مقالات
حوزه های تخصصی:
این مقاله عهده دار بررسی ویژگی های اجتهادی فقیهان سیاسی در چارچوب رهیافت «فقه النظریه» است. این رهیافت یکی از دستگاه های فقهی در دوره معاصر است که در صدد تولید حکم شرعی از درون نظریه است. مبتکر و مؤسس این رهیافت فقهی −آیت اللّه شهید سید محمد باقر صدرe− درصدد تولید نظریه های اسلامی در حوزه های گوناگون زندگی از درون شریعت می باشد. پرسش اساسی مقاله این است که مهم ترین مؤلفه ها و ویژگی های اجتهادی فقیهان سیاسی در رهیافت فقه النظریه چیست؟ بدین سان برای دریافت این مؤلفه ها نخست به تبارشناسی نظریه در فقه شیعه پرداخته، سپس روش شناسی «فقه النظریه» را به تفصیل بحث کرده است تا فرآیند و چگونگی تولید نظریه از درون احکام شریعت و نیز تولید حکم شرعی تبیین شود. در ادامه، با عنایت به سه مفهوم فقه النظریه، نظریه حق الطاعه و نظریه منطقه الفراغ التشریعی مهم ترین ویژگی های اجتهادی فقیهان سیاسی در این رهیافت معرفی و تحلیل می شود
روش شناخت حقیقت در حکمت اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه اشراق شهاب فروزانی بود که در حوزه اندیشه اسلامی درخشید و حکمت اسلامی را با نور خود برافروخت و توانست فلسفه را به عرفان نزدیک کند؛ زیرا از یک سو از تعارض نداشتن عقل با شهود، بلکه از همسازی و همراهی این دو سخن گفت و از سوی دیگر تأکید کرد که می توان با اندیشه و استدلال و قوانین عقلی، شهود و تجربه عرفانی را تبیین و توجیه کرد و این بود که میان اندیشه و شهود جمع سالم برقرار ساخت و زمینه ای مناسب برای تحلیل عقلی و فلسفی یافته های عرفانی به وجود آورد و فصل جدیدی در حوزه فلسفه و عرفان گشود. در این میان آنچه اهمیت ویژه ای دارد بررسی چگونگی روش شناخت در مکتب فلسفی اشراق و ویژگی ها و تمایز آنها با روش های شناختی دیگر است.
این مقاله روش شناخت حقیقت در نظام فلسفی اشراقی را که به دست بنیانگذار آن شیخ شهاب الدین سهروردی بنا نهاده شد و پس از وی فیلسوفی نیامد که به آن روش نیندیشد و بدان وامدار نباشد، بررسی می کند و از جایگاه عقل، شهود و آموزه های دینی در حکمت اشراق و از چگونگی تلائم و توافق آنها سخن می گوید و تمایز و تفاوت این روش را با روش های شناختی در حکمت مشاء، حکمت متعالیه و عرفان نظری بیان می کند
روش شناسی ویلیام، چیتیک در بررسی و تفسیر متون حکمی و عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کارآمدی روش ها از عوامل رشد دانش هاست. شناسایی و ارزیابی روش های محققان برجسته، به ویژه مستشرقان می تواند به بهبود مباحث روش شناسی کمک کند. به همین منظور، این مقاله درصدد است تا روش مواجهه ویلیام چیتیک، از خاورشناسان برجسته معاصر را در مطالعه و تفسیر متون حکمی و عرفانی اسلامی بررسی و تبیین کند. چیتیک با نقد عملکرد گروهی از مستشرقان، تلاش می کند تا متناسب با فرهنگ اسلامی از روش هرمنوتیک مؤلف محور برای تفسیر متون و فهم نیّت مؤلف بهره گیرد. در این مقاله ابتدا آسیب های مطالعاتی حکمی و عرفانی از دیدگاه چیتیک معرفی و منشأ آنها توضیح داده می شود و ضمن اشاره به عناصر اصلی روش هرمنوتیکی، معیارهای کاربردی او برای تفسیر این دسته از متون تبیین می شود که مهم ترین آنها عبارتند از: بررسی روابط و تناسب های متن، شناخت ارکان اندیشه ها و تعلیم های اصلی مؤلف، مقایسه آرای نمایندگان صاحب نظر، توجه به مفروضات واحد و روش های متفاوت، توجه به لوازم معنایی اصطلاحات، شناخت ابعاد وجودی و شخصیتی مؤلف و اثر او، مواجهه مستقیم با متن، توجه به رابطه اندام وار متن، توجه به ابعاد مختلف یک مسئله، توجه به سیاق متن، هم اندیشی ذهنی با مؤلف، بهره گیری از تکنیک طرح پرسش مناسب، شناسایی مسائل بنیادی مؤلف و توجه به زمینه های آرا و تعالیم
عدالت در اندیشه فایده گرایان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عدالت از مهم ترین دغدغه ها و در عین حال درک دقیق آن یکی از پیچیده ترین مفاهیم بشری بوده است. هر چند دیدگاه های مختلفی در باب عدالت مطرح است؛ اما در این میان دیدگاه فایده گرایان به دلیل پر نفوذ و مسلط بودن آن در نحله فکری غالب در علم اقتصاد (و تا حدودی سایر علوم اجتماعی) و جایگاه به نسبت قابل توجه در فلسفه اخلاق اهمیت خاصی دارد. این مقاله ضمن طرح اجمالی دیدگاه فایده گرا به بررسی مفهوم عدالت به عنوان یکی از مهم ترین چالش های نظری فایده گرایان می پردازد. با طرح این دیدگاه در اقتصاد و نشان دادن تعارض آن با عدالت، برخی از کوشش هایی که در جهت زدودن این تعارض مطرح شده است، ارائه و نقد بررسی می شود. اگر چه فایده گرایی با انتقادهای بسیاری مواجه شده است؛ اما مقاله به طور عمده ارتباط عدالت و فایده گرایی را ارزیابی می کند. نشان داده می شود که دیدگاه فایده گرا سودمند بودن عدالت را دلیل بر ارزش مستقل نداشتن آن تلقی و استنتاج می کند که عدالت چیزی جز ملاحظات فایده گرایانه نیست و از این طریق دغدغه عدالت به حاشیه رانده می شود و به ویژه در اقتصاد، کارآمدی و تخصیص بهینه جایگزین عدالت می شود و توزیع عادلانه در چارچوب تخصیص بهینه بازتعریف می گردد. مقاله نشان می دهد که ارزش مقدمی داشتن عدالت مستلزم نفی و به حاشیه راندن آن نیست؛ بلکه ملاحظه بهتری از عدالت در اختیار می گذارد و مزایایی نیز برای تصمیم های سیاستی عمومی دارد
روش های کاوش در دولت مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم دولت مدرن، مورد توجه گرایش های مختلف علمی قرار گرفته است و هرکدام بنابر نوع علائق و مبانی فرانظری خود، مدلی از کاوش تحلیلی در این قلمرو ارائه داده اند. پرسش اصلی آن است که مناسب ترین ابزارهای تحلیلی برای بررسی موضوعی مانند دولت مدرن کدام است؟ این مقاله با بررسی روش های مطالعاتی در قلمرو حاضر این ایده را دنبال می کند که شناخت عمیق از نهاد یادشده که از یک سو پاسخ مدیریتی به پیچیدگی های عصر مدرن بوده و از سوی دیگر درگیر با ابعاد خارجی و داخلی است، نیازمند توجه به درآمیختگی هم زمان سطوح مختلف تحلیل گرایش های متفاوت علمی، مطالعه عناصر و مؤلفه های انگاره ای افزون بر مؤلفه های مادی، شناخت روندهای تاریخی موضوعات و پدیده های اجتماعی، توجه به ساختارهای اجتماعی معرفت و در نهایت چگونگی برساختگی موضوعات در تحلیل پیچیدگی های مفهومی است. در این راستا این مقاله تلاش می کند تا رویکردهای مطالعاتی را بر اساس دو رویکرد مادی گرا و انگاره گرا سازماندهی کند و نشان دهد که به رغم لزوم توجه به تعارض های فرانظری این دو جریان، به کارگیری ظرفیت روش های مطالعاتی گوناگون و پرهیز از تصلب روش شناسانه برای مطالعه نهاد دولت اجتناب ناپذیر است
استعاره های زیستی و نظریه های جامعه شناسی کلاسیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر چند مباحث مربوط به استعاره از دیرباز کانون توجه حوزه های مختلف به ویژه مطالعات ادبی بوده اما استفاده هدف دار و منظم از آن در متون علوم اجتماعی به ویژه جامعه شناسی امری جدید است. استعاره و تمثیل در تولید ایده ها، فرضیه ها و نظریه ها نقش عمده ای دارند. این مقاله با استفاده از روش اسنادی، افزون بر واکاوی مبادی معرفتیِ استعاره، به تأثیر استعاره های زیستی در نظریه های جامعه شناسان کلاسیک از قبیل کنت، اسپنسر، مارکس، سامنر، دورکیم و پارسونز می پردازد. بر اساس مطالعات در متون تطورگرایی اجتماعی، در کنار استعاره های مکانیکی، منطقی، اخلاقی، استعاره های زیستی زیادی در ادبیات جامعه شناختی کلاسیک وجود دارند. گرچه امروزه استعاره های زیستی در میان جامعه شناسان متأخّر، استعاره های مرده و غیرفعال محسوب می شوند؛ اما مبادی و پیش فرض های معرفتی دیدگاه های جامعه شناسان متقدم به ویژه تطورگرایی اجتماعی را فراهم کرده است؛ یعنی آنها در بطن پارادایم تکامل گرایی رشد کرده و تأثیرهای شگرفی در تخیّل اجتماعی، جامعه شناسان اولیه داشته اند. سرانجام، در جامعه شناسی متأخّر چرخشی در استفاده از استعاره های زیستی به استعاره ها و مدل های صوری مشاهده می شود