فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۲۸۱ تا ۵٬۳۰۰ مورد از کل ۳۶٬۳۴۵ مورد.
منبع:
روان شناسی تحلیلی شناختی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۳
32 - 46
حوزههای تخصصی:
هدف : این پژوهش با هدف مقایسه بلوغ عاطفی و مهارت های اجتماعی و اعتماد بین فردی در فرزندان با و بدون تجربه طلاق والدین انجام شد. روش: برای دستیابی به اهداف پژوهش از روش تحقیق توصیفی از نوع علی-مقایسه ای استفاده شد. نمونه آماری این پژوهش شامل کلیه فرزندان طلاق و عادی سراسر کشور در سال 1400-1401 شامل 108 نفر که تعداد 54 فرزند طلاق و تعداد 54 فرزند عادی بودند که از میان نمونه آماریی با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزارگردآوری داده ها شامل سه پرسشنامه اعتماد بین فردی رمپل و هولمز(1986)، پرسشنامه بلوغ عاطفی سینگ و بهارگاوا (1991) و پرسشنامه مهارت های اجتماعی ماتسون و همکاران (1983) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری آزمون تی مستقل استفاده شد که تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-26 انجام گرفت.یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد بین بلوغ عاطفی فرزندان با و بدون تجربه طلاق والدین تفاوت معنی داری در سطح خطای 01/0 وجود دارد ولی بین مهارتهای اجتماعی و بلوغ عاطفی فرزندان با و بدون تجربه طلاق والدین معنی داری در سطح خطای 05/0 وجود ندارد.نتیجه گیری : بلوغ عاطفی می تواند تحت تاثیر پدیده طلاق فرزندان را دچار مشکلات عمده ای نماید .
طراحی و تدوین بسته آموزشی خودباوری و ارزیابی اثربخشی آن بر سلامت روانی و درگیری تحصیلی دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف تدوین بسته آموزشی خودباوری و اثربخشی آن بر سلامت روانی و درگیری تحصیلی دانش آموزان انجام شد. روش: روش پژوهش از نوع ترکیبی (کیفی و کمی) بود. بخش کیفی تدوین بسته آموزشی و بخش کمی از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. بسته آموزشی با توجه به اطلاعات حاصل از مصاحبه با متخصصان که با روش گلوله برفی و به صورت هدفمند انتخاب شده بودند، تدوین و روایی محتوا و شاخص روایی محتوای آن توسط متخصصین تعیین شد. در بخش کمی جامعه آماری را کلیه دانش آموزان پسر پایه چهارم ابتدایی شهرستان شبستر در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل دادند. روش نمونه گیری به صورت هدفمند بود به طوری که دو مدرسه از مدارس شهرستان به صورت تصادفی انتخاب شدند و پرسشنامه درگیری تحصیلی و پرسشنامه سلامت روان کودکان و نوجوانان اجرا شد. از بین افرادی که نمره شان در پرسشنامه درگیری تحصیلی یک انحراف معیار پایین تر از میانگین و در پرسشنامه سلامت روان یک انحراف معیار بالاتر از میانگین بود، به صورت تصادفی 40 نفر انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه برنامه آموزش خودباوری را دریافت کرد. سپس از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد پردازش قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد پس از آموزش خودباوری میانگین نمرات درگیری تحصیلی گروه آزمایش افزایش یافته و اختلال روانی آنان کاهش یافته بود. نتیجه گیری: بر این اساس می توان اظهار داشت که بسته آموزشی خودباوری یکی از روش های مؤثر برای افزایش سلامت روان و درگیری تحصیلی دانش آموزان ابتدایی می باشد.
پیش بینی خودکارآمدی تحصیلی بر اساس ویژگی های شخصیت تاریک (ماکیاولی، خودشیفتگی و جامعه ستیزی) و بهزیستی معنوی در دانشجویان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: خودکارآمدی و باور به خود می تواند نقش موثری در موفقیت تحصیلی دانشجویان داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی خودکارآمدی تحصیلی بر اساس ویژگی های شخصیت تاریک و بهزیستی معنوی انجام شد. روش ها: برای انجام این مطالعه از یک طرح مقطعی استفاده شد. این مطالعه در سال تحصیلی 97-1396 در جامعه دانشجویان دختر ساکن خوابگاه های دانشگاه علوم پزشکی قزوین انجام شد (587 N=). 300 نفر به روش تصادفی ساده جهت شرکت در مطالعه انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان، مقیاس شخصیت تاریک و مقیاس بهزیستی معنوی استفاده گردید. تحلیل استنباطی داده ها با استفاده از آزمون های آماری همبستگی پیرسون و رگرسیون در نرم افزار SPSS-24 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که که صفات شخصیت جامعه ستیزی (001/0>P ،254/0-r=) و ماکیاولی (05/0>P ،138/0-r=) با خودکارآمدی تحصیلی در دانشجویان رابطه معنادار و منفی داشتند. اما بین صفت شخصیت خودشیفتگی و خودکارآمدی تحصیلی ارتباط معناداری مشاهده نشد. نتایج دیگر نشان داد که خودکارآمدی تحصیلی با بهزیستی معنوی ارتباط مثبت و معنادار دارد (001/0>P ،291/0r=). نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که 14/0 از واریانس خودکارآمدی تحصیلی را می توان بر اساس بهزیستی معنوی و صفت شخصیت تاریک جامعه سنیزی تبیین نمود (144/0, R2=379/0, R=96/24F=). نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که ویژگی های ماکیاولی و جامعه ستیزی با نقش منفی و بهزیستی معنوی با نقش مثبت بر خودکارآمدی تاثیرگذار هستند.
مؤلفه های بازدارند گی از خیانت زناشویی براساس منابع اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
97-115
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف استخراج مؤلفه های بازدارند گی از خیانت زناشویی براساس منابع اسلامی (قرآن و حدیث) انجام شده است. در این پژوهش، به منظور تحلیل مؤلفه های پیشگیری از خیانت زناشویی، از جملات توصیفی تبیینی منابع اسلامی و از روش «تحلیل محتوا» و «معناشناسی زبانی» استفاده شده است. برای تعیین مؤلفه های مفهومی نیز عملیات مقوله بندی و مفهوم سازی بر مضمون های اصلی متون انتخاب انجام گرفته است. در بررسی روایی محتوای مؤلفه های استخراج شده براساس نظرات پنج کارشناس، هر مؤلفه ای که دست کم مقدار CVR آن 99/0 به بالا بود و همچنین مؤلفه ای که شاخص CVI آن برابر با 79/0 و بالاتر از آن بود، تأیید شد. یافته های پژوهش نشان داد مؤلفه های بازدارنده گی از خیانت زناشویی براساس منابع اسلامی شامل چهار مؤلفه «مدیریت بینش»، «مدیریت ارضا»، «مدیریت حریم» و «مهارگری» است.
ویژگی های روان سنجی پرسشنامه «بلوغ عقلی از منظر قرآن»(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
135-146
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ساخت و بررسی ویژگی های روان سنجی پرسشنامه ای برای سنجش «بلوغ عقلی از منظر قرآن» بود. بدین منظور پس از مصاحبه با چند متخصص و بررسی آیات قرآن، یک پرسشنامه 68 سؤالی طراحی شد و بعد از تأیید روایی محتوایی توسط متخصصان، 241 دانشجو به صورت «نمونه در دسترس» انتخاب شدند و به سؤالات پاسخ دادند. روایی سازه پرسشنامه با استفاده از همبستگی خرده مقیاس ها با نمره کل و «تحلیل عاملی اکتشافی» بررسی شد و شش عامل «راستگویی و درستی»، «پیروی از منطق»، «اندیشه ورزی»، «پرهیز از گمان»، و «استقلال رأی» تأیید گردیدند. همچنین روایی پیش بین پرسشنامه نیز به تأیید رسید؛ زیرا همبستگی مثبت معناداری بین نمرات بلوغ عقلی از منظر قرآن و معدل دانشجویان وجود داشت (0.05p<). پایایی پرسشنامه نیز با استفاده از روش «همسانی درونی» بررسی و تأیید شد. آلفای کرونباخ محاسبه شده برای کل پرسشنامه 913/0 و برای خرده مقیاس ها از 695/0 تا 873/0 بود. در مجموع می توان گفت: پرسشنامه «بلوغ عقلی از منظر قرآن» از روایی و پایایی مناسبی برخوردار است.
اثربخشی طراحی آموزش مبتنی بر بازی وارسازی بر راهبردهای انگیزشی و مهارت های اجتماعی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش تعیین اثربخشی طراحی آموزش مبتنی بر بازی وارسازی بر راهبردهای انگیزشی و مهارت های اجتماعی دانش آموزان در درس کار و فناوری بود. پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_ پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر پایه هفتم منطقه 18 شهر تهران بودند که در سال تحصیلی 1401-1400 مشغول به تحصیل بودند. نمونه شامل 44 دانش آموز بودند که به شیوه خوشه ای مرحله ای انتخاب و سپس در گروه آزمایش و گواه به شکل تصادفی جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس راهبردهای انگیزشی محقق ساخته (RMMSQ) توسط پژوهشگران تحقیق و مقیاس مهارت های اجتماعی (MESSY) ماتسون (1983) استفاده شد. در نهایت داده ها با استفاده از روش تحلیل کواریانس چند متغیری تحلیل شدند. یافته ها نشان داد با کنترل اثر پیش آزمون تفاوت معناداری بین پس آزمون گروه آزمایش و گواه در راهبردهای انگیزشی و مهارت های اجتماعی وجود داشت (001/0 P<). بنابر این می توان نتیجه گرفت طراحی آموزش مبتنی بر بازی وارسازی بر متغیرهای مورد پژوهش در درس کار و فناوری موثر بود.
تحلیل مدل «پذیرش مسئولیت» با محوریت آیه امانت و جنبه های علمی و کاربردی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این نوشتار «پذیرش مسئولیت در افراد» را در چارچوب یک مدل رفتاری مشخص و استاندارد ارائه می نماید که کاربرد گسترده ای در موضوعات مربوط به مدیریت و روان شناسی و علوم اجتماعی دارد؛ زیرا به اذعان نظریه پردازان، پیچیدگی ابعاد درونی انسان و شرایط محیطی او مدل سازیِ رفتار او را با مشکل روبه رو ساخته است. مدل پذیرش مسئولیت بیان می کند که فرد به شرطی که تصور کند از عهده انجام مسئولیتی برمی آید و در مسیر آن آگاهی های لازم را به دست می آورد −یعنی تصور کند که درمانده و سردرگم نمی شود− این سوگیری را دارد که آن مسئولیت را بپذیرد؛ بنابراین واگذاری مسئولیت به خودی خود برای افراد یک انگیزاننده است. در این مقاله در مورد ماهیتِ مسئولیت پذیری کلّی گویی نشده و در قالب مؤلفه های تیپ ایده آل مدل های رفتاری ارائه شده است. مدل رفتاریِ پذیرش مسئولیت به وسیله تحلیل آیات قرآن کریم در چارچوب روش تحلیل محتوای کیفی به دست آمده است؛ همچنین این مدل رفتاری توجیه کنند گی و سازگاری مناسبی با برخی نظریه های علمی در غنی سازی شغلی و انگیزش دارد. از نتایج کاربردی آن اینکه پذیرش مسئولیت (در سطح گروه، سازمان یا جامعه) خود یک انگیزاننده است و مثلاً ضرورتی ندارد از گزینه های انگیزشی دیگری همچون افزایش حقوق و مزایای مادی استفاده کرد.
مدل مفهومی ارتباط علّی نگرش دینی و اثربخشی سازمانی: نقش میانجی عدالت سازمانی، اعتماد سازمانی و رضایت شغلی در مدیران ورزش نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۵۳)
77 - 100
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی برازش مدل ارائه شده در زمینه ارتباط علّی نگرش دینی با اثربخشی سازمانی با نقش میانجی عدالت سازمانی، اعتماد سازمانی و رضایت شغلی در مدیران ورزش نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران بود. روش شناسی: پژوهش حاضر از نوع توصیفی و ارتباط علّی(معادله ساختاری ) بود. جامعه آماری شامل، مدیران ورزش سازمان های نیروهای مسلح، به تعداد (N= 560 ) نفربود. تعداد نمونه ها (n=234) نفر و به روش نمونه گیری تصادفی طبقاتی، به عنوان نمونه آماری انتخاب گردیدند. برای سنجش واندازه گیری نگرش دینی از پرسشنامه نگرش دینی گلاک و استارک ، ابعاد عدالت سازمانی از پرسشنامه عدالت سازمانی نیهوف و مورمن ، اعتماد سازمانی از پرسشنامه اعتماد سازمانی الونن و همکاران و رضایت شغلی از پرسشنامه رضایت شغلی مینه سوتا (MSQ) استفاده گردید.برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار های AMOS 23 و SPSS 23 استفاده شد. با توجه به مشخصه های تکوینی برازندگی مدل و شاخص های بدست آمده معلوم شد برازش مدل در سطح مطلوبی قرار دارد در نتیجه مدل مفهومی پیش بینی شده تأیید گردید. برخورداری از اعتقادات مذهبی انسان را برای کار و فعالیت توأم با ایثار و فداکاری برمی انگیزاند در نتیجه وجود نگرش دینی ، باعث افزایش اثر بخشی در سازمان می گردد. بدین معنا که تقویت مبانی اعتقادی و نگرش های دینی افراد می تواند به گسترش عدالت و اعتماد در سازمان کمک نماید که این تقویت ها می تواند به صورت مثبت و مستقیم منجر به افزایش اثر بخشی در سازمان گردد.
تأثیر برنامه آموزش فرزندپروری مثبت بر کاهش مشکلات رفتاری کودکان و افزایش کیفیّت زندگی خانوادگی والدین دارای کودکان مبتلا به اختلال طیف اتُیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: اختلال طیف اُتیسم و مشکلات همراه آن می تواند عملکرد کودک و کیفیت زندگی خانوادگی را تحت تأثیر قرار دهد. پژوهش حاضر با هدف بررسی برنامه آموزش فرزند پروری مثبت بر کاهش مشکلات رفتاری کودکان و افزایش کیفیت زندگی خانوادگی والدین دارای کودکان مبتلا به اختلال طیف اُتیسم در یک طرح نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل انجام شد. مواد و روش ها: جامعه ی پژوهش شامل کلیه ی والدین دارای کودکان مبتلا به اختلال طیف اُتیسم در شهر شهرکرد بود، که از میان آن ها 30 نفر از والدین دارای کودکان مبتلا به اختلال طیف اُتیسم بر اساس ملاک های ورود به پژوهش با روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. شرکت کنندگان گروه آزمایش در دَه جلسه ی نوددقیقه ای به صورت یک جلسه در هفته تحت برنامه آموزش فرزند پروری مثبت قرار گرفتند و در سه مرحله ی پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با استفاده از چکلیست رفتاری آخنباخ و مقیاس کیفیت زندگی خانوادگی موردسنجش قرار گرفتند. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS-22 مورد تحلیل قرار گرفتند.نتایج: نتایج نشان داد که در مراحل پس آزمون و پیگیری برنامه آموزش فرزند پروری مثبت باعث کاهش مشکلات رفتاری کودکان و افزایش کیفیت زندگی خانوادگی والدین گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شده است. بحث و نتیجه گیری: درنتیجه می توان گفت که برنامه آموزش فرزند پروری مثبت می تواند بر کاهش مشکلات رفتاری کودکان و افزایش کیفیت زندگی خانوادگی والدین با کودکان مبتلا به اختلال طیف اُتیسم مؤثر باشد.
بررسی مقایسه سطح شادکامی والدین داری یک و چند فرزند(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه سطح شادکامی والدین دارای یک فرزند و چند فرزند انجام شده است. روش پژوهش از نوع علّی– مقایسه ای و ابزار پژوهش پرسشنامه شادکامی آکسفورد (1989) می باشد. جامعه آماری این پژوهش کلیه معلمین دارای فرزند منطقه چهار استان قم می باشد. در این پژوهش، تعداد 120 معلم مرد و زن (35 تا 55 سال) از دو گروه والدین تک فرزند (37) و چند فرزند (83) به روش خوشه ای تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند و به گویه های پرسشنامه شادکامی آکسفورد پاسخ دادند. یافته ها در نرم افزار spss نسخه 18 و با استفاده از آزمون t دو گروه مستقل تجزیه و تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد تفاوت معناداری بین میزان شادکامی در دو گروه والدین تک فرزند و والدین دارای چند فرزند وجود دارد و والدین دارای فرزندان متعدد نسبت به والدین دارای یک فرزند، میزان بالاتری از شادکامی برخوردار .
تدوین و اعتبارسنجی بسته والدگری مبتنی بر نظریه انسان سالم ویژه مادران دارای فرزند مبتلا به اختلالات برونسازی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۱۹)
130 - 160
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با توجه به گستردگی و جامعیت نظریه انسان سالم و مبتنی بر فرهنگ بودن آن با هدف تدوین و اعتبارسنجی بسته والدگری مبتنی بر نظریه انسان سالم ویژه مادران دارای فرزند مبتلا به اختلالات برونسازی شده انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش کیفی از نوع اکتشافی (تحلیل موضوعی) استقرایی مسئله و نیاز محور با تکیه بر فرآیند و قواعد تحلیل مضمون استراوس و کوربین، بود که برای تدوین بسته ی والدگری مبتنی بر نظریه ی انسان سالم از روش تحلیل مضمون استفاده شد. حوزه پژوهش شامل 34 متون علمی که به روش نمونه گیری هدفمند و بر اساس ارتباط محتوا با راهبردهای آموزش انسان سالم انتخاب شد؛ همچنین اساتید و هیئت علمی گروه روان شناسی و مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی اصفهان که در راستای ارزیابی بسته والدگری مبتنی بر انسان سالم، از بین آن ها 6 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. یافته ها: نتایج روش اشتراوس و کوربین (1998) نشان داد که 9 کد انتخابی (جاری بودن، مهربانی با مخلوق، رضایت از زندگی و لذت بردن، شادی، فراشناخت، بخشش و گذشت، فراموشی، آرامش و معنا، امید) به دست آمد و بسته ی والدگری مبتنی بر نظریه ی انسان سالم بر اساس این ابعاد با توجه به درصد فراوانی واحدهای معنایی کدهای انتخابی تنظیم گردید و پایایی و روایی آن بر اساس تائید متخصصان و ضریب توافق ارزیاب ها که 99/0 به دست آمد، تائید گردید. نتیجه گیری: بنابراین از بسته تدوین شده که مبتنی بر فرهنگ خانواده های ایرانی می باشد، می توان برای آموزش به والدین بالاخص مادران کودکان دارای مشکلات رفتاری در راستای ارتقای کیفیت زندگی آنان استفاده نمود.
مدل پیش بینی انسجام خانواده بر اساس تمایز یافتگی و نگرش به عشق: نقش میانجی صمیمیت زناشویی در زنان متاهل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۱۹)
285 - 307
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی مدل پیش بینی انسجام خانواده بر اساس تمایز یافتگی و نگرش به عشق: نقش میانجی صمیمیت زناشویی در زنان متأهل است. روش: نوع تحقیق توصیفی- همبستگی از نوع معادلات ساختاری است. جامعه مورد مطالعه در پژوهش حاضر شامل کلیه زنان متأهل شهر اصفهان که حدأقل سه سال از ازدواجشان گذشته و در حال حاضر با همسر خود زندگی می کردند، بود که با استفاده از نمونه گیری داوطلبانه 225 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل چهار پرسشنامه انسجام خانواده فیشر و همکاران (1992)، پرسشنامه تمایز یافتگی خود اسکورون و اسمیت (2003)، مقیاس نگرش به عشق هندریک و هندریک (1997)، پرسشنامه صمیمیت زناشویی تامپسون و والکر (1983) بود که روایی تمامی آن ها تأیید شده است. برای رسیدن به اهداف پژوهش حاضر، در ابتدا به بررسی توصیفی داده های حاصل از پرسشنامه پرداخته شد. سپس در جهت تقلیل گرایی متغیرهای مستقل، از تحلیل معادلات ساختاری ، استفاده شده است. یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که چهار فرضیه دوم تا پنجم تحقیق در مورد روابط بین متغیرهای پژوهش تأیید شده است. بر اساس این روابط در مجموع، 88 درصد از تغییرات متغیر وابسته (انسجام خانواده) به وسیله متغیرهای مدل نهایی پیش بینی شده است. نتیجه گیری: هم چنین طبق مدل نهایی بدست آمده از تحلیل معادلات ساختاری، متغیر مستقل نگرش به عشق، صمیمیت زناشویی و تمایز یافتگی تأثیر مستقیمی بر انسجام خانواده زنان متأهل داشته است.
رابطه بین نگرانی از بدشکلی بدنی، ایده های برداشت اجتماعی و همدلی با اختلال اضطراب اجتماعی: نقش میانجی آگاهی هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
87 - 101
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین نگرانی از بدشکلی بدنی، ایده های برداشت اجتماعی و همدلی با اختلال اضطراب اجتماعی با نقش میانجی آگاهی هیجانی انجام شد. روش پژوهش توصیفی- همبستگی (معادلات ساختاری) بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر 16 و 17 ساله مقطع متوسطه دوم شهرستان جوین بودند که تعداد 369 دانش آموز با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان به پرسشنامه های اضطراب اجتماعی، نگرانی از بدشکلی بدنی، افکار پارانویا، واکنش پذیری بین فردی و آگاهی هیجانی پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها با روش تحلیل مسیر انجام شد. تحلیل داده ها نشان دهنده برازش مطلوب مدل پس از اصلاح بود. اثر مستقیم نگرانی از بدشکلی بدنی، ایده های برداشت اجتماعی و همدلی بر اختلال اضطراب اجتماعی معنادار بود. همچنین، فقط مسیرهای غیرمستقیم نگرانی از بدشکلی بدنی و همدلی با نقش میانجی آگاهی هیجانی به اختلال اضطراب اجتماعی معنادار بود. هر چند مقدار ضریب آن ضعیف بود. بر اساس نتایج این پژوهش می توان گفت، نگرانی از بدشکلی بدنی، ایده های برداشت اجتماعی و همدلی بر اضطراب اجتماعی دختران نوجوان اثرگذار است و پیشنهاد می شود در مداخله های مرتبط با اضطراب اجتماعی نوجوانان مورد توجه قرار گیرد.
ترسیم اشاره هایی برای مدیریت یادگیری برخط در پرتو یافته های علوم اعصاب شناختی درباره یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه مبانی تعلیم و تربیت سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
137 - 163
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش ترسیم اشاره هایی برای مدیریت یادگیری برخط بر بنیاد تبیین نگرش علوم اعصاب شناختی درباره یادگیری است. علوم اعصاب شناختی، برخی داده های تجربی برای تبیین مفهوم یادگیری در سطح مغز را فراهم می کند. در این مقاله با توجه به این تبیین و در رویارویی با برخی چالش های مرتبط با ماهیت یادگیری برخط، سیاست هایی برای مدیریت محیط های یادگیری برخط پیشنهاد شده است. در این راستا برای استفاده روش مند از یافته های علوم اعصاب شناختی در آموزش و یادگیری، لازم است بیش از به کارگیری روش های تصویربرداری از مغز و آزمایش های رفتاری، بر نظریه های برآمده از قلمرو علوم تربیتی تکیه کرد. بدین ترتیب نخست چهار فرایند در هم تنیده توجه، درگیری فعال، بازخورد خطا و استحکام، همچون شرایط لازم برای یادگیری برشمرده شده اند سپس تبیین شده است که در فرایند یادگیری برخط لازم است الگوی ذهنی فراگیران با پیگیری فرایندهای پیش گفته اصلاح شود. سپس به این پرسش پرداخته ایم که با چه سیاست ها یا راهبردهای کلانی می توان الگوی ذهنی فراگیران را به ترتیبی که گفته شد، اصلاح کرد. در پاسخ به این سوال، یادگیری فردی شده، ارائه محتوای مرتبط با زندگی، ارائه پودمانی، پویا و چندبعدی محتوا، برانگیختن هیجان، توجه به بدن مندی یادگیری، ارزیابی پودمانی و سرانجام خودارزیابی و پیگیری روش های یادگیری بلندمدت استنباط شده اند. برای به کارگیری سیاست های آموزشی پیش گفته، بن سازه ها یا ابزارهایی نیز برای مدیریت یادگیری برخط پیشنهاد شده است.
چگونگی بازتاب مؤلفه های هویتی و شخصیتی سربازان ایرانی در سفرنامه های خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۵)
61 - 84
حوزههای تخصصی:
سیاحان خارجی دوره صفویه و قاجار، ضمن توصیف جامعه ایرانی به بیان ویژگی ها و ساختار ارتش در ایران و نیز ویژگی های سربازان ایرانی و مقایسه آنان با قوای نظامی دیگر کشورها پرداختند. بررسی ویژگی سربازان ایرانی به مثابه یکی از عناصر اجتماعی و گروه های صنفی در جامعه ایرانی و مقایسه آن با دیگر جوامع می تواند به توصیف دقیق تری از هویت جامعه ایرانی بیانجامد. در این پژوهش تلاش شده است تا با اتخاذ رویکردی توصیفی و تحلیلی با استفاده از منابع تاریخی و مردم شناسی چگونگی توصیف ویژگی های قوای نظامی ایرانی از نگاه سفرنامه نویسان خارجی مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. یافته های پژوهش نشان می دهد اگر چه در بخشی از سفرنامه ها بر ضعف نظام ارتش در ایران به طور کلی اشاره شده است اما در اغلب سفرنامه ها، ویژگی های سربازان و قوای نظامی ایران مورد ستایش سیاحان قرار گرفته و در گاهی موارد سربازان ایرانی به مثابه عنصری برابر و حتی برتر در مقایسه با سربازان کشورهای اروپایی معرفی شده اند. از نگاه سیاحان خارجی ، مسئولیت پذیری و سختکوشی و پشتکار ، شجاعت و مهارت ، باهوش و مستعد و آموزش پذیر، دینداری و داشتن تعلقات مذهبی و رفق و مدارا با مردم از جمله برجسته ترین و مهمترین ویژگی های سربازان ایرانی به شمار می رود. با اتکا بر نتایج این پژوهش می توان به تصویر نسبتاً روشنی از شخصیت و هویت جامعه ایرانی دست یافت.
مقایسه ی ظرفیت تأملی، تنظیم هیجان و تاب آوری در مادران کودکان با و بدون اختلال نقص توجه-بیش فعالی
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره هشتم ۱۴۰۲ شماره ۵۶
472 - 483
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه ی ظرفیت تأملی، تنظیم هیجان و تاب آوری در مادران کودکان با و بدون اختلال نقص توجه-بیش فعالی بود. روش این پژوهش، توصیفی از نوع علی-مقایسه ای بود. جامعه ی آماری کلیه ی مادران دانش آموزان دوره ی ابتدایی (7-12 سال) شهرستان زاهدان در سال تحصیلی 1400-1401 بودند. از این جامعه 70 مادر کودک فاقد اختلال با روش خوشه ای تصادفی چندمرحله ای و 70 مادر کودک مبتلا به نقص توجه-بیش فعالی به صورت نمونه گیری در دسترس و با تشخیص روانشناس و روان پزشک انتخاب شدند. سه پرسشنامه ی ظرفیت تأملی والدین (PRFQ، لویتن و همکاران، 2018)، دشواری در تنظیم هیجان (DERS، گراتز و رامر، 2004) و تاب آوری (RS، کونور و دیویدسون،2003) توسط مادران تکمیل گردید. تحلیل داده ها به شیوه ی تی مستقل و با استفاده از نرم افزار SPSS23 انجام شد. نتایج نشان داد که مادران کودکان نقص توجه- بیش فعال از ظرفیت تأملی و تاب آوری کمتری نسبت به مادران کودکان عادی برخوردارند و همچنین دشواری بیشتری در تنظیم هیجان نشان می دهند. بنا بر نتایج یافته ها می توان نتیجه گرفت که این ویژگی های مادران می تواند در بروز یا تشدید نشانه های اختلال نقص توجه-بیش فعالی اثرگذار باشد.
مدل ساختاری افکار خودکشی بر اساس سبک های فرزندپروری با نقش واسطه ای عزت نفس و حمایت اجتماعی
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر ارائه مدل علّی افکار خودکشی بر اساس سبک های فرزندپروری(سهل گیرانه، مستبدانه، مقتدرانه)و نقش میانجی حمایت اجتماعی و عزت نفس بود. طرح پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی و براساس روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش،تمامی دانش آموزان دبیرستانی شهرایلام بودند که تعداد 390 نفر به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب گردیدند. داده های مربوط به متغیرهای پژوهش با استفاده از پرسشنامه های افکار خودکشی بک (1961)، حمایت اجتماعی فیلیپس (1986)، عزت نفس روزنبرگ(1965) و سبک های فرزندپروری بامریند(1973)، جمع آوری شدند.برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون و روش معادلات ساختاری از طریق نرم افزارهای SPSS-27 و AMOS-26 استفاده گردید. نتایج و یافته های پژوهش نشان داد سبک فرزندپروری مستبدانه بر افکارخودکشی اثر مثبتِ مستقیم و برعزت نفس و حمایت اجتماعی اثر منفی مستقیم دارد. همچنین سبک فرزندپروری مقتدرانه بر افکار خودکشی اثر منفیِ مستقیم و برعزت نفس و حمایت اجتماعی اثر مثبتِ مستقیم دارد. از طرفی سبک فرزندپروری سهل گیرانه بر عزت نفس اثرمنفی مستقیم دارد اما این سبک برحمایت اجتماعی و افکار خودکشی اثر مستقیم معناداری نداشت. همچنین سبک فرزندپروری سهل گیرانه بر افکار خودکشی با نقش میانجی حمایت اجتماعی اثر غیرمستقیم و معناداری نداشت. دیگر نتایج نشان داد سبک های فرزندپروری سهل گیرانه، مستبدانه و مقتدرانه برافکار خودکشی با نقش میانجی عزت نفس اثر غیر مستقیم و معناداردارد و در نهایت شاخص های برازندگیِ مدل نهایی، از برازش مطلوب با داده های گردآوری شده حمایت کردند.
تدوین مدل ساختاری احساس خوشبختی بانوان براساس کیفیت رابطه زناشویی و اعتماد بین فردی با نقش میانجیگر صفات تاریک شخصیت
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: ازدواج خوشبخت متشکل از عواملی مانند تعهد، احترام، صمیمیت، اعتماد و غیره است که در غیاب آن ها زندگی زناشویی با مشکلات جدی روبه رو می شود. هدف از پژوهش حاضر تدوین مدل ساختاری احساس خوشبختی بانوان براساس کیفیت رابطه زناشویی و اعتماد بین فردی با نقش میانجیگر صفات تاریک شخصیت بود. روش پژوهش: روش پژوهش از نوع توصیفی همبستگی با رویکرد معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش، کلیه بانوان متأهل شهر تهران در سال 1400 بود. حجم نمونه 448 نفر بود که با روش نمونه گیری به صورت در دسترس هدفمند انتخاب شدند که با پرسشنامه های احساس خوشبختی تقی زاده و شادمهری (1395)، رضایت زناشویی انریچ اولسون (2006)، اعتماد بین فردی رمپل و همکاران (2001) و صفات تاریک شخصیت جانسون و وبستر (2010) مورد ارزیابی قرار گرفتند. روش تجزیه وتحلیل یافته ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها: تجزیه وتحلیل یافته ها نشان داد که مدل ساختاری پژوهش با داده های گردآوری شده برازش دارد و صفات تاریک شخصیت رابطه بین کیفیت رابطه زناشویی و اعتماد بین فردی با احساس خوشبختی بانوان را به صورت مثبت و معنادار میانجیگری می کند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش می توان راهکارهای لازم در خصوص روابط زوجین با توجه به متغیرهای مورد بحث ارائه کرد.
مقایسه اثربخشی آموزش تعامل والد-کودک، درمان مبتنی بر دلبستگی و آموزش مهارت خودتنظیمی بر کنترل هیجان دانش آموزان
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: چگونگی رابطه کودک با اعضای خانواده و بخصوص مادر در سال های اولیه زندگی از اساسی ترین عوامل رشد شخصیت به حساب می آید، لذا هدف پژوهش حاضر مقایسه اثر بخشی آموزش تعامل والد-کودک، درمان مبتنی بر دلبستگی و آموزش مهارت خودتنظیمی بر کنترل هیجان کودکان پیش دبستانی بود. روش پژوهش: این پژوهش در قالب یک طرح نیمه آزمایشی بر 48 دانش آموزان پیش دبستانی شهر اسلام شهر با روش نمونه گیری در دسترس اجرا شد و این افراد در سه گروه آزمایشی (n = 36) و یک گروه کنترل (n = 12) به صورت تصادفی جایگزین شدند. سپس گروه های آزمایشی تحت آموزش های تعامل والد-کودک، درمان مبتنی بر دلبستگی و آموزش مهارت خودتنظیمی قرار گرفت و گروه شاهد هیچ آموزشی دریافت نکرد. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه مدیریت هیجان کودک (زیمن و همکاران، 2001) بوده است که قبل و پس از آموزش، اجرا گردید. برای توصیف و تجزیه تحلیل داده های جمع آوری شده از جداول توصیفی و روشهای آماری تحلیل واریانس یک راهه با نمرات افتراقی، تحلیل کوواریانس چند متغیری و آزمون تعدیل بونفرونی استفاده شد. یافته ها: نتایج بیانگر آن است، در مقایسه بین میزان تاثیرگذاری هر یک از گروههای آزمایش بر کاهش نمره افتراقی کنترل هیجان کودکان پیش دبستانی، نتایج اندازه اثر نشان داد، به ترتیب گروههای آموزش تعامل والد-کودک (681/0= 2ƞ)، درمان مبتنی بر دلبستگی (630/0= 2ƞ) و مهارت خودتنظیمی (408/0= 2ƞ) بالاترین تاثیر را بر کاهش نمرات افتراقی کنترل هیجان کودکان پیش دبستانی داشته است. نتیجه گیری: در مقایسه بین گروههای آزمایشی با یکدیگر نتایج نشان داد، درمان مبتنی بر دلبستگی و تعامل والد-کودک نسبت به گروه آموزش مهارت خودتنظیمی کاهش بیشتری را در نمرات افتراقی کنترل هیجان کودکان پیش دبستانی داشتهاند.
بررسی وضعیت روانشناختی فرزندان طلاق در بزرگسالی به روش کیفی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: طلاق از مهمترین پدیده های حیات انسانی به شمار می آید که نه تنها تعادل روانی زوجین، بلکه تعادل روانی فرزندان را نیز بهم می ریزد. بر این اساس مطالعه وضعیت روانشناختی فرزندان طلاق در بزرگسالی اهمیت پیدا می کند، با درک این مهم پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت روانشناختی فرزندان طلاق در بزرگسالی انجام شد. روش پژوهش: این پژوهش از نوع مطالعات کیفی است که از نظریه داده بنیاد استفاده شده است. مشارکت کنندگان شامل فرزندان طلاق شهر تهران که 10 سال از طلاق والدینشان گذشته بود، که از طریق روش نمونه گیری هدفمند تعداد 18 نفر بعنوان مطلعین کلیدی انتخاب شدند. داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته گردآوری شد. اعتبار و روایی داده ها از دو روش بازبینی مشارکت کنندگان و کدگذاری مجدد توسط خبرگان به دست آمد. یافته ها: داده ها بوسیله کد گذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل شدند کدهای گزینشی نشان داد دو بعد را نشان داد که بعد مثبت کودکی همراهی و همدلی با والد سرپرست، حمایت و پشت گرمی والد سرپرست، رهایی و رضایت والد سرپرس تبود؛ روی دیگر این بعد در برگیرنده شاخص های منفی همچون از دست دادن خانواده، ترس از بازگویی حقیقت به خاطر قضاوت مردم فرزندان پس از وقوع طلاق بود. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان داد که وضعیت روانشناختی فرزندان طلاق در دو بعد کودکی و بزرگسالی دارای شاخص های مثبت و منفی است.