مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
فلسفه برای کودکان
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناسایی مؤلفه ها و چارچوب مدل آموزشی برای به کارگیری فناوری در برنامه فلسفه برای کودکان برای دانش آموزان بااستعداد و اعتبار یابی درونی آن بود. روش پژوهش آمیخته از نوع اکتشافی بود. در بخش کیفی پژوهش برای به دست آوردن مدل طراحی آموزشی از تحلیل محتوای استقرایی و در بخش کمی برای اعتبار یابی درونی مدل به روش پیمایشی از طریق پرسشنامه ازنظر متخصصان استفاده شد. جامعه آماری در بخش کیفی متخصصین مرتبط با موضوع در رشته های تکنولوژی آموزشی، آموزش و پرورش کودکان استثنائی و فلسفه آموزش وپرورش، اسناد و منابع مکتوب و الکترونیکی و در بخش کمی نیز متخصصین رشته های مذکور بودند. نمونه ها در هر دو گروه به صورت هدفمند انتخاب شدند که در بخش کیفی برای مصاحبه 31 تن از متخصصین و کارشناسان و در بخش کمی 36 نفر از متخصصین در دانشگاه ها و مؤسسات مختلف کشور بودند. جمع آوری داده ها در بخش کیفی با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته و تحلیل محتوا از اسناد و در بخش کمی با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته صورت گرفت. بر اساس تحلیل محتوای انجام شده، 7 طبقه اصلی به دست آمد. همچنین 39 زیر مؤلفه برای طبقه های اصلی استخراج گردید. پس از استخراج کدها، مؤلفه ها و زیر مؤلفه ها در قالب مدل ارائه شدند. نتایج حاصله از اعتبار یابی درونی بر اساس نظر متخصصان نشان داده شده است که مدل آموزشی ارائه شده از اعتبار درونی مطلوبی برخوردار است و اثربخشی لازم را برای آموزش به دانش آموزان بااستعداد دارد.
اثربخشی برنامه فلسفه برای کودکان با غنی سازی فناوری بر شاد زیستی و نشخوار فکری کودکان دختر بی سرپرست و بدسرپرست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۹
163 - 192
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناسایی تأثیر اجرای برنامه «فلسفه برای کودکان» با غنی سازی فناوری های دیجیتال بر شادزیستی و نشخوار فکری کودکان دختر بی سرپرست و بد سرپرست بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری این مطالعه را کودکان 12-9 ساله ساکن در مراکز بهزیستی شهرستان ازنا در بهار و تابستان 1399 تشکیل می دادند که نهایتاً از بین آنان 34 نفر به شیوه در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. گروه آزمایش تحت 8 جلسه آموزش برنامه فلسفه برای کودکان با غنی سازی فناوری های دیجیتال قرار گرفت و گروه کنترل این آموزش را دریافت نکرد. برای جمع آوری و اندازه گیری داده های این پژوهش از پرسشنامه شادزیستی آکسفورد (آرجیل و لو) و نشخوار فکری (نولن هوکسما و مورو) استفاده شد. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته های تحقیق نشان داد با فرض همراه کردن متغیر پیش آزمون بین میانگین نمرات شادزیستی و نشخوار فکری دو گروه در مرحله پس آزمون تفاوت معنادار وجود دارد (001/P<)؛ یعنی با توجه به ارزیابی کودکان، دو گروه آزمایش و گواه در متغیرهای شادزیستی و نشخوار فکری در مرحله پس آزمون، با یکدیگر متفاوت می باشند. نتایج تجزیه وتحلیل داده ها بیانگر آن است که برنامه فلسفه برای کودکان با غنی سازی فناوری های دیجیتال بر افزایش شادزیستی و کاهش نشخوار فکری تأثیر معنادار دارد (05/0P<). لذا می توان از این برنامه به عنوان یک روش مداخله ای مؤثر جهت افزایش شادزیستی و کاهش نشخوار فکری کودکان دختر بی سرپرست استفاده کرد.
تحلیل محتوای اسناد بالادستی بر اساس مؤلفه های برنامه ی درسی آموزش فلسفه برای کودکان به روش اجتماع پژوهشی مبتنی بر هوش معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر درصدد تبیین ابعاد و مؤلفه های برنامه ی درسی آموزش فلسفه برای کودکان به روش اجتماع پژوهشی مبتنی بر هوش معنوی و تحلیل آن در محتوای پنج سند از اسناد بالادستی شامل سند تحول بنیادین آموزش وپرورش، برنامه ی درسی ملی، نقشه ی جامع علمی کشور، قانون اساسی و سند نهایی چشم انداز بیست ساله است. روش پژوهش توصیفی و شامل تحلیل اسنادی و همچنین تحلیل محتوا بوده و رویکرد آن نیز کاربردی محسوب می شود. جامعه ی تحلیلی نیز شامل متون مرتبط با ابعاد و مؤلفه های برنامه ی درسی آموزش فلسفه برای کودکان به روش اجتماع پژوهشی مبتنی بر هوش معنوی و همچنین متن اسناد است که با توجه به ماهیت موضوع و محدودیت جامعه ی پژوهشی، از نمونه گیری صرف نظر شده و کل جامعه ی آماری تحت بررسی و تحلیل قرار گرفت. ابزارهای اندازه گیری، فرم فیش برداری و همچنین سیاهه ی تحلیل محتوای محقق ساخته بوده و داده های اسنادی به شیوه ی کیفی با استفاده از شاخص های توصیفی در فرایند آنتروپی شانون مورد تحلیل قرارگرفته و چارچوب مفهومی برنامه ی درسی فبک، بر اساس مدارک و مستندات مرتبط در چهار مؤلفه ی اصلی و ۴۹ مؤلفه ی فرعی تدوین شده است. نتایج تحلیل محتوای آنتروپی شانون بیانگر این بود که در بررسی پنج سند از اسناد بالادستی، مؤلفه های مذکور از توزیع نرمال برخوردار نبوده و مؤلفه ی پیامدهای اجتماعی تفکر فلسفی با 1270 مورد، دارای بیشترین میزان فراوانی و مؤلفه ی چیستی فلسفه با 47 مورد، کمترین فراوانی را به خود اختصاص داده است و مغفول واقع شده است.
مهارت تفکر انتقادی در ادبیات کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
397 - 417
حوزه های تخصصی:
داستان نقش حیاتی در شکل گیری مهارت های تفکر انتقادی دارد. هدف از پژوهش حاضر، کشف امکانات بالقوه داستان های معمولی در تقویت و شکل گیری مهارت های تفکر انتقادی در کودکان است. در این پژوهش با استفاده از روش تحلیل محتوا، میزان مهارت ها و مولفه های تفکر انتقادی از دیدگاه ریچارد پل در داستان های تالیفی برای کودکان گروه سنی «ج» که در فاصله سال های 1340 تا 1385 در فهرست کتاب های مناسب شورای کتاب کودک به ثبت رسیده اند، بررسی شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که مولفه های استلزامات و پیامدها، اطلاعات، داده، شاهد، تجربه، هدف، قابلیت های استدلال اخلاقی نسبت به سایر مولفه ها در وضعیت بهتری قرار دارند. از ضعیف ترین مولفه ها نیز می توان به پیش فرض ها، اطمینان در تفکر، نظرات و استنباط ها و تفاسیر اشاره کرد. همچنین عمده رشد متوالی داستان ها به لحاظ مولفه های تفکر انتقادی صرف نظر از رشد مقطعی دهه چهل در آثار متاخر و در دهه هشتاد روی داده است.
فلسفه برای کودکان در تراز دانش فلسفه و جواز تربیت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
57 - 82
حوزه های تخصصی:
متیو لیپمن، پردازشگر مفهوم فلسفه برای کودکان، عنوان فلسفه را در برنامه آموزشی فلسفه برای کودکان، متفاوت از برداشت عمومی فیلسوفان از این واژه انتخاب کرده است؛ تا جایی که می توان اذعان نمود که این مفهوم اساساً در سپهر معنایی فلسفه قرار نمی گیرد و یا بسیار کم وسعت تر از آن است. مقاله حاضر بر آن است تا به روش توصیفی تحلیلی، برنامه فلسفه برای کودکان را در ارتباط و در تراز با جایگاه و مرتبه دانش فلسفه با تأکید بر دو مٶلفه معنا و موضوع فلسفه بررسی نماید. همچنین از دیدگاه تربیت اسلامی که نظام تربیتی در کشور ما به تأسی و تأثیر از آن صورت می گیرد، ضرورت یا عدم ضرورت آموزش فلسفه به کودکان و نیز اولویت آن را بررسی کند. نتایج نشان دهنده آن است که معنا و موضوع فلسفه در «فلسفه برای کودکان» با معنا و موضوع رایج آن در دانش فلسفه که موجود بما هو موجود است، تفاوت دارد. موضوع فلسفه در فلسفه برای کودکان از سطح موضوعات و مسائل محیط طبیعی و اجتماعی فراتر نمی رود؛ چرا که در این برنامه، تأکید بر عدم رسیدگی به موضوعات و مسائل متافیزیکی است. حال آنکه متافیزیک و مسائل آن از جمله موضوع خدا، از موضوعات اساسی در فلسفه بوده و تربیت اسلامی نیز بر مدار آن استوار است. همچنین نتایج این پژوهش نشان می دهد که در تربیت اسلامی، دستور و توصیه مستقیمی به آموزش فلسفه برای کودکان وجود ندارد. اما از سوی دیگر، فلسفیدن به وسیله کودکان نهی نیز نشده است. با این حال، اولویت آموزش ها در تربیت اسلامی، آموزش فلسفه نیست؛ بلکه اولویت با آموزش اصول، عقاید، آداب و اخلاق اسلامی و تأدیب کودکان است. بدین سان فلسفه برای کودکان در اولویت نظام تربیت اسلامی قرار نمی گیرد.
بررسی نقش داستان حضرت موسی (ع) و حضرت خضر (ع) از منظر قرآن در آموزش تفکر مراقبتی مبتنی بر آموزه های فلسفه برای کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال هفدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۹
73 - 91
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی داستان موسیg و خضرg مبتنی بر آموزش تفکر مراقبتی براساس آموزه های فلسفه برای کودکان است تا بتواند کاربرد داستان های قرآنی را به منظور چگونگی آموزشِ تفکر از جنس مراقبتی بازگو نماید. روش پژوهش از نوع توص یفی-تحلیلی است. نمونه موردی شامل آیات 60 تا 82 سوره کهف و تفاسیر مربوطه می باشد که فاکتورهای تفکر مراقبتی از جمله تفکر ارزش گذاری، عاطفی، فعال، هنجاری و همدلانه را در خود دارد. یافته های تحقیق، داستان فوق که خود حاوی سه داستان پندآموز و تفکر برانگیز از نوع استاد-شاگردیست را در زمره داستان هایی با قابلیت حضور فاکتورهای تفکر مراقبتی و آموزش از طریق آن برشمرده است. همچنین دارا بودن ویژگی های پرسش و پاسخ در متن داستان و چالش های موجود در مسیر تجربه اندوزی، یادگیری و رشدِ تکاملیِ شخصیتِ حضرت موسیg در پایان داستان را برای آموزش کودکان مناسب می داند. به نظر می رسد بررسی چنین داستان هایی از جنس دیالوگ های احساسی و عقلانی که ارکان تشکیل دهنده تفکر مراقبتی از منظر فلسفه برای کودکان را در خود دارد، برای رشد و تکاملِ پرورش این جنس از تفکر در کودکان سودمند باشد. در نتیجه گیری حاصله از یافته ها، به دو معنا از تفکر مراقبتی می رسیم، نخست اینکه متوجه آنچه می اندیشیم باشیم و دیگر آنکه متوجه نحوه اندیشیدنمان باشیم.
تحلیل برنامه ی درسی کاوشگری موسیقایی در برنامه ی درسی فلسفه برای کودکان (فبک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر،بررسی امکانات کاوشگری موسیقایی برای یادگیری به شیوه ی فبک بود. پرسشهای پژوهش عبارت اند از کاوشگری موسیقایی چیست؛چه امکاناتی برای آموزش موسیقی فراهم می کند.روش شناسی پژوهش،کیفی از نوع توصیفی-تحلیلی است.مقاله با کاربرد مؤلفه های دانش موسیقایی به طراحی سه شیوه ماهیت هستی شناختیِ اثر موسیقایی؛موسیقی چونان اثر زیباشناختی؛موسیقی بمثابه کنش اجتماعی به استخراج مفاهیم از محرکها پرداخت.شیوه ی گردآوری اطلاعات،کتابخانه ای با بررسی سبک های موسیقی کلاسیک جهانی1900تا1950میلادی و پس از1950بود.محرک ها:دو اثر از جان کیج،اثری از کلود دبوسی، اثری از پندرسکی بود.کاوشگری موسیقایی،روش تجهیز دانش آموزان به توانایی های زبانی و شناختی،با ترکیبی از تحلیل های تکنیکی و تجربه های زیباشناختی است؛نتیجه ی یادگیری موسیقی با کاوشگری به دانش آموزان می آموزد چگونه موسیقی بمنزله ی یک پدیده ی اجتماعی عمل می کند؛با ارائه ابزاری از جمله مفاهیم و واژگان موسیقایی به آنها مهارت و قدرت گفتگو پیرامون آثار موسیقایی می بخشد. برای نهادینه کردن مفاهیم تاریخی در ذهن و افزایش توانایی دانش آموزان در آهنگسازی یا تنظیم،فعالیت هایی با تلفیق کاوشگری اجتماعی و موسیقایی پیشنهاد می شود.
اثربخشی برنامه فلسفه برای کودکان با غنی سازی فناوری های دیجیتال بر تحریفات شناختی و ادراک شایستگی کودکان پسر بی سرپرست و بدسرپرست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۰
۲۶۴-۲۴۹
حوزه های تخصصی:
زمینه: تحریفات شناختی و ادراک شایستگی نقش بسزایی در سلامت روانی کودکان دارند؛ بااین وجود مداخلات مختص کاهش تحریفات شناختی و بهبود ادراک شایستگی کمتر مورد توجه بوده است. همچنین تأثیر مداخلات مبتنی بر، برنامه "فلسفه برای کودکان" به منظور کاهش تحریفات شناختی و بهبود ادراک شایستگی کودکان بی سرپرست و بدسرپرست نیز مورد توجه قرار نگرفته است. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه "فلسفه برای کودکان" با غنی سازی فناوری های دیجیتال بر تحریفات شناختی و ادراک شایستگی کودکان پسر بی سرپرست و بدسرپرست بود. روش: حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه کودکان پسر 12-10 ساله ساکن در مرکز بهزیستی شهرستان ازنا در پاییز 1399 تشکیل می دادند. تعداد 30 کودک به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) به صورت تصادفی گمارده شدند. افراد گروه آزمایش تحت 8 جلسه 90 دقیقه ای (هر هفته دو جلسه) مداخله آموزشی (مجموعه پنج جلدی پرسندو، قائدی، 1398) قرار گرفتند اما افراد گروه گواه این مداخله را دریافت نکردند. شرکت کنندگان با پرسشنامه تحریفات شناختی (عبدالله زاده و سالار، 1389) و ادراک شایستگی (هارتر، 1985) در مرحله پیش و پس آزمون مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیره تجزیه وتحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که پس از تعدیل نمرات پیش آزمون، تفاوت معنی داری بین گروه آزمایش و گواه در متغیرهای تحریفات شناختی و ادراک شایستگی وجود دارد (0/5 P<). بنابراین یافته های این پژوهش در راستای سایر پژوهش های انجام شده، بیانگر نقش مثبت استفاده از فناوری های دیجیتال در برنامه فلسفه برای کودکان به منظور کاهش تحریفات شناختی و بهبود ادراک شایستگی کودکان بود. نتیجه گیری: بر اساس نتایج این تحقیق می توان پیشنهاد داد، برنامه فلسفه برای کودکان با غنی سازی فناوری های دیجیتال می تواند در راستای یکی از اهداف کلان سند تحول بنیادی آموزش وپرورش " بهره مندی هوشمندانه از فناوری های نوین در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی مبتنی بر نظام معیار اسلامی" و همچنین به عنوان ابزار مداخله ای مناسب جهت کاهش تحریفات شناختی و بهبود ادراک شایستگی کودکان پسر بی سرپرست و بدسرپرست مورد استفاده قرار گیرد.
پدیدارنگاری برنامه فلسفه برای کودکان(P4C) در آموزش ابتدایی ایران (سیاستگذاری، راهبردها و عمل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
29 - 61
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مطالعه کیفی، پدیدارنگاری برنامه فلسفه برای کودکان(P4C) در آموزش ابتدایی ایران (سیاستگذاری، راهبردها و عمل) است. هدف ثانویه بررسی تجربیات اطلاعاتی و عملی، ادراکات و احساسات متخصصان و معلمان ابتدایی از بازنمایی و امکانسجی اجرای برنامه فلسفه برای کودکان در آموزش ابتدایی ایران است. روش پژوهش کیفی از نوع پدیدارنگاری است. داده ها طی دو هفته با مصاحبه فردی با 8 متخصص و صاحب نظر و 13 معلم درگیر با برنامه فبک بودند، جمع آوری شد. یافته ها در سه مقوله توصیفی سه سطحی؛ سیاستگذاری، راهبردها و اجرا و عمل فضای نتیجه را تشکیل می دهد. اکثر مصاحبه شوندگان این سه سطح را در اجرای برنامه فبک لازم و ضروری دانسته اند. در نتیجه، این مطالعه حاکی از آن است که پدیده نگاری می تواند به عنوان ابزار ارزیابی برای شناسایی سیاست ها، راهبردها و عمل و توصیف جنبه های ساختاری آن ها مورد استفاده قرار گیرد، که ممکن است به عنوان چارچوب اجرایی برنامه فبک از حاشیه به هسته موضوعی و حساسیت آن حرکت کند که تاکنون به آن اندیشیده نشده است. در نتیجه، شناسایی چالش های فوق در سه سطح توصیفی در یافتن راهکارها و حل موانع و مشکلات، باعث تسهیل روند پیاده سازی و کمک به تحقق اهداف برنامه فبک در آموزش ابتدایی خواهد شد..
مبانی فلسفی فلسفه برای کودکان (فبک) از نظر لیپمن: هستی شناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
59 - 77
حوزه های تخصصی:
فلسفه برای کودکان(فبک) ، برنامه ای است که توسط میتو لیپمن و در بستر فلسفه پراگماتیسم و به تاثر از نظریه های روانشناسی جدید به ویژه نظریات ویگوتسکی به ظهور رسیده است. این برنامه ، بی تردید دارای پیش فرض ها و مبانی فلسفی درباره «هستی» و «انسان» و «معرفت» می باشد. باور به جهان متغیر و متکامل ، اعتقاد به انسان خردورز خردسال و پذیرش معرفت پویا در برنامه فبک ، حکایت از جهان بینی خاص این طرح دارد و زمینه ساز طرح پرسش های بنیادی درباره مبانی فلسفی این برنامه می باشد. می توان با تبیین بسترهای ظهور فبک در مسیر تاریخ فلسفه ، پاسخی در خور به این پرسش ها به دست آورد. با این نوع نگرش در این مقاله سعی شده است تا مبانی فلسفی فبک به لحاظ «هستی شناسی» و «انسان شناسی» و «معرفت شناسی» از نظر پایه گذار این برنامه یعنی متیو لیپمن ، تبیین گردد. نتیجه این که از نظر لیپمن پیش فرض فبک از جهان هستی دیدگاهی رئالیستی است که در آن ، جهان رو به تکامل دارد و انسان خردسال به تأثیر از نظریه پراگماتیستی جان دیویی و نظریات روانشناختی ویگوتسکی دارای قابلیت فلسفه ورزی است و این استعداد از همین دوران کودکی باید پرورش بیابد و معرفت مورد نظر فبک همان باور صادق موجه است که با افزایش تعامل کودک با جهان به وسیله تجربه و تعقل در بستر اجتماع ، تکامل می یابد.
تبیین و نقد رویکرد لیپمن در برنامه فلسفه برای کودکان از منظر پرسشگری وجودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
78 - 95
حوزه های تخصصی:
هدف : این پژوهش با هدف تبیین و نقد رویکرد لیپمن در برنامه فلسفه برای کودکان از منظر پرسش گری وجودی صورت گرفت. روش پژوهش : نوع این پژوهش کیفی و جهت دستیابی و تبیین هدف، از روش توصیفی - تحلیلی بهره گرفته شد. جامعه آماری پژوهش شامل آثار مرتبط لیپمن درخصوص مضامین وجودی و مقالات و پژوهش های صورت گرفته در این موضوع بوده است. بدین منظور برای جمع آوری اطلاعات، نمونه های مناسب از منابع مرتبط با موضوع پژوهش به صورت هدفمند انتخاب و برای ثبت داده ها از فرم فیش برداری استفاده شد و داده های به دست آمده در طول تحقیق به طور مستمر تحلیل و تفسیر گردید.. یافته ها : براساس یافته های پژوهش مضامین وجودی توجه به معنا، اصالت و مسؤلیّت مورد توجّه برنامه درسی فلسفه برای کودکان بوده است؛ امّا با بررسی دیدگاه های اندیشمندان و راهنماهای برنامه درسی فلسفه برای کودکان، ملاحظه گردید که در این برنامه، سؤالات وجودی کودکان نادیده گرفته شده است. نتیجه گیری : در نتیجه نادیده گرفتن سؤالات وجودی کودکان، برنامه درسی فلسفه برای کودکان با دو آرمان اصلی این رویکرد یعنی ایجاد فضایی امن برای پرسش گری آزاد کودکان و همچنین مراقبت عاطفی از آنان در تضاد است.
تصویرگری به مثابۀ ابزار آموزشی فلسفه به کودکان: تحلیل تصویرنوشتار در سه اثر از شل سیلوراستاین و ولف ارلبروش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
96 - 112
حوزه های تخصصی:
این مقاله به صورت کیفی کاربرد تصویرگری در کتاب کودک را به عنوان میانجی دریافت عقلی و تفکر انتقادی معرفی می کند تا اهمیت آموزش فلسفه ورزی به کمک تصویرگری را نشان دهد. آموزش فلسفی از طریق کتاب های تصویری، امکان رشد قوای شناختی کودکان را فراهم می آورد و کمک می کند آنها مطابق با نیازهای جامعه ای که در آن زندگی می کنند فکر و عمل کنند. در مورد آموزش فلسفه به کودکان نظریه پردازانی همچون متیو لیپمن برنامه هایی تدوین کرده اند که در سال های اخیر، کاربرد نیز یافته اند. در این نوشتار، علاوه بر شرح روش لیپمنی که بر متن ادبی تاکید دارد، امکانات آموزش از طریق تصویر گری بررسی می شود. روش گردآوریِ داده های این پژوهش مبتنی بر اطلاعات برآمده از مطالعه کتابخانه ای و جست وجوی اینترنتی است که ضمن تبیین ویژگی های تصویرگری در آموزش فلسفه به کودکان، رابطه مفاهیم با تصاویر را به صورت انتخابی در دو اثر از سیلوراستاین و یک اثر از ولف ارلبروش توصیف و تحلیل می کند. یافته ها نشان می دهند ابهام اَشکال انتزاعی در آثار سیلور استاین و نیز تفسیرپذیریِ دلالت های رنگ در اثر ارلبروش می توانند امکان پرسش گری، تفکرورزی و متعاقب آن شناخت درونی و در نهایت، رشد فکری کودکان را فراهم آورند و آنها را برای خودشناسی، خودسازی و برای ساختن جامعه ای بهتر آماده سازند. به این ترتیب، لازم است به تمام ابعاد و عناصر کتاب کودکان توجهی ویژه شود تا رابطه ای مستقیم میان کتاب و کودک شکل بگیرد.
خوانش قصّه های کودک و نوجوان رضوی مرتضی دانشمند بر پایه نظریه لیپمن (مجموعه قصّه های مهمان امام رضا (ع) و آفتاب خراسان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ رضوی سال دهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳۹
93 - 116
حوزه های تخصصی:
برنامه فلسفه برای کودکان متیو لیپمن، آموزه های پرورش ذهن را مبتنی بر پرسش خیزی و چالش انگیزی به ناخودآگاه کودک و نوجوان انتقال می دهد و بدون اینکه ذهن کودک با اصطلاحات خاص فلسفی درگیر شود، ذهن وی را پرسشگر تربیت می کند و اندیشه هایش را از طریق متن های روایی و داستانی آموزش می دهد. برنامه فلسفه برای کودکان (فبک)، ادب روایی را ابزاری مناسب برای پروراندن ذهن کودک می داند تا پرسشگر باشد و پرسش مبتنی بر آگاهی از حل بحران، خلاقیّت، اندیشه و شناخت از هستی، جهان پیرامونی و باید و نبایدهای زندگی در ذهن وی شکل گیرد. این پژوهش، قصّه های «مهمان امام رضا (ع)» و «آفتاب خراسان» را با تکیه بر الگوی متیو لیپمن از منظر غنای ادبی، فلسفی و روان شناختی با رویکردی توصیفی تحلیلی بررسی کرده و اثرگذاری قصّه های مطالعه شده را بر گسترش نگرش اسلامی و مذهبی کودک با هدف افزایش میزان پرسشگری و چالش خیزی ذهن وی نشان داده است. دستاورد پژوهش نشان می دهد، قصه های مطالعه شده، غنای فلسفی دارند، چون پرسشگری و چالش خیزی در حیطه منطق و علم حقوق در ذهن کودک می آفرینند، اگرچه پیرنگ برخی قصّه ها برای کودک جنبه باورناپذیری دارد. شخصیت پردازی و فضاسازی قصّه ها از زاویه غنای ادبی ضعیف است و بافت روایت گونه بدون گفت وگوی آن ها، خستگی کودک را در پی خواهد داشت. البتّه واژگان و بافت جمله بندی برای گروه سنی «ب» و «ج» مناسب و نشانه غنای روان شناختی قصّه های مورد مطالعه است.
تأملی بر ابعاد فلسفی خواندن و نوشتن در برنامه فلسفه برای کودکان با تاکید بررمان های سوکی و پیکسی و کتاب راهنمای آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار ابعاد فلسفی خواندن و نوشتن در برنامه فلسفه برای کودکان با نظر به رمان های سوکی و پیکسی و راهنمای آن ها را مورد بحث قرار داده است. لذا با استفاده از روش توصیفی -تحلیلی در پی پاسخ به این سوال بود که؛ ابعاد فلسفی خواندن و نوشتن در فبک با تأکید بر این دو رمان کدامند؟ و برای تقویت آن ها از چه مهارت هائی می توان استفاده کرد؟ یافته ها نشان داد که ابعاد فلسفی برای خواندن عبارتند از: فلسفه ورزی، نقش مکالمه در خواندن و نوشتن، خواندن به عنوان استدلال، خوانش انتقادی و برای نوشتن عبارتند از: رابطه هنر با تجربه، معنی، روابط زیبائی شناسانه، توجه، تجربه، ترجیحات و درستی ها. برای تقویت این ابعاد، می توان از مهارت هایی چون:. ارائه دلیل، دیالوگ، استدلال ورزی، تشخیص جزء و کل و مفهوم کلی در خواندن و کشف ابهامات و شکاف ها، تعاریف، مرتبط ساختن، تدوین شفاف مفاهیم، بیان تجربه، تمایزسازی برای نوشتن استفاده کرد. نتایج حاکی از آن است که بین خواندن و استدلال ورزی رابطه ائی دو سویه برقرار است و همین امر به تقویت و گسترش تفکرات سطح بالا منجر می شود.
اثربخشی آموزش فلسفه بر هوش هیجانی نو آموزان پسر در مقطع پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف آگاهی از تأثیر آموزش فلسفه بر هوش هیجانی نو آموزان پسر در مقطع پیش دبستانی و با استفاده از روش پیش آزمون پس آزمون همراه با گروه کنترل و گروه آزمایش انجام شد. ابزار مورداستفاده، پرسش نامه هوش هیجانی تزل (2010) بود و به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون های آمار توصیفی و استنباطی همچون تحلیل کواریانس تک متغیره و نرم افزارspss نسخه 23 استفاده شد. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش متغیر مستقل (آموزش فلسفه کودکان) توانست منجر به ایجاد تفاوت معنادار در میانگین نمرات متغیر وابسته (هوش هیجانی) در مرحله ی پس آزمون در سطح خطای 05/0 گردد که با کنترل متغیرهای مداخله گر، میانگین نمرات هوش هیجانی با آموزش فلسفه افزایش یافت. همچنین نتایج تحلیل کواریانس چندمتغیری، تأثیر آموزش فلسفه را بر ابعاد هوش هیجانی نوآموزان نشان داد که منجر به ایجاد تفاوت معنادار در میانگین نمرات متغیرهای ادراک و ابراز هیجانی، شناخت و تحلیل هیجان ها و نیز مدیریت هیجان ها در مرحله ی پس آزمون در سطح خطای 05/0 شد؛ و میانگین نمرات متغیرهای ادراک و ابراز هیجانی، شناخت و تحلیل هیجان ها و نیز مدیریت هیجان ها افزایش یافت. ازاین رو می توان نتیجه گرفت این امکان وجود دارد که با انجام نوآوری هایی در روند آموزش وپروش کودکان، بتوان هوش هیجانی و قدرت کنترل هیجان ها در کودکان را افزایش داد.
تأثیر آموزش فلسفه به کودکان بر باورهای معرفت شناختی و یادگیری مفاهیم محیط زیست دانش آموزان پایه یازدهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تأثیر آموزش فلسفه برای کودکان بر باورهای معرفت شناختی و یادگیری مفاهیم محیط زیست دانش آموزان پایه یازدهم بود. روش پژوهش این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی و طرح تحقیق پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه گواه بوده است. جامعه آماری شامل دانش آموزان پایه یازدهم شهر اراک بودند که تعداد 44 نفر از آنها به عنوان نمونه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 22 نفره کنترل و آزمایش توزیع شدند. آزمودنی ها در گروه آزمایش به مدت 12 جلسه مباحث درس انسان و محیط زیست را بر اساس اصول برنامه فلسفه برای کودکان آموختند. درحالی که در گروه کنترل شیوه آموزش به شکل مرسوم بود. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه باورهای معرفت شناختی شومر (1990) و آزمون یادگیری مفاهیم محیط زیست محقق ساخته بود. برای تحلیل داده ها آزمون تحلیل کوواریانس بکار گرفته شد. نتایج مطالعه نشان داد به کارگیری برنامه آموزش فلسفه برای کودکان بر باورهای معرفت شناختی و مؤلفه های آن و همچنین یادگیری مفاهیم محیط زیست دانش آموزان تأثیر مثبت و معناداری داشته است (0.001p=). با توجه به نتایج مطالعه پیشنهاد شد اصول موردتوجه در برنامه های فلسفه برای کودکان به جای آنکه به صورت مجزا اجرا گردد، در برنامه درسی تلفیق شود.
تحلیل محتوای کتاب های درسی پایه ی چهارم ابتدایی بر اساس مؤلفه های برنامه ی درسی آموزش فلسفه برای کودکان به روش اجتماع پژوهشی مبتنی بر هوش معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره هجدهم پاییز ۱۴۰۱شماره ۳
203 - 228
این پژوهش درصدد تحلیل محتوای کتاب های درسی پایه چهارم ابتدایی بر اساس مؤلفه های برنامه درسی آموزش فلسفه برای کودکان مبتنی بر هوش معنوی است. روش پژوهش توصیفی، شامل تحلیل اسنادی، تحلیل محتوا و رویکرد آن کاربردی بوده و منابع مورد تحلیل برای شناسایی ابعاد و مؤلفه ها (۴ مؤلفه اصلی و ۴۹ مؤلفه فرعی)، متن اسناد کتابخانه ای و همه کتاب های پایه چهارم ابتدایی بوده است. ابزارهای اندازه گیری، فرم فیش برداری و همچنین سیاهه تحلیل محتوای محقق ساخته بوده و روایی تحقیق از نظر صاحب نظران و متخصصان فلسفه برای کودکان و برنامه ریزی درسی مورد تأیید واقع گردید و پایایی آن نیز از طریق محاسبه آلفای کرونباخ 93٪ بیان گشت. در تحلیل محتوا با استفاده از آنتروپی شانون مؤلفه پیامدهای فردی تفکر فلسفی با ضریب اهمیت 597/0 بیشترین و مؤلفه چیستی فلسفه با ضریب اهمیت 052/0کمترین توجه را به خود اختصاص داده است.
فراتحلیل تأثیر اجرای برنامه فلسفه برای کودکان بر ابعاد رشدی (شناختی، اجتماعی، عاطفی و اخلاقی) کودکان و نوجوانان در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف پژوهش حاضر، فراتحلیل تأثیر اجرای برنامه فلسفه برای کودکان بر ابعاد رشدی (شناختی، اجتماعی، عاطفی و اخلاقی) کودکان و نوجوانان در ایران بود که از روش فراتحلیل و شاخص اندازه اثر g هجز به عنوان یک مقیاس مشترک در این پژوهش استفاده شد. در جامعه آماری مورد نظر، ۱۱۹ پژوهش شناسایی شد که بر اساس ملاک های خروج، تعداد ۴۸ پژوهش حذف شد و درمجموع ۷۱ پژوهش با ۲۳۷ اندازه اثر وارد فراتحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد میزان اندازه اثر ترکیبی کل (877/0) باتوجه به معیار هاتیه مطلوب و معیار کوهن بزرگ ارزیابی می شود. همچنین در بررسی نقش متغیرهای تعدیل کننده، نتایج اثربخشی مطلوب بر هرکدام از بازده های شناختی، اجتماعی، عاطفی و اخلاقی؛ و گروه های جنسیتی مختلط، پسران، و دختران را نشان داد اما تفاوت بین آن ها معنی دار نبود. از طرفی سن آزمودنی ها با ضریب 033/0 به صورت معنی داری (001/0> P) مقدار اندازه اثر را پیش بینی می کند. باتوجه به اثربخشی بالای اجرای برنامه فلسفه برای کودکان بر ابعاد رشدی کودکان و نوجوانان به صورت کلی و بازده های شناختی، اجتماعی، عاطفی و اخلاقی در گروه های جنسیتی، پیشنهاد می شود که این برنامه با پیروی از اصول و مبانی اساسی آن در آموزش های رسمی و غیررسمی به کودکان و نوجوانان گنجانده شود.
بازخوانی بابی از کلیله و دمنه (تحلیل باب شیر و شغال براساس مبانی داستانی فلسفه برای کودکان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال چهاردهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۵
135 - 160
بخش گسترده ای از ادبیات کلاسیک فارسی، به متون تعلیمی اختصاص یافته است. این آثار چنان که از نامشان برمی آید، سرشار از آموزه های اخلاقی و مفاهیم اجتماعی هستند که در قالب حکایت و قصّه به رشته تحریر درآمده اند. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی، کوششی است برای پاسخ بدین پرسش که آیا می توان از متون تعلیمی در سایر حوزه های آموزشی، مانند آموزش فلسفه به کودکان بهره برد یا خیر. درپی پاسخ بدین پرسش، حکایتی از کلیله و دمنه، به صورت موردی، بر مبنای معیارهای تفکر فلسفی کودکان و نوجوانان تحلیل شده است. مسائل بررسی شده، شامل ویژگی های اصلی داستان فلسفی ازجمله مقبولیت ادبی، مقبولیت روان شناختی، مقبولیت عقلانی، گفت وگوی استدلالی و کندوکاوپذیری بوده است. طبق یافته های پژوهش، این حکایت از قابلیت ادبی، فلسفی و روان شناختی برخوردار است و با بازنویسی آن به زبان معیار، می توان به منبع بسیار خوبی برای استفاده مربیان در کلاس های آموزش تفکر فلسفی دست یافت.
بازنمایی کارکردهای طنز در فلسفه برای کودکان (فبک)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۸
118-85
حوزه های تخصصی:
فلسفه برای کودکان (فبک)، از رویکردهای مهم و فراگیر در آموزش تفکر به کودکان قلمداد می شود که در آن از روش های گوناگونی همچون بازی، فیلم و انیمیشن، مباحثه و داستان در جهت تعلیم اندیشیدن به روش فلسفی به کودکان استفاده می شود. یکی از شگردهایی که می تواند به عنوان ابزاری کارآمد در تحقق اهداف این برنامه مورد استفاده قرار بگیرد، مقوله «طنز» است. طنز از سویی با مباحث مورد توجه فلسفه برای کودکان، همچون دموکراسی، فضایل اخلاقی، تفکر خلاق و انتقادی، تعامل اجتماعی، گفتمان و تجربیات روزمره کودکان، پیوند برقرار می کند و از سویی به فرهنگ و روحیه طنزپذیر ایرانیان نزدیک است و به این دلیل، کارکرد مثبت و تأثیرگذاری در برنامه فلسفه برای کودکان خواهد داشت. طنز همچنین می تواند با نقشی که در شخصیت پردازی، رهاسازی و بازرمزگردانی نشانه ها در داستان های فبک ایفا می کند، در بالا بردن غنای ادبی این نوع داستان ها، جذب کودکان مخاطب و تأثیرپذیری آن ها از داستان های فلسفی، موفق عمل کند و بدون ایجاد اختلال در کارکردهای فبک، در محقق کردن اهداف این برنامه سهیم باشد.