مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
اختلال وسواسی جبری
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: افزایش پاسخ دهی به درمان های فعلی از جمله درمان های شناختی رفتاری، اولویت مهم تحقیق بالینی است .این مطالعه به منظور تعیین اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر شدت علایم مبتلایان به اختلال وسواسی-جبری انجام گردید.
مواد و روش ها: پژوهش کارآزمایی بالینی یک سو کور است که با طرح پیش آزمون ، پس آزمون با گروه کنترل و در زمان های مختلف بر روی 40 نفر مبتلا به اختلال وسواسی-جبری در سال 88 اجرا شده است.افراد از طریق نمونه گیری در دسترس با رعایت معیارهای ورود انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. مداخله ده جلسه درمان شناختی رفتاری گروهی بود که با اصول مصاحبه انگیزشی تلفیق و به گروه آزمایش ارائه شد. داده های بدست آمده از طریق پرسشنامه های یل بروان و مقیاس ناتوانی شیهان، بااستفاده از آزمون های آماری آنالیز اندازه های تکراری و t تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: نتایج نشان داد میانگین نمره یل بروان در مورد شدت علایم وسواسی-جبری گروه کنترل در مرحله قبل، بعد و پیگیری بترتیب 64/29 ، 92/19 و 20 و در گروه آزمایش 58/34 ، 23/17 و 35/19 است.آزمون تحلیل واریانس با اندازه های تکراری نشان داد گرچه اختلاف معناداری بین دو گروه وجود نداشت( 06/0 =P ) ولی پس از مداخله میزان کاهش شدت علایم وسواسی-جبری در گروه دریافت کننده مصاحبه انگیزشی بیش از گروه کنترل است( 0001/0 =P ) و این کاهش تا مرحله پیگیری همچنان ادامه یافته است.
نتیجه گیری: تلفیق اصول مصاحبه انگیزشی گروهی با درمان شناختی رفتاری معمول ، روشی موثر برای کاهش شدت علایم اختلال وسواسی-جبری و نهایتا"" کاهش میزان ناتوانی ناشی از علایم است.
بررسی اثربخشی مداخله ی فراشناختی بر علایم مولفه های فراشناختی در بیماران مبتلا به اختلال بدشکلی بدن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله ی فراشناختی بر کاهش علایم مربوط به مولفه های فراشناختی درگیر در بیماران اختلال بدشکلی بدن انجام شد.
روش کار: این پژوهش به روش کار آزمایی بالینی با گروه شاهد و با روش نمونه گیری داوطلبانه بر روی مراجعین به متخصصین جراحی زیبایی در شهر اصفهان در سال 1388 که بر اساس ملاک های چهارمین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی و مقیاس اصلاح شده ی اختلال وسواسی جبری یل-براون برای اختلال بدشکلی بدن (YBOCS-BDD) دچار اختلال بدشکلی بدن بودند، انجام شد. 20 نفر به عنوان نمونه انتخاب و در دو گروه شاهد و آزمون به روش تصادفی جایگزین شدند. پس از اجرای پیش آزمون که با استفاده از پرسش نامه ی فراشناخت (MCQ) به عمل آمد، گروه آزمون طی 8 جلسه ی هفتگی تحت مداخله ی فراشناختی قرار گرفتند در حالی که گروه شاهد هیچ مداخله ای دریافت نکردند. پس آزمون و پی گیری (6 ماه بعد) با همان ابزار انجام گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیره به کمک نرم افزار SPSS نسخه ی 18 انجام شد.
یافته ها: مداخله ی فراشناختی درکاهش علایم مربوط به مولفه های فراشناختی (باورهای مثبت درباره ی نگرانی، کنترل ناپذیری و خطر، نیاز به کنترل افکار و ...) در بیماران مبتلا به اختلال بدشکلی بدن در مراحل پس آزمون و پی گیری تاثیر معنی داری دارد (01/0P<).
نتیجه گیری: بر اساس نتایج، مداخله ی فراشناختی حتی در پی گیری 6 ماهه پس از مداخلات نیز در کاهش علایم مربوط به مولفه های فراشناختی در بیماران مبتلا به اختلال بدشکلی بدن موثر می باشد.
مقایسه کمال گرایی و اختلالات مرتبط در فرزندان اول، وسط و آخر:(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: Sulloway پیشنهاد کرده است که ترتیب تولد بر صفات شخصیت تأثیر می گذارد و فرزندان اول کمال گراتر و روان رنجورتر از فرزندان بعدی می شوند. کمال گرایی در حالت های مرضی ارتباط نزدیکی با اختلالات خوردن، وسواسی جبری و شخصیت وسواسی جبری دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر ترتیب تولد در کمال گرایی، نگرش های خوردن مرضی، اختلال وسواسی جبری و اختلال شخصیت وسواسی جبری بود.
مواد و روش ها: این پژوهش از نوع تحقیقات پس رویدادی بود. جامعه آماری عبارت بود از کلیه دانشجویان دختر و پسر دانشگاه های شهید مدنی آذربایجان، آزاد اسلامی و پیام نور تبریز و سراب که در سال تحصیلی 91-90 مشغول به تحصیل بودند. نمونه ای به حجم 790 نفر (259 فرزند اول، 380 فرزند دوم و 181 فرزند آخر) به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب و با پرسش نامه های کمال گرایی هیل، نگرش های اختلال خوردن، پرسش نامه بازنگری شده وسواسی جبری و مقیاس شخصیت وسواسی جبری پرسش نامه شخصیت چندمحوری بالینی میلون-2 مورد آزمون قرار گرفتند. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی و روش تحلیل کوواریانس یک راهه تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد که فرزندان اول، وسط و آخر در کمال گرایی، نگرش های خوردن مرضی، اختلال وسواسی جبری و اختلال شخصیت وسواسی جبری تفاوت معنی داری با هم ندارند (10/0 < P).
نتیجه گیری: یافته های تحقیق حاضر نظریهSulloway مبنی بر اثر ترتیب تولد بر صفات شخصیت را تأیید نمی کند.
اثر درمان شناختی- رفتاری مذهبی در راهبردهای مقابله با استرس و نمره وسواس در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- جبری با محتوای مذهبی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :اختلال وسواسی- جبری (Obsessive compulsive disorder یا OCD) نوعی از اختلالات اضطرابی به شمار می رود که در افراد دارای اعتقادات مذهبی، می تواند در زمینه مذهبی بروز کند. استرس در تشدید علایم این اختلال نقش دارد. استفاده از راهبردهای مقابله با استرس مناسب، می تواند از تأثیرات این عامل بر بیمار بکاهد. هدف از انجام این مطالعه، تأثیر درمان شناختی- رفتاری مذهبی در راهبردهای مقابله با استرس و نمره وسواس بیماران مبتلا به OCD با محتوای مذهبی بود. مواد و روش ها:مطالعه حاضر از نوع کارآزمایی بالینی (روش های غیر دارویی) بود که به صورت قبل و بعد از مداخله انجام شد. روان درمانی طی 10 جلسه (یک جلسه 5/1 ساعته در هفته ) انجام گرفت. یک نفر روان پزشک و یک نفر روحانی متخصص در علوم حوزه فقه و آشنا با اختلال وسواس (با ابعاد علمی آن) اداره جلسات را بر عهده داشتند. نمره Yale-Brown بالاتر از 17 معیار ورود اولیه به پژوهش در نظر گرفته شد. قبل از شروع دوره و در پایان دوره (جلسه دهم)، پرسش نامه مربوط به خصوصیات دموگرافیک بیماران، مقیاس Y-BOCS (Yale-Brown Obsessive Compulsive Scale) و چک لیست مقابله با استرس (Coping Scale-Revised یا CS-R) توسط یک روان شناس بالینی تکمیل گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون های Wilcoxon و Mann Whitney U و ضریب همبستگی Spearman در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:تعداد 15 بیمار وارد مطالعه شدند. میانگین نمره مقیاس Y-BOCS قبل از مداخله 39/29 ± 00/6 و بعد از مداخله 1/24 ± 5/6 به دست آمد (012/0 = P). میانگین نمره CS-R نیز از 5/36 ± 9/12 قبل از مداخله به 3/35 ± 0/12 بعد از مداخله رسید (442/0 = P). نتیجه گیری:نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که روان درمانی شناختی- رفتاری با رویکرد مذهبی، می تواند تأثیر قابل توجهی در افراد مبتلا به اختلال وسواس جبری داشته باشد، اما این جلسات بر روی راهبرد مقابله با استرس این بیماران تأثیری نگذاشت.
مقایسه آسیب روانی و ویژگیهای شخصیتی در مادران سه گروه کودکان مبتلا به اختلالات اضطرابی، اختلال وسواسی جبری و گروه بهنجار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
اهداف پژوهش حاضر با هدف مقایسه صفات شخصیتی و آسیب روانی در مادران سه گروه کودکان مبتلا به اختلالات اضطرابی، اختلال وسواسی جبری و گروه بهنجار انجام شد. مواد و روش ها طرح پژوهش حاضر توصیفی و علّی مقایسه ای و از نوع مقطعی بود. شرکت کنندگان در این پژوهش 93 نفر از مادران (35 نفر گروه اضطرابی ، 27 نفر گروه وسواسی و 31 نفر گروه بهنجار) بودندکه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای اندازه گیری متغیرها از مصاحبه بالینی ساختارمند ( SCID-I ) و پرسش نامه شخصیتی نئو فرم کوتاه ( NEO-FFI -60 ) استفاده شد. داده ها با روش آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره و آزمون کروسکال والیس با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه20 تحلیل شدند. یافته ها نتایج پژوهش نشان داد بین مادران سه گروه کودکان بهنجار، گروه وسواس و گروه اضطرابی از لحاظ آسیب روانی تفاوت معناداری (001/0 >P ) وجود دارد. آسیب روانی در مادران گروه اضطرابی و وسواس به طور قابل توجهی بیشتر از گروه بهنجار است. نتایج تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد بین سه گروه مادران در متغیرهای روان رنجورخویی، برون گرایی و گشودگی به تجربه تفاوت معنی داری وجود دارد. نتایج آزمون تعقیبی شفه نیز نشان داد بین میانگین مادران گروه بهنجار با مادران گروه اضطرابی و وسواس از لحاظ متغیرهای روان رنجورخویی و گشودگی و بین مادران گروه وسواسی با مادران گروه اضطرابی و بهنجار از لحاظ صفت گشودگی به تجربه تفاوت معنادار وجود دارد. بین میانگین سه گروه مادران از لحاظ متغیر برون گرایی تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری با توجه به یافته های پژوهش تفاوت معناداری از آسیب روانی و صفت روان رنجورخویی در مادران دو گروه کودکان اضطرابی و کودکان مبتلا به وسواس در مقایسه با گروه بهنجار به دست آمد. نتایج این مطالعه نشان می دهد توجه به آسیب روانی و ویژگی های شخصیتی مادران در درمان و پیشگیری اختلالات اضطرابی و وسواسی در کودکان می تواند اهمیت زیادی داشته باشد.
مقایسه ی اضطراب، نگرانی و عدم تحمل بلاتکلیفی در افراد با اختلال وسواسی جبری و اختلال مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اخیراً، مطالعات بالینی تصویری متفاوت از اختلال وسواسی جبری ترسیم کرده اند؛ تصویری که شباهت زیادی به رفتارهای اعتیادگونه در افراد مبتلا به مصرف مواد دارد و این فرض را که احتمالاً این دو اختلال دو وجه از یک وضعیت مشابه هستند، به وجود آورده است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی اضطراب، نگرانی و عدم تحمل بلاتکلیفی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی جبری، اختلال مصرف مواد و افراد بهنجار انجام شد. پژوهش کنونی از نوع بنیادی و به شیوه ی علّی مقایسه ای طراحی شد. بدین منظور 120 فرد مبتلا به اختلال وسواسی جبری و 120 نفر با اختلال مصرف مواد، به شیوه ی نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند؛ همچنین به منظور مقایسه با دو گروه بالینی، 120 نفر نیز از جمعیت بهنجار، به شیوه ی نمونه گیری در دسترس گزینش شدند؛ سپس پرسشنامه های اضطراب بک، نگرانی پنسیلوانیا و عدم تحمل بلاتکلیفی در اختیار سه گروه قرار گرفت. نتایج نشان داد بین نمرات گروه های بالینی با افراد بهنجار در متغیرهای اضطراب، نگرانی و عدم تحمل بلاتکلیفی، تفاوت معناداری وجود دارد؛ بااین حال، بین افراد با اختلال وسواسی جبری و افراد با اختلال مصرف مواد، تفاوت معنی داری مشاهده نشد. در مجموع با توجه به یافته های پژوهش حاضر و شباهت افراد مبتلا به اختلال وسواسی جبری و اختلال مصرف مواد، لزوم بررسی مؤلفه های فراتشخیصی در هر دوی این اختلالات جهت پیش گیری ضروری می نماید.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان مبتنی بر معنویت؛ بر میزان شادکامی، بهزیستی روان شناختی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال وسواسی- جبری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، با درمان مبتنی بر معنویت، بر میزان شادکامی، بهزیستی روان شناختی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال وسواسی جبری بوده است. طرح پژوهش، از نوع نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون پس آزمون و پیگیری است. جامعه آماری، کلیه زنان دارای اختلال وسواسی جبری، اصفهان بوده اند که با روش نمونه گیری در دسترس، 45 آزمودنی انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل، تقسیم شدند. دو گروه آزمایش، در هشت جلسه دو ساعته، گروه درمانی دریافت کرده اند. آزمودنی ها در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری، پس از یک ماه با پرسش نامه های شادکامی آکسفورد، بهزیستی روان شناختی ریف و کیفیت زندگی مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته های حاصل از داده های آماری نشان داد که هر دو مداخله مؤثر، اما اثربخشی درمان مبتنی بر معنویت، در مقایسه با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهزیستی روان شناختی، شادکامی و کیفیت زندگی بالاتر بوده است.
مدل ساختاری رابطه میان چندش و نشانه های وسواس آلودگی با نقش میانجی قانون سرایت و برآوردهای تهدید(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
اهداف: قانون سرایت یکی از قوانین جادوی همانندپنداری و از تحریف های شناختی شناسایی شده در ارتباط با چندش است. این قانون ویژگی هایی دارد که آن را برای مطالعه در اختلال وسواس آلودگی مناسب می کند. در توضیح اینکه چندش با چه مکانیسم اثری منجر به نشانه های وسواس آلودگی می شود، مطالعه حاضر چنین فرض می کند که هیجان چندش سبب فعال شدن قانون سرایت و آن نیز سبب برانگیختن برآوردهای تهدید مرتبط با سرایت می شود که احتمالاً منجر به ترس از آلودگی در اختلال وسواس می شوند. بنابراین هدف از مطالعه پیش رو بررسی برازش مدل ساختاری است که در آن قانون سرایت و برآورد تهدید، به ترتیب، میانجی رابطه چندش و ترس از آلودگی در وسواس هستند. مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع طرح های همبستگی است. شرکت کنندگان در پژوهش شامل 495 دانشجو (59 درصد زن) هستند که به روش نمونه گیری در دسترس از دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران به عنوان جامعه پژوهش گردآوری شده اند. همه شرکت کنندگان پرسش نامه های پژوهش شامل مقیاس چندش تجدیدنظرشده، مقیاس حساسیت سرایت زیرمقیاس سرایت فرافیزیکی، پرسش نامه وسواسی جبری ونکوور زیرمقیاس آلودگی و هشت سناریوی مرتبط با درجه بندی برآورد تهدید را تکمیل کردند. مدل پیشنهادی از طریق روش مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) و با نرم افزار AMOS20 مورد آزمون قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که مدل آسیب شناختی پیشنهادی مطالعه حاضر بر اساس شاخص های برازشِ تطبیقی (،(CFI شاخص نیکویی برازش تعدیل شده (AGFI)، شاخص نیکویی برازش (GFI )، شاخص خی دوی نسبی (CMIN/DF)، و ریشه دوم مربعات خطای برآورد (RMSEA) از برازش مناسبی برخوردار است. بدین ترتیب که شاخص CMIN/DF کوچک تر از 2، شاخص RMSEA کوچک تر از 0/05 و سایر شاخص ها نیز بزرگ تر از 0/90 هستند. نتیجه گیری: بر اساس یافته های مطالعه حاضر می توان به نقش میانجی یافتارهای سرایت جادویی و برآوردهای تهدید در رابطه میان چندش و نشانه های وسواس آلودگی اشاره کرد. مدل آسیب شناختی پیشنهادی حاضر می تواند به پیشبرد نظریه رو به رشد چندش و بهبود درمان های شناختی رفتاری مرتبط با آن کمک کند.
مقایسه سلامت جسمی و همجوشی فکر-عمل در مبتلایان به اختلال وسواسی جبری، دوقطبی و بهنجار
حوزه های تخصصی:
مقدمه: از اختلالات روا نشناختی که سلامت روانی، هیجانی و ارتباطی افراد مبتلا را با آسیب جدی مواجه می سازد، اختلال وسواسی جبری و دوقطبی است. هدف : پژوهش حاضر با هدف مقایسه سلامت جسمی و همجوشی فکر- عمل در مبتلایان به اختلال وسواس جبری، دوقطبی و بهنجار صورت گرفت. روش : پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسه ای و جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران وسواس- جبری و دوقطبی بستری و مراجعه کننده به بیمارستان فاطمی و مطب های روانپزشکی شهر اردبیل در آذر تا بهمن ۱۳۹۸ و خرداد و تیر ۱۳۹۹ است که از طرف متخصصین تشخیص اختلال وسواس-جبری و دوقطبی دریافت کردند. از این جامعه آماری فوق تعداد ۴۰ نفر افراد وسواسی- جبری،۴۰ نفر افراد دوقطبی و ۴۰ نفر افراد بهنجار به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار این پژوهش پرسشنامه همجوشی فکر-عمل راچمن و شافران و سلامت جسمی عباسی و همکاران بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۵ و با آزمون آماری تحلیل واریانس چند متغیره تجزیه و تحلیل شد. یافته ها : نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین سلامت جسمی و مؤلفه های آن در مبتلایان به اختلال وسواسی جبری، دوقطبی و بهنجار وجود دارد ( P <۰/۰۱). همچنین در متغیر همجوشی فکر- عمل و مؤلفه های آن در سه گروه بهنجار، دوقطبی و وسواس این تفاوت معنادار است ( P <۰/۰۱). یعنی افراد بهنجار همجوشی فکر- عمل کمتری نسبت به دو گروه دیگر دارند. نتیجه گیری : با توجه به یافته ها توصیه می شود در به کارگیری درمان اختلال دوقطبی و وسواسی جبری نقش سلامت جسمی و همجوشی فکر- عمل مورد توجه قرار بگیرد تا به وسیله آن سوگیری های شناختی در افراد مبتلا به طور ویژه ای مورد هدف قرار گیرد .
اثربخشی طرح واره درمانی هیجانی بر نشخوارفکری و مسئولیت پذیری افراطی در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی جبری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره شانزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
7 - 24
حوزه های تخصصی:
با توجه به میزان شیوع علائم وسواسی جبری به نظر می رسد باید جهت بهبود علائم اقداماتی انجام شود. از این رو، مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی طرح واره درمانی هیجانی بر نشخوار فکری و مسئولیت پذیری افراطی بیماران مبتلا به اختلال وسواسی جبری انجام شد. این پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پس از سه ماه بوده است. جامعه آماری شامل افراد مبتلا به اختلال وسواس اجباری بودند که به مرکز مشاوره آرتیمان مشهد در سال 1398 مراجعه کرده بودند. از بین آن ها 16 فرد مبتلا به این اختلال به صورت در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل در انتظار درمان تقسیم شدند. برای جمع آوری داده ها، از مقیاس پرسشنامه سبک پاسخ دهی نشخوار فکریو مسئولیت پذیری کالیفرنیا استفاده شد. نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که طرح واره درمانی هیجانی بر کاهش نشخوارفکری و مسئولیت پذیری افراطی افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری مؤثر است. بنابراین،طرح واره درمانی هیجانیمی تواند بر کاهش نشخوار فکری و مسئولیت پذیری افراطی افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری مؤثر باشد. پیشنهاد می شود با به کارگیری این متغیرها از سوی مراکز درمانی، سایر ارگان ها و سازمان ها ی مرتبط بتوان در راستای بهبود وضعیت سلامت روان افراد گامی مؤثر برداشت.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و داروی کلومی پیرامین در درمان اختلال وسواسی جبری در زنان و مردان شهرستان شیراز
حوزه های تخصصی:
هدف مطالعه مقایسه اثربخشی درمان های مبتنی بر پذیرش و تعهد و داروی کلومی پیرامین در درمان اختلال وسواسی جبری و تعیین کارآمدترین نوع درمان از درمان های مورد مطالعه در این پژوهش در کاهش علائم مبتلایان به این اختلال بود. این تحقیق از نوع کاربردی و طرح پژوهشی آن هم از نوع شبه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش، شامل مبتلایان به اختلال وسواسی جبری مراجعه کننده به ده مرکز از مراکز درمانی شهر شیراز در تابستان سال ۹۷ بودند که تشخیص قطعی اختلال وسواسی جبری را از روان پزشک دریافت کرده بودند. نمونه گیری در این پژوهش به روش نمونه گیری در دسترس و شرکت کنندگان در سه گروه پانزده نفری به صورت تصادفی قرار گرفتند. آزمودنی ها قبل و بعد از اجرای مداخله با پرسشنامه ییل براون مورد سنجش قرار گرفتند. به منظور تجزیه وتحلیل داده های آماری از روش آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر با استفاده از نسخه 21 نرم افزار SPSS استفاده گردید. یافته های پژوهش حاضر نشان داد که هر دو نوع درمان در پس آزمون بر روی بهبود علائم اختلال وسواسی جبری مؤثرند (P˂0/01)؛ اما در پیگیری، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) اثر درمانی خود را حفظ کرد. لازم به ذکر است که در این پژوهش تفاوت بین زنان و مردان از نظر آماری معنادار نبود. یافته های این پژوهش حاکی از کارایی ماندگارتر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد دارد و این مهم به نظر می رسد به علت تلفیق تکنیک های شرقی و روان شناسی غربی هست که درمان را برای مبتلایان ایرانی کارامدتر می کند.
مقایسه عملکرد نوروسایکولوژیک افراد مبتلا به اختلال وسواسی جبری با افراد بهنجار
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره هفتم ۱۴۰۱ شماره ۵۵
۲۶۱-۲۴۸
این پژوهش با هدف مقایسه عملکرد نوروسایکولوژیک افراد مبتلا به اختلال وسواسی جبری با افراد بهنجار انجام شد. طرح پژوهش حاضر از نوع علی مقایسه ای است. در این پژوهش 20 بیمار مبتلا به اختلال وسواسی-جبری با 20 فرد بهنجار به روش نمونه گیری در دسترس مورد مقایسه قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه وسواسی جبری، مصاحبه بالینی ساختاریافته، مقیاس افسردگی همیلتون، آزمون توجه متمرکز، آزمون توجه تقسیم شده، آزمون برج لندن، آزمون ریسک پذیری آیوا، خرده آزمون طراحی با مکعب ها، خرده آزمون فراخنای ارقام، خرده آزمون توالی حروف و ارقام، خرده آزمون نماد ارقام، خرده آزمون گستره فضایی استفاده شد. داده های به دست آمده با روش آماری آزمون تحلیل واریانس چند متغیره تجزیه وتحلیل شدند. نتایج حاصل از تحلیل های آماری نشان داد که عملکرد افراد مبتلا به اختلال وسواسی جبری در حافظه فعال، توجه تقسیم شده، سرعت پردازش، درک روابط فضایی، حافظه غیرکلامی، تفکر انتزاعی و برنامه ریزی ضعیف تر از افراد بهنجار است؛ بنابراین یافته های پژوهش حاضر مؤید این نکته است که مبتلایان به اختلال وسواسی جبری، نقایصی در عملکرد نوروسایکولوژیک دارند.
مقایسه اثربخشی آموزش حافظه کاری هیجانی و خنثی بر نشخوار فکری در افراد مبتلا به اختلال وسواسی جبری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۹
177 - 184
حوزه های تخصصی:
افزایش ترس از آلودگی که در پی انتشار ویروس کرونا در جهان اتفاق افتاده است تهدیدی برای سلامت روان افراد مبتلا به اختلال وسواسی جبری ایجاد کرده است. هدف پژوهش جاری بررسی اثر آموزش حافظه کاری هیجانی و خنثی بر بهبود نشخوار فکری در مبتلایان به اختلال وسواسی جبری بود. جهت نیل به هدف پژوهش گروه نمونه شامل 42 نفر از افراد مبتلا به اختلال وسواسی جبری با توجه به کسب نمره برش 91 در پرسشنامه اختلال وسواسی جبری ونکوور و مصاحبه بالینی ساختاریافته برای اختلالات روانی محور Ӏ به روش در دسترس انتخاب و سپس به صورت تصادفی در سه گروه مساوی جایدهی شدند. پیش آزمون و پس آزمون شامل پرسشنامه نشخوار فکری نولن-هوکسما بود و مداخلات مورد استفاده شامل آموزش حافظه کاری هیجانی برای گروه اول و آموزش حافظه کاری خنثی برای گروه دوم بود که هر کدام به مدت 20 جلسه اجرا شدند و گروه کنترل نیز هیچ مداخله ای دریافت نکرد. نتایج تحلیل آنکوا حاکی از اثربخشی معنادار آموزش حافظه کاری هیجانی و خنثی بر نشخوار فکری افراد مبتلا به اختلال وسواسی جبری بود (01/0>P). همچنین آموزش حافظه کاری هیجانی نسبت به آموزش حافظه کاری خنثی به طور معنادار اثربخشی بیشتری بر بهبودی نشخوار فکری داشت (05/0>P). و تحلیل مانکوا نشان داد آموزش های حافظه کاری بر زیرمقیاس بازتاب اثر معنادار (01/0>P) و بر زیرمقیاس های درفکر فرورفتن و افسردگی اثربخش نبوده است. با توجه به یافته ها می توان نتیجهگیری کرد که پردازش های هیجانی حافظه کاری بیشتر از پردازش های خنثی در شکل گیری نشخوار فکری دارای نقش هستند.
روابط ساختاری سطوح کمال گرایی با عملکردهای شناختی در افراد دارای نشانه های اختلال وسواسی جبری: نقش میانجی سبک های شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی روابط ساختاری سطوح کمال گرایی با عملکردهای شناختی با واسطه گری سبک های شناختی در افراد با نشانه های اختلال وسواسی جبری بود. جامعه پژوهش حاضر دانشجویان دانشگاه تبریز بودند که تعداد 360 نفر نمونه با استفاده از روش هدفمند و از نوع دردسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه های وسواسی اجباری مادزلی، کمال گرایی مثبت و منفی و سبک های یادگیری فلدر سولومان به صورت آنلاین پاسخ دادند. همچنین، سه آزمون ویسکانسین (WCST)، آزمون عملکرد پیوسته (CPT) و آزمون حافظه کاری وکسلر (WMT) به صورت نرم افزار رایانه ای اجرا شدند. نتایج نشان داد سبک شناختی تأملی قادر است روابط بین سطوح کمال گرایی مثبت و منفی با عملکردهای شناختی را میانجی گری کند. سطوح کمال گرایی به طور معنی دار، سبک شناختی تأملی و عملکردهای شناختی را پیش بینی می کنند. درنهایت، سطوح کمال گرایی و سبک شناختی تأملی در تعامل با یکدیگر، عملکردهای شناختی را پیش بینی می کنند و هرگونه مداخله دراین زمینه، باید اثرات تعاملی کمال گرایی و سبک شناختی تأملی را مدنظر قرار دهد.