فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۰۱ تا ۵۲۰ مورد از کل ۱٬۱۰۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی رابطة باورهای معرفت شناختی و گرایش به تفکر انتقادی در دانش آموزان دورة متوسطة شهر ماکو انجام گرفت. جامعة آماری شامل کل دانش آموزان متوسطة شهر ماکو است که با استفاده از روش تصادفی خوشه ای تعداد سیصدوچهل وشش نفر به عنوان نمونة آماری انتخاب شدند. روش تحقیق روش همبستگی بود. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسش نامة باورهای معرفت شناختی «شومر» و پرسش نامة تفکر انتقادی «کالیفرنیا» بودند. برای تحلیل اطلاعات از آزمون t گروه های مستقل و روش تحلیل واریانس و تحلیل رگرسیون به روش گام به گام استفاده شده است. نتایج حاکی از آن است که بین باورهای معرفت شناختی و گرایش به تفکر انتقادی رابطة معناداری وجود دارد و باورهای معرفت شناختی، پیش بینی کنندة یکی از مؤلفه های تفکر انتقادی (استدلال استقرایی) است. همچنین بین باورهای معرفت شناختی دانش آموزان دختر و پسر تفاوت معناداری نیست. در گرایش به تفکر انتقادی، در استدلال استقرایی دختران بالاتر از پسران بودند؛ در سایر مؤلفه ها هیچ گونه تفاوتی دیده نشد و باورهای معرفت شناختی می تواند گرایش به تفکر انتقادی را در دختران و پسران پیش بینی کند. همچنین نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که باورهای معرفت شناختی می توانند پیش بینی کنندة مؤلفه های گرایش به تفکر انتقادی باشند و نیز، مؤلفه های باورهای معرفت شناختی می توانند در جهت تقویت تفکر انتقادی و پیشبرد اهداف آموزشی عواملی تأثیرگذاری باشند و با شناسایی این باورها گام های صحیح و مؤثری را در جهت رسیدن به شاخص های تفکر انتقادی برداشت.
بررسی رابطه ارزشیابی کیفی با خلاقیت و خودپنداره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده: هدف پژوهش حاضر به بررسی رابطه ارزشیابی کیفی با خلاقیت و خودپنداره در دانش¬آموزان پایه سوم مقطع ابتدایی مدارس شهرستان بوکان می پردازد. این پژوهش از نوع علی – مقایسه ای می باشد. جامعه آماری شامل کلیه دانش¬آموزان پایه سوم مقطع ابتدایی مدارس شهرستان بوکان، می باشد که با روش نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم، که طبقات جنسیت می باشند (60 نفر زن و 60 نفر مرد) انتخاب شده اند. ابزارهای پژوهش شامل آزمون خلاقیت کودک شیفر و خودپنداره کودک پیرز - هریس می باشد. برای تحلیل داده ها از دو سطح توصیفی (میانگین، میانه، انحراف استاندارد و...) و استنباطی (آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره) استفاده شد است. نتایج تحلیل واریانس تأثیر ارزشیابی کیفی بر خلاقیت و خودپنداره (به¬طور کلی) در سطح 002/P< معنی¬دار می¬باشد. هم¬چنین تأثیر ارزشیابی کیفی بر خلاقیت در سطح 002/P< و تأثیر ارزشیابی کیفی بر خودپنداره نیز در سطح 018/ P<معنی دار می باشد. با توجه به نتایج به دست آمده از تجزیه و تحلیل داده ها، ارزشیابی کیفی بر خلاقیت و خودپنداره در دانش¬آموزان تأیید گردید.
تأثیرکاربرد نقشه های مفهومی بر درک دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تأثیر کاربرد نقشه های مفهومی بر درک دانش آموزان رشته ریاضی از توابع مثلثاتی بوده است. بدین منظور در یک مطالعه موردی، درک 13 دانش آموز پایه دوم متوسطه رشته ریاضی در مورد تابع مثلثاتی ارزیابی شد. دانش آموزان به سه گروه هم سطح تقسیم شدند و در ارزیابی، از دو ابزار نقشه مفهومی و آزمون کتبی استفاده شد. برای مقایسه عملکرد دانش آموزان، گروه اول ابتدا نقشه های مفهومی را کامل کردند و سپس به سؤال های آزمون کتبی پاسخ دادند و گروه دوم ابتدا به سؤال های آزمون کتبی پاسخ دادند و پس از آن نقشه های مفهومی را کامل کردند. دانش آموزان گروه سوم نیز فقط به سؤال های آزمون کتبی پاسخ دادند. سپس برای بررسی تأثیر ارزیابی با نقشه های مفهومی بر یادگیری دانش آموزان، از همه آنها خواسته شد به یک سؤال، با عنوان آزمون مجموعی که در مورد تابع مثلثاتی بود، پاسخ دهند. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن بود که نقشه های مفهومی قادرند بدفهمی های دانش آموزان را در مورد تابع مثلثاتی نشان دهند، به گونه ای که تشخیص برخی از این بدفهمی ها تنها با استفاده از آزمون کتبی امکان پذیر نبود. همچنین، نتایج این تحقیق نشان داد که استفاده از نقشه های مفهومی به عنوان ابزار ارزیابی، باعث ارتقای یادگیری دانش آموزان می شود. شایان ذکر است که نباید تصور شود نقشه های مفهومی شواهد همه جانبه ای را از درک و فهم دانش آموزان به ما نشان می دهند. در این تحقیق برخی از اشتباه های دانش آموزان در استفاده از رویه ها، مانند حل معادله مثلثاتی و یا رسم یک تابع مثلثاتی، در آزمون کتبی بهتر نشان داده شد.
بررسی تأثیر آموزش خلاقیت بر دانش آموزان پیش دبستان و دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت روزافزون خلاقیت در جهان معاصر، مسأله ی آموزش خلاقیت در سطح مدارس ابتدایی مورد توجه قرار گرفت و جهت بررسی این مسأله، دو پژوهش انجام پذیرفت. پژوهش نخست به بررسی تأثیر آموزش خلاقیت بر افزایش خلاقیت دانش آموزان پسر دبستانی پرداخت. پس از انجام پیش آزمون با ابزار محقق ساخته در سطح گروه آزمایشی (67 نفر) و گروه کنترل (58 نفر)، آموزش خلاقیت به مدت 12 هفته به گروه آزمایشی ارایه گردید. نتایج به دست آمده از آزمون گروه های آزمایشی و کنترل، با روش اندازه گیری های مکرر مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل نشان دهنده ی تفاوت معنادار گروه آزمایشی با گروه کنترل بود. پس از مشخص شدن تأثیر مثبت آموزش خلاقیت بر روی خلاقیت کودکان، پژوهش کیفی و طولی دوم، با هدف دستیابی به الگویی بومی جهت ارایه به اولیای آموزشی در جهت آموزش خلاقیت، طی 4 تابستان متوالی انجام پذیرفت. در این پژوهش 40 نفر از کودکان پیش دبستانی و دبستانی دختر و پسر، شرکت داشتند. نتایج حاصل از این پژوهش کیفی، ضمن تأیید تأثیر مثبت آموزش خلاقیت، در سطح افراد مورد بررسی، در عمل به ارایه ی الگویی اولیه جهت چگونگی اعمال روش های آموزش خلاقیت به دانش آموزان پیش دبستانی و دبستانی رسید. یافته های اخیر، الگوی مناسبی جهت چگونگی به کارگیری روش های مختلف آموزش خلاقیت و محتوای لازم در این جهت را در اختیار معلمان و مربیان آموزشی، قرار خواهد داد.
تأثیر به کارگیری فن آوری اطلاعات و ارتباطات در یادگیری دانش آموزان دوره ابتدایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، به منظور بررسی تأثیر فن آوری اطلاعات و ارتباطات در یادگیری دروس علوم و جغرافیا انجام گرفت. روش پژوهش، نیمه تجربی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش را دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی شهر ساری در سال تحصیلی 91-1390 به تعداد 48963 نفر که در 72 مدرسه مشغول به تحصیل بودند، تشکیل می دادند. از میان مدارس مجهز به فن آوری اطلاعات و ارتباطات، دو مدرسه و در هر مدرسه دو کلاس پایه پنجم به روش تصادفی ساده به عنوان گروه های آزمایش و کنترل انتخاب شدند. پس از برگزاری پیش آزمون، محتوای درسی در هشت جلسه با استفاده از فن آوری اطلاعات و هم چنین به صورت سنتی به ترتیب برای کلاس های گروه آزمایش و گروه کنترل ارایه گردید و در نهایت، آزمون پیشرفت تحصیلی با سؤال های یکسان، از گروه ها به عمل آمد. جهت گردآوری داده ها از آزمون های پیشرفت تحصیلی مورد تأیید گروه های آموزشی مربوطه استفاده و اطلاعات حاصل با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تحلیل شد. نتایج به دست آمده، حاکی از تأثیر فن آوری اطلاعات در افزایش یادگیری دروس علوم و جغرافیا بود.
بررسی رابطة سبک های تفکر و سبک های یادگیری در دانش آموزان مقطع دبیرستان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه در نظام های تعلیم و تربیتی توجه زیادی به پرورش مهارت های تفکر می شود و کودکان آموزش می بینند که چگونه با استفاده از فکر خود زندگی کنند. بنابراین به نظر می رسد شناخت سبک های تفکر (به عنوان الگو و روش ترجیحی فرد در استدلال، ارزیابی و قضاوت) و کاربرد آن در زندگی روزمره و در زمینه های متفاوت می تواند روشنگر باشد. هدف این مطالعه نیز بررسی رابطة سبک های تفکر و سبک های یادگیری است. برای سبک های تفکر از سیاهه سبک های تفکر استرنبرگ (Zhang-Sternberg, 2005) و برای سبک های یادگیری از نظریة گراشا ـ ریچمن (Grasha-Reichmann, 1996) استفاده شده است. شرکت کنندگان این مطالعه دانش آموزان دبیرستانی مدارس شهر تهران بودند. از این جامعه، به روش نمونه گیری خوشه ای 533 نفر (258 دختر و 275 پسر) انتخاب شدند و به سیاهة سبک تفکر و مقیاس سبک یادگیری گراشا ـ ریچمن پاسخ دادند. یافته ها نشان داد که سبک های تفکر با سبک های یادگیری رابطة معناداری دارند. همچنین یافته ها نشان داد که سبک های تفکر با الگوهای متفاوتی توانستند هر یک از سبک های یادگیری را پیش بینی کنند. به نظر می رسد که دانش آموزان با سبک تفکر نوع اول، سبک های یادگیری مستقل را ترجیح می دهند و دانش آموزان با سبک تفکر نوع دوم و سوم، به دیگر سبک های یادگیری گرایش دارند.
اخلاق آکادمیک
حوزههای تخصصی:
امروزه یکی از مسائل مهمی که برای پویندگی دانشگاه ها مطرح است، اخلاق آکادمیک است و با توجه به بداخلاقی های آکادمیکی که در اکثر دانشگاهها دیده می شود، سعی کرده ایم که در این مقاله به آنها اشاره و حتی الامکان به چاره اندیشی آنها بپردازیم. اخلاق آکادمیک از ضروریاتی است که باید در دانشگاه ها مورد توجه قرار گیرد. ملاحظات اخلاقی، می توانند به عنوان یک عامل بازدارنده بسیار مؤثر از کجروی و آسیب رسانی شاخه هایی از علوم که برخی از آنها شاید هنوز پا به عرصه نگذاشته اند، بکاهد. در ملاحظات اخلاق آکادمیک چارچوب هایی تعریف شده اند ولی هیچ کدام از این دستورالعمل ها کاربرد مطلق ندارند، بلکه آمیخته ای از آنها از سوی اهل علم پذیرفته شده اند.
روش های نوین تدریس
حوزههای تخصصی:
آموزش یکی از مسائل بسیار مهم نظام های تعلیم و تربیت است. منظور از آموزش، فرآیند دو سویه یاددهی ـ یادگیری اطلاعات، مهارت ها و نگرشهای مثبت درباره موضوعی است که متناسب با گروه سنی خاص و در شرایط زمانی معین به اجرا در آمده است. امروزه هدف از تعلیم و تربیت تنها انتقال میراث فرهنگی و تجارب بشری به نسل جدید نیست. بلکه رسالت نظام های آموزشی را ایجاد تغییرات مطلوب در نگرش ها شناخت ها و در نهایت رفتار انسان ها دانسته اند. روشهای تدریس نیز به عنوان یکی از عوامل، به کمک این رسالت آمده است. هدف نهایی تدریس به وسیله مجموعه ای از تکالیف مشتمل برآگاهی و معلومات مشخص و ساخت فکری و فرآیندهای شناختی تعیین شده است. این مقاله به روشهای نوین تدریس پرداخته است. ابتدا روش تدریس به دو دسته روش تاریخی و روش نوین تقسیم شده است. همچنین نمونه هایی از روشهای نوین تدریس و مراحل و کاربرد آن که شامل روش تدریس بارش مغزی، روش تدریس بدیعه پردازی ،روش تدریس حل مسأله،، روش تدریس غیر مستقیم/مشاوره ای، روش تدریس ایفای نقش، روش تدریس گردش علمی، روش تدریس کاوشگری و روش تدریس آموزش به وسیله رایانه به عنوان نمونه هایی از روشهای نوین تدریس مورد بررسی قرار گرفته است. در پایان نشان داده شده است که هیچ یک از روش های تدریس فی نفسه خوب یا بد نیستند، بلکه نحوه و شرایط استفاده از آنها باعث قوت یا ضعفشان شده است.
تأثیر تعاملی آموزش راهبردهای خودتنظیمی و سبک های شناختی دانش آموزان بر عملکرد حل مسئله ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش تاثیر تعاملی آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی و سبک های شناختی بر عملکرد حل مسئله ریاضیدانش آموزان سال سوم دبیرستان رشته ریاضی فیزیک مورد بررسی قرار گرفته است. در این راستا، 111 نفر از دانش آموزان رشته ریاضی فیزیک سال سوم دبیرستان شهر خوی به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای در دو گروه آزمایشی و دو گروه کنترل قرار گرفتند. ابتدا از آزمودنی ها پیش آزمون حل مسئله ریاضی به عمل آمد. سپس به آزمودنی ها به مدت 16 جلسه 90 دقیقه ای راهبردهای خودتنظیمی آموزش داده شد. سپس پس آزمون حل مسئله ریاضی اجرا شد. یافته های پژوهشی نشان داد که عملکرد حل مسئله ریاضی دانش آموزان بر اثر آموزش راهبردهای خودتنظیمی افزایش می یابد. عملکرد حل مسئله ریاضی دانش آموزان با توجه به آموزش راهبردهای خودتنظیمی وسبکشناختی همگرا و جذب کنندهافزایش یافت. عملکرد حل مسئله ریاضی (سطح مفهومی) دانش آموزان با توجه به آموزش راهبردهای خودتنظیمی و سبکشناختی همگرا و جذب کنندهافزایش نیافت ولی عملکرد حل مسئله ریاضی (سطح راهبردی) دانش آموزان با توجه به آموزش راهبردهای خودتنظیمی و سبکشناختی همگرا و جذب کننده افزایش یافت.
تدریس همسال: راهبرد آموزش به دانش آموزان دارای نیازهای ویژه در نظام آموزش فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تدریس هم سال یکی از راهبردهای آموزشی مؤثر به دانش آموزان دارای نیازهای ویژه در نظام آموزشی فراگیر است. آموزش فراگیر رویکردی مبتنی بر عادی سازی است و هدف آن آماده کردن فرد با نیازهای ویژه برای زندگی مناسب در جامعه می باشد. در آموزش فراگیر دانش آموزان دارای نیازهای ویژه در کلاس های درس عادی در کنار سایر دانش آموزان با استفاده از خدمات معلم رابط به عنوان تسهیل گر مشغول به تحصیل می شوند. در این راهبرد، یک دانش آموز (به عنوان آموزش یار) تجربه یادگیری را برای شاگرد دیگر (به عنوان آموزش گیرنده) تحت نظارت معلم فراهم می کند. در مقاله حاضر ضمن توصیف این راهبرد آموزشی، شکل ها، مزایا و روش های اجرای آن، به مخاطرات استفاده از تدریس همسال و نقش معلم در اجرای موفقیت آمیز آن پرداخته می شود.
بررسی تأثیر روش تدریس انتقادی، ساختارگرایی بر روند یادگیری دانشجویان (بررسی موردی دانشجویان دانشگاه آزاد واحد مهاباد)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و بیان مسئله: شیوه تدریس استاد بر روند یادگیری دانشجویان تاثیر دارد. هدف اساسی این تحقیق بررسی تأثیر روش های تدریس انتقادی و ساختارگرایی بر پیشرفت تحصیلی دانشجویان می باشد.
روش: روش تحقیق این مقاله، روش آزمایشی (گروه کنترل- آزمایش) می باشد که طرح مورد استفاده در این مطالعه طرح پس آزمون با گروه کنترل بوده است. جامعه ی آماری شامل دانشجویان رشته حقوق ورودی سال 91-92 می باشد. 60 نفر دانشجو به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند و بعد به صورت تصادفی در سه گروه (گروه آموزش تفکر انتقادی، گروه آموزش ساخت گرایی و گروه کنترل) قرار گرفتند. به منظور تجزیه و تحلیل داده از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و تعقیبی شفاهی استفاده شد.
یافته ها: نتایج تحقیق نشان می دهد تاثیر روش تدریس انتقادی و ساختارگرایی بر پیشرفت تحصیلی دانشجویان تاثیر دارد.
بحث و تفسیر: آموزش به شیوه تفکر انتقادی و ساخت گرایی بهتر است به عنوان روش های تدریس در دانشگاهها و مراکز آموزشی جهت افزایش عملکرد تحصیلی دانشجویان مورد توجه قرار گیرد.
مقایسه تأثیر آموزش به روش نقشه های مفهومی به عنوان یک روش مبتنی بر ساخت گرایی با روش تلفیقی بر یادگیری درس علوم دانش آموزان پایه سوم استان البرز (مجری ارزشیابی توصیفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه ی شبه تجربی با هدف مقایسه تأثیر آموزش برمبنای نقشه مفهومی با روش تلفیقی در یادگیری درس علوم دانش آموزان پایه سوم استان البرز صورت گرفته است. تعداد 4 دانش آموز پایه سوم به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و در 2 گروه گواه و آزمایش کاربندی شدند. پس از اجرای پیش آزمون، هر دو گروه به مدت 12جلسه و در طول 3ماه به ترتیب تحت آموزش با روش آموزش تلفیقی و روش نقشه مفهومی قرارگرفته و سپس پس آزمون اجراگردید. برای جمع آوری داده ها از یک آزمون پیشرفت تحصیلی برای ارزشیابی حیطه های دانش و یادگیری معنی دار دانش آموزان در درس علوم استفاده گردید. نتایج با استفاده از نرم افزار spss و با آزمونt با نمونه های زوج و مستقل مورد تجزیه وتحلیل آماری قرارگرفت و نشان داد در داخل گروه ها، بین نمرات پیش آزمون و پس آزمون هر گروه در 2 آزمون «دانش و یادگیری معنادار» تفاوت معنی دار بوده است. یعنی هر دو روش آموزشی در ارتقای دانش و یادگیری معنی دار دانش آموزان مؤثر بوده است. همچنین اختلاف میانگین نمرات پس آزمون دانش و یادگیری معنی دار گروه آزمایش بیشتر از گروه گواه بود ولی آزمون آماری t مستقل تفاوت معنی داری را در سطح دانش نشان نداد، این اختلاف میانگین ها تنها در بعد یادگیری معنی دار، از نظر آماری معنی دار بود. پس روش آموزش نقشه های مفهومی در مواردی که نیاز به یادگیری عمیق و سطح بالا از مطالب درسی وجوددارد، توصیه می گردد.
لذت املا
حوزههای تخصصی:
خاطره تولد نور
حوزههای تخصصی:
مهارت مشاهده و حل مسئله
حوزههای تخصصی:
جدول حروف هم آوا
حوزههای تخصصی:
رابطه یادگیری خود گردان و جهت گیری هدف با سبک مدیریت کلاس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین یادگیری خودگردان و جهت گیری هدف با سبک مدیریت کلاس دردانشجو معلمان بود. بدین منظور، 300 دانشجو معلم (100 دختر، 200 پسر) انتخابشدند و به پرسشنامه های یادگیری خودگردان (SRLQ)، جهت گیری هدف (GOQ) و سبک مدیریتکلاس (CMSQ)پاسخ دادند. یافته ها نشان داد که یادگیری خودگردان باجهت گیری هدف یادگیری و سبک مدیریت آزادانه، رابطه مثبت و معنادار و با جهت گیری هدف عملکردی و سبک مدیریت آمرانه، رابطه منفی و معنادار دارد. جهت گیری هدف یادگیری با سبک مدیریت آزادانه، رابطه مثبت و معنا دار و با سبک مدیریت آمرانه، رابطه منفی و معنا دار داشت. جهت گیری هدف عملکردی با سبک مدیریت آمرانه رابطه مثبت و معنادار و با سبک مدیریت آزادانه، رابطه منفی و معنادار داشت. روش تحلیل مسیر حاکی از برازش خوب مدل بود و نشان داد که یادگیری خودگردان بر سبک مدیریت آزادانه و آمرانه اثر مستقیم معنادار دارد و همچنین از طریق جهت گیری هدف یادگیری و عملکردی بر سبک مدیریت آزادانه و آمرانه اثر غیرمستقیم معنادار به دست آمد. نتایج این پژوهش می تواند برای مراکز تربیت معلم و دانشجو معلمان مفید باشد.