مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
آموزش علوم
حوزه های تخصصی:
"این مقاله برگرفته از یک پژوهش کیفی است که با روش تطبیقی و به کمک الگوی بردی از یک طرف همچنین روش توصیفی- تحلیلی برنامه درسی آموزش علوم در چند کشور جهان، را بررسی کرده است. بدین منظور اسناد و مدارک مرتبط با موضوع در کشورهای پیشرو در زمینه علوم و فن آوری (کشورهای منتخب) گردآوری توصیف، تفسیر، همجواری و مقایسه آنها انجام شد تا نتایج پژوهش آماده شود.
مقاله حاضر تلاش می کند، عناصر اساسی برنامه درسی از جمله هدف ها، محتوا، روش های تدریس و شیوه های ارزشیابی آموزش علوم، را در کشورهای منتخب مطالعه و بررسی کند. نتایج به دست آمده از این پژوهش می تواند به برنامه ریزان، مؤلفان کتاب های درسی و معلمان و سایر علاقه مندان کمک کند تا با دید وسیع تری نسبت به تدوین بهتر برنامه درسی، تغییر برنامه درسی و انتخاب مناسب تر اهداف، محتوا، روش های تدریس و ارزشیابی اقدام کنند.
نتایج به دست آمده، شباهت ها و تفاوت های ملاحظه پذیری بین اهداف، محتوا، روش های تدریس و شیوه های ارزشیابی در بین کشورهای مورد مطالعه و ایران را نشان می دهد. شباهت ها بیشتر در اهداف و محتوا و در اسناد مکتوب برنامه درسی یا برنامه درسی قصد شده موجود است، اما تفاوت ها بیشتر در روش های تدریس و شیوه های ارزشیابی دیده می شود، هر چند در عمل فاصله ملاحظه پذیری بین کشور ایران با کشور های فوق در تمام عناصر ذکر شده وجود دارد که جای تامل دارد. البته، شاید بتوان آن را ناشی از اجرای برنامه درسی دانست که در برنامه درسی کسب شده توسط دانش آموزان همان طور که نتایج آزمون های تیمز نشان می دهد تاثیر می گذارد. به هرحال، نتایج پژوهش های بیشتر در این زمینه می تواند موضوع را بهتر مشخص کند.
"
تاثیر روش های سنجش تکوینی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان کلاس چهارم ابتدایی در درس علوم تجربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سنجش تکوینی فرایندی است که با هدف آگاه کردن معلم و دانش آموز از میزان پیشرفت تحصیلی، تعیین نقاط قوت و ضعف یادگیری و تشخیص مشکلات روش آموزش معلم و بهبود کیفیت یادگیری اجرا می شود. در این مقاله تاثیر روش های سنجش تکوینی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان کلاس چهارم ابتدایی شهرستان همدان در درس علوم مورد بررسی قرار گرفته است. تحقیق حاضر پیرو طرح شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون است. جامعه آماری، دانش آموزان سال چهارم ابتدایی در سال تحصیلی83-82 شهرستان همدان هستند که از بین آنها شش کلاس (سه کلاس دخترانه و سه کلاس پسرانه) به عنوان گروه آزمایش و شش کلاس(سه کلاس دخترانه و سه کلاس پسرانه) به عنوان گروه گواه به صورت تصادفی انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده (در پیش آزمون و پس آزمون)، آزمون پیشرفت تحصیلی با پایایی 77/0 و 84/0 بوده است. برای تجزیه و تحلیل یافته ها از میانگین، انحراف معیار، آزمون t گرو ه های مستقل و تحلیل واریانس یک راهه استفاده شده است. نتایج نشان داد که تفاضل میانگین نمرات گروههای آزمایش و گواه معنا دار است. بنابراین روش های سنجش تکوینی در بهبود پیشرفت تحصیلی دانش آموزان اثر دارد و گروههای آزمایشی که کاربندی های مشاهده مستمر و آزمون کتبی به همراه بازخورد کلامی و نوشتاری دریافت کرده اند، پیشرفت بیشتری نشان دادند.
بررسی تطبیقی سیر تحول برنامه درسی آموزش علوم در جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش از نوع مطالعات کیفی است که با دو روش تطبیقی و توصیفی- تحلیلی به بررسی سیر تحول برنامه ی درسی آموزش علوم در جهان، پرداخته است. بدین منظور اسناد و مدارک مربوط به موضوع در کشورهای پیشرو و منتخب در زمینه علوم و فناوری گردآوری و بررسی شده تا نتایج پژوهش آماده شود. مقاله حاضر تلاش می نماید، مراحل مختلف سیر تحول آموزش علوم در جهان و عناصر اساسی هر مرحله شامل هدف ها، محتوا، روش های تدریس و شیوه های ارزشیابی را مورد مطالعه و بررسی قرار دهد.
نتایج به دست آمده، پنج مرحله را در سیر تحول برنامه ی درسی آموزش علوم از نیمه دوم قرن نوزدهم تاکنون، مشخص و معرفی نموده است. در مرحله اول از سال 1850 تا 1920، آموزش علوم صرفاً به دنبال آماده کردن دانش آموزان برای گذراندن امتحانات ورودی دانشگاه ها و ادامه تحصیلات بوده است. در مرحله دوم از سال 1920 تا 1957، آموزش علوم به دنبال آماده کردن دانش آموزان برای انجام کارهای عملی و حل مسایل روزانه زندگی بود. در مرحله سوم از سال 1957 تا 1980، آموزش علوم به دنبال پرورش افراد از دوران کودکی و شناخت محیط و سازش خلاق با آن بوده است. در مرحله چهارم از سال 1980 تا 2000، به فرآیند پژوهش، حل مسئله و طرح و توسعه مهارتهای تفکر در آموزش علوم اهمیت بیشتری داده شد. مفهوم «سواد علمی» مطرح شد. در مرحله پنجم از سال 2001 به بعد، پرورش سواد علمی- فناورانه چند بعدی هدفی اساسی است. تقویت یادگیری مادام العمر نیز مد نظر است. نتایج به دست آمده از این پژوهش می تواند به برنامه ریزان، مؤلفان کتاب های درسی و معلمان و سایر علاقه مندان کمک نماید تا با دید وسیع تری نسبت به تدوین بهتر برنامه درسی، تغییر برنامه درسی و انتخاب مناسب تر اهداف، محتوا، روش های تدریس و شیوه های ارزشیابی اقدام نمایند.
جذب، اشتغال و آموزش مدارک پزشکی در استان اصفهان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: شاخص پذیرش دانشجو به طور اساسی به نیازهای جامعه در خصوص تخصص خاص و بستر مناسب آموزشی از قبیل تعداد استادان، فضای آموزشی، منابع آموزشی و تسهیلات آموزشی برای آن رشته ی تحصیلی بستگی دارد. بنابراین این مقاله حاصل پژوهشی است که با هدف تعیین شاخص پذیرش دانشجو، اشتغال و آموزش در مقاطع مختلف رشته ی مدارک پزشکی در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال 1385 انجام گردیده است.
روش بررسی: این مطالعه از دسته ی مطالعات تحلیلی بوده است. جامعه ی پژوهش شامل کلیه ی دانشجویان پذیرفته شده، دانش آموختگان، مدرسین گروه مدارک پرشکی و شاغلین واحدهای مرتبط با مدارک پزشکی در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان از بدو تأسیس دانشکده ی مدیریت و اطلاع رسانی (یعنی از سال 1368 تا سال 1385)، مؤسسات و سازمان های مختلف در استان اصفهان تا سال 1385 بود. ابزار جمع آوری داده ها، چک لیستی بود که بر اساس اهداف پژوهش طراحی و روایی آن به وسیله ی متخصصان تأیید شد. یافته ها به کمک آمار توصیفی و تحلیلی و نرم افزار SPSS تحلیل گردید.
یافته ها: از سال 1368 تا پایان سال 1385، 586 دانشجو در مقاطع کاردانی، کارشناسی و کارشناسی ارشد پذیرفته شده اند و در نهایت تا پایان سال 1386 تعداد 526 دانشجو در مقاطع ذکر شده دانش آموخته شده اند. بیش از نیمی از شاغلین در واحدهای مدارک پزشکی استان اصفهان دارای مدرک تحصیلی دیپلم و کمتر هستند که هیچگونه سنخیتی با شغل آنها ندارد. نتایج آزمون Chi-Square نشان داد که پست های سازمانی مدارک پزشکی اشغال شده با تخصص افراد مطابقت نداشت. اما از شاخص های مربوط به پذیرش دانشجو، شاخص تخصیص منابع و امکانات به دانشجویان در حد خیلی خوب و شاخص تعداد هیأت علمی در حد مطلوب بود.
نتیجه گیری: نسبت شاخص های مربوط به پذیرش به تخصیص منابع و امکانات برای دانشجویان در حد خیلی خوب بوده است. اما با توجه به افزایش جذب دانشجو در دوره ی کارشناسی ارشد و دکترای تخصصی و از طرفی پیوسته شدن دوره ی کارشناسی، و از طرفی اشغال بیش از نیمی از مشاغل مربوط توسط غیر متخصصین در این رشته شایسته است بین سیاستهای جذب دانشجو و اشتغال دانش آموختگان با وزارتخانه مرتبط برای احداث دوره، تعداد پذیرش دانشجو و دفتر امور استخدامی در استانداری، کارگزینی و سایر سازمانهای مربوط، هماهنگی و تدابیری صورت و اصلاحاتی در این خصوص منظور گردد.
بررسی تطبیقی عنصر محتوا در برنامة درسی آموزش عمومی علوم ایران و چند کشور جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله بخشی از یک پژوهش کیفی است که با دو روش تطبیقی و توصیفی- تحلیلی به بررسی عنصر محتوا در برنامة درسی آموزش علوم ایران و چند کشور جهان پرداخته است. بدین منظور، اسناد و مدارک مربوط به این موضوع در کشورهای پیشرو در زمینة علوم و فناوری (کشورهای منتخب) گردآوری و به توصیف، تفسیر، هم جواری و مقایسة آن ها پرداخته شده تا نتایج پژوهش آماده شود. مقالة حاضر تلاش می نماید تا عنصر محتوا از برنامة درسی آموزش علوم ایران و کشورهای منتخب را مورد مطالعه و بررسی قرار دهد. با مقایسة نتایج مشخص شد که در کشورهای مورد مطالعه، محتوای انتخابی حول زمینه های چهارگانة علوم شامل فیزیک، شیمی، زیست شناسی و بهداشت و زمین شناسی است. به علاوه، محتوا در سه حیطة دانشی، مهارتی و نگرشی تدوین یافته اند؛ هر چند در زمینة میزان و نوع پرداختن به حیطة مهارتی و نگرشی تفاوت قابل ملاحظه ای بین کشور ما و دیگر کشورها وجود دارد. مباحثی در مورد کسب سواد علمی فن آورانه، حل مسئله، تفکر و مباحثی در مورد طبیعت، عمده ترین نکات برجستة محتوا است که در بین کشورهای مورد مطالعه مشترک می باشد. همچنین، نتایج به دست آمده شباهت های قابل ملاحظه ای را بین محتوای آموزش علوم در بین کشورهای مورد مطالعه و ایران نشان می دهد. این شباهت ها بیشتر در اسناد مکتوب برنامه درسی یا برنامه درسی قصد شده موجود می باشد. در این قسمت، برنامه ریزان درسی، برنامه های درسی علوم تعداد زیادی از کشورهای پیشرو در علم و فن آوری را بررسی نموده و نسبت به تدوین محتوا اقدام نموده اند و بنابراین، طبیعی است که حتی در برخی موارد محتوا کامل تر تدوین شده باشد. در عین حال، فاصلة قابل ملاحظه ای بین آموزش علوم کشور ما با کشورهای مورد مطالعه وجود دارد که جای تأمل دارد و شاید بتوان آن را ناشی از اجرای برنامه درسی دانست که در برنامه درسی کسب شده توسط دانش آموزان خود را نشان می دهد.
بررسی وضعیت موجود و مطلوب برنامه درسی آموزش علوم مبتنی بر مؤلفه های ماهیت علم از دیدگاه دانشجویان (مورد: دانشگاه های اصفهان و صنعتی اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی مقاله ی حاضر بررسی دیدگاه دانشجویان رشته های علوم پایه دانشگاه های اصفهان و صنعتی اصفهان در مورد برنامه درسی آموزش علوم، مبتنی بر ویژگی های اساسی ماهیت علم بوده است. بدین منظور از جامعه آماری که شامل همه دانشجویان رشته های فیزیک، شیمی، زیست شناسی و زمین شناسی وگرایش های مرتبط در دو دانشگاه می شد، 277 نفر به عنوان نمونه ی آماری در این پژوهش انتخاب شدند. روش پژوهش از نوع توصیفی - پیمایشی و ابزار پژوهش، پرسش نامه محقق ساخته ی سنجش دیدگاه دانشجویان بوده است. جنبه های اصلی مورد سنجش ماهیت علم در این ابزار عبارت بوده اند از موقتی بودن علم، مبنای تجربی علم، خلاقیت در علم، نقش ذهنیت در علم، تأثیر مسائل اجتماعی و فرهنگی بر علم، نقش مشاهده و استنتاج و نقش نظریه و قانون علمی. این مؤلفه ها در چهار عنصر اساسی برنامه درسی یعنی هدف ها، محتوا، اجرا و ارزشیابی و در دو وضعیت موجود و مطلوب بررسی شده اند. ضریب آلفای کرونباخ برای این مقیاس سنجش برابر 81/0 محاسبه گردیده است. نتایج نشان داده اند که از نظر دانشجویان، در وضعیت موجود، هیچ یک از عناصر برنامه درسی یعنی هدف ها، محتوا، اجرا و ارزشیابی، مبتنی بر مؤلفه های ماهیت علم نیستند. با این حال از نظر آنان هدف های برنامه درسی از حیث برخورداری از مؤلفه های ماهیت علم به وضعیت مطلوب نزدیک ترند. در این میان ارزشیابی برنامه درسی از نظر رعایت مؤلفه های ماهیت علم، بیشترین اختلاف را با وضعیت مطلوب خود دارد. از نظر دانشجویان، در وضعیت مطلوبْ هدف های برنامه درسی آموزش علوم باید بیشتر از سایر عناصر مبتنی بر مؤلفه های ماهیت علم باشد. پس از عنصر هدف ها، برنامه های درسی جهت هم سویی با مولفه های هفت گانه ماهیت علم، باید بیش ترین توجه خود را به دو عنصر اجرا و ارزشیابی برنامه درسی معطوف دارند.
بررسی اثربخشی طرح غنی سازی تجارب یادگیری در دروس ریاضیات و علوم تجربی پایه اول راهنمایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای انجام این پژوهش، اطلاعات مورد نیاز با به کارگیری ابزارهای گوناگون گرد آوری شد. تعداد 100 مدیر مدرسه و 239 معلم، به پرسشنامه های محقق ساخته پاسخ دادند. 432 دانش آموز مشمول طرح و 385 دانش آموز غیرمشمول در آزمون پیشرفت دروس ریاضیات و علوم تجربی شرکت کردند و مدرسان آموزش دیده 46 کلاس درس را مشاهده کردند. یافته های پژوهش نشان داد که میان دانش آموزان مشمول طرح غنی سازی و غیرمشمول (گروه مقایسه)، از لحاظ عملکرد در دروس ریاضیات و علوم تجربی، تفاوت معنادار وجود ندارد. واکنش و نگرش مدیران و معلمان نسبت به اغلب جنبه های طرح غنی سازی تجارب یادگیری مثبت است. امّا، این دیدگاه مثبت با «اگر و امّاهای» فراوان همراه بوده و به انتزاع طرح از بستر و شرایط اجرای واقعی آن مشروط شده است. از سوی دیگر، نگرش بخش قابل توجهی از مدیران و معلمان مدارس تحت پوشش منفی است. 33 درصد معلمان و 2/18 درصد مدیران تصور می کنند که طرح «غنی سازی تجارب یادگیری» اثری محسوس بر بهبود روشهای آموزشی معلمان نداشته است و درباره مناسب بودن اجزای متفاوت برنامه (زمینه، منابع، فرایند و بازده) تردید دارند. ظرفیتهای طرح برای ارتقای کیفیت آموزش و پرورش غیرقابل انکار است ولی در مورد قابلیت اجرایی آن در شرایط کنونی تردید وجود دارد. وسعت و کیفیت اقدامات و فعالیتهای مدارس تحت پوشش و نیز سطح انگیزش و مهارتهای حرفه ای معلمان برای اجرای موفقیت آمیز طرح غنی سازی در حد مطلوب نبوده است. به ویژه، در زمینه کفایت زمان و مناسب بودن امکانات و شرایط لازم برای استفاده از روشهای فعال تردید جدّی وجود دارد. موفقیت طرح غنی سازی مستلزم هماهنگی اهداف این طرح با سایر انتظارات و اهداف نهایی برنامه های آموزش و پرورش است.
طراحی و تدوین مدلی کارآمد برای آموزش علوم در دوره اول متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش،1 تدوین یک مدل آموزشی کارآمد برای آموزش علوم در مدارس است. طرح اولیه مدل بر اساس تجارب اولیه پژوهشگر در طول بیست سال برنامه ریزی و تألیف کتابهای درسی و آموزش ضمن خدمت معلمان و نیز مطالعه پیشینه ادبیات و پژوهش های بین المللی به دست آمده است. طرح اولیه مدل، شامل شش محور است که به تمامی عناصر اصلی برنامه درسی پوشش می دهد. این محورهای شش گانه عبارت اند از مرتبط ساختن موضوعات یادگیری با زندگی، بهره گیری از رویکرد ساختن گرایی، استفاده از راهبرد یادگیری مشارکتی و همکاری گروهی، تأکید بر فعالیتهای دست ورزی و ذهن ورزی (فکری)، تأکید بر ارزشیابی تکوینی و استفاده از شیوه های جدید در ارزشیابی پایانی. دستیابی به طرح نهایی مدل که شامل شناسایی راهکارهای اجرایی برای هر یک از محورهای ششگانه و سپس اعتبارسنجی آن بوده است با بهره گیری از نظرات ده تن از معلمان داوطلب علوم از مدارس دوره اول متوسطه مناطق مرکزی و جنوبی شهر تهران و طی چند کارگاه آموزشی انجام شده است. در این مرحله معلمان برای عملیاتی کردن این محورها در بدو امر 30 راهکار و در نهایت براساس ملاکهایی مانند سهولت، قابلیت اجرا، ارزشمندی فعالیت و نیز کارایی و مؤثر بودن، در نهایت 12 راهکار را پیشنهاد کردند. با توجه به نتایج پژوهش پیشنهاد می شود که به منظور اطمینان از مناسب بودن این راهکارها و قابلیت تعمیم مدل، معلمان علوم این مدل را در چند مدرسه دوره اول متوسطه به مدت یک سال اجرا و مورد ارزشیابی قرار دهند.
تاثیر تدریس علوم تجربی بر یادگیری فراشناختی با الگوی مدیریت آموزش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الگوی مدیریت آموزش در مراحل ده گانه آموزشی خود توانسته بود، اثربخشی خود را در تأثیرات آموزشی و پرورشی فراگیران به عنوان شواهد مبتنی بر یک سری از پژوهش ها مستند سازد. این پژوهش تأثیر کاربرد آن را در تدریس علوم تجربی بر یادگیری فراشناختی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی بررسی کرد. روش پژوهش شبه آزمایشی با استفاده از طرح دو گروهی با پیش آزمون و پس آزمون بود. از چهار کلاس مدرسه ابتدایی پسرانه ابن سینا شهرستان خرمدشت(استان البرز) به عنوان نمونه ی در دسترس بطور تصادفی کلاسی 36 نفری، به عنوان گروه آزمایش و کلاسی 36 نفری به عنوان گروه گواه انتخاب شد. گروه آزمایش، با استفاده از الگوی مدیریت آموزش و گروه گواه از طریق روش سنتی در یک دوره ی شش هفته ای آموزش دیدند. ابزار گردآوری اطلاعات، قسمت فراشناختی پرسشنامه ""یادگیری و مطالعه"" کرمی (1381) با 37 گویه با تأیید روایی و پایایی آن از طریق آماری بود. راهبردهای فراشناختی شامل مؤلفه های دانش و کنترل خود، دانش و کنترل برنامه ریزی، دانش و کنترل فرایند ارزشیابی و دانش و کنترل فرایند نظم دهی آن بود. نتایج تحلیل کوواریانس(05/0>sig و 01/0=sig) در بررسی اثر تدریس علوم تجربی با الگوی مدیریت آموزش بر یادگیری فراشناختی دانش آموزان گروه های گواه و آزمایش با حذف اثر پیش آزمون، حاکی از معناداری تأثیر استفاده از الگوی مدیریت آموزش نسبت به الگوهای سنتی در یادگیری و مطالعه فراشناختی دانش آموزان بود. سرانجام این نتیجه بدست آمد که آموزش علوم تجربی با استفاده از الگوی مدیریت آموزش بر یادگیری فراشناختی دانش آموزان تأثیری مثبت دارد.
شناسایی برخی از بدفهمی های دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی در درس علوم تجربی بر اساس مطالعه تیمز 2015(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۴ بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۸
127 - 143
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی بدفهمی های دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی در درس علوم تجربی بر اساس نتایج مطالعه تیمز 2015 انجام شد. روش پژوهش از نوع تحلیل ثانویه بوده است. جامعه آماری، شامل کلیه دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی که در سال تحصیلی 94-93، تعداد آن ها 1158887 نفر بوده است که 8035 دانش آموز با روش نمونه گیری طبقه ای خوشه ای دومرحله ای به عنوان نمونه مطالعه تیمز 2015 انتخاب شده اند. بر اساس بررسی پیشینه نظری، سه بدفهمی در حوزه علوم زمین، سه بدفهمی در حوزه علوم فیزیک و چهار بدفهمی در حوزه علوم زیستی جزء بدفهمی های رایج دانش آموزان دوره ابتدایی در درس علوم تجربی شناسایی شدند که امکان بررسی آنان با پاسخ دانش آموزان ایرانی در مطالعه تیمز 2015 وجود داشت. این بدفهمی ها شامل؛ تغییر شدت نور به دلیل کم وزیاد شدن فاصله زمین با خورشید، گردش خورشید به دور زمین، ثابت ماندن وضعیت ماه و یکسان بودن شدت نور آن (حوزه علوم زمین)، لامپ به عنوان منبع تولید انرژی الکتریکی و پلاستیک به عنوان بهترین هادی گرما (حوزه علوم فیزیکی)، خوردن غذا توسط تمامی موجودات زنده و در نظر گرفتن درخت به عنوان موجود غیرزنده در دانش آموزان ایرانی (علوم زیستی)، تأیید شدند. با توجه به نتایج به دست آمده در حوزه علوم زمین، مبنی بر اینکه هر سه بدفهمی شناسایی شده در دانش آموزان وجود دارند، توجه به آموزش اثربخش مفاهیم نجومی و اصلاح بدفهمی های موجود را بیش ازپیش اهمیت می یابد. همچنین در حوزه علوم فیزیکی شدت بالا بدفهمی به دست آمده در مورد رسانای گرمایی نشان دهنده تأکید بیشتر به این بخش بود.
ضرورت توسعه رشته های آموزش علوم در دوره های کارشناسی ارشد و دکترای تخصصی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
یکی از عوام ل م ؤثر ب ر ک ارآیی و اثربخ شی نهاده ای تعل یم و تربی ت وج ودمتخصصان آموزش علوم است. به همین دلیل تربیت متخصص آموزش علوم (Science Education) مورد توجه اغلب نظام های تعلیم و تربیت ک شورهای پی شرفته جه ان ق رارگرفته است. (Lewin. 2000) این رشته ها در بسیاری از کشورهای توس عه یافت ه جه ان از تنوع نسبتاً زیاد و پیشینه طولانی برخوردار است اما در دانشگاه های ایران ت اکنون دردوه های کارشناس ی ارش د، آن ه م در رش ته ه ای مح دودی ش امل آم وزش فیزی ک،آموزش ریاضی، آموزش زبان انگلیسی، آموزش زب ان فران سه، آم وزش زب ان فارس ی برای غیرفارسی زبان ها و آموزش پزشکی آموزش پرستاری دای ر ش ده اس ت. محت وای اصلی برنامه درسی رشته های آموزش علوم در دوره های تحصیلات تکمیلی ب سیاری ازدانشگاه ها مجموعه ای از درسهای تخصصی علوم، تعلیم وتربیت و تمرین معلمی و روش تحقیق در علوم رفتاری است. مهمترین کارکرد فارغ التحصیلان رشته های آموزش علوم، تربی ت پژوه شگر درنظام های آموزشی اعم از عمومی یا عالی است. بدیهی است آموزش معلمان و محققان حرف های مستلزم وجود سطح قابل قب ولی از دانش موضوع و همچنین پایه های نظری یادگیری و ماهی ت آن در عل وم و مهارته ای تحقی ق م یباش د. رش ته ه ای آم وزش عل وم ب ه مثاب ه رش ته ه ای در ه م تنی ده(interdisciplinary) با ترکیب منطقی یک موضوع علم با مباحث تعلیم و تربیت و آمار وروش تحقیق سازماندهی میشود. به عنو ان مثال، مباحث علم فیزیک، روش های آم وزش فیزیک و روشهای تحقیق در آموزش فیزیک محورهای اصلی دوره ی کارشناسی ارشد ودکترای رشته ی آموزش فیزیک را شکل میدهند که برای هر یک از این محورها درسها وفعالیتهایی برای دانشجویان پیش بینی می شود. ع دم توس عه رش ته ه ای آم وزش عل وم در دوره ه ای تح صیلات تکمیل ی دانشگاه های کشور خلاء محسوسی را در نظام آموزش عم ومی و آم وزش ع الی ایج اد نموده است به ط وری که پژوهشگر حرف های برای تحقیق در آموزش علوم دردانشگاه های کشور نادر و بعضاً نایاب است. تأسیس رشته های آموزش علوم پایه، عل وم مهندسی، آموزش زبان و ادبی ات فارسی، آموزش معارف اسلامی، در دوره های تحصیلات تکمیلی یک ضرورت جدی برای نظام آموزشی کشور به شمار می رود.
تعیین شایستگی های پایه مورد انتظار از دانش آموزان پایه هشتم در علوم تجربی و مقایسه آن ها با تأکیدات برنامه درسی علوم ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال یازدهم بهار ۱۳۹۶ شماره ۴۴
109 - 140
حوزه های تخصصی:
ترسیم دستاوردهای یادگیری اهمیت زیادی در برنامه ریزی برای آموزش علوم دارد. این مقاله به تعیین شایستگی های مورد انتظار از دانش آموزان در آموزش علوم می پردازد. بدین منظور با انجام یک مطالعه مروری منظم روی سه دسته منابعِ مربوط به نهادهای بین المللی در آموزش علوم، برنامه های درسی علوم و سنجش های کلان مقیاس، 22 شایستگی استخراج شده و در قالب پنج گروهِ شایستگی های دانشی و کاربردی، مفاهیم سطح بالا، کار با مدل ها و نمودارها، کاوشگری علمی و نگرش دانش آموزان دسته بندی و سپس با تأکیدات برنامه درسی علوم ایران مقایسه شدند. نتایج نشان داد که اگر چه برخی از شایستگی ها مورد تأکید برنامه درسی علوم ایران قرار گرفته است ولی یازده شایستگیِ استفاده از علوم، دانش به کارگیری ابزار علمی و انجام عملیات ریاضی در شایستگی های دانشی و کاربردی، تلفیق دانش، تبیین علمی پدیده های طبیعی و نقد دیگران در شایستگی های مفاهیم سطح بالا، استفاده از مدل ها در شایستگی های کار با مدل ها و نمودارها، ارزشیابی شواهد و استدلال علمی در شایستگی های کاوشگری علمی و حمایت از کاوشگری به همراه دیدگاه تردیدآمیز به علم در شایستگی های نگرشی مورد تأکید برنامه درسی علوم ایران قرار نگرفته بود. لذا پیشنهاد می شود در تغییر برنامه درسی علوم به این شایستگی ها توجه خاص گردد.
تبیین منطق برنامه درسی آموزش علوم بر مبنای فلسفه علم رئالیسم استعلایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه علم یکی از مبانی نظری و اصیل تدوین و طراحی برنامه درسی آموزش علوم است. در دوره های مختلف تاریخی نیز هر یک از سنت های فلسفه علم تجربه گرایی یا ایده آلیسم، به صورت مستقیم یا غیر مستقیم پیام ها و استلزاماتی برای آموزش علوم داشته اند. این مقاله، منطق آموزش علوم را بر اساس رئالیسم استعلایی روی باسکار به عنوان بدیل فلسفه های علم رایج به شیوه استنتاجی بررسی نموده است. به این منظور در آغاز هسته مرکزی رئالیسم استعلایی که بر سه عنصر واقع گرایی هستی شناختی، نسبی گرایی معرفت شناختی و عقلانیت داوری تمرکز دارد، معرفی و در نهایت پیامدهای این عناصر برای منطق برنامه درسی آموزش علوم به بحث گذاشته شد. یافته های پژوهش نشان داد، ترکیب واقع گرایی هستی شناختی و نسبی گرایی معرفتی رویکرد واقع گرایی سازه گرایانه را برای آموزش علوم به ارمغان می آورد. واقع گرایی سازه گرایانه به این معناست که علم اگرچه محصول تخیل خلاقانه انسان است، اما همواره معطوف به واقعیت بیرونی است. بر این اساس در آموزش علوم علاوه بر به رسمیت شناختن فعالیت دانش آموزان به عنوان سازنده های فعال دانش، بر مشاهده و ارتباط با واقعیت بیرونی نیز تاکید گردد. همچنین عنصر سوم فلسفه علم باسکار عقلانیت داوری است که رویکرد انتقادی را برای آموزش علوم توصیه کرده است.
تأثیر روش آموزشی افسانه زدایی علمی بر تفکر انتقادی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۴ شماره ۵۵
7 - 21
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی روش افسانه زدایی علمی بر تفکر انتقادی دانش آموزان بود. در این پژوهش از روش نیمه آزمایشی و طرح کنترل گروه نابرابر استفاده شد. آزمودنی های پژوهش شامل 60 نفر دانش آموز سال سوم راهنمایی شهر تهران در سال تحصیلی 93-1392 بودند. این دانش آموزان با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل قرار گرفتند. نفرات گروه آزمایش به مدت 8 جلسه از طریق بحث گروهی به بررسی برخی افسانه های علمی مربوط به انسان و حرکت؛ هماهنگی و ارتباط و بلوغ و نوجوانی پرداختند و نفرات گروه کنترل نیز همزمان برنامه آموزشی جاری مدرسه را دریافت نمودند. یافته های حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد روش آموزشی افسانه زدایی علمی باعث افزایش تفکر انتقادی دانش آموزان گروه آزمایش شده است. یافته های دیگر این پژوهش نیز بیانگر آن است 70 درصد رشد تفکر انتقادی دانش آموزان ناشی از آموزش به شیوه افسانه زدایی علمی است. بنابراین می توان گفت که روش آموزشی افسانه زدایی علمی می تواند به عنوان یک فعالیت یادگیری در تألیف کتب درسی و همچنین به عنوان یک روش در آموزش مفاهیم علوم در کلاس های درس مورد استفاده قرار گیرد.
توانایی فراشناختی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان درحل مسئله های فیزیک: پژوهش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاثیر فراشناخت در آموزش و یادگیری مورد تاکید پژوهشگران است. هدف از انجام این پژوهش بررسی دانش و مهارت فراشناختی دانشجویان رشته فیزیک دانشگاه فرهنگیان در حل مسئله های مکانیک است. این پژوهش کیفی از نوع پدیدارشناسی تفسیری است و از روش های تفکر بلند، مصاحبه و مشاهده در شرایط طبیعی، برای جمع آوری داده ها و بررسی دانش و مهارت فراشناختی دانشجو- معلمان دانشگاه فرهنگیان استفاده شده است. جامعه آماری با استفاده از نمونه گیری هدفمند شامل تمام دانشجویان ترم اول رشته فیزیک پردیس نسیبه از دانشگاه فرهنگیان تهران، در مجموع چهل و دو نفر دختر، بودند. همچنین سنجش فراشناخت برای حل مسئله های مکانیک در بخش سینماتیک انجام شد. در این پژوهش نمونه های مورد بررسی شامل دانشجویانی بود که کمتر از شش ماه قبل آزمون ورودی دانشگاه را با موفقیت پشت سر گذاشته بودند. همچنین یک روز قبل از شروع پژوهش در آزمون درس فیزیک پایه1 دانشگاه شرکت کردند، لذا برای حل مسئله مورد نظر در حد قابل قبولی از آمادگی و دانش لازم برخوردار بودند. این تحقیق در سه مرحله انجام شد. در مرحله اول، برای هر دانشجو چند بار و هر بار دو تا سه مسئله در نظر گرفته شد. . در مرحله دوم پژوهش، .با شش نفر از دانشجویان، که علاقه و همکاری بیشتری داشتند، مصاحبه کرد. در مرحله سوم رفتار تمام چهل و دو دانشجو، در طول ترم تحصیلی، هنگام حل مسئله در شرایط طبیعی مشاهده و ثبت شد. . نتایج تحقیق نشان داد که: اغلب دانشجویان مورد بررسی، دارای دانش فراشناختی متوسط و مهارت فراشناختی بسیار ضعیفی بودند.
مطالعه تطبیقی روش های تدریس آموزش علوم تجربی دوره ابتدایی در ایران و انگلستان
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، به بررسی روش های تدریس در آموزش علوم تجربی دوره ابتدایی بین دو کشور ایران و انگلستان و مقایسه تطبیقی آن ها پرداخته است. این پژوهش یک مطالعه کیفی است که با روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است. داده های حاصل در پژوهش به صورت کیفی تجزیه و تحلیل شده اند. برای گردآوری داده ها، از اسناد و مدارک کتابخانه ای، مجلات، گزارش های تحقیقی، اسناد و مدارک برنامه درسی کشورهای موردمطالعه، جستجو در شبکه جهانی اینترنت و سایت های معتبر بخصوص سایت های وزارت آموزش وپرورش کشورهای مورد مطالعه (ایران و انگلستان) استفاده شده است. بر اساس یافته های این پژوهش، در کشور انگلستان از روش ها و الگوهای نوین تدریس به ویژه روش های اکتشافی و مشارکتی به صورت فعال همراه با فعالیت های عملی و آزمایشگاهی در تدریس علوم تجربی استفاده می شود. همچنین برخورداری از امکانات و تجهیزات مناسب آموزشی و بهره گیری از فناوری اطلاعات و ارتباطات از نکات برجسته موفقیت در روش های تدریس آموزش علوم در کشور انگلستان است. اما در کشور ایران در بسیاری از مدارس همچنان از روش های سنتی در تدریس آموزش علوم استفاده می شود و کمبود امکانات و تجهیزات مناسب آموزشی و آزمایشگاهی در اکثر مدارس به چشم می خورد. همچنین این پژوهش در پایان با ارائه پیشنهادهای راهبردی و عملی جهت بهبود کیفیت آموزشی روش های تدریس آموزش علوم در ایران همراه است.
استفاده از راهبرد تشبیه در آموزش علوم
حوزه های تخصصی:
آموزش علوم بر گسترش یادگیری و انتقال مهارت ها به فراگیران تمرکز دارد به طوری که فراگیران بتوانند از دانش و مهارت های کسب شده در زندگی روزمره و فعالیت های حرفه ای به طور مؤثر استفاده کنند. تشبیه فرایندی است که فراگیر دانش و مهارت های مربوط به یک حوزه را با تشخیص شباهت ها و تفاوت های بین دو حوزه، در حوزه دیگر به کار می برد. تشبیه یک قابلیت اساسی شناختی است که در تدریس و یادگیری علوم به کار می رود. در این مقاله، تشبیه و مدل های تدریس با تشبیه و اهمیت استفاده از آن در آموزش علوم به اختصار معرفی خواهد شد. سپس به برخی از محدویت ها و چالش های استفاده از تشبیه در آموزش علوم اشاره می شود.
روند آموزش علوم مبتنی بر کاوشگری بر ساخت دانش و توسعه مهارت های تفکر فراگیران
حوزه های تخصصی:
از مهمترین نیازهای هر جامعه، دارا بودن شهروندانی اندیشمند و کارآمد در زمینه های مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است. حاصل شدن این مهم، منوط بر ایجاد توانایی ساخت دانش توسط افراد جامعه و نیز توسعه مهارت هایی همچون تفکر انتقادی، خود رهبری، خلاقیت و نوآوری، کاوشگری و پرسشگری آنها است که آن نیز در گرو خلق نظام آموزش و پرورش با رویکرد پژوهش محوری است. از این رو، هدف این مطالعه، مروری بر تاثیر آموزش علوم با استفاده از روش کاوشگری بر ساخت دانش و توسعه مهارت های ذکر شده در فراگیران است. روش این مطالعه از نوع مروری بود و در بخش مقالات چاپ شده در خارج از کشور با گردآوری چهل مقاله از پایگاه های ساینس دایرکت، گوگل اسکولار و اسکوپوس، و در بخش مقالات داخلی از پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی، پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران و پرتال جامع علوم انسانی استفاده شد. مرور منابع جمع آوری شده نشان داد آموزش علوم با روش کاوشگری، بواسطه فعال بودن فراگیران در حین آموزش و در پی آن، ایجاد توانایی حل مسئله در آنها، منجر به کشف و ساخت دانش عمیق توسط فراگیران می گردد و همچنین بر تقویت مهارت هایی چون تفکر انتقادی، خودرهبری، خلاقیت، کاوشگری و پرسشگری آنها تاثیر مثبت دارد. در نتیجه، با استفاده از روش کاوشگری در آموزش علوم، فراگیران به شهروندانی کارآمد در جهت پیشبرد هر چه بهتر جامعه تبدیل می شوند و برای نیل به این هدف مهم، می بایست نظام های آموزشی از رویکرد آموزش محوری به سمت رویکردهای پژوهش محوری حرکت کنند.
علم شناسی و آموزش علوم: چارچوبی نظری در به کارگیری تاریخ و فلسفه علم در آموزش علوم تجربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۷ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۴۶
۲۶-۷
حوزه های تخصصی:
هدف از این مقاله ارائه چارچوبی نظری در به کارگیری تاریخ و فلسفه علم در آموزش علوم از سه منظر دانش، مهارت و نگرش است که با توجه به اهداف استاندارد آموزش علوم می تواند زمینه لازم را برای درک و شناخت بهتر این اهداف و تحقق بخشیدن به آنها فراهم کند. حاصل این پژوهش صورتبندی برخی اصول راهنمای ایجابی و سلبی دربه کارگیری علم شناسی در آموزش علوم است که چارچوب نظری موردنظر را فراهم می کنند. همچنین نشان می دهد که از منظر دانشی، تاریخ و فلسفه علم می تواند شناختی دقیق تر از چیستی علم، روش و فرایندهای علمی برای فراگیرندگان فراهم کند. از منظر مهارتی، مبتنی بر دانش صحیح درباره علم و روشهای آن، مهارت علم ورزی و دانشمند گونه عمل کردن دربرابر مسائل و چالشهای متفاوت را می تواند فراهم کند. ازمنظر نگرشی، تاریخ و فلسفه علم می تواند نگرشی دقیق تر در زمینه علم و جهان بینی ناشی از آن، حدود و ثغور علم و نیز معضلات و مسائل آن فراهم کند. اساساً شناخت و درک درست چیستی علم و پرورش مهارتهای فرایندی و علم ورزی، خود از اهداف مهم آموزش علوم است که مستلزم به کارگیری علم شناسی است. در نهایت، با توجه به انفکاک ناپذیری علم شناسی از آموزش علوم و امکان شکل گیری دیدگاهی غیردقیق و نامنسجم درباره علم و ایجاد کج فهمی درباره آن، آموزش علم شناسی در مقاطع متوسطه و دانشگاهی، به ویژه آموزش پیش از خدمت و ضمن خدمت معلمان دروس علوم تجربی ضروری می نماید.
شباهت ها و تفاوت های نظریه های یادگیری رفتارگرایی، شناخت گرایی و برساخت گرایی از دیدگاه شانک
منبع:
پژوهش در آموزش علوم تجربی سال اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱
35 - 50
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله، شناسایی شباهت ها و تفاوت های سه رویکرد رفتارگرایی، شناخت گرایی، و برساخت گرایی از دیدگاه شانک است. روش این پژوهش، توصیفی، تحلیلی و کیفی است. ارتباط بین طرح درس و نظریه های یادگیری همیشه از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این مقاله سه نظریه رفتارگرایی، شناخت گرایی و برساخت گرایی از دیدگاه شانک مورد بررسی قرار گرفته است و کاربرد هر نظریه در آموزش علوم با ذکر نمونه طرح درس بیان شده است. روش گردآوری اطلاعات، تحلیل اسنادی بوده است. نتایج این پژوهش نشانگر آن است که هر نظریه از دیدگاه خاصی به تبیین و توصیف یادگیری پرداخته است و در توصیف و عوامل مؤثر بر یادگیری اشتراکات زیادی دارند؛ ولی میزان تأکید و توجه آن ها متفاوت است. به عنوان مثال هر سه رویکرد به دانش پیشین به عنوان یکی از عوامل مؤثر بر یادگیری تأکید می کنند؛ ولی نظریه برساخت گرایی، توجه بیشتری نسبت به دانش پیشین دارد. معلم باید با توجه به نوع محتوایی که تدریس می کند از این نظریه ها استفاده کند به عنوان مثال تدریس رویکرد رفتارگرایی برای موضوعی که دانش آموز هیچ آشنایی قبلی از آن ندارد مناسب است و برای تدریس دروسی مانند ریاضیات و فیزیک دو رویکرد دیگر مناسب است.