مطالب مرتبط با کلیدواژه
۵۸۱.
۵۸۲.
۵۸۳.
۵۸۴.
۵۸۵.
۵۸۶.
۵۸۷.
۵۸۸.
۵۸۹.
۵۹۰.
۵۹۱.
۵۹۲.
۵۹۳.
۵۹۴.
۵۹۵.
۵۹۶.
۵۹۷.
۵۹۸.
۵۹۹.
۶۰۰.
نظریه داده بنیاد
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۴
245 - 264
حوزه های تخصصی:
با توجه به تغییر روند استراتژی، تغییر و تحول سریع دانش و کارآمدی کمتر رویکردهای سنتی به استراتژی، لازم است تا سازمان ها برای بقاء به جمع آوری پیوسته داده های مناسب از محیط خارجی و داخلی و تبدیل آن ها به استراتژی هایی کارآمد اقدام کنند و رویکرد جدیدی را در پیاده سازی استراتژی های خود اتخاذ نمایند. استراتژی باز، رویکردی برای گشودن مرزهای مستحکم سازمان و به جریان انداختن دانش از طریق ذی نفعان داخلی و خارجی است تا سازمان ها از این طریق بتوانند با افزایش مشارکت و شفافیت اطلاعات و استفاده از ابزارهای فناوری اطلاعات به ایده های استراتژیک بیشتر و کارآمدتری دست پیدا کنند. به کارگیری این رویکرد الزامات خاصی را می طلبد. از این رو هدف این پژوهش شناسایی الزامات پیاده سازی استراتژی باز در قالب الگویی نظام مند است. در این راستا تحقیق از نظر فلسفه پژوهش تفسیری و توسعه ای است. رویکرد آن استقرایی، روش شناسی کیفی و روش گردآوری داده ها میدانی و کتابخانه ای است. راهبرد این پژوهش نظریه داده بنیاد است و با بهره گیری از رویکرد ظاهرشونده (گلیزری) که از طریق مصاحبه عمیق با 12 نفر از خبرگان برنامه ریزی استراتژیک صورت گرفت. یافته ها شامل 9 مقوله (توافق استراتژیک، بازنگری استراتژیک، فرآیندسازی جذب ایده، فرهنگ سازی استراتژیک، گفتمان سازی استراتژیک، شناخت استراتژیک، فناوری های ارتباطی استراتژیک، آمادگی و حمایت استراتژیک و تناسب استراتژیک) است. در نتیجه سازمان ها با شناخت این الزامات می توانند زمینه ای را برای پیاده سازی استراتژی باز فراهم آورند و در این زمینه تصمیمات لازم و مناسب با این رویکرد را اتخاذ نمایند.
الگوی مدیریت تضاد نقش حسابرسان داخلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تجربی حسابداری سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۹
1 - 26
حوزه های تخصصی:
نقش حسابرسان داخلی در طول زمان به طور مداوم در حال تغییر و تکامل است. آنان به صورت ذاتی درگیر تضاد نقش بوده و مدیریت نقش های متناقض درخواستی از سوی مشتریان یا ذینفعان واحد حسابرسی داخلی (تضاد نقش) می تواند به اثربخشی آن و ایجاد ارزش افزوده برای سازمان کمک کند. هدف از انجام پژوهش حاضر، درک شیوه مدیریت تضاد نقش حسابرسان داخلی به منظور دستیابی به نظریه ای در این حوزه است و به این منظور از روش کیفی نظریه داده بنیاد استفاده شده است. داده های پژوهش از طریق مصاحبه با 17 مدیر حسابرسی داخلی طی سال 1401، جمع آوری شده و به کمک روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. سپس مقوله های استخراج شده در قالب الگوی یکپارچه مدیریت تضاد نقش حسابرسان داخلی ارائه گردید. براساس این الگو به منظور مدیریت تضاد نقش توسط حسابرسان داخلی، تقویت مهارت و آگاهی ذی نفعان (به عنوان فرستنده نقش) و حسابرسان داخلی (به عنوان دریافت کننده نقش) ضروری است. با بهبود این عوامل، راهبردهای مدیریت موثر تضاد نقش و بهبود عوامل زمینه ای میسر شده و اثربخشی و توسعه حرفه حسابرسی داخلی امکان پذیر خواهد بود.
طراحی الگوی سیاست های دولتی برای ارتقای ایران در زنجیره ارزش جهانی با کاربست نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه بازرگانی سال ۲۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱۰۸
1 - 50
حوزه های تخصصی:
حضور بهینه و ارتقای کشورها در زنجیره های ارزش جهانی بسته به سیاست های حاکمیتی است که سازه های زیرساختی برای تولید و سایر زمینه های مرتبط، همراستایی سیاستگذاری تجاری، نحوه هم کنشی با کشورهای خارجی و حمایت های لازم را تدبیر کند. پژوهش پیش رو، با هدف طراحی الگوی سیاست های دولتی برای ارتقای ایران در زنجیره ارزش جهانی و با توجه به اینکه تحقیقات پیشین جامعیت کافی در این خصوص نداشته، انجام شده است. به این منظور با استفاده از روش کیفی و بهرهگیری از نظریه داده بنیاد، با متخصصان و صاحبنظران این حوزه و به روش گلوله برفی مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته انجام شد. سپس فرآیند کد گذاری باز منتج به 180 کد، کد گذاری محوری منتج به 72 کد و در نهایت کد گذاری انتخابی منتج به 23 کد در قالب شش دستاورد پدیده محوری شامل خلق ارزش از مزیت نسبی، شرایط علّی شامل ایجاد و توسعه زنجیره های ارزش داخلی، تقویت زیرساخت های نرم و سخت، صادرات کالاهای واجد ارزش افزوده، بومی سازی و آسیب شناسی، تسهیل گری و هماهنگ کنندگی دولت، فرماندهی واحد سیاست ساز و سیاستگذار، مدیریت منابع، بهره گیری از ظرفیت های منطقه ای، راهبردها شامل جایگاه یابی و سهم خواهی در زنجیره ارزش جهانی، استفاده از ظرفیت ویژه دانشی و تجارب متخصصین، استفاده از ظرفیت ویژه لجستیکی و راهبردهای خلاقانه در ارتقا، مشارکت بخش خصوصی قدرتمند، سرمایه گذاری بر توسعه صنایع کاربر و خدمات، بهبود دیپلماسی اقتصادی، آینده پژوهی و برنامه ریزی با توجه به روندهای آتی زنجیره ارزش جهانی، شرایط زمینه ای شامل اصلاح حکمرانی، حمایت و ایجاد رقابت، همسوسازی سیاست های ارزی و تجاری، عوامل مداخلهگر همچون تحریم و توسعه نیافتن ظرفیت های داخلی اقتصادی و پیامدها شامل توسعه متوازن و اقتدار تکنولوژیکی را در بر داشت. نتایج این پژوهش می تواند سیاستگذار را در تدوین سیاست های تجاری با توجه به روندهای آتی تجارت دنیا یاری نماید.
تدوین و طراحی مدل توسعه بازاریابی پایداری در شرکت های صادراتی دانش بنیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در زمینه بازاریابی همانند سایر پدیده های اجتماعی نیاز است تا به خواسته های جامعه و همچنین به حمایت از محیط زیست توجه گردد. هدف بازار صرفاً مشتری مداری نیست بلکه به سوی توجه به حساسیت های جامعه سوق پیدا کرده است که توجه به جامعه و محیط زیست باید در قالب بازاریابی پایداری عملیاتی گردد که این موضوع به عنوان یک مسأله بسیار مهم در شرکت های صادراتی دانش بنیان شناخته شده است. در همین راستا پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل توسعه بازاریابی پایداری در شرکت های صادراتی دانش بنیان انجام شده است که راهکارهایی کاربردی و قابل اجراء جهت توسعه بازاریابی پایداری در شرکت های صادراتی دانش بنیان ارائه می دهد که این شرکت ها با آگاهی از این برنامه ها و اجرای صحیح آن ها می توانند از این طریق به ارزش آفزینی پایدار و همچنین مزیت رقابتی پایدار و در نتیجه توسعه صادرات دست پیدا کنند و شاهد بهبود عملکرد، افزایش سودآوری و دیگر مزایای قابل توجه نیز باشند. این پژوهش با استفاده از رویکرد (گلیزری) نظریه داده بنیاد انجام شده است و داده ها از طریق مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با 14 نفر از خبرگان حوزه بازاریابی و متخصصین شرکت های دانش-بنیان جمع آوری شده است که پس از تجزیه وتحلیل داده های حاصل از مصاحبه، مدل توسعه بازاریابی پایداری ارائه گردید که این مدل شامل 5 مقوله (هوشمندی محیطی، هوشمندی تکنولوژیکی، تقویت تعاملات محوری، توسعه بازاریابی اجتماعی و سبز، توسعه دانش داخلی و خارجی) می باشد که با توجه به نظرات خبرگان پژوهش، به عنوان راهکارهای توسعه بازاریابی پایداری در شرکت های صادراتی دانش بنیان در نظر گرفته شده است.
طراحی و اعتبارسنجی مدل بازاریابی دیجیتالی چابک در بانک سپه با بهره گیری از روش داده بنیاد (مورد مطالعه: بانک سپه استان خراسان رضوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف طراحی و اعتبارسنجی مدل بازاریابی دیجیتالی چابک در صنعت بانکداری صورت گرفته است. برای این منظور از روش آمیخته (کیفی-کمی) استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی شامل 13 نفر از مدیران بانک سپه استان خراسان رضوی و اساتید هیات علمی دانشگاه پردیس فارابی دانشگاه تهران دانشکده مدیریست هستند که به روش هدفمند انتخاب شدند و در فاز کمی 400 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای در این مطالعه شرکت کرده اند. ابزارهای اصلی گردآوری داده ها در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته و عمیق و در بخش کمی پرسشنامه بوده است. تحلیل داده ها در بخش کیفی به روش گرانددتئوری و با استفاده از نرم افزار MAXQDA صورت گرفته است. سپس در بخش کمی نیز از رویکرد حداقل مربعات جزئی و نرم افزار Smart PLS استفاده شده است. نتایج تحلیل کیفی داده ها نشان داده است مقوله های زیربنایی بازاریابی دیجیتالی چابک عبارتند از: مدیریت بانکی دیجیتال، بازاریابی دیجیتالی چابک، کسب مزیت رقابتی، قابلیت های پویا، کیفیت ارائه خدمات دیجیتال، زیرساخت های نرم افزاری و سخت افزاری بازاریابی دیجیتال، مشتری مداری دیجیتال، فرهنگ سازمانی وچالش های محیطی بازاریابی دیجیتالی چابک. نتایج نشان داده است شرایط علی شامل نیاز مداوم به اصلاحات نرم افزاری، تدوین اﺳﺘﺮاﺗﮋی زیرساخت های نرم افزاری و سخت افزاری، زﯾﺮﺳﺎﺧﺖ ﻣﻨﻌﻄﻒ ﻓﻨﺎوری اﻃﻼﻋﺎت و ﺗﻨﻮع ﺑﺨﺸی ﺑﻪ ﭘﺮﺗﻔﻮی ﻣﺤﺼﻮﻻت و ﺧﺪﻣﺎت می باشد. شرایط علی بر شرایط زمینه ای و شرایط مداخله گر تاثیر دارد.
طراحی مدل ساختاری عوامل بومی مؤثر بر حسابداری مدیریت رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این تحقیق، طراحی مدل ساختاری عوامل بومی مؤثر بر حسابداری مدیریت رفتاری بود. روش تحقیق به صورت کیفی و کمی بود. اطلاعات تحقیق به وسیله مصاحبه جمع آوری شد. جامعه آماری تحقیق شامل خبرگان، اساتید و متخصصین حوزه حسابداری مدیریت و علوم رفتاری بودند که تعداد مصاحبه شوندگان حدود 16 نفر بود. روش نمونه گیری به صورت گلوله برفی بود که از مصاحبه شوندگان خواسته شد افرادی مطلع در رابطه با موضوع تحقیق را جهت انجام مصاحبه های بعدی معرفی نمایند. داده های اولیه به شیوه مصاحبه گردآوری شدند. مطابق فرایند روش شناختی، طی سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی، نخست از دل تعداد زیاد انواع داده های اولیه، کدهای مرتبط با موضوع مشخص شدند؛ سپس به شیوه مقایسه مداوم از دل چندین کد، یک مفهوم استخراج شد و به همین شیوه سایر کدها نیز به مفاهیم تبدیل شدند تا در نهایت 20 مقوله و 100 مفهوم به دست آمد. در مرحله بعد، شاخص های بدست آمده در قالب پرسشنامه طراحی شد و بین جامعه آماری دوم یعنی فعالان و شاغلین حوزه حسابداری مدیریت حاضر در بازار سرمایه که در دسترس بودند تعداد 58 پرسشنامه تکمیل شده جمع آوری گردید و داده های بدست آمده در بخش کمی تحقیق مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند و یافته های تحقیق نشان داد که، 4 مقوله به عنوان مقوله محوری ظاهر شدند که شامل: قضاوت حسابداران، قضاوت و تصمیم گیری افراد، عوامل رفتاری، ارزیابی و کنترل می باشند. سایر مقوله ها برای ارائه در مدل تصویری در پنج دسته شرایط علّی (4 مقوله)، بستر یا زمینه (2 مقوله)، شرایط مداخله گر (4 مقوله)، راهبردها (3مقوله)، پیامدها (3 مقوله) قرار گرفتند. در ادامه بر اساس شاخص ها، مؤلفه ها، مفاهیم و مقوله های مدل پیشنهادی، پرسشنامه ای 100 سؤالی تدوین گردید و بر مبنای داده های گردآوری شده روابط مدل پیشنهادی ارائه شده مورد بررسی قرار گرفته که در نهایت با توجه به اینکه تمامی اعداد معناداری پارامترهای مدل از عدد 96/1 بزرگتر است، لذا می توان ادعا نمود که تمامی روابط ساختاری موجود مورد تأیید قرار گرفته و تحلیل کمی صحه ای بر صحت و قابل اطمینان بودن نتایح تحلیل کیفی می باشد. بنابراین نتایج تحلیل عاملی تأییدی حاکی از برازش کلی این جزء (متغیر شرایط علی، محوری، راهبردها، بستر، مداخله گر، پیامدها) از الگوی پیشنهادی با داده ها است و نشان دهنده برازش مناسب این بخش از مدل اندازه گیری می باشد.
طراحی الگوی پیشگیری از سکوت سازمانی در بین اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی
منبع:
مدیریت دانشگاهی سال ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
72 - 48
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش طراحی الگوی پیشگیری از سکوت سازمانی در بین اعضای هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی است. پژوهش حاضر از جمله پژوهش های کیفی است، از نوع نظریه داده بنیاد است. و مشارکت کنندگان در پژوهش اعضای هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی بود و داده های مورد نیاز از طریق مصاحبه عمیق با 25 نفر از اساتید که با روش نمونه گیری نظری نمونه ها انتخاب شده بودند،گردآوری شد. داده ها با مصاحبه عمیق نیمه ساختمند ، جمع آوری، و همزمان با رویه های تفضیلی در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی؛ به روش استروس و کوربن، تجزیه و تحلیل شد. سپس در مرحله کدگذاری محوری، پیوند میان این مقوله ها زیر عناوین شرایط علی، پدیده محوری،راهبردها ، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله گر و پیامدها تعیین شد. یافته ها نشان داد که در مرحله اول 777 کد اولیه به دست آمد. در کدگذاری انتخابی این مفاهیم به 444طبقه تبدیل و در نهایت 75مقوله اصلی استخراج شد که هر کدام زیر مقوله های الگوی نظام مند (شرایط علی، پدیده محوری،راهبردها ، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله گر و پیامدها) جای گرفت.
از انگیزه ها تا ترس ها، کاوشی از هویت حرفه ای معلمان شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحران و ناکارآمدی در نظام آموزشی ایران، موضوعی است که نخبگان اجتماعی و فرهنگی در سال های اخیر بر آن تأکید کرده اند. معلمان از بخش های کلیدی این نظام اند و ما در صورتی که خواهان اصلاحاتی در زمینه بهسازی امر تعلیم و تربیت باشیم، به معلمانی نیاز داریم که هویت حرفه ای قوی داشته باشند. هویت حرفه ای، درک از شخصیت حرفه ای فرد مبتنی بر شناخت، معلومات، نگرش، عقاید، ارزش ها، انگیزه ها و تجارب است. هدف پژوهش حاضر، فهم وضعیت هویت حرفه ای معلمان از خلال تجارب زیسته آنان است. سؤال اصلی پژوهش این است که معلمان چه ادراک و تفسیری از وضعیت هویت حرفه ای خود دارند. به منظور اجرای این پژوهش و دستیابی به تفسیرهای مشارکت کنندگان و سامان دهی نظری آن، از نظریه داده بنیاد (رویکرد برساخت گرایی چارمز) به عنوان یکی از روش های کیفی و تفسیری بهره گرفتیم. مشارکت کنندگان در این پژوهش شامل 20 نفر از معلمان در سنین، جنسیت و مقاطع مختلف تحصیلی بودند که با آنها مصاحبه های عمیق نیمه ساختار یافته 180-120 دقیقه ای انجام و سپس داده ها به منظور ساخت مفاهیم، کدگذاری و ارائه شد. ترس از قضاوت شدن، نگرانی از شرایط کاری ناپایدار، محدودکننده و کنترل گر بودن، فرسایشی بودن حرفه معلمی و سختی و پیچیدگی آن، مضاعف شدن وظایف حرفه ای معلمان و ... برخی از مقولاتی است که در این ارتباط استخراج شد، نتایج پژوهش نشان داد وضعیت هویت حرفه ای معلمان رو به افول است، معلمان به سوژه های ناراضی و معترض تبدیل شده اند، هویت حرفه ای آنها با چالش ها، ترس ها و نگرانی هایی مواجه است، انگیزه های آنان تغییر کرده و حتی کاهش یافته است و آنها ناامید، مأیوس و نسبت به آینده حرفه ای خود نگران اند.
مطالعه داده بنیاد تحول و ارتقاء علوم انسانی در دانشگاه از دیدگاه مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر طراحی الگوی فرایندی تحول و ارتقاء علوم انسانی در دانشگاه از دیدگاه مقام معظم رهبری بود. رویکرد پژوهش کیفی و روش آن نظریهی دادهبنیاد بود. دادههای مطالعه از 34 سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان، نخبگان، پژوهشگران، طلاب و اساتید حوزه و دانشگاهها از سال 79 تا سال97، که در سایت ایشان موجود است، گردآوری و مورد تحلیل قرار گرفت. روش تجزیه و تحلیل دادهها، کدگذاری و مقولهبندی بود که در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام شد. برای حصول اطمینان از روایی پژوهش، از راهبردهای بررسی همکار، مشارکتی بودن و انعکاسپذیری پژوهشگر استفاده شد. در مجموع یافتهها مؤید ابعاد ششگانه نظریهی دادهبنیاد بود. نتایج نشان داد «پدیده محوری» شامل: «بومی و اسلامی شدن علوم انسانی» است. همچنین مهمترین «شرایط علّی» شامل: خودباوری و تلاش مضاعف، آموختن بدون تقلید علم غرب و پرهیز از شاگرد ماندن، حمایت و سرمایهگذاری، نیازسنجی و برنامهریزی دقیق علوم انسانی و نقد و آزاداندیشی و نظریهپردازی بود. به علاوه، «ویژگیهای زمینهای» شامل ماهیت علوم انسانی، جایگاه علوم انسانی، شتاب مناسب، صلاحیت افراد در ایجاد تحول، و «شرایط محیطی» در بردارندهی: جهانبینی غرب، جهانبینی اسلام و سنگاندازی غرب بود. همچنین، «راهبردها» شامل: ایجاد موازنه در صادرات و واردات علم بود. «پیامدها» بیانگر: اصلاح اجتماعی، تمدنسازی اسلامی و گفتمانسازی تولید علم بود. در نهایت میتوان اذعان داشت که نتایج این پژوهش در قالب یک مدل جامع فرایندی میتواند چراغ راه سیاستگذاری در حوزه تحول علوم انسانی در دانشگاه باشد.
چالش کاوی بهره گیری از دانش آینده پژوهی در چرخه سیاست گذاری فرهنگی؛ با رویکرد داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد اجتماعی فرهنگی سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۸
1083 - 1108
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوع های مطرح در مطالعات سیاست گذاری، استفاده از رویکردهای آینده نگرانه و بهره گیری از دانش و ابزار آینده پژوهی است. این مبحث مورد اجماع است که اگر مطالعات سیاست گذاری بدون تکیه بر رویکردهای آینده نگرانه صورت گیرند، خلأ ها و نقصان های متوالی بر چرخه سیاست گذاری پُرتکرار می شود. این مسئله در سیاست گذاری فرهنگی به واسطه اهمیت مقوله فرهنگ و با توجه به لایه ای بودن عدم قطعیت ها و متغیرها پُراهمیت تر است؛ بااین حال در ارتباط بین دانش آینده پژوهی و سیاست گذاری همواره چالش هایی وجود داشته که بستر بهره گیری سیاست گذاری از آینده پژوهی را نامتوازن ساخته است. هدف این نوشتار، بررسی چالش های بهره گیری از دانش آینده پژوهی در چرخه سیاست گذاری است و این سؤال اصلی مطرح است که چه چالش هایی در روند بهره گیری از دانش آینده پژوهی در چرخه سیاست گذاری فرهنگی وجود دارد؟ برای پیشبرد پژوهش از روش کتابخانه ای و روش کیفی مصاحبه عمیق و نظریه داده بنیاد بهره گرفته شده است. این پژوهش با رویکرد کاربردی نگارش شده است که بر اساس یافته های آن، چالش های بهره گیری از دانش آینده پژوهی در بستر سیاست گذاری بیش از آنکه مربوط به سطوح نهادی و سیاسی باشد مربوط به عدم نهادینگی علمی آینده پژوهی است که مستقیم و غیرمستقیم با مؤلفه فرهنگ آموزشی در ارتباط است. به عبارتی موضوعهای مرتبط با فرهنگ آموزشی و علمی بیشترین سهم چالش انگیزی را در روند بهره گیری از دانش آینده پژوهی در عرصه سیاست گذاری فرهنگی را دارا هستند.
ارائه مدل پارادایمی چابکی نیروی انسانی در شرکت های صنعتی بر اساس نظریه داده بنیاد (مورد مطالعه: شرکت های صنعتی منطقه آران و بیدگل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاشان شناسی دوره ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۰)
183 - 218
حوزه های تخصصی:
این تحقیق با هدف ارائه مدل پارادایمی چابکی نیروی انسانی در شرکت های صنعتی براساس نظریه داده بنیاد (مورد مطالعه: شرکت های صنعتی منطقه آران و بیدگل) انجام شد. روش این پژوهش کیفی با تمرکز بر رویکرد داده بنیاد است. جامعه آماری شامل تمام متخصصان دانشگاهی حوزه مدیریت و نیز معاونان و مدیران شرکت های صنعتی شهرک صنعتی آران و بیدگل بود که به روش نمونه گیری هدفمند و قضاوتی، 30 نفر برگزیده شدند. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه متمرکز بوده که با استفاده از نرم افزار (MAXQDA) و به کارگیری رویه های کدگذاری، تجزیه و تحلیل شدند. تجزیه و تحلیل متون مصاحبه، 443 کد باز را فراهم آورد که در قالب ارکان مدل پارادایمی چابکی نیروی انسانی در شرکت های متوسط و بزرگ قرار گرفتند. یافته ها نشان دادند که مفهوم مرکزی چابکی منابع انسانی متشکل از مؤلفه های دانش و یادگیری، هوشمندی و شایستگی، نوآوری و خلاقیت، سرعت، انطباق پذیری، پاسخ گویی، انعطاف پذیری، تاب آوری، دوراندیشی و آینده نگری و تغییرمداری بود. همچنین، چابکی منابع انسانی خود متأثر از شرایط علی (38 مفهوم در قالب 10 مقوله)، شرایط زمینه ای (34 مفهوم در قالب 10 مقوله) و عوامل مداخله گری (16 مفهوم در قالب 5 مقوله) بوده که در قالب راهبردهایی چون کنش گرایی مثبت، عملکرد منسجم و یکپارچه و فعالیت های گروهی و جمعی (10 مفهوم در قالب 3 مقوله کنش) نمود یافته و دارای پیامدهای درون سازمانی و برون سازمانی هستند.
طراحی مدل مدیریت ریسک منابع انسانی در سازمان های دولتی با استفاده از نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات منابع انسانی سال ۸ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۸
121 - 142
حوزه های تخصصی:
ریسک منابع انسانی هرگونه عامل انسانی، فرهنگی یا حاکمیتی است که به ایجاد عدم قطعیت در محیط کسب و کار منجر شده و بر عملیات سازمان تأثیر منفی می گذارد. از این رو پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل مدیریت ریسک منابع انسانی در سازمان های دولتی با استفاده از نظریه داده بنیاد انجام پذیرفت. این پژوهش از نوع پژوهش های کیفی و در حوزه پارادایم استقرایی است. در پژوهش حاضر، از مصاحبه عمیق به عنوان ابزار جمع آوری داده ها استفاده شده که داده های حاصل از آن با استفاده از نرم افزار Atlas.ti و با بهره گیری از کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل شده است. در این پژوهش برای انتخاب نمونه، از نمونه گیری هدفمند استفاده شده است که بر اساس اصل کفایت نظری، در پژوهش حاضر با استفاده از 23 مصاحبه این مهم حاصل شد. همچنین روایی ابزار گردآوری اطلاعات با استفاده از آزمون روایی نسبی (CVR) و پایایی آن با استفاده از آزمون کاپای کوهن (K) تایید شده است. نتایج پژوهش مشتمل بر شناسایی عوامل علی، زمینه ای، مداخله گر و پیامدهای مدیریت ریسک منابع انسانی و در نهایت ارائه مدل نهایی مدیریت ریسک منابع انسانی است. نتایج حاکی از آن است که ریسک از دست دادن کارکنان کلیدی، کاهش انگیزه منابع انسانی، تنزل شایستگی ها و قابلیت های منابع انسانی، ریسک ترک خدمت کارکنان، ریسک های روان شناختی، ریسک منسوخ شدن دانش و مهارت منابع انسانی، ریسک رفتارهای غیر اخلاقی، ریسک های گزینش و کارمندیابی، ریسک های ناشی از دیدگاه ها و نگرش های منابع انسانی به عنوان عوامل علی مدیریت ریسک منابع انسانی شناخته شده است.
ارزیابی پاسخ های مخاطبین آگهی های ملکی در فضای مجازی با روش بازاریابی عصبی (نورومارکتینگ)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، ارزیابی پاسخ های مخاطبین آگهی های ملکی در فضای مجازی با روش بازاریابی عصبی (نورومارکتینگ) می باشد که از نظر ماهیت پژوهش، کاربردی، به لحاظ روش پژوهش، کیفی و از نظر استراتژی پژوهش، نظریه داده-بنیاد بوده است. تعداد 30 مصاحبه نیمه ساختاریافته تا رسیدن به اشباع نظری انجام شد. از مقبولیت، انتقال پذیری و تائید پذیری جهت برآورد روایی و از روش بازآزمون برای سنجش پایایی (89/14درصد) استفاده گردید. روش تحلیل داده ها در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام گرفت. بنابر نتایج به دست آمده، تعداد 330 کدباز اولیه، شناخته شد. در مرحله کدگذاری باز، داده ها از طریق ارتباطات تلفنی با مشتریان اینترنتی مسکن که نیاز به خرید یا معاوضه مسکن داشتند، جمع آوری گردید. در مرحله کد گذاری محوری 26 مفهوم به عنوان مفاهیم پژوهش شکل گرفتند؛ و درنهایت در مرحله کد گذاری انتخابی با استفاده از فن مقایسه مستمر مقوله ها تعداد 5 مقوله ی اصلی شامل فرایندها، مدیریت ارتباط با مشتری، ملاک های انتخاب ملک، خدمات به مشتریان و عامل زیباسازی، به دست آمد. انتظار می رود مدل طراحی شده در این پژوهش به طورکلی به عنوان ابزاری جهت افزایش جذب مشتریان و خواسته های مشتریان در انتخاب ملک مورداستفاده قرار گیرد.
فرصت های کارآفرینی در حوزه معادن استان سیستان و بلوچستان با تأکید بر کاربرد سنگ های قیمتی در طراحی جواهرات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
686 - 705
حوزه های تخصصی:
بخش معدن در بسیاری از کشورها ازجمله ایران، یکی از مهم ترین مسیرها در رسیدن به توسعه پایدار است. ارتباط بالایی که بین بخش معدن و سایر بخش های اقتصاد ملی وجود دارد، اهمیت این بخش را دوچندان می کند. لذا، شناسایی و توسعه فرصت های کارآفرینی در این حوزه می تواند به طور مستقیم و غیرمستقیم بستر بسیار مهمی برای اشتغال، علی الخصوص در مناطق محروم کشور، ازجمله استان سیستان و بلوچستان فراهم کند. لذا، در این پژوهش سعی شده است با یک رویکرد کیفی، الگویی جهت تشخیص و توسعه فرصت های کارآفرینی در حوزه معادن استان سیستان و بلوچستان ارائه گردد. روش تحقیق مقاله حاضر، رویکردی کیفی داشته که با استفاده از نظریه داده بنیاد به تحلیل مصاحبه های انجام شده با نخبگان و اساتید دانشگاهی و کارشناسان حوزه معادن استان پرداخته است. طبق تحلیل داده ها، 321 کد نهایی از طریق کدگذاری باز استخراج و سپس، با استفاده از کدگذاری محوری در قالب 151 مفهوم و 18 مقوله دسته بندی گردید. و در نهایت، در مرحله کدگذاری انتخابی، الگویی فرآیندی و چندبُعدی برای نخستین بار در سطح کسب وکارهای معدنی ارائه گردیده است. یافته های تحقیق نشانگر آنست که راهبردهای پیشنهادی در بخش تشخیص فرصت های کارآفرینی عبارت اند از: یکپارچه سازی دانش و فعالیت های معدن کاری، خصوصی سازی بخش معادن و متحول سازی تحقیق و توسعه در بخش معادن، همچنین، نتایج حاصل از راهبردها در بخش توسعه، عبارت ا ند از: جایگاه سازی برای معدن کاری، ارتقای بهره وری فعالیت های معدنی، رقابت پذیری در جذب سرمایه گذاران و برندسازی در حوزه معادن. و در نهایت، پیشنهاداتی برای فعالان این حوزه ارائه کرده است.اهداف پژوهش:بررسی فرصت های کارآفرینی با تأکید بر کاربرد سنگ های قیمتی در طراحی جواهرات در حوزه معادن.بررسی فرصت های کارآفرینی در حوزه معادن استان سیستان و بلوچستان.سؤالات پژوهش:فرصت های کارآفرینی با تأکید بر کاربرد سنگ های قیمتی در طراحی جواهرات در حوزه معادن چه تأثیری دارد؟چگونه می توان فرصت های کارآفرینی در حوزه معادن استان سیستان و بلوچستان را تشخیص و توسعه داد؟
شناسایی پتانسیل های توریسم درمانی استان کرمانشاه مبتنی بر نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری فرهنگ دوره چهارم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱۴
50 - 65
حوزه های تخصصی:
توریسم درمانی به عنوان یکی از ابعاد گردشگری در توسعه پایدار و پویایی اقتصاد و نیز تفاهم بین ملل و استوار ساختن مبانی صلح جهانی، نقش چشم گیری داشته است. لذا پژوهش حاضر با هدف شناسایی، معرفی و ارائه الگوی مناسب پتانسیل های توریسم درمانی استان کرمانشاه، انجام گرفت. روش اجرای این پژوهش یکی از روش های پژوهش کیفی تحت عنوان روش داده بنیاد بوده است. جامعه آماری پژوهش نیز تعداد هشت بیمارستان دارای بخش IPD فعال در مرکز استان کرمانشاه بوده است. مصاحبه نیمه ساختاریافته نیز به عنوان روش جمع آوری داده انتخاب شده است. جهت رسیدن به اشباع نظری به کل جامعه درگیر در حوزه بیماران خارجی رجوع شده است. نتایج حاصل از مصاحبه با این خبرگان در قالب مضامین انگیزه مراجعه، محرک های مالی، محرک های اقامت، حمل ونقل و تغییر ساختار مراکز درمان، گزارش شد. مضمون انگیزه مراجعه شامل پنج مؤلفه کلی و بیست و دو شاخص، مضمون محرک های مالی شامل سه مؤلفه کلی و چهارده شاخص، مضمون محرک های اقامت و حمل ونقل دربرگیرنده سه مؤلفه کلی و ده شاخص و مضمون تغییر ساختار مراکز درمان شامل دو مؤلفه کلی و پانزده شاخص بوده است. سرانجام الگوی نهایی پژوهش ترسیم شده است و پیشنهادهای کاربردی به مدیران حوزه بهداشت و درمان استان کرمانشاه ارائه شده است.
واکاوی دوره های کارآموزی رشته های فنی و مهندسی به روش نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش مهندسی ایران سال ۲۳ بهار ۱۴۰۰ شماره ۸۹
43 - 64
دانشجویان پس از فراغت از تحصیل، در حوزه های مختلفی از جمله صنعت و مدیریت دستگاه های اجرایی و شرکت ها مشغول کار می شوند. در این بین، نبود دید تجربی در آنان و عدم کسب مهارت های لازم برای اثرگذاری در شغل خود، انتقادهای زیادی را متوجه برنامه های آموزشی دانشگاه ها و نظام آموزش عالی کشور می کند. دوره های کارآموزی با هدف پرکردن این خلاء مهم، در سرفصل دروس رشته های فنی و مهندسی قرار گرفته، اما تا کنون نتوانسته است آن گونه که باید، اهداف خود را در سطح مطلوبی محقق نماید. هدف از پژوهش حاضر، واکاوی دوره های کارآموزی و تبین عوامل مؤثر در بهره وری این دوره ها است. نمونه آماری این پژوهش را که به روش گلوله برفی انتخاب شده بودند، اعضای هیئت علمی دانشگاه ها، صنعت گران و دانشجویانی که تجربه کارآموزی داشتند، تشکیل می دهد. برای گردآوری داده ها از مصاحبه های نیمه ساختاریافته و برای تحلیل آنها نیز از راهبرد نظریه داده بنیاد استفاده شد که در نهایت 16 مقوله پس از دو مرحله کدگذاری احصاء گردید و سپس با استفاده از کدگذاری محوری، مقوله ها در قالب پدیده های محوری، شرایط علّی، زمینه ای، مداخله گر، راهبردها و پیامدها ظهور یافتند. در مرحله کدگذاری انتخابی نیز روایت مقوله ها حول پدیده محوری انجام یافت و در انتها، پیشنهادهایی برای افزایش بهره وری دوره های کارآموزی ارائه شد. نتایج این پژوهش می تواند مورد استفاده سیاست گذاران، رؤسای دانشگاه ها و دانشکده های مهندسی، اعضای هیئت علمی دانشگاه ها، کارفرمایان و کارآموزان قرار گیرد و از طریق افزایش توانمندی کارآموزان، دانش آموخته گان متخصص وارد صنعت شده و موجب پیشرفت علمی و اقتصادی کشور شوند.
ارائه مدل توسعه سرمایه اجتماعی به واسطه داوطلبی در ورزش دانش آموزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در ورزش تربیتی (دانشگاهی) تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۱
81 - 112
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این تحقیق ارائه مدل توسعه سرمایه اجتماعی بواسطه داوطلبی در ورزش دانش آموزی بوده است. پژوهش حاضر بر اساس هدف از نوع تحقیقات کاربردی و برحسب گردآوری اطلاعات اکتشافی و با استفاده از نظریه داده بنیاد (اشتراوس و کوربین) انجام شد. جامعه آماری کلیه اساتید، کارشناسان و متخصصان و اساتید خبره فعال در حوزه مدیریت ورزشی و فعال در حوزه ورزش دانش آموزی ایران بودند و از روش نمونه گیری هدفمند نظری (17 نفر) و بر اساس معیار اشباع نظری استفاد شد. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. داده های جمع آوری شده با استفاده از کدگذاری باز، محوری و انتخابی تجزیه وتحلیل شدند و مدل نهایی استخراج گردید. بر اساس نتایج به دست آمده عوامل علی در مقوله های ارزش اجتماعی داوطلبی دانش آموز، اوقات فراغت و سرگرمی، کارکرد داوطلبی ورزشی و پیش گیری از انحرافات و مفاسد اجتماعی ؛ شرایط زمینه ای در بستر اقتصادی، بستر ساختاری-قانونی و بستر مدیریتی؛ عوامل مداخله گر در دو بعد موانع و تسهیل گرها؛ راهبردها در عواملی همچون مناسب سازی اماکن ورزشی، سیاست گذاری کلان، تخصیص اعتبارات و منابع مالی، مدیریت نیروهای داوطلب، ترویج و اشاعه فرهنگ داوطلبی، مشارکت فعال و مسمتر دانش آموزان در رویدادهای ورزشی و در نهایت پیامدها در پنج بعد فردی، اجتماعی، تحصیلی، فرهنگی و اقتصادی احصا شده اند. توجه و زمینه سازی برای شرکت فعال دانش آموزان در فعالیت های داوطلبی ورزشی منجر به رشد اخلاقی و تحصیلی، دانش اندوزی و هم چنین لذت بردن از زندگی در سایه ی ارتباط با دیگران می شود و رفتار فرد در روابط اجتماعی بهبود پیدا می کند.
تبیین مؤلفه های خدمات کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی بر اساس معیارهای جامعه اطلاعاتی و ابعاد جهانی شدن با رویکرد نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، شناسایی و تبیین مؤلفه های خدمات کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی بر اساس معیارهای جامعه اطلاعاتی و ابعاد جهانی شدن است.روش پژوهش: نوع پژوهش کاربردی با رویکرد کیفی است که با روش تحلیل محتوای کیفی، نظریه داده بنیاد و ابزار مصاحبه گردآوری شده است. روش نمونه گیری هدفمند است. جامعه پژوهش نیز 22 نفر از متخصصان علم اطلاعات و دانش شناسی با زمینه تخصصی جامعه اطلاعاتی، جهانی شدن و ارزیابی خدمات کتابخانه ها هستند که با آنها مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. مصاحبه ها تا آنجا ادامه پیدا کرد که مطالب به حالت اشباع رسیدند و از مفاهیم جدید خالی شدند. در این مرحله نیز دو مصاحبه به عنوان اطمینان از اشباع داده ها انجام شد و پس از آن مصاحبه ها متوقف شد.یافته ها: یافته های حاصل از مصاحبه ها در قالب کدگذاری محوری و کدگذاری باز در 5 بخش شرایط علی، راهبردها، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله گر و پیامدها ارائه گردید. کدهای محوری برای شرایط علی مؤلفه های خدمات کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی عبارتند از: عوامل اقتصادی، تولید و سازماندهی دانش و اطلاعات، عوامل زیرساختی و غیره. کدهای محوری برای راهبردهای مؤلفه های خدمات کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی عبارتند از: هماهنگی و یکپارچه سازی، برنامه ریزی راهبردی، تجزیه و تحلیل محیط های داخلی و خارجی و غیره. کدهای محوری برای شرایط زمینه ای مؤلفه های خدمات کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی عبارتند از: عوامل قانونی و اقتصادی، عوامل فرهنگی، عوامل ارتباطی و تعاملی و غیره. کدهای محوری برای شرایط مداخله گر یا تعدیل کننده مؤلفه های خدمات کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی عبارتند از: عوامل بودجه و درآمدی، تنوع فرهنگی-اجتماعی، عوامل کلان و مدیریتی و غیره. کدهای محوری برای پیامدهای مؤلفه های خدمات کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی عبارتند از: توسعه و تبادل ارتباطات، توسعه و تقویت مدیریت دانش، تقویت جایگاه کتابخانه، بهبود زیرساخت ها، خدمات کتابخانه ای متمایز، و توسعه پایدار که هر کدام از این کدهای محوری شامل چندین زیرمجموعه (کدهای باز) می شوند. در نهایت، مدل پارادایمی پژوهش بر اساس مؤلفه های استخراج شده ارائه گردید.نتیجه گیری: عوامل متعددی به عنوان شرایط علّی، راهبردها، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله گر منجر به افزایش یا کاهش کارآیی کتابخانه های دانشگاهی می شوند. امری که در صورت تقویت نقاط قوت و رفع نقاط ضعف منجر به پیامدهایی مثبت در پیشرفت و توسعه این کتابخانه ها می شود. در این راستا، انتظار می رود که کتابخانه ها با توجه به معیارهایی که برای جامعه اطلاعاتی تعیین شده است، عملکرد خود را بهبود بخشند و با توجه به ابعاد جهانی، زمینه مناسبی را برای فعالیت های پژوهشی و آموزشی استادان، دانشجویان و پژوهشگران فراهم نمایند. با توجه به نتایج به دست آمده، می توان گفت که ارائه خدمات جامع و با استفاده از فناوری های نوین و با رعایت معیارهای جامعه اطلاعاتی و ابعاد جهانی، برای کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی دانشگاهی بسیار حائز اهمیت است.
روند تولید ابتکارات کارآفرینانه اجتماعی با رویکرد داده بنیاد
منبع:
آموزش و مدیریت کارآفرینی دوره ۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
97 - 114
حوزه های تخصصی:
کارآفرینی اجتماعی به معنی فعالیت های خلق ارزش اجتماعی نوآورانه است. محققان تأیید کرده اند که این پدیده، منجر به توسعه پایدار اجتماعی و اقتصادی می شود. ماهیت زمینه ای کارآفرینی اجتماعی ایجاب می کند که برای توسعه آن در هر زمینه خاص، ابتدا فرایندها و سازوکارهای خاص آن شناخته شوند؛ بنابراین این پژوهش به دنبال پاسخ گویی به این پرسش است که ابتکارات کارآفرینانه اجتماعی در یک کشور در حال توسعه مانند ایران چگونه شکل می گیرند؟ برای این منظور از رویکرد کیفی و از روش نظریه داده بنیاد استفاده شده است. مصاحبه عمیق با ۹ نفر کارآفرین اجتماعی که فرایند مورد مطالعه را تجربه کرده اند، انجام شد. تحلیل ساختار ارزش ها و تعاملات کارآفرینان اجتماعی با دیگران از دوران کودکی تا لحظه ایجاد ابتکار اجتماعی توسط آنان منجر به شکل گیری نظریه بنیانی شد. الگوی به دست آمده از این پژوهش نشان می دهد مقوله اصلی که منجر به ایجاد ابتکارات کارآفرینانه اجتماعی می شود گرایش فرد به فعالیت های مسئولانه اجتماعی است که ایجاد ابتکار اجتماعی را مطلوب می کند. چنانچه چنین فردی تحت تأثیر شرایط واسطه ای و محیطی ویژه، ایجاد ابتکار اجتماعی را امکان پذیر بیابد، راهبردهای ویژه ای را در پیش می گیرد که در نتیجه آن ها، ابتکار کارآفرینانه اجتماعی جدید، شکل می گیرد. بر اساس نتایج، تقویت حس مسئولیت اجتماعی افراد نسبت به مسائل اجتماعی از طریق افزایش آگاهی پیشنهاد می گردد.
راهبردهای اساتید در فرآیند تغییر برنامه درسی قصد شده در اجرا(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: برنامه درسی در آموزش عالی مدت طولانی است بر اساس سازمان دهی در سطح متمرکز اجرا می شود. این پژوهش باهدف آشکارسازی راهبردهای اساتید در فرآیند تغییر برنامه درسی در اجرا با رویکرد نظریه ی داده بنیاد انجام یافته است. روش ها: با شیوه نمونه گیری هدفمند با 20 نفر از اعضای هیئت علمی ذی صلاح مصاحبه شد. سپس افرادی را انتخاب نمودند که طبقات موردنظر را توسعه دهند؛ بنابراین نمونه گیری نظری در پیش گرفته شد. برای کفایت حجم نمونه از منطق اشباع نظری داده ها استفاده گردید. ابزار مورداستفاده، مصاحبه فردی از نوع نیمه ساختاریافته و یادداشت های عرصه بود. برای تعیین اعتبار داده ها، از ثبت مصاحبه ها و تأیید توصیف های نهایی توسط شرکت کنندگان و تکنیک زاویه بندی استفاده گردید. متن مصاحبه ها پس از تایپ به نرم افزار MAXQDA 2020 منتقل شد. کدگذاری بر اساس مدل پارادایم اشتراوس و کوربین (2008) شامل سه مرحله (کدگذاری باز، محوری و گزینشی) بوده است. یافته ها: راهبردها: شامل اجرای نیمه سازگارانه (ایجاد ارتباط، پویش نظام مند ، فعالیت های انعطاف پذیر، لحاظ کردن وضعیت شخصی دانشجو و استراتژی سازگاری با محیط)، اجرای آزاد (سهولت دسترسی به امکانات، نوآوری در نظام دانشگاهی، استفاده از نوآوری در آموزش و به روزرسانی برنامه درسی)، اجرای وفادارانه (ایجاد اعتماد اساتید و مقاومت اساتید در آموزش) و اجرای ناقص (نگرش برخی از اساتید در آموزش و ترمیم ساخت شناختی) بوده است. نتیجه گیری: مفهوم ایجاد تغییر در برنامه درسی قصدشده به مجموعه ای از ویژگی ها، باورها و نیازهای روانی تربیتی، دشواری ها، عوامل و اصولی مربوط می شود که اگر به درستی مشخص شوند می توانند ما را دررسیدن به پاسخ های مناسبی رهنمون سازند.