مقالات
سنجش رابطهى هویت دینى و ملى دانشآموزان نوجوان ایران با نگرش آنان به جهانى شدن
حوزه های تخصصی:
فرآیند و طرح جهانى شدن، با فراگیر کردن فرهنگ خاص آنگلو ـ امریکن در گوشه و کنار جهان، چالش روانشناختى بىسابقهاى را براى هویت مردمان غیرغربى ایجاد کرده است. چالشهاى اجتماعى و روانشناختى مذکور موجب شده است که گروهى از نوجوانان و جوانان کشور ما نیز بر سر دوراهى انتخاب بین سنن کهن فرهنگى و تجددطلبى مدرن سرگردان شوند و درجاتى از بحران هویت را تجربه کنند. به همین دلیل، بررسى چگونگى نگرش نوجوانان و جوانان کشور به پدیدهى جهانىشدن و جهانىسازى و رابطهى این مسئله با هویت دینى و ملى آنان حایز اهمیت اساسى است؛ از این رو ما مقیاسهاى هویت دینى، هویت ملى، و نگرش به جهانى شدن را ساخته و در مورد دانشآموزان نوجوان دبیرستانى و پیشدانشگاهى اجرا کردهایم. مطالعات تعیین روایى عاملى و پایایى ابزار تحقیق نیز، پس از جمعآورى دادهها از یک نمونهى 4800 نفرى از کل کشور براى مقیاسها و خردهمقیاسهاى هویت دینى، هویت ملى، و نگرش به جهانى شدن انجام گرفته است.
شرایط و کارآیى تنبیه در تربیت کودک و نوجوان
حوزه های تخصصی:
انسانها در دورههاى متفاوت زندگانى در معرض ارتکاب فساد و شر و بدى قرار دارند و همواره خطر رفتارهاى ناستودهى اخلاقى آنها را تهدید مىکند. در این میان، هدفِ تربیت این است که خیر و سعادت را در جامعهى بشرى بر شر و شقاوت غالب سازد. دین مبین اسلام، به منظور تنظیم و سازمان بخشیدنِ رفتار انسان و روابطِ انسانى و حتى طرز سلوک انسان با خویشتن ـ برنامه و ضوابطى رسا و بسنده و پسندیده دارد که از جملهى آنها اصلِ «تنبیه و مجازات متخلّف» است. ایضاح مفهومى تنبیه، شرایط تنبیه و گونههاى مختلف تنبیه، از مباحثى است که در این مقاله، بدان پرداخته شده است. با توجه به مطالب مطرح شده در این مقاله به نظر مىرسد رعایت دقیق حدود و شرایط تنبیه مطابق دستورهاى دین مبین اسلام مىتواند یکى از نیرومندترین و ضرورىترین ابزارهاى امر تربیت و ضمانت خیر و سعادت در جامعهى انسانى باشد.
درآمدى بر الزام فرزندان به تکالیف دینى
حوزه های تخصصی:
در فرآیند تربیت دینى، قاعدهى الزام متربى به رعایت تکالیف دینى جایگاه بسیار مهمى دارد که تاکنون کمتر بدان پرداخته شده است. در این مقاله با استناد به آیات و روایات به بحث و بررسى در لزوم، شرایط، ماهیت، قلمرو و پیامدهاى ناشى از عدم رعایت یکى از گونههاى الزام (الزام والدین نسبت به فرزند خود در رعایت تکالیف الهى) پرداخته شده است. نتیجهاى که از مباحث مطرح شده در این مقاله به دست آمده آن است که براساس گزارههاى متعددى که در متون دینى وجود دارد، الزام فرزندان به رعایت تکالیف دینى از جمله وظایف و تکالیف شرعى والدین است و آنها موظفاند با عنایت به درجهى اهمیت تکالیف دینى و در راستاى تربیت دینى فرزندان خود، از این اصل تبعیت نمایند.
درآمدى بر جایگاه، معنا، آثار و چشماندازهاى تفکر انتقادى
حوزه های تخصصی:
یکى از گستردهترین مفاهیمى که در حوزهى تعلیم و تربیت مطرح شده تفکر انتقادى است که با توجه به گسترش و تغییرات مداوم دانش و اطلاعات در جهان امروزى، ضرورت آموزش آن براى نظامهاى آموزشى کشورهاى مختلف آشکار شده است. البته تفکر انتقادى در تاریخ فلسفهى غرب از جایگاهى خاص برخوردار بوده است و فیلسوفانى چون سقراط، دکارت، کانت و پوپر به این امر توجه کردهاند. امروزه صاحبنظران فلسفهى تعلیم و تربیت، با استفاده از رویکرد تحلیل زبانى، تفکر انتقادى را واژهاى تمایلى یا مرحلهاى در نظر مىگیرند که هر یک منافع و مسائل خاص خود را دارد. نویسندگان مقاله معتقدند که تفکر انتقادى، اگر در جایگاه مناسب خود مورداستفاده قرار گیرد، نقش مهمى در رشد فراگیران در آینده برعهده و آثار شناختى، روانى، اجتماعى و علمى ارزندهاى را به همراه خواهد داشت.
فلسفه براى کودکان و نوجوانان مرورى بر پارادایم جدیدآموزش و پرورش با تأکید بر ابداعات متیولیپمن
حوزه های تخصصی:
در این مقاله ابتدا مرورى کوتاه بر پارادیم قدیم (پاردایمى که هم اکنون در کشورهاى غیرپیشرفته رایج است) داریم و با برخى از پیشفرضهاى آن آشنا مىشویم؛ سپس به تاریخچهى تحولات رخ داده در نظریههاى تعلیم و تربیت و ظهور الگوى تأملى مىپردازیم؛ و در این راستا، با برخى از اصول پارادایم جدید آشنا خواهیم شد. مرورى بر پیشینهى جنبش فلسفهى کاربردى و تفکر انتقادى و همچنین نقصهاى آموزش این نوع تفکر بخش دیگرى از این مقاله است؛ سپس «برنامهى فلسفه براى کودکان و نوجوانان» به عنوان گامى فراتر از تفکّر انتقادى و آخرین دستاورد نهضت فلسفهى کاربردى مورد بررسى قرار مىگیرد. نحوهى پیدایش و نحوهى اجراى این برنامه، علاقهى کودکان و نوجوانان به آن، نتایج مثبت آزمونهاى به عمل آمده و مهارتهاى مورد آموزش این برنامه، موضوعات بعدى مقاله است. در انتها، سه مؤلفهى عملیاتى جدیدى که این برنامه براى متحوّل ساختن نظام آموزش و پرورش پیشنهاد مىکند بررسى مىشود. این سه مؤلفه عبارتاند از: حلقهى کندوکاو، معلمان تغییر نقش یافته و کتابهاى درسى داستانى.
تعلیم و تربیت اسلامى؛ علم یا فرآیند؟
حوزه های تخصصی:
تلاشهاى زیادى دربارهى چند و چون تعلیم و تربیت اسلامى صورت گرفته است، اما اینک سؤالى رودرروى آن مطرح است، و آن این است که «آیا تعلیم و تربیت اسلامى مىتواند یک علم باشد؟».مقالهى حاضر ضمن بررسى معانى متفاوت تعلیم وتربیت، وجوهى را که مىتوان در آن از «علم تعلیم وتربیت اسلامى» سخن گفت، بررسى مىنماید و مهمترین مشکلاتى را که بر سر راه هر رویکرد وجود دارد، برمىشمارد؛ خصوصاً رویکرد استنباطى را به تفصیل بررسى کرده و بر آن است که «تجربى» بودن یا «نقلى» بودن چنین علمى با مشکلاتى همچون متفاوت بودن گزارههاى دینى، مقولهى داورى و توجیه، نبود روششناسى مناسب، عدم وضوح مفهومى و هرمنوتیکى روبهرو است.درنهایت، مقاله توصیه مىکند که تعلیم و تربیت اسلامى، نه به مثابه یک علم، بلکه به مثابه یک فرآیند درنظر گرفته شود که در آن صورت، سخن بسیارى براى گفتن دارد.