فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۰۱ تا ۷۲۰ مورد از کل ۲٬۰۶۶ مورد.
منبع:
مدیریت مدرسه دوره هفتم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
394 - 314
حوزههای تخصصی:
روش این پژوهش از نوع آمیخته اکتشافی (کیفی- کمی) بود. جامعه ی پژوهش در بخش کیفی ۲۶ و در بخش کمی ۱۹۰ نفر از مدیران سازمان مدارس و مدیران مدارس کل کشور در سال ۹۷- ۹۶ بودند که در بخش کیفی با روش نمونه گیری هدفمند زنجیره ای و در بخش کمی با روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختار یافته و در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته بود. پایایی پرسشنامه با روش آلفای کرونباخ محاسبه که مقدار آن ٪۸۷ به دست آمد. در ادامه، با استفاده از تکنیک های، مدل سازی معادلات ساختاریافته و تحلیل عاملی تاییدی الگوی طراحی شده، مورد تأیید و اعتبار آن مورد سنجش قرار گرفت. الگوی مدیریت استعداد در قالب ۶ مولفه و ۱۶ متغیر اندازه پذیر ارائه گردید که عبارت از شناسایی پست کلیدی، عوامل شناخت فرد مستعد، عوامل انتخاب فرد مستعد، بکارگماری، توسعه، نگهداشت بودند. نتایج تحلیل عاملی تاییدی نشان دادکه ۶ مولفه شناسایی شده دارای بار عاملی معنی دار و نشان از برارزش مطلوب و مناسب دارند.
نقش جو مدرسه و هوش هیجانی در خودکارآمدی کارآفرینانه دانش آموزان دختر هنرستان های شهر مشهد
منبع:
مدیریت و چشم انداز آموزش دوره اول زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
15 - 36
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش جو مدرسه و هوش هیجانی در خودکارآمدی کارآفرینانه دانش آموزان دختر هنرستان های شهر مشهد انجام شد و از نوع توصیفی – همبستگی بود. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه دانش آموزان دختر هنرستان های شهر مشهد در سال 99-1398 بودند که بر اساس جدول مورگان، 335 دانش آموز بعنوان نمونه به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. جمع آوری داده ها با استفاده از مقیاس جو مدرسه زولیگ و همکاران (2010)، مقیاس هوش هیجانی برادبری - گریوز (2005) و مقیاس خودکارآمدی کارآفرینانه ویلسون و همکاران (2007) انجام شد. فرضیات پژوهش با استفاده از مدلسازی معادلات ساختاری آزمون شدند. یافته های این مطالعه نشان داد خودکارآمدی کارآفرینانه دانش آموزان دختر هنرستان های شهر مشهد را می توان از روی جوّ مدرسه و هوش هیجانی تبیین و پیش بینی کرد (05/0> P). همچنین بین هوش هیجانی و خودکارآمدی کارآفرینانه و بین جو مدرسه و خودکارآمدی کارآفرینانه دانش آموزان دختر هنرستان های شهر مشهد رابطه معنادار وجود داشت (01/0> P). نتایج این مطالعه نشان داد بایستی با اصلاح جو مدرسه و بازنگری در ارزشیابی تحصیلی در جهت پرورش خلاقیت و خودکارآمدی دانش آموزان، ایده های کارافرینی آنان را تقویت و در جهت افرایش خودکارآمدی کارآفرینانه به کار گرفت.
رابطه سواد اطلاعاتی با رشته تحصیلی دانشجویان دانشگاه آزاد واحد مرودشت
منبع:
مدیریت و چشم انداز آموزش دوره اول زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
55 - 69
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه بین سواد اطلاعاتی و رشته تحصیلی انجام شد. روش پژوهش توصیفی همبستگی بود و جامعه آماری این مطالعه شامل دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت در چهار حوزه تحصیلی فنی و مهندسی، مدیریت و حسابداری، روان شناسی و علوم تربیتی و آموزش زبان انگلیسی به حجم 6500 نفر بودند. با استفاده از فرمول کوکران 363 دانشجو با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه سواد اطلاعاتی سیامک و داورپناه (2009) بود. یافته های این مطالعه نشان داد بین گروه روان شناسی و علوم تربیتی و مدیریت و حسابداری اختلاف معنی داری وجود دارد (05/0 > P) و میانگین در گروه روان شناسی و علوم تربیتی بالاتر از مدیریت و حسابداری بود. همچنین بین گروه فنی و مهندسی و مدیریت و حسابداری اختلاف معنی داری مشاهده شد (05/0 > P) و میانگین در گروه فنی و مهندسی بالاتر از مدیریت و حسابداری بود. در مابقی حوزه های تحصیلی تفاوت معنی داری مشاهده نشد. پیشنهاد می شود جهت ارتقای سطح سواد اطلاعاتی دانشجویان اقدام به برگزاری کارگاه هایی با هدف بالا بردن سواد رایانه ای و سواد کتابخانه ای دانشجویان و ترویج فرهنگ پژوهش محوری گردد.
طراحی و اعتباریابی الگوی تفکر انتقادی و اثربخشی آن بر یادگیری مشارکتی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف طراحی و اعتباریابی الگوی تفکر انتقادی و اثربخشی آن بر یادگیری مشارکتی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال در سال 1396 انجام شد. روش پژوهش بر حسب هدف کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل و پیگیری، همین طور از نظر نوع داده آمیخته اکتشافی بود. جامعه آماری در بخش کیفی شامل 12 نفر از صاحب نظران و خبرگان دانشگاهی (متخصصان علوم تربیتی و فلسفه) بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. هم چنین جامعه آماری در بخش کمّی شامل 60 نفر از دانشجویان دختر و پسر دوره کارشناسی حسابداری بودند که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، در دو گروه 30 نفر آزمایش و کنترل همتاسازی شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش تفکر انتقادی قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی مصاحبه های نیمه ساختاریافته انفرادی اکتشافی بود که برای حصول اطمینان از روایی بخش کیفی و به منظور اطمینان خاطر از دقیق بودن یافته ها از دیدگاه پژوهشگر، از نظرات اساتید و خبرگان این حوزه و متخصصان علوم تربیتی و فلسفه استفاده شد. در بخش کمّی نیز به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه یادگیری مشارکتی چو و باولی (1999) استفاده شد 4 . داده های گردآوری شده حاصل از بخش کمّی از طریق آمار توصیفی و استنباطی (تحلیل عاملی اکتشافی، آزمون تحلیل کوواریانس و t وابسته) و با استفاده از نرم افزار SPSS-V22 و Lisrel-V8.8 تحلیل شد. یافته ها نشان داد: از جمله مؤلفه های تفکر انتقادی شامل مهارت تحلیل، مهارت خودگردانی، مهارت ارزشیابی، مهارت استنباط و درک، مهارت توضیح و مهارت تفسیر بود. بر اساس ابعاد و مؤلفه های شناسایی شده، مدل پژوهش از برازش مناسبی برخوردار بود. نتایج پژوهش نشان داد که اثربخشی الگوی تفکر انتقادی طراحی شده بر یادگیری مشارکتی در بین دانشجویان مؤثر بوده و پایداری آن در طول زمان نیز ماندگار بوده است.
طراحی یک مدل مفهومی مبتنی بر فعالیت های اقتصادی برای بهبود نظام آموزش مدیریت تخصصی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این موضوع که مدیران بنگاه های کشور، دانش و مهارت های اکتسابی مدیریت را باید از کدام منبع فرا بگیرند، پرسشی جدی است. هدف از این مقاله طراحی مدل مفهومی مبتنی بر فعالیت های اقتصادی برای بهبود نظام آموزش مدیریت تخصصی می باشد.. این تحقیق توصیفی و از نوع اکتشافی و ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی دﺳﺘﺎورد ﺗﺤﻘیﻖ، کﺎرﺑﺮدی اﺳﺖ. ﺟﺎﻣﻌه آﻣﺎری ﺗﺤﻘیﻖ، شامل مدیران بنگاه های اقتصادی بخش های مختلف استان کرمانشاه که تعداد آن ها 189 نفر و حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 80 نفر محاسبه و از روش نمونه گیری خوشه ای دو مرحله ای استفاده گردید. اﺑﺰار گردآوری اطلاعات در این تحقیق ﭘﺮﺳﺶ ﻧﺎﻣﻪ محقق ساخته با طیف لیکرت می باشد. ضمنا با بررسی متون تخصصی از روش تحلیل محتوی مدل مفهومی استخراج گردید. نتایج نشان می دهد که امروزه بنگاه های اقتصادی کشور فاقد مدیریتی متخصص می باشند و با وجود رویکردهای فعلی نظام آموزش در تربیت مدیران، کسب تجربه راه شناخته شده ای است که اکثر مدیران از این طریق مهارت ها، تکنیک ها و روش های تخصصی مدیریتی را فرا می گیرند. در این تحقیق با هدف بهبود نظام آموزش مدیریت تخصصی، به منظور تربیت مدیران کارآمد برای راه اندازی و اداره فعالیت های اقتصادی، یک مدل مفهومی پیشنهاد شد. ساختار این مدل مفهومی شامل دو بخش اصلی است. بخش اول مجموعه اقدامات پیش نیازی است که باید قبل از طراحی دوره ها، مدیران بنگاه های اقتصادی بخش های مختلف آن را طی نمایند و بخش دوم مجموعه اقدامات مشترکی است که در طراحی هر دوره می بایستی انجام پذیرد. این مدل با مطالعه متون تخصصی در رابطه با فعالیت های اقتصادی و با بهره گیری از نظر متخصصین، تدوین گردیده تا چارچوبی برای طراحی دوره های مدیریت تخصصی حاصل گردد.
بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و کارآفرینی سازمانی با نقش میانجی عوامل فردی و شغلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و کارآفرینی سازمانی با نقش میانجی عوامل فردی و شغلی بود. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و به لحاظ شیوه گردآوری داده ها، از نوع توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه کارکنان مرد و زن ناحیه 1 و 2 آموزش و پرورش شهر ارومیه به تعداد 210 نفر بوده که که از بین آن ها، 142 نفر با استفاده از جدول مورگان و به شیوه تصادفی طبقه ای متناسب با حجم به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده های لازم با استفاده از سه پرسشنامه استاندارد فرهنگ سازمانی برپایه مدل(Cameron & Quinn, 1999)؛ کارآفرینی سازمانی برپایه مدل (,1999 Barringer & Bluedorn) و عوامل فردی و شغلی برپایه مدل عملکرد(Mitchel, 1997) با روایی تأیید شده و پایایی به ترتیب: 93/0 ، 96/0 و 93/0 جمع آوری و با تحلیل مسیر و رگرسیون چندگانه توسط نرم افزارهای آماریSPSS18 و PLSتحلیل شدند. بر اساس نتایج تحلیل مسیر بین فرهنگ سازمانی و کارآفرینی سازمانی با نقش میانجی عوامل فردی و شغلی در سطح خطای 5 درصد رابطه معنی دار وجود دارد ( 05/0 > P ) و مدل از برازش خوبی برخوردار است. از طرفی، فرهنگ سازمانی، یعنی مولفه های فرهنگ توافقی و ایدئولوژیک و همچنین عوامل فردی و شغلی، از قابلیت پیش بینی تغییرات متغیر کارآفرینی سازمانی برخوردار هستند.
بررسی رابطه یادگیری مادام العمر با اثربخشی مدرسه در معلمان مدارس هوشمند منطقه 5 شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
23 - 39
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی وضعیت و رابطه یادگیری مادام العمر با اثربخشی مدرسه است. جامعه پژوهش کلیه معلمان مدارس هوشمند منطقه 5 شهر تهران که شامل1109 نفر هستند، از این جامعه با روش نمونه گیری تصادفی ساده، نمونه ای به حجم 240 نفر انتخاب گردید. روش پژوهش کمی، توصیفی و از نوع مطالعات پیمایشی- همبستگی است. ابزار پژوهش پرسشنامه است . جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته 21 سوالی یادگیری مادام العمر بر مبنای مدل گای و همکارانش (2014) و از پرسشنامه محقق ساخته 18 سوالی اثربخشی مدرسه بر مبنای مدل چن و لین (2011) استفاده شد. جهت تعیین پایایی و روایی ابزار از تکنیک های آلفای کرانباخ و تحلیل عاملی تائیدی استفاده شد، نتایج بیانگر پایایی و روایی مطلوب ابزاربود. جهت تحلیل داده ها از تکنیک های توصیفی( شاخص های مرکز و پراکندگی) و استنباطی( آزمون های تی تک نمونه ای، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره خطی) با استفاده از نرم افزار SPSS استفاده شد. نتایج بیانگر آن است که : وضعیت یادگیری مادام العمر و اثربخشی مدرسه در معلمان مدارس هوشمند منطقه 5شهر تهران دارای تفاوت معنادار با وضعیت مطلوب در سطح آلفای 05/0 و بیانگر وضعیت نامطلوب است ؛ همچنین یادگیری مادام العمر و ابعاد آن دارای رابطه و اثر مثبت، مستقیم و معنادار با / بر اثربخشی مدرسه در معلمان مدارس هوشمند منطقه 5 شهر تهران در سطح آلفای 05/0 هستند .
طراحی مدل ساختاری- تفسیری (ISM) مؤلفه های مدارس اثربخش در دوره اول متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
126 - 146
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر طراحی مدل ساختاری- تفسیری مولفه های مدارس اثربخش در دوره اول متوسطه بود. روش تحقیق توصیفی-پیمایشی می باشد. جامعه آماری این تحقیق شامل اساتید گروه علوم تربیتی، روسا و معاونین آموزش و پرورش، مدیران و معاونان آموزشی مدارس، دبیران و اولیاء دانش آموزان دوره اول متوسطه با مدرک علوم تربیتی در شمالغرب کشور می باشند، که نمونه ای به حجم 217 نفر به صورت هدفمند انتخاب شدند. برای گرد آوری داده های تحقیق ابتدا با استفاده از مبانی نظری و تحقیقات انجام شده در داخل و خارج کشور در زمینه مدارس اثربخش، پرسشنامه محقق ساخته ای تهیه گردید، که بعد از تایید روایی صوری و محتوایی آن به روش های کمی و کیفی، پایایی پرسشنامه(970/0=α) بدست آمد. داده های جمع آوری شده از طریق نرم افزارهای SPSS و AMOS تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که الگوی تحلیل عاملی 16 مولفه ای مدارس اثربخش بر اساس مولفه ها(فرهنگ، جو مدرسه، انتظارات سطح بالا از دانش آموزان، رهبری اثربخش، معلم اثربخش، انسجام، نهفتگی، تامین منابع، دستیابی به اهداف، فناوری اطلاعات و ارتباطات، راهبردهای یادگیری، عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی، مشارکت والدین، سازگاری یا قابلیت انطباق با محیط، نظارت و ارزیابی و ارائه بازخورد، تصمیم گیری) و زیر مولفه ها با تحلیل عاملی مرتبه اول و دوم دارای برازندگی مناسب بوده، و مدل ساختاری-تفسیری مولفه های مدارس اثربخش با استفاده از رویکرد ISM در نُه سطح طراحی گردیدکه اولین سطح آن به عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی و آخرین سطح به تامین منابع اختصاص دارد.
بررسی عوامل مؤثر بر میزان بکارگیری مدیران مدارس از مدیریت دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
195 - 211
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به روش پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش را کلیه مدیران مدارس متوسطه(اول و دوم) شهرستان مریوان در سال تحصیلی 96- 95 تشکیل می دهد که تعداد آنها برابر با 82 نفر(66 نفر مرد،16 نفر زن) می باشد و بر اساس جدول نمونه گیری مورگان و به روش نمونه گیری تصادفی، 66 نفر به عنوان نمونه پژوه ش انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل یک نمونه پرسشنامه محقق ساخته مدیریت دانش است که روایی آن توسط جمعی از متخصصان مورد تأیید قرار گرفت و پایایی آن نیز از طریق فرمول آلفای کرانباخ برابر با 83/0بود. تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده با استفاده از شاخص های آمار توصیفی شامل میانگین و انحراف استاندارد و نیز آزمون های آماری کولموگروف- اسمیرنوف، آزمون t تک گروهی، آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون t مستقل و با به کارگیری نرم افزار آماری 19 SPSS انجام شده است. به طور کلی یافته ها نشان داد که توجه به مدیریت دانش در بین مدیران مدارس بالاتر از حد متوسط بوده است و در حد نسبتاً خوبی قرار دارد. همچنین نتایج بیانگر آن بود که بین دیدگاه مدیران از لحاظ میزان توجه به مدیریت دانش بر اساس جنسیت، سابقه خدمت و نیز میزان تحصیلات تفاوت وجود ندارد. در نهایت بر اساس یافته ها، چهار عامل کلی شامل: عوامل شخصی و فردی، عوامل سازمانی، فناوری اطلاعات و ارتباطات و عوامل مربوط به نظام آموزشی در به کارگیری موثر مدیریت دانش در مدرسه نقش دارد.
مدل بالندگی اعضای هیات علمی دانشگاه پیام نور مبتنی بر یادگیری غیررسمی با استفاده از نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بالندگی اعضای هیات علمی در طی فرآیند یادگیری رخ می دهد، یادگیری حاصل دانش آشکار و ضمنی است که از طریق آموزش، پژوهش، تعامل و تجربه به دست می آید. این پژوهش به صورت کیفی با هدف مدل بالندگی اعضای هیات علمی دانشگاه پیام نور مبتنی بر یادگیری غیررسمی با استفاده از نظریه داده بنیاد در چارچوب گراندد تئوری طراحی گردیده است. ابتدا عوامل اولیه با مرور پیشینه پژوهش استخراج گردیده، درادامه با انجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته با 30 نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه پیام نور هرمزگان داده ها گردآوری شده اند. با نظم دادن مفهومی داده ها؛ معانی و ویژگی های بالندگی اعضای هیات علمی از طریق یادگیری غیررسمی در سه مرحله کدگذاری شناسایی، استخراج و در نهایت مدل تحقیق ارائه گردیده است. پایایی و قابلیت اعتماد مصاحبه ها از روش های پایایی بازآزمایی و توافق درون موضوعی تایید شده است. نتایج تحلیل داده ها حاکی است که پدیده بالندگی از طریق یادگیری غیررسمی شامل دو مقوله 1- حوزه های یادگیری ضمنی شامل: مقوله های آموزشی، اخلاقی، سازمانی و 2- مقوله قلمرو یادگیری شامل: مقوله های فردی، دانشگاهی و فرادانشگاهی است. علاقه و روحیه، چالشگری و توان برقراری ارتباط، شرایط علّی خرد و سیاست های ارتقا و ترفیع، شرایط کلان را تشکیل می دهند. شرایط مداخله گر به سطح علمی دانشجویان، سیاست ها و قوانین دانشگاه، زیرساخت فناوری و وضعیت معیشت اشاره دارند. سرمایه اجتماعی، ارتباطات سازمانی، حجم کاری و ... شرایط زمینه ای را به وجود آورده اند. راهبردها روش های مبتنی بر تعاملی و جمعی، تاملی و مستقل، مبتنی بر فناوری و روش های تعاونی و کمک رسانی را شامل می شوند. پیامدهای تقویت یادگیری مادام العمر، خودکارآمدی بالاتر و ارتقای شایستگی های فردی دارای دامنه اثرگذاری محتمل محدود و ایجاد اجتماعات یادگیری، افزایش اعتماد اجتماعی پیامدهایی با دامنه اثرگذاری محتمل وسیع هستند.
تبیین معیارهای روان شناختی شایستگی مدیر مدرسه و تعیین روابط علّی، میان آنها مبتنی بر روش فازی در آموزش و پرورش استان اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
21 - 40
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تبیین شایستگی های روان شناختی مدیریتی برای مدیر مدرسه و تعیین روابط علّی بین آنها با ترکیب روش دلفی و دیمتل فازی می باشد. این پژوهش از نوع پژوهشهای آمیخته و طرح پژوهش از نوع اکتشافی است. ابتدا با مطالعه عمیق ادبیات موضوع، معیار های اولیه شایستگی روان شناختی استخراج و پیش مدل تدوین گردید. 25 نفر از اساتید و خبرگان در دانشگاههای سراسر کشور با روش نمونه گیری شبکه متخصصان انتخاب و با آنها مصاحبه نیمه ساختار یافته انجام گرفت و بر اساس نتایج تحلیل مصاحبه پیش مدل اصلاح شده شامل معیار های فرعی نگرش، شخصیت و ادراک به همراه 26 زیر معیار تدوین شد. بر پایه پیش مدل اصلاح شده و با هدف غربالگری ثانویه، پرسشنامه ای با طیف لیکرت تهیه و پایائی پرسشنامه با استفاده از آلفای کرونباخ(96/0) تایید گردید. نمونه ای با حجم 150 نفر از بین مدیران مدارس در آموزش وپرورش استان اصفهان بر اساس روش هدفمند انتخاب شده و پرسشنامه در اختیار آنها قرار گرفت. نتایج پرسشنامه با تکنیک دلفی و رویکرد فازی تحلیل و مدل نهائی شامل 10 زیر معیار تدوین گردید. در پایان با نظرخواهی از 8 نفر از خبرگان دانشگاه از طریق پرسشنامه دیمتل فازی روابط علّی بین زیر معیار های شایستگی روان شناختی تعیین گردید. نتایج نشان داد متغیر های مسئولیت پذیری، انتقاد پذیری، خودکنترلی، مهارت تصمیم گیری، اعتماد به نفس و انعطاف پذیری، علّی و زیر معیار های، رضایت شغلی، تفکر خلاق، مثبت اندیشی و تفکر سیستمی متغیر معلول محسوب می گردند.
نقش تعدیل کنندگی جو یادگیری در تأثیر کیفیت زندگی در مدرسه بر خودکارآمدی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره هفتم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
120 - 100
حوزههای تخصصی:
روش پژوهش برحسب هدف از نوع کاربردی و براساس شیوه اجرا، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل 22025 دانش آموز دوره ابتدایی دوم نواحی یک و دو آموزش و پرورش همدان در سالتحصیلی96-95 بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبی، نمونه ای به حجم 384 نفر(188 دختر و 196 پسر) با استفاده از جدول کرجسی و مورگان انتخاب شد. ابزار های گردآوری اطلاعات شامل سه پرسشنامه ی کیفیت زندگی درمدرسه، جو یادگیری و خودکارآمدی تحصیلی بود. داده های جمع آوری شده بر اساس شاخص های آمار توصیفی وآزمون های استنباطی کولموگروف_اسمیرنوف، همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. یافته های پژوهش نشان داد بین متغیرهای کیفیت زندگی در مدرسه با خودکارآمدی، کیفیت زندگی در مدرسه با جویادگیری و خودکارآمدی با جو یادگیری همبستگی مثبت و معنادار در سطح (01/0≤ p) وجود دارد. همچنین یافته های حاصل از ضرایب تحلیل مسیر حاکی از آن است تاثیرکیفیت زندگی بر خودکارآمدی، جویادگیری بر خودکارآمدی و کیفیت زندگی برجویادگیری مثبت و مستقیم است. بعلاوه، کیفیت زندگی در مدرسه بر خودکارآمدی تاثیر غیر مستقیم نیزدارد و جو یادگیری در رابطه بین کیفیت زندگی و خودکارآمدی، نقش تعدیل کنندگی دارد. پیشنهاد شد، مدارس از طریق طراحی تجربیات آموزشی لذت بخش، بازخورد مناسب و حمایت گرانه، علاوه بر تأمین کیفیت زندگی در مدرسه، به تقویت باورهای دانش آموزان از توانایی خود و ایجاد جو یادگیری اثربخش به عنوان مهم ترین شاخص های اثربخشی مدارس بپردازند.
رابطه عدالت سازمانی و تعهد سازمانی با پاسخ گوئی مدیران در دانشگاه آزاد اسلامی (مطالعه موردی: واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی غرب استان مازندران)
منبع:
مدیریت و چشم انداز آموزش دوره اول پاییز ۱۳۹۸ شماره ۱
85 - 101
حوزههای تخصصی:
رسالت اصلی هر سازمان دستیابی به اهداف تعیین شده در چارچوب راهبرد سازمان است، ازاین رو پاسخ گوئی در حال گذر از شکل های قدیمی مسؤلیت به طرف سایر شکل ها، به ویژه نظام های مدیریت کارآمدتر و پاسخ گوتر است. مطالعه حاضر با هدف شناخت میزان رابطه عدالت سازمانی و تعهد سازمانی با پاسخ گوئی مدیران و کارکنان دانشگاه های آزاد اسلامی غرب استان مازندران انجام شد. روش مطالعه حاضر توصیفی – همبستگی بود. جامعه آماری شامل 625 نفر از کلیه کارکنان دانشگاه های آزاد اسلامی غرب استان مازندران بود. نمونه مورد مطالعه 209 نفر بر اساس نمونه گیری احتمالی و به صورت تصادفی هستند که در مطالعه شرکت کردند. ابزارهای اندازه گیری پرسشنامه تعهد سازمانی آلن و می یر (1990)، پرسشنامه عدالت سازمانی نیهوف و مورمن (1993) و پرسشنامه پاسخ گوئی عمومی جنسن (2000) بودند. یافته های این مطالعه نشان داد بین عدالت سازمانی و تعهد سازمانی و پاسخ گوئی مدیران و کارکنان دانشگاه های آزاد اسلامی غرب استان مازندران رابطه وجود دارد. جهت افزایش پاسخ گوئی سازمانی بهتر است دوره های آموزشی مناسب به منظور آشنایی مدیران با اصول و مبانی عدالت برگزار شود و همچنین تشویق شوند تا عملاً از عدالت سازمانی در سازمان استفاده کنند.
نقش میانجی گری تعادل کار- زندگی در روابط علّی بین فضیلت سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی معلمان
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی گری تعادل کار- زندگی در روابط علّی بین فضیلت سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی معلمان و پیشنهاد الگویی علی در ارتباط با آن صورت گرفت. جامعه مورد مطالعه شامل کلیه معلمان مدارس منطقه ی کلیبر بودند که با روش نمونه گیری خوشه ای و با فرمول کوکران، تعداد 200 نفر انتخاب شدند. پژوهش حاضر از حیث هدف کاربردی و از حیث روش، توصیفی از نوع همبستگی است. برای گردآوری داده ها، از پرسشنامه های استاندارد استفاده شد که همه آنها از روایی و پایایی مناسبی برخوردار بودند. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS و Lisrel در قالب آزمون های t و مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. نتایج نشان می دهد که فضیلت سازمانی مدارس به طور مستقیم اثر معنی داری بر رفتار شهروندی سازمانی معلمان دارد؛ همچنین آزمون الگوی مفروض نشان می دهد فضیلت سازمانی با میانجی گری تعادل کار-زندگی می تواند بر رفتار شهروندی سازمانی معلمان اثرگذار باشد. یافته های پژوهش بر اهمیت فضیلت سازمانی مدارس و رفتار شهروندی سازمانی و همچنین بر تعادل کار-زندگی معلمان تاکید دارد.
صلاحیت های معلمی متناسب با ویژگی های جهانی و اعتبارسنجی آن از دیدگاه مدیران و معلمان نمونه مدارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
84 - 104
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش طراحی الگوی صلاحیت های معلمی متناسب با ویژگی های جهانی و اعتبار سنجی آن از نظر متخصصان علوم تربیتی و معلمان نمونه است. روش انجام پژوهش آمیخته اکتشافی(کمی-کیفی) و جامعه آماری آن 167نفر از متخصصان علوم تربیتی و معلمان نمونه شهرتهران در سال تحصیلی 96-1395 و نمونه آماری 114 نفراست که 80 نفر آن معلمان نمونه و 34 نفر متخصصان علوم تربیتی میباشند که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. در این تحقیق ابتدا به صورت کیفی به تدوین ابزار ( پرسشنامه محقق ساخته ) و تحلیل محتوا اقدام و روایی صوری و محتوایی پرسشنامه توسط صاحب نظران تایید و پایایی آن پس از اجرای مقدماتی از طریق محاسبه ضریب آلفای کرانباخ 98/0 محاسبه گردید و در مرحله دوم ( کمی) ابزار طراحی شده اجرا گردید. یافته های پژوهش نشان می دهد که صلاحیت های حرفه ای در پنج بعد شامل دانش حرفه ای ( دانش پداگوژی،برقراری ارتباط، تخصصی/ سازمانی و خودشناسی)، مهارت های حرفه ای(مهارت تدریس ، برقراری ارتباط موثر، کار تیمی ، فناورانه و ارزشیابی)، توانایی های حرفه ای (تفکر خلاق تفکر انتقادی،حل مسئله، توانایی ذهنی / تحلیلی، رهبری)، نگرش های حرفه ای ( یادگیری مادام العمر، نگرش معلمی،خود/دگرباوری مثبت، نگرش پیش کنشی،نگاه دمکراسی، دیدگاه دانش آموز محوری) و ویژگی های حرفه ای (اخلاقی، رفتاری، عاطفی، و ارتباطی) می باشد. بررسی آزمون خی دو نشان داد در تمامی این مؤلفه ها، مقادیر مشاهده شده و مورد انتظار با یکدیگر تفاوت معناداری دارد. نهایتاً، دانش برقراری ارتباط، دانش تخصصی و دانش خودشناسی بیشترین اهمیت را از نظر متخصصان علوم تربیتی و معلمان نمونه دارد.
بررسی وضعیت رفتارهای خودرهبری معلمان مدارس منطقه پنج تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
275 - 297
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی وضعیت خودرهبری معلمان مدارس منطقه پنج تهران است. خودرهبری در پژوهش حاضر شامل نه مؤلفه است که عبارتند از: تجسم عملکرد موفق، هدف گذاری شخصی، صحبت کردن با خود، پاداش دادن به خود، ارزیابی باورها و مفروضات، تنبیه خود، مشاهده شخصی، تمرکز بر پاداش های طبیعی و راهنمایی خود. پژوهشگر در این پژوهش به دنبال بررسی وضعیت هر یک از مؤلفه ها در میان جامعه موردپژوهش بود..در این پژوهش از روش توصیفی- پیمایشی استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی معلمان مدارس دوره اول و دوم منطقه پنج تهران(تعداد۱۷۰۹) در سال تحصیلی ۹۶-۹۵ است. از طریق جدول نمونه گیری کرجسی و مورگان حجم نمونه ۳۴۰ نفر به روش تصادفی انتخاب شدند و پرسش نامه بین آن ها توزیع شد. ابزار این پژوهش پرسش نامه تجدیدنظر شده نک و هوتن(۲۰۰۲) بود. برای محاسبه روایی سازه ای پرسش نامه از روایی همگرایی و واگرایی استفاده شده است. برای تجزیه وتحلیل داده ها و بررسی فرضیه ها از روش مدل سازی معادلات ساختاری به روش حداقل مربعات جزئی استفاده شد که به این منظور نرم افزار آماری SPSS23 و Smart PLS.2 به کار گرفته شد. درنهایت، نتایج نشان داد که کلیه مؤلفه های نه گانه خودرهبری در جامعه مورد پژوهش مورد تائید قرار گرفت. به عبارت دیگر کلیه افراد جامعه مورد پژوهش در ارتباط با مولفه های خودرهبری از وضعیت مناسبی برخوردارند.
تحلیل استنادی مآخذ تولیدات علمی منتشرشده اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تنکابن در پایگاه های آی اس آی،آی اس سی،و اسکاپوس
منبع:
مدیریت و چشم انداز آموزش دوره اول پاییز ۱۳۹۸ شماره ۱
63 - 84
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش به بررسی مقالات منتشرشده اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تنکابن در منابع معتبر علمی در پایگاه های آی اس آی، آی اس سی و اسکاپوس پرداخته شده است. نوع این پژوهش کاربردی است و به روش کتاب سنجی و با استفاده از فن تحلیل استنادی انجام شده است. یافته های این پژوهش نشان داد در مجموع 7166 استناد توسط این گروه در سه پایگاه، که از این تعداد 3917 مورد (55 درصد) به حوزه علوم پایه، فنی و مهندسی 860 مورد (12 درصد) به حوزه علوم انسانی و اجتماعی 2333 (33 درصد) و حوزه پزشکی با 57 مورد و (8/0 درصد) اختصاص داشت. بیشترین میزان استناد (۸7/ 88 درصد) به صورت مقالات بوده است. فرضیه پژوهش که اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد تنکابن در نگارش مقالات علمی بیشتر به مقالات نشریات استناد می کنند را اثبات می کند بیشترین میزان درصد استناد در بین گرایش های اعضای هیئت علمی به پژوهشگران گرایش علوم پایه با 55% و کمترین میزان درصد استناد به گرایش پزشکی اختصاص دارد و گرایش های علوم انسانی و فنی مهندسی با میزان درصد استناد 33% و 12% است. ازلحاظ زبان، منابع انگلیسی بیش از منابع سایر زبان ها مورد استناد قرار گرفته بود. میزان استناد به منابع چاپی /الکترونیکی در مقالات اعضای هیئت علمی کلیه دانشکده ها بسیار بالا بود. فرضیه پژوهش که اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد تنکابن در نگارش مقالات علمی بیشتر به منابع چاپی استناد می کنند تا منابع غیر چاپی را رد می کند و آن را اثبات نمی کند. میزان کم درصد استنادها به پایان نامه ها فرضیه پایان نامه ها سهم اندکی در پدید آمدن مقالات پژوهشگران دانشگاه مورد تحقیق را دارد تأیید می کند.
تبیین رابطه بین خلاقیت و توانمند سازی نیروی انسانی در آموزش و پرورش شهر کاشان
منبع:
مدیریت و چشم انداز آموزش دوره اول زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
71 - 86
حوزههای تخصصی:
اعتماد در سازمان ها در سایه خلاقیت ایجاد می شود و شرایط کاری و رقابت سازمان ها بیش از هر چیز دیگری مدیران را وادار به توانمندسازی کارکنان می کند. مطالعه حاضر با هدف تعیین رابطه بین خلاقیت و توانمندسازی نیروی انسانی در آموزش وپرورش شهر کاشان انجام شد. این مطالعه از نوع توصیفی- همبستگی بود و جامعه آماری آن شامل معلمان و مدیران مدارس دولتی شهر کاشان در سال تحصیلی 99-1398 بودند. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای 205 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. حجم نمونه بر اساس جدول کرجسی و مورگان (1970) تعیین شد. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه خلاقیت سازمانی تورنس (1966) و پرسشنامه توانمندسازی روان شناختی اسپریتزر (1995) بود. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون نشان داد ضریب همبستگی بین متغیرهای سیالی ذهن، انعطاف، ابتکار و بسط با توانمندسازی در سطح 05/0 معنادار و مثبت بود و می توان نتیجه گرفت بین خلاقیت و توانمندسازی نیروی انسانی در آموزش وپرورش شهر کاشان رابطه وجود دارد.
کاوشی در عوامل مؤثر بر شکل گیری نقشه مفهومی توسعه دانشگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقشه مفهومی، در دانشگاه ها، انعکاس روشنی از اهداف، مأموریت و چشم انداز است که باعث می شود اجزاء آن ها مانند دانشکده ها هم مأموریت خود را متناسب با مأموریت دانشگاه تقویت کنند و توسعه دهند. این پژوهش آمیخته با هدف بررسی نگرش اعضای هیأت علمی نسبت به برخی عوامل مؤثر بر شکل گیری نقشه مفهومی توسعه دانشگاه (مشروعیت دانشگاه، کارکردها و توسعه رشته ها) انجام شده است. پژوهش از نوع تأییدی بوده که در بخش کمی به روش توصیفی - پیمایشی، از پرسشنامه محقق ساخته و آماره های (میانگین، فراوانی و درصد) و در بخش کیفی از روش مصاحبه گروه کانونی و کدگذاری و تحلیل محتوا برای گردآوری و تحلیل اطلاعات استفاده شده است. در بخش کمی، از میان اعضای هیأت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده، 234 نفر انتخاب شدند و در بخش کیفی، مصاحبه گروه کانونی با مشارکت 8 نفر از افراد صاحب نظر و با تجربه دانشگاه برگزار شده است. علاوه بر اعتبار صوری و محتوایی، پایایی پرسشنامه نیز در بخش کمی از طریق ضریب آلفا کرونباخ محاسبه و گزارش شده است. بر اساس نتایج بخش کمی، نخبگان علمی متقاضی مهاجرت به شهرها و کشورهای دیگر هستند. کارکرد آموزشی در اولویت دانشگاه است، و توجه به رشته های کاربردی متناسب با پتانسیل استان خوزستان دارای بیشترین اهمیت بوده است. همچنین نتایج نشان داد اعضای بخش گروه کانونی با چند مورد از نتایج ب دست آمده در بخش کمی موافق نبوده اند که مهم-ترین این موارد شامل تصور مثبت دانش آموختگان از محل تحصیل خود و اولویت داشتن توسعه رشته های مهندسی و علوم پایه و همچنین سطح نازل مهاجرت نخبگان علمی دانشگاه از استان، می شود.
طراحی مدلی مفهومی برای ارتقا نقش مدرسه در ایجاد سرمایه ی اجتماعی دانش آموزان مقطع ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش ارائه ی مدلی برای ارتقای نقش مدرسه درایجادسرمایه اجتماعی دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر تهران- منطقه یک است. روش پژوهش ازنظرهدف کاربردی وازنظرنوع داده آمیخته بود. جامعه آماری بخش کیفی پژوهش شامل صاحب نظران آموزش وپرورش وافرادذی صلاح دارای پست های اجرایی درزمینه مدیریت منابع انسانی بودندکه بااستفاده ازروش نمونه گیری هدفمندواصل اشباع ده نفربه عنوان حجم نمونه انتخاب شد. گروه دوم ازجامعهآماری این پژوهش، شامل معلمان مدارس غیرانتفاعی ودولتی درمقطع ابتدایی منطقه یک شهر تهران درسال تحصیلی 96-97 به تعداد 2695 نفربود. ازاین تعدادبااستفاده ازجدول مورگان وبه روش نمونه گیری طبقه ای نسبی،تعداد 400 نفربه عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. دراین پژوهش به منظورگردآوری داده هاازروش کتابخانه ای،مصاحبه نیمه ساختاریافته (بخش کیفی) وپرسشنامه محقق ساخته (بخش کمی) استفاده شد. مصاحبه باخبرگان بیانگرروابودن مصاحبه بودوبه منظورمحاسبه پایایی از روش پایایی بین دو کدگذاراستفاده شدکه نتایج بیانگر پایاور وابودن مصاحبه بود. به منظوربررسی روایی پرسشنامه نیزاز روایی صوری، محتواوسازه استفاده شدو به منظور محاسبه پایایی آن نیزاز ضریب آلفای کرونباخ وپایایی ترکیبی استفاده شدکه نتایج بیانگررواوپایابودن پرسشنامه محقق ساخته بود. برای تحلیل داده های کیفی پژوهش ازطریق تحلیل محتوااستفاده شد. دربخش کمّی نیزباتوجه به سؤال های پژوهش ازروش های آمارتوصیفی (میانگین،انحراف معیار،جداول توزیع فراوانی و نمودار) واستنباطی (مدل سازی معادلات ساختاری،تحلیل عاملی اکتشافی وآزمون تک نمونه ای) استفاده شد. نتایج نشان دادکه ارکان مدرسه درایجادسرمایه اجتماعی دانش آموزان شامل،معلم(0.51)،آموزش(0.53)،برنامه درسی(0.58)،مدیرمدرسه وکارکنان آموزشی(0.40) ومحیط مدرسه(0.51) بودند.