموزان آموزش داده شدند. سپس، داده های بدست آمده مورد بررسی واقع شدند. بنابر تحلیل های آماری، معلوم شد که سبک های یادگیری از نظر آماری تأثیر چشمگیری بر توانایی تفکر انتقادی دانش آموزان و پیشرفت یادگیری واژگان آنان در گروه آزمایش و گواه نداشتند (تحلیل انووا یک سویه). اما، بکارگیری نقشه های معنایی بر پیشرفت تفکر انتقادی دانش آموزان و یادگیری واژگان آنان در گروه آزمایش از نظر آماری تأثیر قابل توجهی داشت (آزمون تی- تست مستقل) درحالیکه در گروه گواه تغییر چشمگیری مشاهده نشد. پیشنهاداتی برای پژوهش های آتی و همچنین کاربردها و محدودیت های پژوهش در پایان ارائه شدند. واژگان کلیدی: سبک های یادگیری ادراکی ، نقشه معنایی، تفکر انتقادی
بررسی مقایسه ای مهارت های تفکر انتقادی دانشجویان رشته های مختلف دکتری تخصصی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و ارزشیابی سال پانزدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۰
195 - 208
حوزه های تخصصی:
تفکر انتقادی به عنوان یکی از انواع تفکر انسان برای افراد در دوره های بالای تحصیلی ضرورت دارد. در مطالعات گذشته میزان تفکر انتقادی دانشجویان مقاطع مختلف دانشگاهی کم گزارش شده است. این پژوهش با هدف بررسی مقایسه ای تفکر انتقادی دانشجویان رشته های مختلف دکتری تخصصی اجرا گردید. روش پژوهش پس-رویدادی بود. جامعه آماری تمام دانشجویان دکتری رشته های مختلف دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز به تعداد 1210 نفر بود. حجم نمونه به روش کوکران به تعداد 212 نفر تعیین گردید. نمونه گیری به روش خوشه ای چندمرحله ای انجام گردید. داده ها از طریق فرم ب آزمون مهارت های تفکر انتقادی کالیفرنیا جمع آوری گردیده و با استفاده از آزمون های مقایسه میانگین t و تحلیل واریانس تحلیل گردید. براساس یافته ها میانگین تفکر انتقادی دانشجویان دکتری واحد تبریز، 36/5±81/18 می باشد. نمره تفکر انتقادی در دانشکده علوم انسانی، 54/5±81/19 بیشترین و در دانشکده فنی-مهندسی، 19/5±04/17 کمترین بود. میانگین نمره تفکر انتقادی در دانشکده کشاورزی از دانشکده علوم انسانی کمتر و از دانشکده فنی بیشتر بود (36/5±25/18). بین دانشجویان رشته های مختلف از نظر تفکر انتقادی، استنباط و قیاس تفاوت معنی داری وجود نداشت. ولی از نظر تحلیل، ارزیابی و استقرا تفاوت معنی دار وجود داشت. اگرچه دانشجویان با سنین کمتر قدرت تحلیل بیشتر و دانشجویان با سنین بالاتر قدرت استنباط بیشتری داشتند، اما بین تفکر انتقادی رده های سنی مختلف دانشجویان تفاوت معنی داری وجود نداشت. در این پژوهش بین تفکر انتقادی و مهارت های تحلیل، ارزیابی و قیاس مردان و زنان تفاوت معنی داری وجود داشت و تفکر انتقادی و مهارت های تحلیل، ارزیابی و قیاس خانم ها از آقایان بهتر بود. بهتر است کارگاه های آموزشی در زمینه مهارت های تفکر انتقادی برای دانشجویان (با اولویت دانشکده فنی-مهندسی) و روش های تقویت آن برای اساتید دانشگاه برگزار شود.
رابطه ذهن آگاهی، بنیان های اخلاقی – فرهنگی و تفکر انتقادی با امیدواری و ادراک خداوند در زنان متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و فرهنگ سال ۱۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۵
1 - 17
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین میزان رابطه کانونی ذهن آگاهی، بنیان های اخلاقی- فرهنگی و تفکر انتقادی با امیدواری و ادراک خداوند در زنان متاهل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان زن متأهل دانشگاه علوم پزشکی بود که از میان آن ها تعداد 180 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه امیدواری اسنایدر و همکاران (1991)، پرسشنامه ادراک خداوند لارنس (1997)، پرسشنامه ذهن آگاهی براون و ریان (2003)، پرسشنامه بنیان های اخلاقی- فرهنگی هایت و گراهام (2007) و پرسشنامه تفکر انتقادی ریکتس (2003) بود. برای تحلیل داده ها، از روش آماری ضریب همبستگی پیرسون و همبستگی کانونی استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد که بین متغیرهای پیش بین (ذهن آگاهی، بنیان اخلاقی- فرهنگی و تفکر انتقادی) با متغیرهای ملاک (امیدواری و ادراک خداوند) دو تابع کانونی معنی دار برابر با 644/0 و 293/0 وجود دارد (05/0>p). هم چنین نتایج تحلیل کانونی نشان داد که در مجموعه متغیرهای پیش بین ذهن اگاهی قوی ترین پیش بینی کننده است. در مجموعه متغیرهای ملاک، امیدواری قدرت پیش بینی کنندگی بیشتری را دارد. بنابراین با توجه به نقش پیش بینی کنندگی ذهن آگاهی، بنیان های اخلاقی- فرهنگی و تفکر انتقادی در پیش بینی امیدواری و ادراک خداوند می توان چنین نتیجه گرفت که با تمرکز بر متغیرهای پیش بین می توان، امیدواری و ادراک خداوند را در دانشجویان زن متاهل افزایش داد.
بررسی اثربخشی کاربست روش تدریس بارش مغزی بر تفکر انتقادی (مورد مطالعه: دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی شهرستان دشتستان)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی کاربست روش تدریس بارش مغزی بر تفکر انتقادی (مورد مطالعه: دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی شهرستان دشتستان) انجام شده است. روش کار: روش پژوهش نیمه تجربی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را 1259 نفر از دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی شهرستان دشتستان تشکیل دادند. حجم نمونه پژوهش 40 نفر بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. پس از اجرای پیش آزمون گروه آزمایش به مدت 6 جلسه (هر هفته یک جلسه 2 ساعته 10 تا 12) در معرض روش تدریس بارش مغزی کرمی و همکاران (1393) قرار گرفتند. نتایج: نتایج حاصل از یافته ها نشان داد که کاربست روش تدریس بارش مغزی موجب بهبود تفکر انتقادی آزمودنی های گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه شده است که نشان از تاثیر مثبت کاربست روش تدریس بارش مغزی بر تفکر انتقادی در آزمودنی های گروه آزمایش نسبت به گروه گواه دارد. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت روش تدریس بارش مغزی در بین دانش آموزان می توان به بهبود تفکر انتقادی آنان در مدارس کمک فراوانی نمود.
بررسی کیفیت و میزان طرح مهارت های زندگی در کتاب های پرخواننده ی کودکان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان (در بازه زمانی 1385 -1395)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مهارت های ده گانه زندگی، مهارت هایی هستند که یک انسان اجتماعی باید تا حد مقبولی این مهارت ها را کسب کرده باشد. اگر این مهارت ها از کودکی به درستی به فرد آموزش داده شود، وی در دوران بزرگ سالی می تواند رفتار سازگارانه ای با دیگران و دنیای پیرامون خود داشته باشد. یکی از ابزارهایی که می توان به کمک آن، مهارت های زندگی را به کودکان آموخت و در آن ها نهادینه کرد، آموزش مهارت های زندگی به کمک کتاب کودک است. کتاب های کودکان، به خصوص کتاب های داستانی، ابزاری توانمند برای آموزش مهارت های زندگی به کودکان مخاطب هستند. هدف از انجام این پژوهش بررسی چندوچون طرح مهارت های زندگی در کتاب های پرخواننده کودکان و پاسخ به این پرسش است: مهارت های زندگی در کتاب های محبوب کودکان به چه میزان وجود دارد و هر مهارت، چگونه در داستان طرح شده است؟ گردآوری اطلاعات در این پژوهش به روش کتابخانه ای و تجزیه وتحلیل اطلاعات به روش تحلیل محتوای کیفی کمی انجام شده است. پس از استخراج عناوین کتاب های پرخواننده، به تحلیل آثار طبق مهارت های زندگی پرداخته شد و درنهایت، فراوانی مؤلفه ها در کتاب ها به دست آمد و سپس با یکدیگر مقایسه شد. پس از بررسی انجام شده این نتیجه به دست آمد که همه ی مهارت ها در کتاب های پرخواننده کانون پرورش فکری (تألیف و ترجمه) مطرح شده است. مهارت تفکر انتقادی و مهارت های ارتباطی بیشترین بسامد و خودآگاهی، کنترل هیجانات منفی و تفکر خلاق کمترین بسامد را دارند. بیشتر کتاب هایی که مهارت تفکر انتقادی در آن ها مطرح شده است، به کودک می آموزند که بدون تحقیق و دانستن جوانب موضوع درباره ی آن اظهارنظر نکنند.
رابطه بین اهمالکاری سازمانی و مؤلفه های سرمایه روانشناختی در کارکنان: نقش واسطه ای تفکر انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۶ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۲)
160 - 170
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش واسطه ای تفکر انتقادی در رابطه بین اهمالکاری و سرمایه روانشناختی(تاب آوری.خود کارآمدی، امید و خوشبینی) در کارکنان بود. روش پژوهش، توصیفی و از نوع طرحهای همبستگی و روش مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه کارکنان بانک پارسیان در سال98-99 با حجم 2600 نفر بود و 300 نفر نمونه با روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. ابزارهای سنجش، پرسشنامه اهمالکاری سازمانیSOP،مقیاس سرمایه روانشناختی لوتانزوآولیو(2007) و پرسشنامه تفکر انتقادی ریکتس بودند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS25 و نرم افزار لیزرل انجام شد. طبق نتایج به دست آمده بار عاملی مسیر مستقیم تاثیر متغیر سرمایه روانشناختی بر متغیر اهمالکاری معنیدار نبود،اما با میانجیگری متغیر تفکر انتقادی این مسیر معنیدار شد. سپس به جهت اصلاح مدل، مسیرهایی که بار عاملی آنها معنیدار نبود، حذف گردید.در نهایت مدل اصلاح شده دارای برازش مطلوب و مناسبی بود.در مدل نهایی همه بارهای عاملی معنیدار بودند که نشان از رابطه قوی بین متغیرهای مشاهده شده و متغیرهای مکنون داشت.
تبیین تفکر انتقادی در رویکرد برساختگرایی (تحلیل واسازانه قرآنی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۲)
45 - 62
حوزه های تخصصی:
نظریه های تفکر انتقادی بطورکلی به دو دسته تقسیم میشوند: نظریه ها یی که معطوف به بیان ویژگیهای مثبت و منفی پدیده های گوناگون، ازجمله انسان هستند و نظریه قرآنی که تفکر انتقادی را مبتنی بر اعتقاد به دامنه باز، خلاقانه و نامحدود دانش خداوند قلمداد میکند. با بچالش کشیدن مضامین مندرج در رویکرد بیان ابعاد مثبت و منفی، فضا برای به میدان آمدن دیدگاه معرفت متغیر و خلاقانه هموار میگردد؛ بدین صورت که تعلیم و تربیت بیش از پیش، ماهیتی دینی و بینهایت بخود میگیرد. در علم و دانش و بتبع آن، محتوای دروس مبتنی بر تفکر انتقادی، جنبه نامحدودنگرانه غالب است و تحت تأثیر دیگر ابعاد نظام فلسفی، یعنی ارزشها و معرفت، شکل میگیرد. فرایند باز و نامحدود بُعد تفکر انتقادی قرآنی، منجر به رجحان رویکردهای خلاقانه و استفاده مؤثر از آنها در امر آموزش میشود. پژوهش حاضر تلاش میکند تفکر انتقادی مبتنی بر رویکرد ابعاد برساختگرایی معرفت انتقادی باز و نامحدود قرآنی را تبیین نماید. واسازی بمعنی تحلیل و بازخوانی هر موضوعی بشیوه مرکززدایی از آن و یافتن ابعادی از موضوع است که اغلب از آن غفلت میشود.
مفهوم سازی خود اندیشی انتقادی در منابع اسلامی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف مفهوم سازی خوداندیشی انتقادی در منابع اسلامی انجام شده است. روش پژوهش تحلیل کیفی محتوای متون دینی (شجاعی، 1399) بود که برای فهم و استنباط روان شناختی از منابع اسلامی کاربرد دارد. جامعه اسنادی پژوهش را قرآن کریم و کتاب های اصول کافی، میزان الحکمه و بحارالانوار تشکیل می داد. نمونه عبارت بود از هر واژه، عبارت یا گزاره ای که در مفهوم شناسی خوداندیشی انتقادی کاربرد داشته باشد. اعتبارسنجی براساس دو شاخص متقن و مفید بودن و با استفاده از دو روش کیفی و کمّی انجام شد. در روش کیفی استنباط های انجام شده از آیات و روایات در اختیار سه نفر از کارشناسان قرار گرفت و از آنها خواسته شد که در مورد مؤلفه ها و ابعاد خوداندیشی انتقادی نظر خود را بیان کنند. در روش کمّی متقن بودن براساس نظر چهارده نفر از متخصصان و محاسبه نسبت روایی محتوا (CVR) و شاخص روایی محتوا (CVI) بررسی شد. مفید بودن یافته ها براساس نظر سه کارشناس و محاسبه ضریب کاپا مورد سنجش قرار گرفت. نتایج نهایی 31 نشانه برای خوداندیشی انتقادی را نشان داد که براساس تشابه کارکردی در قالب پنج مؤلفه تأمل و بازنگری در خود (شامل7 نشانه)، خودنظارتی فعال (6 نشانه)، نگرش واقع بینانه به زندگی (5 نشانه)، تعالی جویی ( 5 نشانه) و خودگاهی پدیداری ( 4 نشانه) تدوین شد. نتایج CVR و CVI به ترتیب بالاتر از 59/0 و 79/0 و ضریب کاپا برای هر پنج مؤلفه در دامنه نسبتاً خوب تا عالی (20/0-1) به دست آمد. درنتیجه خوداندیشی انتقادی یک فرایند شناختی فعال، هدفمند و سازمان یافته است که با استفاده از آن فرد به بررسی و بازنگری شناخت ها، باورها، تفکرات، ارزش ها، احساس ها و رفتارهای خود می پردازد. اندازه گیری خوداندیشی انتقادی با توجه به نواحی جدول زندگی (تفریح و سرگرمی، روابط اجتماعی، حالات خلقی، انگیزش، معنویت و دینداری، برنامه ریزی، سلامت، معیشت و کار) بررسی شد که نتیجه آن به صورت «نیمرخ وضعیت زندگی» و تعیین نمره فرد از 1 تا 10 در هر محور مشخص می شود.
ارائه و اعتباریابی مدل بکارگیری شیوه تفکر انتقادی در آموزش حسابداری در دانشگاه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش حسابرسی سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۱
۲۸۴-۲۵۸
حوزه های تخصصی:
امروزه یکی از مهمترین چالش های دانشگاه ها، آموزش رشته های دانشگاهی؛ از جمله حسابداری است. از چالش های مهم قرن بیست و یکم، چگونگی تربیت دانشجویانی است که از آمادگی لازم برای رویارویی با جامعه پویا و در حال تغییر برخوردار باشند. فرآیند یادگیری حسابداری باید به گونه ای طراحی شود که بتواند توانایی تفکر انتقادی دانشجویان را توسعه دهد. بدین جهت ارائه مدل بکارگیری شیوه تفکر انتقادی در آموزش حسابداری در دانشگاه های کشور مورد توجه محققین بوده است. پژوهش حاضر در دو مرحله کیفی و کمی انجام شد: در مرحله کیفی، با استفاده از ادبیات تحقیق و نظر خبرگان، عوامل مؤثر بر آموزش حسابداری با رویکرد تفکر انتقادی شناسایی و دسته بندی شدند؛ در مرحله کمی، مدل به دست آمده با مدل سازی معادلات ساختاری آزمون شد. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی، شامل اساتید برجسته حسابداری ودر بخش کمی، شامل اساتید و دانشجویان دکترای حسابداری دانشگاه ها بودند. حجم نمونه در مرحله کیفی، 12 نفر و در مرحله کمّی، شامل 286 نفر بود. نتایج حاصل از عناصر الگوی استخراج شده نشان داد که شرایط علی بر شرایط محوری؛ شرایط محوری، زمینه ای، مداخله گر بر راهبردها، و راهبردها بر پیامدها تاثیر معناداری داشته اند. همچنین نقش میانجیگری موثر شرایط محوری و عوامل راهبردی تایید شد. نتایج حاصل، بدین مفهوم است که مدل ارایه شده همه عوامل در جایگاه های علت و معلولی، نقش موثری دارند. در پایان شاخص اصلی مدل پارادایمی داده بنیاد از برازش مطلوبی برخوردار بوده است. نتایج این تحقیق، می تواند الگویی راهبردی و کاربردی برای مدرسین و آموزشکده های آموزش حسابداری باشد.
اثربخشی بسته آموزشی تفکر انتقادی بر نحوه استفاده و نگرش نوجوانان به شبکه های اجتماعی مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۰
83 - 104
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی بسته آموزشی تفکر انتقادی در نگرش نوجوانان و استفاده آسیب زا از شبکه های اجتماعی مجازی در بین دانش آموزان مقطع متوسطه دوم می باشد.روش پژوهش حاضر، از نوع آزمایشی و با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر اسفراین در سال 1400-1401 را شامل می شد، که با توجه به نوع پژوهش 40 نفر از دانش آموزان با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایشی جایگزین شدند. در این پژوهش به گروه آزمایش در یازده جلسه 60 دقیقه ای بسته آمورشی تفکر انتقادی داده شد؛ اما گروه گواه، مداخله ای دریافت نکرد. ابزار تحقیق، پرسش نامه نگرش نسبت به اینترنت (IAS-4)که دارای 40 سوال و پرسش نامه محقق ساخته استفاده آسیب زا از شبکه های اجتماعی که دارای 52 سوال است. اعتبار و پایایی پرسش نامه محقق ساخته با استفاده از روش اعتبار صوری تعیین اعتبار و جهت تعیین پایایی آن از ضریب آلفای کرونباخ (89/0) گزارش شده است.داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیری تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که بسته آموزشی تفکر انتقادی در استفاده آسیب زا از شبکه های اجتماعی مجازی تفاوت معنی داری را بین دو گروه به وجود آورده است (01/0 > P , 224/44= 51 , 4 F ,150/0=W). همچنین یافته ها نشان داد که بسته آموزشی تفکر انتقادی در نگرش نوجوانان به شبکه های اجتماعی مجازی بین گروه های آزمایشی تفاوت معنی داری وجود دارد (01/0 > P , 451/20= 51 , 4 F ,384/0=W). از نتایج این پژوهش برای کاهش رفتارهای آسیب زا در استفاده از شبکه های مجازی در بین دانش آموزان می توان بهره برد.
شناسایی پیشایندها و پیامدهای تفکر انتقادی با روش آموزش شناختی در دانش آموزان
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: از جمله اهداف آموزش معاصر دانش آموزان گشودگی به تنوع، به چالش کشیدن باورها و ارزش های خود و یادگیری از تنوع است تا به شهروندان فعال و مسئول باشند و تمایل به پذیرش چالش ها داشته و دیدگاه های جامع و پیچیده تری نسبت به جهان و روابط اجتماعی داشته باشند. این پژوهش با هدف بررسی پیشایندها و عوامل اثر گذار بر تفکر انتقادی و پیامدهای تفکر انتقادی دانش آموزان انجام گرفت. روش پژوهش: روش پژوهش کیفی اکتشافی از نوع تحلیل محتوا با ابزار مصاحبه می باشد. جامعه آماری پژوهش مبتنی بر مقالات معتبر ادبیات تفکر انتقادی و انجام مصاحبه 21 نفر از اساتید صاحب نظر، خبرگان، مدیران و معلمان مسلط به آموزش شناختی و تفکر انتقادی تا رسیدن با اشباع نظری انجام شد و روش تجزیه و تحلیل داده ها به صورت کیفی و با کد گذاری مفاهیم، مقوله فرعی و مقوله اصلی در نرم افزار MAXQDA-2020 انجام گرفت. یافته ها: پیشایندهای تأثیرگذار بر تفکر انتقادی شامل آموزش شناختی، تعارض شناختی، پرسشگری و حل مسئله، یادگیری مبتنی بر مشکل و یادگیری پروژه محور است. پیامدهای تفکر انتقادی شامل اصلاح اقدامات جهت آموزشی پایدار، توانمند شدن دانش آموزان، یادگیری شناختی و قضاوت عقلانی است. نتیجه گیری: نتایج نشان داد آموزش شناختی، تعارض شناختی، پرسشگری و حل مسئله، یادگیری مبتنی بر مشکل و یادگیری پروژه محور بر تفکر انتقادی اثر گذار هستند و سبب پیامدهای اصلاح اقدامات جهت آموزشی پایدار، توانمند شدن دانش آموزان، یادگیری شناختی و قضاوت عقلانی می شود.
اثربخشی روش تدریس علوم تجربی دوره ابتدایی بر اساس رویکرد فولن بر تفکر انتقادی و خلاقیت دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه درسی دوره ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
168 - 183
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی اثربخشی روش تدریس علوم تجربی دوره ابتدایی بر اساس رویکرد فولن بر تفکر انتقادی و خلاقیت دانش آموزان بود. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون–پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش را دانش آموزان پسر دوره ابتدایی شهر اصفهان در سال تحصیلی 1399-1400 تشکیل دادند. از مدارس شهر اصفهان یک مدرسه پسرانه به صورت در دسترس انتخاب و از آن مدرسه دو کلاس پایه سوم دوره ابتدایی که هر کدام 25 دانش آموز داشتند، به تصادف به عنوان گروه آزمایش و کنترل در نظر گرفته شدند و به پرسشنامه تفکر انتقادی (CTQ) و پرسشنامه خلاقیت (TTCT) به عنوان پیش آزمون پاسخ دادند. در ادامه، گروه آزمایش با روش تدریس علوم تجربی دوره ابتدایی بر اساس دیدگاه فولن مورد آموزش این درس در یک نیم سال و طی چهار ماه قرار گرفتند در حالی که گروه کنترل آموزش مرسوم را دریافت نمودند. در نهایت بعد از اتمام نیم سال تحصیلی، پس آزمون به اجرا درآمد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و به روش تحلیل کواریانس انجام شد. نتایج نشان داد با کنترل نمرات پیش آزمون هر دو گروه، اثر تدریس علوم تجربی دوره ابتدایی بر اساس دیدگاه فولن بر تفکر انتقادی و خلاقیت معنی دار بوده و این روش تدریس باعث شده است تا تفکر انتقادی و خلاقیت دانش آموزان، افزایش یابد. بنابراین از این روش تدریس به عنوان روشی کارآمد در آموزش علوم تجربی دوره ابتدایی می توان بهره برد.
پیش بینی حل مسأله خلاق براساس تفکر انتقادی و سبک های یادگیری در دانش آموزان دختر متوسطه دوره دوم شهر اراک
منبع:
آموزش پژوهی دوره ۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۴)
10 - 21
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر پیش بینی حل مساله خلاق در دانش آموزان دختر دبیرستانی بر اساس تفکر انتقادی و سبک های یادگیری است. پژوهش حاضر از لحاظ هدف جزء پژوهش های کاربردی و از لحاظ روش از نوع مطالعات همبستگی است. جامعه پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر اراک در سال تحصیلی 00-1399 بودند که از بین آنها با استفاده از فرمول نمونه گیری فیدل و تاباچنیک (2007) تعداد 106 نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه حل مسأله خلاق هپنر و پترسون (1982)، تفکر انتقادی ریکتس (2003) و سبک یادگیری فلدر و سولومون (2003) بود. برای تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss25 از آزمون رگرسیون خطی چندگانه و تحلیل واریانس یک طرفه استفاده شد. یافته ها نشان داد براساس تفکر انتقادی و سبک های یادگیری می توان حل مسأله خلاق دانش آموزان را یش بینی نمود. همچنین نتیجه فرضیه های فرعی پژوهش نشان داد ابعاد و مولفه های تفکر انتقادی و مولفه های سبک های یادگیری قادرند حل مسأله خلاق را در دانش آموزان پیش بینی نمایند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که با ارتقاء تفکر انتقادی و تغییر سبک های یادگیری می توان به شکوفا شدن حل مسأله خلاق دانش آموزان کمک کرد.
نقش عکس تاریخی در توسعه تفکر انتقادی در آموزش تاریخ
حوزه های تخصصی:
تجربه بصری انسان نخست به خاطر یادگیری، فهم و واکنش او نسبت به محیط اوست. یادگیری در انسان به صورت های مختلف انجام می پذیرد. یکی از این روش ها استفاده از عکس است. انسان ها با نگاه کردن به عکس ، تصاویر را به ذهن منتقل می کنند، مغز انسان علاقه زیادی به تحلیل و ذخیره اطلاعات به صورت بصری دارد تا جائی که حتّی ارتباط میان اشیاء و اطلاعات را به شکل دیداری ذخیره می کند نه واژگانی. بنابراین بهره گیری از عکس در تدریس تاریخ در صورتی که با طراحی و اندیشه معلم و رعایت اصول یادگیری- یاددهی انجام گیرد موجب تقویت سواد بصری و توسعه مهارت تفکر انتقادی در دانش آموزان می شود. منظور از تفکر انتقادی، مجموعه ای از نگرش ها و مهارت های فکری است که برای تحلیل و فهم و استدلال به کار می آید. آموختن تفکر نقادانه به تمرین نیاز دارد و استفاده از عکس در آموزش تمرین خوبی در این زمینه است. سئوال پژوهش حاضر اینست که استفاده از عکس های تاریخی در آموزش تاریخ چگونه موجب توسعه تفکر انتقادی در فراگیران می شود؟ یافته های پژوهش که با استفاده از روش تحلیل تاریخی و مستند به شواهد انجام گرفته بیانگر آنست که استفاده از عکس های تاریخی موجب رشد سواد بصری فراگیران و بازنمائی واقعیّات گذشته شده و با تقویت قدرت تفسیر ، تحلیل و ارزیابی در توسعه تفکر انتقادی فراگیران نقش آفرین است.