فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۶۲۱ تا ۲٬۶۴۰ مورد از کل ۳۵٬۵۲۳ مورد.
منبع:
عصب روانشناسی سال ۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۳۵)
51 - 63
حوزههای تخصصی:
هدف: اختلال نقص توجه-بیش فعالی اختلالی شایع در کودکان است که با بی توجهی و تکانشگری مشخص می شود. هدف این پژوهش مقایسه ی اثربخشی تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای در دو ناحیه ی پشتی-جانبی پیش پیشانی و گیجگاهی-آهیانه ای بر نظریه ذهن درکودکان مبتلا به نقص توجه– بیش فعالی بود. روش: این پژوهش به روش نیمه آزمایشی و طرح آن پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعه ی آماری شامل دانش آموزان دارای نقص توجه-بیش فعالی در شهر تهران در سال1401بود که از بین آن ها ۴۵ نفر با تشخیص اولیه اختلال نقص توجه-بیش فعالی با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در سه گروه۱۵نفریِ تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای در ناحیه پشتی-جانبی پیش پیشانی، تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای ناحیه گیجگاهی-آهیانه ای و گروه کنترل قرار گرفتند. در این پژوهش تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای در دو ناحیه ی عنوان شده در۱0جلسه با شدت جریان1میلی آمپر و مدت زمان20دقیقه دردو گروه برای کودکان استفاده شد. برای سنجش نظریه ذهن از پرسشنامه ی استرینمن وآزمون ذهن خوانی از طریق چشم بارون کوهن استفاده گردید. یافته ها: آزمون تحلیل واریانس برای مقایسه سه گروه در نظریه ذهن و در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری انجام شد. هر دو مداخله در سطح001/0معنی دار و بر نظریه ذهن اثربخش بود. تحریک ناحیه گیجگاهی-آهیانه ای نظریه ذهن را افزایش داد اما اثربخشیِ تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای در ناحیه ی پشتی-جانبی پیش پیشانی بر نظریه ذهن بیشتر بود. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش، این مداخلات بر نظریه ذهن اثرگذاربوده ومی تواند به عنوان درمان مکمل برای کودکان دارای نقص توجه-بیش فعالی مورد استفاده قرار گیرد.
رابطه نظریه ذهن با حافظه فعال و حل مسئله در دانش آموزان: نقش میانجی هوش هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش، بررسی نقش میانجی هوش هیجانی در رابطه بین نظریه ذهن و کارکردهای اجرایی (حافظه فعال و حل مسئله) بود. طرح پژوهشْ همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری (SEM) بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان دختر 14 تا 18 سال شهرستان خمینی شهر در سال 1400 بود که 300 نفر از آنان به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری شامل پرسشنامه هوش هیجانی و آزمون های نرم افزاری حل مسئله برج لندن، حافظه فعال اِن بک و آزمون ذهن خوانی ازطریق تصاویر چشم بود. یافته ها نشان داد نظریه ذهن رابطه مثبت و معناداری با هوش هیجانی (233/0β=)، حافظه فعال (318/0β=) و حل مسئله (299/0β=) داشت (01/0>p). علاوه براین هوش هیجانی با حافظه فعال (219/0β=)و حل مسئله (319/0β=) رابطه مستقیم مثبت و معنادار داشت (01/0>p). رابطه غیرمستقیم نظریه ذهن با حافظه فعال و حل مسئله به ترتیب ضرایب 036/0 و 062/0 بود. بنابراین نقش میانجی گری هوش هیجانی در رابطه بین نظریه ذهن با حافظه فعال و حل مسئله تأیید شد. باتوجه به نتایج پژوهش، می توان گفت نظریه ذهن و هوش هیجانی، به طور معناداری بر عملکردهای اجرایی حافظه فعال و حل مسئله مؤثر هستند؛ بنابراین، اجرای شیوه هایی برای بهبود عملکردهای اجرایی دانش آموزان بسیار مهم است.
The Effectiveness of Cognitive-Behavioral Therapy on Chronic Pain and Cognitive-Emotional Regulation in Patients with Irritable Bowel Syndrome(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۶, Issue ۴ - Serial Number ۱۸, Autumn ۲۰۲۳
33 - 44
حوزههای تخصصی:
Objective: Irritable bowel syndrome is a chronic and debilitating digestive disorder that is more common in people with psychological disorders than in the general population. This study is aimed at the effectiveness of cognitive-behavioral therapy in the mitigating of chronic pain and cognitive-emotional regulation in patients with Irritable bowel syndrome. Method: This study investigates the efficacy of cognitive-behavioral therapy on chronic pains and cognitive emotion regulation in patients with IBS. The research method is quasi-experimental with a pretest-posttest and control group and a six-month follow-up. All patients with IBS who had presented to the Shariati Hospital of Tehran and Masoud Gastroenterology and Liver Clinic from autumn 2019 to winter 2020 comprised the statistical population. The sample size was 48 people selected by convenience sampling, then divided into an experimental group and a control group using a block randomization procedure (with each group containing 24). Chronic Pain Grade Scale and Cognitive Emotion Regulation Questionnaire were the research tools provided to the two groups. However, the control group remained on the waiting list and received no interventions. The cognitive-behavioral therapy intervention was performed for the experimental group for eight 90-minute sessions. Descriptive statistics and Repeated Measures analyzed research data.Results: Findings indicated that cognitive-behavioral therapy reduced chronic pain and increased cognitive regulation (p>0.01). This efficacy remained stable until a six-month follow-up (p>0.05).Conclusion: This finding can also be associated with reducing and improving cognitive emotion regulation within psychological interventions planning vision among patients with IBS, and thus have clinical usages.
اثربخشی ذهن آگاهی ویژه کودکان بر سازش یافتگی کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم با عملکرد بالا
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره هشتم ۱۴۰۲ شماره ۵۶
407 - 417
حوزههای تخصصی:
مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی به عنوان بسته ای آموزشی-درمانی در مطالعات زیادی توسط روان شناسان در حوزه بزرگ سالان و نوجوانان استفاده شده است. این در حالی است که این مداخله در ایران در جمعیت کودکان به کار گرفته نشده است. لذا ﻫﺪف ایﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﺑﺮرﺳی اثربخشی ذهن آگاهی ویژه کودکان بر سازش یافتگی کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم با عملکرد بالا بود. در ایﻦ ﭘﮋوﻫﺶ از طرح نیمه آزﻣﺎیﺸی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 2 ماه همراه با گروه کنترل استفاده شد. با استفاده از نمونه گیری تصادفی ساده از ﺑیﻦ کودکان مبتلا اختلال طیف اوتیسم مراجعه کننده مراکز اوتیسم شهرستان ملارد در سال 1402 تعداد 20 نفر انتخاب شدند و در دو گروه آزﻣﺎیﺶ و کنترل (هر گروه 10 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش طی 8 جلسه 60 دقیقه ای تحت آموزش ذهن آگاهی ویژه قرار گرفت، اﻣﺎ ﮔﺮوه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه سنجش دامنه اوتیسم اهلر و همکاران (1999) و سیاهه سازش یافتگی کودک دخانچی (1377) بود. داده ﻫﺎ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از آزمون ﺗﺤﻠیﻞ واریانس آمیخته ﻣﻮرد تجزیه وتحلیل ﻗﺮار گرفت. نتایج ﻧﺸﺎن داد آموزش ذهن آگاهی ویژه کودکان بر سازش یافتگی کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم با عملکرد بالا اثربخش بود. می توان گفت که نتایج، اثربخشی ذهن آگاهی ویژه کودکان بر سازش یافتگی کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم با عملکرد بالا را تائید کرد.
ارائه مدل ساختاری نوموفوبیا (بی موبایل هراسی) بر اساس متغیرهای فراتشخیصی (اجتناب تجربه ای و کژتنظیمی هیجانی) با نقش میانجی افسردگی در نوجوانان شهر تهران
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره هشتم ۱۴۰۲ شماره ۵۶
496 - 511
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی ارائه مدل ساختاری نوموفوبیا (بی موبایل هراسی) بر اساس متغیرهای فراتشخیصی (اجتناب تجربه ای و کژتنظیمی هیجانی) با نقش میانجی افسردگی در نوجوانان شهر تهران بود. مطالعه حاضر از نوع مطالعات همبستگی- به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل دانش آموزان دوره متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. حجم نمونه بر اساس مدل کلاین (2016) و با روش نمونه گیری در دسترس 300 نفر انتخاب شد. ابزار گردآوری داده های پژوهش شامل پرسشنامه نوموفوبیا (NMP-Q) یلدریم و کوریا (2015)، پرسشنامه پذیرش و عمل- نسخه دوم (AAQ-II) بوند و همکاران (2011)، مقیاس کژتنظیمی هیجانی (DERS) گراتز و رومر (2004) و سیاهه تجدیدنظر شده افسردگی (BDI-II) بک و همکاران (1996) بود. تحلیل آماری داده ها با استفاده از نرم افزار AMOS انجام گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که اثرات مستقیم اجتناب تجربه ای و کژتنظیمی هیجانی و افسردگی بر نوموفوبیا (بی موبایل هراسی) معنادار بود. همچنین نتایج نشان داد که افسردگی در رابطه بین اجتناب تجربه ای و کژتنظیمی هیجانی با نوموفوبیا (بی موبایل هراسی) نقش میانجی و معنادار دارد. همچنین مدل نهایی پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود (0/038=RMSEA و 0/05>P-value) و 96 درصد نوموفوبیا (بی موبایل هراسی) به وسیله اجتناب تجربه ای و کژتنظیمی هیجانی با نقش میانجی افسردگی تبیین می شود. بنابراین نوموفوبیا (بی موبایل هراسی) اجتماعی دانش آموزان متأثر از اجتناب تجربه ای و کژتنظیمی هیجانی و افسردگی است. از این یافته می توان برای طراحی مداخله و رویکرد جامع کاهش نوموفوبیا (بی موبایل هراسی) در جامعه دانش آموزان استفاده کرد.
Structural Equation Modeling for Predicting Academic procrastination Based on Cyberspace Addiction and Executive Functions in First Secondary Female Students in Kerman(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Given that academic procrastination originates from various factors, two of the most important factors in this field are cyberspace addiction and executive functions. Therefore, this research aims to model structural equations for predicting academic procrastination based on cyberspace addiction and executive functions. The research method is a descriptive-correlation type of structural equation modeling. The statistical population of this research includes 8150 female first-secondary school students in the city of Kerman in the academic year 2022-2023; according to Morgan's table, 384 people have been selected as a sample using stratified random sampling. Widyanto and McMorran's (2004) cyberspace dependence, Brief's (2000) executive functions, and Solomon and Rothbloom's (1984) academic procrastination questionnaires were used to collect data. Data analysis was done with SPSS25 and AMOS24 software, and descriptive and inferential statistics such as mean, standard deviation, and structural equation modeling were used. The research results showed that the model for predicting academic procrastination based on dependence on cyberspace and executive functions has an acceptable fit. There is a significant relationship between cyberspace addiction, executive functions, and academic procrastination (p<0.05), so cyberspace addiction and executive functions simultaneously explain 0.70 of the variance of academic procrastination. Therefore, it can be concluded that the high dependence on cyberspace and spending much time aimlessly in this space cause students to procrastinate in doing their homework and to suffer from a kind of procrastination in academic subjects. Also, defects in executive functions aggravate the academic procrastination of students.
مقایسه مادران با پدران دارای کودک مبتلا به سرطان از لحاظ صمیمیت زناشویی، خودکارآمدی والدینی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ ویژه نامه ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۷) مجموعه مقالات حوزه خانواده و فرزند
323 - 336
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه پدران با مادران دارای کودک مبتلا به سرطان از لحاظ صمیمیت زناشویی، خودکارآمدی والدینی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان انجام شد. روش پژوهش: این مطالعه از نوع علی مقایسه ایی بود. از میان والدینی که به بیمارستان محک شهر تهران در سال 1401مراجعه کردند، 146 نفر (73 زوج) به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه صمیمیت زناشویی (والکر و تامپسون ، 1983)، خودکارآمدی والدینی (دومکا و دیگران، 1996) و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان (گرانفسکی و کرایچ، 2006) را تکمیل کردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون T وابسته و نرم افزار 27-SPSS استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد میانگین صمیمیت زناشویی و خودکارآمدی والدینی در پدران کمی بیشتر از مادران بود، اما این تفاوت میانگین از نظر آماری معنی دار نبود (05/0<P)؛ اما در راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، نمره مادران در خرده مقیاس کم اهمیت شماری از راهبردهای سازش یافته بیشتر از پدران بود و میانگین نشخوارگری از راهبردهای غیرانطباقی در پدران بیشتر از مادران بود. بنابراین در مقایسه پدران با مادران کودکان مبتلا به سرطان از لحاظ صمیمیت زناشویی و خودکارآمدی والدینی تفاوت معناداری یافت نشد، تنها در راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، در راهبردهای سازش یافته و راهبردهای سازش نیافته بین پدر و مادر تفاوت وجود داشت، که می تواند بدین معنی باشد که عملکرد هر دو والد به هم وابسته بوده و بسیار مشابه یکدیگر عمل کرده اند. نتیجه گیری: والدین نیازمند مراقبت های روانی هستند، چراکه والدین در طی دوران بیماری در کنار کودک حضور دارند و اضطراب و رفتار آن ها بر کودک بیمار و فرایند درمان تاثیرگذار اس ت توجه به تفاوت جنسیت و خواسته زوجین می تواند راهبردی به سمت ارائه خدمات بهتر به والدین و کمک به کل خانواده باشد
اثربخشی زوج درمانی مثبت گرا مبتنی بر شفقت بر استحقاق، قلدری و سازگاری با همسر در مردان خودشیفته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
71 - 85
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی زوج درمانی مثبت گرا مبتنی بر شفقت بر استحقاق، قلدری و سازگاری در مردان خودشیفته دارای تعارض زناشویی انجام گرفت. روش پژوهش نیمه آزمایشی با گروه کنترل با پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری مردان خودشیفته دارای تعارض زناشویی یکی از مراکز مشاوره شرق تهران بودند که 30 نفر با نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزارسیاهه شخصیت خودشیفته زوجین ایرانی محمد شارونی و همکاران، پرسشنامه قلدری در روابط زناشویی گل پرور، پرسشنامه سازگاری با همسر اسپانیر و همکاران و پرسشنامه طرحواره های ناسازگار یانگ بود. گروه آزمایش زوج درمانی مثبت گرا مبتنی بر شفقت را به صورت زوجی و حضوری به مدت 2 ماه در 15 جلسه 100 دقیقه ای هفته ای دوبار دریافت کردند. تحلیل داده ها با واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد. نتایج نشان داد زوج درمانی مثبت گرا مبتنی بر شفقت، استحقاق و قلدری را کاهش و سازگاری با همسر را افزایش داد و تاثیر مداخله تداوم داشته است. بنابراین زوج درمانی مثبت گرا مبتنی بر شفقت می تواند جهت اصلاح روابط زناشویی مردان خودشیفته مورد توجه قرار گیرد.
اثربخشی بسته درمان ترکیبی مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان مثبت نگر و بر کنترل عواطف و پشتکار مدیران زن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۸)
379 - 398
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی بسته درمان ترکیبی مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان مثبت نگر بر کنترل عواطف و پشتکار مدیران زن انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه همراه با دوره پیگیری دو ماه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مدیران زن موسسات و سازمان های بهار زیست، بارسا و هامون نایزه در سال 1400 بودند. انتخاب نمونه ها به صورت روش نمونه گیری در دسترس بود و حجم نمونه در این بخش نیز بر اساس نوع پژوهش دو گروه 32 نفره بود. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه پشتکار داک ورث و همکاران (2007)، و مقیاس کنترل عواطف ویلیامز و همکاران (1997) بودند. نتایج بخش کیفی پژوهش منجر به تدوین بسته درمانی ترکیبی 18 جلسه ای بسته درمان ترکیبی مبتنی بر پذیرش و تعهد و مثبت نگر محقق ساخته شد. تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 16 و آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر بین گروهی در سطح معنا داری 05/0=α انجام شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد روش درمان ترکیبی پذیرش و تعهد و مثبت نگر بر نمرات کنترل خشم (72/7=F، 010/0=P)، کنترل خلق افسرده (37/20=F، 001/0=P)، کنترل اضطراب (31/4=F، 040/0=P)، پشتکار و خودکارآمدی (96/3=F، 040/0=P)، تاثیر دارد و این تاثیر در مرحله پیگیری نسبت به پیش آزمون نیز معنی دار بود. نتیجه گیری: با توجه به اینکه آموزش بسته ترکیبی روان شناسی مثبت نگر و روان شناسی پذیرش و تعهد باعث افزایش کنترل عواطف (خشم، اضطراب، افسردگی و عواطف مثبت) و پشتکار مدیران شد، پیشنهاد می شود سازمان ها، شرکت ها چه در بخش های خصوصی و دولتی از این آموزش و مداخله بسته درمانی در جهت رشد و اعتلای سازمانی خود استفاده کنند
اثربخشی برنامه آموزش کفایت اجتماعی بر هوش هیجانی، ابراز وجود وخودکارآمدی دانش آموزان دیرآموز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۲
145 - 152
حوزههای تخصصی:
دانش آموزان دیرآموز اغلب در شکاف آموزش و پرورش عادی و ویژه قرار می گیرند و فراموش می شوند، در حالی که بررسی ویژگی-های روان شناختی این گروه از دانش آموزان از ضروریات است. پژوهش حاضر با هدف سنجش تأثیر برنامه آموزش کفایت اجتماعی بر هوش هیجانی، ابراز وجود و خودکارآمدی دانش آموزان دیرآموز انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس-آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دیرآموز پسر پایه نهم شهر اهواز در سال تحصیلی 1401- 1402 بود. تعداد 50 نفر از این دانش آموزان به شیوه نمونه گیری تصادفی منظم انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه تحت مداخله برنامه کفایت اجتماعی قرار گرفت. جهت اندازه گیری هوش هیجانی از آزمون هوش هیجانی گلمن (1998)، برای سنجش ابراز وجود گمبریل و ریچی (1975) با پایایی 88/0و به منظور ارزیابی خودکارآمدی از پرسشنامه خودکارآمدی عمومی شرر و مادوکس (1982) با پایایی 79/0 استفاده گردید. نتیجه آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که هوش هیجانی گروه های پژوهش در پس آزمون با یکدیگر تفاوت معناداری ندارند. اما ابراز وجود و خودکارآمدی گروه آزمایش نسبت به گواه بعد از مداخله افزایش یافته است و دو گروه با یکدیگر تفاوت معنادار آماری داشتند (p≤0/05). در نتیجه می توان از برنامه آموزش کفایت اجتماعی به عنوان یک روش مداخله ای جهت ارتقاء خودکارآمدی و افزایش ابراز وجود دانش آموزان دیرآموز بهره برد تا آنها بتوانند در جامعه به عنوان شهروندانی مستقل و کارآمد ظاهر شوند.
اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر بهبود و پیشگیری از عود افراد دارای سوء مصرف مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ بهار (فروردین) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۱
۲۰۲-۱۸۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: یکی از درمان های مؤثر برای بهبود افراد دارای سوء مصرف مواد مخدر، درمان آموزش مهارت های زندگی است. مطالعات کمی در مورد تأثیر آموزش مهارت های زندگی بر بهبود و پیشگیری از عود افراد دارای سوء مصرف مواد مخدر وجود دارد. هدف: هدف از این مطالعه تعیین اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر بهبود و پیشگیری از عود افراد دارای سوء مصرف مواد مخدر بود روش: پژوهش حاضر از نوع آزمایشی با طرح (پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل) بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه افراد دارای سوء مصرف مواد مخدر در مراکز ترک اعتیاد (درمان نگهدارنده با متادون MMT) که در سال 1396 تا 1398 در شهر کرمانشاه در حال درمان بودند تشکیل داد. نمونه پژوهش شامل 60 نفر (30 نفر گروه آزمایش و 30 نفر گروه کنترل) که به روش در دسترس به صورت چند مرحله ای و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند بودند. گروه آزمایش 7 جلسه 90 دقیقه ای در معرض متغیر مستقل (مهارت های زندگی) قرار گرفتند سپس از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد و یک ماه بعد نیز پیگیری انجام شد. داده ها با استفاده از نرم افزار 21SPSS- و تحلیل کواریانس چندمتغیری (مانکوا) تحلیل شدند. یافته ها: نتایج به دست آمده برای متغیرهای پیشگیری از عود و بهبودی افراد در سطح 0/001 ≥P معنی دار بود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان گفت آموزش مهارت های زندگی بر متغیر پیشگیری از عود و بهبودی افراد دارای سوء مصرف مواد مخدر مؤثر است و از این نوع درمان برای بهبود افراد دارای سوء مصرف مواد مخدر می توان بهره برد.
نقش واسطه ای پنج عامل شخصیت در رابطه آسیب پذیری ادراک شده نسبت به بیماری مسری و تجربه علائم اختلال استرس پس از سانحه در کادر درمان بیماران مبتلا به کووید-19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۴۵)
43 - 62
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در زمان شیوع کروناویروس، پرستاران و کارکنان بخش های مرتبط با کووید-19 که به عنوان خط مقدم مواجهه با همه گیری کروناویروس حضور دارند، در معرض طیف وسیعی از استرس زاهای روانی- اجتماعی قرار گرفتند. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای پنج عامل شخصیت در رابطه بین آسیب پذیری ادراک شده نسبت به بیماری و تجربه علائم اختلال استرس پس از سانحه در کادر درمان بیماران مبتلا به کووید-19 بود . روش: پژوهش حاضر جزء پژوهش های کاربردی و از نوع توصیفی- همبستگی است. جامعه پژوهش را کادر درمان بیماران مبتلا به کووید-19 شاغل در بیمارستان های شهر تهران در ماه های خرداد و تیر سال 1400 تشکیل دادند که از بین آن ها به صورت در دسترس 677 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل فرم کوتاه پرسشنامه پنج عاملی شخصیت NEO، مقیاس شهروندی اختلال استرس پس از سانحه می سی سی پی، پرسشنامه آسیب پذیری ادراک شده نسبت به بیماری مسری به صورت آنلاین توسط کادر درمان تکمیل شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از روش همبستگی پیرسون و تحلیل معادلات ساختاری به وسیله نرم افزارهای Amos و SPSS انجام شد. یافته ها: نتایج پژوهش حاکی از آن است که اثر غیرمستقیم آسیب پذیری ادراک شده بر تجربه علائم PTSD با واسطه گری روان رنجورخویی و توافق پذیری معنادار است . نتیجه گیری: غربال گری و شناسایی افرادی با ویژگی های روان رنجورخویی بالا و توافق پذیری پایین در کادر درمان و در نظر گرفتن مداخلاتی برای تعدیل این ویژگی های شخصیتی می تواند در پیشگیری از ابتلا به PTSD مؤثر باشد.
اثربخشی درمان فراتشخیصی بر کارآمدی هیجان، واکنش های قلبی عروقی، کیفیت خواب و انعطاف پذیری روان شناختی در آزادگان مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۸)
395-405
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف اثربخشی درمان فراتشخیصی بر کارآمدی هیجان، واکنش های قلبی عروقی، کیفیت خواب و انعطاف پذیری روان شناختی در آزادگان مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه صورت گرفت. روش این پژوهش روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری یک ماهه صورت گرفت. جامعه آماری شامل بیماران مراجعه کننده به بیمارستان روانپزشکی صدر تهران از سال 1400 – 1401که مبتلا به PTSD بودند. اندازه نمونه شامل 30 نفرکه به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) پس از همگن سازی انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها از مقیاس کارآمدی هیجان (EES.2)، مصاحبه PTSDمقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-21)، پرسشنامه انعطاف پذیری روان شناختی (CFI) ،شاخص کیفیت خواب پترزبورگ (PSQI) و ارزیابی علائم حیاتی و فشارخون به وسیله دستگاه فشارسنج استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با انداه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.نتایج حاصل نشان داد که بین گروه آزمایش و گروه گواه از نظر متغیرهای وابسته در مرحله پیش آزمون نسبت به پس آزمون و دوره پیگیری یکماهه تفاوت معنی داری (01/0 > P) وجود دارد. لذا این نتایج نشان دهنده آثار پایدار درمان در طول جلسه و یکماه پس از پایان جلسات می باشد. از نتایج چنین استنباط می شود که درمان فراتشخیصی مبتنی بر کارآمدی هیجانی بر کاهش علائم افسردگی، اضطراب و استرس، واکنش های قلبی - عروقی، و بهبود وضعیت خواب تأثیر قابل توجهی داشته و در انعطاف پذیری روان شناختی کمتر مؤثر بوده است.
The Structural Relationship between Academic Self-efficacy and Stress Due to Academic Expectations Mediating by Difficulty in Emotion Regulations in Junior High-school Students(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Educational self-efficacy and its relationship with learners' different psychological traits can have a tremendous effect on the success or failure of the students. Thus, the present research sought to investigate whether academic self-efficacy has an effect on the students' stress derived from the education expectations based on such mediating factor as the difficulty of emotion regulation. The research method was descriptive-correlational based on structural equations. The statistical population consisted of all 800 junior female high-school students, 9th grade, from 16 State schools in the third district of Tehran. To decide on the sample size according to the number of observed variables, assigning a coefficient of 25 for each (7 variables in the model), and taking the possibility of incomplete questionnaires into account, 200 people were chosen by cluster sampling method. The data were gathered using three questionnaires: self-efficacy (Jinks & Morgan, 1999), difficulty in emotion regulation (Gross & John, 2003), and educational expectation (Ang & Huan, 2006). Using the structural equation modelling, the data analysis revealed that educational self-efficacy and difficulty in emotion regulation had a direct and significant effect on the stress caused by educational expectations. Also, an indirect effect of educational self-efficacy with the mediation of difficulty in emotion regulation was captured and the research model was revealed to predict 63% of the stress variable due to educational expectations. The study revealed the importance of cognitive factors in explaining the stress caused by academic expectations.
بررسی عوامل تاثیرگذار بر انتقال آموزش در کارکنان دانشگاه های علوم پزشکی تهران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: انتقال آموزش از مهمترین مباحث حوزه آموزش است که توجه محققان و دست اندرکاران توسعه منابع انسانی را به خود جلب نموده است. بنابراین آنچه که مساله اصلی پژوهش حاضر را تشکیل می دهد بررسی عوامل تاثیرگذار بر انتقال آموزش در کارکنان دانشگاه های علوم پزشکی تهران می باشد. روش کار: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی، از نظر نحوه گردآوری اطلاعات، میدانی و از لحاظ کنترل متغیرها غیرآزمایشی است و از آن جایی که به آزمون مدل خاصی از رابطه بین متغیرها پرداخته است، از نوع مدل یابی علی یا مدل معادلات ساختاری است که بعد از جمع آوری ادبیات نظری و بررسی پیشینه پژوهش های داخلی و خارجی مدل مفهومی پژوهش تدوین شد. جامعه آماری در پژوهش حاضر تعدادی از کارکنان دانشگاه های علوم پزشکی تهران در سال 98 بودند که تعداد آنها بالغ بر 362 تن بود. حجم نمونه محاسبه شده بر اساس فرمول کوکران 186 تن محاسبه گردید. ابزار اصلی تحقیق دو پرسشنامه شامل 114 سوال مبتنی بر طیف امتیازی لیکرت (1 تا 5) می باشد که در پژوهش های قبلی مورد استفاده قرار گرفته است. پرسش نامه اول مربوط به متغیرهای مستقل شامل تعهد سازمانی، انگیزش شغلی، جو سازمانی، حمایت مدیران و محتوای آموزش و پرسش نامه دوم مربوط به متغیر وابسته اثربخشی انتقال آموزش می باشد. همچنین آلفای کرونباخ برای پرسش نامه با نرم افزار SPSS20 محاسبه گردید. یافته ها: در این پژوهش از تحلیل رگرسیون خطی و معادلات ساختاری استفاده شده و نتایج پژوهش نشان داد بیشترین تاثیر را متغیر محتوای آموزشی با ضریب تعیین (626/0) و کمترین تاثیر را تعهدسازمانی با ضریب تعیین (153/0) بر انتقال آموزش در دانشگاه های علوم پزشکی تهران داشته اند
مقایسه نیمرخ نشانگان روانشناختی پرستاران شاغل در بخش کرونا و غیر کرونا و رابطه آن با بهزیستی سازمانی آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر باهدف بررسی تفاوت بین علائم روانشناختی پرستاران شاغل در بخش های کووید-۱۹ و سایر بخش ها و ارتباط بین این علائم روان شناختی و بهزیستی سازمانی در میان شرکت کنندگان در این گروه ها انجام شد. روش پژوهش کمی و به صورت علی-مقایسه ای (پس رویدادی) و توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه پرستاران شاغل در بخش های مختلف بیمارستان آیت الله روحانی شهر بابل بین آبان و اسفند سال 1399 بود که تعداد 70 نفر از پرستاران شاغل در بخش کرونا و 70 نفر شاغل در بخش های غیر کرونا به صورت در دسترس انتخاب شدند. پرسش نامه های فهرست علائم بالینی تجدیدنظر شده (SCL-90، دروگاتیس و همکاران، 1973) و مقیاس بهزیستی سازمانی (ows، ژنگ و همکاران، ۲۰۱۵) برای جمع آوری داده ها و به منظور تجزیه وتحلیل آماری در مرحله اول از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره و تک متغیره و در مرحله دوم از روش همبستگی پیرسون، استفاده شد. نتایج نشان داد بین دو گروه پرستاران شاغل در بخش کرونا و پرستاران شاغل در بخش غیر کرونا، از لحاظ متغیر پرخاشگری (088/0=Ƞ2،05/0p< ،057/9= F). و پارانویا (049/0=Ƞ2،05/0p< ،839/4= F) تفاوت وجود دارد. همچنین بین پرستاران شاغل در بخش کرونا، رابطه بین حساسیت بین فردی (348/0-=r)، افسردگی (546/0-=r)، اضطراب (353/0-=r)، پرخاشگری (351/0-=r)، فوبیا (334/0-=r)، پارانویا (303/0-=r) و روانپریشی (397/0-=r) با بهزیستی سازمانی، معکوس و معنی دار است. در نتیجه نمره ی پرخاشگری و پارانویا به صورت معناداری در پرستاران شاغل در بخش های کرونا بیشتر از پرستاران شاغل در سایر بخش ها بود و بین نشانگان روانشناختی و بهزیستی سازمانی در میان پرستاران شاغل در بخش های کرونا رابطه وجود دارد.
عوامل موثر بر گرایش کودکان کار خیابانی به خرده فروشی مواد مخدر: مورد مطالعه استان های ایلام و کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۹
۱۱۲-۸۷
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی عوامل موثر بر گرایش کودکان کار خیابانی به خرده فروشی مواد مخدر در استان های غربی کشور (ایلام و کرمانشاه) بود. روش: روش این پژوهش کیفی و از نوع تحلیل مضمون بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل خبرگان و متخصصان علمی و اجرایی فراجا، قوه قضاییه و بهزیستی، کارشناسان در حوزه آسیب های اجتماعی و مواد مخدر، و کودکان کار خیابانی و خانواده های آن ها بود که از بین آن ها 30 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته استفاده شد. داده ها در سه مرحله کدگذاری باز، محوری، و گزینشی تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که عوامل موثر شامل دو بعد اصلی عوامل مستقیم و زمینه ای و 4 مولفه عوامل روان شناختی، خانوادگی، اجتماعی، و اقتصادی بود. بررسی مجدد یافته ها در دو گروه کانونی متشکل از برخی مشارکت کنندگان فعال موجب شناسایی 4 الگوی فرایندی شامل خانواده مهاجر فقیر، خانواده دارای فرهنگ کار، خانواده دارای والدین بی مسئولیت، و خانواده متکدی گردید. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد که این موضوع پدیده ای نابهنجار اجتماعی چندبعدی است که کنترل آن با توجه به ماهیت آن، نیازمند تعامل و همکاری نهادهای مختلفی است که بایستی با هماهنگی لازم و با تمرکز بر پاسخ های فرهنگی و اجتماعی کنترل و مدیریت گردد.
اثربخشی تحریک با جریان الکتریکی مستقیم مغز (TDCS) بر توجه انتخابی و ادراک شنیداری افراد نابینا
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره هشتم ۱۴۰۲ شماره ۵۶
236 - 247
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف تعیین اثربخشی تحریک با جریان الکتریکی مستقیم مغز بر توجه انتخابی و ادراک شنیداری افراد نابینا انجام شد. روش مطالعه از نوع آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلیه افراد نابینایانی بود که در 6 ماهه دوم سال 1400 عضو انجمن نابینایان و مدرسه استثنایی باغچه بان شهرستان بستان آباد آذربایجان شرقی بودند، از بین آن ها به 30 آزمودنی به روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس ملاک های ورود و خروج به عنوان افراد گروه نمونه انتخاب شدند. اعضای هر دو گروه به صورت انفرادی مورد پیش آزمون با استفاده از آزمون اعداد دایکوتیک، و آزمون جملات رقابتی قرار گرفتند، سپس مداخله با استفاده از دستگاه تحریک با جریان الکتریکی مستقیم مغز بر روی اعضای گروه آزمایش اجرا شد. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره بر روی نرم افزار SPSS نسخه 24 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که تحریک با جریان الکتریکی مستقیم مغز موجب افزایش میانگین نمرات توجه انتخابی و ادراک شنیداری افراد نابینا شده است. یافته های پژوهش نشان داد که تحریک با جریان الکتریکی مستقیم مغز تأثیر معنی داری بر بهبود توجه انتخابی و ادراک شنیداری افراد نابینا دارد؛ بنابراین می توان از طریق روش تحریک با جریان الکتریکی مستقیم مغز، توجه انتخابی و ادراک شنیداری افراد نابینا را بهبود بخشید.
پیش بینی خودتوصیفگری بدن بر اساس ابعاد عزت نفس جنسی زنان خانه دار
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره هشتم ۱۴۰۲ شماره ۵۶
248 - 257
حوزههای تخصصی:
ازدواج، مهم ترین تصمیم در زندگی هر فرد است؛ رضایت مندی از ارتباطات جنسی و ذهنیت در ارتباط با بدن نیز اصلی ترین عامل تعیین کننده کیفیت زندگی و سلامت روان شناختی زندگی هر فرد و به تبع زندگی زناشویی نیز می باشد که ﻧﺘیﺠﻪ و کیﻔیﺖ ﭘیﻮﻧﺪ ازدواج را ﻣﺸﺨﺺ می نماید؛ و ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی وﺿﻌیﺘی اﺳﺖ کﻪ زوﺟیﻦ دارای اﺣﺴﺎﺳی ﺷﺨﺼی از ﺷﺎدکﺎﻣی، ﺧﺮﺳﻨﺪی، ﻟﺬت و رﺿﺎیﺖ از زﻧﺪﮔی زﻧﺎﺷﻮیی و راﺑﻄﻪ دوﻧﻔﺮه ﺧﻮد ﻫﺴﺘﻨﺪ. هدف از انجام این پژوهش به منظور پیش بینی خودتوصیفگری بدن بر اساس ابعاد عزت نفس جنسی زنان خانه دار اجرا شد. روش پژوهش حاضر ازنظر هدف کاربردی و ازنظر روش، توصیفی از نوع همبستگی می باشد. حجم نمونه با استفاده از فرمول فیدل و تاباکنیک (۲۰۰۷) که با توجه به تعداد متغیر ها و تعداد خرده مؤلفه آن ها (m) 224 نفر انتخاب شدند. نمونه گیری به روش در دسترس انجام شد. برای انجام گردآوری نمونه ی تحقیق، پژوهشگر پرسشنامه های موردنیاز را به صورت آنلاین طراحی و لینک آن در شبکه های اجتماعی (گروه های تلگرام و گروه ه ای واتساپ، اینستاگرام و ایتا) قرار داد تا زنان خانه دار ساکن شهر اصفهان که تمایل ب ه شرکت در این تحقیق را داشتند ب ه سؤالات پژوهش پاسخ دادند. در این پژوهش علاوه بر سؤالات جمعیت شناختی از دو پرسشنامه، پرسشنامه عزت نفس جنسی زنان – فرم کوتاه (SSEI-W-SF) و، پرسشنامه خودتوصیفگری مارش (PSDQ) استفاده شد. پس از جمع آوری داده ها از روش همبستگی و تحلیل رگرسیون همزمان استفاده شد. بین عزت نفس جنسی و ابعاد آن با خودتوصیفگری بدن رابطه مثبت و معناداری وجود دارد، همچنین ابعاد عزت نفس جنسی و قادر به پیش بینی خودتوصیفگری می باشد. لذا توصیه می شود برای بهبود و تقویت عزت نفس جنسی و خودتوصیفگری بدن، برای زنان بالأخص زنان خانه دار، آگاهی ها و آموزش های لازم توسط مشاورین خانواده و روانشناس هایی که در حوزه ورزش و بدن فعالیت دارند، برگزار گردد.
ارزیابی میزان تحقق شایستگی های حرفه ای معلمان بر اساس سند برنامه درسی ملی تربیت معلم
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره هشتم ۱۴۰۲ شماره ۵۶
26 - 42
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ارزیابی میزان تحقق شایستگی های حرفه ای معلمان در برنامه درسی ملی تربیت معلم است. تحقیق از نوع کاربردی و به لحاظ نحوه گردآوری داده ها توصیفی از نوع پیمایشی است. جامعه آماری شامل کلیه معلمان فارغ التحصیل دانشگاه فرهنگیان می باشد که از 1398 فارغ التحصیل شده و در مدارس مشغول به تدریس هستند. بر اساس جدول مورگان و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی، 297 نفر به عنوان نمونه، موردمطالعه قرار گرفت. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته بود که روایی محتوایی از نظرات استادان و متخصصان برنامه درسی تربیت معلم مورد تائید قرار گرفت و پایایی با روش محاسبه آلفای کرونباخ، 0/95 به دست آمد پس از اخذ روایی و پایایی موردقبول، پرسشنامه در نمونه آماری موردنظر توزیع و نتایج در نرم افزار SPSS واردشده و مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش حاکی از آن است که معلمان، میزان تحقق شایستگی های اساسی مندرج در سند برنامه درسی تربیت معلم «دانش موضوعی، دانش تربیتی، عمل موضوعی تربیتی، دانش عمومی» را نامطلوب ارزیابی می کند. نتایج پژوهش حاضر، می تواند نقش مؤثری در شناخت میزان تحقق صلاحیت ها از دید دانش آموختگان، و همچنین بهبود کیفیت آن ایفا کند.