فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۰۱ تا ۸۲۰ مورد از کل ۴٬۴۴۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
مساله ی شر یکی از مهمترین مباحث در حوزه ی فلسفه ی دین است، تا حدی که برخی این مساله را پایگاه و پناهگاه الحاد نامیده اند. نوشتار حاضر می کوشد با استناد به متون اصلی، روایتی خاص از مساله احتمالاتی شر را مطابق با تقریر وسلی سمون به دقت روایت نموده، نقدها و پاسخ های ارائه شده از سوی خداباوران را در خصوص آن طرح نماید. در این مسیر، ابتدا مساله در چارچوب تفسیر بسامدی مورد بررسی قرار گرفته و نحوه تحلیل سمون از آن، بر اساس نحوه استفاده او از قضیه ی بیز تحلیل خواهد شد. سمون بر مدار طرحی ریاضیاتی، احتمال وجود خداوند را بر اساس روابط موجود در قضیه بیز اندک تشخیص می دهد و این رویکرد خود را الحاد تجربی می نامد. در این گونه از الحاد بنا است احتمال وجود عاملی هوشمند در آفرینش نفی شده و اندک تشخیص داده شود. در ادامه، تحلیل بروس رایشنباخ از روش سمون و تلاش او برای تقریر دقیق تر مساله بسامدی مطرح شده و سپس به نقدهای وارد بر مساله بسامدی شر پرداخته خواهد شد. این نقدها به طور عمده در قالب نقد روش تحلیل بسامدی و نقد نتایج حاصل از آن طبقه بندی شده است. در دسته نخست، از دیدگاه های الوین پلنتینگا در نقد روش مبتنی بر بسامد احتمالاتی استفاده شده است. دومین گروه از انتقادات به مساله بسامدی شر نیز با نظر به تحلیل رایشنباخ از رویکرد سمون و انتقادات کارت رایت صورت پذیرفته است.
عوامل و معیارهای قانونی سازی عهد جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسیحیان اولیه جز کتاب مقدس یهودی، کتاب مقدس دیگری نداشتند. رسولان و آبای رسول، برای تبیین سیرة حضرت عیسی و باورهای اولیه مسیحی، دست به نگارش زدند. هرچند آنان این نوشته ها را به عنوان متن مقدس ننوشتند، اما به مرور اعتبار و قداست پیدا کردند. اختلاف نظر در برخی نوشته ها و ظهور نوشته های گنوسی، موجب پدید آمدن نزاع های الهیاتی شد و کلیسا را بر آن داشت تا کتاب های رسمی و قانونی را معلوم کند. در روند قانونی سازی، نوشته های معتبر و رسولی از نوشته های غیرمعتبر یا غیررسولی جدا شدند و کلیسا با به کارگیری برخی معیارها، کتاب های رسمی یا قانونی عهد جدید را مشخص کرد. این پژوهش برآن است تا با استفاده از روش تحلیل تاریخی، علاوه بر بررسی عوامل و زمینه های قانونی سازی، معیارهای قانونی سازی را بررسی کند. معیارهای قانونی سازی عبارتند از: سنت رسولی، راست کیشی، قدمت، مورد استفاده قرار گرفتن، سازگاری با باورهای رایج کلیسا و الهام.
بررسی تطبیقی مفهوم و حقیقت «مراقبه» در عرفان اسلامی و عرفان بودایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دو اصطلاح «مراقبه» و «ذن» در عرفان اسلامی و عرفان بودایی، جایگاه مهمی دارند. این دو اصطلاح را عموماً بر هم منطبق دانسته و در ترجمه ها به عنوان معادل به کار می گیرند. اما اینکه آیا این دو اصطلاح در این دو سنت عرفانی دقیقاً از یک چیز حکایت می کنند، پرسشی است که باید مورد تحقیق قرار گیرد. این مقاله با روش تحلیلی و رویکرد پدیدارشناختی به بررسی تطبیقی مفهوم و حقیقت دو آموزة «مراقبه» در عرفان اسلامی و «ذِن» یا «مدیتیشن» در عرفان بودایی می پردازد. این پژوهش نشان می دهد که دو واژة «مراقبه» و «ذِن» از نظر لغوی معنای متفاوتی دارند. اما از نظر اصطلاحی، وجوه تفاوت و تشابه میان آنها وجود دارد. همچنین حقیقت «مراقبه» در عرفان اسلامی آگاهی و توجه انسان نسبت به علم احاطی خدا بر اوست، ولی «ذِن» در عرفان بودایی مهار و خاموش کردن ذهن به منظور دریافت حقیقت اشیا و بودا شدن است.
نسبت قبح اخلاقی با ارزش زیباشناختی فیلم از منظر اخلاق گرایی میانه رو(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
در زمینة نسبت اخلاق و فیلم، یکی از پرسش های مهم این است که آیا می توان فیلمی را به واسطة داشتن قبح اخلاقی، فاقد ارزش زیباشناختی یا دارای ضعف زیباشناختی دانست؟ در پاسخ به این پرسش از زمان افلاطون تاکنون دیدگاه های مختلفی بیان شده است. در میان این دیدگاه ها، «اخلاق گرایی میانه رو»، به عنوان یکی از رویکردهای معاصر، مدعی است که تبیین شایسته تری نسبت به سایر دیدگاه ها دربارة رابطة میان اخلاق و هنر ارائه می دهد. این نوشتار با روش اسنادی و تحلیل محتوا، دیدگاه اخلاق گرایی میانه رو را بررسی می کند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که مهم ترین نقاط افتراق دیدگاه های افراطی و میانه روی اخلاق گرا در گسترة پوشش ارزیابی اخلاقی، استفاده از اصولِ «تا آنجاکه» و «از تمام جهات» و قایل بودن به کثرت ارزش هاست. دیدگاه های میانه روی اخلاق گرا نیز در اموری همچون گسترة پوشش ارزیابی اخلاقی، بهره بردن از قیود «همواره» و «گاهی»، شیوة استدلال و بهره گیری از مخاطبِ اخلاقاً حساس از یکدیگر متمایز می شوند. بررسی سه دیدگاه میانه رو نشان می دهد که دیدگاه گات، موجه ترین آنها به شمار می رود.
چگونگى اعتقاد ذهن به جهان خارجنقدى بر رویکرد تجربه گرایانه استیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اینکه هر ذهنى در درجه اول و به طور مستقیم فقط با دنیاى فردى خود روبه روست، ذهن بشر چگونه به این باور رسیده است که جهان خارجِ مستقل از آگاهى ما وجود دارد؟ والتر ترنس استیس براى پاسخ به این پرسش مراحل رشد منطقى ذهن را با شروع از داده هاى تجربى بررسى مى کند و به این نتیجه مى رسد که باور به وجود جهان خارجِ مستقل از آگاهى اذهان، باید ساختى ذهنى و تعبیرى از تمثلات حسى باشد که اذهان مختلف براى رسیدن به دنیایى مشترک و ساده تر، با همکارى یکدیگر دست به ابداع آن زده اند. در این مقاله روشن خواهد شد که وى اولاً مواردى از معرفت هاى مستقیم ذهن را (که جزو نقاط شروع در رشد منطقى ذهن هستند) به وضوح نادیده مى گیرد؛ ثانیا در کل مسیر به اصولى که خود تعیین مى کند پایبند نیست؛ ثالثا به برخى از روش هاى استدلالى، مانند استدلال از راه بهترین تبیین، التفات نداشته است.
زمان در پدیدارشناسی وجودی هایدگر و آنتولوژی صدرائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای پدیدارشناسی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
بحث زمان و ارتباط آن با هستی یکی از مباحث مهم فلسفی است. حقیقت زمان و رابطه آن با هستی و انسان پرسش های مطرح در تاریخ تفکرات فلسفی بوده اند. زمان در اندیشه ملاصدرا در عالم طبیعت، جلوه ای از هستی است؛ هستی صدرا که هستی عام و اعم از سیال و ثابت بوده و زمان، منتزع از وجود سیال است. ملاصدرا با تلقی زمان به عنوان بُعد چهارم جسم، در اندیشه گذشتگان تحول جدی پدید می آورد و با این نگاه گسست میان اجزای زمان را از بین می برد. در هایدگر، با اینکه از وجود عام سخن به میان می آید، اما زمان در وجود انسانی یا دازاین قابل فهم است؛ لذا درباره زمان، گذشته و آینده و حال، نه به عنوان مفهوم و قطعات فرضی زمان، بلکه به عنوان ابعاد وجودی حضور سخن به میان می آید. طبیعت و انسان در فلسفه ملاصدرا در افق زمان فهمیده می شود و در هایدگر از تاریخ و هویت تاریخمند وجود آدمی بحث می شود.
نقدنظام تربیتی مبتنی بر فلسفه سارتر با تأکید بر آرای شهید مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات فلسفه تعلیم و تربیت
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تربیت تربیت دینی
هدف این پژوهش، بررسی و نقد نظام تربیتی سارتر با تأکید بر آرای تربیتی شهید مطهری است. روش پژوهش بنیادی کاربردی و روش مطالعه توصیفی تحلیلی از نوع اسنادی است. نتایج پژوهش نشان داد، بعد اهداف در نظام تربیتی مبتنی بر آرای سارتر شامل نسبیت گرایی در تعلیم و تربیت، فعال بودن شاگردان، یادگیری فردی، آزاد اندیشی و پرورش خلاقیت است؛ هم-چنین اصول تربیتی برگرفته از آرای وی شامل اصل فعالیت، مسؤلیت پذیری، آزادی، خلاقیت، نسبیت و شکاکیت است به علاوه روشهای تربیتی مستخرج از آرای تربیتی وی نیز شامل روش گفت و شنود و کلاس درس باز است. از سوی دیگر بعد اهداف در نظام تربیتی مبتنی بر آرای شهید مطهری شامل شناخت خداوند و نزدیکی به او، خود شناسی، توجه به فرد و اجتماع، آزادی معنوی، پرورش روحیه انتقادی بین افراد جامعه، پرورش قوه تفکر و ابتکار، ایجاد و تقویت روحیه علمی در متعلم و ایجاد روحیه اعتماد به نفس بین فراگیران است. هم چنین اصول تربیتی وی نیز شامل هماهنگی با فطرت، پیوند تربیت با معنویت، بهره گیری از اراده، و مجموعه روشهای تربیتی فلسفه تربیتی وی نیز شامل تعقل، تکریم، عبادی و... است. بر این اساس با تأکید بر آرای تربیتی شهید مطهری می توان آرای تربیتی سارتر را در زمینه هایی چون عدم ملازمت تربیت با معنویت، نفی فطرت انسان، عدم هدفمندی، غفلت از نقش و جایگاه معلمان در تعلیم و تربیت و افراط بر آزادی مطلق متعلمان مورد نقد و بررسی قرار داد.
تأثیرپذیری معرفت از مؤلفه های غیر معرفتی از دیدگاه لیندا زگزبسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معرفت از مهم ترین دستاوردهای بشر در مواجهه با پدیده ها و حقایق هستی است که با توانایی شناختی خویش به آن دست می یابد. در طول تاریخ فلسفه همواره این دغدغه وجود داشته است که آیا باورهای انسان از ساحت های غیرمعرفتی وی و نیز عوامل بیرونی تأثیر می پذیرد یا خیر و اگر چنین است، آیا به لحاظ معرفتی امری مقبول است یا باید عامل را از این تأثیرات آگاه کرد و او را از این تأثیر برحذر داشت. زگزبسکی، از معرفت شناسان جدید است که بیشتر با نظریه معرفت شناسی فضیلت محور شناخته می شود، وی در فرایند نظریه پردازی خود از تأثیر برخی عوامل غیرمعرفتی سخن می گوید که به مثابه بنیان معرفت به شمار می روند. عواطف و احساسات، فضایل و رذایل، اراده انسان و زمینه های اجتماعی از جمله مهم ترین این عوامل هستند که وی از آنها نام می برد و نظریه خویش را نیز بر همین موارد بنا می نهد. در مقاله به بررسی این عوامل و فرایند تأثیر آنها بر سامان یافتن معرفت می پردازیم.
مقایسة دیدگاه افلوطین و ملاصدرا دربارة ویژگی های نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم پساارسطویی افلوطین و نوافلاطونیان (3 و 4 ب.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
موارد تشابه بسیاری بین دیدگاه های فلسفی افلوطین و ملاصدرا وجود دارد؛ یکی از این موارد مباحث نفس است. هدف ما در این تحقیق بررسی میزان اشتراک دیدگاه این دو فیلسوف بزرگ در خصوص احوال نفس در سه مقطع نفس قبل از بدن، با بدن، و بعد از بدن است که با شیوة توصیفی تحلیلی انجام می شود. در اولین مقطع هر دو فیلسوف با اختلافی اندک به وجود نفسِ پیش از بدن قائل اند. در دومین مقطع نظر افلوطین این است که با وجود هم کنشی بین نفس و بدن نفس ماهیتاً با بدن بیگانه است، اما ملاصدرا نفس را در مقاطعی با بدن متحد می داند. با این حال از نظر او به سبب حرکت استکمالی جوهری از بدن فاصله می گیرد و با مرگ آن را کاملاً رها می کند. در سومین مقطع به نظر افلوطین نفس بعد از خروج از بدن به جایگاه اصلی خود بازمی گردد، اما تخیلات و تصورات این دنیایی را در ادامة حیات خود به هم راه دارد و به نظر ملاصدرا نفس بدن را رها می کند و به ترتیب در بدن های مثالی و اخروی خود ساخته به حیات خود ادامه می دهد. اختلاف عمدة این دو فیلسوف در این مقطع این است که افلوطین برای انسان های رشد نیافته معتقد به تناسخ است، اما ملاصدرا به هیچ وجه تناسخ را نپذیرفته است.
مفهوم شبد در گورو گْرَﻧﺘﻬ صاحب و وحی یا کلام الله در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن کلیات مفهوم شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
وحی الهی، یکی از منابع مهم ادیان و آیین های مختلف جهان می باشد. آئین ﺳیکْﻬ نیز بر این موضوع تأکید داشته و با مفهوم شبد از وحی سخن گفته است. با وجود این مطالب، وحی در قرآن کریم و شبد در گرو گرنته صاحب، شباهت و تفاوت هایی دارند. شبد به هیچ وجه در وزان وحی الهی در اسلام نبوده و اساساً با رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه السلام قابل مقایسه نیست. ساده ترین موضوع در وحی متجلی در قرآن ناتوانی دیگران در آوردن مثل آن است و البته وعده حفظ و نگه داری قرآن کریم توسط خداوند نیز تفاوتی اساسی در این میان است.
بررسی دیدگاه جان کالون درباره حس الوهی و مقایسه آن با نظریه فطرت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله علاوه بر نظریه حس الوهی جان کالون، تأثیر این نظریه بر دیگران - به خصوص کسانی که در سنت الهیات اصلاحی قرار دارند - و نیز تأثیر این نظریه بر معرفت شناسی اصلاح شده، مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین رابطه الهیات کالونی با الهیات طبیعی و تفسیرهایی که از نظریه او دراین خصوص ارائه شده، به نحو خلاصه بیان گردیده و در نهایت مقایسه ای بین نظریه حس الوهی کالون و نظریه فطرت در سنت فلسفی اسلامی انجام گرفته است.
رابطه اخلاق و سیاست بررسى رویکرد ماکیاولیستى بنى امیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسى هم سخنى ها و شباهت هاى دو جریان فکرى اموى و ماکیاولى در حوزه اخلاق و سیاست، مسئله اصلى این پژوهش است. هدف عمده از بررسى این موضوع، اثبات این مطلب است که اصول سیاست اموى، ارتباطى با سیاست اصیل اسلامى نداشته و بسان سیاست ماکیاولیستى، مخالف رهیافت اسلام در حوزه اخلاق و سیاست است. بنى امیه و به طور خاص معاویه، با اتخاذ اصولى همچون ارعاب به وسیله قتل و غارت، وعده و وعیدهاى فریبنده، دروغ بستن به صالحان، و ملعبه شمردن اصول اخلاقى، در سیاست مسیرى را پیموده اند که بعدها نیکولو ماکیاولى (1469 1527) آن را تئوریزه کرده است. این مقاله تلاش مى کند تا با نظر به جایگاه اخلاق در سیاست در رویکرد ماکیاولیستى، رفتار و رویکرد بنى امیه نسبت به این مسئله را مورد بررسى و نقد قرار دهد. روش مقاله در مراجعه به آراء ماکیاولى و عملکرد بنى امیه، استنادى، و در تبیین محتوا توصیفى تحلیلى خواهد بود.
امکان گفت وگو بین «مکتب کیوتو» و «حکمت اسلامی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی می کنم نشان دهم که با وجود اختلاف زمانی یا تاریخی و جغرافیایی بین فلسفة مکتب کیوتوی ژاپن در قرن بیستم و حکمت اسلامی شباهت های درخور تأملی برای مطالعات تطبیقی وجود دارد. بنابراین به نظر نگارنده «امکان گفت وگو» بین این دو تصورشدنی است. با این حال، این مقاله ادعا نمی کند که تطبیق کامل و منطقی بین این دو مکتب قابل حصول خواهد بود. مکتب کیوتو در ذن بودیسم سنتی ژاپنی و تفکر عرفانی و فلسفی مغرب زمین ریشه دارد و نمایندگان کلیدی آن عبارت اند از: نیشیدا کیتارو، نیشیتانی کیجی، و تانابه هاجیمه. در این مقاله عمدتاً بر اندیشه های دینی و عرفانی نیشیدا و نیشیتانی متمرکز خواهیم شد. نیشیدا کیتارو پایه گذار مکتب کیوتو محسوب می شود. اندیشة غالب در این مکتب مبتنی بر مفهوم نیستی، خدا، تجلی، عشق، دین، و مسئلة نفس است. از سوی دیگر، در حکمت اسلامی نیز تقریباً به مفاهیم مشابهی در اندیشة نمایندگان برجستة آن مانند مولوی، صدرا، و ابن عربی، که تحت تأثیر سنت دینی و قرآنی و سنت فلسفة یونانی (از جمله فلسفه های نوافلاطونی) قرار دارند، برمی خوریم. این مقاله بر آن است که با تمرکز بر مفاهیمی مانند نیستی، خدا، تجلی الهی، عشق الهی، دین، و نفس در هر دو طرف «امکان» گفت و گو را نشان دهد.
مقایسه دیدگاه خواجه عبداللّه انصارى و بندیکت قدیس درباره زهد و ترک گناه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
در این مقاله، دستورات بندیکت قدیس راهب مسیحى و خواجه عبداللّه انصارى درباره زهد و دورى از دنیا و ترک گناه مقایسه شده است. این تحقیق با روش توصیفى تحلیلى به هدف آشکار کردن شباهت ها و تفاوت هاى دیدگاه هاى دو شخصیت، به منظور افزایش آگاهى از ادیان ابراهیمى انجام شده است. این مقایسه با توجه به کتاب «منازل السائرین» خواجه و کتاب «قواعد» بندیکت انجام شده است. از مجموع مباحث نتیجه مى شود که آراء بندیکت و خواجه در موارد بسیارى یکسان یا شبیه هستند. ریشه مشابهت دستورات سلوکى بندیکت و خواجه این است که خاستگاه معرفتى آن دو، ادیان آسمانى مسیحیت و اسلام است که بر اساس فطرت مشترک انسانى است. بازگشت تفاوت مکتب خواجه و بندیکت به این است که مکتب عرفانى خواجه نسبت به مکتب بندیکت پیشرفته تر است.
بررسى تطبیقى نظریات «عدالت» شهید صدر و جان رالز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«عدالت» مفهومى است که بشر همواره به دنبال آن بوده و نظریه پردازان آرمان شهر، جامعه ایده آل خود را بر پایه آن بنا کرده اند. قرآن عدالت را هدف بعثت انبیا مى داند. یکى از مهم ترین ابعاد عدالت، «عدالت توزیعى» یا «عدالت اقتصادى» است. یکى از این اندیشمندان جان رالز، با طرح نظریه «عدالت به مثابه انصاف» کوشیده است مفهوم «عدالت» را در بستر لیبرالیسم تبیین کند که مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. اسلام نیز به «عدالت توزیعى» توجه ویژه نشان داده و اندیشمندان مسلمان از جمله، شهید صدر، عدالت توزیعى را یکى از سه رکن مکتب اقتصادى اسلام مى داند و با طرح نظریه «توازن»، عدالت توزیعى را از دیدگاه اسلام، تبیین کرده است. این پژوهش به روش تحلیلى و تطبیقى این دو نظریه را بررسى کرده و تبیین نموده است که با وجود شباهت ظاهرى دو نظریه، در موضوعاتى همچون توجه به عدالت توزیعى و جایگاه فقرا، تمایزهاى مهمى میان این دو وجود دارد؛ مثل تمایز در منشأ عدالت، تمایز در مبانى، و تمایز در قلمرو. این پژوهش بیان مى کند که نظریه رالز با توجه به مبانى آن، قابل طرح و اجرا در جوامع مذهبى و غیرلیبرال نیست.
حل مسئله شر با تکیه بر نظریه انگیزش الهی(بررسی راهکار زاگزبسکی در حل مسئلة شر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئلة شر یکی از مهم ترین انتقاداتی است که امروزه باور عقلانی به وجود یک خدای خیرخواه، عالم مطلق و قادر مطلق را به مخاطره می اندازد. لیندا زاگزبسکی از جملة فیلسوفان معاصری است که تلاش دارد با نگاه تازه ای، به حل این مسئله بپردازد. او با پیش کشیدن «نظریة انگیزش الهی» نشان می دهد که خداوند سرچشمة وجودی تمام خوبی هاست و انگیزه های او به لحاظ وجودی و متافیزیکی پایة تمام اوصاف و ارزش های اخلاقی اند. زاگزبسکی با تمسک به این نظریه اثبات می کند که براهین منطقی و شاهدمحور شر در اثبات نتیجه شان ناکارامد هستند. او در ادامه تلاش می کند تا با پی ریزی نظریة عدل الهی اش، علل احتمالی تجویز شر از جانب خداوند را بیان کند و نشان دهد که خداوند به دلیل عشق به اشخاص برخی از شرور را تجویز کرده است.
نظریّه ی اخلاقی زاگزبسکی: نظریّه ی فضیلت مدار الگوگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لیندا زاگزبسکی در نظریّه ی فضیلت مدار الگوگرا گونه ی جدیدی از نظریّه ی اخلاقی مبناگرا را عرضه می کند که در آن اشخاص الگو پایه ای ترین مؤلّفه ی اخلاقی در نظر گرفته می شوند. او در این نظریّه تلاش دارد تا تمام مفاهیم بنیادی اخلاق از جمله نتیجه ی خوب و فعل صواب را از راه ارجاع مستقیم به شخص الگوی خوب تعریف کند. یکی از مهم ترین پیامدهای این نظریّه در پسینی دانستن گزاره های اخلاقی نهفته است که این امر سبب توجّه ویژه ی این نظریّه به اخلاق روایی می شود. زاگزبسکی در این نظریّه با تأکید بر نقش برجسته ی عواطف در حوزه ی اخلاق نشان می دهد که شخص الگوی خوب را باید از راه حسّ عاطفی تحسین و تمجید شناسایی کرد. او برای پیش برد این دیدگاه خود، عاطفه را ادراکی معرّفی می کند که هم دارای حیث شناختی و هم دارای حیث ترغیبی است. از آن جا که این نظریّه بر کشش و جذابیّت خوبی مبتنی است، می تواند بنیان گیرا و جذّابی را برای اخلاق فراهم آورد و از همین روست که زاگزبسکی این نظریّه را برتر و موجّه تر از نظریّات دیگر اخلاقی به شمار می آورد. در این مقاله تلاش کرده ایم تا گزارش مختصری از نظریّه ی اخلاقی زاگزبسکی بدست دهیم و دیدگاه فلاسفه ی دیگر را نسبت به این نظریه بیان کنیم.
ارزیابی دیدگاه نیکولاس ولترستورف درباره ی فلسفه ی تحلیلی دین در اواخر قرن بیستم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلسفه ی تحلیلی دین در اواخر قرن بیستم، شاهد شکوفایی شایان توجه و البته نقدهای جدی بوده است. نیکولاس ولترستورف فیلسوف تحلیلی دین کوشیده است تا ضمن ارائه ی توصیفی از شاکله ی فلسفه ی تحلیلی دین در این بازه ی زمانی، به منتقدان آن نیز پاسخ دهد. وی با تکیه بر ساختار روایی-داستانیِ فلسفه ی تحلیلی دین، معتقد است که تنها با توجه به سه ویژگی اساسیِ فلسفه ی تحلیلی دین در این دوره، یعنی واقع گرایی، دفاع از تقریری خاص از مبناگرایی در معرفت شناسی و باور به امکان دست یابی به معرفت خداوند، می توان درک و فهم درستی از آن به دست آورد، وگرنه دچار خطا خواهیم شد و انتظارات نابجایی از آن هم خواهیم داشت. در این مقاله، ضمن توصیف دقیق دیدگاه ولترستورف، انتقاداتی مانند یکی گرفتن فلسفه ی تحلیلی دین و معرفت شناسی اصلاح شده و لزوم انکار عقلانیت مشترک در تحلیل وی را بیان خواهیم کرد.
بررسی نقدهای مایکل ساندل و رابرت نوزیک برناسازگاری اصل تفاوت و فردگراییدر نظر جان راولز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله برآن است تا این نقد ساندل را بررسی نماید که این مقدمه اصل تفاوت راولز در توزیع دارایی ها، که هیچ کسی مستحق و مالک حقیقی داشته هایش نیست و بنابراین دارایی های هر فرد، باید بعنوان دارایی های عمومی تلقی گردد که همه در سودهای آن سهیم باشند، مستلزم برداشتی جماعت گرایانه از “خود”،( Self) به عنوان مالکی که گسترده تر از مالک فردی است و می توان آن را“خود” جماعتی خواند، می باشد، که این تلقی از خود و مالکیت، با فرد گرایی و لیبرالیسم وظیفه گرایانه(Ontological Liberalism) راولز در تعارض است.
رابرت نوزیک اصل تفاوت راولز را بدین صورت نقد می نماید که اصل تفاوت و بازتوزیع دارایی ها، مستلزم گرفتن مالیات از ثروتمندان برای کمک به فقرا است و این باعث بهره برداری از حاصل زحمت ثروتمندان و به بردگی گرفتن آنها است و با آزادی فردی لیبرالیسم در تعارض است. مولف این مقاله بر آن است تا از طریق تحلیل و ارزیابی این دو نقد، ویژگی ها و قابلیت های اصل تفاوت در نظریه عدالت راولز را روشن تر سازد.
بررسی سن کودک و آثار حقوقی آن از منظر اسناد بین المللی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ماده یک کنوانسیون حقوق کودک مصوب 1989، 18 سالگی را مرز میان کودکی و بزرگسالی می داند. در عین حال به کشورهای عضو اجازه می دهد سن کمتری را در تعریف کودک اعمال کنند. استثناهایی نیز در برخی از مواد، نظیر ماده 37 در خصوص مسؤولیت کیفری وجود دارد که مجازات اعدام و حبس ابد بدون امکان آزادی را در مورد اشخاص کمتر از 18 سال، مجاز نمی داند. ماده 38 در مورد ممنوعیت کشورها در استخدام و به کارگیری افراد کمتر از 15 سال در مخاصمات مسلحانه نیز از همین قبیل است که در آن ها سن خاصی برای کودک در نظر گرفته شده است و کشورها ملزم به رعایت آن شده اند. پرسش اساسی در مقاله حاضر این است که چه معیاری به عنوان سن کودک باید مبنای عملکرد دول عضو قرار گیرد؟ مطابق رویه حاکم در جامعه بین المللی، سن کودک 18 سال است؛ اما با توجه به ابهامات موجود، لازم است این مسأله و ارتقای وضع حقوقی کودک تبیین شود تا علاوه بر رفع این ابهامات، در خصوص وضعیت حقوقی سن کودک و شرایط حقوقی حاکم بر آن مانند مسائل مربوط به اشتغال کودکان، ازدواج، شرکت در مخاصمات مسلحانه و مسؤولیت کیفری مورد بررسی قرار گیرد.