فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۶۱ تا ۱٬۱۸۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، با هدف پیش بینی بهزیستی کاری بر اساس ارضای نیازهای بنیادی روان شناختی با نقش واسطه ای انعطاف پذیری شناختی در پرستاران شهر تهران انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر پرستاران مشغول به کار در سه نوبت کاری در 4 بیمارستان شهر تهران که عبارتند از بیمارستان رازی، بیمارستان آزادی، بیمارستان میلاد و بیمارستان سینا در سال 1401 بود که گروه نمونه با نمونه گیری در دسترس متشکل از 110 نفر انتخاب شدند و با سه پرسشنامه، انعطاف پذیری روانشناختی (2010)، پرسشنامه پرما در محل کار (2014)، پرسشنامه استانداردهای نیازهای بنیادین روانشناختی (2000) مورد سنجش قرار گرفتند. در نتیجه می توان گفت داده های گردآوری شده با روش آمار توصیفی (فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار) و در بخش آمار استنباطی به منظور بررسی همبستگی بین متغیرها از روش همبستگی پیرسون، برای برازش مدل از تحلیل مسیر مورد تحلیل قرار گرفت در نتیجه این یافته ها و نتایج پژوهش باید گفت که وجود انواع مشکلات و نداشتن انگیزه در کار، سبب به وجود آمدن استرس و پایین آمدن بهزیستی کاری می شود و سطح کیفیت شغلی آنها راپایین می آورد. در این راستا پیشنهاد می شود که برای افزایش بهزیستی کاری و کم کردن استرس و مشکلات جلساتی با هدف آموزش انعطاف پذیری شناختی و نیازهای بنیادی روان شناختی برای پرستاران برگزار شود.
اثربخشی مداخله مبتنی بر مدل جامع تجربه زیسته سازگاری بر ابعاد سازگاری دانشگاهی دانشجویان ناسازگار سال اول دانشگاه(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: یکی از سازه های روان شناختی بااهمیت برای موفقیت و ماندگاری دانشجویان در دوره پرچالش سال اول دانشگاه سازگاری است. این پژوهش با این هدف انجام شد که اثربخشی برنامه آموزشی مبتنی بر مدل جامع تجربه زیسته سازگاری را بر ابعاد سازگاری دانشجویان ناسازگار سال اول دانشگاه مورد بررسی قرار دهد. روش ها: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش، کلیه دانشجویان ناسازگار سال اول دانشگاه آزاد بندرعباس در سال تحصیلی 1400-1399 بودند. نمونه شامل 40 نفر از دانشجویان با سازگاری پایین بود که به شیوه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. داده ها با استفاده از پرسش نامه سازگاری دانشجو با دانشگاه (بیکر و سیریک، 1986) گردآوری شد. گروه آزمایش به مدت 18 جلسه 60 دقیقه ای مورد مداخله برنامه آموزشی قرار گرفت و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. یافته ها: نتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره (MANOVA) نشان داد که بین گروه های آزمایش و کنترل در متغیرهای سازگاری تحصیلی، اجتماعی، شخصی-عاطفی و دلبستگی به دانشگاه تفاوت معناداری وجود دارد (0/05>p). همچنین نتایج تحلیل واریانس تک متغیره حاکی از آن بود که همه ابعاد سازگاری دانشجویان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل بالا بود و این تفاوت ها در مرحله پیگیری 2 ماهه نیز به نفع گروه آزمایشی معنادار بوده اند (0/05>p). نتیجه گیری: با توجه به تأثیر مثبت برنامه مداخله مبتنی بر مدل جامع تجربه زیسته سازگاری بر افزایش ابعاد سازگاری دانشجویان ناسازگار، استفاده از برنامه مداخله ای مذکور جهت کاهش مشکلات سازگاری دانشجویان سال اول پیشنهاد می شود.
ارائه مدل روابط ذهن آگاهی، شخصیت تاریک و شایستگی تحصیلی بر نشخوار ذهنی با نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی و رابطه معلم و دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دف پژوهش حاضر، ارائه مدل روابط ذهن آگاهی، شخصیت تاریک و شایستگی تحصیلی بر نشخوار ذهنی با نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان بود جامعه آماری این پژوهش، شامل دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر شیراز بودند که از این تعداد،۳۸۲ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه های استاندارد تعامل معلم با دانش آموزان مورای و زوویچ (2010)، خودکارآمدی تحصیلی جینگر و مورگان(1999)، مثلث تاریک شخصیت جانسون و وبستر(2010)، نشخوار ذهنی هوکسما و مارو(1991)، ذهن آگاهی فرایبورگ فرم کوتاه قاسمی جوبنه و همکاران(1394)، شایستگی تحصیلی دیپرنا و الیوت (1999) بودند، داده های جمع آوری شده به روش تحلیل مسیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بیشترین اثر مستقیم مربوط به شخصیت تاریک بر نشخوار فکری(۲۵/۰) و کمترین اثر مستقیم مربوط به ذهن آگاهی بر خودکارآمدی(۱۷/۰) و ذهن آگاهی بر نشخوار فکری(۱۷/۰-)، شایستگی تحصیلی بر خودکارآمدی تحصیلی(۱۷/۰) و تعامل معلم با دانش آموزان بر خودکارآمدی تحصیلی (۱۷/۰) است علاوه بر این بیشترین اثرغیرمستقیم مربوط به تاثیر شخصیت تاریک بر نشخوار فکری(۰۴/۰)، شایستگی تحصیلی بر خودکارآمدی(۰۴/۰) و شایستگی تحصیلی بر نشخوار فکری (۰۴/۰-) و کمترین اثر غیرمستقیم مربوط به تاثیر ذهن آگاهی بر نشخوار فکری (۰۳/۰-) و تعامل معلم با دانش آموزان بر نشخوار فکری (۰۳/۰-) می باشد در نهایت بیشترین اثرکل مربوط به تاثیر شخصیت تاریک بر نشخوار فکری(۲۹/۰) و کمترین اثر کل مربوط به تاثیر تعامل معلم با دانش آموزان بر نشخوار فکری(۰۳/۰-) است.
آزمون نظریه کنترل-ارزش در حوزه ملال تحصیلی درس ریاضی دانش آموزان سال اول دوره ی دوّم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه کنترل-ارزش در سال های اخیر جهت پیش بینی هیجان های تحصیلی مورد استفاده قرار گرفته است. اما، ملال تحصیلی بعنوان یکی از هیجان های منفی، کمتر بررسی شده است. از این رو، هدف مطالعه حاضر آزمون روایی نظریه کنترل-ارزش در پیش بینی ملال تحصیلی درس ریاضی دانش آموزان سال اول دوره دوم متوسطه بود. روش اجرای این پژوهش از نوع توصیفی (الگویابی علّی) بود. جامعه آماری را کلیه دانش آموزان سال اول دوره دوم متوسطه شهر ارومیه تشکیل دادند که تعداد 384 نفر با روش تصادفی خوشه ای چند مرحله ای، به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های ملال تحصیلی آس و همکاران (2010)، کنترل تحصیلی پری و همکاران (2001)، انگیزش تحصیلی والرند و همکاران (1992)، ارزش تحصیلی، خودکارآمدی تحصیلی اون و فرامن (1988) و یادگیری خودتنظیمی پنتریچ و دی گروت (1990) گردآوری شدند. برای تحلیل داده ها از نرم افزارهای SPSS23 و Amos26 استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها نشان داد که مؤلفه های نظریه کنترل-ارزش رابطه منفی معناداری با ملال تحصیلی دارند. بر اساس شاخص های برازش مدل ساختاری، نظریه کنترل-ارزش مدلی روا برای تبیین ملال تحصیلی درس ریاضی بود. بنابراین پیشنهاد می شود که دست اندرکاران حوزه آموزش و پرورش با طرح برنامه هایی معلمان و دانش آموزان را از مؤلفه های نظریه کنترل-ارزش به عنوان عوامل مؤثر در روند آموزش کلاسی آگاه سازند تا احتمال وقوع ملال تحصیلی کمتر شود.
تأثیر راهبردهای یادگیری زایا بر درک مطلب خواندن دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تاثیر شیوه های یادگیری زایا (طراحی و تصویرسازی ذهنی) بر درک مطلب خواندن دانش آموزان متوسطه اول شهر بجنورد که در سال تحصیلی98-99 مشغول به تحصیل بودند، انجام گردید. روش این پژوهش از نوع آزمایشی پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. گروه هدف دانش آموزان دختر متوسطه اول پایه هشتم شهرستان بجنورد بودند. با توجه به طرح آزمایشی مطالعه، با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای ۲ کلاس (55 نفر) انتخاب شدند. پس از انجام پیش آزمون و اطمینان از همگنی گروهها، مداخلات آزمایشی «مطالعه به کمک طراحی» و «مطالعه با کمک تصویرسازی ذهنی» در دو گروه آزمایشی در چهار جلسه و در طی سه روز انجام شد. ابزارهای پژوهش شامل آزمون درک مطلب و متن آزمایشی محقق ساخته بود. داده ها به کمک آزمون درک مطلب ۲۰ سوالی محقق ساخته جمع آوری و با نرم افزار SPSS 22 و آزمون آماری تحلیل کوواریانس تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد با کنترل اثر پیش آزمون، مطالعه با استفاده از راهبرد یادگیری به کمک طراحی (۷۲٪) و راهبرد یادگیری به کمک تصویرسازی ذهنی (۵۳%) درک مطلب دانش آموزان را در مقایسه با مطالعه به روش سنتی بهبود می بخشد و میانگین اندازه اثر این دو راهبرد یادگیری زایا بر درک مطلب (%56) به دست آمد که نشان می دهد که استفاده از این راهبردها باعث یادگیری بیشتر دانش آموزان می شود.
تأثیر رویکرد پذیرش و تعهد مبتنی بر شفقت به خود بر بهزیستی و انعطاف پذیری روان شناختی نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
125 - 141
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی رویکرد پذیرش و تعهد مبتنی بر شفقت به خود بر بهزیستی و انعطاف پذیری روان شناختی نوجوانان بود. طرح پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون_پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل 150 دختر و پسر 13 تا 18 ساله از شهرهای تنکابن، تهران و قزوین بودند که به صورت فراخوان آنلاین وارد پژوهش شدند. تعداد 30 نفر از آنها به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل به صورت تصادفی جایگزین شدند. ابزار اندازه گیری شامل پرسشنامه های بهزیستی ریف و پذیرش و عمل II، بوند و همکاران برای سنجش انعطاف پذیری روان شناختی بود که قبل از اجرای برنامه مداخله توسط هر دو گروه در مرحله پیش آزمون و پس آزمون تکمیل شد. گروه آزمایش در جلسات مداخله پذیرش و تعهد مبتنی بر شفقت به خود به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای به صورت گروهی آنلاین شرکت کردند و گروه کنترل در فهرست انتظار قرار گرفتند. تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیره و تک متغیره استفاده شد. نتایج نشان داد، مداخله به طور معناداری باعث افزایش بهزیستی و انعطاف پذیری روان شناختی نوجوانان شده است. بنابراین؛ رویکرد حاضر روشی مناسب برای بهبود بهزیستی و انعطاف پذیری روان شناختی موقعیت های زندگی نوجوانان است.
بررسی تأثیر سبک زندگی اسلامی بر خودکارآمدی تحصیلی با نقش میانجی شادکامی در بین دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اسلام و روانشناسی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۴
143 - 162
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر سبک زندگی اسلامی بر خودکارآمدی تحصیلی با نقش میانجی شادکامی در بین دانشجویان رشته علوم تربیتی دانشگاه فرهنگیان ارومیه می باشد. این پژوهش ازلحاظ هدف، کاربردی و ازنظر نحوه گردآوری داده ها، توصیفی−همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دختر و پسر گروه علوم تربیتی پردیس های شهید رجایی و علامه طباطبایی دانشگاه فرهنگیان ارومیه با حجم 1650 نفر بود که حجم نمونه از راه نمونه گیری تصادفی طبقه ای 312 نفر تعیین شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد سبک زندگی اسلامی، شادکامی و خودکارآمدی تحصیلی استفاده شده، و مدل سازی معادله ساختاری حداقل مربعات جزئی (SEM) با استفاده از Smart PLS برای آزمون فرضیه ها به کار گرفته شد. تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده نشان داد: سبک زندگی اسلامی به میزان 88٪ بر شادکامی و به میزان 43٪ بر خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان مؤثر است. شادکامی نیز به میزان 53٪ بر خودکارآمدی تحصیلی تأثیرگذار است؛ همچنین سبک زندگی اسلامی با نقش میانجی شادکامی بر خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان به میزان 52٪ تأثیرگذار است؛ بنابراین با توجه به نتایج آماری، کلیه فرضیات تحقیق تأیید و این نتیجه کلی پژوهش حاصل شد که شادکامی بین رابطه سبک زندگی اسلامی و خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان نقش میانجی را دارد.
نقش میانجی گری راهبردهای سازگارانه تنظیم شناختی هیجان در ارتباط بین بهزیستی معنوی و تاب آوری در جانبازان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جانبازان در زندگی خود آسیب های جسمانی و روانی فراوانی را متحمل می شوند؛ بنابراین ارزیابی تاب آوری آنها در برابر مصائب اهمیت دارد. بر این اساس هدف پژوهش حاضر تبیین نقش میانجی گر راهبردهای سازگارانه تنظیم شناختی هیجان در رابطه بهزیستی معنوی و تاب آوری در جانبازان شهرستان شهرضا بود. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و طرح پژوهش همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری جانبازان شهرستان شهرضا شامل 500 نفر بودند که از بین آنها براساس جدول مورگان و کرجسی با نمونه گیری تصادفی تعداد 220 نفر انتخاب و با توجه به ریزش نمونه که ناشی از عدم پاسخگویی به سوالات پرسشنامه بود، درنهایت 200 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های بهزیستی معنوی دالمن و فری (2005)، تنظیم هیجان گارنفسکی و همکاران (2001) و تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) بود که جانبازان تکمیل کردند. تحلیل یافته ها با روش آماری ضریب همبستگی پیرسون در نرم افزار spss23 نشان داد که بین تمامی متغیرها به استثنای ارتباط بهزیستی معنوی و راهبرد پذیرش همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد (P<0.01)؛ همچنین مدل معادلات ساختاری در نرم افزار pls4 نشان داد که اثر مستقیم بهزیستی معنوی بر تاب آوری و نیز اثر مستقیم بهزیستی معنوی و راهبردهای سازگارانه تنظیم شناختی هیجان معنادار است (0.05>p). بررسی اثرهای غیرمستقیم بهزیستی معنوی و تاب آوری از طریق پنج راهبرد سازگارانه تنظیم هیجان نشان داد که تنها راهبرد تمرکز مجدد بر برنامه ریزی به عنوان میانجی اثر غیرمستقیم معناداری را ایفا می کند (0.05>p).
ارتباط بین سبک دلبستگی ناایمن و کیفیت زندگی در مبتلایان به درد مزمن: نقش میانجی ناگویی هیجانی و تعدیل گری تاب آوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۰)
45 - 62
حوزههای تخصصی:
مقدمه: درد مزمن به عنوان یک مشکل شایع می تواند بر سلامت جسمانی، بهزیستی روانی و کیفیت زندگی بیماران تأثیر گذارد. ازاین رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی گری ناگویی هیجانی و تعدیل کنندگی تاب آوری در رابطه بین سبک های دلبستگی ناایمن و کیفیت زندگی مبتلایان به درد مزمن انجام گرفت.
روش: پژوهش حاضر از نوع مدل سازی معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل مبتلایان به درد مزمن مراجعه کننده به کلینیک های درمانی شهر کاشان در سال 1401 بودند که از میان آن ها تعداد 181 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. جهت گردآوری اطلاعات پرسشنامه های سبک دلبستگی (کالینز و رید، 1989)، پرسشنامه ناگویی هیجانی (تورنتو، 1992) و مقیاس تاب آوری (کانر و دیویدسون،2003) و پرسشنامه کیفیت زندگی-فرم کوتاه به کاربرده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد ناگویی هیجانی رابطه بین دلبستگی ناایمن اضطرابی و کیفیت زندگی (۰1/۰p<،347/۰-β=) و دلبستگی ناایمن وابستگی و کیفیت زندگی (۰5/۰p<،188/۰-β=) مبتلایان به درد مزمن را میانجی می کند. همچنین تاب آوری رابطه بین ناگویی هیجانی و کیفیت زندگی مبتلایان به درد مزمن را تعدیل می کند (۰5/۰p<،121/۰-β=).
نتیجه گیری: در بیماران مبتلا به درد مزمن سبک دلبستگی ناایمن می تواند از طریق ناگویی هیجانی بر کیفیت زندگی تأثیر بگذارد و تاب آوری عامل محافظت کننده تأثیر منفی ناگویی هیجانی بر کیفیت زندگی این بیماران است. این نتایج تلویحات مهمی برای متخصصان بالینی و تحقیقات در زمینه روانشناسی سلامت دارد
مؤلفه های روان شناختی تاب آوری دینی بر اساس آموزه های اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
تاب آوری، توان بازگشت به سطح کارکرد اولیه، تداوم در فقدان آشفتگی و بازسازی مثبت شرایط تجربه شده است. پژوهش حاضر با هدف شناسایی مؤلفه های روان شناختی تاب آوری دینی بر اساس آموزه های اسلامی طراحی شد. روش پژوهش، کیفی، به شیوه نظریه داده بنیاد است. منبع اصلی پژوهش، قرآن کریم و احادیث اسلامی بود. نمونه پژوهش، شامل گزاره های دینی توصیفی و تبیینی مرتبط با حوزه معنایی تاب آوری بود که به شکل هدفمند انتخاب شد. نمونه پژوهش به واسطه سه دسته ابزار، گردآوری شد: کتاب شامل قرآن کریم و کتاب های حدیثی معتبر؛ نرم افزار شامل نرم افزارهای جامع التفاسیر، جامع الاحادیث و کتابخانه جامع احادیث شیعه و اهل سنت؛ و وب گاه شامل پایگاه های معتبر علمی در حوزه تاب آوری. پس از استخراج داده های مرتبط با تاب آوری دینی از آموزه های اسلامی، با کدگذاری در فرایند تحلیل داده ها، 950 «کد باز»، 53 «مفهوم»، 20 «مقوله» و 5 «بُعد» استخراج شد. بر اساس یافته های پژوهش، «مؤلفه های تاب آوری دینی» یکی از ابعاد استخراج شده است که از شش مقوله؛ «شجاعت»، «خودمهارگری»، «انعطاف پذیری»، «پایداری»، «پذیرش» و «خردورزی» برخوردار است.
نقش واسطه ای خودکارآمدی و امید در رابطه عزت نفس و رضایت از زندگی: یک مطالعه تحلیل مسیر(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش واسطه ای خودکارآمدی و امید در رابطه عزت نفس و رضایت از زندگی بود. روش پژوهش، از نوع توصیفی – همبستگی و جامعه آماری، کلیه دانشجویان دانشگاه کاشان بود که بر اساس جدول مورگان از بین آنان 353 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات، از چهار پرسش نامه عزت نفس روزنبرگ (SES)، مقیاس خودکارآمدی عمومی (GSE)، مقیاس امید اسنایدر (AHS) و رضایت از زندگی داینر (SWLS)، استفاده شد. اطلاعات بدست آمده از طریق مدل یابی معادلات ساختاری (SEM) ، با استفاده از روش تحلیل مسیر با بهره گیری از مراحل پیشنهادی بارون و کنی (1986)، با نرم افزار SPSS26 و AMOS24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های حاکی از تحلیل مسیر، بیانگر معناداری نقش واسطه ای خودکارآمدی در رابطه ی میان عزت نفس با رضایت از زندگی بود بطوریکه مسیر عزت نفس به خودکارآمدی با ضریب (54/0) و مسیر خودکارآمدی به رضایت از زندگی با ضریب (22/0)، معنادار بدست آمد و مسیر عزت نفس به امید (48/0) و مسیر امید به رضایت از زندگی (47/0) معنادار بدست آمد. بنابراین، نتایج نشانگر آن است که خودکارآمدی و امید نقش میانجی میان عزت نفس و رضایت از زندگی را ایفاء می کند.
پیش بینی استفاده ناسالم از گوشی هوشمند براساس ابعاد سرشت و منش در نوجوانان با میانجی گری حساسیت بین فردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۶۲)
61 - 75
حوزههای تخصصی:
مقدمه: همگام با گسترش اینترنت، برنامه های کاربردی متنوع و بازی های برخط، مشکلات مرتبط با استفاده از گوشی هوشمند نیز افزایش یافته است. استفاده ناسالم از گوشی هوشمند نوعی اعتیاد محسوب می شود و شناسایی عوامل خطر پیش بینی کننده این رفتار اعتیادی باعث تبیین دقیق تر رفتار نوجوانان در کاربرد این ابزار می شود. هدف از پژوهش حاضر پیش بینی استفاده ناسالم از گوشی هوشمند براساس ابعاد سرشت و منش در نوجوانان با میانجی گری حساسیت بین فردی بود. روش: 385 نوجوان (207 دختر و 178 پسر) در شهر تهران با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به فرم کوتاه پرسشنامه سرشت و منش (56-TCI)، پرسشنامه حساسیت بین فردی بویس و پارکر (IPSM) و مقیاس اعتیاد به گوشی هوشمند (SAS) پاسخ دادند. یافته ها: در این پژوهش دو مدل فرضی مورد آزمون قرار گرفت؛ مدل اول که در آن حساسیت بین فردی اثر مؤلفه های سرشت را بر استفاده ناسالم از گوشی هوشمند واسطه گری می کرد و مدل دوم که مبتنی بر مؤلفه های منش بود. ارزیابی مدل های فرضی پژوهش با استفاده از شاخص های برازندگی نشان داد که هر دو مدل با اعمال برخی اصلاحات برازش پیدا کردند. در مدل مربوط به عوامل سرشت، نوجویی و پشتکار اثر مستقیم و آسیب پرهیزی و پاداش وابستگی اثر غیرمستقیم بر استفاده ناسالم از گوشی هوشمند داشتند. در مدل مربوط به منش، همکاری اثر مستقیم و خودراهبری اثر مستقیم و اثر غیرمستقیم بر استفاده ناسالم از گوشی هوشمند داشت. در مجموع نتایج نشان داد که عوامل شخصیتی سرشت و منش با واسطه گری حساسیت بین فردی می توانند استفاده ناسالم از گوشی هوشمند در نوجوانان را پیش بینی کنند. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش در کنار حمایت از مدل های فرضی پژوهش برای استفاده ناسالم از گوشی هوشمند، چهارچوب مناسبی برای سبب شناسی این پدیده رایج در نوجوانان ارائه می دهد. در حوزه پیشگیری و درمان نیز خروجی های مدل به درک علل پدیدآیی و پایداری این پدیده روان شناختی کمک کرده و زمینه طراحی مداخلات پیشگیرانه و تمرکز بر متغیرهای مؤثر بر بهبود تنظیم شناختی، هیجانی و رفتاری نوجوانان را فراهم می سازد.
قانون شکنی خیرخواهانه در سایه سبک رهبری خدمت گزار با نقش واسطه ای اخلاق حرفه ای در کسب و کارهای خرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف:پژوهش حاضر باهدف تبیین قانون شکنی خیرخواهانه در سایه سبک رهبری خدمت گزار با واسطه ای اخلاق حرفه ای در مدیران کسب وکارهای خرد انجام گرفته است. روش:روش تحقیق به لحاظ ماهیت، توصیفی-همبستگی و ازحیث هدف کاربردی بود. جامعه آماری کلیه کارکنان کسب وکارهای خرد در شهر ارومیه به تعداد 14218 نفر بود که از بین آنان براساس جدول مورگان تعداد 375 نفر به شیوه نمونه گیری خوشه ای دومرحله ای به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. در این پژوهش از سه پرسشنامه استاندارد رهبری خدمتگزار، قانون شکنی خیرخواهانه و اخلاق حرفه ای استفاده شد.روایی محتوایی و صوری ابزار با استفاده ازنظر صاحب نظران و روایی سازه با روش تحلیل عاملی تأییدی تأیید شد ونیز پایایی با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی مطلوب ارزیابی شد. تجزیه وتحلیل داده ها در دوسطح آمار توصیفی و آمار استنباطی و با استفاده از نرم افزار آماری smart-pls انجام گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد که مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بوده و حاکی از آن است که رهبری خدمتگزار بر اخلاق حرفه ای تأثیر مثبت و معنی داری دارد(81/0). اثر رهبری خدمتگزار بر قانون شکنی خیرخواهانه مثبت و معنی دار است (24/0). اخلاق حرفه ای بر قانون شکنی خیرخواهانه اثر مثبت و معنی داری دارد (57/0). و در نهایت نقش میانجی قانون شکنی خیرخواهانه در رابطه بین رهبری خدمتگزار و اخلاق حرفه ای تایید شد (46/0-). نتیجه گیری: بنابراین با توجه به نتایج بدست آمده پیشنهاد می گردد ویژگی های رهبری خدمت گزار توسط مدیران کسب و کارهای خرد در شهر ارومیه بکارگرفته شود تا شاهد افزایش اخلاق حرفه ای و تمیز بین قانون شکنی با قانون شکنی خیرخواهانه در این کسب و کارها باشیم.
Predicting Marital Intimacy Based on Infertility Stigma and Coping Strategies in Infertile Women(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: Infertility is not merely a medical condition affecting women but a biopsychosocial health issue that encompasses lower quality of life, psychiatric disorders, and even marital conflicts. The aim of this study was to predict marital intimacy based on infertility stigma and coping strategies in infertile women. Method: This applied research was descriptive-correlational in nature. The population included all infertile women in Tehran in the year 2020. From this group, 250 participants were selected using purposive sampling. The participants were assessed using the Thompson and Walker (1983) Marital Intimacy Scale, Fu’s (2014) Perceived Infertility Stigma Scale, and Folkman and Lazarus’s (1985) Coping Strategies Scale. Data were analyzed using SPSS software, version 23. Findings: Data analysis revealed that infertility stigma and coping strategies significantly predict marital intimacy in infertile women at the 0.01 level (p < .01, F(6, 249) = 45.877). Infertility stigma and coping strategies explained 53.1% of the variance in marital intimacy. The t-tests for significance in regression for self-devaluation (β = -.189, p = .001), social rejection (β = -.143, p = .003), family shame (β = -.279, p = .001), emotion-focused coping style (β = .351, p = .001), and problem-focused coping style (β = .251, p = .001) were significant at the level below .01. Among the sub-scales of infertility stigma, family shame and among the coping strategies, emotion-focused coping style had a more significant unique contribution in predicting marital intimacy. Conclusion: Infertility stigma and coping strategies can be used to predict marital intimacy among infertile women.
Investigation of the Psychometric Properties of the Persian Version of the Relationship Flourishing Scale(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to validate the Persian version of the Relationship Flourishing Scale (RFS) on a sample of married Iranian students. Method: The study was descriptive-correlational and applied in nature. The sample consisted of 352 individuals (89% female), selected through multi-stage cluster sampling. The data collection tools included the Fowers et al.'s Relationship Flourishing Scale (2016), Adams et al.'s Sexual Mindfulness Questionnaire (2015), and the short form of Booth et al.'s Marital Instability Questionnaire (1989). Data analysis was performed using SPSS26 and AMOS24 software, utilizing descriptive statistics and confirmatory factor analysis (Cronbach's Alpha, Pearson correlation, and construct validity and reliability). Findings: The results of the confirmatory factor analysis were satisfactory, confirming the psychometric properties of the Relationship Flourishing Scale. The factor structure of the questionnaire, consisting of four factors (having meaning, shared goals, personal growth, and being in a relationship), was validated. Cronbach's Alpha calculated for the overall questionnaire was 0.83, and for the factors having meaning, shared goals, personal growth, and being in a relationship, it was 0.82, 0.83, 0.89, and 0.80 respectively, confirming the construct reliability. Fit indices (GFI = 0.90, NFI = 0.92, CFI = 0.94, TLI = 0.91, CMIN/df = 4.92) were within acceptable ranges, and construct validity was confirmed. Conclusions: The factor structure of the original English version of the Relationship Flourishing Scale was replicated, and satisfactory internal reliability was found. Consequently, the translated Persian version of the Relationship Flourishing Scale can serve as a valid tool for assessing the quality of marital relationships in research and clinical settings within the Iranian community.
Structural Model Presentation of Quality of Life for the Elderly Based on Self-Care with the Mediating Role of Social Support(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to present a structural model of the quality of life for the elderly based on self-care with the mediating role of social support. Methods: The research employed a correlational design using structural equation modeling. The study population consisted of individuals aged 60 to 75 years living in urban homes in Tehran, with 314 participants selected as the research sample. The data collection tools included the Iranian version of the Phillips Social Support Questionnaire (1986), the World Health Organization's Quality of Life Questionnaire (1989), and the Elderly Self-care Questionnaire by Younesi et al. (2020). The statistical technique used was a full latent variable structural equation model, and the data analysis was performed using SPSS version 26, AMOS version 24, and R software version 4.3.1. Examination of the model fit indices indicated that the model overall is in excellent condition for explaining and fitting the data. Findings: The results showed that both social support and self-care have a significant positive effect on the quality of life variable for the elderly. Moreover, the self-care variable also has a significant positive impact on the social support variable at a 95% confidence level. Additionally, the self-care variable significantly affects the quality of life of the elderly through the mediating variable of social support. Conclusion: According to the findings of this study, the mediating role of social support can play a significant role in examining changes in the quality of life of the elderly. It is recommended that the importance of social support be emphasized and taught in elderly care centers and other counseling and guidance centers.
A Qualitative Study of the Psychological Empowerment of Women with a Healthy Adult Mode(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Applied Family Therapy Journal, Vol. ۵ No. ۴, Serial Number ۲۳ (۲۰۲۴) Special Issue on Women Studies
114-123
حوزههای تخصصی:
Objective: The Healthy Adult mode is one of the primary modes in schema therapy, reflecting maturity, mental health, and good judgment. The present study aimed to qualitatively investigate the psychological empowerment of women with a Healthy Adult mode. Methods: This qualitative study was conducted using a phenomenological approach. Participants included women aged 20-40 from Isfahan Province in 2023, selected through purposive sampling based on inclusion criteria. Data were examined using semi-structured, in-depth interviews. Data saturation was achieved with 20 interviews. Data were analyzed using Colaizzi's seven-step method. Findings: After interviewing women with a Healthy Adult mode and analyzing the data, 80 initial codes, 8 sub-themes, and 2 main themes were extracted. Coping and self-awareness were classified under the main themes, and self-compassion, self-regulation, problem-solving ability, mindfulness, developed social relationships, assertiveness, self-awareness, and the concept of a "good enough" parent were classified under the sub-themes. Conclusion: Based on the findings of this study, it can be concluded that Iranian women with a Healthy Adult mode have developed components of psychological empowerment. Ultimately, it is suggested that counseling centers and organizations use practical services based on the findings of this research to enhance the psychological empowerment and promote the adult state of personality in women.
Effectiveness of Self-Compassion Therapy on Loneliness and Health-Related Quality of Life in Infertile Women(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Applied Family Therapy Journal, Vol. ۵ No. ۴, Serial Number ۲۳ (۲۰۲۴) Special Issue on Women Studies
140-147
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to evaluate the effectiveness of self-compassion training on reducing loneliness and improving health-related quality of life in infertile women. Methods: A randomized controlled trial design was used, involving 30 infertile women recruited from a specialized infertility treatment center. Participants were randomly assigned to an experimental group (n = 15) receiving eight sessions of self-compassion training or a control group (n = 15) with no intervention. Assessments were conducted at baseline, post-intervention, and at a five-month follow-up using the Loneliness Questionnaire and the Health-Related Quality of Life Questionnaire. Data were analyzed using repeated measures ANOVA and Bonferroni post-hoc tests. Findings: The experimental group showed significant reductions in loneliness from pre-test (M = 45.32, SD = 6.45) to post-test (M = 30.21, SD = 5.28) and follow-up (M = 31.12, SD = 5.34), while the control group remained stable. Health-related quality of life significantly improved in the experimental group from pre-test (M = 62.45, SD = 7.34) to post-test (M = 78.53, SD = 6.78) and follow-up (M = 77.95, SD = 6.65), with minimal changes in the control group. ANOVA results indicated significant time and group interactions for both loneliness (F(2, 56) = 67.03, p < .001, η² = .71) and health-related quality of life (F(2, 56) = 113.20, p < .001, η² = .80). Conclusion: Self-compassion training is effective in reducing loneliness and improving health-related quality of life in infertile women. These benefits were sustained at the five-month follow-up, highlighting the long-term potential of self-compassion interventions in supporting the psychological well-being of infertile women.
Predicting Marital Adjustment by Self-Compassion and Marital Self-Regulation(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Applied Family Therapy Journal, Vol. ۵ No. ۴, Serial Number ۲۳ (۲۰۲۴) Special Issue on Women Studies
194-200
حوزههای تخصصی:
Objective: The study aimed to investigate the predictive roles of self-compassion and marital self-regulation on marital adjustment among married women attending counseling centers in Tehran in 2023. It sought to enrich the understanding of how these psychological constructs contribute to marital satisfaction and stability. Methods and Materials: A cross-sectional design was employed with a sample of 350 married women selected through available sampling from various counseling centers in Tehran. Measures included the Dyadic Adjustment Scale (DAS) to assess marital adjustment, the Self-Compassion Scale developed by Neff (2003) for evaluating self-compassion levels, and a 16-item scale by Wilson et al. (2005) for measuring marital self-regulation. Data analysis was conducted using SPSS 27, with linear regression analyses performed to explore the relationships between the constructs. Findings: The findings revealed that both self-compassion and marital self-regulation significantly predicted marital adjustment among the participants. Specifically, higher levels of self-compassion and marital self-regulation were associated with better marital adjustment. The regression model explained 37% of the variance in marital adjustment scores, highlighting the substantial impact of these factors on marital satisfaction. Conclusion: This study underscores the critical importance of self-compassion and marital self-regulation in fostering marital adjustment. The findings suggest that interventions aimed at enhancing these psychological resources could contribute significantly to improving marital satisfaction and relationship stability among couples, particularly those seeking counseling services.
The Effectiveness of Mindfulness-Based Cognitive Therapy on Resilience and Self-Efficacy in Female Heads of Households(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Applied Family Therapy Journal, Vol. ۵ No. ۴, Serial Number ۲۳ (۲۰۲۴) Special Issue on Women Studies
246-251
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to determine the effectiveness of mindfulness-based cognitive therapy (MBCT) on resilience and self-efficacy in female heads of households. Methods: This research employed a quasi-experimental method with a pre-test and post-test control group design. The statistical population included female heads of households who sought counseling services at centers in Tehran in 2023. From this population, 30 individuals were selected using convenience sampling and were randomly assigned to two groups: an experimental group (15 participants) and a control group (15 participants). The instruments used in this study were the Resilience Questionnaire and the Self-Efficacy Questionnaire. The experimental group received eight two-hour sessions of mindfulness-based cognitive therapy, while the control group did not receive any specific intervention. Findings: The findings indicated that the mean scores of resilience and self-efficacy in the post-test were significantly higher than those in the pre-test for the experimental group. Conclusion: Consequently, it can be concluded that mindfulness-based cognitive therapy has an effect on enhancing resilience and self-efficacy in female heads of households.