فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۶۱ تا ۱٬۴۸۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
تمثیل بیان غیرمستقیمی است که اساس آن بر تشبیه بنا می شود؛ بدین ترتیب که فرد برای بیان ذهنیت خویش که معمولاً مفهومی عقلی و نامحسوس است، عینیتی محسوس را برمی گزیند تا ذهنیت خود را به وسیله آن القا کند. در بلاغت قدیم و جدید به تمثیل توجه شده، آن را وسیله ای برای تصویرگری می دانند. از این رو و به استناد کتاب های نقدی و بلاغی جدید و قدیم و با نگاهی به امثال که در اکثر آنها برای نزدیک کردن معنا به ذهن و تأثیر بیشتر در مخاطب از تخیّل و تصویرگری و تمثیل استفاده شده است؛ می توان گفت نه تنها در امثالی که رویکرد تشبیهی دارند؛ بلکه در سایر مثل ها نیز نوعی تمثیل و تصویرگری وجود دارد. به عبارت دیگر میتوان مدّعی شد که تمثیل فقط آن معنای تشبیه یا استعاره تمثیلیه نیست؛ بلکه حتی در امثال کنایی هم میتوان تمثیل یافت. با نگاهی به کتابهای امثال درمی یابیم که مَثَل گاه رویکرد تشبیهی، گاه استعاری و گاه کنایی دارد و حتی گاه حکمتی است، پندآمیز که شیوع در بین مردم باعث شده، آن را در زمره امثال بیاورند.
این مقاله حاصل پژوهشی عمده در جهت معادل یابی امثال فارسی و عربی است. از جمله دستاوردهای این مقاله تحقیقی این است که مبالغه در تمثیل عربی درمقایسه با فارسی بسیار زیاد است و نیز امثال بسیاری در دو زبان کاربرد مشترک دارند؛ اما در قالبهای متفاوتی؛ از جمله مَثَل، مثالک (اگزمپلوم) ( Exemplum ) ، حکایت انسانی و حکایت حیوانی(فابل) ( Fable ) و اسلوب معادله بیان شده است. به عبارت دیگر اگر مثلی در فارسی با مثل دیگری در عربی معادل شد، لزوماً نبایستی از یک نوع باشد.
همچنین علاوه بر انواع محتوای امثال که در کتابها به آن اشاره شده، می توان دو مورد « به تصویر کشیدن صفت » و« مبالغه در یک صفت » را هم به محتوای تمثیل ها افزود
علت سکوت سعدی
حوزههای تخصصی:
در دیباچه گلستان، سعدی ضمن حکایتی به تأسف از عمر تلف کرده پرداخته و از همین روی بر آن است تا در نشیمن عزلت نشیند و دامن از صحبت فراهم چیند و دفتر از گفته های پریشان بشوید و از آن پس سکوت اختیار کند. این سکوت سعدی را برخی از سعدی پژوهان برخاسته از همین تأسف می دانند، اما براساس شواهد موجود در بوستان این سکوت از منظر دیگری همچون دلایل سیاسی، حکومتی و انتقادی به ویژه در دوران خانمان سوز مغول قابل تأمل و بررسی است. در این مقاله کوشیده شده تا از این منظر به سکوت سعدی و علت آن پرداخته شود.
خاموشی در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولوی در آثار خود بارها از لزوم خاموشی و سکوت سخن به میان آورده است. فراوانی کاربرد این اصطلاح و نیز شهرت تخلص مولانا به خموش انگیزه ای شد در پدید آمدن این جستار، که در آن خاموشی مولانا و دلایل آن در مثنوی به بحث گذاشته شده، در این گذار آثار متعددی اعم از عرفانی و تعلیمی مورد بررسی قرار گرفته است. در آغاز، دو دیدگاه مورد توجه قرار گرفته است: 1- تربیتی 2- عرفانی و در این بررسی، وجوه اختلاف این دو دیدگاه بیان شده و در مرحله دوم با مد نظر قرار دادن شش دفتر مثنوی توانسته است پانزده دلیل برای سکوت مولوی و جایگاه های آن برشمارد و برای هر یک از آنها مصداقهای متعددی ارایه کند که از جمله آنها می توان به این موارد اشاره کرد: کتمان سر، نامحرم، ناتوانی ادراک، مراقبه، خاموشی ظاهری، جذب رحمت و ....
آمال فراخود و آرمان خود
حوزههای تخصصی:
حافظ به روایت عباس کیارستمی
حوزههای تخصصی:
نقد اسطوره شناختی «گنبد سیاه» هفت پیکر نظامی
حوزههای تخصصی:
در این جستار، یکی از داستان های هفت پیکر نظامی با عنوان «گنبد سیاه» براساس نقد اسطوره شناختی یا کهن الگویی تحلیل می شود. نخست این قصه را از نظر شکل و ساخت داستانی و خط سیر رویدادهای داستان براساس هرم فریتاگ بررسی کرده ایم. ساختار روایتی قصه گنبد سیاه مانند دیگر داستان های کلاسیک و پیشامدرن، از سیری خطی پیروی می کند که دارای سه مرحله شروع، اوج و فرود یا نقطه پایان است. سپس خوانشی دیگرگونه براساس آرکی تایپ های اسطوره ای آورده ایم ؛ چون مقوله سفر، آب، عدد، رنگ سیاه، اسرار و هبوط انسان که ریشه در ناخودآگاه جمعی انسان ها دارند و در این داستان سمبولیکی، ابزار روایت قصه قرار گرفته اند. آنچه موجب خوشی دیگرگونه از این قصه می شود، بررسی و تفسیر کهن الگوهایی است که به طور ناخودآگاه در بافت و روایت داستان به کار رفته اند برای نمونه، کهن الگوی سفر که یکی از مهم ترین بن مایه های اسطوره ای در دنیای اساطیر و افسانه ها و داستان هاست و کلیت داستان براساس همین مقوله سفر شکل گرفته است.
انعکاس باورهای عامیانه و عقاید خرافی در شعر نظامی
حوزههای تخصصی:
خرافه و باور عامیانه که یک پدیده روحی ـ اجتماعی است، معلول زندگی آدمی و عکس العمل او در مقابله و جدال با طبیعت و محیط اسرارآمیز پیرامون وی است. آدمی آنگاه که نمی توانست رابطه منطقی بین حوادث و پدیده های خارق العاده بیابد، برای رهایی از آن به ذکر اوراد و نجواها می پرداخت تا بدین ترتیب مصیبتها را کاهش دهد و نتایج دلخواه را از آن به دست آورد و همین امر سبب شد تا به تدریج باورها و عقاید خرافی در ذهن او شکل بگیرد.
نظامی، استاد مسلم داستانسرایی، به دلیل تداول داستانهای عامیانه در میان مردم و اینکه عامه مردم از داستانهای غول و جن و پری و... و اعمال محیرالعقول لذت می بردند و آنها را باور داشتند، به داستانهای عامیانه توجه خاصی داشته است. این باورها و عقاید خرافی در این مقاله در چهار قسمت بررسی گردیده است:
1. باورها و عقاید خرافی به افسون و جادو و طلسم؛
2. اعتقاد به چشم زخم و راههای دفع آن؛
3. اعتقاد به جهیدن و پریدن دل، چشم و ابرو؛
4. باورها و عقاید مربوط به موجودات و اشیاء موهوم و متافیزیکی.
اکوان دیو و «وای» اسطوره ی باد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با نگاهی به فرهنگ دهخدا از فراوانی وجود اسم «باد» در ترکیب نام روستاهای ایران شگفت زده می شویم. این اسامی حکایت از اهمیت واژه ی «باد» در اندیشه ی ایرانی دارد. بدیهی است که اعتقاد به تقدس و احترام به عناصر عالم و مظاهر طبیعت در نزد تمام اقوام بدوی رایج بوده است. آب، باد، خاک و آتش هر کدام جایگاه خاص خویش را داشته و پرستش مخصوص به خود را دارا بوده اند.
فرشته ی ایرانی باد با نام وای vāy هم ایزدی بوده بزرگ، قاهر و قادر، ایزدی ازلی و زندگی بخش و نیز پایان دهنده و مرگ آور و نیز خدایی جنگجو. وای ایزدی بوده دو چهره: نیکوکار و در عین حال، شوم. چرا که هم ایزد زندگی و هم خدای مرگ بوده است.
تمدن و فرهنگ یک ملت در سیر تکاملی خویش برای خروج از مرحله ی افسانه ها و اسطوره های رنگارنگ دو راه را در پیش می گیرد: یا به تدریج اجزای ناخالص را حذف می کند تا به موضوعاتی واقعی تر برسد، یا اینکه اسطوره ها و افسانه های خویش را به زبان شعر درمی آورد تا برای خواننده معقول تر گردد. این هر دو فرآیند را در شاهنامه، می توان دید که پیوسته حرکتی از سوی اساطیر به حماسه در آن وجود دارد، اساطیر گذشته ی ما در حماسه های شاهنامه تداوم یافته اند.
پس با بررسی داستان اکوان دیو در شاهنامه، می توان آشکارا چهره ی اسطوره ای دیو وای بد را به تصویر کشید.
ضبط ارجح «ی» میانجی در حالت اضافه و هَمایی با «ها»یِ غیرِ ملفوظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مشکلات نگارشی زبان فارسی، کتابت و اظهارِ نشانه ی اضافه ی اسمی یا وصفی در مورد واژه هایی است که در صورت نوشتاری آن ها «ـه/ه» غیر ملفوظ به کار رفته و به عبارتی، واج پایانی آن ها کسره (ـِ) یا مصوّت کوتاه « e » به شمار می آید. اختلاف در شیوه ی نگارش صامت میانجی «ی» ( y ) پس از واژه ی مختوم به «ها»ی ناملفوظ به صورت «ی» کامل پس از «ـه/ه» یا به شکل «یا»یِ ابتر (ء) بر روی «هـا»یِ ناملفوظ (ـه ٔ / ه ٔ ) ناشی از دو تفاوت دو نگاه نو و سنّتی است. نوشتار حاضر در پی آن است که ضمن تشریح و نقد هر دو دیدگاه، به بررسی سیرِ تحوّلِ تاریخی میانجی «ی»، شناسایی ارزش آوایی آن، و نقش این همخوان میانجی در ساخت و افزایش هجای جدید و در نهایت گزینش نگارش شایسته تر آن بپردازد تا شاید با پذیرش نتیجه ی پژوهش حاضر، شاهد کتابت واحدی از آن در همه ی منابع مکتوب و رسانه های نوشتاری (کتاب، رساله، مقاله، روزنامه، مجلّه، نوشته های الکترونیکی و ...) باشیم.
نقد و بررسی داستان فرود سیاوش بر اساس رویکرد ساخت شکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژاک دریدا (Derrida, Jacques) با بنیانگذاردن رویکرد ساختشکنی، هرگونه قطعیت معنا را رد کرد. دریدا معتقد بود که باید در رویارویی با هر متن، آن چه را تاکنون آشکار دانستهایم، کنار نهاد و با شکستن آگاهانهی شالودهی متن، امکان بروز معناهای دیگرگونه را فراهم کرد. در داستان فرود، ظاهر امر از این قرار است که بر خلاف توصیههای مکرر کیخسرو مبنی بر نرفتن از راه کلات و درگیر نشدن با فرود، توس خودسرانه از راه کلات میرود و فرود را میکشد. در این جستار، با تحلیل داستان فرود بر مبنای نقد ساختشکنی، کوشش شده که قرائتی دیگر از این داستان پیش روی خواننده قرار گیرد؛ به این ترتیب که با توجه به نشانههای درونمتنی در شاهنامه، چنین به نظر میرسد که برخلاف ظاهر این داستان، کیخسرو ، به فرود به چشم یک رقیب سرسخت مینگریسته ؛ کسی که پور ارشد سیاوش بوده و بالتبع نسبت به تصدی مسند قدرت، اگر بیش تر از کیخسرو سزاوار نباشد، کم تر از او هم نبوده است؛ از این رو کیخسرو که از جانب فرود، احساس خطر می کرده، با طراحی دسیسهای در پشت پرده با رجال حکومتی، در پی نابودی برادر خود برآمده است. او به بهانهی انتقام از افراسیاب، سپاهی را به سپهسالاری توس، روانهی مقر فرود می کند تا بزرگترین رقیبش در سلطنت را از میان بردارد. سپس برای فریب اذهان عمومی، چندی توس را در بند میکند و بعد او را آزاد میگرداند و به این ترتیب، موفق میشود بدون برانگیختن کوچک ترین سوءظنی، بزرگ ترین رقیبش در سلطنت را از میان بردارد.
حدیقه الحقیقه، مثنوی معنوی، رمان کوری و نمایشنامه کوران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دغدغه شناخت و تلاش انسان برای دست یابی به دانایی و آگاهی از رموز آفرینش هستی، تم و نهاد مایه ای است که از گذشته تا حال، پیوسته در آثار بسیاری از نویسندگان جهان انعکاس یافته است. مثنوی معنوی؛ حدیقه الحقیقه؛ رمان کوری و نمایشنامه کوران از جمله این آثار است که با انعکاس این مساله، زمینه ساز شکل گیری نوعی نگاه فلسفی به زندگی شده است.تم مشترک؛ یعنی شناخت ناقص انسان ها از هستی؛ شیوه بیانی سمبلیک و نمادین این آثار و وجود برخی عناصر داستانی مشترک- که فرضیه تاثیرپذیری ساراماگوو مترلینگ از اندیشه ایرانی مولانا وسنایی را قوت می بخشد- انگیزه نویسنده برای پژوهش و نگارش این مقاله را فراهم ساخته است.به این منظور نویسنده با انتخاب و گزینش تمثیل فیل [در تاریکی] - که نمونه بارز این اندیشه از سوی مولانا و سنایی است- تلاش می کند تا چگونگی رویکرد داستانی این تمثیل را در مقایسه با نمونه های خارجی آن؛ یعنی رمان کوری ژوزه ساراماگو و نمایشنامه کوران (نابینایان) موریس مترلینگ به خواننده نشان دهد.
نقد قلب (به مناسبت چاپ سوم از ویرایش دوم نگاهی تازه به بدیع، نوشته دکتر سیروس شمیسا)
حوزههای تخصصی: