مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
روش شناسی علم اقتصاد
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، ضمن معرفی یکی از بحث برانگیزترین رهیافت های دگراندیشانه در حوزه روش شناسی علم اقتصاد، به بررسی جایگاه شناختی و نظری آن در مقام یکی از شالوده های بحث برانگیز تحلیل روش شناختی مدرن می پردازیم. ریطوریقای علم اقتصاد، به عنوان روش شناسی ای توصیفی، به تحلیل این نکته می پردازد که بازیگران عرصه علم اقتصاد با بهره گیری از چه روش ها، ابزار و دلالت هایی، سخن خود را عرضه می دارند، از یکدیگر انتقاد یا یکدیگر را قانع می کنند. دیدگاه رادیکال مک لاسکی، درمقام مهمترین معرف تحلیل ریطوریقایی در روش شناسی علم اقتصاد، تا به حال چالش ها، نقدها، ردیه ها و مدحیه های بسیاری را از سوی اقتصادانان و به طور خاص متخصصان روش شناسی علم اقتصاد، به همراه داشته است. این جستار، در پی تقریر اجمالی موضع مک لاسکی، درمقام پیشاهنگ این رویکرد در علم اقتصاد، به دنبال تعریف جایگاه معرفت شناختی نگرش وی در متن ملاحظات نوین فلسفه علم، آن را به منزله دیدگاهی پلورالیستی و سازنده (و نه آنارشیستی و برهم زننده) در روش شناسی علم اقتصاد باز تعریف می کند و ضرورت توجه به چنین دیدگاهی را در پرتو ایده های روش شناسی مدرن، به بحث می گذارد.
نظریه بازی های تکاملی و ارزیابی مجدد از ایده«پیشرفت در نظریه بازی ها»؛ بررسی از منظر روش شناسی علم اقتصاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به نظر می رسد پیدایش نظریه بازی های تکاملی و گسترش بهره گیری از آن بیانگر گونه ای تغییر در ابزارهای مورد استفاده متخصصان نظریه بازی ها و اقتصاددانان باشد؛ چه آنکه برخی به این نظریه در برابر نظریه بازی های کلاسیک به عنوان نوعی پیشرفت می نگرند.این مقاله در پی آن است که نخست تفاوت های مبنایی مطرح میان نظریه بازی های کلاسیک و نظریه بازی های تکاملی را به تصویر کشانده و دوم اینکه به این پرسش پاسخ دهد که «آیا نظریه بازی های تکاملی را می توان نوعی پیشرفت در برابر با نظریه بازی های کلاسیک تلقی نمود؟» این پژوهش بر پایه رویکرد نظری و با تمرکز بر برخی آثار موجود در حوزه فلسفه علم اقتصاد، روش شناسیِ علمِ اقتصاد، تاریخ نظریه بازی ها و فلسفه علم صورت گرفته است.نتیجه مقاله قابل تفکیک به دو ایده به هم مرتبط است؛ نخست آنکه پیدایش نظریه بازی های تکاملی و تداوم بهره گیری از آن در پژوهش های اقتصادی، در چارچوب رویکردهای خوش تعریف فلسفه علم قابل تحلیل نیست. ثانیاً، به نظر می آید تبیین های فایرابند و مک لاسکی در این موضوع از ‘روایی’ بهتری برخوردار باشد.
آیا مدل های اقتصاد کلان نیازمند بازسازی هستند؟ تحلیلی روش شناختی از ارتباط میان اقتصاد کلان و اقتصاد رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«مدل های اقتصاد کلان» بر اساس تبیین های خاصی به مطالعه روابط میان متغیرهای کلان اقتصادی می پردازند. از طرفی دیگر «اقتصاد رفتاری» با تمرکز بر رفتار عوامل اقتصادی، در پی دستیابی به نظریاتی با قدرت تبیین و پیش بینی بالاتر است. در این مقاله ابتدا در پی درک چگونگی ارتباط این دو حوزه مهم از مطالعات علم اقتصاد خواهیم بود. دیگر هدف این مقاله درک لزوم بهره گیری اقتصاد کلان از اقتصاد رفتاری با تأکید بر برخی ملاحظات روش شناسی علم اقتصاد است. این مطالعه به روش توصیفی-مروری و با مراجعه به مطالعات موجود در اقتصاد کلان و اقتصاد رفتاری صورت یافته است. این مقاله ضمن ارائه دیدی جدید به افرادی که با اقتصاد کلان سنتی آشنایی دارند، به نحوه تأثیرگذاری مطالعات اقتصاد رفتاری بر برخی موضوعات مهم در اقتصاد کلان پرداخته است. مبتنی بر یافته های این مطالعه، به دلایلی از جمله «تبیین مناسب تر متغیرها و اعطای قدرت پیش بینی بالاتر»، «لزوم انعطاف بخشی به روش پژوهش» و «تأثیرگذاری رفتارهای غیرمتعارف بر پیامدهای کلان اقتصادی»، مدل های اقتصاد کلان باید توجه بیشتری به مطالعات اقتصاد رفتاری داشته باشند؛ البته، این همه به معنای تقلیل یافتن نقش مدل های متعارف اقتصاد کلان نخواهد بود.
اصلاح سوءبرداشت ها نسبت به روش شناسی علم اقتصاد و «اقتصاد اسلامی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شکل گیری نظریه های علمی در اقتصاد متعارف منوط به شکل گیری گزاره های مشاهداتی، ارزش خنثایی نظریه ها و بهره گیری از روش تجربی شده است. در این مقاله با استفاده از روش تحلیلی به بررسی این پیش فرض های سه گانه در روش شناسی اقتصاد متعارف می پردازیم. پذیریش پیش فرض های سه گانه در مورد «نقش گزاره های مشاهدتی در ساختار علم اقتصاد»، «فرایند نظریه سازی و داوری»، و «توجیه گری روش علمی»، امکان تحقق علم اقتصاد اسلامی را با ابهام روبرو می سازد. این سه پیش فرض، نه تنها بر باورهای مخالفان ایده «علم اقتصاد اسلامی» تسلط دارد، بلکه بر اکثریت مطالعاتی که امروزه ذیل عنوان «اقتصاد اسلامی» طبقه بندی می شوند نیز حاکم است. بنا به یافته های تحقیق، تمامی فروض مورد اشاره مخدوش می باشند. با توجه به این تحلیل، «علم اقتصاد اسلامی» محصول تحلیل عالمانی است که مبتنی بر مبنای اخلاقی و معرفتی اسلامی به موضوع تعارض منافع و رفع نیازهای اجتماعی می پردازند؛ سیاست ها و نهادهای منتج از این تحلیل ها نیز بر انسان ها و جوامع اثرگذارند.
ملاحظاتی در باب تحول در علوم اجتماعی با تأکید بر بنیانهای تحلیل اقتصادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: تحول در علوم اجتماعی، از جمله بسترهای تحول در ساخت اجتماعی جوامع است. تحقق جامعه اسلامی نیز متوقف بر تحول در علوم اجتماعی و ابتنای ساخت اجتماعی بر علومی اجتماعی برخاسته از مبانی اسلامی است؛ لذا امکان و چگونگی این تحول باید مورد مداقّه های علمی قرار گیرد. این مقاله با تمرکز بر حوزه مطالعات اقتصادی، دلایلی را برای موجّه بودن تحول در علم اقتصاد مبتنی بر آموزه های اسلامی ارائه داده است. روش: این مقاله با روش تحلیلی-توصیفی به ارائه ملاحظاتی درباره تحول در علم اقتصاد پرداخته است. یافته ها: اعلام موضع صحیح و منطقی در باب تحول در علم اقتصاد، نیازمند سه ملاحظه مهم معرفت شناختی و روش شناختی است: 1. خاستگاه معرفت شناختی علوم اجتماعی مدرن؛ 2. کارکرد علم اقتصاد به عنوان یکی از علوم اجتماعی و نیز ماهیت فعالیت اقتصاددانان؛ 3. مبانی تحلیلهای اقتصادی متعارف و دوری از سطحی نگری در ارائه مطالعات منتسب به اقتصاد اسلامی. نتیجه گیری: با توجه به سه ملاحظه مذکور، می توان علم اقتصاد متعارف را دانش مبتنی بر قبول مبنایی اخلاقی برای حل تعارضات منافع تلقی کرد؛ لذا عرصه برای ورود ارزشها از مسیرهای مختلف به دستاوردهای علمی اقتصاددانان فراهم است. البته باید توجه داشت که تحول مدّ نظر در علم اقتصاد متعارف، در راستای تولید ایده ها و نظریات اقتصاد اسلامی، مستلزم دقتهایی است تا در این تحول مبنایی دچار خطاهای بنیادین معرفت شناختی و روش شناختی نشویم.