مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
فلسفه برای کودکان
منبع:
تربیت اسلامی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۸
139 - 157
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله، استنباط مهارت های عقل ورزی در قرآن کریم و ارائه پیشنهادهایی برای اصلاح یا تکمیل برنامه رایج «فلسفه برای کودکان» است. روش پژوهش، معناشناسی واژه عقل با استفاده از روابط همنشینی و جانشینی و استخراج مهارت های عقل ورزی براساس آن است. دستاورد این پژوهش، به دست دادن اصول و شیوه هایی برای پرورش مهارت های عقل ورزی است که ذیل سه عنوان کلی «هوشیاری نسبت به علامت ها و فهم دلالت آنها»، «علم و شناخت» و «هدایت» ارائه شد. براساس این نتایج، پیشنهادهایی برای اصلاح یا تکمیل برنامه «فلسفه برای کودکان» مطرح شد؛ مانند علامت شناسی فعال، توجه به ارزشمندی علوم نافع، اهمیت یقین در علوم سرنوشت ساز، آشنایی با مراتب شناخت و عوامل رشد یا نقصان آنها، شناخت قلب معنوی، شناخت عقل و جهل و جنودشان و اتصاف به صفات ریشه ای، دقت بسیار در موازین سخن، رعایت آداب کلاس و درس، تشویق دانش آموزان به احسان و ایثار و... . همچنین، پیشنهاد شد پژوهش های مشابهی برای همه واژه های مربوط به عقل در قرآن انجام شود تا نقشه راه جامع درباره عقل ورزی از دیدگاه اسلام به دست آید.
تبیین نسبت میان برنامه فلسفه برای کودکان با فلسفه یادگیری از منظر کریستوفر وینچ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تبیین نسبت میان برنامه فلسفه برای کودکان با فلسفه یادگیری از منظر وینچ می باشد.در این راستا با استفاده از شیوه تحلیل مفهومی، ابتدا برنامه فلسفه برای کودکان و اهداف آن ارائه شده است.سپس اصول اساسی فلسفه یادگیری از منظر وینچ تشریح شده است. در تحلیل نسبت میان برنامه فلسفه برای کودکان، با فلسفه یادگیری وینچ، مشخص شدکه که بین این دو دیدگاه، وجوه مشترکی در زمینه اهمیت تفکر،جامع نگری در ارتباط با یادگیری،اجتماعی بودن یادگیری، توجه به بعد اخلاقی، اعتقاد بر قابلیت پرورش مهارت ها و توجه به دوران کودکی، وجود دارد. همچنین در بررسی نسبت برنامه فلسفه برای کودکان با فلسفه یادگیری وینچ، مطابقت میان اهداف این دو دیدگاه نیز بررسی شد. علاوه بر نسبت تشابه میان این دو دیدگاه، برخی وجوه افتراقی میان برنامه فلسفه برای کودکان با فلسفه یادگیری وینچ در زمینه های یادگیری، واقعیت، دانش، رابطه ارزش و واقعیت و تربیت اخلاقی نیز استنباط گردید.
معنا و مبنای دیالوگ در جنبش فلسفه برای کودکان: کوششی در تدوین نظریه یادگیری و آموزش دیالوجیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنبش فلسفه برای کودکان از آغاز، مبانی دیالوجیک خود را بر پایه روش سقراطی و برخی از مفهوم های نظریه رشد ویگوتسکی همچون درونی سازی و منطقه تقریبی رشد استوار ساخته است. اما روش گفت و گوهای سقراطی و دیدگاه ویگوتسکی در نگاه های جدیدتر فلسفی و روان شناسی، به پرسش کشیده شده و این انتقادها به جنبش فلسفه برای کودکان نیز راه یافته است. از همین رو برخی از اندیشمندان قلمرو فلسفه برای کودکان مبنای دیالوجیک باختینی را همچون واپسین جایگزین گفت و گوهای سقراطی پیشنهاد کرده اند. در این مقاله پس از نقد رویکردهای سقراط، ویگوتسکی و باختین به دیالوگ و برای چیرگی بر کاستی های این رویکردها، می کوشیم با خوانشی دوباره از نظریه تمرکززدایی پیشنهادی تازه برای مبنای دیالوجیک حلقه کندوکاو ارائه دهیم؛ مبنایی که می تواند به نقطه آغازی برای تدوین نظریه یادگیری و آموزش دیالوجیک بدل شود. در پرتو این نظریه، دیالوگ دارای دو ویژگی است: نخست آن که مونولوگ و دیالوگ بر روی پیوستاری قرار دارند که در هر نقطه آن رویدادی آمیخته از «مونولوگ-دیالوگ» در گذر است. دوم این که دیالکتیک و دیالوگ نیز پیوستاری اند و همچون مونولوگ و دیالوگ در هر نقطه ای به نسبت آمیخته اند. در این پیوند آنچه در حلقه کندوکاو یادگیری رخ می دهد، نوسان میان دیدگاه های گوناگون است که در واقع همان مسیر نوسان میان تمرکزگرایی و تمرکززدایی را می پیماید. همچنین در پرتو این نظریه برای چیرگی بر کاستی های دو مفهوم درونی سازی و منطقه تقریبی رشد ویگوتسکی به مثابه مبانی دیالوجیک برنامه فلسفه برای کودکان، دو جایگزین «از آن خود کردن» و «منطقه تقریبی دیالوگ» را پیشنهاد می دهیم. مهم ترین اِشکال مفهوم درونی سازی ویگوتسکی لغو سویه تمرکززدایی در فرایند نوسان ذهن میان تمرکزگرایی و تمرکززدایی است، و انتقاد به مفهوم منطقه تقریبی رشد از این رو است که به چیرگی صدای اول یعنی صدای مابان، آموزگار و مربی بر صدای دوم، یعنی صدای کودک، دانش آموز و کارآموز می انجامد.
تأثیر رویکرد محتواییِ آموزش فلسفه برای کودکان بر باورهای فراشناختی و تفکر انتقادی دانش آموزان ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۲ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۲
157 - 172
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر رویکرد محتواییِ آموزش فلسفه برای کودکان (P4C) بر باورهای فراشناختی و تفکر انتقادی دانش آموزان و به روش تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه آزمایشی و کنترل انجام گرفته است. جامعه ی آماری عبارت بود از کلیه ی دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی شهر تربت حیدریه شاغل به تحصیل در سال تحصیلی 95-96، که از میان آنان با روش نمونه گیری خوشه ای و پس از غربالگری، 50 دانش آموز به طور تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل دسته بندی شدند. ابزارهای اندازه گیری شامل پرسشنامه فراشناخت های کودکان (MCQ_C) (بکاو و همکاران، 2009، اصلاح شده توسط قادری و همکاران، 1394) و سنجش تفکر انتقادی ساسو (2013) بوده است. ابتدا از هر دو گروه پیش آزمون به عمل آمد سپس برای گروه آزمایشی 10 جلسه 1 ساعته، p4c با رویکرد فرآیندی تدارک دیده شد و گروه کنترل در این مدت آموزش خاصی نداشتند، در پایان مجدداً از هر دو گروه پس آزمون اخذ گردید، اطلاعات از طریق آزمون آماری تحلیل کوواریانس تک متغیره و به کمک نرم افزار SPSS مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که استفاده از رویکرد محتوایی P4C با احتمال 95 درصد بر باورهای فراشناختی و تفکر انتقادی دانش آموزان تأثیر معناداری دارد، به طوری که میانگین نمرات باورهای فراشناختی دانش آموزان گروه آزمایشی بعد از اعمال آموزش فلسفه به طور معناداری کاهش و نمرات تفکر انتقادی آنان افزایش داشته است. درصورتی که در گروه کنترل تغییرات معناداری رخ نداده است، بنابراین فرضیه های پژوهش مورد تأیید قرار گرفتند.
تأثیرپذیری رشد مهارتهای زبانی دانش آموزان دوزبانه از مراحل الگوی مدیریت آموزش فلسفه برای کودکان با محوریت اجتماع پژوهشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۴ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۱۳۵
121-142
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر اجرای مراحل الگوی مدیریت آموزش فلسفه برای کودکان با محوریت اجتماع پژوهشی بر رشد مهارتهای زبانی (گوش دادن ، سخن گفتن ، خواندن و نوشتن) دانش آموزان دوزبانه ترکمن به روش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام شده است. جامعه آماری پژوهش شامل همه دانش آموزان دوزبانه کلاسهای پایه سوم مقطع ابتدایی استان خراسان شمالی بود که از میان آنها در مجموع 52 دانش آموز پسر در دو کلاس آزمایش و کنترل و 51 دانش آموز دختر در دو کلاس آزمایش و کنترل (در مجموع نمونه ای مشتمل بر 103 نفر) به شیوه خوشه ای چندمرحله ای تصادفی انتخاب شدند. داده ه ای مهارتهای زبانی با آزمون محقق ساخته گردآوری شده است. روایی این آزمون را صاحبنظران تأیید و اعتبار آن با ضریب آلفای کرونباخ، ضریب تنصیف و ضریب بازآزمایی محاسبه شده است. با تأیید آماری برابری مهارتهای زبانی دو گروه کنترل و آزمایش در آغاز، گروه آزمایش در کارگاه 20 جلسه ای (هفته ای دو جلسه) براساس کتاب داستانی «پیکسی» آموزش دیدند. کلاسداری در گروه آزمایش با الگوی مدیریت آموزش فلسفه برای کودکان با محوریت اجتماع پژوهشی بود. نتایج آمار توصیفی و استنباطی در مقایسه دو گروه آزمایش و کنترل با استفاده از میانگین، انحراف معیار و نیز تحلیل کوواریانس تأثیر معنادار مثبت الگوی یادشده را بر رشد مهارتهای زبانی گوش دادن ، سخن گفتن ، خواندن و نوشتن نشان داد. افزایش مهارتهای زبانی دو جنس (دختر و پسر) از نظر آماری برابر بود. بنابراین گنجاندن الگوی یادشده در برنامه های درسی رسمی زبان آموزی دانش آموزان دو زبانه کشورمان توصیه می شود.
بررسی ظرفیت سه داستان از رساله ی دلگشای عبید زاکانی بر اساس مؤلفه های تفکر فلسفی لیپمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی و تحلیل محتوای داستان های رساله ی دلگشا اثر عبید زاکانی بر پایه ی نظریه ی لیپمن درباره ی تفکر فلسفی است. برای دست یابی به این هدف، کوشش بر آن بوده است تا با مرور مختصری بر آراء لیپمن، مؤلفه های تفکر فلسفی از دیدگاه وی شناسایی و استنتاج گردند. پس از مطالعه و بررسی، مؤلفه ها به سه گروه مؤلفه های تفکر انتقادی، خلاق و مراقبتی تقسیم شدند. در بخش دوم، به کمک روش تحلیل محتوای قیاسی و با توجه به چهارچوب نظری فراهم شده در بخش نخست، مؤلفه های تفکر فلسفی در سه داستان منتخب از رساله ی دلگشا شناسایی و تحلیل گردیدند. یافته های پژوهش نشان داد که هر سه داستان به دلیل آن که حاوی مؤلفه هایی در زمینه ی ابعاد گوناگون تفکر فلسفی هستند، توانایی لازم را در پرورش این نوع تفکر داشته و با افزودن برخی تمرین ها و پرسش ها می توان ظرفیت آن ها را جهت استفاده در برنامه ی فلسفه برای کودکان به میزان قابل توجهی افزایش داد. پیشنهاد می گردد که مؤلفان ادبیات کودک و نوجوان داستان های این پژوهش را برای دو گروه سنی کودک و نوجوان بازنویسی کنند. این بازنویسی بهتر است به گونه ای صورت بگیرد که هیچ مؤلفه ای را در متن فرو نگذارد.
تأثیر برنامه فلسفه برای کودکان (فبک) بر نگرش اخلاقی دانش آموزان و تبیین مؤلفه های آن ازمنظر قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، مطالعه تأثیر برنامه فلسفه برای کودکان (فبک) بر نگرش اخلاقی دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی و تبیین مؤلفه های آن ازمنظر قرآن است که مؤلفه های نگرش اخلاقی ازجمله: رفتار و گفتار مستدل و منطقی، روحیه احترام به ارزش های اخلاقی اجتماعی، احترام به دیگران و عزت نفس را مورد مطالعه قرار می دهد. پژوهش حاضر ازلحاظ هدف، کاربردی و ازلحاظ روش نیمه آزمایشی است که به شیوه آمیخته انجام شده است (بخشی از پژوهش به صورت کمّی و بخشی دیگر به صورت کیفی به تبیین مؤلفه ها ازمنظر قرآن می پردازد). جامعه آماری پژوهش 453 نفر شامل دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی شهرستان رامسر بود که 86 نفر به عنوان نمونه پژوهش به روش تصادفی انتخاب شدند. 43 نفر به عنوان گروه آزمایش و 43 نفر هم به عنوان گروه گواه درنظر گرفته شدند. آزمودنی های گروه آزمایش در یک دوره 12 جلسه ای در معرض اثر متغیر مستقل قرار گرفتند و پیش آزمون و پس آزمون به عمل آمد. از پرسشنامه محقق ساخته به عنوان ابزار پژوهش استفاده شد. روایی محتوایی پرسشنامه توسط 10 نفر از صاحب نظران تأیید شد و روایی معیاری 92 درصد و آلفای کرانباخ پرسشنامه 86 درصد بود. فرضیه های پژوهش با آزمون کولموگراف- اسمیرنف و تحلیل کواریانس، مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش بیانگر این است که برنامه فبک بر نگرش اخلاقی دانش آموزان تأثیر داشت و بین میانگین نمرات پیش آزمون و پس آزمون گروه آزمایش و گروه گواه، تفاوت معنی داری وجود داشت و بر رفتار و گفتار مستدل و منطقی، روحیه احترام به ارزش های اخلاقی و اجتماعی، احترام به دیگران و عزت نفس دانش آموزان، تأثیر داشت. همچنین در آیات متعددی از قرآن به این مؤلفه ها اشاره شده و پرورش و تقویت آن در جامعه جهت همگانی کردن اخلاق کریمه مورد تأکید قرار گرفته است. باتوجه به هماهنگی مؤلفه های برنامه فلسفه برای کودکان (فبک) با مفاهیم قرآن درراستای پرورش و نگرش اخلاقی این برنامه به عنوان یک الگوی تربیتی و تجربی موفق که به صورت کاوشگری اخلاقی اجرا می شود، مورد تأکید قرار می گیرد.
مطالعه روند شکل گیری گفت وگوی کندوکاو محور در کلاس «فلسفه برای کودکان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارتقای مهارت های فکری و فرهنگ گفت وگویی در کودکان می تواند نویدبخش جامعه ای خردورز باشد. پژوهش حاضر درصدد است به بررسی ساختار گفت وگویی که در حلقه کندوکاو کلاس «فلسفه برای کودکان» در مقطع دبستان اجرا می شود، بپردازد تا از خلال آن، مهارت های لازم برای شکل گیری «گفت وگوی کندوکاوی» را شناسایی کند. الگوی گفت وگوی کندوکاویِ ارائه شده در این پژوهش، برگرفته از «تفکر چندبعدی و بازاندیشانه» در آموزش «فلسفه برای کودکان» است که در بستر «منطقه تقریبی رشد» شکل می گیرد.به منظور بررسی موضوع مدنظر این پژوهش، روند گفت وگوهایِ حدود 200 کلاس «فلسفه برای کودکان»، در پایه های مختلف تحصیلی، مشاهده توصیفی، متمرکز و گزینشی شد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که حلقه های کندوکاو «فلسفه برای کودکان» به مثابه «منطقه تقریبی رشد»، با فراهم کردن فضایی برای گفت وگوی کودکان با یکدیگر، در حضور تسهیلگر (فرد تواناترِ فرهنگ)، می تواند نگرشی بازاندیشانه، مسئولانه، انتقادی و خلاقانه در آنها ایجاد کند.
افسانه های ایرانی پریان ابزاری برای فکرپروری کودکان (رهیافتی آموزشی بر اساس نظریه لیپمن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لیپمن برنامه فبک را بنیان نهاد و داستان را ابزاری اساسی برای فکرپروری و آموزش کودکان معرفی و شالوده ای نو برای آموزش آن ها پی ریزی کرد. این پژوهش بسندگی ادبی، فلسفی و روان شناختی پنج افسانه ایرانی پریان را بر اساس نظریه لیپمن در پاسخ به پرسشی که چگونه این افسانه ها پاسخ گوی برخی اندیشه های کودکان هستند؟ با رویکردی توصیفی- تحلیلی بررسی کرده است. یافته های تحقیق حاکی است که این افسانه ها مفاهیمی متعالی مانند زیبایی، عشق، دانایی، خودبینی و ... دارند و درون مایه فلسفی آن ها غنی و زمینه ساز تکوین پرسش های چالشی در ذهن کودکان است. افسانه های «ثروتمند حسود و مار» و «دژهوش ربا»، گفت وگوهای بیشتری نسبت به افسانه های دیگر دارند که از این زاویه چالشی ترند و نیز افسانه دژ هوش ربا الگویی از حلقه کندوکاو دارد. این افسانه ها از منظر زبانی و انتقال مفاهیم، غنای روان شناختی مطلوبی برای کودکان دارند، امّا داستان «زردپری» و «بی بی ناردونه» قسمت های خشنی دارند و با شرایط اجتماعی کنونی مطابقت ندارند. رویکرد ادبی این افسانه ها شخصیّت های پویایی را نمایش می دهند که کودک را با خود همراه می کنند، امّا نیازمند تغییر پیرنگ در چارچوب برنامه فبک هستند. موضوع این افسانه ها علاوه بر تحلیل محتوایی از جنبه تجویزی که شامل رویکردهایی مطلوب برای گسترش آموزش تفکّر فلسفی در کودکان است، تحلیل شده است.
تاثیر برنامه فلسفه برای کودکان بررفتار مدنی –تحصیلی دانش آموزان پسرپایه نهم متوسطه اول ناحیه یک شهر خرم اباد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف بررسی تأثیر برنامه ی آموزش فلسفه برای کودکان بر رفتارمدنی –تحصیلی دانش آموزان پسر پایه نهم متوسطه اول ناحیه یک شهر خرم آباد انجام شد.برای اجرای این پژوهش از طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه استفاده شد. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان پسر پایه نهم متوسطه اول شهر خرم آباد در سال تحصیلی 97-96 تشکیل می داد که تعداد 50 دانش آموز به روش نمونه گیری خوشه ایی انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه گواه و آزمایش (هر گروه 25 نفر) قرار داده شدند. ابزار گرد آوری داده ها، پرسشنامه رفتار مدنی- تحصیلی گل پرور (1389) بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان دادکه اجرای برنامه آموزش فلسفه برای کودکان موجب افزایش میزان نمرات رفتارمدنی -تحصیلی دانش آموزان ومولفه های آن(یاری رساندن ومشارکت اجتماعی ،برقراری روابط صمیمانه وپایبندی به قواعد) شده است.
اثربخشی آموزش فلسفه برای کودکان بر ارزیابی تعارض بین والدین و خودگردانی تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی اثربخشی برنامه آموزش فلسفه برای کودکان بر ارزیابی از تعارض میان والدین، و خودگردانی تحصیلی در دانش آموزان دختر مقطع چهارم و پنجم ابتدایی مراجعه کننده به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مرکز حجاب تهران بود. روش پژوهش، شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. بدین منظور پس از نمونه گیری هدفمند، 52 دانش آموز انتخاب و 26 نفر در هریک از گروه های آزمایش و کنترل جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های مقیاس ارزیابی تعارض بین والدین (گریچ و فینچام، 1990) و خودگردانی تحصیلی (ریان و کانل، 1989) استفاده شده است. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کواریانس چندراهه و یک راهه استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که آموزش فلسفه برای کودکان موجب کاهش معنادار سرزنش خود و افزایش معنادار خودگردانی تحصیلی در گروه آزمایش شده است.
داستان پلیسی– معمایی در برنامه فلسفه برای کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان به عنوان آغازگر در برنامه درسی فبک، مورد اتفاق نظر همه صاحبنظران در این زمینه است. اما درباره ویژگی های داستان مورد استفاده در کلاس فلسفه برای کودکان، دیدگاه های مختلفی وجود دارد. این ویژگی ها بعضی از متفکران مانند لیپمن را بر آن داشته که خود نسبت به تألیف داستان های مناسب اقدام کنند. اما بعضی دیگر معتقدند می توان از قصه های تأمل برانگیز موجود در فرهنگ های مختلف نیز بهره برد. در این مقاله تلاش شده با استناد به نظرات لیپمن و همکاران وی، این فرض اثبات شود که داستان های پلیسی-معمایی علاوه بر جذابیت، به واسطه ظرفیتی که در آموزش منطق و مهارت های ذهنی- تحلیلی و مفاهیم فلسفی دارند، به ویژه در فلسفه اخلاق و فلسفه علوم اجتماعی؛ می توانند به عنوان منبع تازه ای از داستان های فبک، مورد استفاده قرار گیرند. فرض بر این است که این داستان ها با اهداف همه رویکردها در این برنامه همسویی دارند. در پایان داستانی به عنوان نمونه تحلیل شده است.
تأثیر برنامه ی آموزشی فلسفه برای کودکان بر میزان مهارت استدلال دانش آموزان پسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۳ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۶
23 - 33
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، بررسی تأثیر برنامه فلسفه برای کودکان بر میزان مهارت استدلال دانش آموزان پسر پایه ی پنجم ابتدایی بود. روش پژوهش، از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری، کلیه ی دانش آموزان پسر پایه پنجم ابتدایی در شهر تهران در سال تحصیلی 97-1396 بودند. به روش نمونه گیری در دسترس، چهار مدرسه در منطقه ی 5 تهران برای انجام پژوهش انتخاب شد. مدرسه دارای چهار کلاس در پایه ی پنجم ابتدایی بود که به طور تصادفی دو کلاس انتخاب و از بین این دو کلاس، به طور تصادفی، یک کلاس به عنوان گروه آزمایش و یک کلاس به عنوان گروه کنترل انتخاب گردید. پیش آزمون استدلال نیوجرسی (2000) در هر دو گروه آزمایش و کنترل توسط پژوهشگر اجرا شد. کار اصلی تدریس در گروه کنترل، به عهده ی معلم کلاس بود. اما برای تدریس در گروه آزمایش، از برنامه ی فلسفه برای کودکان توسط پژوهشگر استفاده شد. در گروه آزمایش بر اساس برنامه هفتگی که در مدارس ابتدایی 24 ساعت می باشد میزان 4 ساعت آموزشی از برنامه هر هفته (به مدت 45 دقیقه) به آموزش فلسفه به کودکان اختصاص داده شد. کار اصلی تدریس در گروه کنترل، به عهده ی معلم کلاس بود. اما برای تدریس در گروه آزمایش، از برنامه ی فلسفه برای کودکان توسط پژوهشگر استفاده شد. ابزار برای گردآوری داده ها، آزمون مهارت های استدلال نیوجرسی (2000) بود. نتایج آزمون تحلیل کواریانس نشان داد که گروه آزمایش در مقیاس های آزمون نیوجرسی (2000) نمره بالاتری را کسب کردند
بررسی تأثیر اجرای برنامۀ فلسفه برای کودکان در کاهش و مهار خشم دانش آموزان پسر پایۀ اول مقطع متوسطۀ شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر اجرای برنامة فلسفه برای کودکان (p4c) در کاهش و مهار خشم در دانش آموزان پسر پایة اول مقطع متوسطة منطقة 14 شهر تهران است. این پژوهش، به روش نیمه تجربی و با بهره گیری از طرح تحقیق آزمون مقدماتی و نهایی با گروه شاهد انجام شد. جامعة آماری این پژوهش را تمامی دانش آموزان پسر پایة اول مقطع متوسطة منطقة 14 تهران در سال تحصیلی 1391-1390 تشکیل دادند که از میان آن ها، 60 نفر به منزلة نمونه، با روش نمونه گیری چندمرحله ای خوشه ای انتخاب شدند (30 نفر گروه شاهد و30 نفر گروه تجربی). پس از برگزاری دورة آموزشی مد نظر، به منظور جمع آوری داده ها، از پرسش نامة بیان حالت هیجانی و صفت شخصیتی خشم اسپیلبرگر (STAXI-2) و برای تجزیه و تحلیل داده ها، از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته های این پژوهش، در مجموع، اعتبار و اعتماد پذیری برنامة فلسفه برای کودکان را در کاهش و مهار خشم نوجوانان و چهار مؤلفة اصلی اش، یعنی احساس نیاز به بیان کلامی خشم، احساس نیاز به بیان فیزیکی خشم، خلق و خوی خشمگین، برون ریزی و درون ریزی خشم تأیید کرد. در قسمت پایانی مقاله، سعی شده است تبیینی نظری از چراییِ تأثیر اجرای برنامة فلسفه برای کودکان در کاهش و مهار خشم در نوجوانان نیز ارائه شود.
اثربخشی آموزش فلسفه بر قضاوت اخلاقی و عزت نفس دانش آموزان نابینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر اجرای برنامۀ فلسفه برای کودکان به روش حلقۀ کندوکاو بر بهبود عزت نفس و قضاوت اخلاقی در دختران و پسران نابینای 9-11 ساله در سال 1392-1393 بود. تعداد 28 نفر دختر و پسر نابینا (14 نفر گروه آزمایش و 14 نفر گروه کنترل) به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامۀ عزت نفس هیر و قضاوت اخلاقی سینها و وارما استفاده شد. برای بررسی فرضیۀ پژوهش از روش آزمایشی، پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد و سپس به مدت 11 جلسه از روش کلاس داری به شیوۀ حلقۀ کندوکاو و داستان های فکری فیلیپ کم و رابرت فیشر بهره گرفته شد. داده های به دست آمده با استفاده از تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که اجرای برنامۀ آموزش فلسفه برای کودکان با روش حلقۀ کندوکاو می تواند 002/0 درصد در بهبود قضاوت اخلاقی و 032/0 درصد در عزت نفس پسران و 001/0 درصد در قضاوت اخلاقی دختران نابینا مؤثر باشد.
تاثیر اجرای برنامه فلسفه برای کودکان بر رشد هوش اخلاقی دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر"برنامه فلسفه برای کودکان" بر رشد هوش اخلاقی دانش آموزان دختر با روش نیمه تجربی انجام گرفت. آزمودنی ها شامل 50 دانش آموزان دختر دوره متوسطه اول شهر مهربان (استان آذربایجان شرقی) بودند که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. این دانش آموزان در دو کلاس سوم راهنمایی تحصیل می کردند یکی از کلاس ها به عنوان گروه آزمایش ( گروه "برنامه آموزش فلسفه برای کودکان) و کلاس دیگر به عنوان گروه کنترل (آموزش های رسمی مدرسه) تعیین شد. پرسشنامه هوش اخلاقی( لنیک و کیل؛ 2005) برای جمع آوری اطلاعات استفاده شد.. جهت تجزیه وتحلیل اطلاعات نیز از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد برنامه آموزش فلسفه برای کودکان موجب افزایش هوش اخلاقی دانش آموزان گردید.
بررسی تاثیر برنامه فلسفه برای کودکان بر نظریه ذهن و باورهای ماکیاولیستی در دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر برنامه فلسفه برای کودکان بر نظریه ذهن و باورهای ماکیاولیستی در دانش آموزان دوره ابتدایی بود. روش پژوهش، نیمه تجربی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان پایه ی چهارم، پنجم و ششم شهر شیراز در سال تحصیلی 98-97 تشکیل می دادند؛ که تعداد 90 آزمودنی به روش نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب و در دو گروه 45 نفری (گروه آزمایش و کنترل) به صورت تصادفی جایگزین شدند. جهت آموزش فلسفه به کودکان که مبتنی بر داستان خوانی بود از کتاب "داستان هایی برای تفکر " اثر رابرت فیشر استفاده شد. در ادامه، آزمودنی های گروه آزمایشی به مدت ده جلسه تحت آموزش برنامه فلسفه برای کودکان قرار گرفتند. به منظورگردآوری داده ها از مقیاس نظریه ذهن(Happe, 1994:129) و مقیاس باورهای ماکیاولیستی (Christie & Geis, 1970:10 ) استفاده شد. نتایج نشان دادند که آموزش فلسفه برای کودکان موجب ارتقاء نظریه ذهن و کاهش باورهای ماکیاولیستی در آزمودنی های گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل گردید.
طراحی داستان هایی برای ایجاد گسلش شناختی در برنامه فلسفه برای کودکان و اثر بخشی آن بر کاهش علائم اختلال وسواس فکری – جبری کودکان دارای نشانه های OCD دوره ابتدایی شهرستان یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر باهدف ایجاد گسلش شناختی در برنامه فلسفه برای کودکان به شیوه حلقه کندوکاو تاثیر آن در کاهش علایم OCD در کودکان 8 تا 11 دارای نشانه OSD در استان یزد اجرا گردید. در این پژوهش 10 داستان با ویژگی های داستان های فبک ساخته و در برنامه فلسفه برای کودکان استفاده شده است. طرح پژوهش حاضر از جمله طرح های شبه تجربی با گروه آزمایش و گروه کنترل و ارزیابی به صورت پیش آزمون، مداخله و پس آزمون بوده است و از پرسشنامه عقاید وسواسی نسخه کودک و نوجوانان (OBQ-CV) استفاده شد. داده های حاصل از پژوهش با استفاده از نرم افزار spss-16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت، شاخص آمار استنباطی شامل آزمون کواریانس، برای بررسی تفاوت میانگین های پیش آزمون و پس آزمون و گروه گواه مورد استفاده قرار گرفته شد. نتایج نشان داد میزان عقاید وسواسی – جبری در پس آزمون گروه آزمایش نسبت به گروه گواه کاهش معناداری (01/0> p) داشته است. همچنین میانگین بیش برآورد خطر، کمال گرایی، مسئولیت پذیری افراطی و بیش اهمیت دهی به افکار نیز بعد از درمان کاهش معناداری (01/0> p) داشته است. در نتیجه اثربخشی مثبت برنامه فلسفه برای کودکان با هدف ایجاد گسلش شناختی آن تایید شد.
تأثیرآموزش «فلسفه برای کودکان» بر تاب آوری دانش آموزان ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین تأثیر آموزش فلسفه برای کودکان بر تاب آوری دانش آموزان ابتدایی است. این پژوهش از نوع کاربردی و تجربی به روش نیمه آزمایشی با دو گروه گواه و آزمایش صورت گرفت. برای این منظور، از میان جامعه ی دانش آموزان ۱۰ و ۱۱ سال شهرستان بانه، ۳۰ نفر نمونه در دسترس انتخاب شد. آن ها در دو گروه ۱۵ نفری گواه و آزمایش به صورت تصادفی قرار داده شدند. آموزش برای گروه آزمایش طی ۱۶ جلسه یک ساعته انجام شد، اما گروه گواه بدون دریافت آموزش به فعالیت معمول خود ادامه دادند. آموزش با استفاده از برنامه آموزش فلسفه برای کودکان لیپمن، از طریق تشکیل اجتماع پژوهشی و با استفاده از ۱۲ داستان صورت گرفت. ابزار پژوهش مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون بود. داده های حاصل از پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تحلیل گردید. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که آموزش فلسفه برای کودکان بر تاب آوری و مؤلفه های آن تأثیر معناداری داشته و موجب افزایش آن در دانش آموزان ۱۰ و ۱۱ ساله شده است.
تأثیر برنامه فلسفه برای کودکان از طریق حلقه های کند و کاو بر خلاقیت، سازگاری اجتماعی و پیشرفت تحصیلی درس علوم دانش آموزان پایه سوم ابتدایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهشنامه تربیتی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۵ شماره ۴۷
133-152
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی برنامه فلسفه برای کودکان از طریق حلقه های کند و کاو بر خلاقیت، سازگاری اجتماعی و پیشرفت تحصیلی درس علوم دانش آموزان پسر پایه سوم ابتدایی است. این پژوهش از نوع تحقیقات شبه آزمایشی بود. بدین منظور، ابتدا برنامه لیپمن و چگونگی توفیق، توسعه و پیدایش برنامه (p4c) مدنظر قرار گرفت. بدین صورت که p4c)) بر گرفته از آرای لیپمن است که در این پژوهش از سبک حلقه های کندوکاو استفاده گردید. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان پایه سوم ابتدایی پسرانه شهر قاین در سال تحصیلی (94-93) می باشند که از طریق روش نمونه گیری خوشه ای، ابتدا از میان دبستان های پسرانه شهر قاین به طور تصادفی یک دبستان انتخاب و در مرحله بعد دو کلاس (20 نفری) پایه سوم از مدارس مذکور برگزیده و پرسشنامه خلاقیت تورنس(1965) و پرسشنامه سازگاری اجتماعی کالیفرنیا(1953) و پرسشنامه محقق ساخته پیشرفت تحصیلی درس علوم قبل و بعد از اجرای برنامه فلسفه برای کودکان در این درس اجرا و اطلاعات به دست آمده جمع آوری و به کمک نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در مرحله نهایی داده های حاصل با استفاده از آمار توصیفی و آزمون T نمونه مستقل و تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفته است. در پایان نتایج نشان داد که اجرای برنامه فلسفه برای کودکان از طریق حلقه های کندوکاو بر افزایش سازگاری اجتماعی، خلاقیت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه سوم ابتدایی تأثیر دارد، لذا می توان نتیجه گرفت که استفاده از برنامه فلسفه برای کودکان از طریق حلقه های کندوکاو باعث می گردد که سازگاری اجتماعی، خلاقیت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان افزایش یابد.