مطالب مرتبط با کلیدواژه

نظریه ادبیات


۱.

تاریخ ادبی، داستان یک توهّم

نویسنده:
تعداد بازدید : ۸۶۲ تعداد دانلود : ۳۴۰
پیدایش انگاره های مدرنی چون ادبیات، نقد ادبی و تاریخ به سدة نوزدهم برمی گردد. تحت تأثیر اثبات گرایی و تحول گرایی، رویکرد تاریخی به ادبیات رویکرد علمی به شمار می رفت به نحوی که تاریخ ادبی در دانشگاه ها جایگزین نقد شد. از بدو پیدایش تاریخ ادبی، نخست نقد و سپس نظریة ادبیات، همواره انتقادات بی شماری به این دست مطالعات وارد می کردند تا سرانجام توانستند در نیمة دوم سدة بیستم آن را از میدان بدر کنند. در مقابل، تاریخ ادبی نیز در دوره های گوناگون تحول خود انگاره های متفاوتی را در کانون مطالعاتش قرار می داد تا همچنان در صحنة مطالعات ادبی باقی بماند. نوشتة پیش رو می کوشد مراحل متفاوت این دگرگونی را از سدة نوزدهم به این سو نشان دهد. تا سدة بیستم، تحت تأثیر نظریة گذرایی و شفافیت زبان، نگرشی سببی و جبرگرا به ادبیات در تاریخ ادبی رواج داشت و مؤلف، نیت و بازنمایی انگاره های بنیادین آن بودند. با افزایش روزافزون سلطه و خودکفایی ادبیات، پیوند ادبیات و امر واقع قطع شد، نگرش مارکسیستی به ادبیات به حاشیه رانده شد و ادبیات سرشت زبانی خود را برجسته ساخت. پس از آن که صورت گرایان روس بررسی تحول ادبیات را بر روی ادبیت متمرکز کردند، نوبت به انگاره های نوین دریافت و خوانش رسید. بار دیگر تمایز تاریخ و ادبیات در کانون توجه قرار گرفت و تاریخ از عرصة مطالعات ادبی دور رانده شود، غافل از آنکه تاریخ خود بخشی از ادبیات است.
۲.

دموکراسی ادبی در آواز های مالدورور(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دموکراسی آوازهای مالدورور نظریه ادبیات نوشتار خوانش

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۴ تعداد دانلود : ۱۳۷
به باور ژاک رانسی یر، فیلسوف هم روزگار فرانسوی، دموکراسی ادبی در سده نوزدهم و به ویژه در پیوند با ژانر رمان به وجود آمده است. این جستار می کوشد تا با تکیه بر تعریفی که برخی فیلسوفان معاصر از دموکراسی می دهند، این انگاره را در آوازهای مالدورور، یکی از متن های شاعرانه نیمه دوم سده نوزدهم بررسی کند. پژوهش حاضر نشان می دهد این متن تاج قدرت را از سر چه انگاره هایی پایین می کشد، چه انگاره هایی را در کانون توجه قرار می دهد، و پیامد چنین اقدامی چه خواهد بود. در حقیقت، این متن می تواند نمونه بارزی از یک متن ادبی دموکراتیک به شمار رود چه با گستراندن انگاره هایی چون برابری، آزادی و گفتگو به قدرت بسیاری از انگاره های ادبیات اقلیت «نخبه» پایان می دهد و طرح ادبیاتی نو را درمی اندازد. این متن هرگونه مرزبندی میان ژانرهای ادبی، از یک سو، و ادبیات خواص و ادبیات عوام، از سوی دیگر، را از میان برمی دارد و خوانشی فعالانه از خواننده خود می طلبد.