مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
ناسازگاری زناشویی
هیجان پدیده جان بخش زندگی و اساس فراز و نشیب های تجارب روزانه، غنا و فقر لحظات به یادماندنی حیات انسان است. امروزه در نظر گرفتن مفاهیم نظری و کاربردی مطالعات مرتبط با رابطه هیجان و شناخت و نیز یافته های پژوهشی حوزه هوش هیجانی، هم چنین سازگاری (رضامندی) زناشویی و رابطه ساختاری بین این دو مفهوم، دست مایه و مبنایی برای طرح ریزی راه بردها و برنامه های پیش گیری از ناسازگاری زناشویی شده است. در این راستا، پژوهش ها نشان می دهند که هوش هیجانی سازه ای بنیادین و اثرگذار بر روند بهبود و تقویت روابط زناشویی رضامندانه است، به ویژه از این نظر که نقش اساسی آن در ارتباط با مولفه هایی مانند ادراک، استدلال و کنترل هیجانی، روابط میان فردی و همدلی، ارتباط و حل و فصل تعارض های زناشویی، و حل مسئله بارزتر است. زیرا، زوج ها با کاربرد این مهارت ها در زندگی مشترک خود می توانند توانایی بیش تری در تطابق و مقابله با فشارهای روانی زندگی زناشویی کسب کنند. با توجه به چنین اثرات کاربردی، مدل های حال حاضر هوش هیجانی با تاکید بر مؤلفه های سازه ای گوناگون آن می تواند از طریق ادغام در راه بردهای مداخله پیش گیرانه، در حوزه هایی مانند مشکلات زناشویی به کار گرفته شود. استفاده از فنون موجود شیوه های روان درمانی خانواده و زناشویی، و محتوای مرتبط با برنامه های آموزشی موجود که از لحاظ معیارهای تجربی و پژوهشی به دقت وارسی شده اند، نیز موجب افزایش کارآمدی و اثربخشی آن می شود. بنابراین، هدف مقاله حاضر تصریح نقش هوش هیجانی در حوزه روابط بین فردی و زناشویی در قالب روی کردها، راه بردها و برنامه های آموزش روانی، به منظور مداخله در رفع یا تخفیف مسائل همسران ناسازگار است.
رابطه توانایی حل مسأله خانواده و باورهای غیرمنطقی با مشکلات و ناسازگاری زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رضایت زناشویی محور بسیاری از نظریه ها و پژوهش ها بوده است. رابطه بین توانایی حل مسأله و تفکرات منطقی نیز با بهداشت روانی مورد مطالعات زیادی قرار گرفته است. پژوهش حاضر، با هدف تعیین رابطه توانایی حل مسأله خانواده و باورهای منطقی با مشکلات و ناسازگاری زناشویی صورت گرفت. نمونه ای از مردان و زنان متأهل (تعداد= 103؛ 50% مرد) که تاکنون به دادگاه خانواده مراجعه نداشتند، به روش نمونه گیری در دسترس، انتخاب شدند و چهار پرسشنامه حل مسأله خانواده، تفکرات منطقی، فهرست مشکلات زناشویی و مقیاس سازگاری زن و شوهر را تکمیل کردند. نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که بین متغیرهای حل مسأله خانواده باورهای غیرمنطقی با مشکلات زناشویی و ناسازگاری زناشویی روابط معنی داری وجود دارد (001/0p<). نتایج دو رگرسیون سلسله مراتبی نشان دادند که پس از کنترل اثر جنسیت، سن، تحصیلات، نوع ازدواج، طول دوران عقد، طول ازدواج، تعداد فرزندان، افزایش توانایی حل مسأله خانواده و باورهای منطقی با کاهش میزان مشکلات و ناسازگاری زناشویی همراه است. نتایج پیشنهاد می کند که توانایی حل مسأله خانواده و باورهای منطقی در رضایت زناشویی از اهمیت زیادی برخوردار است.
تبیین الگوی مفهومی در فرایند سازگاری با خانواده همسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، ارائه الگویی مفهومی در زمینه عوامل و بسترهای شکل دهنده عدم سازگاری زنان با خانواده همسر و شرایط و متغیرهای واسطه ای ایجاد این عدم سازگاری و راهبردهای افراد برای مدیریت این روابط و افزایش سازگاری است. پژوهش مبتنی بر رویکرد کیفی و روش نظریه مبنایی انجام شد و اطلاعات مورد نیاز برای پژوهش از طریق نمونه گیری نظری و در هر مرحله با توجه به تحلیل داده های پیشین از بین هفده نفر از زنان متأهلی که حداقل یک سال تجربه ارتباط و زندگی نزدیک با خانواده همسرشان داشتند، گردآوری شد. پس از تجزیه و تحلیل مصاحبه ها، دو طبقه نظری عوامل زمینه ساز شکل گیری فرایند عدم سازگاری با خانواده همسر (ذیل سه شناسه محوری ""چگونگی شناخت، اسناددهی و پردازش اطلاعات توسط فرد""، ""چگونگی ارتباط های بین فردی زوج با خانواده گسترده"" و ""چگونگی ارتباط های بین فردی زوج با زوج"") و هم چنین راهبردهای مقابله ای در جهت سازگاری با خانواده همسر (ذیل چهار شناسه محوری ""راهبردهای مقابله ای شناختی""، ""راهبردهای مقابله ای ارتباطی""، ""راهبردهای مقابله ای ساختاری"" و ""راهبردهای مقابله ای دینی"") صورت بندی شد. یافته ها در بررسی و ارزیابی ابعاد و عوامل بسترساز ناسازگاریها با خانواده همسر بیانگر وجود ارتباطات چندگانه و به هم پیچیده ای از موضوعات مختلف فردی و بین فردی است که همین امر لزوم توجه زوج درمانگران و مشاوران را به اهمیت این مسائل در درمان ناسازگاریهای زوجی با خانواده همسر می رساند.
بررسی رابطه باورهای غیر منطقی با ناسازگاری زناشویی در پرستاران متأهل زن و مرد
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه باورهای غیر منطقی با ناسازگاری زناشویی در پرستاران متأهل زن و مرد بود.جامعه آماری این پژوهش شامل کلیّه پرستاران متأهل زن و مرد بیمارستانهای دولتی شهر گرگان بود که از بین آنان 120 نفر از طریق روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. برای انجام پژوهش از پرسشنامه های باورهای غیر منطقی (ATIB) و پرسشنامه سازگاری زناشویی (DAS) اسپانیر 1976، استفاده شد. تحلیل نتایج نشان داد که بین باورهای غیر منطقی و ناسازگاری زناشویی همبستگی منفی و معنی دار وجود دارد. بین شغل پرستاری و سازگاری زناشویی رابطه وجود دارد. بین مدّت ازدواج و باورهای غیر منطقی همبستگی معنی دار وجود ندارد. با افزایش مدّت ازدواج، سازگاری زناشویی کاهش می یابد. بین میانگین باورهای غیر منطقی زنان و مردان پرستار تفاوت معنی دار وجود ندارد.
بررسی نقش تعدیل کننده خود شفقتی بر رابطه مشکلات بین فردی و دل زدگی زناشویی در زنان ناسازگار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خانواده اساس و شالوده ی زندگی فردی و اجتماعی است و هسته اصلی خانواده، زن و شوهر هستند، هرگونه تلاش برای حفظ روابط از آسیب های احتمالی لازم و ارزشمند است؛ لذا هدف این پژوهش بررسی نقش تعدیل کننده خود شفقتی بر رابطه مشکلات بین فردی و دل زدگی زناشویی در زنان ناسازگار بود. پ ژوهش حاضر به روش کمی و از ن وع پیمایش ی همبس تگی به اجرا درآمده است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان ناسازگار مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر مشهد در فاصله زمانی اردیبهشت ماه تا خردادماه سال 97 بود. روش نمونه گیری به صورت خوشه ای چندمرحله ای بود. نمونه مورد پژوهش 103 نفر بودند که با پرسشنامه سازگاری زناشویی، مقیاس مشکلات بین فردی و مقیاس دل زدگی زناشویی مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از رگرسیون سلسله مراتبی و تحلیل مسیر مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج این مطالعه نشان داد که خود شفقتی بر رابطه مشکلات بین فردی و دل زدگی زناشویی در زنان ناسازگار نقش تعدیل کننده دارد. نتایج حاکی از آن است که آموزش خود شفقتی می تواند به عنوان یکی از مؤلفه های مداخله در زوج درمانی در کاهش دل زدگی زناشویی مفید واقع شود.
بررسی تجربه ی زیسته ی زنان دارای شوهر وابسته: یک مطالعه ی پدیدارشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت تجربه ی زیسته ی زنان دارای شوهران وابسته می تواند به شناسایی و فراهم نمودن اطلاعات و مداخلات درمانی با هدف کاهش ناسازگاری زناشویی کمک کند. در این راستا پژوهش حاضر با هدف تبیین تجربه ی زیسته ی زنان دارای شوهران وابسته با مشکلات زناشویی طراحی گردید.مطالعه ی حاضر یک مطالعه ی کیفی با رویکرد پدیدارشناسی است. مشارکت کنندگان شامل 18 نفر از زنان ساکن شهر اصفهان بودند که به صورت نمونه گیری در دسترس و هدفمند انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از مصاحبه ی عمیق و برای تحلیل داده ها از روش کدگذاری کولایزی استفاده گردید. تجربه ی زیسته ی زنان دارای شوهران وابسته در 3 مقوله ی اصلی و 10 مفهوم، تبیین گردید. مقوله ی اول بدرفتاری های روانشناختی (سوءظن و حسادت، عدم کنترل مناسب واکنش های هیجانی، تایید طلبی مکرر، انحصارطلبی، تحمل فشار مسئولیت های همسر، استفاده ی مکرر از راهبردهای ناکارآمد)، مقوله ی دوم، تحمیل فشار بر روابط جنسی ( اجبار روانی برای شروع در رابطه جنسی، اغواگری مکرر شوهر برای شروع رابطه جنسی، استرس و فشار در روابط جنسی) و مقوله ی سوم آسیب های فیزیکی ( خشونت فیزیکی، جرح خویشتن، بدرفتاری با فرزندان) است. با توجه به نتایج پژوهش، زنان دارای شوهران وابسته در معرض آسیب های روانی- جنسی و جسمی از سوی همسرانشان قرار دارند. این نتایج می تواند در شناسایی و ارزیابی خطرات، تعیین اهداف درمانی و مدیریت آسیب ها در زنان دارای شوهران وابسته مفید واقع گردد.
بررسی نقش تعدیل کننده شفقت خود در رابطه ناگویی هیجانی با دل زدگی زناشویی در زنان ناسازگار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش باهدف بررسی نقش تعدیل کننده شفقت خود در رابطه ناگویی هیجانی بر دل زدگی زناشویی زنان ناسازگار انجام شد. روش : پ ژوهش حاضر ازنظر هدف کاربردی بوده و به روش همبس تگی اجرا شد. روش نمونه گیری پژوهش حاضرتصادفی چند مرحله ای خوشه ای بود و 103 شرکت کننده در پژوهش حاضر به پرسشنامه سازگاری زناشویی (اسپانیر،1976)، مقیاس ناگویی هیجانی (باگبی و همکاران،1994) و مقیاس دل زدگی زناشویی (پاینز،1996) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS در سطح معناداری 05/0 با آزمون رگرسیون سلسله مراتبی مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که ناگویی هیجانی بر دل زدگی زناشویی تأثیر مثبت معناداردارد و شفقت خود بر روی دل زدگی زناشویی تأثیر منفی معناداری دارد. همچنین در رابطه بین ناگویی هیجانی با دل زدگی زناشویی در زنان ناسازگار شفقت خود نقش تعدیل کننده دارد. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که شفقت خود در رابطه ناگویی هیجانی بر دل زدگی زناشویی نقش تعدیل کننده دارد. بر این اساس هرچه میزان شفقت خود در فرد بیشتر باشد اثرناگویی هیجانی بر دل زدگی زناشویی کمتر می شود.
بررسی و ارزیابی نگرش به خیانت و رابطه آن با دلزدگی و ناسازگاری زناشویی
هدف پژوهش بررسی ارزیابی نگرش نسبت به خیانت و رابطه آن با دلزدگی زناشویی و ناسازگاری در زوجین بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان و مردان با گستره ی سنی مردان 20 تا 50 سال و متاهل شاغل شهر مشهد دربازه زمانی 1398 بود. روش نمونه گیری در تحقیق حاضر از نوع در دسترس می باشد بدین صورت است که از بین تمامی مناطق شهر مشهد با توجه به حجم بالای نمونه فقط ادارات دولتی و پرسشنامه ها را کارمندان اداره های این مناطق پرکردند. ابزار گردآوری داده ها نیز عبارت بودند از: آزمون نگرش به خیانت زناشویی مارک واتلی(2006) ، آزمون دلزدگی زناشویی پاینز(پاینز،1996) و پرسشنامه ناسازگاری بیر – استرانبرگ (1977). طبقه بندی و تحلیل داده های به دست آمده جهت بررسی فرضیه های پژوهش با استفاده از نرم افزار آماریSPSS انجام شد. ابتدا، در قسمت یافته های توصیفی از شاخص های مرکزی، فراوانی، درصد و نمودارهای ستونی استفاده شد. برای بررسی فرضیه های پژوهش از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون استفاده شد. یافته ها نشان دادند، بین نگرش به خیانت با دلزدگی زناشویی و ناسازگاری زناشویی رابطه معنی داری وجود دارد و همچنین نگرش به خیانت پیش بینی کننده دلزدگی زناشویی و ناسازگاری زناشویی می باشد.
اثربخشی زوج درمانی آدلری بر ناسازگاری زناشویی؛ یک مطالعه موردی در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش های فراوانی نشان داده اند که مشاوره در کاهش ناسازگاری زناشویی کارساز است؛ ولی چگونگی انجام و فرایند درمان زوج ها معمولاً بیان نمی شوند و تنها به اعداد و ارقام برای نشان دادن این تأثیرگذاری بسنده می شود؛ درنتیجه نیاز به درک بهتر چگونگی انجام رویکردهای زوج درمانی با زوج های ناسازگار وجود دارد. به همین جهت در این پژوهش، چگونگی اثربخشی زوج درمانی آدلری همچون یکی از برجسته ترین رویکردها در درمان خانواده و ازدواج بر کاهش ناسازگاری زناشویی در چارچوب مطالعه موردی، موردبررسی نهاده شد. روش این پژوهش کیفی، از نوع مطالعه موردی با هدف پژوهش کاربردی بود. نمونه آماری دربرگیرنده یک زوج (یک زن و یک شوهر) بود که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شد. در این پژوهش مداخله درمانی طی 15 جلسه یک ساعته و در چارچوب پروتکل زوج درمانی آدلری اجرا و از شیوه تحلیل تأملی برای تحلیل و تفسیر اطلاعات و داده ها استفاده شد. ابزار به کاررفته در این پژوهش، پرسش نامه سازگاری زناشویی دونفره (Spanier, 1976) بود. بررسی کیفی و جلسه به جلسه فرایند زوج درمانی آدلری در زوج موردمطالعه نشان داد که به کارگیری زوج درمانی آدلری منجر به کاهش ناسازگاری زناشویی در زوج موردمطالعه شد. نتایج سه ماه پیگیری نشان داد که این نتایج ثابت ماندند، بنابراین می توان نتیجه گرفت زوج درمانی آدلری بر کاهش ناسازگاری زناشویی زوج ها مؤثر است.
اثربخشی آموزش تاب آوری بر کاهش ریسک طلاق و ناسازگاری زناشویی در زنان متقاضی طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طلاق عامل از هم گسیختگی ساختار بنیادی ترین بخش جامعه، یعنی خانواده است که علاوه بر خانواده بر جامعه نیز تأثیر می گذارد. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش تاب آوری بر کاهش ریسک طلاق و ناسازگاری زناشویی در زنان متقاضی طلاق بود. طرح پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمام زنانی بود که به منظور طلاق در سال 1400-1399 به دادگستری شهر اردبیل مراجعه کرده بودند. نمونه پژوهش شامل 30 زن متقاضی طلاق بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه (یک گروه آزمایشی و یک گروه گواه) گمارده شدند. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های بی ثباتی ازدواج MII (ادواردز، جوهانسون و بوث، 1987) و ناسازگاری بیر- استرنبرگDQ (بیر و استرنبرگ، 1977) استفاده شد. برای گروه آزمایشی آموزش تاب آوری در 8 جلسه یک ساعته و هفته ای دو بار برگزار شد، در حالی که گروه گواه هیچ گونه مداخله ای را دریافت نکردند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش تاب آوری می تواند موجب کاهش ریسک طلاق در زنان متقاضی طلاق شود (05/0>p) اما به طور معناداری قادر به کاهش ناسازگاری زناشویی نشد. این نتایج می تواند پشتوانه ای برای بکارگیری روش آموزش تاب آوری در کاهش ریسک طلاق در زنان متقاضی طلاق باشد تا بدین وسیله مانع فروپاشی بنیان خانواده شود.
تاثیر آموزش قدردانی بر احساس مثبت نسبت به همسر و دلزدگی در زنان دارای ناسازگاری زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۱
253 - 279
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش قدردانی بر احساس مثبت نسبت به همسر و دلزدگی در زنان دارای ناسازگاری زناشویی بود. طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل تمامی زنان دارای ناسازگاری زناشویی مراجعه کننده به مرکز مشاوره ناحیه 4 شهر کرج به تعداد 700 نفر در سال1398 بود. که با انجام فراخوانی در مرکز مشاوره از آن ها خواسته شد که تمایل خود را در شرکت در پژوهش اعلام کنند. در نهایت از بین تعداد اعضای داوطلب 30 نفر از این زنان به روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (15) و کنترل (15) جایگزین شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه دلزدگی زوجین پینز (1996) و پرسشنامه احساس های مثبت (1975) استفاده شد. گروه آزمایش به مدت 9 جلسه تحت آموزش قدردانی قرار گرفتند، در حالی که گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. به منظور تحلیل داده ها از روش آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد ) و آمار استنباطی ( تحلیل کواریانس تک متغیره و چند متغیره ) استفاده شد. تحلیل یافته های به دست آمده پس از تعدیل اثر گروه کنترل تاثیر مثبت و معناداری (001/0>(P این آموزش را بر روی متغیرهای پژوهش نشان داد. بر این اساس می-توان نتیجه گرفت که استفاده از رفتارهای مثبت مانند قدردانی توانسته است به شکل گیری و گسترش رفتارها و هیجاناتی مانند احساس مثبت نسبت به همسر و کاهش احساسات منفی مانند دلزدگی زناشویی کمک کند.
پیش بینی راهبردهای مقابله با استرس و بهزیستی روان شناختی با باورهای فراشناختی در زوجین دارای ناسازگاری زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو در علوم تربیتی سال چهارم زمستان ۱۴۰۱شماره ۴
25 - 31
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین میزان رابطه بین راهبردهای مقابله با استرس و بهزیستی روان شناختی با باورهای فراشناختی در زوجین دارای ناسازگاری زناشویی می باشد. پژوهش حاضر یک پژوهش از نوع توصیفی با روش همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره منطقه 5 شهر تهران در سال 1398 بود. نتایج نشان داد باورهای فراشناختی دارای همبستگی مثبت معناداری با راهبرد مقابله ای مساله مدار (01/0>p، 57/0 =r) بود. با این حال، باورهای فراشناختی دارای همبستگی منفی معناداری با راهبردهای مقابله ای هیجان مدار (01/0>p، 42/0- =r) و راهبرد مقابله ای اجتنابی (01/0>p، 38/0- =r) می باشد. همچنین باورهای فراشناختی دارای همبستگی مثبت معناداری با خرده مقیاس های بهزیستی روان شناختی بود. این به آن معنا است که هر چه باورهای فراشناختی افزایش یابد، بهزیستی روان شناختی زوجین دارای ناسازگاری نیز افزایش می یابد و بالعکس. نتایج این مدل نشان داد که تمامی خرده مقیاس های بهزیستی روان شناختی توانستند باورهای فراشناختی را پیش بینی کنند. بنابراین خرده مقیاس ها و نمره کل بهزیستی روان شناختی با باورهای فراشناختی روابط چندگانه وجود داشت. خرده مقیاس های راهبردهای مقابله ای توانستند باورهای فراشناختی را پیش بینی کند. راهبرد مقابله ای مسأله مدار به صورت مثبت و راهبردهای هیجان مدار و اجتنابی به طور منفی باورهای فراشناختی را پیش بینی کردند.
بررسی عوامل ناسازگاری زناشویی در شهرستان گرمسار در سال 1390
منبع:
دانش انتظامی سمنان سال سوم بهار ۱۳۹۲ شماره ۷
55 - 72
حوزه های تخصصی:
زمینه: در سال های اخیر آمار بالای طلاق بسیار هشدار دهنده می باشد و ما باید به طور اساسی و ریشه ای به دنبال علل و عوامل رشد طلاق باشیم. در این پژوهش به دنبال بررسی رابطه یک سری از عوامل (تغییر ارزش ها، تغییر نگرش به زندگی خانوادگی، رابطه بین زوجین، رسانه ها، اشتغال، پایگاه اقتصادی، اجتماعی) با ناسازگاری زوجین هستیم.
روش تحقیق: این تحقیق به روش پیمایش و با تکنیک پرسشنامه و در شهرستان گرمسار انجام شده است. تعداد حجم نمونه 400 نفر می باشد. ابزار سنجش برای متغیر وابسته تحقیق، پرسشنامه ناسازگاری زناشویی اسپینیر می باشد. برای ابزار برای سنجش متغیرهای مستقل، پرسشنامه خودساخته که با همکاری اساتید دانشگاه طراحی شده است.
یافته ها: فرضیه تحقیق، مبنی بر رابطه بین تغییر نگرش به زندگی خانوادگی و ناسازگاری تایید شده است، با اطمینان 99درصد و ضریب همبستگی 0.46 صدم بین متغیر ها وجود دارد. یعنی بین متغیر پایگاه اجتماعی - اقتصادی و ناسازگاری در نمونه مورد نظر ما رابطه ای وجود نداشت.
نتیجه گیری: در نهایت فرضیه آخر نیز تایید شد؛ یعنی اینکه بین شغل و ناسازگاری رابطه وجود دارد. رگرسیون انجام شده نیز نشان داد که تنها 30درصد از واریانس متغیر وابسته توسط متغیرهای مستقل ما تبیین شده است.
بررسی علل ناسازگاری زناشویی در تعاملات زوجی (مطالعه کیفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف مطالعه حاضر بررسی علل ناسازگاری در تعاملات زوجی است. روش پژوهش: این مطالعه با روش کیفی و به شیوه تحلیل مضون (تماتیک) انجام شد. روش: روش نمونه گیری هدفمند و تا حد اشباع بود به این ترتیب که 20 نفر از زوجین ناسازگار بر اساس ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند و مورد مصاحبه قرار گرفتند. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته عمیق بود. یافته ها: داده های گرد آوری شده به کمک تحلیل مضمون و نرم افزار MAXQDA.2018 مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفتند. پس از تحلیل محتوای داده ها هفت مقوله مرکزی حاصل گردید که به ترتیب اهمیت عبارت بودند از کمبود مهارت های ارتباطی (ناهماهنگی رفتارکلامی و غیرکلامی، ضعف مهارت گفتگو، مرزهای مبهم، ضعف مهارت های شنیداری)، نفوذ ناپذیری (عدم انعطاف پذیری، عدم توافق، تکبر ورزیدن)، نبود مرزبندی در خانواده اصلی (مثلث سازی، محکوم کردن، مداخله کردن)، عوامل اقتصادی (مشکلات مالی، مهریه سنگین، تورم)، ناارزنده سازی (کم ارزش دانستن، عدم پذیرش، قضاوت کردن)، عدم تحمل پریشانی (عدم کنترل خشم، احساسی عمل کردن، نفرت داشتن) و ازدواج اجباری (پایبندی به روابط قبیله ای، پایبندی به آداب و رسوم). نتیجه گیری: درتعاملات زوجی مقوله های بدست آمده، علل ناسازگاری زناشویی هستند.
اثربخشی زوج درمانی متمرکز بر شفقت بر دل بستگی زناشویی و صمیمیت عاطفی زوج های ناسازگار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ بهار (فروردین) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۳
۲۵۰-۲۳۳
حوزه های تخصصی:
زمینه: ناسازگاری زناشویی با افزایش اضطراب و اجتناب دل بستگی و کاهش صمیمیت عاطفی همراه است که ضرورت زوج درمانی را افزایش می دهد. باوجوداین، در زمینه تأثیر زوج درمانی متمرکز بر شفقت بر اضطراب دل بستگی، اجتناب دل بستگی و صمیمیت عاطفی در زوج های ناسازگار، شکاف پژوهشی دیده می شود. هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی زوج درمانی متمرکز بر شفقت بر دل بستگی زناشویی و صمیمیت عاطفی زوج های ناسازگار انجام شد. روش: این پژوهش از نوع طرح پیش آزمون - پس آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی زوج های ناسازگار مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی سیفا، بهین و همراز شهر خرم آباد در سال 1402 بودند. نمونه ای به تعداد 20 زوج با روش نمونه گیری هدفمند در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. سنجش زوج ها بر اساس پرسشنامه سبک های دل بستگی همسران (کیان زاده، 1388) و پرسشنامه ارزیابی شخصی صمیمیت در روابط (شفر و اولسون، 1981) در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون در هر دو گروه انجام شد. گروه آزمایش زوج درمانی متمرکز بر شفقت را طی 8 جلسه 60 دقیقه ای دریافت کردند. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس و نرم افزار SPSS نسخه 27 استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد زوج درمانی متمرکز بر شفقت بر کاهش اضطراب دل بستگی و اجتناب دل بستگی و نیز افزایش صمیمیت عاطفی زوجین ناسازگار مؤثر بود (0/01p<). نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده زوج درمانی متمرکز بر شفقت با تأکید بر همدلی و شفقت با خود و همسر، تعامل مبتنی بر شفقت با همسر، مواجهه مبتنی بر حل مسئله با چالش ها و مشکلات زناشویی، پذیرش خویشتن و همسر با همه نقاط قوت و ضعف و کلام و رفتار مشفقانه موجب بهبود اضطراب دل بستگی، اجتناب دل بستگی و صمیمیت عاطفی زوجین ناسازگار می شود. بنابراین می توان از زوج درمانی متمرکز بر شفقت برای بهبود اضطراب دل بستگی، اجتناب دل بستگی و صمیمیت عاطفی زوجین ناسازگار استفاده کرد. در قسمت نتیجه گیری طبق نظر داور محترم و بر اساس رویه موجود در آخرین مقاله های چاپ شده مجله به مهم ترین کاربرد مبتنی بر یافته های به دست آمده اشاره شده است.
رابطه شفقت به خود و صفات تاریک شخصیت با ناسازگاری زناشویی متقاضیان طلاق
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره هشتم ۱۴۰۲ شماره ۵۶
125 - 134
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر پیش بینی ناسازگاری زناشویی متقاضیان طلاق بر اساس شفقت به خود و صفات تاریک شخصیت بود. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه افراد ناسازگار مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه شهرک غرب و منطقه آزادشهر، شهر مشهد در فاصله زمانی از مهرماه تا پایان آذرماه سال 1401 بوده است. برای حجم نمونه 200 نفر از افراد ناسازگار مراجعه کننده به مراکز مشاوره با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند و به پرسشنامه های ناسازگاری بیر – استرنبرگ (1977)، پرسشنامه صفات تاریک شخصیتی جانسون و وبستر (2010) و مقیاس خودشفقتی نف (2003) پاسخ دادند. داده های جمع آوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیره تحلیل شد. یافته ها نشان داد بین شفقت به خود و صفات تاریک شخصیت با ناسازگاری زناشویی رابطه معنی دار وجود دارد (0/01>P). نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نیز آشکار کرد که 37/2 درصد از واریانس ناسازگاری زناشویی بر اساس شفقت به خود، صفات تاریک شخصیت تعیین می شود.
اثربخشی درمان ذهن آگاهی مثبت نگر بر پرخاشگری ارتباطی پنهان و کیفیت زندگی زناشویی زنان دچار ناسازگاری زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
122 - 132
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: زنان دچار ناسازگاری زناشویی در زندگی زناشویی خود با مشکل های فراوانی به ویژه در زمینه های روانشناختی از جمله در پرخاشگری ارتباطی پنهان و کیفیت زندگی زناشویی مواجه هستند. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان ذهن آگاهی مثبت نگر بر پرخاشگری ارتباطی پنهان و کیفیت زندگی زناشویی زنان دچار ناسازگاری زناشویی انجام شد.
روش و مواد: این پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش همه زنان دچار ناسازگاری زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه سه شهر تهران در فصل پاییز سال 1402 بودند؛ به طوری که حجم نمونه برای هر گروه 20 نفر در نظر گرفته شد و این افراد پس از بررسی ملاک های ورود به مطالعه با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مساوی گمارده شدند. گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت درمان ذهن آگاهی مثبت نگر قرار گرفت و گروه کنترل در لیست انتظار برای درمان ماند. برای گردآوری داده ها از مقیاس های پرخاشگری ارتباطی پنهان (نلسون و کارول، 2006)، کیفیت زندگی زناشویی (ژانگ و همکاران، 2013) و سازگاری زناشویی (اسپانیر، 1976) و برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS نسخه 26 استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که درمان ذهن آگاهی مثبت نگر باعث کاهش معنی دار پرخاشگری ارتباطی پنهان و افزایش معنی دار کیفیت زندگی زناشویی زنان دچار ناسازگاری زناشویی شد (001/0P<).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج مذکور، درمانگران، مشاوران و روانشناسان برای کاهش پرخاشگری ارتباطی پنهان و افزایش کیفیت زندگی زناشویی گروه های آسیب پذیر از جمله زنان دچار ناسازگاری زناشویی می توانند از روش درمان ذهن آگاهی مثبت نگر استفاده نمایند.