فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۱٬۹۰۱ تا ۱۱٬۹۲۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
نظامی گنجوی در شمار بزرگ ترین سرایندگان فارسی زبان است. قدرت شاعری او موجب شد بسیاری در اندیشه تتبع و پیروی از شیوه او برآیند. در این بین خواجوی کرمانی یکی از کامیاب ترین چهره هاست که توانست خمسه ای به روش پیر گنجه بسراید. روضه الانوار خواجو چنانچه خود او نیز اشاره کرده است به تقلید از مخزن الاسرار سروده شده است. این تأثیرپذیری در دو سطح لفظ و محتوا نمود دارد. یکی از مهم ترین ابعاد تأثیرپذیری محتوایی در حوزه تعلیم و تربیت جلوه گر شده است. بر این اساس آنچه در مقاله حاضر بررسی خواهد شد، نکات تعلیمی ستایشی و نکوهشی مشابهی است که خواجو تحت تأثیر مخزن الاسرار نظامی در روضه الانوار انعکاس داده است. روش تحقیق نیز توصیفی- تحلیلی است. بررسی ها نشان می دهد رویکردهای عمده تعلیمی ستایشی دو شاعر به ترتیب بسامد، بر ستایش موضوعاتی چون خرد و اندیشه، فروتنی و فراموش کردن خود، بخشندگی و کرم، دستگیری از خلق، توسل به خدا و اطاعت از او، توجه به دل، هم نشین خوب و خموشی و کم گویی تأکید دارد. در ارتباط با دیدگاه های تعلیمی نکوهشی نظامی و خواجو هم می توان به نکوهش مواردی چون دنیا و متعلقات آن، بی عدالتی و ستمکاری، ظاهرپرستی و ریاکاری اشاره کرد که از این بین، بی ارزش دانستن دنیا و وابسته های آن پرتکرارترین آموزه در هر دو منظومه بوده است.
گزاره هایی بر «دو عید سنایی» در حدیقه الحقیقه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از ابیات قابل تأویل و تفسیر در حدیقه الحقیقه سنایی، بیت «صوفیان در دمی، دو عید کنند/ عنکبوتان، مگس قدید کنند» است. وجود نمادها و استعاره های عرفانی در این بیت، همچون «دو عید صوفیان»، «عنکبوتان» و «مگس قدید کردن» سبب توجه ارباب معرفت به آن شده است و از روزگار سنایی تا دوره قاجار، چندین تفسیر و تعبیر راجع به آن از منظر عرفان و کلام نگاشته شده است. کهن ترین تأویلات مربوط به این بیت، از عین القضات همدانی و جدیدترین آن، از کوثر همدانی (عارف دوره قاجار) است. در تفسیرهای موجود، اختلاف دیدگاه ها، بیشتر راجع به تعبیر «دو عید» است و اکثر گزارندگان، آن را به فنا و بقا تعبیر کرده اند. با توجه به این که دنیانکوهی، یکی از مفاهیم محوری در اشعار سنایی، به ویژه حدیقه الحقیقه و قصاید اوست و او دنیاپرستان را به جانوران و حیواناتی چون سگ، گربه، زاغ، مور، مگس، کرکس و عنکبوت مانند کرده است لذا گزارندگان بیت مذکور، تفسیر درستی از نمادهای «عنکبوت» و «مگس قدید کردن» عرضه کرده اند که عبارت از دنیاپرستان و مشغول بودن به تعلقات دنیوی و اغراض نفسانی است. در این مقاله، ضمن معرفی گزاره های تحقیق شده درباره این بیت، چهار گزاره دیگر نیز بررسی شده است.
تحلیل رمان ""الشحاذ"" (گدا) بر مبنای کهن الگوهای یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یونگ معتقد است: انگاره هایی که در رسیدن به فردیت وجود دارند، از زمان های باستان تاکنون در درون تمامی انسان ها وجود داشته است که وی آنها را به عنوان کهن الگو معرفی می کند. از منظر یونگ، تکامل فرآیند فردیت در نیمه دوم زندگی و به تدریج رخ می دهد. نجیب محفوظ در رمان ""الشحاذ"" و در خلال یک سفر رمزی، ما را نه به گذشته قهرمان رمان – عمر الحمزاوی - بلکه به گذشته بشر و به ناخودآگاه جمعی می برد. ""عمر الحمزاوی"" در این رمان در یک فرآیند فردیت روانی قرار گرفته که محتویات ناخودآگاه جمعی به صورت رؤیا و حالت هایی از خلسه برای او متجلی می شود و در جامه کهن الگوهای مختلف راه فردیت و کمال روانی را به وی نشان می دهد؛ از این رو رمان ""الشحاذ"" قابلیت دارد بر مبنای کهن الگوهای ""یونگ"" بررسی شود. کهن الگوهای یونگ مانند ""سایه""،""آنیما""، ""نقاب"" و ""تولد مجدد"" دقیقاً در مورد ""عمر الحمزاوی"" مصداق داشته و قابل پیجویی است. هدف در این پژوهش این است که با مطالعه رمان ""الشحاذ""، تجلی و کارکرد کهن الگوهای یونگ در فرآیند تفرد روانی عمر الحمزاوی به شیوة تحلیل محتوا و با رویکرد نقد روانشناختی بررسی شود. نتیجه مقاله حاضر این است که از منظر نقد روانشناختی یونگ، گاهی آشفتگی روانی نشانه بیماری نیست، بلکه تلنگری است برای سیر در مسیر تفرد و نوزایی و نیل به خودآگاهی و تعادل روانی.
تشبیه تاریک: گونه ای از تصویر در شعر منثور معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نویسندگان این مقاله مدعی ظهور گونه ی جدیدی از تشبیه به نام «تشبیه تاریک» در شعر منثور معاصر فارسی هستند که متأثر از ترجمه به وجود آمده است. در تشبیه تاریک تصور وجه شباهت برای دو سوی تشبیه یا یکی از طرفین، با توجه به اجزای کلام، قابل توجیه و درک نیست، از این رو فهم روشنی از تشبیه حاصل نمی شود. ابتدا، موضوع تأثیرپذیری و جریان ترجمه ی شعر به اختصار توضیح داده شده است. در بخش بحث و بررسی، پس از ارائه ی تعاریفی از تشبیه، «تشبیه تاریک» معرفی و نمونه های شعری مرتبط نیز بررسی شده است. سپس نسبت تشبیه تاریک با ابهام و مسأله ی معنا، بلاغت و زیبایی شناسی بحث شده است. وجه مشترک تمام این بخش ها، عدم توجه به معنا و اولویت ندادن به آن است که در تشبیه تاریک نمود دارد. این سه بخش، به منظور روشن شدن ابعاد تشبیه تاریک و نیز تقویت فرض تأثیرپذیری است. به زعم نویسندگان مقاله، دریافت و فهم نادرست شاعران از این بخش ها، فرایند تأثیرپذیری را تقویت و تسهیل کرده است. شخصی نویسی، ترجمه ی نامناسب و توجه نکردن مترجم به ارجاعات برون متنی در ترجمه از جمله عوامل زمینه ساز شکل گیری تشبیه تاریک بیان شده است.
بررسی تطبیقی «اسلوب معادله» در شعر سعدی و متنبّی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در گسترة ادبیات تطبیقی، شعر سعدی و متنبّی را از بسیاری جهات قابل مقایسه دانسته اند. یکی از نقاط مشترک در شعر این دو شاعر فارسی زبان سدة 6 ق و عرب زبان سدة 4 ق، کاربرد آرایة «اسلوب معادله» در انواع گوناگون شعری است و همین امر بسیاری از منتقدان را بر آن داشته است که سعدی را از نظر مضمون و اسلوب شعری، پیرو متنبّی، شاعر پرآوازة عرب، بدانند. این مقاله بر آن است ضمن تحلیل آماری اسلوب معادله در کلیّات سعدی و دیوان متنبّی، به بسامد مضامین یکسان بین این دو شاعر بپردازد و پس از آن، توانایی دو شاعر را در بهره گیری از عناصر اصلی شعر (عاطفه، تخیّل، زبان)، مورد سنجش قرار دهد و نیز پشتوانة فرهنگی شعر و تحرّک و پویایی تخیّل هریک را نشان دهد. در راستای این اهداف، به نظر می رسد دایرة واژگانی و تخیّل سعدی از متنبّی گسترده تر است و «منِ» شخصیِ سعدی، به ویژه در حکمت هایش، به «منِ» بشری بیشتر نزدیک شده است؛ نیز شعر سعدی از شعر متنبّی، پشتوانة فرهنگی نیرومندتری دارد؛ دو سوی اسلوب معادله از رهگذر تخیّلش دارای ابداع، تنوّع و پویایی هستند و در مجموع، اسلوب معادله، شعر سعدی را از عواطف انسانی سرشار ساخته است. از این رو، موضوع پیروی کامل سعدی از متنبّی- دست کم در حوزة اسلوب معادله- چندان درست نمی نماید.
بررسی نقوش تزیینی کاخ های لشکری بازار و مسعود سوم غزنوی در افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
غزنویان در اواسط قرن چهارم هجری به قدرت رسیدند و بر نواحی گسترده ای از هند، ایران، افغانستان و آسیای مرکزی تسلط یافتند. پادشاهان غزنوی توانستند با حملات مکرر به هندوستان ثروتی عظیم را به چنگ آورند و با این پشتوانه، برای نمایش اقتدار خود بناهای با شکوهی را احداث نمایند. بسیاری از متون تاریخی از شکوه و عظمت این بناها که عمدتاً در افغانستان امروزی قرار دارند، یاد کرده اند. یکی از عوامل شهرت کاخ های غزنوی تزیینات غنی، متنوع و گاه بی سابقه آنها می باشد. بررسی و تحلیل این تزیینات در مطالعه تاریخ تزیینات وابسته به هنر معماری در ایران و آسیای میانه از اهمیت زیادی برخوردار است. تاثیرگذاری فرهنگ های مختلف به خصوص ترکی، ایرانی و هندی در بستری اسلامی، نقش مایه هایی به غایت متنوع و تأمل برانگیز را پدید آورده است، همچنین فنون و نوآوری هایی که در اجرای این تزیینات به کار رفته است تا آن زمان در قلمرو هنر اسلامی بی سابقه بوده است. در این مقاله تلاش بر آن است که با بررسی و تحلیل نقوش به کار رفته در تزیینات کاخ های غزنوی و مقایسه تطبیقی آنها با موتیف های فرهنگ های همجوار، شناخت بهتری از سبک و خاستگاه نقوش و تزیینات دوره غزنوی و همچنین تأثیرات این سبک بر سنت های هنری پس از خود، به دست آید. مهم تر از همه، در این تحقیق با ارایه مستندات پیشنهاد می شود که سبک هنری غزنوی که در معماری غیر مذهبی استفاده شده، سبکی است که ریشه در سنت ها هنری پیش از اسلامِ ایرانی، ترکی و هندی دارد.
شرح و تحلیل بیتی دشوار از خاقانی « به پنج انامل به فتح باب سخن »(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اشعار خاقانی شروانی به همراه شاعرانی از پیچیده ترین اشعار زبان فارسی است. یکی از ویژگی های بارز شعر او دقت و وسواس خاصی است که شاعر در انتخاب الفاظ و کنار هم چیدن آنها دارد. به طوری که در نگاه اول این نکات از دید خواننده پوشیده خواهد ماند؛ از این رو دقتی خاص و کوششی مضاعف لازم است تا تمام نکات پنهان و زیبایی های ادبی و فنی آن بر خواننده نمایان شود. در بیتی از خاقانی (به پنج انامل به فتح باب سخن/ ز هفت کشور جانم ببرد قحط و وبا) روابط عمیق بین کلماتی مثل «پنج انامل» ، «فتح باب» ، «قحط» و «وبا» وجود دارد که در شرح ها به آن توجهی نشده است. فتح باب اصطلاحی نجومی در بارش باران و پنج انامل گیاهی در دفع وباست. که توجه به آنها معنای بیت را روشن و کامل می کند. البته خاقانی این موارد را با معنای ایهامی به کار می برد که خود جلوه های دیگری جلوهد را با معنای ایهامی به کار می کنندة هوا و دافع وبا ستاز زیبایی کار اوست.
ریخت شناسی داستان های عاشقانه شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بخش مهمی از ادب کلاسیک فارسی را داستان هایی تشکیل می دهند که به سبب موضوع عاشقانه آن ها داستان های غنایی خوانده می شوند. اگرچه این نوع ادبی با نوع ادبی حماسه کاملاً متفاوت است اما در مهم ترین متن حماسی فارسی یعنی شاهنامه فردوسی نیز می توان داستان هایی یافت که موضوع آن ها عاشقانه است و در حیطه داستان های غنایی طرح می شود. در این مقاله به بررسی ساختارها و به عبارتی، ریخت شناسی داستان های غنایی شاهنامه پرداخته می شود. هدف این بررسی تنها نشان دادن یکسان بودن یا نبودن شکل این داستان ها با استفاده از روش پراپ نیست بلکه بررسی تأثیر ژانر حماسه بر این نوع داستان ها و نیز مقایسه اجمالی آن ها با داستان های صرفاً غنایی است. در این مقاله کوشش شده است اهمیت ژانر ادبی، از طریق بررسی میزان اثرگذاری انواع ادبی بر عناصر داستانی و روایت داستان های عاشقانه شاهنامه نشان داده شود. داستان های انتخاب شده عبارتند از زال و رودابه، سیاوش و سودابه، رستم و تهمینه و بیژن و منیژه. در این داستان ها عناصر داستانی مطرح در ریخت شناسی پراپ چون صحنه های آغازین، انگیزه ها، موانع و شخصیت ها بررسی می شود؛ هدف بررسی این عناصر، مشخص شدن ریخت شناسی این داستان هاست تا از این طریق بتوان به تأثیر ژانر حماسه بر عناصر داستانی به کار رفته پی برد.
ناگفته هایی از قصص الانبیای دیدوزمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأکید قرآن کریم به دانستن سرگذشت پیامبران سبب شد که از همان سالیان آغازین حیات دین مبین اسلام، در کتاب های تفسیر و تاریخ به قصص انبیا پرداخته شود و در دوره های بعد آثار مستقلی در شرح زندگی و بیان قصص انبیا پدید آید. از میان انبوه این کتاب ها می توان به نسخه خطی قصص الانبیای «محمد بن حسن دیدوزمی» اشاره کرد. هویت مؤلف نامعلوم است و همه فهرست نویسانی که از وی و اثرش یادکرده اند، کتاب وی را «نفایس العرایس و قصص الانبیاء» نام نهاده، آن را ترجمه فارسی قصص الانبیای محمد بن عبدالله کسائی دانسته اند. از متن عربی کتاب کسائی دو ترجمه فارسی به صورت نسخه خطی از قرن هفتم در دست است. با مقایسه متن عربی قصص الانبیای کسائی و ترجمه های فارسی موجود از آن با متن کتاب دیدوزمی مشاهده می شود بین آن ها ارتباطی نیست؛ بنابراین به نظر می رسد گزارش فهرست نویسان دراین باره نادرست باشد. این پژوهش سعی دارد با ارائه دلایل و قرائنی بیان کند که قصص الانبیای دیدوزمی نمی تواند ترجمه عربی کتاب کسائی باشد بلکه بازنویسی کتاب «تاج القصص» ابونصر احمد بن محمد بخاری (قرن چهارم هجری) است.
ПОЛЕТ ПОЭТА (Русские поэты-футуристы и авиация) (پرواز شاعر (شاعران فوتوریست روس و صنایع هوایی))(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رشد و گسترش بی سابقه صنایع هوایی در آغاز سده بیستم در بسیاری از عرصه های زندگی نمود پیدا کرد و فضای زندگی انسان به شدت توسعه یافت؛ سرعت جابه جایی از مکانی به مکان دیگر چندین برابر افزایش پیدا کرد و افق های جدید دانش پیش روی بشر گشوده شد. صنایع هوایی به یکی از مؤثرترین جلوه های پیشرفت فنّاوری بدل شد. موضوع صنایع هوایی و پرواز در میان شاعران فوتوریست که از مدافعان رشد و پیشرفت این صنعت به شمار می آمدند، انعکاس گسترده ای یافت. آن ها گاهی به تجربه شخصی پرواز خویش تکیه می کردند. در این اشعار، موضوع پرواز و هوا با جهان نوین عجین و جوانب جدید و اغلب تراژیکی از روابط متقابل انسان و ماشین نمایانده شده است. مهم ترین چهره در میان شاعران پروازنگار فوتوریست، واسیلی کامنسکی است. او حتی به شکل حرفه ای خلبان شد و در آثار منظوم خویش به طور گسترده به موضوع پرواز پرداخت. در این آثار، وی مجموعه ای غنی از واژگان نو ایجاد کرد که به واسطه ساخت غیرعادی صرفی و معناشناختی و همچنین نظام آوایی خاص خود، قابلیت بیان شدیدترین احساسات را داشتند. ویلیمیر خلبنیکوف با توصیف سوانح هوایی که در آن زمان بسیار اتفاق می افتاد، «راه های آسمانی» انسان را به شدت دراماتیک جلوه می دهد. بلوک نیز در بعضی از اشعار مرتبط با پروازش، با خلبنیکوف هم عقیده است.
مقاله به زبان فرانسه: بررسی جنبه های روایی در داستان کوتاه «وهمناک» اثر «موپاسان» (Les aspects narratifs dans Horla de Guy de Maupassant)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موپاسان به منظور خلق قصه های وهمناک، از شیوه های گوناگونی استفاده می کند. در راستای کاشتن بذر تردید در ذهن مخاطبش، او تلاش می کند تا جایی که امکان پذیر است واقع گرایی را به مرزهای واقع نمایی نزدیک نماید. این عمل بدین منظور است که مخاطب داستان پس از فراغت از خواندن قادر نباشد پاسخی قانع کننده برای سوالاتی بیابد که مربوط به حوادث رخ داده در جریان شکل گیری قصه می باشند. در این مقاله سعی می گردد تا با الهام گرفتن از الگوی طرح فراگیر روایی گرمس، روش های مورد استفاده ی موپاسان به منظور خلق معنای ترس در داستان کوتاه وهمناک هورلا معرفی گردند.
مباحث کلامی توحید در مثنوی های عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات عرفانی همواره با رمز و راز همراه بوده است؛ درک مفاهیم، تعابیر، اصطلاحات و مضامین مندرج در شعر و نثر عرفانی از جمله اصطلاحات و مضامین کلامی که با نماد ها و تمثیل های خاص آمیخته شده، هیچ گاه به سادگی ممکن نبوده است. آثار ارکان ادب عرفانی در عین سادگی سؤالات عمیقی را در ذهن می آفریند که پاسخ به آنها نیاز به درک درست دیدگاه های عرفانی، مذهبی و کلامی مؤلفان دارد. عطار از جمله شعرای عارفی است که در تمامی آثار خود بسیاری از دیدگاه های اعتقادی و دینی خود را با ذوق عارفانه آمیخته است. این مقاله با روشی توصیفی- تحلیلی و با این فرض که اندیشه های عرفانی عطار آمیخته با اندیشه های کلامی اوست سعی دارد تأثیر مذاهب کلامی مختلف را بر مبانی فکری و عرفانی آثار عطار در بحث توحید بر پایه چهار مثنوی مشهور او بررسی کند. نتایج حاصل از این پژوهش حکایت از آن دارد که نفوذ مباحث کلامی درآثار بررسی شده به حدی است که بررسی آثارعطار بدون آگاهی از دیدگاه های کلامی او ناتمام خواهد بود؛ هرچند اصرار بر انتساب عطار به یکی از مذاهب کلامی نیزراه به جایی نمی برد.
بازخوانی منظومة ثئوگونی هسیودس در پرتو قاعدة«الواحد»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش به بررسی بنیاد یکی از قواعد مشهور فلسفة اسلامی در منظومةثئوگونی هسیودس پرداخته شده است؛ برای پیگیری این امر، نخست چارچوب های ممکنی که به بررسی چنین امری اختصاص دارند، مورد پژوهش قرار گرفته اند و از میان آنها دیدگاهی که نه بر انفکاک قطعی و تاریخی اندیشة اسطوره ای از اندیشة فلسفی، بلکه بر تداوم و تطور آنها رأی داده است، به عنوان منظری متناسب تر انتخاب شده است. در بخش دوم این پژوهش بر اساس چنین رویکردی به توضیح اجمالی قاعدة «الواحد» پرداخته شده و با استفاده از این قاعده به بررسی منظومةثئوگونی اقدام شده است. درک ابتدایی قاعدة علیت، سنخیت میان علت و معلول، فروکاهش کثرت به وحدت در این منظومه را می توان در تبارشناسی خدایان، رابطه والد و فرزند و شباهت های آنها و بکرزایی بازشناخت. از این منظر مفاهیم فلسفی مذکور و مشابه های آنها در اسطوره ثئوگونی را می توان در پرتو قاعدة الواحد چونان غایتی متحد کننده، مورد بازخوانی قرار داد و بساطت و نامتعین بودن علت نخستین را به خوبی مشاهده کرد.
کاربرد نظریه زیبایی شناسی دریافت در تدوین کتابنامه های ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در آفاق پژوهش های ادبی فهرست های کتابشناسی و مقاله شناسی بسیاری وجود دارد که به دو صورت اجمالی و توصیفی فراهم آورده شده است. گونه اول تنها به ذکر اطلاعات کتابشناختی مقالات و کتاب ها پرداخته و نوع دوم خلاصه ای از محتوای اثر را نیز ذکر می نماید. در دهه اخیر و با انتشار کتاب فرهنگ سعدی پژوهی ژانر تازه ای از کتابنامه های ادبی شکل گرفت که جز ذکر خلاصه محتوای کتاب ها و مقالات، به داوری آنها نیز می پرداخت.
به زعم نگارنده امروزه پژوهشگران ادبی نیازمند گونه ای تازه از کتابنامه های ادبی هستند. چراکه اکنون با مراجعه به فهرست های دیجیتالی کتابخانه ای و سایت های نمایه ساز می توان به اطلاعات اجمالی و توصیفی خوبی در باب کتابها و مقالات دست یافت. همچنین به نظر می رسد کتابشناسی های دهه اخیر نیز به این دلیل که به تحلیل چرایی و چگونگی شکل گیری کتاب ها و مقالات درباره یک اثر ادبی و علل توجه و بی توجهی به آن در طول زمان نپرداخته، قابل نقد و بازنگری است.
در جستار پیش رو ضمن ذکر پیشینه فهرست های کتابشناسی و کتابنامه های ادبی خواهیم گفت که چگونه می توان با بهره گیری از نظریه زیبایی شناسی دریافت، به گونه ای خواندنی تر از کتابنامه های ادبی دست یافت.
معنازایی در عدول از پیش متن؛ خوانش بینامتنی داستان هابیل و قابیل و رمان های هابیل سانچت (میگل د. اونامونو) و سمفونی مردگان (عباس معروفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بینامتنیت نظریه ای ادبی است که بر پایه نظریه گفت وگومندی باختین، نخستین بار توسط ژولیا کریستوا ارائه شد. بر طبق این نظریه، هر متن در گفت وگو با متن های دیگر تولید و خوانش می شود. خوانش بینامتنی، خوانشی است که متن را به جای جهان واقعی به جهان متنی تأویل می کند. پیش متن هابیل و قابیل که در کتب مقدس ادیان الهی آمده ، الهام بخش بسیاری از متون ادبی بوده است. امّا همان طور که کریستوا تصریح می کند، منبع شناسی غایتِ نظریه بینامتنیت نیست. کشف روابط بینامتنی و بینانشانه ای است که منجر به نفوذِ خوانشگر به لایه دوم متن یا همان لایه نشانه ای می شود. با تحلیل بینامتنی می توان معانیِ مختلفِ مستتر در متن را دریافت. بینامتنیت متضمن گفت وگوی بین متن-هاست. این گفت وگو موجب تغییر و معنازایی در هر دو طرف گفت وگو می گردد. ما در این پژوهش، دو متن هابیل سانچت نوشته میگل د. اونامونو و سمفونی مردگان نوشته عباس معروفی را خوانش کرده و با توجه به میزان دگرگونی و عدول این دو متن از پیش متن اصلی- داستان هابیل و قابیل در کتب مقدس- معنازایی را در طرفین مکالمه بررسی می کنیم. در این راه، «شاخص گفت وگومندی» را برای سنجش میزان تأثیر و تأثرات متون معرفی می کنیم. ماحصل این پژوهش در سطح بینامتنیت خوانشی، استفاده از شاخص گفت وگومندی در طبقه بندی متون و در سطح بینامتنیت تولیدی، راهکاری عملی برای تولید متون جدید در گفت وگو با متون پیشین است.
سیمیائیة شخصیة یوسف (ع) القرآنیة: قراءة بنیویة سیموطیقیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
السیمیائیة الأدبیة للشخصیة هی إحدى فروع السیمیائیة اللغویة والتی تمهد الطریق لتسلیط الضوء على الشخصیة بشکل أکثر عمقاً ودقة لکشف الستار عن الزوایا الکامنة فیها. والقرآن الکریم، کأبرز وأروع النصوص الأدبیة، یحمل کمیة هائلة من العلامات اللغویة فی طیاته. کما أنّ الشخصیات الکثیرة التی ذکرها القرآن الکریم مباشرة، تعتبر علامات مهمة من العلامات اللغویة. ومن الجدیر بالذکر أن یوسف (ع) من أهم الشخصیات التی وردت فی القرآن الکریم، ودراسة هذه الشخصیة من منظور سیمیائی تؤدّی إلى کشف ما تحمله هذه الشخصیة من المعانی والمفاهیم والدلالات الخفیة فیها.
لقد قامت هذه المقالة بدراسة شخصیة یوسف (ع) من منظور سیمیائی على أساس نظریة فیلیب هامون، السیمیائی الفرنسی، حیث درست شخصیة یوسف (ع) من ناحیة الدالّ (الاسم، والدور النحوی، والضمائر، والبعد البلاغی)، ومن ناحیة المدلول (الصفات، والأقوال، والأفعال). وأثبتت أنه یوجد هناک تناسق وتطابق بین اسم یوسف (ع) والألقاب والأوصاف التی یحملها وبین أدواره فی القصة القرآنیة، فهو لفظ أعجمی معناه (سیزید أو یزید أو زاد وجمع). وکان من أبرز الصفات المذکورة لهذه الشخصیة إیمان یوسف (ع) بالله تعالى وإحسانه وتقواه. ویُعتبر هذا هدفاً مهماً من أجل تصحیح الرمزیة الموجودة فی أذهان الناس حول یوسف (ع). فکأنّ القرآن کان یهدف إلى عرض هذه الشخصیة بصفتها أنموذجاً ورمزاً لکیفیة الإیمان بالله تعالى فی مختلف الظروف. وبذلک یمکن أن یذکّر البعد البلاغی لاسم یوسف (ع) المتلقی بذکر الله تعالى والإیمان به. وقد کان الفعل ""قال"" ومشتقاته من أکثر الأفعال تکراراً، وهذا یدلّ على أنّ العمل الکلامی لیوسف (ع) هو العنصر الفاعل فی القصة، وهو ما یناسب دوره فی الدعوة إلى الله باعتباره نبیاً.
کرانمندی و بی کرانگی انسان در نگاه حافظ
حوزههای تخصصی:
شعر حافظ در فراسوی واژه ها، عبارات، آرایه ها و کنایه ها، آیینه ای ا ست وسیع از معرفت انسانی و انعکاسی است از بینش ژرف حکیمانه ی شاعری که به تجربه و آگاهیِ خود، عالم و آدم را دیده و شناخته است. در ایران زمین شاعران کهن تنها شاعر نبوده اند، بلکه در جامه ی شاعری کار فیلسوفان و حکیمان و آموزگاران را نیز انجام داده اند و به همراه هنر شاعریِ خود، تأمّلاتِ ژرفی نیز در معرفتِ هستی داشته اند. حافظ از بزرگ ترین شاعرانی است که در سروده های نغز و عمیقش علاوه بر اعجازهای حیرت انگیز در صورت و فرم شعر، در قلمروی معانی و مضامین نیز سخنانی گفته که در گذر قرن ها برای انسان روزگار ما نیز دریچه های نگرش تازه ای را می گشاید.
بررسی سبک شناسانه یک غزل از دیوان امام عبدالقادر گیلانی، مؤسس طریقت قادریه با یک غزل ازحافظ
حوزههای تخصصی:
بررسی ویژگیهای سبکی هر اثر ادبی، یکی از ابزارهای مهّم، در تعیین شاخصه های زبانی، فکری و ادبی آن اثر است، که با ارائه ی اطّلاعات دقیق و مستند، اهمیّت و ارزش یک نوشته ی ادبی بیش از پیش معلوم می گردد. شباهت ها و مشترکات زیادی ما بین یک غزل از دیوان اشعار امام عبدالقادر گیلانی، عارف و شاعر قرن ششم (561-471ه ) با یک غزل از دیوان غزلیات شمس الدین محمد حافظ شیرازی (792-727 ه ) وجود دارد. هر چند همیشه و همه جا وجود تشابه و مشترکات میان دو شعر یا دو اثر دلیل بر اقتباس و تأسّی نیست، بنابراین به منظور مشخص شدن جواب این سؤال که آیا حافظ، شاعر و عارف مشهور قرن هشتم هجری در سرودن غزل خود از غزل امام عبدالقادر گیلانی عارف و شاعر قرن ششم هجری اثر پذیرفته است یا نه؟ به بررسی سبک شناسانه دو غزل پرداخته و آن ها را در سه سطح زبانی، فکری و ادبی مقایسه و تحلیل نموده و با توجه به موارد مشترک زیاد ما بین آن ها از جمله وزن، ردیف، درون مایه و محور فکری در شعر دو شاعر می توان نتیجه گیری کرد که به احتمال زیاد حافظ این غزل امام عبدالقادر گیلانی را دیده و از نظر گذرانیده است.
دور الصوت الوظیفی فی المطلع الطللی(مقارنه بین معلّقتی إمرئ القیس وزهیربن أبی سلمی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال هشتم بهار ۱۳۹۵ شماره ۲۹
135 - 154
حوزههای تخصصی:
قامت هذه المقاله بمقارنه بین المطلعین الطللیین فی معلّقتَی إمرؤالقیس و زهیربن أبی سلمی ، ویسعی إلی خلق الصوره التی تعبّر عن المناسبه بین الفونیم والمعنی نظراً إلی التأثیر الذی یحدثه الفونیم فی السامع من خلال صفاته وکیفیه نطقه. ولإختیار هذین الشاعرین عدّه أسباب أهمّها: أنّهما مختلفا الطبیعه النفسیه بل یقابل إحدهما الآخر، لأنّ إمرؤالقیس مثّل الناحیه المتهتّکه والشباب اللاهی فی العصر الجاهلی بینما مثّل زهیر الناحیه العاقله المتعفّفه المهذّبه؛ هذا من جهه ومن جهه أخری جرّب الشاعران الظروف والحیاه المختلفتین. یتّضح أهمّیه هذه المسأله فی معاملتهما مع النساء التی تشکّل الدافع الرئیسی لخق المطلع الطللی. وفی النهایه وصلت المقاله إلی أنّ الشاعرین یکثرا فی استخدام الفونیمات التی تلائم صفاتها ومیزتها مع المشهد الطللی بینما قلّ حضور الفونیمات الأخری فی المطلعیین .
دراسه مقارنه بین الروایات العربیه والفرنسیه المعاصره من وجهه نظر الواقعیه النقدیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال هشتم زمستان ۱۳۹۵ شماره ۳۲
9 - 27
حوزههای تخصصی:
ظهرت المدرسه الواقعیه النقدیه فی فرنسا وهی تقوم بالتعبیر عن حقائق المجتمع. بما أنَّ هذه المدرسه برزت معالمها فی الروایه من جههٍ، ومن جههٍ أخری قد استخدم کلٌّ مِن نجیب محفوظ رائد الروایه المصریه الحدیثه، و رومان رولان الراوی الفرنسی المعاصر، أسلوب الواقعیه النقدیه فی الأدب القصصی، لذلک فإنّ هذه الدراسه حاولت مستخدمهً المنهج الوصفی- التحلیلی وعلی إطار المدرسه الأمریکیه للأدب المقارَن، القیام بمعالجه تیار الواقعیه النقدیه فی روایتی «بین القصرین» لنجیب محفوظ و «جزیره فی العاصفه» لرومان رولان . تمّت کتابه الروایتین الاثنتین بناءً علی أحداث مصر وفرنسا خلال سنوات1914 إلی 1919م؛ یعنی السنوات التی دارت فیها الحرب العالمیه الأولی.