فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۴۱ تا ۶۶۰ مورد از کل ۴٬۴۴۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
الاهیات افلاطونی به مثابه بخشی از نظام فکری او تابع مؤلفه هایی است که کل پیکره اندیشه های او را تحت تأثیر قرار داده است. وی، همان گونه که در حوزه هستی شناسی و متافیزیک، با توجه به میراث هراکلیتی و پارمنیدسی خود، دو ساحت عقلی و حسی را مطرح می کند، در حوزه الاهیات نیز از یک سو قلمرو متعالی را مطرح می کند که در آن می توان ویژگی هایی نظیر ثبات، و حتی گونه ای مشابهت با صفات نظام های الاهیاتی ادیان، یافت. اما برای اعمال نفوذ و تبیین تغییرات به خدایانی نیاز دارد که در قلمرو جهان متغیر ایفای نقش کنند. از این رو الاهیاتی ناظر به ساحت این جهانی یا حلولی شکل می گیرد. بدین ترتیب ثنویت معهود و مألوف افلاطون در هستی شناسی و معرفت شناسی، در الاهیات نیز رخ می نماید. مدعای این مقاله این است که دمیورژ و خیر را می توان دو روی یک سکه دید و دمیورژ را صورت شخصی تر و انضمامی تری برای خیر برتر و متعالی قلمداد کرد.
تحلیلی انتقادی بر علم دینی پلانتینگا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در قرن حاضر، هجمه ی سهمگین حوزه های گوناگون دانش را بر قلمرو ادیان شاهد بوده ایم. این مسأله نگرانی بسیاری را از سوی دانشمندانِ پیرو دین و همچنین خداباورانِ طرفدار علم برانگیخته است. ازاین رو، آلوین پلانتینگا، یکی از بزرگ ترین فیلسوفان معاصر دین، با ارائه ی نظریه ی معرفت خود، موضعی نو به باورهای دینی اتخاذ می کند. او با نقدهایی که متوجه دیدگاه پیشینیان می کند، گستره ی باورهای پایه را به طریقی وسعت می دهد، تا باورهای دینی را نیز دربرگیرد. پس از ارائه ی این دیدگاه، پلانتینگا در آثار متعدد خویش، تلاش می کند تا تضاد میان علوم معاصر و دین را به پیش فرض های الحادی نظریات علمی نسبت دهد. در ادامه ی این تلاش، او برساختن علمی دینی را پی می گیرد که علاوه بر اجتناب از عناصر الحادی، به کارگیری باورهای دینی را در اشتغال به فعالیت های علمی، به پیروان ادیان توصیه می کند. در این مقاله، ضمن تحلیل و بررسی علم دینیِ مدّنظر پلانتینگا، اشکالات عمده ای را بر آن وارد آورده ایم.
فایده گرایی اخلاقی از دیدگاه هِر
حوزههای تخصصی:
آر. اِم. ِ هِر از دو شیوه نوین و بدیع از فایده گرایی سخن گفته است؛ یکی فایده گرایی دوسطحی و دیگری فایده گرایی ترجیحی. فایده گرایی دوسطحی به نزاع میان فایده گرایی عمل گرا و قاعده گرا پایان می بخشد و مکاتب وظیفه گرایی و فایده گرایی را نیز بایکدگر آشتی می دهد. از نظر او، فایده گرایی دوسطحی لازمه و مقدمه فایده گرایی ترجیحی است. در فایده گرایی ترجیحی، معیار خوبی و فایده همانا ترجیحات ذهنی و فردی فاعل اخلاقی است. هِر براین باور است که فاعل اخلاقی برای سازگار و همخوان کردن ترجیحات مخالف از قوه تخیل بهره می گیرد. بدین سان که فاعل اخلاقی هنگام رویارویی با ترجیحات مخالف، خودش را به جای دیگران میگذارد و ترجیحات آنها را با ترجیحات خود می سنجد و سرانجام به ترجیح قوی تر می گراید.
تحلیل رئالیسم معرفتی از دیدگاه لری لائودن آیا رئالیسم معرفتی تبیین صحیحی از پیشرفت علم ارائه می دهد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دهة 1970 میلادی میان رئالیست ها و پسارئالیست ها مناقشه ای حول محور دو پرسش مطرح بود؛ هدف معرفتی علم چیست و چگونه می توان پیشرفت یا توفیق علم را به بهترین نحو تبیین کرد؟ یکی از مهم ترین رویکردها نگرش رئالیسم متکی به صدق نظریه ها بود؛ پاسخ رئالیست ها بر مبنای رویکرد مطابقت با واقع تبیین می شد و تاریخ پیشرفت علم را دلیل این امر می دانستند. در مقابل، برخی نظیر لائودن دو مفهوم توفیق در علم و صدق را از یک دیگر متمایز می کردند؛ لائودن با بهره گیری از تاریخ فلسفة علم رئالیسم معرفتی را از دو نقطه آماج حمله قرار داد؛ اولاً از نظر او مفهوم صدق تقریبی یک نظریه یا پیش روی به سمت صدق دارای تعریفی روشن از جانب رئالیست ها نبود، ثانیاً ارتباط میان صدق تقریبی نظریه و پیشرفت علم به صراحت تبیین نشده است. در این نوشتار دو نقد بنیادین لائودن بر رئالیسم معرفتی تبیین و بررسی خواهد شد.
خداشناسی اکهارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«مایستر اکهارت» از عرفایی است که سنت مسیحی در قرون وسطی اندیشه وی را برنتافت و خداشناسی وی را بدعت آمیز دانست. مهم ترین مسائلی که خداشناسی اکهارت را از سلف مسیحی اش متفاوت می سازد عبارتند از: طرح دو وجهی خدا/الوهیت که یکی برابر با وجود و دیگری برتر و فراتر از آن است، باور به عدم ادراک الوهیت توسط بشر و توسل به کلام سلبی برای سخن گفتن از او، ارائه تقریری جدید از اصل تثلیث و باور به وحدت الوهیتِ برتر از تثلیث و ... . کلیسای کاتولیک، اکهارت را بدعت گذار و نافی تثلیث دانست و او در دفاعیه ای به یکایک اتهاماتش پاسخ گفت. به دلیل گرایش باطنی و عرفانی اکهارت، تفکر وی بیش از آنکه به خدای سه گانه و قابل ادراک مسیحی نزدیک باشد، متأثر از کلام سلبی مورد توجه دیونیسیوس و تفکرنوافلاطونی است و بدون نفی تثلیث، ضمن پذیرش ماهیت و کارکرد هریک از اشخاص تثلیث و ذکر آن در موعظاتش، وحدت را برترین ویژگی «الوهیت فراتر از وجود و عدم» می خواند و الوهیت بی نام و نشان را در رأس تثلیث قرار می دهد. الوهیتی که شناخت آن ناممکن و تنها راه سخن گفتن از آن الهیات سلبی است.
نسبت ایده آل زیبایی و زیبایی وابسته در فلسفه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کانت در «نقد قوة حکم»، امر زیبا را در چهار دقیقه متناظر با احکام منطقی بررسی می کند. او در دقیقة سوم بر مبنای تحلیل مفهوم کلیدی «غایت مندی»، به تعریفی فرم محور از زیبایی یعنی غایت مندی بدون غایت (غایت مندی ذهنی) می رسد. در ذیل همین دقیقه، دو مفهوم «زیبایی وابسته» و «ایده آل زیبایی» نیز مطرح می شود که داوری زیباشناختی در هر دوی آن ها بر مبنای غایت مندی عینی است و مفهومی دال بر چیستی عین و کمال عین موافق با آن برای داوری پیش فرض گرفته می شود. این پیش فرض در زیبایی وابسته، کمال عین و در ایده آل زیبایی، مفهوم حاصل از جمع ایدة عقلی و ایدة متعارف زیباشناختی است؛ اما این دیدگاه متعارض با این اصل زیباشناختی کانت است که داوری دربارة امر زیبا صرفاً بر یک غایت مندی ذهنی متکی است. این نوشتار با بررسی مفهوم غایت مندی و نوع غایت مندی عینی در زیبایی وابسته و ایده آل زیبایی، درصدد تبیین چگونگی ارزش زیباشناختی این دو مفهوم و در نهایت بررسی نقاط اختلاف و اشتراک آن ها با یکدیگر می باشد تا جایگاه این دو مفهوم در فلسفة کانت مشخص شود.
بررسی و نقد نظریه سوئینبرن درباره تجربه دینی
حوزههای تخصصی:
تجربه دینی یکی از مباحث مهم در فلسفه دین معاصر میباشد. مسألهای که توجه متفکرین را در این موضوع به خود جلب نموده، این است که آیا تجربههای دینی میتوانند اعتقاد افراد را به متعلَّق تجربههایشان توجیه نمایند یا خیر؟ ریچارد سوئینبرن معتقد است که با تمسک به اصل سادهباوری میتوان اعتبار تجربه دینی را برای شخص صاحب تجربه اثبات نمود. طبق این اصل اگر به نظر شخصی برسد که فلان شیء را دیدهاست، پس احتمالاً آن شیء در خارج تحقق دارد البته به شرط عدم تحقق پارهای از شرایط. وی به مدد اصل گواهی، اعتبار تجربه دینی را برای سایر افراد توجیه میکند، مگر آنکه آشکار شود که شخص ناقل دچار سوء فهم گردیده یا اغراق کرده یا دروغ میگوید.
نگارنده با تفکیک عقل به دو ساحت فلسفی و عرفی بر این باور است که نظریه سوئینبرن در ساحت عقل فلسفی غیرقابل دفاع است، ولی در ساحت عقل عرفی میتوان سخن او را پذیرفت.
گفت وگوی ادیان و مساله «دیگریِ دینی» در الهیات ناظر به ادیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بنابر باور غالب، شکل گیری و ثمر بخشی گفت وگوی ادیان بیش از هر چیز مبتنی بر گشودگی نسبت به دین دیگر و به رسمیت شناختن «دیگریِ دینی» است، به گونه ای که باید پذیرفت دین دیگر هم واجد بهره و نصیبی از حقیقت است و متدینان به آن نیز که اینک طرف گفت وگو قرار گرفته اند واجد حظی از نجات و رستگاری هستند. اما پرسش مهم این است که بر پایه کدام بستر الهیاتی می توان تکثر دینی را ارج نهاد و چنین سهمی از حقیقت و نجات را برای دیگر ادیان در نظر گرفت؟ امروزه واکاوی ابعاد این مساله و جستجو برای یافتن بهترین پاسخ به آن در الهیات ناظر به ادیان، پی گیری می شود. سه رویکرد انحصارگرایی، شمول گرایی و کثرت گرایی که هر یک متضمن تفسیر الهیاتی ویژه ای نسبت به دیگر ادیان است، الگوهایی هستند که با گذشت زمان در دل الهیات ناظر به ادیان شکل گرفته اند و بخت و اقبال خود را در سامان دادن پاسخی به مسئله دیگریِ دینی آزموده اند. این مقاله در صدد است تا پاسخ های فوق را مورد ارزیابی قرار دهد. پژوهش حاضر از روش تحقیق کیفی بهره می گیرد و بر این پیش فرض استوار است که الگوهای کلاسیک الهیات ناظر به ادیان، از شکل دادن بستر الهیاتی مناسبی برای گفت وگوی ادیان به گونه ای که «دیگریِ دینی» را به رسمیت بشناسد و هم زمان التزام و هویت دینی مشارکان در گفت وگوی ادیان را پاس دارد، قاصر است
بررسى تطبیقى اندیشه اخلاقى مک اینتایر و پینکافس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مک اینتایر و پینکافس از مهم ترین احیاگران فضیلت گرایى به شمار مى آیند. نظریات این دو فیلسوف علاوه بر آنکه از جهت احیاى فضیلت گرایى مهم است، به لحاظ نقد دیدگاه هاى رقیب نیز حایز اهمیت مى باشد. بدون تردید، مقایسه تقاریر مختلف فضیلت گرایى از جمله دو دیدگاه مزبور مى تواند در درک عمیق تر مدعا و ادله فضیلت گرایى و نیز گستره آن مفید باشد. در پژوهش حاضر سعى شده تا با مرورى بر اندیشه اخلاقى مک اینتایر و پینکافس، به بررسى تطبیقى این دو دیدگاه پرداخته شود. نتایج تحقیق حاکى از آن است که مک اینتایر و پینکافس على رغم اشتراک در نقد دیدگاه هاى رقیب و نیز ترجیح و تبلیغ فضیلت گرایى، در برخى جهات با هم اختلاف نظر اساسى دارند. از مهم ترین اختلافات مک اینتایر و پینکافس مى توان به این موارد اشاره کرد: مک اینتایر ضد لیبرالیسم است و پینکافس لیبرالیست؛ مک اینتایر تحویل گراست و پینکافس ضدتحویل گرا؛ مک اینتایر وحدت گراست و پینکافس کثرت گرا؛ مک اینتایر برخلاف پینکافس بر نقش جامعه به عنوان عامل هویت ساز انسان و تاریخ به عنوان عنصرى تعیین کننده در فهم معناى فضیلت اصرار دارد.
ماهیت هنر و نسبت و مناسبات آن با فطرت و دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هنر، نسخه دوم خلقت و نسخه سوم هستی است؛ چراکه هنر، بازآفرینی حقایق است، پس از سنخ خلقت است؛ بنابراین فطرت انسان با دین و هنر الفتی ذاتی دارد و هم از این رو میان دین و هنر نیز همگونگی ها و مناسبات بسیاری هست. تعریف دین و هنر، تقسیم جوهری و صوری هنر، تبیین نسبت ها و مناسبات این دو مقوله، موضوع این مقال است.
تحلیل نظریه تکامل و بررسی پیامدهای آن از منظر دکتر سید حسین نصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دکتر سید حسین نصر بواسطه تبحر در حکمت اسلامی ، تسلط بر علوم طبیعی و آشنایی با مدرنیته به نقد نظریه تکامل می پردازد . نوشته حاضر به بررسی انتقادات و دلایل ایشان پیرامون نظریه تکامل و پیامدهای آن می پردازد. به نظرایشان فاقد شی نمی تواند معطی آن باشد و طبیعت کور با هر امتداد زمانی موجد آن نیست و این معنا با تامل در سنخ فاعلیت حق تعالی که هستی بخش است و نه اعدادی ، روشن می شود. به لحاظ منطقی ناممکن است که صور حیاتی بالاتر از صور حیاتی نازل تر تکامل یابند. از منظر قدسی تنها معنای مقبول تکامل ، به فعلیت رسیدن قوه های نهفته شی است. به نظر نصر تعمیم نابجای بایسته های تکاملی به اخلاق ، انسان شناسی و سایر علوم ، برخورد دنیای مدرن با تکامل به مثابه ایدئولوژی و نه صرفا تئوری علمی، نفی امور قدسی و تاریخی دیدن آن، قدسی سازی امور مادی و طبیعی بدون توجه به سلسله مراتب وجود ، از جمله ایراداتی است که می توان بر داعیه داران تکاملی داشت.
پیامدهای تفسیر سابجکتیو هگل از اخلاق ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
در این مقاله، قرائت هگل از اخلاق ارسطویی ذیل دو مفهوم بنیادی «سعادت» و «فضیلت» و پیامدهایی که بر این قرائت مترتب است، بیان می شود. در تفسیر هگلی، این دو مفهوم نسبت به تلقی کلاسیک ارسطویی کارکردی اجتماعی تر و در عین حال تعینی سابجکتیو به خود می گیرند، تا از این طریق فرد و اجتماع در روندی دیالکتیکی در چهارچوبی فضیلت مند به خیری یگانه که همان آزادی است، دست یابند. اصالت و به یک معنا تقدم اندیشه سیاسی در نظام فلسفی هگل، نیازمند دستگاهی اخلاقی است که بتواند فراتر از طبیعت گرایی اخلاقی ارسطو عمل کرده، مناسبات و اقتضائات حیات بیرونی اجتماعی و سیاسی را تبیین کند. چنین است که در اندیشه هگل، سعادت و فضیلت اگرچه همچون نظام اخلاقی ارسطو واجد اهمیت بی بدیلی هستند، وظیفه ای فراتر از تعلیم و تربیت افراد می یابند. در این پژوهش نشان داده می شود که هگل با استخدام دو مفهوم بنیادی اخلاق ارسطویی، یعنی سعادت و فضیلت در چهارچوب کلی نظام فکری خود، زمینه را برای دگردیسی معنایی این مفاهیم فراهم می آورد.
نظریه رشد ایمانی فاولر به عنوان چارچوبی برای تربیت دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روان شناسان مدل های خوبی را برای درک رشد شناختی، رفتاری و روان شناختی مطرح کرده اند، اما دکتر جیمز فاولر متخصص الهیات، بر این باور بود که مدلی ویژه برای رشد ایمانی تدوین نشده است. وی نظریه رشد ایمانی خود را براساس نظریه های رشدی پیاژه، اریکسون و کلبرگ و مباحثه های دینی در زمینه ایمان که تیلیش[1]، نی بوهر[2] و اسمیت[3] بیان کرده بودند، بنا نهاد و آن را مراحل رشد ایمانی[4] نامید. نظریه فاولر از طریق گوش دادن به زندگی سیصدوپنجاه وهفت مصاحبه شونده بین سال های 1972 تا 1981 پدید آمده است. فاولر پس از مصاحبه های متعدد با آزمودنی ها، به این نتیجه رسید که رشد ایمان که همان رشد ایجاد معنا است، پدیده ای جهانی و انسانی بوده و تا حدی ذاتی و غریزی است. او همچنین نشان داد که رشد ایمانی، مسیری رشدی، فکری، شناختی و پیش بینی پذیر را دنبال می کند. با اینکه دامنه گسترده ای از محققان خارجی به این نظریه توجه نشان داده اند، پیچیدگی های آن سبب شده چالش های نظری، اخلاقی و عملی زیادی به همراه داشته باشد. با توجه به اینکه در ایران این نظریه بسیار مهجور مانده است، در این مقاله کوشش شده درک بهتری از آن فراهم آید. ازاین رو ابتدا تعریف ایمان، و سپس مراحل رشد ایمانی از نگاه فاولر به تفصیل بررسی شده و درنهایت انتقادهای وارد بر این نظریه بیان می شود. به نظر می رسد این نظریه که شامل یک پیش مرحله و شش مرحله است، به عنوان ساختاری برای تدوین نظریه رشد دینی- ایمانی مطابق با آموزه های اسلامی- شیعی راهگشا باشد.
نقد و بررسی دلالت های تربیتی انسان شناسی برتراند راسل بر اساس دیدگاه محمدتقی جعفری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی آباء فلسفه تحلیلی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات فلسفه تعلیم و تربیت
بازخوانی و توجه به آراء صاحب نظران و دانشمندانی که در حوزه های گوناگون، از جمله انسان شناسی مطالعات عمیقی داشته و در زمینة تعلیم و تربیت نیز آراء قابل تأملی ارائه داده اند امری ضروری به نظر می رسد. در این پژوهش کیفی که به روش «توصیفی تحلیلی» انجام گرفته، نکات مهمی در زمینة انسان شناسی برتراند راسل ذکر و سپس دلالت های تربیتی انسان شناسانة او بر اساس دیدگاه محمدتقی جعفری نقد و بررسی شده است. مطابق دیدگاه علامه جعفری، حیات انسان تنها به دو قلمرو فردی (لذت و الم شخصی) و فرافردی محدود نمی شود، بلکه از قلمرو سومی به نام «کمال و تعالی» نیز برخوردار است؛ قلمروی مهمی که در دیدگاه راسل جایگاهی ندارد. نتایج تحقیق نشان می دهد که با وجود این تفاوت و دیگر تفاوت های اساسی در جهت گیری های کلی انسان شناسانة این دو فیلسوف، برخی از اهداف واسطی و اصول و روش های تربیت از دیدگاه راسل به سبب آنکه سعادت فردی و اجتماعی بشر در دنیا را هدف گرفته، بر اساس دیدگاه علامه جعفری، که حیات طیبة طبیعی و دنیوی را مقدمة حیات معقول می داند، تأیید شده، اما ناکافی است. اصل «لزوم تربیت»، اصل «تطبیق تربیت بر غرایز»، و اصل «نافع بودن تربیت» از جملة این اصول است. نکات غیرقابل تأییدی نیز در آراء تربیتی راسل وجود دارد؛ از جمله نقش هنر در تربیت، اصل «شک گرایی صرف» و اصل «تفوق مشارکت بر رقابت». همچنین مشخص گردید بیشتر نقد های وارد شده بر دیدگاه راسل مربوط به آن بعد از حیات انسان و تربیت اوست که به سبب انکار خدا و معنویت یا تردید در آن از سوی راسل، در آراء تربیتی وی مغفول مانده است.
مسئله گذر از اخلاق به دین در ایده آلیسم آلمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رابطه اخلاق و دین موضوعی است که می توان آن را در تمام سیر تاریخ فلسفه و در تمامی دستگاه های فلسفی بررسی کرد . اما با مباحثی که کانت در باب عقل عملی و جدایی آن از عقل نظری عنوان کرد و در پی آن مباحث متافیزیکی و الهیاتی را به حیطه عقل عملی کشاند، رابطه اخلاق و دین جلوه دیگری پیدا کرد . کانت با آنکه تمامی براهین اثبات وجود خدا را رد می کند ، اخلاق را متضمن باور به خداوند می داند . پس از کانت حکمای ایده باور آلمان برای رفع شکاف بین عقل عملی و نظری گام برداشتند و دیدگاه های نوینی را با توجه به دستاوردهای کانت ارائه کرده اند . این روند تا به هگل به صورت برجسته امکان بررسی دارد . هگل به عنوان برجسته ترین ایده باور آلمانی مطلق را در برابر جدایی و محدودیت های سوژه و ابژه می نهد . به عقیده هگل شاید دین نیز در حوزه آگاهی یا نظر قرار گیرد و همچنین ذات و صفات خداوند در حوزه نظر شناختنی باشد . به این ترتیب در فلسفه هگل از یک سو نیاز چندانی به برهان اخلاقی کانت احساس نمی شود و از سوی دیگر مبانی کانت در رسیدن به خدا از طریق عقل عملی ، در حوزه اخلاق ناکافی به نظر می رسد.
از رئالیسم علمی لاتور تا رئالیسم انتقادی باسکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رئالیسم از مفاهیم مناقشه برانگیزی است که همواره از دغدغه های صاحبنظران حوزه مطالعه فیلسوفان علم و همینطور جامعه شناسان معرفت علمی می باشد. هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی مفهوم رئالیسم انتقادی باسکار و واقع گرایی لاتور از دو رویکرد متفاوت است. باسکار معتقد است که بیشتر «آنچه که هست» وجود دارد تا «آنچه که شناخته می شود»، بیشتر نیرو وجود دارد تا کاربرد و استعمال نیرو. در مقابل، لاتور با روی آوردن به برساخت گرایی، به ساخت واقعیت در فرایند فعالیت علمی تاکید می ورزد که در این مقاله، ادعای اصلی لاتور و باسکار به تفصیل بیان شده و ضمن بررسی تطبیقی افکار آن دو، وجوه اتفاق نظر و اختلاف آنها تشریح خواهد شد.
بارخوانی انسجام متن قرآن در پرتو نظریه نظم نامتقارن (با تأکید بر دیدگاه میشل کویپرس)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر پس از ارائه گزارشی مختصر در باب رویکردهای سنتی و معاصر به مسأله نظم قرآن، با درپیش گرفتن روش توصیفی تحلیلی، به بررسی رویکرد «میشل کویپرس»، قرآن پژوه بلژیکی معاصر خواهد پرداخت. وی با تکیه بر نظریه نظم متقارن که خود ریشه در بلاغت سامی دارد، به تحلیل بلاغی متن قرآن می پردازد. اندیشه نظم متقارن نشان خواهد داد که متن قرآن منسجم است و هر آیه درست همانجایی از متن که باید، قرار گرفته است. بنا به این نظریه، تکرارهای متن نه تنها عامل انسجام بخش آن هستند، بلکه کارکرد تفسیری نیز دارند. در این مقاله، نخست با معرفی مفاهیم نظری بلاغت سامی نشان خواهیم داد که بلاغت در این نظریه، «فنّ تألیف کلام» است و نه صرفاً «فنّ تزیین کلام». پس از آن با ارائه نظم کامل سوره قارعه و با تمرکز بر تحلیل بلاغیِ کویپرس از مقطعی از سوره مائده، میزان کارآمدی این روش در اثبات انسجام متن قرآن و نیز کارکرد آن در تفسیر متن تبیین می شود. خواهیم دید که این روش هرگز یک هدف زیبایی شناختی صِرف ندارد و آن چنان که در ابتدای امر به نظر می رسد، انتزاعی نیست، بلکه با زبان شناسی متن قرابت بسیار دارد و شاخص های تألیفی آن با ابزارهای انسجام در زبان شناسی نظام مند نقش گرا به شکل معناداری همگرایی دارد.
روح و سرنوشت آن بعد از مرگ در آیین جینه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با این که آیین جینه از ادیان هندی بشمار می رود، ولی به خاطر نگرشی که به مسأله روح و خاستگاه آن دارد، حتی با وجود شباهت با آیین هندو، به گونه ای در مقابل آن قرار گرفته است. کرمه، سمساره و مکشه، مفاهیمی هستند که بین دو آیین «هندو» و «جینه» مشترکند. اما نگرش «جینه» به ذات انسان و هدف غایی و راه رسیدن به آن، باعث بروز تفاوت چشمگیری بین این آیین و خاستگاه هندویی آن شده است. با وجود پیچیدگی های بسیار آیین جینه، می توان گفت: روح(جیوه)، نقش محوری در این آیین دارد، احترام به موجودات در هر مرتبه ای که باشند(اهیمسا) اهمیت ویژه و اصل بنیادی این آیین است و مسلماً حرمت آن نه از بعد مادی، بلکه به سبب روحی است که با طی طریق درعوالم مختلف به درجه والایی از مقام انسانی می رسد و به نوبه خود با رعایت اصول اخلاقی خاص و ریاضت های شاق جسمانی، که در نتیجه آن تأثیرات امور مادی(اجیوه) بر روح(جیوه) از بین می رود، پیروان «جینه» قادر به دستیابی به مقام خلوص و ذات اصیل خود می باشند. این همان مقامی است که در این آیین، جایگاهی خداگونه1 یافته است، البته دستیابی به این مهم از طریق توصیف مسائل مرتبط با این آئین مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد. بدیهی است این امر با بررسی مفهوم روح و اقسام آن و نیز رابطه(روح و بدن) و (روح و عمل) و موضوع تناسخ تا نحوه رهایی و نجات در این آیین تبیین خواهد شد.
زیباشناسی بنیادی در فلسفه هیدگر و حکمت دائویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زیباشناسی دائویی مبتنی بر نیروی خلاقانه دائو است که منشأیی پیشاوجودشناختی دارد. زمینه خاستگاهی خلاقیت که از دائو ناشی می شود، شالوده هنر را در تفکر دائویی تشکیل می دهد. معنابخشی در هنر و زبان در اندیشه دائویی با ادراک دائو و یگانگی با آن میسر است. هیدگر در آثار متأخرش در تحلیل خویش از زبان، تفکر و شعر، مسائل زیباشناختی ویژه ای را مورد توجه قرار می دهد و بر درونی بودن تعلق تفکر و شاعری به یکدیگر تأکید می کند. به علاوه، هیدگر دائو را تفکری شاعرانه می شناسد و بر آن است که وقتی تفکر شاعرانه رخ می نماید، وجود و اندیشه یکی و همان می شوند. در اندیشه دائویی، این همانی تفکر و شعر، عدم تمایزی زیباشناختی است که در ادبیات دائوییسم، هوان چِن (Huan Chen) خوانده می شود. تا زمانی که شاعر خود را با حقیقت عینی چیزها کاملاً یکی نداند، خودآگاهی شاعرانه تحقق نمی یابد و این همانا تفکر شاعرانه با تجربه مقدم بر وجودشناسی است که هیدگر بدان دست یافته بود. این مقاله در پی پاسخ گویی به این پرسش است که حس استحسانی در اندیشه هیدگر چگونه و تا چه حدی با زیباشناسی دائویی قرابت دارد. به عبارت دیگر، با توجه به نمونه های آثار دائویی و اندیشه های هیدگر می توان مفاهیمی مانند یگانگی، توازن و انکشاف را از منظر زیباشناسی در این دو تفکر بررسی کرد. چه بسا واکاوی این پرسش بتواند به فهم نگرش زیباشناختی هیدگر در آثار متأخرش کمک کند.
بررسی و نقد مسئلة شر ازنظر الهیات پویشی با تأکید بر اندیشة هارتسهورن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مسئله شر یکی از مهم ترین مسائلی است که دغدغه فیلسوفان دین و متکلمان بوده است. الهی دانان پویشی مانند وایتهد، هارتسهورن و گریفین، رویکرد جدیدی به این مسئله داشته اند؛ یعنی فلاسفه و متکلمان گذشته، بیشتر با قبول صفات (علم، قدرت و خیرخواهی مطلق) خداوند به تبیین و توجیه شرور پرداختند؛ اما فلاسفه دین پویشی با رد علم و قدرت مطلق الهی این مسئله را بررسی می کنند؛ یعنی علم خدا را زمانی می دانند، موجودات را نیز دارای قدرت خلاقه می دانستد و با محدود دانستن قدرت خداوند او را از شبهه شر مبرا می کنند. در این نوشتار ضمن بررسی اندیشه آن ها و البته با تأکید بر هارتسهورن، دیدگاه آن ها را نقد خواهیم کرد.