فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۲۱ تا ۳۴۰ مورد از کل ۷٬۲۳۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
دانش جدید و میان رشته ای فلسفه رسانه (Media Philosophy ) حدود ده سال است که در کشورهایی از قبیل آلمان، و آمریکا مورد توجه محققان علوم فلسفی، اجتماعی و ارتباطات قرار گرفته است. اینکه این دانش خود از میان رشته ها و علوم دیگر به طور طبیعی متولد شده و یا به تلقیح برخی علوم با یکدیگر با انتظارات معینی به وجود آمده است، بحث جداگانه ای لازم دارد که در هر صورت، باعث مطرح شدن مسایل جدیدی در حوزه ارتباطات و رسانه های جدید شده است.
جایگاه فلسفه رسانه و نسبت آن با تقسیمات اساسی فلسفه، ماهیت فلسفه رسانه و توجه به هویت و روش و مسایل این دانش، و هم چنین، خانواده فلسفه رسانه و بستگان آن دانش، و در نهایت، فلسفه رسانه گسترش مرزهای دانش و یا ضرورتی بومی، محورهای اصلی این نوشته را تشکیل می دهد.
در تبیین جایگاه دانش فلسفه رسانه، دو تقسیم اصلی فلسفه به فلسفه مطلق و فلسفه مضاف، و فلسفه قاره ای و فلسفه تحلیلی عنوان خواهد شد، و نسبت دانش فلسفه رسانه در اقسام آن بررسی و نتایج آن ارائه خواهد شد. سپس، در بحث ماهیت دانش فلسفه رسانه، نسبت این دانش جدید با معرفت های درجه اول و درجه دوم و فلسفه های مضاف مورد توجه قرار خواهد گرفت و به دنبال آن روش معتبر این علم تبیین خواهد شد. در ادامه نوشته، تقسیم بندی مهم فلسفه رسانه به فلسفه نظری رسانه و فلسفه عملی رسانه و شرح اقسام آن مطرح خواهد شد.
مفهوم «نیستی» در اندیشه هایدگر و فلسفه چین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل بحث نیستی در فلسفه هایدگر به خصوص در آثار متأخر وی، و جایگاهی که وی برای نیستی در وصول به حقیقت هستی و آشکارگی قائل است، اهمیتی به سزا در تاریخ فلسفه غرب دارد. هایدگر این بحث را در فرازهای مختلف، از جمله در تبیین دازاین و اگزیستانس و در راهیابی به نسبت های انتولوژیک به صورتی ایجابی و نه سلبی مطرح می کند. وی دازاین را در سیر به سوی نیستی و در حالت ترس آگاهی(Angst) به تصویر می کشد. از طرف دیگر چنین می نماید که مفهوم نیستی در فلسفه های چینی از مفاهیم اصلی و کلیدی محسوب می شود. در تفکر چینی، درهم تنیدگی هستی (Yu) و نیستی(Wu) عامل مؤثری برای درک وحدت و همبستگی میان نیروها و پدیده ها، فعّالیت ها و انفعالات و معنا بخشی به کنش های میان هستنده ها تلقی می شود که با نگرشی هستی شناختی قابل تشخیص است. مسئله اصلی این جستار، ویژگی نیستی و کارکرد آن در تعامل «هستی»(Being) و «ناهستی»(Non Being) است. در این نوشتار برآنیم تا ضمن بررسی معناهای مختلف «نیستی» در دو فلسفه، به تحلیلی تطبیقی در مورد کارکرد این مفهوم در ارتباط میان «نیستی» و «هستی» بپردازیم. همچنین تلاش شده مفهوم غیر پوچ گرایانه و غیرسلبی «نیستی» در فلسفه چین به خصوص در آیین های دائویی(Daoism) و ذن بودیسم Zen Buddhism)) با معنای نیستی در اندیشه هایدگر مورد مقایسه قرار گیرد و ضمن بررسی مفاهیمی مانند «حقیقت و گشایش»، «راه» و «رهایی از تفکر»، تقرب به سوی هستی مورد کاوش قرار گیرد.
معرفی معرفت شناسان (8): ایمره لاکاتوش(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۳ شماره ۱۷
حوزههای تخصصی:
روش استقرایی از دیدگاه تطبیق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان روش های رایج برای تحصیل معرفت، روش «استقرایی» از اهمیتی فراوان برخوردار است. اما این روش با تمام مزایا و اهمیتی که دارد، ظاهرا از لحاظ فلسفی یقین آور نیست. یقین فلسفی در صورتی حاصل می گردد که بین مقدمات استدلال و نتیجه حاصل از آن (مانند قیاس) ارتباط منطقی و تولیدی وجود داشته باشد. در استدلالات استقرایی، بین مقدمات و نتیجه استدلال، گسست منطقی وجود دارد و مقدمات مولد نتیجه به شمار نمی آیند. بنابراین، این پرسش مطرح است که اگر استقرار یقین آور نیست، چگونه می توان بدان اعتماد کرد؟ برای پاسخ به این سوال، راه حل هایی متفاوت ارایه گردیده است.
این نوشتار، که با رویکرد تطبیقی به مساله استقرا نگریسته است، ضمن اشاره به تعریف «استقرا» و تفاوت های آن در فضای اسلامی و غربی و خلط هایی که از توجه نکردن به این تفاوت ها پدیدار گشته، به تبیین و نقد اجمالی این راه حل ها می پردازد.
وجود محمولى
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای متافیزیک باوری معاصر
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
چکیده
در این مقاله به بررسى پاسخهاى مختلف به این پرسش پرداختهایم که آیا مفهوم «وجود» در قضایاى هلیه بسیطه، مانند «خدا هست» ، محمول است . روشن شدن این مسئله مىتواند اعتبار یا عدم اعتبار براهین وجودشناختى و حتى جهانشناختى را روشن کند .
در بخش اول، مقاله آرا، ادله و نتایج مسئله از دیدگاه فیلسوفان غربى مطرح و بررسى شده است و بخش دوم، به بررسى آرا، ادله و نتایج مسئله به صورت مقایسهاى بین فیلسوفان غربى و مسلمان مىپردازد .
فلسفه از نظر ویتگنشتاین دوم
حوزههای تخصصی:
چکیده
این مقاله به بررسى دیدگاه ویتگنشتاین دوم درباره فلسفه مىپردازد. نگاه او به فلسفه تفاوتى بنیادین با دیدگاههاى غالب فیلسوفان دارد. فلسفه نزد او نه حل مسائل به روشى جدید، بلکه بازخوانى دوباره اصل مسائل فلسفى است. براى رسیدن به این هدف گزارههاى گرامرى مطرح مىشود که وظیفه آن بررسى کاربردهاى واژهها و نشان دادن استعمالات نابجاى آنهاست. «بازىهاى زبانى» از ابداعات دیگر اوست که نقش مهمى در نشان دادن تنوّع حوزههاى مختلف زبانى به عهده دارد، بازىهایى که شباهت آنها خانوادگى است و همه به نوعى قاعدهمندند. ویتگنشتاین بازىهاى زبانى مختلف را به صورت امورى بدیهى مىپذیرد و صرفا آنها را توصیف مىکند. از این رویکرد به «طبیعتگرایى ویتگنشتاین» تعبیر شده است. زبان صورت زندگى است و قابل تفکیک از سایر فعالیتهاى انسان نیست. ویتگنشتاین زبان را نهادى انسانى مىداند؛ یعنى زبان مجموعهاى از فعالیتهاىِ خود ـ ارجاع و جمعى است. بررسى خصوصیات زبان و بازى ما را به شناخت دقیقترى از بازىهاى زبانى مىرساند. ویتگنشتاین این شناخت دقیق را براى آشکار کردن مرزهاى بازىها از یکدیگر و در نهایت، ایضاح مشکلات فلسفى بهکار مىگیرد. انتهاى مقاله به مقایسهاى میان تراکتاتوس و تحقیقات فلسفى مىپردازد و نشان مىدهد که چگونه رأى ویتگنشتاین درباره گزارههاى فلسفى، از تراکتاتوس تا تحقیقات فلسفى دچار تحوّل شده است.
عصر تصویر جهان
ذاتی و عرضی در دین
اخلاق و حقوق
حوزههای تخصصی:
بررسى ارتباط میان اخلاق و حقوق و دادوستدهاى میان آن دو، مطلبى اساسى و پر دامنه است و توجه بسیارى را به سوى خود معطوف داشته است . این نوشتار با عناوین زیر به وجه تمایز این دو مقوله مىپردازد: تفاوت اخلاق و حقوق در هدف، اهمیت نیت در اخلاق، وجود ضمانت اجرایى بیرونى در حقوق، پرداختن حقوق به مسائل اجتماعى، ثبات و کلیت اصول اساسى اخلاق، و محدود شدن حقوق در چارچوب قواعد اخلاقى .
نسبیت رئالیسم و حقیقت از نظر گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۳ شماره ۴۱
حوزههای تخصصی:
«هرمنوتیک فلسفی» با نام هانس گئورگ گادامر گره خورده است. هرچند نظریة هرمنوتیک, پیش از او نیز جایگاهی ویژه داشت، این گادامر بود که آن را از نظریهای ادبی و متنشناختی به نظریهای فلسفی و هستیشناختی ارتقا داد. وی این کار را با وامگیری از اندیشههای هایدگر انجام داد و نشان داد که هستی ما انسانها هستیای مشروط و مقید است و لاجرم شناخت ما نیز چنین است. اما این محدودیت شناختی ما صرفاً ریشه در وضع فعلی ما یا کمّیت دانش ما ندارد که بتوان در آینده به رفع آن امیدوار بود. ذات و سرشت انسانی ما چنین است و راهی برای برون شدن از آن وجود ندارد. بدین ترتیب، عوامل محدودساز دانش و شناخت ما از نظر گادامر, تاریخ و زبان است و ما همواره اسیر این دوایم. ازاین رو دانش و شناخت ما همواره نسبی و محدود است و هرگز نمیتوانیم ادعای دانستن مطلق یا در اختیار داشتن حقیقت بکنیم. پرسشی که در اینجا پیش میآید و اتهامی که غالباً به گادامر زده میشود، آن است که در صورتی که نتوان تقریر مطلقی از حقیقت به دست داد، همه تقریرها برابر خواهند بود و نمیتوان تقریری را برتر از دیگر تقریرها دانست. متقابلاً تبیین دقیق مبانی فلسفی گادامر در صدد نفی چنین برداشتی است.
رابطه طبیعت با خدا در دست گاه فکری اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رابطة خدا با طبیعت از مسائل دشواری است که در همة ادوار تاریخ فلسفه بدان پرداخته اند. در دوران نوزایی و اوائل دورة جدید، این بحث دیگربار و به گونه ای چالش انگیز مورد توجه قرار گرفت و از جمله کسانی که به تفصیل به تبیین ارتباط خدا با طبیعت پرداخت و دست گاه فکری اش را بر این محور بنیان نهاد، باروخ اسپینوزا می باشد. در مقالة پیشِ رو، رابطة خدا با طبیعت را در دست گاه فکری اسپینوزا بررسی می کنیم. در این باره در تاریخ فلسفه دو دیدگاه مطرح است: الف) خداناباوری یا الحاد، ب) همه خداانگاری یا وحدت وجود. دیدگاه نخست را اهل کنیسه به اسپینوزا نسبت دادند و از فیلسوفان، هیوم او را قائل بدان می دانست. اما دیدگاه غالب تر در میان اسپینوزاشناسان، قول به وحدت وجود است که از این حیث، او را گاه با وحدت وجودیان در سنت های عرفانی مسیحیت و اسلام نیز می سنجند. البته دیدگاه سومی نیز در کار است به نام «همه در خدایی» که گرچه در ظاهر به دیدگاه دوم نزدیک است، با خداباوری سازگارتر است و در این مقاله می کوشیم با استناد به متون اسپینوزا و واکاوی دو دیدگاه رایج، به ویژه وحدت وجود، نشان دهیم که این دیدگاه سوم در تفسیر اندیشه اسپینوزایی از دو دیدگاه نخست، سازگارتر و مقرون تر به صواب است.
محرک نخستین ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده
ارسطو که رسالههای مختلفی دربارة فیزیک، مابعدالطبیعه و مانند آن نگاشته است، ضمن اذعان به واقعی بودن حرکت و تغییر، استدلال کرده است که چون هر متحرکی نیازمند محرک است پس باید یک محرک اوّلی و آغازین وجود داشته باشد، اما چنان محرکی چگونه میتواند همه عالم را به حرکت درآورد.
ارسطو برای توضیح مسأله به تمثیل رابطه عاشق و معشوق متوسل میشود. برطبق فلسفه سنّتی محرک اول، عالم را از راه علیت غایی و نه علیت فاعلی به حرکت درمیآورد.
شواهدی بر پذیرش عمومی این دیدگاه در میان فیلسوفان شرق و غرب عالم دیده میشود. این مقاله کوششی است برای نشان دادن خطای این برداشت عمومی و اینکه محرک اول ارسطو علاوه بر علت غایی، علت فاعلی هم است؛ یکی به این دلیل که اساساً برهان ارسطو برای اثبات محرک اول از طریق علیت فاعلی است ثانیاً، خود ارسطو محرک اول را فاعل حرکت میداند.
ضرورت و کلیت در فلسفه ملا صدرا و کانت
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
بررسی سن کودک و آثار حقوقی آن از منظر اسناد بین المللی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ماده یک کنوانسیون حقوق کودک مصوب 1989، 18 سالگی را مرز میان کودکی و بزرگسالی می داند. در عین حال به کشورهای عضو اجازه می دهد سن کمتری را در تعریف کودک اعمال کنند. استثناهایی نیز در برخی از مواد، نظیر ماده 37 در خصوص مسؤولیت کیفری وجود دارد که مجازات اعدام و حبس ابد بدون امکان آزادی را در مورد اشخاص کمتر از 18 سال، مجاز نمی داند. ماده 38 در مورد ممنوعیت کشورها در استخدام و به کارگیری افراد کمتر از 15 سال در مخاصمات مسلحانه نیز از همین قبیل است که در آن ها سن خاصی برای کودک در نظر گرفته شده است و کشورها ملزم به رعایت آن شده اند. پرسش اساسی در مقاله حاضر این است که چه معیاری به عنوان سن کودک باید مبنای عملکرد دول عضو قرار گیرد؟ مطابق رویه حاکم در جامعه بین المللی، سن کودک 18 سال است؛ اما با توجه به ابهامات موجود، لازم است این مسأله و ارتقای وضع حقوقی کودک تبیین شود تا علاوه بر رفع این ابهامات، در خصوص وضعیت حقوقی سن کودک و شرایط حقوقی حاکم بر آن مانند مسائل مربوط به اشتغال کودکان، ازدواج، شرکت در مخاصمات مسلحانه و مسؤولیت کیفری مورد بررسی قرار گیرد.
کیش گنوسی و عرفان مانوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۱ شماره ۳۰
حوزههای تخصصی:
کیش گنوسى یاGnosticism در زمره مکاتب مهم دینى - عرفانى صدرِ مسیحیت است. در این جستار، مکاتب مهم گنوسى سدههاى دوم و سوم میلادى مورد تحلیل قرار مىگیرد. مکاتب گنوسى عمدة مبتنى بر آراء عارفان صدر مسیحیت، مانند: شمعون مُغ، والنتین، مرقیون و بازیلیدس است. صبغه عرفان در ادبیات هرمسى و در کیش مندایى، صبّى یا مغتسله مکمل تحلیل کیش گنوسى است.
موضوع تازهاى که در این مقاله مطرح مىشود، طرح عرفان مانوى است که از دل کیش گنوسىِ صدر مسیحیت برآمده و در سده سوم میلادى، روشنفکران دینى شرق (پیروان دیناوریه در خراسان) و نحلههاى دینى - عرفانى غرب (آسیاى صغیر، سوریه و مصر) را سخت تحت تأثیر قرار داده است. بن مایه عرفانى مانویت، عبارت است از: هبوط روح از عالم نور به این جهان. در این مکتب، رسالتِ انسان، آزاد کردنِ پارههاى روح علوى محبوس در پیکر مادى، رستگار شدن روح و پیوستن به جهان نور است.