۱.
سال ها ممارست و مواجهات مبتکرانه با میدان سبب یافتن رویکرد پژوهشی خاص و روش شناسی ویژه ای شده که مرتضی فرهادی را به پس زدن لایه های صوری پدیده ها و دستیابی به واقعیت اجتماعی مجهز کرده است. این رویکردها و روش ها به دلیل آنکه از بطن جامعه ایران برآمده اند، احتمالاً توان بالاتری برای عبور از دشواری های شناخت شناسی یا رهزنان حقیقت در این میدان دارند؛ بنابراین تصریح انتظام فنون یادشده در آثار فرهادی که مسئله پژوهش حاضر را تشکیل می دهد، می تواند به شناخت بهتر پژوهشگران از جامعه ایران کمک کند. هدف اصلی پژوهش حاضر، کوشش برای استخراج عناصر بنیادین پژوهش به ویژه روش شناسی بومی در آثار مرتضی فرهادی و ارائه تصویری مصرح از آن است.
روش پژوهش پیش رو کیفی و معطوف به آثار مرتضی فرهادی است. براساس یافته های پژوهش، فرهادی ضمن بهره گیری از واقع گرایی استعلائی از روش شناسی خاصی بهره می برد که به اختصار «توصیف ژرف سه بعدی» نامیده می شود. فرهادی در این روش، هم به ژرفای اجزای یک پدیده، هم به پویایی تاریخی آن و هم به گستره جغرافیایی پدیده مورد مطالعه توجه دارد؛ بدین ترتیب روش وی، ترکیبی از روش های موردی، تاریخی و تعمیم پذیر می باشد که به خوبی همبسته و از انسجام درونی برخوردار است
۲.
امروزه بیشتر پژوهشگران تحقیقات کاربردی صرفاً با نگاه به مقدار−احتمال، فرضیه پژوهش را رد یا قبول می کنند؛ همچنین با توجه به رابطه ای که بین مقدار−احتمال و اندازه نمونه وجود دارد، معمولاً در نمونه های بزرگ، با وجود کوچک بودن اندازه اثر با یک اطمینان بسیار بالا فرضیه ادعا پذیرفته می شود و محقق با تکیه صرف به مقدار−احتمال به سمت حمایت از نتایج بی اهمیت عملی سوق داده می شود؛ بدین ترتیب بسیاری از مطالعات پژوهش می توانند در زمره تحقیقاتی قرار گیرند که دارای تعدادی آزمون فرض معنادار شده، اما فاقد وجاهت کاربردی و اهمیت علمی است.نخست این مقاله با توجه به موضوع کلان داده، مسئله حجم داده و تنوع داده ها در کلان داده از نظر آمار پرداخته، سپس مقدار−احتمال، اندازه اثر و فاصله اطمینان به عنوان سه معیار تصمیم در آزمون های فرض روی نمونه های مختلف در بازه (19361−173) بررسی و به طور خاص به تأثیر کلان داده روی این سه شاخص توجه کرده است.نتایج نشان داد کلان داده به عنوان یک نمونه بزرگ، نه تنها مزیتی برای افزایش اطمینان در آزمون های فرض ندارند، بلکه می توانند موجب معنادار شدن ادعاهایی شوند که از نظر عملی اهمیت چندانی ندارند و در نمونه های نه چندان بزرگ در زمره اثرهای تصادفی و خطای نمونه گیری قرار می گیرند؛ همچنین اندازه اثر تحت تأثیر اندازه نمونه قرار نگرفته، با افزایش اندازه نمونه به سمت یک مقدار ثابت همگرایی دارد. درنهایت داده ها نشان دادند که فاصله اطمینان از نظر بصری بهتر از شاخص های دیگر عمل می کند
۳.
مسئله محوری به عنوان یکی از ارکان علوم خط مشی سبب شد تا مسئله خط مشی تبدیل به ابژه مطالعاتی مهمی در این علوم شود. این مفهوم نیز مانند سایر مفاهیم مطرح در علوم خط مشی، مورد نزاع رویکردهای معرفت شناسی مختلف قرار گرفته است. تحلیل گفتمان به عنوان یکی از این رویکردها با طرح ایده مسئله مندی نگاه متفاوتی به مطالعه مسئله خط مشی ارائه کرده است. بررسی ادبیات تحلیل گفتمان در مطالعات خط مشی عمومی نشان می دهد، گفتمان حاکم با واردکردن ابژه در بازی درست و نادرست، امور را مسئله مند می کند. این نگاه به مسئله خط مشی نه تنها از رویکردهای رقیب تحلیل گفتمان متمایز است، بلکه تفاوت های ظریفی با رویکردهای هم مسلک تحلیل گفتمان نیز دارد. در پژوهش حاضر، نخست به بررسی جایگاه مسئله در مطالعات خط مشی پرداخته شده و سپس با طرح اجمالی مفاهیم تحلیل گفتمان، مسئله مندی خط مشی از دیدگاه رویکرد گفتمانی مورد تبیین قرار گرفته است. درنهایت نیز با اتخاذ رویکردی انتقادی، گام هایی برای فهم مسئله مندی خط مشی ارائه می شود. نتیجه این گام ها فهم آنچه به عنوان مسئله قلمداد شده، فهم پیش فرض ها، فهم تبار و دیرینه مسئله، فهم نامسئله هایی که طرد شده اند و فهم عوامل دخیل در بدیهی انگاشتن مسئله است
۴.
این مقاله درصدد است تا ضمن انجام مروری انتقادی بر روش شناسی مقالات مدیریت اسلامی، روشی جدید در تحقیقات مدیریت اسلامی با عنوان «متن پژوهی اکتشافی» را معرفی و تبیین کند؛ بدین منظور پس از مروری جامع و تحلیلی بر روش های پژوهش متداول در تحقیقات مدیریت اسلامی با شناسایی خلأ موجود در روش شناسی این حوزه، روش جدید «متن پژوهی اکتشافی» در یک فرایند هشت مرحله ای معرفی، و ویژگی ها و وجوه تمایز آن نسبت به سایر روش ها توضیح داده می شود. در ادامه نیز یک نمونه کار انجام شده با این روش، با عنوان «اکتشاف الگوی رهبری امام علی از عهدنامه مالک اشترe» و مراحل انجام آن بیان می گردد.
نتایج این پژوهش نشان می دهد که روش معرفی شده از ظرفیت مناسبی برای کشف و استخراج الگوی مفهومی نهفته در متون اسلامی برخوردار است و امکان دریافت پیام اصلی و مقصود صاحب متن را به صورت مستقل و جامع و بدون پیش داوری فراهم می سازد.
۵.
مفاهیم زیادی در علوم اجتماعی وضع شده و برای توضیح آنها آثار زیادی نیز نوشته شده است، اما به راستی مفاهیم علوم اجتماعی براساس چه قاعده و روشی ساخته می شوند؟ در پاسخ به این پرسش، کلاسیک ها و معاصران جامعه شناسی و نظریه اجتماعی در قالب سه رهیافت اثباتی، ضداثباتی و پسااثباتی بحث و تعمق کرده اند. این مقاله می خواهد قواعد و منطق شکل گیری و ساخت مفاهیم علوم اجتماعی را در رهیافت پسااثباتی ماکس وبر مورد بررسی قرار دهد. مقاله حاضر با شناسایی قواعد هشت گانه روش ساخت تیپ های آرمانی، نخست استدلال می کند که تیپ آرمانی براساس مفهوم «عقلانیت» ساخته می شود. تیپ آرمانی مبتنی بر «آموزه تکوین» و از ترکیب امور منحصربه فرد تاریخی و امور تکرارشونده اجتماعی برساخت می شود. تیپ آرمانی به مدد نیروی خیال تحت تأثیر ایده های ارزش گذار و در هدایت طرح های نظری ساخته می شود. در این روند تیپ آرمانی از پالایش و بازسازی مفاهیم روزمره کنشگران اجتماعی به دست می آید
۶.
مفهوم استعاره از دیرباز در شاخه های گوناگون دانش بررسی شده است؛ این امر بدان معناست که استعاره، برخلاف تصوّر رایج و عامیانه دیگر تنها به عنوانِ یک آرایه ادبی مورد توجه نیست، بلکه به موازاتِ رشد دانش در شاخه های گوناگون علوم انسانی بر اهمیت استعاره و جایگاه آن افزوده شده است. در این پژوهش می کوشیم با نگاهی تاریخی به سیر استعاره پژوهی مبتنی بر دستاوردهای جدید علومِ شناختیِ معاصر و ذیل آن علومِ زبان شناختی−عصبْ شناختی، نخست تعریفی جدید از استعاره و اهمیت آن ارائه دهیم و سپس با معرفیِ استعاره به عنوانِ پایه شناخت، مؤلفه های اساسیِ علوم شناختی و استعاره شناختی را به مثابه مهم ترین رکنِ این علوم به عنوانِ چارچوبی نظری در حیطه روش شناسیِ فهمِ اندیشه (سیاسیِ) استعاری پیشنهاد کنیم. براساس داده های مقاله پیش رو مشخص شد، با توجه به آنکه در چارچوبِ علومِ شناختیِ معاصر، یکی از بنیادهای اساسیِ نظامِ مفهومیِ ما سازوکارِ استعاریِ فهم است، پس اندیشه سیاسی در متون اندیشه سیاسی نیز از قاعده استعاری اندیشی پیروی می کند؛ براین مبنا فرضیه اصلیِ پژوهش حاضر این است که با در نظر گرفتنِ نظریه استعاره مفهومی به مثابه یکی از ارکانِ اصلیِ چارچوبِ نظریِ علومِ شناختیِ معاصر، پرتویی نو بر فهم دیگرگونه ای از مفهوم پردازی و استدلال در متون اندیشه سیاسی با ابتناء بر نظریات معاصرِ استعاره و علومِ اعصابِ شناختی افکنده می شود و مبنایی در روش شناسیِ فهم متون اندیشه سیاسی فراهم خواهد شد.