فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۱۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
طرحواره های کاربردشناختی، طرحواره هایی هستند که وابسته به بافتِ موقعیتی و کاربردی فراخوانده می شوند. این پژوهش در پی رده بندی آن دسته از طرحواره های کاربردشناختی است که زیربنای مفهوم سازی های «مرگ» اند. دامنه پژوهش حاضر داستان های واجد درون مایه مرگ اندیشی در گروه سنی «ب» و «ج» است. هر یک از این داستان ها به مثابه موقعیتی عینی برای فراخوانی طرحواره مرگ است. پژوهش پیش ِرو با روش تحلیلی توصیفی در پی پاسخ گویی به چگونگی کارکرد بافت موقعیتیِ داستان در شکل دهی و فراخوانی طرحواره مرگ است. نتیجه پژوهش هفت کارگفتِ موقعیتی را به عنوان پایه مفهومیِ مرگ معرفی می کند: خودویران گری، قتل، مرگ هراسی، مرگ گریزی، مرگ تعلیقی، داغ دیدگی، درگذشت طبیعی. ازآنجا که مفاهیمی مانند «مردن» ماهیتا انتزاعی، فلسفی و برانگیزنده عواطف منفی هستند؛ شیوه انتقال این مفاهیم به کودک همواره مورد مناقشه بوده است. این پژوهش نشان می دهد داستان ها با به کارگیری طرحواره های کاربردشناختی مختلف، موقعیتی امن برای درونی سازی تجربه های آسیب زایی چون «مرگ» فراهم می سازند. مقاله حاضر برای نخستین بار مرگ پژوهی (تاناتولوژی) را در ادبیات کودک مورد مداقّه قرار می دهد.
اندیشیدن کودک به مثابۀ مساله ای فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ذهن و اندیشیدن کودک و شیوه کارکرد آن مورد مطالعه علوم متفاوت، به ویژه روان شناسی کودک بوده است. فلسفه نیز به این موضوعات توجه دارد. اما توجه فلسفه به اندیشیدن کودک متمرکز بر این مساله نیست که کودک به چه مسائل فلسفی می اندیشد. توجه فیلسوفان بر اندیشه کودک تابع پاسخ به مسائل فلسفی است، مثل مساله چگونگی حصول معرفت، مساله نسبت معرفت با زبان و فرهنگ، و مساله امکان معرفت پیش از یادگیری زبان مادری. در پاسخ به چگونگی امکان معرفت، فیلسوفان و معرفت شناسان به ماهیت سوژه (صاحب تجربه) توجه کردند و در سنت تجربه گرایی جریانی شکل گرفت که در جوهر بودن ذهن فردی تردید ایجاد کرد و به تبع آن، زبان را به مثابه هویت سوبژکتیو جمعی در فرایند معرفت معرفی کرد. در نتیجه، این جریان فلسفی کودک را پیش از ورود به قلمرو زبان مادری، فاقد معرفت و اندیشه دانست. در این مقاله فرایند تاریخی مذکور را از فیلسوفان کلاسیک مدرن تا کواین و ویتگنشتاین دنبال می کنیم، و مسایل مذکور را بررسی خواهیم کرد. روش این پژوهش کتابخانه ای و مبتنی بر متون فلسفی و تحلیل آنها است و آشکار خواهد شد که تامل در باب اندیشه کودک چگونه می تواند به پاسخ به برخی مسائل فلسفی بیانجامد.
تأثیر آموزش دورۀ فلسفه برای کودکان بر مؤلفه های رضایت از زندگی دانش آموزان پسر در دوران همه گیری ویروس کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر آموزش دوره ی فلسفه برای کودکان بر مؤلفه های رضایت از زندگی دانش آموزان پسر در دوران همه گیری ویروس کرونا انجام شد. روش نیمه آزمایشی و از نظر هدف کاربردی بود و از طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه استفاده شده است. جامعه ی آماری تمام دانش آموزان پسر کلاس پنجم ابتدایی شهرستان شهرضا در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که یک مدرسه ابتدایی پسرانه به صورت تصادفی انتخاب شد و در مجموع تعداد 40 نفر دانش آموز با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه 20 نفری آزمایش و گواه جایگزین شدند. گروه آزمایش تحت جلسات آموزشی به وسیله ی بسته ی آموزشی فلسفه برای کودکان که از قبل تهیه شده قرار گرفت؛ در حالی که گروه گواه، آموزش به شیوه ی سنتی را دریافت کردند. فرایند جمع آوری داده ها در مرحله پیش آزمون و پس آزمون با مقیاس رضایت از زندگی در دانش آموزان (MSLSS) هیوبنر 2001، برای همه شرکت کنندگان در دو گروه انجام گرفت. داده های گردآوری شده با روش تحلیل کواریانس مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که آموزش فلسفه برای کودکان باعث افزایش برخی از مؤلفه های رضایت از زندگی گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه در پس آزمون شده است (05/0> p). آموزش فلسفه برای کودکان می تواند برای افزایش مؤلفه های رضایت از زندگی دانش آموزان در مدارس و مراکز آموزشی به ویژه در دوران همه گیری ویروس کرونا مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر رشد عاطفی-اجتماعی، افکار خودکشی و حافظۀ هیجانی دانش آموزان خشونت دیده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر رشد عاطفی-اجتماعی، افکار خودکشی و حافظه هیجانی دانش آموزان خشونت دیده بود. روش پژوهش آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش، تمامی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر اردبیل بودند که از میان آنان، دانش آموزانی که یکی از رفتارهای قربانی شدن را در حداقل فراوانی دو تا سه بار در ماه تجربه کرده بودند به عنوان دانش آموزان قربانی خشونت به شیوه هدفمند و به تعداد 60 نفر انتخاب شدند و بصورت تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. هر دو گروه قبل از اجرای مداخله و پس از آن به پرسشنامه های رشد دانش آموزان (AISS) سینها و سینگ (1993)، افکار خودکشی بک (1961) و حافظه هیجانی کیگ و امونز (1990) پاسخ دادند. گروه آزمایش در 10 جلسه بسته مهارت های زندگی را دریافت نمود. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شدند. یافته ها نشان داد آموزش برنامه مهارتهای زندگی افکارخودکشی و حافظه هیجانی منفی را در آزمودنی های گروه آزمایش به گونه معناداری کاهش داده و رشد عاطفی-اجتماعی آنان را بهبود بخشیده است. بنابراین آموزش مهارت های زندگی بر رشد عاطفی– اجتماعی، افکار خودکشی و حافظه هیجانی دانش آموزان خشونت دیده تاثیر معناداری داشته است.
تحلیل محتوای پرسش های کتاب درسی تاریخ پایۀ دوازدهم رشته علوم انسانی بر اساس مولفه های حیطۀ شناختی بلوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کتاب درسی تاریخ ایران و جهان معاصر پایه دوازدهم علوم انسانی نزدیک ترین ارتباط با مولفه های هویتی نوجوانان دارد. بنابراین بررسی محتوای این کتاب و بررسی نسبت آن یا یادگیری صحیح و تحقق «تفکر سطح بالا» ضرورتی بنیادین دارد. پژوهش حاضر محتوای شناختی پرسش های نمونه دروس این کتاب را بر پایه طبقه بندی بلوم بررسی و تحلیل کرده و در چهارچوب حیطه شناختی نظریه بلوم و تحلیل محتوای پرسش های کتاب درسی دوازدهم انسانی سامان یافته است. یافته های پژوهش نشان می دهد پرسش های نمونه کتاب تاریخ دوازدهم عمدتا در سطوح اولیه حیطه شناختی یعنی «دانش» و «فهمیدن» قرار می گیرند. آن دسته از پرسش هایی که در قالب حیطه های تحلیل، ترکیب و بازآفرینی یعنی سوالات مرتبط با «سطح تفکر بالا» هستند؛ به رغم نسبت کم از وجه «پویا»، «خلاقانه» و «فعالانه» برخوردارند؛ و سطح ارزشیابی در مقایسه با سایر سطوح تفکر بالا از دامنه کمّی مناسبی برخوردار است و توانسته در چالش با دانسته های دانش آموزان «تفکر سطح بالا» را بسنجد. نتایج پژوهش نشان می دهد برای درس تاریخ پرسش هایی از حیطه ترکیب، ارزیابی (مقایسه کردن) و نوآفرینی با «پاسخ های باز» ضرورت دارد و از سوالات حافظه محور در سطوح پایین حیطه شناختی به جدّ دوری شود؛ چرا که منجر به دلزدگی از درس تاریخ خواهد شد.
بررسی ویژگی های عناصر برنامۀ درسی تربیت شهروند جهانی برای کودکان 7 تا 12 ساله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی عناصر برنامه درسی تربیت شهروند جهانی براساس الگوی اکر می باشد.به منظور دستیابی به این هدف از سنت پژوهی کیفی ،روش تحلیل تماتیک استفاده شده مشارکت کنندگان متخصصان برنامه ریزی درسی، فلسفه تعلیم وتربیت ، علوم اجتماعی دانشگاههای تبریز و ارومیه بودند. نمونه گیری هدفمند ، مصاحبه نیمه ساختار تا اشباع نظری ، ابزار جمع آوری داده ها، ، کدگذاری به شیوه کد اولیه، مضمون وزیر مضمون،.یافته ها نشان داد عناصر برنامه درسی تربیت شهروند جهانی ، بخش هدف ، اهداف برنامه درسی 15مولفه، ویژگی 10 مولفه، مبانی 7 مولفه، محتوا ، محتوا 3 مولفه، مبانی 9 مولفه ، ویژگی محتوا 3 مولفه. وسایل ،تناسب وسایل 4 مولفه ، مجازی 6 مولفه ، سنتی 11 مولفه. روشهای تدریس ، فعال 4 مولفه، تلفیقی 3 مولفه . زمان، مبانی 3 مولفه ، مدت زمان 3 مولفه. مکان ، ویژگیها3مولفه ، فضای روانی- اجتماعی 5 مولفه ، مجازی 3 مولفه. گروهبندی، ویژگیها 4 مولفه ، مبانی 4 مولفه. معلم، ویژگیها 4 مولفه ، مهارتها 4 مولفه . ارزشیابی، مشاهده مستقیم معلم 6 مولفه ، والدین 1 مولفه، ابزارها 3 مولفه . منطق وچرایی ، چرایی ناشی از وضع موجود 2 مولفه ، آرمانها 7 مولفه
اثربخشی آموزش تفکر فلسفی به کودکان بر استرس تحصیلی، خویشتن داری و تفکر انتقادی دانش آموزان مقطع ششم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش تفکر فلسفی به کودکان، بر استرس تحصیلی، خویشتن داری و تفکر انتقادی دانش آموزان مقطع ششم ابتدایی انجام شد. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان پسر مقطع ششم ابتدایی شهر محلات در سال تحصیلی 1398-1399 بودند، نمونه مورد مطالعه 44 نفر بودند که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و جهت جمع آوری داده ها به پرسشنامه های استرس انتظارات تحصیلی آنگ و هوان (2006)، خودکنترلی فرم کوتاه تانجی، بامیستر و بون (2004) و تفکر انتقادی ساسو (2013) پاسخ دادند. گروه آزمایش به مدت ده جلسه یک ساعته تحت اجرای برنامه آموزش تفکر فلسفی قرار گرفتند. محتوای جلسات آموزشی برگرفته از کتاب بهانه هایی برای فکر کردن: روشی برای پرورش تفکر فلسفی در کودکان و نوجوانان، اثر محبوبه اسپیدکار (1395) بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری با نرم افزار SPSS-22 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد سطح معناداری اثر گروه (حذف اثر احتمالی نمره های پیش آزمون) برای متغیر تفکر انتقادی (30/19= Fو00/0=P) و مولفه های آن گشودگی انتقادی (21/4= Fو04/0=P) و شکاکیت تأملی (26/8= Fو00/0=P)، خویشتن داری (05/20= Fو00/0=P)، و استرس تحصیلی (52/22= Fو00/0=P) و مولفه های آن استرس ناشی از انتظارات شخصی ازخود (97/5= F و02/0=P) و استرس ناشی از انتظارات والدین/معلمان (15/3= Fو05/0=P)، از سطح معنی داری آلفا (05/0) کوچک تر می باشد، می توان نتیجه گرفت که آموزش تفکر فلسفی به کودکان به عنوان مداخله ای کارا بر متغیر استرس تحصیلی، خویشتن داری و تفکر انتقادی دانش آموزان تأثیر دارد.
اثربخشی رویکرد آموزشی رجیو امیلیا بر تفکر خلاق و کارآفرینی دانش آموزان دختر اول دبستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تأثیر آموزش با رویکرد رجیو امیلیا بر تفکر خلاق و کارآفرینی دانش آموزان اول دبستان شهر گرگان می باشد. تحقیق از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ روش از نوع شبه آزمایشی با گروه گواه و آزمایش است. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان دختر اول دبستان در سال تحصیلی 1401 تشکیل می دهند. جامعه آماری3۰ نفر از دانش آموزان با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل قرار داده شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه های استاندارد روحیه کارآفرینی بهرام زاده و همکاران(1389) و پرسشنامه استاندارد تورنس(1996) می باشد. ابزار مداخله نیز شامل آموزش با رویکرد رجیو امیلیا در 10 جلسه 60 دقیقه ای بود. تجزیه و تحلیل دادها از طریق آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیره(مانکو) با استفاده از نرم افزار SPSS صورت گرفت. یافته ها نشان داد: آموزش رویکرد رجیو امیلیا بر تفکر خلاق و کارآفرینی دانش آموزان پایه اول دبستان شهرگرگان تأثیر مثبت و معناداری دارد.
کاربست معیار فبک در داستان «کلاغ ها»، اثر نادر ابراهیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلسفه برای کودکان (فبک)، از برنامه های تحول گرای تعلیم و تربیت است که در اوایل دهه 1970، به کوشش متیو لیپمن طراحی شد. در این برنامه مهارت های اندیشه ورزی، از سنین پایین و در قالب داستان هایی خاص، به کودکان آموخته می شود تا در موقعیت های پیچیده زندگی فردی و اجتماعی، یاریگر آنان باشد. در این پژوهش که هدفی کاربردی و روشی توصیفی- تحلیلی دارد، داستان «کلاغ ها»ی نادر ابراهیمی، با معیار فبک (بسندگی ادبی، فلسفی و روان شناختی)، بررسی و تحلیل شده است. نتیجه این که: داستان از نظر شخصیت و شخصیت پردازی، صرف نظر از معایبی جزیی، مناسب است. پی رنگی منسجم و جذاب؛ اما همراه با ضعف گره گشایی دارد. داستان کلاغ ها برای مخاطب باورپذیر می نماید. زبان آن روان، گیرا و امروزی و متناسب با سطح فهم گروه سنی «ج» است. مفاهیم و موضوعات درخوربحث بسیاری در موقعیت های گوناگون داستان مشاهده می شود. از بین درون مایه های سه گانه آن، دو مورد تلقینی صریح دارد و مورد دیگر غیرتلقینی است. داستان کلاغ ها، از موقعیت های چالشی فراوان و قابل تعمیم به زندگی واقعی مخاطب برخوردار است. گفت وگوهای تقابلی و مباحثه محور پُرشمار دارد که بی شباهت به گفت وگوهای فبکی نیست. در داستان مفاهیم و موضوعاتی برای گروه های سنی «ب»، «ج» و «د» وجود دارد. در هر سه بسندگی داستان، ضعف هایی هست که آن را نیازمند بازنویسی کرده است.
روابط ساختاری نظریۀ ذهن با رفتار مخاطره آمیز در کودکان دارای کمبود توجه/فزون-کنشی با میانجی گری بدرفتاری روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی روابط ساختاری نظریه ذهن با رفتار مخاطره آمیز در کودکان دارای کمبود توجه/فزون کنشی با میانجی گری بدرفتاری روانشناختی انجام شد. روش پژوهش توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه کودکان 8 تا 12 سال شهر تهران تشکیل می دادند. نمونه پژوهش 316 نفر از کودکان دارای کمبود توجه/ فزون کنشی شهر تهران بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه نظریه ذهن (استیرمن، 1999)، بدرفتاری روانشناختی (فیدل، 1989) و مقیاس خطرپذیری (آیبرگ و پینگوس، 1999) استفاده شد. جهت ارزیابی الگوی پیشنهادی از تحلیل مسیر با استفاده از AMOS ویراست 24 و SPSS 27 استفاده شد. نتایج حاصل از ضریب همبستگی نشان داد که بین نظریه ذهن با بدرفتاری روانشناختی و رفتارهای مخاطره آمیز رابطه منفی وجود دارد (05/0≥P). یافته ها حاکی از برازش مناسب الگوی پیشنهادی با داده هاست. نتایج حاصل از الگوی ساختاری نشان داد که 17 درصد از واریانس بدرفتاری روانشناختی توسط نظریه ذهن و 56 درصد از واریانس رفتار مخاطره آمیز توسط نظریه ذهن و بدرفتاری روانشناختی تبیین می شود. می توان نتیجه گرفت که نقص در نظریه ذهن در تعامل با ادراک بدرفتاری روانشناختی در کودکان کمبود توجه و فزون کنشی می تواند زمینه ساز بروز رفتارهای مخاطره آمیز در کودکان شود. بنابراین رفتارهای مخاطره آمیز و تکانشی در کودکان کمبود توجه و فزون کنشی نیازمند مداخلات روانشناختی مبتنی بر شواهد است.
اثربخشی برنامه های آموزش تکنیک های خلاقیت محور بر ارتقای رشد تفکر خلاق در کودکان پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهشگران معتقدند دوران کودکی آغاز شکل گیری روند تفکر خلاق بوده و از اهمیت بالایی برخوردار می باشد. تاکنون اثر متغیرهای فراوانی بر خلاقیت مورد بررسی قرار گرفته است؛ اما اثربخشی آموزش خلاقیت به صورت تلفیقی از تکنیک های مختلف خلاقیت بر ارتقای تفکرخلاق در کودکان پیش از دبستان به طور کامل بررسی نشده است. بر همین مبنا این پژوهش با هدف بررسی تأثیر به کارگیری آموزش تکنیک های مختلف خلاقیت بر افزایش تفکرخلاق کودکان پیش دبستانی با طرح چهار فرضیه اصلی مطرح شد. روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی و با استفاده از پیش آزمون و پس آزمون بود. برای سنجش فرضیه های فوق، یک کلاس پیش دبستانی 15 نفره از یکی از مهدکودک های تهران به عنوان گروه آزمایش و کلاس دیگر نیز با 15 کودک در گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار اندازه گیری آزمون تصویری تفکرخلاق تورنس فرم B بود که قبل و بعد از ارائه فعالیت های برنامه آموزش خلاقیت در 12 جلسه بکار گرفته شد. سپس برای تحلیل داده ها، از آزمون کوواریانس چندمتغیری و آزمون T استفاده گردید و نتایج نشان داد آموزش این برنامه بر تفکر خلاق کودکان پیش دبستانی اثر مثبت معنی دار داشته و باعث افزایش سطح تفکر خلاق در آنها شده است.
اعتبار بخشی الگوی عوامل مؤثر بر فعالیت های خلاقانه دانش آموزان در درس ریاضی دوره اول متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضربا هدف اعتباربخشی الگوی عوامل مؤثر بر فعالیت های خلاقانه دانش آموزان در درس ریاضی دوره اول متوسطه به روش پیمایشی اجرا شد. جامعه آماری آن کلیه دبیران متوسطه اول شهر تهران در سال تحصیلی 1399-1400 بود که با روش نمونه گیری خوشه ای به صورت تصادفی سه منطقه آموزش و پرورش (شمال،مرکز و جنوب) انتخاب شدنداز 218 نفر دبیر شاغل 202 نفر به پرسشنامه پاسخ دادند که به عنوان نمونه انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. روایی صوری محتوای پرسشنامه(CVI) ، روایی سازه و پایایی آن مورد سنجش و تأیید قرار گرفت. داده ها با استفاده از روش های تحلیل عاملی تأییدی و تحلیل مسیر به روش حداقل مربعات جزئی و به کارگیری نرم افزارSmartpls-3 تجزیه و تحلیل شدند. مقدار شاخص نیکویی برازش مدل معادل 62/0 بود که نشان از برازش کلی و قویی برای مدل است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که الگوی مورد بررسی از اعتبار قایل قبولی برخوردار است به طوری که5 عامل شناسایی شده فراگیر(ویزگی شخصیتی،توانمندی شناختی،انگیزه) ، محیط اجرا(فضای آموزشی،مشارکت)، برنامه درسی و آموزش(اهداف،محتوا،مواد و منابع)، معلم (ویژگی شخصیتی،تخصص وتوانایی حرفه ای،روش تدریس)و خانواده(جو عاطفی،نگرش و سبک زندگی) نقش برجسته ای در فعالیت های خلاقانه دانش آموزان در درس ریاضی دارند.
شناسایی و سطح بندی موانع تفکّر انتقادی مبتنی بر فرهنگ مطالعه در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی و سطح بندی موانع تفکر انتقادی مبتنی بر فرهنگ مطالعه در نوجوانان انجام شد. این تحقیق به صورت آمیخته اکتشافی و با رویکرد کیفی-کمی صورت گرفت. در بخش کیفی، ابعاد، مؤلفه ها و شاخص های تحقیق با بکارگیری تحلیل مضمون نرم افزار مکس کیودا (2018) و با توجه به مبانی نظری و نظر خبرگان استخراج شد. سپس سطح بندی عوامل با روش ساختاری-تفسیری (ISM) صورت گرفت. نتایج نشان می دهد که ابعاد تحقیق شامل: ویژگی های شخصیتی، خصوصیات روانشناختی، ارزش های ذاتی، فرهنگ مدارس، مشکلات اقتصادی می باشد و مولفه ها شامل: ارزش های محوری، ریسک گریزی، فردمحوری، تعصب فکری، عدم انعطاف پذیری، عدم تمرکز، پذیرش تفکر انتقادی، عدم تحمل ابهام، ضعف مهارت های تفکر انتقادی، عدم نیازسنجی آموزشی، عدم وجود جو حامی تفکر انتقادی، ارزش های محوری مدرسه، درآمد و سرانه پایین خانواده ها و مدارس می باشد. همچنین سطح بندی مدل پژوهش نشان داد که کدهای محوری ریسک گریزی، فردمحوری، تعصب فکری، عدم انعطاف پذیری، عدم تمرکز، پذیرش تفکر انتقادی، عدم تحمل ابهام، ضعف مهارت های تفکر انتقادی، عدم وجود جو حامی تفکر انتقادی و درآمد و سرانه پایین مدارس در سطح اول می باشند. همچنین کدهای محوری درآمد و سرانه پایین خانواده ها و ارزش های محوری مدرسه در سطح دوم؛ ارزش های محوری و عدم نیازسنجی آموزشی به ترتیب در سطح سوم و چهارم می باشند.
اثربخشی آموزش فلسفه برای کودکان بر عملکرد ریاضی و خودکارآمدی ریاضی و کاهش اضطراب ریاضی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش فلسفه برایکودکان بر بهبود عملکرد ریاضی، خودکارآمدی ریاضی و کاهش اضطراب ریاضی دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری ریاضی انجام شد. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان دارای اختلال ریاضی مراکز اختلالات یادگیری شهر مشهد بود. از این جامعه 16 دانش آموز دارای اختلالات یادگیری ریاضی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی در دو گروه (8 نفری گروه آزمایش و گروه گواه) گمارده شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه کی مت(ک انولی،1988)، اضطراب ریاضی برای کودکان(چیو و هنری،1998) و خودکارآمدی ریاضی(پوراقدام و بهرنگی، 1388) بود. گروه آزمایش به مدت 12جلسه 30 دقیقه ای و به صورت گروهی تحت آموزش قرار گرفتند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیری و چند متغیری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد آموزش فلسفه برای کودکان با توسعه مهارت های تفکر سطح بالا موجب بهبود عملکرد ریاضی و بهبود خودکارآمدی ریاضی شده و کاهش اضطراب ریاضی در دانش آموزان دارای اختلال ریاضی را در پی دارد.
اثربخشی آموزش فلسفه برای کودکان بر انگیزش درونی پیشرفت تحصیلی بر اساس داستان های فلسفی و عرفانی: بررسی فرضیه مک کللند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عمده پژوهشها بر سنجش اثربخشی آموزش فلسفه برای کودکان (فبک) در ایران فارغ از نوع داستان تاکید دارند. مک کللند، نوع داستانهای کودکان را شاخصی برای پیشرفت معرفی کرد. هدف پژوهش حاضر، آزمون فرضیه مک کللند در خصوص تاثیر نوع داستان بر انگیزش پیشرفت تحصیلی کودکان بود. به همین منظور، دو مطالعه صورت گرفت. در مطالعه اول، اثربخشی حلقه کندوکاو بر اساس داستانهای فلسفی مورد بررسی قرار گرفت و در مطالعه دوم، اثربخشی حلقه کندوکاو بر اساس داستانهای عرفانی. روش پژوهش، شبه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل بود. به گروه آزمایش طی 10 جلسه 120 دقیقه ای بسته آموزش فلسفه برای کودکان ارائه شد؛ اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. مقیاس انگیزش درونی پیشرفت تحصیلی که توسط ویگ فیلد و کامبریا برای دوره ابتدایی طراحی شده بود به عنوان ابزار استفاده شد. آزمودنی ها شامل دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل کواریانس(آنکوا) انجام شد. یافته ها نشان دادند که حلقه کندوکاو داستانهای فلسفی ( ) به نسبت داستانهای عرفانی ( ) تاثیر معناداری بر انگیزش پیشرفت درونی تحصیلی کودکان داشت. نتیجه آنکه، فرضیه مک کللند تایید شد و اثربخشی فلسفه برای کودکان تحت تاثیر نوع داستانی است که در حلقه کندو کاو مورد بررسی قرار می گیرد.
تدوین برنامه درسی هوش اخلاقی کودکان پیش از دبستان براساس نظریه بوربا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تدوین برنامه درسی هوش اخلاقی کودکان پیش از دبستان براساس نظریه بوربا است. پژوهش حاضر از بعد هدف، کاربردی و از بعد کمیت، پژوهشی کمی که با روش توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه متخصصان علوم تربیتی و روانشناسی است که در مراکز آموزش عالی کشور مشغول به تدریس می باشند (510 نفر) است که اسامی آن ها از طریق سایت وزارت علوم و تحقیقات و فناوری کشور مشخص شد. و 200 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند ( کسانی که در حوزه هوش اخلاقی کار تحقیقاتی داشتند و کسانی حوزه علاقه انها کودک بود) انتخاب شده اند و تعداد 180 نفر به پرسشنامه محقق ساخته پاسخ دادند. ابزار پژوهش، پرسشنامه محقق ساخته است که روایی آن 85% به دست آمد. پایایی ابزار با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 98% به دست آمد. تجزیه وتحلیل داده های پژوهش در سطح آمار توصیفی با استفاده از نرم افزار SPSS و روش الگویابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار 23 AMOS انجام گرفت. نتایج به دست آمده از تحلیل عاملی تأییدی مرتبه دوم نشان می دهد که ضرایب استاندارد میزان سنجش برنامه درسی هوش اخلاقی به وسیله اهداف، محتوا، فرایند یاددهی- یادگیری و ارزشیابی به ترتیب برابر با 72/0، 94/0، 76/0، و 90/0 است و چون سطح معناداری برابر 001/0 کوچک تر از سطح معنا داری 05/0=α است. بنابراین قدرت رابطه بین عامل (برنامه درسی هوش اخلاقی) و مؤلفه های قابل مشاهده که هرکدام از این مؤلفه ها خود براساس نظریه بوربا دارای هفت زیر مؤلفه می باشند، سنجیده شده اند دارای وضعیت خیلی مطلوب است.
تأثیر آموزش به شیوه قصه گویی بر خلاقیت و رشد کلامی دانش آموزان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش به شیوه قصه گویی بر خلاقیت و رشد کلامی دانش آموزان دوره ابتدایی است. این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ ماهیت، یک پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری مورد استفاده در پژوهش حاضر عبارت از کلیه دانش آموزان دوره ابتدایی شهر زواره در سال تحصیلی1400-1401 و حجم نمونه دو گروه 15 نفره آزمایش و کنترل است که از طریق روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. در این پژوهش به منظور دستیابی به داده های کمی بر اساس متغیرهای پژوهش از پرسشنامه خلاقیت عابدی (1368) و پرسشنامه رشد کلامی حسن زاده و مینایی(1380) استفاده شد و مداخله با ارائه هشت جلسه 45 دقیقه ای(هرهفته 3 جلسه) آموزش به شیوه قصه گویی به گروه آزمایش انجام شد. تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده با استفاده از نرم افزار spss و آزمون کوواریانس صورت گرفت. یافته های تحقیق حاضر نشان داد، آموزش به شیوه قصه گویی موجب افزایش 42 درصدی خلاقیت دانش آموزان و 53 درصدی رشد کلامی آنان می شود. بر این اساس پیشنهاد می شود معلمان دوره ابتدایی از روش های مختلف قصه گویی در فرآیند تدریس استفاده کنند.
رابطه بین تفکر درباره آینده و نظریه ذهن با کارکردهای اجرایی در کودکان پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین تفکر درباره آینده و نظریه ذهن با کارکردهای اجرایی در کودکان پیش دبستانی انجام شد. روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر گردآوری داده ها توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری این پژوهش کلیه کودکان پیش دبستانی آوین و گل ها شهر خرم آباد در سال تحصیلی 1401-1400 بود. به این منظور تعداد 150 نفر از این کودکان با استفاده از فرمول تاپاکینگ و همکاران (2007) و به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به سیاهه کارکردهای اجرایی جیویا و همکاران(2015)، پرسشنامه تفکر آینده نگر کودکان مازاچووسکای و مهی(2020) و پرسشنامه نظریه ذهن استیرنمن(1999) پاسخ دادند. پس از گردآوری پرسش نامه ها، داده های جمع آوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیره به شیوه همزمان تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین تفکر درباره آینده و نظریه ذهن با کارکردهای اجرایی کودکان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد (01/0>p). نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نیز آشکار کرد که 5/58 درصد واریانس کارکردهای اجرایی به وسیله تفکر درباره آینده و نظریه ذهن تبیین می شود. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که تفکر درباره آینده و نظریه ذهن توان پیش بینی کارکردهای اجرایی کودکان پیش دبستانی را دارند.
تأثیر آموزش کارآفرینی بر مهارت اجتماعی و خلاقیت کودکان پیش دبستانی 5 تا 6 ساله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش کارآفرینی بر مهارت اجتماعی و خلاقیت کودکان پیش دبستانی 5 تا 6 ساله انجام شد. روش تحقیق کمی و بصورت نیمه آزمایشی با گروه آزمایش و کنترل و استفاده از پیش آزمون و پس آزمون انجام شد. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه ی دانش آموزان پیش دبستانی 5 تا 6 ساله شهر اصفهان بود که به شیوه ی نمونه گیری در دسترس، دو گروه 15 نفری از دانش آموزان انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه مهارت اجتماعی تاکی و ترند (2014) و آزمون تفکر خلاق تورنس (1990) بود. پایایی از طریق ضریب آلفای کرونباخ برای مهارت اجتماعی (82/0) و برای خلاقیت (83/0) به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آمار توصیفی و آمار استنباطی (تحلیل کوواریانس) با نرم افزار spss (23) استفاده شد. یافته ها نشان داد که آموزش کارآفرینی بر مهارت اجتماعی، تاثیر معنادار (05/0p<، 012/11F=) داشته است. همچنین یافته ها نشان داد آموزش کارآفرینی بر خلاقیت کودکان پیش دبستانی، تأثیر معنادار (05/0p<، 224/11F=) داشته است. در نتیجه با آموزش کارآفرینی برای دانش آموزان پیش دبستانی می توان مهارت های اجتماعی و خلاقیت آنها را تقویت نمود.
رابطه سبک های فرزندپروری و خطرپذیری فکری دانش آموزان دختر با نقش میانجی خودکارآمدی خلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی خودکارآمدی خلاق در رابطه سبک های فرزندپروری و خطرپذیری فکری انجام شد. روش اجرای پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم منطقه 4 شهر تهران بودند که 341 از آن ها به روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه سبک های فرزندپروری پلوپا، خودکارآمدی خلاق کاروسکی و همکاران و خطرپذیری فکری بگتو استفاده شد. نتایج مدل معادلات ساختاری بیانگر تأثیر مثبت و معنی دار سبک های پذیرش و حمایت از استقلال بر خودکارآمدی خلاق و خطرپذیری فکری بود (01/0p<). تأثیر محافظت افراطی بر خودکارآمدی خلاق و خطرپذیری فکری منفی و معنی دار بود (01/0p<). تأثیر خواسته های افراطی بر خودکارآمدی خلاق (05/0p<) و خطرپذیری فکری (01/0p<) منفی و معنی دار بود. خودکارآمدی خلاق در تأثیر پذیرش و حمایت از استقلال بر خطرپذیری فکری نقش میانجی مثبت و معنی دار داشت. نقش میانجی خودکارآمدی خلاق در تأثیر محافظت افراطی و خواسته های افراطی بر خطرپذیری فکری منفی و معنی دار بود (05/0p<). بنابراین، می توان نتیجه گرفت که سبک های فرزندپروری نقش قابل توجهی در خودکارآمدی خلاق و خطرپذیری فکری دانش آموزان دختر دارند و لزوم آگاهی والدین از شیوه های صحیح فرزندپروری جهت موفقیت علمی دانش آموزان را مورد تأکید قرار می دهند.