فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۰۱ تا ۱٬۴۲۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۴
147 - 155
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در دنیای امروز که پیشرفت و دستاورد جزو ارزش های فردی محسوب می شود، داشتن معیارها و شاخص های خود ارزیابی ضروری است، اما گاهی این خود ارزیابی ها از حالت عادی فراتر رفته و آسیب رسان می شوند. به عبارت دیگر، میل به بی نقص بودن، داشتن استانداردهای عالی و ارزشیابی های انتقادی از عملکرد خود و حساسیت بالا نسبت به اشتباهات، خصایص برجسته شخص می شوند. این کمال گرایی ناسازگارانه در ورزشکاران نیز رایج بوده و به عنوان مانعی برای عملکرد موثر آن ها عمل می نماید.هدف: پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی اصلاح این سوگیری ها بر کمال گرایی و تاب آوری دانشجویان ورزشکار کمال گرا اجرا گردید.روش: روش تحقیق در این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل دانشجویان ورزشکار کمال گرای دانشگاه خلیج فارس در سال تحصیلی 1402-1401بودند که براساس معیارهای پرسشنامه چند بعدی کمال گرایی شناسایی شدند. نمونه پژوهش شامل 40 نفر از دانشجویان ورزشکار کمال گرا بودند که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده و با استفاده از شیوه گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. برنامه مداخله ای اصلاح سوگیری شناختی با استفاده از تکلیف دات پروب (کاوش نقطه)، به صورت فردی، و در طی 8 جلسه ی 30 تا 40 دقیقه ای اجرا گردید.یافته ها: به منظور بررسی فرضیه های پژوهش، از تحلیل کواریانس تک متغیره استفاده شد. یافته ها نشان داد که اجرای برنامه مداخله ای اصلاح سوگیری شناختی کمال گرایانه دانشجویان ورزشکار کمال گرا، ضمن کاهش میزان سوگیری شناختی کمال گرایانه (0/05>P) و ابعاد کمال گرایی دانشجویان (0/05>P)، منجر به افزایش برخی از مولفه های تاب آوری از جمله سخت رویی، هدفمندی، کنترل و معنویت گردید (0/05>P).نتیجه گیری: اصلاح سوگیری شناختی کمال گرایانه، این فرصت را برای ورزشکاران فراهم می کند تا ارزیابی واقع بینانه تری نسبت به توانایی ها و عملکرد خود داشته و در مواجهه با مشکلات و چالش ها تاب آوری بیشتری داشته باشند.
ارائه مدل پیش بینی اضطراب مدرسه براساس ذهنیت های طرح واره ای و دشواری در تنظیم هیجان با میانجی گری تحمل پریشانی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۴
186 - 197
حوزههای تخصصی:
به دلیل اهمیت تحصیل در جوامع امروزی، اضطراب مدرسه به عنوان یک مسئله در حیطه سلامت روان دانش آموزان مورد توجه قرار گرفته است. هدف این پژوهش ارائه مدل پیش بینی اضطراب مدرسه بر اساس ذهنیت های طرح واره ای و دشواری در تنظیم هیجان با نقش میانجی تحمل پریشانی در دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر ایلام بود. روش پژوهش توصیفی همبستگی از نوع مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر ایلام در سال تحصیلی 1402-1401 بودند که بر اساس آمار آموزش وپرورش تعداد آن ها 3521 نفر در قالب 16 مدرسه بود. حجم نمونه با توجه به جدول کرجسی و مورگان تعداد 361 نفر با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005)، پرسشنامه دشواری در تنظیم هیجان گراتز و رومر (۲۰۰۴)، پرسشنامه ذهنیت طرح واره ای لوبستال و همکاران (2010) و پرسشنامه اضطراب مدرسه فیلیپس (1987) استفاده شد. داده ها با مدل یابی معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که بین ذهنیت های طرحواره ای و دشواری در تنظیم هیجان و تحمل پریشانی با اضطراب مدرسه رابطه معناداری وجود دارد (0/01>P). همچنین مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار است و ذهنیت های طرحواره ای و دشواری در تنظیم هیجان به طور مستقیم و با میانجی گری تحمل پریشانی بر اضطراب مدرسه در دانش آموزان تاثیر گذار و قابل پیش بینی می باشد (0/073=RMSEA و 0/906=GFI و 0/921=CFI و 0/913=NFI). نتیجه گرفته می شود دانش آموزانی که ذهنیت های طرحواره ای ناسازگار دارند و در تنظیم هیجان های خود مشکل دارند، قادر به تحمل پریشانی در موقعیت های پرچالش مدرسه نیستند و در نتیجه دچار اضطراب می شوند.
نقش فاجعه انگاری درد، تنیدگی ادراک شده و اجتناب تجربه ای در تنهایی بیماران اسکلروز چندگانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
143 - 154
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اسکلروز چندگانه یک بیماری مزمن پیش رونده در سیستم اعصاب مرکزی می باشد که بر جنبه های مختلف زندگی شخص اثرگذار است. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر بررسی نقش فاجعه انگاری درد، تنیدگی ادراک شده و اجتناب تجربه ای در تنهایی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس می باشد.
روش: روش پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی بود. جامعه مورد مطالعه شامل تمامی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس ساکن شهر رشت در سال 1401 بود که 120 نفر به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها، از پرسشنامه فاجعه سازی درد (سالیوان و همکاران، 1995)، مقیاس تنیدگی ادراک شده (کوهن و همکاران، 1983)، پرسشنامه پذیرش و عمل (بوند و همکاران، 2011) و مقیاس احساس تنهایی (دی توماسو و همکاران، ۲۰۰۴) استفاده شد. داده ها با روش همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین فاجعه انگاری درد، تنیدگی اداراک شده و اجتناب تجربه ای با تنهایی همبستگی مثبت معنادار وجود دارد. همچنین، یافته ها نشانگر این بودند که تنها اجتناب تجربه ای قدرت پیش بینی تنهایی را دارد ) 05/0 p< ).
نتیجه گیری: فاجعه انگاری درد، تنیدگی ادراک شده و اجتناب تجربه ای از طریق عدم پذیرش احساسات و افکار موجب افزایش تنهایی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس شده است.
بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری برمهارت های مثبت اندیشی و تعارضات بین فردی در فرزندان طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
103 - 117
حوزههای تخصصی:
این پژوهش باهدف بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر مهارت های مثبت اندیشی و تعارضات بین فردی فرزندان طلاق انجام شده است. طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی بود. جامعه آماری پژوهش شامل فرزندان طلاق در مؤسسه خیریه دارالاکرام قم بود. نمونه آماری این پژوهش از 30 نفر تشکیل شده بود که به روش هدفمند انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شده بودند. جهت جمع آوری داده های این پژوهش از پرسشنامه های مثبت اندیشی اینگرام و ویسنیکی و همچنین پرسشنامه تعارض بین فردی جن استفاده شد. سپس درمان طبق پروتکل درمان شناختی و رفتاری ارائه شده توسط بک، طی 8 جلسه 90 دقیقه ای، برای گروه آزمایش ارائه شد و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. سپس از دو گروه پس آزمون گرفته شد. و بعد از جمع آوری اطلاعات آماری برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کواریانس چند متغیری استفاده شد. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد که درمان شناختی رفتاری بر مهارت های مثبت اندیشی و تعارضات بین فردی در فرزندان طلاق، اثربخش بود. همچنین، با توجه به نتایج پیشنهاد می گردد دوره های درمان شناختی رفتاری جهت کاهش تعارضات بین فردی فرزندان طلاق در مراکز مشاوره و مدارس توسط روان شناسان و مشاورین برگزار گردد.
بررسی نقش ابعاد ترومای دوران کودکی در پیش بینی شناخت اجتماعی در دانشجویان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه نقش ابعاد ترومای کودکی در پیش بینی شناخت اجتماعی بود.
روش: روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری شامل دانشجویان دانشگاه آزاد واحد رودهن با رده سنی 20 سال به بالا بودند، که در سال (1400-1401) مشغول به تحصیل بودند و از بین آن ها 336 دانشجو از طریق نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده های این پژوهش از پرسشنامه ذهن خوانی از طریق تصویر چشم، (بارون- کوهن، 2001) (RMET)، و پرسشنامه ترومای کودکی (برنشتاین، 2003) (CTQ)، استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش رگرسیون چندگانه با نرم افزار SPSS-27 انجام شد.
یافته ها: یافته ها نشان داد که، ابعاد ترومای دوران کودکی (غفلت فیزیکی، سوء استفاده جنسی، سوء استفاده عاطفی، غفلت عاطفی و سوء استفاده فیزیکی) قادر به پیش بینی شناخت اجتماعی بصورت منفی و معکوس هستند (001/0> P، 05/0>P) و غفلت عاطفی با ضریب تاثیر (31/0-Beta =) و غفلت فیزیکی، با ضریب تاثیر (29/0-Beta =) قوی ترین پیش بینی کننده مشکلات، در شناخت اجتماعی دانشجویان بود.
نتیجه گیری: می توان گفت افرادی که تجربه ترومای کودکی داشته اند، ممکن است نقص هایی در شناخت اجتماعی نشان دهند که می تواند پیامدهای قابل توجهی داشته باشد و منجر به کاستی هایی در جنبه های مختلف فهم اجتماعی و دشواری ها در درک احساسات و نیات دیگران شود و باید مداخلات روانی اجتماعی، برای پیشگیری و کاهش اثرات دراز مدت ناملایمات دوران کودکی ایجاد شود.
بررسی اثربخشی آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر نشانگان استرس و سرمایه روان شناختی دانشجویان پزشکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: همواره استرس یکی از چالش های تحصیل در رشته پزشکی به خصوص در دوره کارورزی بوده است و شناسایی منابع روان شناختی که به عنوان عوامل محافظتی برای دانشجویان عمل نماید از دغدغه های متخصصین سلامت روان است. بنابراین این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر نشانگان استرس و سرمایه روان شناختی دانشجویان پزشکی انجام شده است. روش کار: پژوهش حاضر به روش نیمه آزمایشی، همراه با پیش آزمون و پس آزمون با یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه دانشجویان پزشکی کارورز (اینترن) دانشگاه آزاد اسلامی تنکابن در سال 1402-1401 که تعداد آنها 100 نفر بودند. آزمودنی ها با روش نمونه گیری (در دسترس) و تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش، آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی را در 8 جلسه 120 دقیقه ای دریافت کردند، اما گروه کنترل مداخله ایی دریافت نکرد. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های نشانگان استرس خدایاری فرد و پرند (1385) و سرمایه روا ن شناختی توسط Luthansو همکاران (2007) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها کوواریانس چند متغیره توسط نرم افزار SPSS-27 به کار گرفته شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی باعث کاهش نشانگان استرس و افزایش سرمایه روان شناختی در پس آزمون نسبت به پیش آزمون شده است (0/05>P). نتیجه گیری: این برنامه باعث کاهش موثر نشانگان استرس و افزایش سرمایه روان شناختی کارورزان پزشکی شد. این پژوهش اهمیت بالایی در بهبود سلامت روانی و فیزیکی دارد، همچنین برنامه های عملی برای کاهش استرس و افزایش عملکرد در حرفه پزشکی ارائه می دهد. این یافته ها می تواند به عنوان راهنمایی برای توسعه برنامه های آموزشی مشابه در حوزه های بهداشتی و پزشکی، با هدف بهبود کیفیت خدمات و کاهش استرس مورد استفاده قرار گیرد.
The effectiveness of time perspective therapy on the quality of life related to health and the Health Locus of Control in patients with type 2 diabetes and sexual dysfunction(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Aim the aim of this study was to investigate the effectiveness of time perspective treatment on health-related quality of life and Health Locus of Control for patients with Type 2 diabetes with sexual dysfunction. Methods: the current research method was Semi experiment and its design was pre-test post-test with the control group. The statistical community of this study formed all patients with Type 2 diabetes with sexual dysfunction visiting the Persian diabetes clinic in Mashhad in 2024. 30 of these people were selected by targeted non-random sampling and and replaced in two experimental and control groups randomly. The experimental group underwent time perspective treatment for 6 sessions of 60 Minutes, and the control group underwent a waiting list. Health-related quality of life tests (1992) and Health Locus of Control Elston et al. (1978) were used to collect data in both pre-test and post-test stages. Raw data were analysed by the multivariate analysis of variance (MANOVA) test in SPSS 24 software. Results: the results showed that after controlling the effects of pre-test, there was a significant difference between the average post-test scores of the two Test and control groups in variables on health-related quality of life and Health Locus of Control of patients with Type 2 diabetes with sexual dysfunction. Conclusion: time perspective treatment affects health-related quality of life and Health Locus of Control for patients with Type 2 diabetes with sexual dysfunction.
مقایسه اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر خودنظم بخشی و پذیرش و تعهد بر دیدگاه فهمی در زنان متأهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره
حوزههای تخصصی:
مقدمه: دیدگاه فهمی یک فرآیند شناختی فعال است که در آن افراد باید بر دیدگاه خودمحورانه خود غلبه کنند. هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر خودنظم بخشی و پذیرش و تعهد بر دیدگاه فهمی همسر در زنان متأهل انجام شد. روش: طرح پژوهش نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و پی گیری با گروه کنترل بود. تمامی زنان متأهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره و روان درمانی شهر بوشهر در سال 99-1398 جامعه آماری پژوهش را تشکیل دادند که با نمونه گیری هدفمند تعداد 60 نفر انتخاب شد و به صورت تصادفی در سه گروه مساوی گمارش شدند. مداخلات درمانی طی 8 جلسه (1 جلسه 90 دقیقه ای در هفته) برای هر گروه آزمایش اعمال شد، اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. برای گردآوری داده ها از مقیاس دیدگاه فهمی همسر لانگ (1990) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از نرم افزار spss نسخه26 و روش تحلیل واریانس آمیخته استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که هر دو درمان مبتنی بر خودنظم بخشی و پذیرش و تعهد بر افزایش دیدگاه فهمی در زنان متأهل اثربخش بوده اند (01/0>P) و بین اثربخشی دو روش زوج درمانی مبتنی بر خودنظم بخشی و زوج درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر دیدگاه فهمی در زنان متاهل تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0<P). نتیجه گیری: مداخله های زوج درمانی مبتنی بر خودنظم بخشی، پذیرش و تعهد می توانند به عنوان برنامه های مداخله ای مقرون به صرفه و آسان و با هدف افزایش دیدگاه فهمی و کیفیت رابطه زناشویی در دسترس مشاوران خانواده قرار بگیرند
کاربست نظریه برخاسته از داده ها در تبیین فرآیند اقبال عمومی به روان شناسی کاذب: ارائه یک نظریه میانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: در پژوهش حاضر تلاش شده است تا فرآیند افزایش گرایش عمومی به استفاده از خدمات روان شناسی کاذب در جامعه را جهت ارائه راهکار شناسایی کند. روش شناسی: بدین منظور از روش نظریه برخاسته از داده ها-طرح نظام مند استفاده شد. داده ها با استفاده از فن مصاحبه نیمه ساختارمند با 24 نفر از خبرگان و اطلاع رسان ها که از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بودند، گردآوری شده و مبتنی بر شیوه سه مرحله ای کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل گردید. یافته ها: پس از انجام کدگذاری باز و استخراج 476 کد باز این کدها یک بار دیگر مرور شده و بر اساس شباهت ها و تفاوت ها با هم ترکیب، ادغام و یا حذف شدند و در نهایت 113 کد نهایی باقی ماند. 113 کد نهایی به 79 زیرمقوله و 16 مقوله طبقه بندی شد که در قالب الگوی پارادایمی افزایش اقبال عمومی به خدمات روان شناسی کاذب نشان داده شد. ابعاد شش گانه این الگو شامل مقوله محوری (سطحی نگری اجتماعی شده، ظاهر فریبنده، سوءاستفاده از اطلاعات ناکافی افراد جامعه)، شرایط علّی (ضعف عملکرد جامعه روان شناسی و سازمان های مرتبط، جذابیت خدمات روان شناسی کاذب، دسترسی پذیری خدمات روان شناسی کاذب)، عوامل زمینه ای (گسترش نفوذ خدمات روان شناسی کاذب در فضای مجازی، تمایل مردم به دریافت خدمات روان شناسی زودبازده، ویژگی های مخاطبان روان شناسی کاذب)، عوامل مداخله گر (عوامل اقتصادی، باورهای اجتماعی)، راهبردها (انفعال، سوءاستفاده متخصصان، نادیده انگاری مسائل ایجاد شده درپی رواج روان شناسی کاذب) و تبعات (تنزل سطح فرهنگ جامعه، تضعیف جایگاه روان شناسی، کاهش سطح سلامت روان اجتماع) است. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد که روان شناسی کاذب صرفاً در حیطه نام برخی از افراد معرفی شده محدود نمی شود و به مجموعه فعالیت های فریبنده، عامه پسند و پایش گریزی اطلاق می گردد که در سایه ابهام، موازی کاری، کم کاری متولیان و ناآگاهی مخاطبان، ضمن کم توجهی به اصول حرفه ای، اخلاقی و ارزش های بنیادین، به ارائه مجموعه ای گسترده، ظاهرپسند و سلیقه ای از فعالیت های روان شناختی مشاوره ای می پردازد.
رابطه تعارض با والدین و بی ثباتی هیجانی با وابستگی به فضای مجازی در دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: وابستگی به فضای مجازی نوعی وابستگی شناختی، رفتاری و عاطفی است که دارای علائم اعتیاد می باشد و به نظر می رسد که تعارض با والدین و بی ثباتی هیجانی با آن رابطه داشته باشند. بنابراین، هدف این مطالعه تعیین رابطه تعارض با والدین و بی ثباتی هیجانی با وابستگی به فضای مجازی در دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم بود. روش و مواد: مطالعه حاضر توصیفی با طرح همبستگی بود. جامعه آماری این مطالعه همه دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم شهرستان رامسر در سال تحصیلی 1403-1402 به تعداد 742 نفر بودند که از میان آنها 160 دانش آموز با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از مقیاس تعارض با والدین (استراوس، 1979)، پرسشنامه بی ثباتی هیجانی (کاپرارا و پاستوریلی، 1993) و پرسشنامه وابستگی به فضای مجازی (صادق زاده و همکاران، 1397) استفاده شد. داده ها از طریق ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین تعارض با والدین (27/0=r) و بی ثباتی هیجانی (25/0=r) با وابستگی به فضای مجازی در دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم همبستگی مثبت و معنادار وجود داشت (01/0P<). علاوه بر آن، تعارض با والدین و بی ثباتی هیجانی به طورمعناداری توانستند 6/10 درصد از تغییرهای وابستگی به فضای مجازی در آنان را پیش بینی نمایند (01/0P<). نتیجه گیری: طبق نتایج این مطالعه برای کاهش وابستگی به فضای مجازی در دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم می توان زمینه را برای کاهش تعارض با والدین و بی ثباتی هیجانی از طریق کارگاه های آموزشی فراهم نمود.
Developing a Pre-Marital Counseling Model Based on Compatibility and Interaction: Analyzing Work Adjustment Theory and Its Adaptation to a Pre-Marital Counseling Model(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to develop a pre-marital counseling model based on Davis's (2005) Work Adjustment Theory. Methods: The research was qualitative in nature and utilized content analysis. The environment for this study included all texts related to the aforementioned theory. Participants were selected purposefully from texts on work adjustment within the period from 2013 to 2022. The criterion for the number of texts was based on the principle of data saturation. The data collection method involved line-by-line examination of texts, based on questions related to the components of adjustment in this theory. Data derived from the text analysis were analyzed using the conventional content analysis method by Hsieh and Shannon (2005). Findings: The results of the content analysis indicated that all content from Davis's Work Adjustment Theory can be summarized into three main concepts: compatibility, interaction, and adjustment. When adapted to pre-marital counseling, these concepts were described as follows: the concept of compatibility is divided into two subcategories: satisfaction for the family and satisfaction with the family. The concept of interaction includes sub-concepts of adjustment styles. The third concept, adjustment, encompasses the style of managing marital life tasks. Accordingly, the compatibility-based pre-marital counseling model was designed based on these three dimensions. Conclusion: Overall, given the process of extracting this model, it can be qualitatively stated that this model is valid.
Psychometric Properties of the Persian Version of the Parenting Competence Scale(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to investigate the psychometric properties of the Parenting Competence Scale. Methods: This research was a descriptive survey. The statistical population included all male and female students in the first grade of high school in District 11 of Tehran during the 2022-2023 academic year. Participants were selected using a convenience sampling method. In this study, to examine the psychometric properties of the Parenting Competence Scale, confirmatory factor analysis was used for construct validity, correlation coefficients for convergent validity, and internal consistency coefficients for reliability. For this purpose, 350 adolescents aged 13 to 15 responded to the Parenting Competence Scale, the Strength-based Parenting Scale (Jach et al., 2018), and the Engagement, Perseverance, Optimism, Connectedness, and Happiness Instrument for Adolescent Well-being (Kern et al., 2016). Findings: The results of confirmatory factor analysis indicated that the Parenting Competence Scale, with a structure comprising four factors—parental warmth, parental demand, social value of patience, and social value of respect for privacy—had good construct validity. Additionally, the results related to the correlation between the dimensions of parenting competence with strength-based parenting and adolescent well-being supported the convergent validity of the Persian version of the Parenting Competence Scale. Furthermore, the internal consistency coefficients of the subscales of privacy, patience, parental warmth, and parental demand were 0.86, 0.79, 0.80, and 0.78, respectively, defending the reliability of the Persian version of the aforementioned scale. Conclusion: Overall, the results of this study, while defending the conceptual positions derived from a positive and non-deficit approach to the field of parenting studies on which the conceptual foundation of the idea of parenting competence is based, also provided substantial evidence in support of the technical characteristics of the validity and reliability of the Persian version of the Parenting Competence Scale.
Women’s Advocacy for Social Change through Family Therapy(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Applied Family Therapy Journal, Vol. ۵ No. ۴, Serial Number ۲۳ (۲۰۲۴) Special Issue on Women Studies
1-3
حوزههای تخصصی:
In our special issue dedicated to Women Studies, I explore various dimensions of women's experiences and contributions across multiple domains. One of the most transformative areas where women have made a significant impact is in the field of family therapy. This article explores "Women’s Advocacy for Social Change through Family Therapy" as a prime example of how feminist principles can drive both individual empowerment and broader societal transformation. The intersection of feminism and family therapy has made significant strides in advocating for women’s rights and promoting social change. By addressing gender inequality, empowering women, and fostering social justice, feminist-informed family therapy has become a powerful tool for transformation. As we celebrate the contributions of women in this field, it is crucial to continue supporting and advancing feminist principles in family therapy practice, research, and training. Through collective efforts and continued advocacy, feminist family therapy stands as a powerful force for social change.
Examining the Relationship Between Early Maladaptive Schemas and Alexithymia with Emotional Divorce Among Married Female Students(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Applied Family Therapy Journal, Vol. ۵ No. ۴, Serial Number ۲۳ (۲۰۲۴) Special Issue on Women Studies
228-234
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to investigate the relationship between early maladaptive schemas (EMS), alexithymia, and emotional divorce among married female students, focusing on their predictive roles in marital detachment. Methods: A correlational design was employed with 240 married female students recruited via convenience sampling from Islamic Azad University, Tonekabon Branch (2023–2024 academic year). Participants completed validated self-report measures: the Young Schema Questionnaire-Short Form (YSQ-SF; Young, 1995) assessing EMS across five domains (e.g., Impaired Limits, Other-Directedness), the Toronto Alexithymia Scale (TAS-20; Bagby et al., 1994) measuring alexithymia subscales (Difficulty Identifying Feelings, Difficulty Describing Feelings, Externally Oriented Thinking), and the Gottman Emotional Divorce Questionnaire (GEDQ; Gottman, 1997). Data were analyzed using Pearson’s correlation and stepwise regression via SPSS-26, with significance set at *p* < .01. Findings: Significant correlations emerged between EMS domains, alexithymia, and emotional divorce (*r* = 0.18–0.53, *p* < .01). Stepwise regression revealed Impaired Limits as the strongest predictor (β = 0.39, *p* < .01), explaining 15% of variance, followed by incremental contributions from Difficulty Identifying Feelings (ΔR² = 3%, β = 0.23), Other-Directedness (ΔR² = 1%, β = 0.13), Externally Oriented Thinking (ΔR² = 2%, β = 0.18), and Impaired Autonomy (ΔR² = 2%, β = -0.22), cumulatively accounting for 23% of variance (F = 15.16, *p* < .01). Negative β for Impaired Autonomy suggested suppression effects. Conclusion: EMS and alexithymia significantly predict emotional divorce, with Impaired Limits and emotion-regulation deficits being central drivers. Findings underscore the need for schema-focused interventions (e.g., schema therapy) and emotion-regulation training in marital counseling to mitigate detachment. Future research should explore dyadic interactions and cultural moderators to refine predictive models.
اثربخشی تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر خودکارآمدی و تصویر بدنی در افراد مبتلا به چاقی و اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۵۱)
155 - 168
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر خودکارامدی و تصویر بدنی در مبتلایان به اضافه وزن و چاقی بوده است.
روش: روش پژوهش حاضر آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بوده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه مبتلایان به اضافه وزن و چاقی شهر اهواز در سال 1398 بودند که با روش نمونه گیری در دسترس و با در نظر گرفتن معیارهای ورود و خروج، نهایتا 63 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و به صورت تصادفی تعداد40 نفر از آنها انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس تصویر بدن (لیتلتون) و مقیاس خودکارآمدی (کلارک) بود. گروه آزمایش، سیزده جلسه 20 دقیقه ای هفتگی دو بار تحریک آندی نقطه DLPFC را دریافت نمودند، در حالیکه گروه کنترل هیچگونه مداخله ای دریافت ننمودند. داده ها با نرم افزار SPSS-21 و آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج حاصل نشان داد که تفاوت معنی داری میان گروه آزمایش و کنترل از لحاظ کارامدی (000/0F=124.4, P<) با اندازه اثر 89/0 و تصویر بدنی (000/0F=6.9, P<) با اندازه اثر 32/0 بوده است، همچنین میزان خودکارآمدی وزن در گروه آزمایش نسبت به پیش آزمون و گروه کنترل به طور معنی داری افزایش یافت. میزان ترس از تصویر بدنی در گروه آزمایش نسبت به پیش آزمون و گروه کنترل به طور معنی داری کاهش یافت.
نتیجه گیری: تحریک الکتریکی فراجمجمه ای می تواند برای درمان اضافه وزن و چاقی سودمند و کارآمد باشد و در کلینیک های تغذیه، روانشناسی و مشاوره مورد استفاده قرار گیرد.
بررسی اثربخشی چند رسانه ای فلیپ بوک بر یادگیری مفاهیم زیست شناسی گیاهی علوم تجربی پای نهم دانش آموزان دختر شهر قرچک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلیپ بوک یک محصول یادگیری نوآورانه چندرسانه ای است که با یکپارچه سازی منابع متنی، صوتی، انیمیشن، گرافیک و ویدئو امکان ارائه ای مؤثر را به وجود می آورد. هدف این پژوهش بررسی اثربخشی چندرسانه ای فلیپ بوک بر یادگیری مفاهیم زیستی علوم تجربی در دانش آموزان دختر پایه نهم شهر قرچک بود. روش به کاررفته در این پژوهش، روش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. برای این منظور تعداد ۷۹ نفر از دانش آموزان دختر پایه نهم شهر قرچک به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. گروه آزمایش با استفاده از چندرسانه ای فلیپ بوک و گروه کنترل به روش سنتی، آموزش فصل 12 علوم را دریافت کردند. برای تحلیل استنباطی داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره استفاده شد. یافته های این پژوهش نشان داد که بین یادگیری زیست شناسی دانش آموزان گروه آزمایش و کنترل در پس آزمون تفاوت معناداری وجود دارد (01/0> P) و گروه آزمایش یادگیری بهتری داشتند. بنابراین فلیپ بوک به عنوان یک فناوری آموزشی می تواند در آموزش به کار گرفته شود.
اثربخشی آموزش مفاهیم علوم اعصاب تربیتی بر نظریه ضمنی هوش دانشجو معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۶
63 - 73
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش مفاهیم علوم اعصاب تربیتی بر نظریه ضمنی هوش دانشجو معلمان بود که به روش نیمه آزمایشی در قالب یک طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانشجویان دانشگاه فرهنگیان پردیس شهید مدرس سنندج در سال تحصیلی 1403-1402 بود که با روش نمونه گیری هدفمند دو گروه کلاسی از دانشجو معلمان (هر گروه 34 نفر) انتخاب و به صورت تصادفی یکی از گروه ها به عنوان گروه آزمایش و دیگری به عنوان گروه کنترل تعیین شد. برای گروه آزمایش، برنامه علوم اعصاب تربیتی مشابه با یک درس دو واحدی نظری در 16 جلسه نوددقیقه ای اجرا شد درحالی که گروه کنترل این آموزش ها را دریافت نکردند و برنامه درسی روزانه خود را ادامه دادند. برای جمع آوری اطلاعات در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون از پرسش نامه نظریه ضمنی هوش عبدالفتاح و یتس (2006) استفاده شد. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش مفاهیم علوم اعصاب تربیتی موجب کاهش نظریه ذاتی هوش(0/009>P) و افزایش نظریه افزایشی هوش (0/031> P) در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شده است؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت که برنامه آموزشی علوم اعصاب تربیتی باعث افزایش نظریه افزایشی هوش و کاهش نظریه ذاتی هوش در دانشجو معلمان شده است و پیشنهاد می شود در دوره های آموزشی پیش از خدمت معلمان گنجانده شود.
تدوین و آزمون الگویی از برخی پیامدهای شغلی سبک های دلبستگی سازمانی اضطرابی و اجتنابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۶
127 - 137
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تدوین و آزمون الگویی از اثر سبک های دلبستگی سازمانی اضطرابی و اجتنابی بر بهزیستی شغلی وافسردگی شغلی با میانجی گری عملکرد انطباقی انجام شد. طرح پژوهش حاضر از نوع کاربردی و روش آن توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش کارکنان سازمان آب و فاضلاب شهر اهواز بودند. نمونه پژوهش شامل 200 نفر از این کارکنان بود که باروش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه های دلبستگی سازمانی (فینی و همکاران،2020)، عملکرد انطباقی (کاربانی – وارونی و همکاران،2010) ، بهزیستی روانشناختی در محیط کار (داگنایس-دمایس و ساوی،2011)و افسردگی شغلی (بیانکی و شونفلد،2020) استفاده گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از از مدل الگویابی معادلات ساختاری و نرم افزارهای Spss-24 و Amos-24 و روش بوت استراپ استفاده شده است. نتایج نشان دادند که الگوی طراحی شده از برازش مناسبی برخوردار است. همچنین یافته ها نشان دادندکه مسیرهای دلبستگی سازمانی اضطرابی به عملکرد انطباقی، بهزیستی شغلی و افسردگی شغلی در سطح 0/001 معنادار بودند. علاوه بر آن مسیرهای دلبستگی سازمانی اجتنابی به عملکرد انطباقی، بهزیستی شغلی و افسردگی شغلی 0/001 معنادار بودند. همچنین نتایج تحلیل مسیرهای غیرمستقیم نشان دادند که عملکرد انطباقی اثرات دلبستگی سازمانی اضطرابی و اجتنابی بر بهزیستی شغلی و افسردگی شغلی را میانجی گری نمود. بنابر این می توان نتیجه گرفت که عملکرد انطباقی توانسته است تأثیر دلبستگی سازمانی اضطرابی و اجتنابی را بر بهزیستی شغل و افسردگی شغلی تبیین کند.
اثربخشی تحریک الکتریکی مغزی و برنامه چند مؤلفه ای تحریک شناختی بر کارکردهای شناختی وکیفیت زندگی در سالمندان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
25 - 39
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، اثربخشی تحریک الکتریکی مغزی و برنامه چندمؤلفه ای تحریک شناختی بر کارکردهای شناختی و کیفیت زندگی در سالمندان بود. روش پژوهش، نیمه تجربی، با طرح پیش آزمون-پس آزمون، پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلیه سالمندان ساکن شهرستان تبریز در سال 1402بودند. نمونه پژوهش شامل90 نفر سالمند بالای 60 سال به روش نمونه گیری هدفمند که معیارهای ورود به پژوهش را داشتند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه تحریک الکتریک مغزی و برنامه چندمؤلفه ای تحریک شناختی و گروه کنترل جایدهی شد. برای گروه اول آزمایشی، مداخله تحریک الکتریکی مغزی و برای گروه دوم نیز نرم افزار تحریک چندمؤلفه ای شناختی به مدت سه ماه استفاده گردید و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت ننمودند. مجموعه ارزیابی عصب روان شناختی کمبریج و پرسشنامه کیفیت زندگی 36 گویه ای استفاده شد. از اندازه گیری مکرر جهت تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد که مداخله تحریک الکتریکی مغزی و برنامه چندمؤلفه ای تحریک شناختی موجب بهبود کارکرد شناختی و کیفیت زندگی سالمندان شد؛ از این روی، با توجه به این یافته ها، استفاده از چنین برنامه هایی برای بهبود کارکرد شناختی سالمندان توصیه می شود
ارائه مدل عملکرد شناختی بر اساس آشفتگی روان شناختی با میانجی گری هیجان ابراز شده خانواده در افراد مبتلا به اختلال اسکیزوفرنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۶
197 - 208
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، الگویابی ساختاری ارائه مدل عملکرد شناختی بر اساس آشفتگی روان شناختی با میانجی گری هیجان ابراز شده خانواده در افراد مبتلا به اختلال اسکیزوفرنی بود. پژوهش از نوع کاربردی و روش پژوهش همبستگی به شیوه مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل افراد مبتلا به اختلال اسکیزوفرنی مراجعه کننده به مراکز بازتوانی شفا و پرهام شهر اصفهان در فصل بهار سال 1403 بود. از بین جامعه آماری 240 نفر به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه پرسشنامه ارزیابی عملکرد شناختی (CPEQ)، پرسشنامه آشفتگی روان شناختی (PDQ) و پرسشنامه هیجان ابراز شده (EEQ) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری، به وسیله نرم افزار SPSS و Amos ویرایش 23 صورت گرفت. نتایج نشان داد که آشفتگی روان شناختی بر عملکرد شناختی (p<0/05 ،β = -0/497) و هیجان ابراز شده خانواده (p<0/05 ،β= -0/514) افراد مبتلا به اختلال اسکیزوفرنی دارای اثر مستقیم معنادار بوده و توانسته به ترتیب 24/7 و 26/4 درصد از واریانس این متغیرها را تبیین کند. در نهایت هیجان ابراز شده خانواده دارای اثر مستقیم معنادار بر عملکرد شناختی (p<0/05 ،β =-0/433) افراد مبتلا به اختلال اسکیزوفرنی دارای اثر مستقیم معنادار بوده و 18/6 درصد از واریانس این متغیر را تبییین کرده و در رابطه بین آشفتگی روان شناختی با عملکرد شناختی افراد مبتلا به اختلال اسکیزوفرنی نیز نقش میانجی معنادار ایفا کند (0/05>p). با توجه به نقش میانجی معنادار هیجان ابراز شده ، می توان با بکارگیری مداخلات موثر همانند آموزش مدیریت و تنظیم هیجانی که منجر به بهبود تعاملات اعضای خانواده می شود، عملکرد شناختی افراد مبتلا به اختلال اسکیزوفرنی را بهبود بخشید.