مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
فلسفه برای کودکان
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی مهارت های تفکر انتقادی در رمان های نوجوان تألیفی - گروه سنی د و ه - در دهة 80 شمسی پرداخته است. نمونه های این پژوهش در قالب دوازده رمان نوجوانان، به صورت هدفمند و طبق نظر 26 نفر از متخصصان ادبیات کودک انتخاب شده است. روش پژوهش، تحلیل محتوای کیفی قیاسی است. تحلیل رمان ها بر اساس مهارت های تفکر انتقادی فاسیونه است که شامل شش مهارت تفسیر، تحلیل، ارزشیابی، استنباط، توضیح و خودتنظیمی است. در این پژوهش کنش ها، عملکردها و گفت وگوهای شخصیت های داستان بر اساس شش مهارت تفکر انتقادی فاسیونه سنجیده شده است. شخصیت های رمان پارسیان و من: کاخ اژدها (1) بیش از بقیة رمان ها مهارت های تفکر انتقادی را به کار برده اند. در همة رمان های مورد بررسی مهارت تفسیر بیش از بقیة مهارت ها به کار گرفته شده است و پس از آن مهارت تحلیل و توضیح، و سپس مهارت خودتنظیمی و استنباط به میزان برابر در رتبة چهارم، و مهارت ارزشیابی با کمترین میزان در رتبة آخر قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که داستان های معمولی در صورتی که دارای کیفیت ادبی مناسبی باشند، می توانند به عنوان وسیله ای آموزشی مورد استفاده قرار گیرند.
مقایسه تاثیر داستان های فکری فیلیپ کم وداستان های فکری مرتضی خسرونژاد بر رشد خلاقیت کودکان دوره آمادگی شهرتهران در سال تحصیلی 1389-90(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه تاثیر داستان های فکری فیلیپ کم وداستان های فکری مرتضی خسرونژاد بر رشد خلاقیت کودکان پسر دوره آمادگی شهرتهران است.بدین منظور از نمونه ای متشکل از39 کودک دوره آمادگی در شهر تهران که به صورت تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند،استفاده گردید.ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل آزمون خلاقیت تورنس(فرم تصویری ب)بود.نتایج تحلیل کوواریانس وآزمون تعقیبی توکی نشان دادکه بین گروه کودکانی که به روش داستان های فکری فیلیپ کم و گروهی که به روش داستان های فکری مرتضی خسرو نژاد آموزش دیده اندبا گروه کنترل تفاوت معنی دار وجود دارد(f=32/63, pواژگان کلیدی: پیش دبستانی ، خلاقیت، فلسفه برای کودکان
تحلیلی بر میزان اثربخشی معرفت و مهارت منطقی در توسعه ی نظریه پردازی و تولید علم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به رغم تأکید منطق دانان مسلمان بر نقش ابزاری اصول و قواعد منطقی در سایر علوم اکتسابی و در تمامی حوزه های اندیشه ی بشری، تاکنون تلاش درخور توجهی برای تثبیت این جایگاه و عملی کردن آن صورت نگرفته است. ازاین رو نگارنده در این نوشتار، بر آن است تا میزان اثربخشی این معرفت و مهارت را در فرآیند نظریه پردازی در تمامی مراحل آن، از تکوین و تدوین نظریه گرفته تا اثبات و دفاع از آن و نیز استنتاج فرضیه های جدید از نظریات قبلی، مورد تحلیل قرار دهد. با توجه به این که نظریه پردازی در علوم مختلف با شیوه های گوناگونی چون مفهوم سازی و کشف ارتباط مفاهیم، تبیین علی، تبیین بدیهی، استنتاج استقرایی و استنباط برهانی و نیز سبک مدل شناسی صورت می پذیرد، در این مقاله این سبک های مختلف به تفکیک، مورد بحث قرار گرفته و در هر مرحله، نقش و کارایی مهارت منطقی نشان داده شده است. همچنین ارتباط دو رویکرد و برنامه ی جدیدغرب با عناوین «تفکرانتقادی» و «فلسفه برای کودکان» و تأثیر آن دو بر پرورش تفکر منطقی، نظریه پردازی و تولید علم، مورد تحلیل قرارگرفته است.
از مهم ترین نتایج این پژوهش، لزوم توجه به آموزش نظری و عملی فنون منطقی، اعم از منطق صوری، منطق جدید و نیز تقویت جایگاه تفکر انتقادی در نظام آموزشی کشور است. این امر می تواند به تسهیل و تسریع در فرآیندنظریه پردازی و تولید علم در شاخه های مختلف علوم، اعم از علوم انسانی و علوم تجربی، منجر گردد. البته درست است که برخی از نظریه پردازان به دلیل برخورداری از منطق فطری، در مراحل مختلف، فرآیند کار خود را به طور ذاتی و غیر اکتسابی، بر اصول و قواعد عقلی و منطقی منطبق می سازند، قطعاً هم اینان نیز با کسب مهارت در فنون تخصصی منطق، طی طریق را برای خود، آسان تر خواهند نمود.
فلسفه برای کودکان: رویکردهای تربیت دینی به آموزش تفکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش تبیین دیدگاه های مختلف فیلسوفان مسلمان نسبت به آموزش عقلانی و فلسفی به کودکان، در راستای تربیت دینی بایسته می باشد. برای دستیابی به این هدف از روش پژوهش تحلیل محتوا و نیز روش تحلیل و استنتاج منطقی بهره گرفته شد. بنابر یافته های به دست آمده، رویکرد تربیت دینی مبتنی بر عقلانیت به دو شکل همگانی و نخبه پرور از یکدیگر متمایز هستند. پاره ای از آثار و اندیشه های ابن طفیل، سهروردی، اخوان الصفا، ابوریحان، مولانا، ابو علی سینا و شهید مطهری به زبانی ساده، قابل فهم و گاهی حکایت گو نه است که فهم آن برای همه امکان پذیر می باشد. این رویکرد را می توان تربیت دینی عقلانی از نوع همگانی یا توجه فیلسوفان مسلمان به فلسفه برای همگان دانست که همپوشانی زیادی با «فلسفه برای کودکان» دارد. در مقابل، رویکرد تربیت عقلانی نخبه پرور را می توان در آثار و اندیشه های ابن-مسکویه، غزالی، خواجه نصیر و ابن خلدون یافت که به طورکلی در گفتگوها و شیوه های آموزش فلسفی خود از مضمون های عقلانی و انتزاعی پیچیده برای کسانی که به درجه های بالاتری از فلسفه رسیده اند، بهره برده اند. این گروه چون ورود کودکان را در وادی فلسفه جایز نمی دانند، برای عوام نیز چنین اجازه ای را روا نمی دارند. بر این اساس، با پذیرش تربیت عقلانی همگانی و نیز با تقویت این رویکرد با استناد به میراث حکیمان مسلمان در طول تاریخ اندیشه اسلامی می توان از موضعی استوارتر به موضوع فلسفه برای کودکان در جامعه اسلامی نگاه کرد و زمینه فلسفیدن برای همه (حتی کودکان) را از طریق آموزش فرایند فلسفیدن، طرح مسائل فلسفی به شکل داستانی و ساده سازی مضمون های فلسفی دنبال نمود.
فلسفه برای کودکان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
موضوع مورد تحقیق در این مقاله، «فلسفه برای کودکان» است. این عنوان که با کوتاه نوشت «فبک» یا p4c، نشان داده می شود، برنامه ای آموزشی است، که هدفش پرورش قدرت تفکر و استدلال در کودکان است و روش خود را بر اساس پژوهش گروهی (حلقة کندوکاو، نشستن حوزوی) پایه گذاری کرده، و درصدد تربیت انسان هایی متفکر، آگاه، هدفمند، باشعور و خداجوست. اصطلاح فلسفه در این کاربرد، نه به معنای عقاید و آرای فلسفی، بلکه اشاره کننده به جنبة دیگر فلسفه، یعنی مهارت فلسفه ورزی است. ما پیش از ورود به بحث، «فلسفه برای کودکان» را تعریف، و در ادامه، اهداف و فواید آن را بررسی کرده ایم، و سپس به بیان ضرورت اجرای طرح پرداخته ایم. ازآنجاکه در قرآن کریم امر به تفکر شده و در اسلام تفکر عبادت به شمار می رود، نهایتاً نتیجه گرفتیم که این برنامه با اهداف و روح کلی حاکم بر آموزش و پرورش اسلامی هماهنگ است و می تواند جزئی از نظام آموزشی و تربیتی اسلامی به شمار آید.
بررسی تاثیر آموزش ""فلسفه برای کودکان"" بر تحول اخلاقی دانش آموزان پسر پایه ی پنجم ابتدایی شهر تهران در سال 1387(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی تاثیر آموزش ""فلسفه برای کودکان"" (P4C ) بر تحول اخلاقی دانش آموزان بود. به این منظور، دو کلاس در پایه ی پنجم مدرسه ای ابتدایی و پسرانه در منطقه ی یک آموزش و پرورش شهر تهران به طور تصادفی انتخاب شد. یکی از این کلاس ها به عنوان گروه آزمایش تحت 9 جلسه آموزش P4C قرار گرفت. از هر یک از کلاس ها 16 نفر بطور تصادفی برای آزمون گیری انتخاب شدند. با استفاده از فرم های موازی معماهای اخلاقی کلبرگ و پیاژه و پی گیری بالینی قضاوت های اخلاقی کودکان به روش مصاحبه ی فردی استدلال های اخلاقی دانش آموزان از نظر تراز کلی تحول اخلاقی، خود پیروی اخلاقی و اخلاق فاعلی در پیش آزمون و پس آزمون نمره گذاری شد. تحلیل کورایانس چند گانه هیچ گونه تفاوت معناداری را بین پس آزمون های تعدیل شده ی دو گروه در هیچ یک از متغیرها نشان نداد و بنابر این هیچ یک از فرضیه های پژوهشی مورد تایید قرار نگرفت. به نظر می رسد اجرای روش آموزش فلسفه به کودکان در بافت آموزش و پرورش ایران نیاز مند مداخلات شدید تر و ملاحظات بیشتری است.
تأثیر برنامه آموزش فلسفه به کودکان بر مهارت های اجتماعی دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام دادن این پژوهش، بررسی نقش برنامه آموزش فلسفه برای کودکان بر مهارت های اجتماعی دانش آموزان پایه پنجم مدارس ابتدایی شهر خرم آباد در سال تحصیلی 94-1393 است. این تحقیق، از نوع کاربردی است و شیوه انجام گرفتن آن نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری تحقیق را کلیه دانش آموزان پایه پنجم مقطع ابتدایی شهر خرم آباد تشکیل داده است. در این پژوهش، بر اساس سه تحقیق مشابه، تعداد 60 نفر به عنوان حجم نمونه اتنخاب شد، 30 نفر در گروه گواه و 30 نفر درگروه آزمایشی. این تعداد، به صورت تصادفی در هر یک از گروه ها قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها، از مقیاس مهارت های اجتماعی متسون بهره گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده های گرد آوری شده، از آمار توصیفی و آمار استنباطی (تحلیل کواریانس) استفاده شد. نتایج حاصل از بررسی های آماری نشان داد که برنامه آموزش فلسفه، بر مهارت های اجتماعی دانش آموزان کلاس پنجم تأثیر داشته است.
تأثیر برنامه آموزش فلسفه به کودکان بر مهارت های اجتماعی دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام دادن این پژوهش، بررسی نقش برنامه آموزش فلسفه برای کودکان بر مهارت های اجتماعی دانش آموزان پایه پنجم مدارس ابتدایی شهر خرم آباد در سال تحصیلی 94-1393 است. این تحقیق، از نوع کاربردی است و شیوه انجام گرفتن آن نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری تحقیق را کلیه دانش آموزان پایه پنجم مقطع ابتدایی شهر خرم آباد تشکیل داده است. در این پژوهش، بر اساس سه تحقیق مشابه، تعداد 60 نفر به عنوان حجم نمونه اتنخاب شد، 30 نفر در گروه گواه و 30 نفر درگروه آزمایشی. این تعداد، به صورت تصادفی در هر یک از گروه ها قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها، از مقیاس مهارت های اجتماعی متسون بهره گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده های گرد آوری شده، از آمار توصیفی و آمار استنباطی (تحلیل کواریانس) استفاده شد. نتایج حاصل از بررسی های آماری نشان داد که برنامه آموزش فلسفه، بر مهارت های اجتماعی دانش آموزان کلاس پنجم تأثیر داشته است.
نقد نسبیت گرایی نظریه تربیتی لیپمن در مقایسه با نسبیت در هرمنوتیک فلسفی گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش این است که به بررسی آن بخش از دیدگاه های لیپمن، که به نسبی گرایی می انجامد و نسبتی با نسبیت اندیشی در هرمنوتیک فلسفی گادامر دارد، بپردازد و به این پرسش پاسخ دهد: «میان نسبیت گرایی در نظریه لیپمن با نسبیت اندیشی در هرمنوتیک فلسفی گادامر چه نسبتی هست؟» مقصود از نسبیت در اینجا، «نسبیت معرفتی» است. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی با بهره گیری از منابع اسنادی و کتابخانه ای، انجام گرفته است. کند و کاو در آثار لیپمن، ما را به این نتیجه می رساند که با وجود نفی نسبیت گرایی از سوی او، دلایلی هست که این گرایش را به عنوان نتیجه اجتناب ناپذیر برنامه فلسفه برای کودکان، اثبات می کند. هم چنین می توان ادعا کرد لیپمن در ارائه نظریه خود از دیدگاه «نسبیت در فهم» هرمنوتیک فلسفی تأثیر پذیرفته است.
بررسی و تحلیل اعتراض «تلقینی بودن» حلقه کندوکاو اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، تحلیل و بررسی یک پرسش یا اعتراض به حلقه کندوکاو اخلاقی و تلاش برای پاسخ به آن است. برای دست یابی به این هدف از روش پژوهش تحلیل محتوا و روش تحلیل و استنتاج منطقی بهره گرفته شد. نظر به اینکه حلقه کندوکاو اخلاقی مخالف تلقین است و در هرمنوتیک فلسفی پیش داوری ها شرط فهم دانسته شده اند، این پرسش مطرح شد که تربیت اخلاقی بدون تلقین چگونه امکان تحقق دارد؟ در بیان این اعتراض، نخست صورت های مختلف آن در داخل و خارج ایران تبیین شد، سپس با بهره بردن از آراء گادامر به عنوان پدر هرمنوتیک فلسفی و انتقادهای هابرماس پاسخی به این اعتراض پیشنهاد شد. نتیجه این بود که پذیرش این اعتراض نیازمند تهی شدن مفهوم «خودآئینی» و «تلقین» است. ازاین رو، نشان داده شد که هابرماس چگونه برای رفع این مشکل ما را به مفهوم دقیق «خودآئینی ارتباطی» و پیامد آن مفهومی دقیق تر از «تلقین» رهنمون می سازد تا بدین وسیله پاسخی برای اثبات امکان تربیت اخلاقی بدون تلقین فراهم آورده شود. همچنین، با استفاده از رویکرد ابطال پذیری نشان داده شد که استفاده از حلقه کندوکاو اخلاقی برای رشد تفکر نقادانه در کودکان به معنای رد ارزش های مسلط جامعه نیست.
نگاهی اصلاحی به برنامه فلسفه برای کودکان در بستر حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات فلسفه تعلیم و تربیت
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و...]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت نظری تعلیم و تربیت و کودک، نوجوان و جوان
در این پژوهش پس از تبیین معنای فلسفه در تربیت به تعیین نسبت حقیقت با ساخت معنا و ارتباط آنها با نسبی گرایی پرداخته، و میزان سازگاری و ناسازگاری این برنامه با تعلیم و تربیت اسلامی در بستر فلسفه صدرایی واکاوی می شود. طبق نظریه حرکت جوهری ملاصدرا، سیالیت هویت انسان برخلاف نگرش پست مدرنی که بستر ظهور برنامه فلسفه برای کودکان است، تغییرات متزلزل معقولیت و تنوع معرفت در حیطه امور قراردادی، بدون التزام به حقیقت قلمداد نمی شود، بلکه آن جوشش و کششی ذاتی، برخاسته از معیار وزین عقل و باور ایمانی در راستای کشف و درک حقیقت است و در مسیر استکمال نفس انسان قرار دارد. هدف این مقاله تبیین، تحلیل و تصحیح برنامه فلسفه برای کودکان متناسب با بسترهای فرهنگی جامعه ایرانی با روش توصیفی تحلیلی است. به نظر می رسد بهره گیری از نظام فلسفه صدرایی در تبیین چگونگی تکوین و به-کارگیری باورهای عقلی و ایمانی در زمینه تربیت بدرستی می تواند توان دیدگاه اسلام را در زمینه ایجاد و تقویت نظام آموزشی رسمی و غیر رسمی نشان دهد.
مقایسه مفهوم «مرگ» در متون داستانی فلسفه برای کودکان و دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش پیش رو تلاش شده است مفهوم «مرگ» در متون داستانی فلسفه برای کودکان و دیدگاه علامه طباطبایی، با یکدیگر مقایسه شود. برای رسیدن به این هدف از سه روش تحقیقِ تحلیل محتوای کیفی، تحلیل مفهومی و زبانی و تحلیل تطبیقی استفاده شده است و پس از بررسی مفهوم مرگ در سه داستان فلسفی برای کودکان به عنوان نمونه و نظر علامه طباطبایی در این مورد، تفاوت ها و شباهت های آنها در مقولات زیر مقایسه شد: ترس از مرگ، انتقال، میراندن، بهشت و جهنم، ناشناختگی مرگ، آخرین مرحله زندگی بودن، تجسم اعمال، ادامه زندگی در قالب موجودی دیگر، آمادگی برای مرگ، نابودی بدن، اشتیاق نسبت به مرگ، جاودانگی روح و قطعی بودن مرگ. نتیجه چنین حاصل شد که مفهوم مرگ در داستان های فلسفی برای کودکان به دلیل عدم توضیحات روشن و متقن در رابطه با حقیقت مرگ باعث سردرگمی و به هم ریختگی آرامش روانی کودک است. این در صورتی است که توصیف و توضیح مرگ در اسلام به دلیل ژرفای آن و همچنین دقت نظر موجود در آن به فهم متقن و روشن در رابطه با مرگ منجر می شود.
جایگاه تربیت فکری کودکان در آرای فلسفی و تربیتی ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله، بررسی دلالت های تربیتی عقل نظری و عملی و مباحث تربیت کودک در نزد ابن سینا برای درک جایگاه تربیت فکری کودکان نزد وی می باشد. با نظر به کمبود پژوهش ها در زمینه میزان هماهنگی مبانی برنامه هایی مانند فلسفه برای کودکان با مبانی فلسفه اسلامی، انجام این مقاله برای دستیابی به دیدگاه اسلامی برگرفته از آرای ابن سینا در زمینه انتخاب نوع تربیت مناسب برای کودکان ضروری به نظر می رسد. روش این مقاله توصیفی−تحلیلی است و سؤالات آن عبارت است از اینکه دلالت های تربیتی عقل نظری و عملی و مباحث تربیت کودک ابن سینا چیست و براساس این دلالت ها، تربیت فکری کودکان در اندیشه ابن سینا چه جایگاهی دارد؟ نتایج این مقاله نشان می دهد که ابن سینا با اینکه به تربیت عقلی و فکری انسان در جهت نیل به سعادت نهایی تأکید بسیار دارد؛ ولی با بررسی دلالت های تربیتی عقل نظری و عملی و نیز آرای تربیتی وی، دلیلی بر اختصاص زمان شروع این نوع تربیت به دوره کودکی وجود ندارد و دلالت ها نشان از لزوم به کارگیری تربیت اخلاقی در دوره کودکی است؛ زیرا تربیت اخلاقی و تأدیب در دوران کودکی زمینه ساز پرورش عقل الهی و تربیت فکری صحیح در بزرگسالی خواهد بود.
مؤلفه ها و شاخصه های «تذکار تفکر به کودکان» بر مبنای آیات قرآن؛ کوششی برای بومی سازی فلسفه برای کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلسفه برای کودکان در سال 1970 توسط لیپمن در عرصه جهانی معرفی شد و در زمان کوتاهی مورد استقبال روندهای تعلیم و تربیت رسمی و غیررسمی کشورهای مختلف قرار گرفت. در این مدت فبک لیپمن با توجه به شرایط محیطی و فرهنگی کشورها بومی شده است؛ ولی روند بومی سازی فبک در ایران به کندی صورت گرفته و در برخی موارد سازگار با مبانی دینی و قرآنی نبوده است؛ از این رو مقاله حاضر سعی دارد با توجه به فرهنگ اسلامی برآمده از قرآن، رویکردی بازتولیدی در معرفی فبک بومی داشته باشد. به این منظور از روش پدیدارشناسی توصیفی استفاده و داده ها با استفاده از روش کلایزی تجزیه و تحلیل می شوند. داده های تحقیق در هشت بخش کلی که ارائه کننده مؤلفه های «تذکار تفکر» برای کودکان می باشند، دسته بندی شده اند: 1. اهداف؛ 2. گونه شناسی تفکر و صفت های مرتبط؛ 3. نام کلاس؛ 4. وضع قوانین؛ 5. ساختار کلاس؛ 6. ارائه محتوای فکری؛ 7. موضوع تفکر؛ 8. نقش و ابزارهای اجرایی مربی فبک بومی.
طرحی نظری برای پرورش تفکر در دیدگاه اسلامی عمل با نگاه به برنامه «فلسفه برای کودکان»
منبع:
مطالعات معارف اسلامی و علوم تربیتی (علوم تربیتی از دیدگاه اسلام) سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۲ شماره ۱
39-61
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر در راستای تقویت نظام آموزشی در زمینه پرورش تفکر، تلاش می کند تا یکی از الگوهای آموزشی تقویت تفکر را از منظر اسلامی مورد تحلیل فلسفی قرار دهد و بر اساس نتایج به دست آمده، طرحی برای تقویت تفکر ارائه دهد. باز تعریف هدف تقویت تفکر در راستای دست یابی به حیات طیبه، توجه به بلند دامنگی زندگی کودک و اقتضاهای آن، نگاه کل گرایانه به وجود کودک و در نظر گرفتن گرایش ها و اراده ورزی های وی در کنار مسائل شناختی، توجه به حقایق و نیز توجه به تنوع روش شناختی در دست یابی به حقیقت مهم ترین اصولی هستند که باید در تدوین نسخه بومی برنامه پرورش تفکر مدنظر قرار گیرند. نویسنده متناسب با این اصول، تجویزهای دیگری در بخش های محتوا، روش های تدریس و یادگیری، ارزش یابی و نیز گروه بندی پیشنهاد می کند.
تربیت اخلاقی کودکان در دوره سیادت از منظر اندیشمندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله امکان تربیت اخلاقی کودکان در دوره نخست کودکی را −هفت سال اول زندگی که براساس احادیث مراحل تربیت، دوره سیادت نامیده می شود− بررسی می کند. برای این منظور با روش توصیفی−تحلیلی نظر اندیشمندان درباره تربیت اخلاقی کودکان بررسی و تحلیل گردید و با کاربرد روش تحلیلی−استنتاجی تعریف و امکان آن تبیین شد. یافته ها نشان می دهد که بیشتر اندیشمندان، تربیت اخلاقی را برای دوره سیادت می پذیرند و دلایلی مانند فعال بودن ذهن شهودی، تأثیر محیط، مناسبات اجتماعی و الگوهای اخلاقی، امکان تحقق مراتبی از شناخت، انتخاب و عمل را برای کودکان در این دوره، به عنوان مهم ترین شواهد امکان تربیت اخلاقی کودکان مطرح می کنند.
بازخوانی داستان های مثنوی بر مبنای مؤلفه های تفکر فلسفی و تدوین راهنمای داستان ها برای استفاده در اجتماع پژوهشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۸
29 - 52
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی و تحلیل محتوای داستان های مثنوی بر مبنای نظریه لیپمن درباره تفکر فلسفی انجام شد. در این راستا، با کاربرد روش تحلیل محتوای استقرایی، مؤلفه های تفکر فلسفی از آثار لیپمن استخراج و سازماندهی شد. پس از مطالعه آثار لیپمن ابعاد تفکر فلسفی به سه بعد تفکر انتقادی، خلاق و مراقبتی تقسیم گردید و به هریک از این ابعاد مؤلفه هایی اختصاص داده شد. در بخش دوم، به کمک روش تحلیل محتوای قیاسی و با توجه به چارچوب نظری فراهم شده در بخش نخست، مؤلفه های تفکر فلسفی در دو داستان منتخب از مثنوی شناسایی و تحلیل شد. یافته های پژوهش نشان داد هر دو داستان به دلیل آنکه دارای مؤلفه هایی در زمینه ابعاد گوناگون تفکر فلسفی هستند، توانایی مناسبی در پرورش این نوع تفکر دارند. سرانجام برای کاربردی کردن داستان ها در اجتماع پژوهشی، برای هر داستان راهنمایی آموزشی در دو بخشِ طرح بحث و تمرین تدوین و در این بخش ها پرسش ها و فعالیت های عملی مرتبط با محتوای داستان ها و مؤلفه های آن پیشنهاد شد.
بررسی تطبیقی دیدگاه شهید مطهری با دیدگاه متیو لیپمن درباره اهداف تعلیم و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۸
75 - 94
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این مقاله، بررسی تطبیقی دیدگاه شهید مطهری با دیدگاه لیپمن درباره اهداف تعلیم و تربیت با نظر به نظریه تعلیم و تربیت اسلامی و نظریه تعلیم و تربیت تأملی و برنامه «فلسفه برای کودکان» است. با توجه به این هدف، با مطالعه کتابخانه ای، نخست، دیدگاه های هر دو اندیشمند درباره موضوع پژوهش استخراج شد و سپس میان دیدگاه های آنها براساس روش توصیفی استنتاجی، مطالعه تطبیقی انجام شد. مطهری و لیپمن بر تأمل، تفکر، اندیشه ورزی و تربیت عقلانی، به عنوان اهداف تعلیم و تربیت تأکید دارند؛ ولی این اهداف را غایی نمی شمرند؛ بلکه اهداف واسطی برای رسیدن به هدفی عالی تر در نظر می گیرند. مطهری بر آن است که هدف غایی تعلیم و تربیت، رسیدن به درجه بندگی خداوند و کسب مدارج معنوی است که در ذیل نظام ارزشی اسلام مطرح می شود؛ درحالی که هدف غایی «فلسفه برای کودکان»، آموزش کودکان و نوجوانان به منظور دستیابی به زندگی بهتر، با کیفیت تر، با تمدن، و شهروند دموکرات شدن است. نتایج نشان می دهد با وجود برخی اشتراکات تعلیم و تربیتی میان مطهری و لیپمن، ازآنجاکه این دو از نظام های ارزشی و انسان شناختیِ متفاوت متأثر هستند، دیدگاه های آنها درباره هدف غایی تعلیم و تربیت با یکدیگر تفاوت دارد.
تأثیر داستان های کلیله و دمنه بر مهارت های تفکر انتقادی، استدلال و پرسشگری با استفاده از برنامه فلسفه برای کودکان (p4c)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۸
95 - 114
حوزههای تخصصی:
هدف از برنامه «فلسفه برای کودکان»، پرورش تفکر در کودکان است. یکی از ابزارهای اصلی این برنامه داستان است که در اجتماع پژوهشی اجرا می شود. در دهه های اخیر این برنامه برای پرورش قدرت تفکر کودکان در ایرانرواج یافته است. اما داستان های این برنامه بومی نبوده و در شرایط فرهنگی جامعه طراحی برنامه تولید شده اند. این درحالی است که ادبیات فارسی مشحون از داستان های فکری و فلسفی متناسب با فرهنگ ایران است. هدف این مقاله بررسی تأثیر داستان های کلیله و دمنه بر پرورش مهارت های استدلال، پرسشگری و تفکر انتقادی (گشودگی انتقادی و شکاکیت تأملی) است. پژوهش از نوع کاربردی بوده و به روش شبه تجربی با استفاده از طرح پیش آزمون−پس آزمون و با دو گروه آزمایش و کنترل انجام شده است. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی شهرستان اردستان و نمونه پژوهش یک کلاس 32 نفره بود که به روش هدفمند و تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس سنجش پرسشگری رابرت فیشر، مقیاس گرایش به تفکر انتقادی (گشودگی انتقادی و شکاکیت تأملی) ساسو، آزمون مهارت استدلال نیوجرسی بوده است. اعتبار مقیاس سنجش پرسشگری به روش اعتبار ارزشیاب به تأیید متخصصان رسید و ساسو اعتبار و روایی مقیاس گرایش به تفکر انتقادی را مناسب گزارش کرده است. پایایی مهارت استدلال نیوجرسی از طریق آلفای کرونباخ بین 84/0 تا 94/0 گزارش شده است. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی انجام شد. نتایج نشان داد بین نمره های گشودگی انتقادی، پرسشگری، مهارت استدلال تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین، بین نمره های شکاکیت تأملی گروه ها تفاوت معنادار است؛ این به آن معناست که برنامه فلسفه برای کودکان در افزایش شکاکیت تأملی تأثیر داشته است.
شناسایی مؤلفه های فلسفه برای کودکان در آموزه های امام علی علیه السلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۸
115 - 137
حوزههای تخصصی:
یکی از پیش زمینه های لازم برای کاربردی کردن فلسفه برای کودکان (فبک) در ایران، جستجوی مبانی نظری متناسب با فرهنگ اسلامی است؛ ازاین رو در این مقاله، با مبنا قرار دادن آموزه های امام علی علیه السلام، مؤلفه های فبک شناسایی شدند. بدین منظور از روش پدیدارشناسی توصیفی استفاده شد و در تحلیل داده ها الگوی هفت مرحله ای کلایزی به کار رفت. یافته ها نشان داد براساس آموزه های امام علی علیه السلام مؤلفه های فبک در سه محور مهارتی، نگرشی و شناختی قرار می گیرند. هر محور شامل چند مؤلفه بود و برخی از مؤلفه ها زیرمؤلفه هایی داشتند. مؤلفه های محور مهارتی عبارت بودند از: گفتگو، قضاوت، پرسش، گوش دادن و تحقیق. در محور نگرشی مؤلفه های گشودگی ذهنی، پرهیز از شتاب زدگی، همه جانبه نگری، فهم گرایی و حیرت بررسی شد و محور شناختی، مؤلفه های شناخت امور غیرمادی، حقیقت یابی، تفکر، عقلانیت، ردّ شک گرایی و عینی سازی را دربرگرفت. این نتایج نشان از امکان ابتنای برنامه فبک بر فرهنگ اسلامی بود.