فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۳۸۱ تا ۵٬۴۰۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۳ (پیاپی ۸۸)
۸۹-۱۱۵
حوزههای تخصصی:
مطالعات میان رشته ای ادبیات فارسی و روان شناسی نقش مؤثری در تبیین و انتقال مفاهیم در این دو حوزه دارد. این نوشتار با توجه به نقش امثال فارسی در عینی سازی مفاهیم انتزاعی و بازنمایی نیازها و خواسته های درونی مشترک اقوام ایرانی، بر آن است تا کارکرد این بخش از ادبیات عامه را در تبیین مفاهیم واقعیت درمانی بررسی کند. ویلیام گلسر (1925) مبدع واقعیت درمانی، این رویکرد نوین روان شناسی را مبتنی بر نظریه انتخاب تبیین کرد. واقعیت درمانی بر خودارزیابی، با تکیه بر واقعیت پذیری و رفتار هنجارمند استوار است و در نهایت انسان را به مسئولیت پذیری برای نیل به خشنودی و نیک بختی دعوت می کند. مقاله حاضر به روش تحلیل کیفی، پی گیر پاسخگویی به این پرسش ها است که با چه روشی می توان امثال فارسی را با رویکردهای روان درمانی جدید بازخوانی کرد؟ و چگونه می توان از امثال فارسی در تبیین مفاهیم واقعیت درمانی بهره گرفت؟ و آیا به کارگیری امثال فارسی در فرآیند مشاوره و روان درمانی با هدف تبیین مفاهیم واقعیت درمانی کارآیی دارد؟ امثال برگزیده، با توجه به تأکید گلسر بر سه اصل بنیادین واقعیت درمانی، یعنی واقع گرایی، مسئولیت پذیری و هنجارمندی رفتار بررسی شده اند. یافته ها نشان می دهد امثالی که بیان کننده رفتار مؤثر با هدف برآورده سازی نیازهای اساسی در بلندمدّت هستند، ضمن دارندگی معیار مسئولیت پذیری، فاقد سویه غیراخلاقی اند و امثالی که مفاهیم رفتار غیر مؤثّر را دربردارند، از سویه اخلاقی برخوردار نیستند و بیانگر رفتار مسئولیت گریزانه هستند؛ امّا دوسویگی اخلاقی که نشانه نامعلوم و پنهان بودن انگیزه بروز شماری از رفتار هاست، در هر دو گروه از امثال مذکور دیده می شود.. به نظر می رسد امثال فارسی با ویژگی هایی مانند جنبه های پند و اندرزی، روشنی و درستی معنی، حُسن تأثیر، تکیه بر تجربه، انعکاس اندیشه و... می توانند در انتقال مفاهیم واقعیت درمانی مؤثر باشند.
اندیشه سیاسی متجلی در ساختار روایتگری زین الاخبار گردیزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۳ (پیاپی ۸۸)
۱۱۷-۱۴۰
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، شناخت محرک اصلی گردیزی در نگارش تاریخ زین الاخبار است. ازآنجاکه هدف مورخ از نگاشتن تاریخ، در ساختار تاریخ او نمود پیدا می کند و روایت گردیزی از حوادث تاریخی، روایت معناداری است که باعث شکل گرفتن نتیجه ای ویژه در ذهن خواننده و ترویج، تأیید و مستندسازی یک اندیشه سیاسی می شود، نویسندگان به دنبال کشف و رمزگشایی معنا و اندیشه سیاسی نهفته در ساختار روایی تاریخ زین الاخبار هستند. برای رسیدن به هدف پژوهش، از نظریه زمان روایت ژرار ژنت، هماهنگ با فضای تاریخ گردیزی، استفاده شده است. در این روش، عناصر برجسته سازِ زمان روایی انتخاب شده اند و درنهایت پاره هایی از متن، که به لحاظ زمانی برجسته بوده اند، از نظر اندیشه ای تحت بررسی قرار گرفته اند. در نتیجه این روش، دو عنصر محوری ساختار روایتگری گردیزی، یعنی بوطیقای روایتگری زوال و حلقه های واسط روایتگری، طرح و تبیین شده اند. از تحلیل این دو عنصر چنین برمی آید که مرکزی ترین هدف گردیزی در نگارش زین الاخبار ایجاد انگیزه در غزنویان برای دست یابی دوباره به حکومت خراسان است و محرک او به سمت تاریخ نگار ی، ریشه یابی علت زوال حکومت های گوناگون برای یافتن راهی جهت رهاندن حکومت غزنویان از نابودی و بازگرداندن آن به روزگار اوج حکومت محمود غزنوی است.
تأملی بر اصطلاح «قفادریدن» در تاریخ بیهقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاریخ بیهقی ازجمله متون گرانبهای پارسی است. با وجود تصحیحات ارزشمند صورت گرفته از این کتاب، هنوز صورت و معنای دقیق بعضی واژه ها و اصطلاحات آن روشن نیست. یکی از اصطلاحاتی که چند بار در تاریخ بیهقی به کار رفته است و مصححان و شارحان کتاب، بی هیچ ابراز تردیدی از کنار آن گذشته اند، اصطلاح «قفادریدن» است که نگارنده گمان می کند تحریفی در آن صورت گرفته است. در این مقاله برآنیم با تبیین نادرستی این اصطلاح به شکل کنونی، با شواهد و قراینی از خود کتاب و نیز دیگر متون کهن پارسی، صورت اصلی آن را بازیابی و معنای روشنی از آن ارائه کنیم.
بررسی و تحلیل تطبیقی ساختار صرف و نحوی در قصاید ناصرخسرو و سنایی با تکیه بر وجه غالب با تمرکز بر یک قصیده معروف از هر شاعر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل ساختار صرف و نحو متون نظم و نثر با بررسی آماری آسان تر می شود. این بررسی نشان می دهد دو شاعر برای بیان مقصود خود از چه شگردهای آشنایی زدایی در ساختار صرف و نحوی اشعارشان استفاده کرده اند. ناصرخسرو و سنایی از قصیده سرایان برجسته ادب فارسی اند. بررسی ساختار صرف و نحوی دو قصیده که در بحر هزج سروده شده، بیانگر بسامد بیشتر وجه خبری، انواع صفات، حروف ربطِ هم پایه ساز و جملات ساده در اشعار ناصرخسرو است؛ درحالی که میزان جابه جایی افعال، حروف اضافه و حروف ربطِ وابسته ساز بسامد بیشتری در شعر سنایی دارد که به فنی ترشدن زبان شعر سنایی انجامیده است. بررسی آرایش واژگانی اشعار نشان می دهد شعر ناصرخسرو به حالت بی نشان و معیار نزدیک تر است. بسامد بیشتر واژگان مرتبط با موضوع «خرد» در شعر ناصرخسرو و فراوانی بیشتر واژگان مرتبط با مضمون «عشق» در شعر سنایی تا حدّ بسیاری با وجه غالب اشعار هر شاعر ارتباط دارد. این پژوهش، با تمرکز بر یک قصیده از سنایی و ناصرخسرو، نشان می دهد وجه غالب رابطه مستقیم و معناداری در شکل دهی به ساختار صرف و نحوی و آرایش واژگانی قصاید داشته است؛ به گونه ای که یکی از دلایل تغییر محسوس ساختار صرف و نحوی اشعار ناصرخسرو با اشعار سنایی تغییر وجه غالب در اشعار هر شاعر است که سبب تشخّص سبکی در شعر این دو شاعر شده است. این پژوهش الگویی برای بررسی ویژگی های زبانی و ادبی شاعران به دست می دهد که نتایج شایان ذکر و مستندی را می تواند ارائه کند.
آموزه ی انسان کامل ابن عربی و تأثیر آن بر دعاوی میرزا غلام احمد قادیانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پهارباغ نسخه خطی نویافته عصر تیموری هند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد ساختاری مقالات حوزه ادبیات تطبیقی براساس اصول مقاله نویسی مطالعه موردی: دَه مقاله تطبیقی فارسی مجله ادب عربی دانشگاه تهران
حوزههای تخصصی:
با توجه به شتاب روزافزون تولید علم و انتشارات مقالات، گاهی شاهد شتاب زدگی و عدم رعایت اصول مقاله نویسی در این مقالات می باشیم. بدون شک مقالات چاپ شده در نشریات و مجلات علمی، خالی از عیب و اشکال نخواهد بود و نقد آنها، که به «نقدِ نقد» موسوم شده، زمینه یادگیری سایر نویسندگان را فراهم آورده و نیز سبب برطرف شدن ایراد و اشکال مقالات بعدی خواهد گشت. مجله ادب عربی که توسط دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران مدیریت می شود، یکی از مجلات معتبر علمی - پژوهشی به شمار می رود. نویسندگان پژوهش حاضر به منظور بررسی انتقادی این مجله، 10 مقاله تطبیقیِ نگاشته شده به زبان فارسی را که از ده شماره آخر آن انتخاب شده، به روش توصیفی- تحلیلی آنها را از جنبه های ساختاری مانند: عنوان، چکیده، کلیدواژگان، ارتباط نتیجه با سؤالات و نیز منابع و استناددهی مورد بررسی قرار داده و با استفاده از نرم افزارspss مورد تحلیل و ارزیابی قرار داده اند. نتایج این پژوهش نشان می دهد این مقالات از حیث اسلوب مقاله نویسی در سطحی قابل قبول قرار دارند امّا برخی کاستی ها در ساختار آنها مشاهده می شود مانند: 5 عنوان نادرست که بیشتر به استفاده از کلمه «بررسی» در عنوان برمی گردد. چکیده مقالات نیز دارای ضعف هایی مانند عدم طرح روش، هدف، نتایج و مکتب مورد استفاده است. در چندین مورد از مقدمه مقالات نیز روش، هدف و سؤال پژوهش مطرح نشده است. بارزترین نقص مقالات به کلیدواژگان و نیز عدم ذکر مکتب تطبیقی مورد استفاده برمی گردد.
From Hegelian Ethical Substance to Lacanian Impossible Thing: An Ethical-Psychoanalytic Study of Sophocles’ Antigone(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Hegel’s approach to tragedy is innovative and impressive, putting such a tremendous impact on the ethical canons that has been unprecedented since Aristotle. Hegel studies both the modern and the Greek classic tragedies, concluding that the Greek tragedy, in particular, Sophocles’ Antigone is superior to all the masterpieces of the classical and modern world… the most magnificent and satisfying (Aesthetics II 1218). Resorting to his dialectics, he declares that Antigone is a brilliant demonstration of what he names the ethical substances, the universal pathos or divine wills of the Greek mythological gods incarnated in the particulars, that’s is, the human beings that consciously choose to actualize them. Hegel thus illustrates that in Antigone the characters’ wills and actions are counterpoised by the unseen and intangible ethical substances just to confirm the triad of the Dialectal method where the thesis and anti-thesis’s dispute will subside down at the reconciling synthesis. Jacques Lacan, despite the incontrovertible impacts he takes from Hegel, argues that the essence of tragedy has to be sought in the very private world the subject internalizes in itself in interaction with the object-cause of its desire. Lacan adds that the object-cause of desire, unlike Hegel’s dynamic and lively external stimuli, is a common object that the subject elevates to the level of sublimity. Lacan also proposes that the very incomprehensibility of the Thing causes the subject to encounter the blinding Real, as an essentially-internal part of the subject’s symbolic world.
The Progressive Process of Kurdish Nationalist Discourse in Haji Qadir Koyi’s Poetry(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This paper seeks to demonstrate how Haji Qadir Koyi’s poetry experienced three different stages in terms of form and content, through which Haji highlighted the discourse of Kurdish national identity. In the first stage, Haji used “Gazal” (sonnet), in which he imitated the rules of Persian classic poetry and the content of several Kurdish classic poets such as Nali and Salim. The second stage is a transitional period in which he stayed away from “Gazal” and used “Qasida” (long descriptive poem including “ode”) to express his nationalistic feelings. Exploring another form of poetry named “Masnavi” (couplet) in the last stage, Haji addressed and further enhanced the discourse of Kurdish nationalism as the political ideology by which Kurdistan could liberate itself from the dominance of both Ottoman and Persian empires. The paper indicates that how the employment of literary forms in Haji’s poetry was in close parallel with the process of changes in his thought and worldview regarding the status of the Kurdish nation.
معرفی فرهنگ عربی - فارسی مشکاهالمصابیح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی سازه های غزل مولوی در تصویر سازی بر بنیان رویکرد فضای ذهنی و تلفیق مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سازه های غزل مولوی در ساحت تصویر در دیوان شمس مورد بررسی قرار می گیرد. بنیان نظری پژوهش بر نظریه فضای ذهنی و تلفیق مفهومی فوکونیه و ترنر استوار است. این پژوهش توصیفی- تحلیلی است و با بررسی داده ها بر اساس آمار توصیفی ، نشان داده می شود که در راستای ساخت تصویر چه ترکیب ها و آمیختگی های متشابه و متضادی در فضای درون داد مبدأ و مقصد صورت گرفته است تا خواننده بتواند از گذر کشف پایه های تصویرساز به درک و دریافت معنا و نیز تفکر مولوی در ساحت غزل دست یابد. به لحاظ روش شناختی نخست با مطالعه و بررسی دیوان شمس(3230 غزل) تصویرهای حسی از تصویرهای انتزاعی تفکیک شد؛ سپس عوامل تصویرساز از جمله مشابهت دو حوزه ذهنی، تضاد دو حوزه ذهنی، تجسم گرایی و جان بخشی به مقولات انتزاعی و همچنین موتیف های غزل مولوی مورد بررسی قرار گرفت.نتیجه این که دو عامل اصلی در تلفیق مفهومی که در ساختار تصویری غزلیات شمس مؤثر بوده شباهت بنیان و تضاد بنیان بودن دو حوزه مبدأ و مقصد است. تکرار مداوم نمادهای ناهم خوان و دوسویه در سرتاسر غزلیات شمس هم چون روز و شب و نور و ظلمت معنادار است و به درک معنای ذهنی گوینده به مخاطب کمک کند. بخشی از تصویرسازی های مولوی ترکیبی از قلمروهای حسی- انتزاعی است. تجسم بخشیدن به مفاهیم انتزاعی و محسوس گرداندن آن ها در جهان متن از کارکردهای تصویر به مثابه متن در غزل مولوی است.
نقش نور در مفهوم سازی عشق در غزلیات حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استعاره مفهومی از جمله نظریات زبان شناختی است که در سال های اخیر توسّط دو زبانشناس به نام های لیکاف و جانسون (1980) مطرح شده است.آن ها معتقد هستند که بستر استعاره در ذهن و اندیشه و ناخودآگاه بشر است؛ نظام ادراکی انسان،سرشتی استعاری دارد و تمام کنش ها و رفتار و گفتار انسان بر اساس همین قلمرو سازمان یافته و ناخودآگاه ذهنی صورت می گیرد. طبق این نگاه، استعاره انتقال یا نگاشت از قلمروی انتزاعی به سوی قلمروی عینی است. پاسخ به این پرسش که چگونه عشق با واژه ها و اصطلاحاتی که مفید معنای نورانیت هستند، تبیین شده است، محور اصلی این پژوهش است. بنابراین تلاش شده است تا بر اساس نگرش استعاره مفهومی، مقولهعشقو ارتباط آن با نور، در غزلیات حافظ بررسی و تحلیل گردد. بدین ترتیب نور و ملزومات آن که مفهومی عینی است، در قلمروی مبدأ و عشق که موضوعی انتزاعی است، در قلمروی مقصد قرار گرفته است. ارتباط گسترده این دو قلمرو در غزل حافظ، بیانگر آن است که شاعر برای محسوس کردن موضوع عشق از مجموعه نور و ملزوماتش استفاده کرده استکه خود این مساله نشان دهنده آن است که حافظ عشق را روشنگر می داند. این پژوهش به شیوه کتابخانه ای و روش تحلیلی توصیفی انجام شده است.
مرگ و زندگی در شعر بلند الحیدری و سیاوش کسرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بلند الحیدری، از معروف ترین شاعران نوگرای عراق و سیاوش کسرایی نیز از مشهورترین شاعران نیمایی معاصر ایران است که هردو در دوران پرآشوبی می زیستند؛ از یک سو فضای سنگین استبداد ایران که زیر سلطه حکومتی خودکامه اداره می شد، بر اندیشه سیاوش کسرایی و از سوی دیگر وقوع جنگ جهانی دوم و حاکمیت رژیم دیکتاتوری بعثی، بر جان بلند الحیدری تأثیر نهاد. این وقایع همراه با حوادث تلخ دیگر، زندگی شخصی و اجتماعی و به ویژه نگرش این دو شاعر به مفهوم مرگ و زندگی را تحت شعاع خود قرار داد. الحیدری در سروده های خود به زندگی نگرشی منفی دارد، به گونه ای که ناخشنودی او از زندگی و گرایش شدیدش به مرگ، در شعر او هویداست. این درحالی است که کسرایی، هنگام بیان نابسامانی های زندگی، در سروده های خود، به زیستن امیدوار است و به آن نگاهی مثبت دارد. هرچند گاهی اوقات، فشارها و مشکلات جامعه، او را نیز چون الحیدری به گلایه و تنفّر از آن وامی دارد، با این همه، کسرایی در سنجش با الحیدری، نگاهی امیدوارانه به زندگی دارد. هردو شاعر، زندگی را ناپایدار تلقّی کرده و مرگ را به مثابه سرنوشت حتمی همه انسان ها پنداشته اند و آسایش خود را در استقبال از آن یافته اند. هرچند گاه به گاهی تصویر ترسناکی از آن نیز ارائه داده اند. پژوهش پیش رو، کوشیده است تا نقاط مشترک و همچنین اختلاف اندیشه این دو شاعر معاصر درزمینه دو مفهوم پرکاربردِ مرگ و زندگی را با ذکر شواهد شعری آن ها بررسی کند.
نمادگرایی درشعر فروغ فرخزاد
منبع:
قند پارسی سال سوم بهار ۱۳۹۹ شماره ۶
95-112
حوزههای تخصصی:
بررسی و کارکرد نمادپردازی در شعر فرخزاد و رویکرد او به نماد مسأله پژوهش حاضر است. نماد یکی از روش های هنجارگریزی و آشنایی زدایی در شعر است. شاعر با این شیوه معنا و مفهومی را که برای خواننده تکراری است بیگانه می کند بنابراین موجب گسترش معنای متن و تأویل پذیری آن می شود. پیچیدگی و عدم صراحت در بیان نماد آن را به یکی از هنری ترین صور خیال تبدیل کرده است. شاعران و نویسندگان به خوبی از این ویژگی نماد برای بیان عقاید و اندیشه های اجتماعی و سیاسی خود بهره برده اند. فروغ فرخزاد از شاعران معاصری است که برای بیان افکار خود از نماد و اساطیر نمادین بهره گرفته است. پژوهش حاضر که به روش تحلیلی- توصیفی صورت گرفته چنین نتیجه می دهد که وی در آفرینش اشعار خود از نماد برای عمق بخشی، ابهام و چند معنایی کردن شعرش یاری گرفته است. نمادهای او در برگیرنده ی مضامین اجتماعی است و انتقادهای جامعه شناسانه دارد
اغراض ثانوی جملات خبری در تاریخ بیهقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۳ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۷
119 - 141
حوزههای تخصصی:
بحث جملات خبری و انشایی، به علم معانی که شاخه ای از علم بلاغت است، مربوط می شود. جملات خبری محتمل صدق و کذب اند و موضوع آن ها در عالم واقع حضور دارد؛ امّا در ادبیّات، با عالم و واقعیّت مجازی مواجه هستیم؛ بدین ترتیب نمی توانیم صدق و کذب قضایا را آن گونه که در واقع تعیین می کنیم، در ادبیّات نیز معیّن کنیم؛ لذا خبر در ادبیّات کلان است و جملات خبری در اغراض ثانوی و مجازی به کار می روند و این یکی از شگردهای بلاغت و عمیق ساختن ابعاد ادبی کلام است. تاریخ بیهقی، علاوه بر داشتنِ اطّلاعاتِ تاریخی، ویژگی های ادبی و بلاغی نیز دارد. یکی از ویژگی ها، کاربرد جملات خبری با غرض ثانوی است. بیهقی با به کار بردنِ جملاتِ خبری با غرض ثانوی، انتقادات، جهان بینی ها و نگرش های خود را به خواننده منتقل می کند. آشنایی با اوضاع سیاسی و اجتماعیِ دوره غزنویان، در برداشت و تحلیل غرض ثانوی مؤثّر است. در این مقاله، سی و سه داستان از مجلّدات شش گانه تاریخ بیهقی بررسی شده است. پر بسامدترین اغراض ثانوی خبر، امر، هشدار، تحذیر از عاقبت امور، تشویق و ترغیب مخاطب و توصیف و فضاسازی است.
انعکاس آموزه های تعلیمی شیخ عبدالقادر گیلانی در نکات بیدل دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۷
198 - 226
حوزههای تخصصی:
شیخ عبدالقادر گیلانی از عارفان قرن پنجم که در علوم فقه، حدیث، تفسیر و ادب، سرآمد روزگار خویش بود و سبک نگارش او در آموزه های تعلیمی اش به گونه ای بود که بزرگانی چون محیی الدین ابن عربی را تحت تأثیر قرار داده بود. در بغداد کار وعظ را برگزید و گفتاری شیرین داشت. در مجلس تعلیم او بیش از چهار هزار نفر گرد می آمد که سهروردی، مقدسی و ابن جوزی از شاگردان تحت تربیت او بوده اند. مبنای روش تربیتی وی هماهنگی طریقت با شریعت و اطاعت از قرآن و سنت است و لازمه سیروسلوک را تربیت اخلاقی می داند. فتوح الغیب اثری تعلیمی از عبدالقادر گیلانی است. نویسنده با نگاهی شریعت مدارانه، مفاهیم معرفت شناسی، نکات تربیتی و اخلاقی را برای تعلیم مخاطب تبیین می کند. در این نوشتار بر آنیم تا با روش توصیفی و رویکرد تحلیلی بر مبنای یافته ها، اصول تربیتی شیخ را که به سالک متربی برای تبدیل نفس اماره به نفس مطمئنه توصیه می کند، بررسی کنیم و تأثیر تعلیمات وی را در نکات بیدل از مریدان عبدالقادردر شبه قاره هند نشان دهیم. لزوم این تحقیق آنکه گیلانی مؤسس سلسله تصوف قادریه، در شبه قاره، طرفداران بسیاری دارد و مریدانش بسیاری از سیره های تعلیمی او را برای تزکیه نفس به کار می برند اما تعلیمات او ناشناخته است. در این تحقیق، سعی شده جلوه ای روشن تر از اصول تربیتی او برای محققان ارائه شود. نتایج پژوهش بیانگر این است که بیدل در نگارش نکات علاوه بر قالب و محتوا، با بهره گیری از آموزه های تعلیمی گیلانی به اثر خود ارزش و غنای بیشتری بخشیده است. بیدل و عبدالقادر در مبانی و مباحث اخلاقی و تعلیمی خود مشترکات فراوانی دارند، اما در برخی موارد تفاوت دیدگاه نیز دارند که در این مقاله بررسی شده است.
بررسی مصادیق رفاه و تأمین اجتماعی در شاهنامه ی فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۴۵)
113 - 134
حوزههای تخصصی:
رفاه و تأمین اجتماعی، یکی از شاخص های پیشرفت در جوامع مترقّی است. بررسی اسناد تاریخی و مشاهدات اجتماعی مورّخان از ایران دوره ی ساسانی، بیانگر آن است که پادشاهان ساسانی در دوران فرمانروایی خود، کم وبیش برای بهبود زندگی مردم کوشیده اند. شاهنامه ی فردوسی یکی از آثارگران سنگی است که به روایت رخدادهای آن دوران پرداخته است. پرسش اصلی این نوشته این است که آیا در این اثر، برای رفاه و تأمین اجتماعی مصادیقی می توان یافت؟ یافته های این پژوهش که به شیوه ی اسنادی تحلیلی به انجام رسیده است، نشان می دهد که برای هر چهار مؤلّفه ی رفاه و تأمین اجتماعی، یعنی «بیمه های اجتماعی»، «خدمات اجتماعی»، «رفاه اجتماعی» و «مساعدت های اجتماعی»، مصادیق کاربردی و نمونه های بارز و روشنگری در شاهنامه ی فردوسی وجود دارد. این نمونه ها نشان دهنده ی اهتمام فرمانروایان برای ارتقا موضوع رفاه و تأمین اجتماعی در میان مردم در آن دوران است.
تئاتر برنارد ماری کلتس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۵ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
429 - 448
حوزههای تخصصی:
تئاتر آینه ی جامعه است . با مرور زمان و با بالا رفتن آگاهی های عمومی و اجتماعی ، تئاتر صحنه ی حضور سیاست شد و از سالهای 1960، با پیدایش نقد نوین، تحولی تدریجی در شاکله ی تئاتر سیاسی به وجود آمد و به نقد جامعه و حتی مبارزه با آن پرداخت. نمایشنامه نویسان، آزادانه قادر به بیان مسائل اجتماعی نبوده اند ازین رو روشی مشخص و منحصر به فرد یافتند تا بتوانند به دور از سانسور، به نقد جامعه، در خلال نمایش نامه ها بپردازند. برنارد ماری کلتس، یکی از مهمترین نمایش نامه نویسان دهه 80 فرانسه است تئاتر وی، از ویژگی خاصی برخوردار بود زیرا که اتفاق های اجتماعی را به صورت مصور به ما نشان می داد و سعی داشت اتفاقات را بازسازی کرده یا واقعی بنمایاند. شرایط سیاسی و اجتماعی موجود برای بیان تمام واقعیات مساعد نبود از این رو ترفندی بکار برد تا بتواند به دور از سانسور شدن، عقیده ی خود را بازگو کند.
تحلیل ساختار ادبیّات پایداری در ژانرهای تعلیمی و مقاومت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
57 - 84
حوزههای تخصصی:
ادبیّات پایداری تاریخچه ای به وسعت پانهادن انسان بر زمین دارد و ایستادگی در برابر نفس سرکش در اولین اشعار فارسی که به شکل ادبیّات تعلیمی بروز کرده است، گونه ای از ادبیّات پایداری است. ادبیّات پایداری کهن که به شکل ادبیّات تعلیمی متجلّی گردیده است، پایداری انسان در برابر نفس(دشمن درونی) را به تصویر کشیده و دستور زبان روایی(ساختار بوطیقایی) مختص خود را دارد؛ اما مفهوم پایداری در گستره زمان و بر اساس موقعیت انسان ها و ایستادگی آنها در برابر دشمنان خارجی متجاوز، در ژانر دیگری با عنوان ادبیّات مقاومت (ادبیّات پایداری)، با ساختاری دیگر متجلّی گردیده است؛ به طوری که عناصری چون: موقعیت زمانی، جایگاه روایت شنو، نوع ژانر و ... در تشکیل این دو ساختار دخیل بوده اند. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای به بررسی عناصر روایی تأثیرگذار در تحول ساختار ادبیّات پایداری در دو ژانر تعلیمی و مقاومت پرداخته است. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که اگرچه مفهوم ادبیّات پایداری در هر دو دیدگاه- قدیم و جدید- به معنای ایستادگی است؛ اما عناصری چون: «موقعیت روایت شنو»، «نوع دشمن»، «مفهوم پیام»، «موقعیت زمانی»،«بن مایه های مختلف» و «نوع ژانر» در تشکیل و تفکیک ساختار ادبیّات پایداری در دو ژانر تفاوت هایی ایجاد کرده است.
سیر تحوّل «تشبیب» در شعر سبک های خراسانی و عراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۴۶)
117 - 138
حوزههای تخصصی:
قصیده که از کهن ترین قالب های شعر فارسی است، از دیدگاه بلاغیون به چهار بخشِ «تشبیب»، «تنه ی اصلی»، «تخلّص» و «شریطه» تقسیم می شود. این پژوهش در پی بررسی سیر تحوّل تشبیب قصیده در دو سبک خراسانی و عراقی است و برای دست یابی به نتیجه ی مطلوب، این موضوع را از جوانب گوناگون مطالعه خواهد کرد؛ بنابراین با بررسی آثار منظوم و منثور دو سبک خراسانی و عراقی در پی پاسخ به پرسش هایی از این قبیل است: تشبیب قصاید در طول دوره ی مطالعاتی این پژوهش چه تغییر و تحوّلاتی یافته است؟ تحوّل تشبیب بر چه اساسی بوده و چه عناصری در این زمینه مؤثر بوده اند؟ دیدگاه شاعر به عنوان یک شعرشناس درباره ی مقدّمه ی قصاید چه بوده است؟ آیا تشبیب از دیدگاه نویسندگان متون منثور با دیدگاه شاعران متفاوت است؟ «وجود مضامین اشعار فارسی در محتوای تشبیب در متون سده های ششم تا هشتم هجری علاوه بر تأثیرپذیری و پیروی از مضامین اشعار عرب»، «معرّفی و شناسایی تشبیب»، «بررسی تحوّلی نو در شناخت تشبیب در اواخر قرن هشتم» و «شباهت ساختاری و محتوایی تشبیب در متون منثور» از نتایج این پژوهش به شمار می آیند.