مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
تفکر انتقادی
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه ی تفکر انتقادی و خلاقیت دانش آموزان دوزبانه ی ارمنی- فارسی زبان با دانش آموزان تک زبانه ی فارسی زبان بوده که به روش علی– مقایسه ای صورت گرفته است. نمونه ی پژوهش در مجموع شامل 120 دانش آموز دختر و پسر مقطع اول متوسطه بوده اند که 60 نفر از آنها دوزبانه (30 دختر و 30 پسر) و 60 نفر دیگر تک زبانه (30 دختر و 30 پسر) بوده اند که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده اند. ابزار جمع آوری داده ها آزمون سنجش خلاقیت عابدی و آزمون تفکر انتقادی کالیفرنیا فرم ب بوده است و برای تحلیل داده ها از آزمون t برای گروه های مستقل استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که بین دانش آموزان دوزبانه و تک زبانه در میانگین نمرات خلاقیت و تفکر انتقادی و خرده مقیاس های هریک هیچ گونه تفاوت معناداری وجود نداشت و همچنین دانش آموزان دختر و پسر نیز در میانگین نمرات تفکر انتقادی و خلاقیت و هریک از خرده مقیاس های آن ها به جز در خرده مقیاس انعطاف پذیری از بین خرده مقیاس های خلاقیت، هیچ گونه تفاوت معناداری با یکدیگر نداشته اند. بنابر این شاید بتوان گفت که دوزبانگی را نباید یک نقص و یا مانعی بر سر راه رشد مهارت های شناختی مانند مهارت خلاقیت و تفکر انتقادی دانش آموزان دوزبانه دانست چرا که دوزبانه ها نسبت به تک زبانه ها عملکرد ضعیف تری نداشته اند.
اثربخشی آموزش فلسفه به شیوه حلقه کندوکاو بر تفکر انتقادی در دانشآموزان دوره ابتدائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر اثربخشی آموزش فلسفه به شیوه حلقه کندوکاو بر تفکر انتقادی و ابعاد آن در دانش آموزان دختر پایه پنجم ابتدایی شهر یزد بود. جامعه موردمطالعه این پژوهش کلیه دانش آموزان پایه پنجم شهر یزد در سال تحصیلی 95-1394 بودند. روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. بدین منظور 30 دانش آموز با بهره گیری از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. ابزار پژوهش برای گردآوری داده ها، پرسشنامه تفکر انتقادی واتسون -گلیزر بود. آموزش فلسفه به شیوه حلقه کندوکاو طی ۱۲ جلسه ۶۰ دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا گردید. نتایج بررسی فرضیه ها از طریق تحلیل کوواریانس (سطح معناداری 05/0) نشان داد که آموزش فلسفه بر تفکر انتقادی و ابعاد آن (استنباط، استنتاج، تعبیر و تفسیر و ارزشیابی استدلال های منطقی) مؤثر است و باعث بهبود آن ها شده است.
بهره گیری از کارکرد برنامه درسی پنهان به منظور رشد تفکر انتقادی دانشجویان در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابتدایی ترین اقدام برای بهبود کیفیت تفکر انتقادی دانشجویان، بالا بردن انگیزه استفاده از فکر کردن به عنوان کلیدی ترین عامل کسب موفقیت در تحصیل و زندگی است؛ چرا که کسب مهارت های درگیر در تفکر انتقادی در جریان برنامه درسی رسمی، به تنهایی نمی تواند ضامن معتبری برای پرورش این مهارت ها و در نهایت، کاربست آن در موقعیت های مختلف باشد. بنابراین، یکی از مؤثرترین اقدامات در این راستا، بهبود جنبه های نگرشی تفکر انتقادی، توجه به کارکرد برنامه درسی پنهان در آموزش عالی است که می تواند با اهداف برنامه درسی رسمی همسو نباشد. از این رو، مقاله حاضر با استفاده از روش تحلیل اسنادی، ضمن تبیین جایگاه برنامه درسی پنهان در آموزش عالی و بررسی نسبت آن با تفکر انتقادی، به تشریح سازوکار تأثیرگذاری و کاربست های برنامه درسی پنهان آموزش عالی در جهت رشد تفکر انتقادی می پردازد. با توجه به کارکرد بیشتر برنامه درسی پنهان در آموزش عالی که به دلیل آزادی عمل برنامه درسی رسمی است، نسبت برنامه درسی پنهان با بعد نگرشی تفکر انتقادی و نیز توجه به برنامه درسی پنهان در تعلیم و تربیت آزاد در جهت ایجاد گرایش به تفکر انتقادی بحث شده است. در ادامه، برنامه درسی پنهان حاصل از روش تدریس دیالکتیکی به منظور رشد تفکر انتقادی فراگیران تشریح شده است.
پیش بینی تفکر انتقادی بر اساس خلاقیت هیجانی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با وجود اینکه خلاقیت هیجانی نقش مهّمی در سازگاری و روابط بین فردی آدمی بازی می کند، به دلیل تازگی مفهوم آن در ادبیات روانشناختی از زمان مطرح شدن آن تا کنون، تحقیقات خیلی کمی به منظور کشف همبسته های مرتبط با آن انجام شده است. هدف از پژوهش حاضر پیش بینی تفکر انتقادی به وسیله ی خلاقیت هیجانی و مولفه های آن در دانشجویان بود. جامعه ی آماری پژوهش کلیه دانشجویان دانشگاه شیراز بود. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 156 نفر از بین دختران و پسران دانشگاه شیراز انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها پرسشنامه های خلاقیت هیجانی و تفکر انتقادی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل های رگرسیون چندگانه صورت گرفت. نتایج مطالعه ی حاضر نشان داد که بین خلاقیت هیجانی و تفکر انتقادی به طور مثبت رابطه وجود داشت. همچنین تفکر انتقادی با مؤلفه های اثربخشی/ اعتبار و آمادگی خلاقیت هیجانی رابطه ی معنادار و مثبت داشت، امّا با مؤلفه ی بداعت رابطه ی معناداری را نشان نداد. خلاقیت هیجانی با مؤلفه های نوآوری، پختگی و دغدغه ی فکریِ تفکر انتقادی رابطه مثبت داشت. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که خلاقیت هیجانی به طور معنادار و مثبت توانست تفکر انتقادی را پیش بینی کند. همچنین آزمون رگرسیون چندگانه نیز نشان داد که از بین مؤلفه های خلاقیت هیجانی فقط مؤلفه ی اثربخشی/ اعتبار به طور معنادار تفکر انتقادی را پیش بینی می کند. بنابر نتایج به دست آمده از مطالعه ی حاضر می توان ادعا کرد که خلاقیت هیجانی نقش مهمی در تفکر انتقادی دارد.
پیش بینی گرایش به تفکر انتقادی با استفاده از ابزارهای فناوری اطلاعات و ارتباطات در دانشجویان آموزش از راه دور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از اهداف اصلی در آموزش مبتنی بر فناوری اطلاعات و ارتباطات، پرورش مهارت های تفکر انتقادی است. تفکر انتقادی برای زیستن اندیشمندانه و سازگاری با تغییرات و تحولات سریع اجتماعی ضروری است. از این رو هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه میان استفاده از ابزارهای فناوری اطلاعات و ارتباطات با میزان گرایش به تفکر انتقادی در دانشجویان آموزش از راه دور بود. روش پژوهش توصیفی پیمایشی بود. جامعه آماری دانشجویان پیام نور (آموزش از راه دور) شهر اصفهان بودند که 100 نفر آنها به طور تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابراز گردآوری داده ها، پرسشنامه استفاده از ICT و پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی کالیفرنیا بود. یافته ها نشان داد میانگین نمره های کل گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان 31/276 بود که نشان دهنده گرایش متزلزل است. همچنین میان میزان آشنایی با ابزارهای فناوری اطلاعات و ارتباطات، اهداف علمی- پژوهشی و اهداف آگاهی از اخبار و اطلاعات با گرایش به تفکر انتقادی رابطه معناداری مشاهده شد.
بررسی رابطه تفکر انتقادی پزشکان با سطح رضایتمندی بیماران در مرکزآموزشی درمانی سینای تبریز(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و اهداف:هدف اصلی نظام بهدات، تأمین سلامت افراد جامعه و ارائه خدمات مطلوب جهت رضایت بیماران می باشد. تفکر انتقادی نیز فرآیندی است که به موجب آن فرد نظرات، اطلاعات و منابع فراهم کننده اطلاعات را ارزیابی نموده و به طور منسجم و منطقی نظم بخشیده با عقاید و اطلاعات دیگر مرتبط می کند تا به شکلی مطلوب درآید؛ بنابراین هدف این پژوهش بررسی رابطه تفکر انتقادی پزشکان با سطح رضایتمندی بیماران در مرکز آموزشی درمانی سینای شهر تبریز می باشد.
تفکر انتقادی حلقه مفقوده نظام آموزشی کشور
هدف از پژوهش حاضر، پرداختن به اهمیت مهارت تفکر انتقادی و بررسی وضعیت آن در نظام آموزشی کشور است، چراکه پرورش و رشد تفکر انتقادی در شکوفایی استعدادهای یادگیرندگان در جهت کاربست مهارتهای لازم به منظور تولید دانش و تحکیم پایههای علمی در زمینه رشد و توسعه فردی و اجتماعی نقش مهمی را بر عهده دارد و نشانگری مهم در قلمرو تحول علمی به شمار میآید. پژوهش حاضر به روش توصیفی_تحلیلی گردآوری شده که با واکای در ادبیات پژوهش پس از استخراج دادهها، بررسی و دستهبندی فیشهای جمعآوری شده تبیین و تحلیل انتقادی محتوای صورت گرفت و همچنین نگاشته حاضر، درصدد تبیین و پاسخگویی به چهار پرسش؛ چیستی و دیرینهشناسی مفهوم تفکر انتقادی؟ واکاوی جایگاه تفکر انتقادی در اسلام؟ کاوش در اهمیت پرورش تفکر انتقادی در آموزشهای تحصیلی؟ و بررسی وضعیت مهارت تفکر انتقادی در نظام آموزشی فعلی کشور و رهیافتهای عملی جهت ارتقاء مهارت تفکر انتقادی در یادگیرندگان؟ است. براساس یافتههای این پژوهش پیشنهاد میشود؛ بازنگری در روشهای آموزشی با تأکید بر روش های آموزش گروهی، پرسش و پاسخ، فعال از سطح ابتدایی تا عالی، برگزاری کارگاههای آموزشی به منظور آشنایی یاددهندگان و یادگیرندگان با مهارتهای تفکر انتقادی و چگونگی کاربست آن، تغییر و تحول در سر فصلهای کتابهای درسی از سطوح ابتدایی تا عالی با گنجاندن مهارت تفکر انتقادی مورد توجه قرار گیرد.
بررسی تأثیر رهبری هوشمند بر عملکرد آموزشی اعضای هیات علمی دانشگاه های دولتی شهر زاهدان با نقش میانجی تفکر انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر رهبری هوشمند بر عملکرد آموزشی اعضای هیات علمی دانشگاه های دولتی شهر زاهدان با نقش میانجی تفکر انتقادی است. روش پژوهش از نوع توصیفی – پیمایشی، مبتنی بر معادلات ساختاری است و جامعه آماری شامل کلیه اعضای هیات علمی دانشگاه های دولتی شهر زاهدان می باشد، حجم نمونه از بین 666 نفر طبق فرمول کوکران و با استفاده از واریانس جامعه برابر با 120 نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای برآورد شده است. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ها ی رهبری هوشمند (محقق ساخته )، تفکر انتقادی و عملکرد آموزشی (استاندارد) استفاده شده که روایی محتوایی به تایید متخصصان و روایی سازه از طریق تحلیل عاملی تایید گردید و پایایی نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برابر با 97/0، 93/0و 99/0 محاسبه شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای آماری spss23 و PLS استفاده شده است. یافته ها ی پژوهش نشان داد، رهبری هوشمند با ضریب مسیر ( 33/0) بر عملکرد آموزشی؛ و رهبری هوشمند با ضریب مسیر (58/0) بر تفکر انتقادی؛ و تفکر انتقادی با ضریب مسیر (28/0) بر عملکرد آموزشی تاثیر گذار بوده است. بنابراین، رهبری هوشمند با تأکید بر مدیریت هدف، عواطف و احساسا؛ معنا و هدفمندی و توسعه روحیه کار تیمی و گروهی و پرورش و تقویت حس جستجوگری می تواند بر عملکرد اعضای هیات علمی تاثیرگذار باشد و بر توسعة روزافزون و همه جانبه دانشگاه ها بیفزاید .
طراحی مدل فرهنگ تفکر انتقادی اعضای هیئت علمی دانشگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی نقش فرهنگ سازمانی در ارتقای تفکر انتقادی است تا با بررسی و تحلیل ارتباط بین این متغیرها بتوان مدل مناسب را در جهت ارتقای تفکر انتقادی اعضای هیئت علمی ارائه کرد. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش ترکیبی از روش کیفی و کمی استفاده شده است. از نظر نوع داده ها توصیفی و روش گردآوری داده ها دلفی/ پیمایشی می باشد که در جامعه آماری سی نفره از خبرگان دانشگاه های کشور و 320 نفری اعضای هیئت علمی شمال غرب کشور، صورت گرفته است. بر اساس نتایج به دست آمده با استفاده از مبانی نظری تحقیق و نظرات خبرگان، فرهنگ سازمانی مناسب جهت ارتقای تفکر انتقادی از 9 بعد، 42 مؤلفه و 75 گویه تشکیل می شود. نتایج تحقیق بیانگر آن است که بعد فرهنگ برنامه ریزی تأثیر معکوس در ارتقای تفکر انتقادی دارد، همچنین نتایج تحقیق بیانگر این است که فرهنگ غالب سازمانی در دانشگاهها فرهنگ علمی می باشد ولی فرهنگ فوق در وضعیت فعلی اثر معکوس در ارتقای تفکر انتقادی دارد. این نتیجه با در نظر گرفتن این موضوع که نمره تفکر انتقادی اعضای هیئت علمی پایین تر از حالت متوسط می باشد، دارای همخوانی می باشد.
بررسی تدریس معلمان با تاکید بر مهارت های تفکر انتقادی در دروس مطالعات اجتماعی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق بررسی جایگاه تفکر انتقادی در شیوه های تدریس معلمان در دروس مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی است. روش تحقیق کیفی بوده و جامعه آماری، کل کلاس های مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی استان قم در درس مطالعات اجتماعی است. نمونه آماری شامل (40) کلاس (از هر پایه تحصیلی ده کلاس) که به شیوه تصادفی طبقه ای انتخاب شد. ابزار پژوهش، چک لیست محقق ساخته مشاهده تدریس معلمان حاوی بیست مؤلفه بر مبنای مهارت های تفکر انتقادی (تجزیه و تحلیل، ترکیب، ارزشیابی و توضیح) بود که روایی صوری آن توسط متخصصین مورد تأیید قرار گرفت و پایایی آن 83/. بر اساس آلفای کرونباخ به دست آمده بود. برای تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی استفاده شد. یافته ها نشان داد: 1- میزان توجه به مهارت تجزیه و تحلیل در شیوه های تدریس معلمان در کل پایه های دوره ابتدایی در دروس مطالعات اجتماعی پایین تر از میانگین است. 2- میانگین مهارت ترکیب در شیوه های تدریس معلمان در کل پایه های دوره ابتدایی در دروس مطالعات اجتماعی پایین تر از میانگین است. 3- میانگین مهارت ارزشیابی در شیوه های تدریس معلمان در کل پایه های دوره ابتدایی در دروس مطالعات اجتماعی پایین تر از میانگین است.4- میانگین مهارت توضیح در شیوه های تدریس معلمان در کل پایه های دوره ابتدایی در دروس مطالعات اجتماعی پایین تر از میانگین است.
مشارکت در «حلقه های کندو کاو» و تأثیر آن بر مهارت تفکر انتقادی در سواد رسانه ای (انیمیشن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق «بررسی تأثیر مشارکت دانش آموزان کلاس ششم در شیوه آموزشی «حلقه های کندوکاو» بر مهارت تفکر انتقادی در سواد رسانه ای (انیمیشن) در شهر تهران سال تحصیلی 94-93» می باشد. جامعه پژوهش کلیه دانش آموزان پایه ششم دوره ابتدایی شهر تهران می باشد که از این میان نمونه ای شامل 48 نفر به شیوه تصادفی خوشه ای انتخاب گردید و به همان شیوه تصادفی نیز در دو دسته آزمایش و گواه قرار گرفتند. یافته ها با اطمینان 99% نشان داد که مشارکت دانش آموزان در حلقه های کندوکاو بر مهارت تفکر انتقادی دانش آموزان تأثیر می گذارد. این تأثیر بر مهارت استدلال استقرائی، استدلال قیاسی، تحلیل مشاهده ای پیام های رسانه ای، قدرت اعتماد پذیری و قدرت فرضیه سازی دانش آموزان نیز معنادار بود. بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که با بهره گیری از روش های آموزشی همچون «حلقه های کندو کاو» که سبب رشد تفکر انتقادی می شوند می توان سواد رسانه ای دانش آموزان را بهبود بخشید.
صعودی سالم: رویکرد نقد مراقبتی(مقاله علمی وزارت علوم)
ارزیابی انتقادی، به منزلة فرایندی فعال و سازمان دهی شده، طی چند دهه اخیر، به فعالیتی ضروری برای درک بهتر متون علمی و شفاف سازی اهداف، نکات برجسته، و نتایج و هم چنین پویایی مطالعات بدل گشته است. این فعالیت اما اغلب با خرده گیری، ایرادجویی های تلخ، و گاه سوگیری های تند هم راه می شود که تأثیرگذاری آن را تا حد زیادی کاهش می دهد. ارزیابی انتقادی یکی از مؤلفه ها یا کارکردهای تفکر انتقادی است. تفکر انتقادی، بیش از آن که به معنای جست وجوی ایرادها باشد، درپیِِ نگاه به موضوع از زاویه متفاوت است. متأسفانه، یکی از مشکلات رایج ارزیابی انتقادی تمرکز بیش از اندازه بر فرایندهای منطقیِ نقد و جداسازی منطق از عواطف است. در این مطالعه می کوشیم امکان ارائة رویکردی شناختی عاطفی به نقد را بررسی کنیم و به این سؤال پاسخ دهیم که در فعالیت شناختی و ناخوشایند نقد تا چه حد می توان مؤلفه های عاطفی را در نظر گرفت؟ ضرورت توجه به مؤلفه های عاطفی و ارزشی در حینِ فرایند نقد چیست؟ و در این میان چگونه می توان میان تفکر انتقادی و تفکر مراقبتی ارتباط برقرار کرد؟ در پاسخ به این سؤالات، ضمن توصیف تفکر انتقادی و مراقبتی و مؤلفه های آن، ایده نقد مراقبتی را مطرح خواهیم ساخت.
اثربخشی آموزش سواد رسانه ای بر دانش آموزان در شهر کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای زیستن در جهان کنونی به سواد رسانه ای نیاز داریم. با توجه به اهمیت سواد رسانه ای، کشورهای مختلف، آموزش های لازم را از مدارس آغاز کرده اند. بر این اساس، در پژوهش حاضر، اثربخشی آموزش سواد رسانه ای بر دانش آموزان شهر کرمان بررسی شده است. پژوهش به روش شبه آزمایشی و با نمونه گیری خوشه ای و انتخاب گروه های آزمایش و کنترل، هر کدام شامل 120 دانش آموز پسر دبیرستانی در شهر کرمان انجام گرفت و دوره آموزشی برای گروه آزمایش طی یک ترم به اجرا درآمد. بر اساس نتایج، میانگین نمره کلی سواد رسانه ای دانش آموزان در هر دو گروه آزمایشی و کنترل، در پیش آزمون 2/2 از 5 بوده که در سطح «ضعیف» قرار داشت. با اجرای دوره آموزش، میانگین نمره سواد رسانه ای، دانش آموزان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل، با 99 درصد اطمینان افزایش یافت و به 65/3، یعنی سطح «خوب» رسید. میانگین نمره دانش آموزان گروه آزمایش درتوانایی های سواد رسانه ای یعنی، توانایی استفاده از رسانه، تجزیه و تحلیل، تولید و ارسال پیام های رسانه ای و تفکر انتقادی نیز پس از اجرای دوره آزمایشی به طور معناداری افزایش یافت. از این رو می توان گفت که آموزش سواد رسانه ای بر میزان و سطح توانایی های مرتبط با سواد رسانه ای در دانش آموزان مؤثر است و توسعه آن در مدارس ضرورت دارد.
تحلیل محتوای قرآن کریم بر اساس مفهوم تفکر انتقادی
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناسایی مصادیق تفکر انتقادی در قرآن کریم است که برای دستیابی به آن از روش تحلیل محتوا استفاده شده است. بدین ترتیب، ابتدا، با مطالعه نظری به تحلیل تفکر انتقادی و تبیین مؤلفه های آن پرداخته و سپس محتوای قرآن کریم برای بررسی مصادیق تفکر انتقادی در آن تحلیل شده است. بدین منظور کل آیات قرآن کریم بررسی و مواردی که مضامین مرتبط با مؤلفه های تفکر انتقادی داشتند شناسایی شده است. سپس موارد مذکور با دو موقعیت از جمله شماره آیه و زمینه مصداقی در فرم تحلیل محتوا قرار گرفته است. یافته های پژوهش به تبیین مؤلفه های نه گانه ای برای تفکر انتقادی انجامید که عبارت است از: پرسش گری، قضاوت با معیار، استدلال، تجزیه و تحلیل، بی طرفی، روشمندی، عینیت گرایی، حقیقت جویی و انعطاف پذیری. در نهایت، برای هریک از مؤلفه ها، مصادیقی از قرآن کریم استخراج شد. نتایج پژوهش حاکی از تأکید قرآن کریم بر همه مؤلفه های تفکر انتقادی به ویژه مؤلفه پرسش گری است.
تأثیر آموزش تئوری انتخاب بر راهبردهای شناختی یادگیری دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به اهمیت به کارگیری راهبردهای شناختی مناسب در بهبود فرایند یادگیری، هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش تئوری انتخاب بر راهبردهای شناختی یادگیری است.40 نفر از بین کلیة دانشجویان زن دورة کارشناسی شهر تهران در سال تحصیلی 94-93، به روش نمونه گیریِ در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (20n=) و گواه (20n=) جایگزین شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامة راهبردهای شناختی MSLQ پینتریچ و دگروت بود. ابتدا این پرسشنامه به عنوان پیش آزمون بر روی افراد هر دو گروه اجرا شد. سپس افراد گروه آزمایش در 8 جلسة آموزش تئوری انتخاب شرکت کردند. پس از پایان جلسات آموزشی، پرسشنامه مجدداً برای هر دو گروه به اجرا درآمد. نمرات پیش آزمون و پس آزمون دو گروه با استفاده از آزمون کوواریانس مورد مقایسه و بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از آزمون کوواریانس نشان داد که بین دو گروه کنترل و آزمایش تفاوت معناداری وجود دارد و آموزش تئوری انتخاب موجب کاهش استفادة معنادار راهبرد مرور و افزایش معنادار به کارگیری راهبردهای بسط، سازماندهی و تفکر انتقادی در گروه آزمایش شده است. با استفاده از نتایج حاصل از این پژوهش می توان چنین نتیجه گرفت کهآموزش تئوری انتخاب به طور مؤثری موجب افزایش استفاده از راهبردهای شناختی عمیق تر و در نتیجه بهبود فرایند یادگیری خواهد شد.
تأثیر سبک های یادگیری و به کارگیری نقشه های معنایی بر توانایی تفکر انتقادی دانش آموزان دوره متوسطه و بهبود یادگیری واژگان زبان انگلیسی آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی تأثیرسبک های یادگیری و به کارگیری نقشه های معنایی بر میزان پیشرفت توانایی تفکر انتقادی دانش آموزان دوره متوسطه و بهبود یادگیری واژگان زبان انگلیسی آنان انجام شد. به منظور تحقق این هدف، 123دانش آموز دختر پایه دوم رشته ریاضی و فیزیک از دبیرستان فرزانگان ناحیه 1 آموزش وپرورش کرج به طورتصادفی خوشه ای انتخاب شدند و به دو گروه همگن آزمایش و گواه تقسیم شدند. سپس، دانش آموزان به پرسشنامه های سبک های یادگیری (اُبرین[1]، 1989) و تفکر انتقادی (هانی[2]، 2004) در دو بخش پیش آزمون و پس آزمون پاسخ دادند. همچنین، دانش آموزان به سؤالات آزمون های واژگان و توانایی عمومی زبان انگلیسی در پیش آزمون و پس آزمون پاسخ دادند و نمرات آن ها محاسبه شد. طی 12 جلسه، واژگان کتاب درسی آن ها با به کارگیری نقشه های معنایی در گروه آزمایش به دانش آموزان آموزش داده شد. سپس، داده های به دست آمده مورد بررسی قرار گرفتند. بر اساس نتایج تحلیل های آماری، مشخص شد که سبک های یادگیری از نظر آماری تأثیر چشمگیری بر توانایی تفکر انتقادی دانش آموزان و پیشرفت یادگیری واژگان آنان در گروه آزمایش و گواه نداشتند (تحلیل انووا یک سویه)؛ امابه کارگیری نقشه های معنایی بر پیشرفت تفکر انتقادی دانش آموزان و یادگیری واژگان آنان در گروه آزمایش از نظر آماری تأثیرقابل توجهی داشت (آزمون تی- تست مستقل)؛درحالیکه در گروه گواه تغییر چشمگیری مشاهده نشد.پیشنهادهایی برای پژوهش های آتی و همچنین کاربردها و محدودیت های پژوهش در پایان ارائه شده است. [1]. O’Brien [2]. Honey
تأثیر استراتژی نقشه مفهومی بر مهارت های تفکر انتقادی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرورش تفکر و استدلال یکی از هدف های تعلیم و تربیت است. دستیابی به این هدف مستلزم فراهم کردن شرایط و به کارگیری راهبردها و روش های آموزشی مؤثر بر تفکر انتقادی است. این پژوهش تأثیر ساخت گروهی نقشه مفهومی بر مهارت های تفکر انتقادی دانش آموزان را بررسی می کند. به این منظور از یک طرح نیمه آزمایشی پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. 50 دانش آموز دختر پایه سوم دبیرستان شهر کرج به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش با استفاده از استراتژی نقشه مفهومی آموزش دیدند و به ترسیم نقشه مفهومی متون کتاب زبان انگلیسی 3 پرداختند و گروه کنترل به شیوه مرسوم خواندن متن و ترجمه آن آموزش دیدند. ابزار اندازه گیری آزمون تفکر انتقادی کالیفرنیا فرم (ب) بود که مهارت های تفکر انتقادی دانش آموزان را قبل و بعد از مداخله مورد سنجش قرارداد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس (ANCOVA) تحلیل شدند. یافته ها تفاوت معناداری بین نمرات تفکر انتقادی دانش آموزان گروه آزمایش و کنترل را نشان داد که بیانگر تأثیر مثبت استراتژی آموزشی نقشه مفهومی بر توسعه مهارت های تفکر انتقادی دانش آموزان است.
عوامل مرتبط با مهارت های تفکر انتقادی (مورد مطالعه: دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرورش مهارت های تفکر انتقادی به عنوان یکی از رسالت های مهم نظام آموزشی محسوب می شود. پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل مرتبط با تفکر انتقادی دانشجویان علوم اجتماعی و مقایسه آن با میزان این مهارت در بین دانشجویان مددکاری اجتماعی صورت گرفت. در پژوهش حاضر از نظریه های شناختی، فراشناختی و برساخت گرایی اجتماعی به عنوان چارچوب نظری بهره گرفته شد. روش پژوهش، پیمایشی و جامعه آماری آن، دانشجویان کلیه مقاطع تحصیلی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی است. روش نمونه گیری از نوع طبقه ای است. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته و سنجش تفکر انتقادی کالیفرنیا فرم ب استفاده شده است. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون های آماری؛ ضریب همبستگی پیرسون، t مستقل و ANOVA با بهره گیری از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان می دهد که بین سطح پایگاه اقتصادی- اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانشجویان با میزان تفکر انتقادی آن ها رابطه معناداری وجود ندارد. اما بین متغیرهای؛ جنسیت، سال ورود به دانشگاه، مقطع تحصیلی و وضعیت تأهل دانشجویان با میزان تفکر انتقادی آن ها رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بین میزان تفکر انتقادی دانشجویان رشته مددکاری اجتماعی و سایر رشته های علوم اجتماعی تفاوت معناداری به دست نیامد. در مجموع نتایج این مطالعه نشان داد که با وجود اهمیت تفکر انتقادی برای دانشجویان علوم اجتماعی و به خصوص جایگاه این مهارت برای مددکاران اجتماعی ، به طور کلی توانایی دانشجویان در استفاده از مهارت های تفکر انتقادی اندک است.
مقایسه تفکر انتقادی بین دبیران تخصصی و غیرتخصصی درس مطالعات اجتماعی متوسطه دوره اول استان خراسان جنوبی
هدف از این تحقیق مقایسه مهارت تفکر انتقادی در بین دبیران تخصصی و غیرتخصصی درس مطالعات اجتماعی استان خراسان جنوبی بود. روش این پژوهش از نوع توصیفی– پیمایشی (مقایسه ای) بوده است. ازنظر زمانی پژوهش از نوع مقطعی یعنی در یک دوره زمانی خاص (سال تحصیلی 95-94) انجام گرفته است. جامعه آماری این تحقیق را کلیه دبیران مطالعات اجتماعی دوره تحصیلی متوسطه دوره اول استان خراسان جنوبی تشکیل داده اند که از این تعداد 113 نفر دبیران غیرتخصصی و 140 نفر دبیران تخصصی بر اساس جدول مورگان به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی کالیفرنیایی (CCTDI) باثبات درونی 90/0= α استفاده شد. نتایج تحقیق با استفاده از آزمون u مان ویتنی در سطح معنی داری 05/0≥P نشان داد که متغیر تفکر انتقادی و مؤلفه های آن ازجمله حقیقت جویی، انتقادپذیری، قدرت تجزیه وتحلیل، قدرت سازمان دهی اطلاعات، اعتمادبه نفس، میزان رشد یافتگی و جستجوگری در بین دبیران تخصصی و غیرتخصصی درس مطالعات اجتماعی تفاوت معنی داری وجود دارد.
تأثیر داستان های کلیله و دمنه بر مهارت های تفکر انتقادی، استدلال و پرسشگری با استفاده از برنامه فلسفه برای کودکان (p4c)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۸
95 - 114
حوزه های تخصصی:
هدف از برنامه «فلسفه برای کودکان»، پرورش تفکر در کودکان است. یکی از ابزارهای اصلی این برنامه داستان است که در اجتماع پژوهشی اجرا می شود. در دهه های اخیر این برنامه برای پرورش قدرت تفکر کودکان در ایرانرواج یافته است. اما داستان های این برنامه بومی نبوده و در شرایط فرهنگی جامعه طراحی برنامه تولید شده اند. این درحالی است که ادبیات فارسی مشحون از داستان های فکری و فلسفی متناسب با فرهنگ ایران است. هدف این مقاله بررسی تأثیر داستان های کلیله و دمنه بر پرورش مهارت های استدلال، پرسشگری و تفکر انتقادی (گشودگی انتقادی و شکاکیت تأملی) است. پژوهش از نوع کاربردی بوده و به روش شبه تجربی با استفاده از طرح پیش آزمون−پس آزمون و با دو گروه آزمایش و کنترل انجام شده است. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی شهرستان اردستان و نمونه پژوهش یک کلاس 32 نفره بود که به روش هدفمند و تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس سنجش پرسشگری رابرت فیشر، مقیاس گرایش به تفکر انتقادی (گشودگی انتقادی و شکاکیت تأملی) ساسو، آزمون مهارت استدلال نیوجرسی بوده است. اعتبار مقیاس سنجش پرسشگری به روش اعتبار ارزشیاب به تأیید متخصصان رسید و ساسو اعتبار و روایی مقیاس گرایش به تفکر انتقادی را مناسب گزارش کرده است. پایایی مهارت استدلال نیوجرسی از طریق آلفای کرونباخ بین 84/0 تا 94/0 گزارش شده است. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی انجام شد. نتایج نشان داد بین نمره های گشودگی انتقادی، پرسشگری، مهارت استدلال تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین، بین نمره های شکاکیت تأملی گروه ها تفاوت معنادار است؛ این به آن معناست که برنامه فلسفه برای کودکان در افزایش شکاکیت تأملی تأثیر داشته است.