مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
قصه عامیانه
حوزه های تخصصی:
داستان سمک عیّار از قصه های بلند عامیانه ایرانی اواخر قرن ششم هجری است. فرامرز بن خداداد بن عبدالله کاتب ارجانی، مؤلف آن، داستان سمک عیّار را از قول شخصی به نام صدقه بن ابی القاسم شیرازی به شیوه سوم شخص نوشته است. زبانِ این اثر ساده و روان، جمله ها ساده و کوتاه و گاه بریده بریده، و قصه گو شیوه ایجاز را برگزیده است که همه آن ها از ویژگی های نثر گفتاری یا محاوره است.
سمک عیّار اثری حماسی تخیلی است و قهرمان آن مردی است عیّارپیشه به نام سمک. سمک مظهر دلیری و جوانمردی است و در هوشیاری و تدبیر و طرح نقشه های زیرکانه بی نظیر است. به دلیل تخیلی بودن این اثر، شخصیت های داستان هم رفتار طبیعی دارند و هم ماوراء طبیعی. این خصیصه از ویژگی های قصه های عامیانه قدیمی است.
گفتار (کتبی و شفاهی) در این داستان به صورت گفتار یک طرفه (مونولوگ) و دوطرفه (دیالوگ یا گفت وشنود) و به صورت پیام های شفاهی و نامه است. گفتار یک طرفه به شکل های تحسین، نفرین، سوگند، و ... دیده می شود و گفتارهای دوطرفه نیز موضوعاتی همچون اقرار، خواستگاری، و مشورت را دربر می گیرد.
در این اثر، زمان و مکانْ فرضی و تصوری است و، به سبب هیجان انگیزتر جلوه دادن، راوی آن را به سرزمین های دور و افسانه ای منسوب می نماید. حوادث داستان، به ظاهر، در چین و ماچین و خاورکوه و هند رخ داده اند؛ شاید به این دلیل که به امرای زمان برنخورد. از نام مکان هایی چون دشت ماران، قلعه شاهک، مرغزار زعفران مشخص است که قصه ایرانی است.
درون مایة فکری و اخلاقی و اجتماعی این اثر از لابه لای گفتار، کردار، و پندارها در خلال داستان های آن مشخص می شود.
طبیعت در قصه های عامیانه ایرانی از دیدگاه نقد بوم گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۲۷)
69 - 84
حوزه های تخصصی:
نقد بوم گرا از رویکردهای نسبتاً جدید در نقد ادبی است که دو پرسش بزرگ را مطرح می کند: یکی اینکه محیط زیست و طبیعت در شکل گیری هر اثر ادبی چه نقش یا نقش هایی برعهده دارند و دوم اینکه هر اثر ادبی چه دیدگاه و رویکردی از محیط زیست را نشان می دهد؟ قصّه ها متن مناسبی برای پاسخ دادن به این دو پرسش بزرگ هستند؛ طبیعت چنان در تاروپود قصّه های عامیانه تنیده شده است که جزو کنش های آغازین قصّه قلمداد می شود. در پاسخ به پرسش دوم نیز می توان گفت انعکاس طبیعت در قصّه، قدسی، جادویی، نجات بخش، یاریگرانه و همه جاحاضر است، چنان که تقریباً هیچ قصّه ای از عناصر طبیعت خالی نیست. اگر در ژانرهای دیگر، حضور طبیعت تلویحی، غیرمستقیم و گذرا و نامعیّن است، مسلماً در قصّه ها، محیط زیست امری ثابت و معیّن است و در فرایند روایت نقشی بنیادین دارد. روش تحقیق این مقاله، تحلیل محتوای کیفی از نوع مضمونی است که به خوانش بوم گرایانه قصّه های عامیانه می پردازد و به این نتیجه رسیده است که افزون بر جلوه طبیعت با دو وجه مقدّس و جادویی در قصّه ها، وفور گیاهان جادویی و دیگر عناصر طبیعت که یاریگر قهرمانان می شوند، چه به صورت مستقیم و چه به صورت بهره دهی و نعمت بخشی، قهرمانان را در صلح و آشتی با طبیعت نگاه می دارد و قصّه خوان امروزی نیز احترام به طبیعت و پاسداشت آن را وظیفه خود می داند و از اشتیاق مخرّبش به تسلط منفی بر طبیعت می کاهد.
بررسی تطبیقی حمزه نامه با حمزه البهلوان: منشأ قصّه، شخصیّت اصلی، محتوا و گونه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مشهورترین قصّه های عامیانه فارسی، «حمزه نامه» یا قصّه امیرالمؤمنین حمزه است. ترجمه به زبان های دیگر، تهیّه نسخه مصوّر به دستور اکبرشاه هندی و داشتن آدابی ویژه برای نقل این قصّه، نشان دهنده اهمیّت آن برای مردم و شاهان در برهه ای از تاریخ است. اصل این داستان عربی است و «حمزه البهلوان» نام دارد و شخصّیت اصلی قصّه، پهلوانی خیالی است. این قصّه و شخصیّت اصلی قصّه، تحت تأثیر داستان هایی مانند رستم و اسفندیار که در شبه جزیره برای مردم نقل می شد، ساخته و پرداخته شده است و شخصیّت «حمزه العرب»، بدیل عربی رستم است که ایرانیان برای فروکاستن و حتّی از میان بردن حس نژادپرستی خود به این پهلوان خیالی، نام او را تغییر داده اند و در نتیجه، شخصیّت داستانی تحریف شده است. بهتر است «حمزه نامه» را قصه ای پهلوانی بدانیم، نه یک قصّه شبه تاریخی یا حماسه مشهور دینی یا حتی رمانس؛ امّا قصّه «حمزه البهلوان» جزو آثار «ادب الشّعبی» و «السّیره الشّعبیّه» است. در ادبیّات عرب، «ادب الشّعبی» در برابر ادب رسمی قرار می گیرد. در «ادب الشّعبی» متن مکتوب وجود ندارد؛ بنابراین به تعداد شنوندگان، راوی پدید می آید. بخشی از «ادب الشّعبی» در اصطلاح ، «السّیره الشّبیّه» نام دارد. «السّیره الشّعبیّه» از دل «ادب الشّعبی» می جوشد و ضمن بهره مندی از امکانات افسانه های خیالی و پهلوانی از پالایه اعتقادات اسلامی می گذرد.
بازتاب باورهای زروانی در قصّه های عامیانه مکتوب ایرانی (مورد پژوهانه: داراب نامه و قصه حمزه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ عهد ساسانی یکی از مهم ترین ادوار تاریخی اجتماعی و سیاسی اعتقادی سرزمین ایران است. مطالعه جنبه های اعتقادی و باورداشتی مردم ایران در این برهه تاریخی، در بافت متون ادبی و عامیانه، پژوهشی در خور توجه است. زروانیسم یکی از مهم ترین و فلسفی ترین مکاتب اندیشگانی و اعتقادی ایران در برهه تاریخی ساسانیان است که تأثیر مستقیمی بر روایات و قصه های عامیانه داشته است. زروان، چنانکه از متون پهلوی برمی آید، خدایی مستقل بوده و در رأس اهورامزدا و اهریمن، دوگانه گرایی زرتشتی را تحت تأثیر قرار داده است. این جستار در قالب پژوهشی بینارشته ای و به شیوه توصیفی تحلیلی در پی خوانشی تاریخی اعتقادی از دوره ساسانی بر پایه متون عامه است. از میان امهات متون قصه های عامیانه مکتوب ایرانی دو قصه داراب نا مه طرسوسی و قصه حمزه گزینش شده است. دلیل گزینش این دو قصه همسانی یا تقریب بُن مایه، زبان و زمان آنها و نیز میزان بازتاب مؤلفه های زروانی در آنهاست. مسئله این پژوهش این است که زروانیسم چه تأثیری بر متون عامه داشته است، جلوه باورهای این آیین در این متون شامل چه مؤلفه هایی است و بسامد کدام باور بیش از دیگر باورهاست؟ به نظر می رسد متون عامه ای که دارای بُن مایه های حماسی اساطیری و مربوط به دوره تاریخی ساسانیان هستند، بیش از دیگر متون با این باورها درآمیخته اند. چنانکه میزان بازتاب این باورها در داراب نامه بیش از قصه حمزه است. مهم ترین باورهای زروانیِ بازتاب یافته در این دو قصه شامل این موارد است: فال گیری و اسطرلاب نگری، نگاه منفی به زن، سرنوشتِ محتوم، اعتقاد به جزا و پاداش این جهانی، نکوهش آز، بازتابِ معنادار اعداد رمزی هفت و دوازده، بخت و اقبال، حضور پربسامد حکیمان و خلقت های گوناگون و فراواقعی. اسطرلاب نگری با 48 مورد، عدد رمزی هفت با 36 مورد، محتوم بودنِ سرنوشت با 30 مورد، حضور حکیمان با 29 مورد، خلقت های گوناگون و فراواقعی با 29 مورد، عدد رمزی دوازده با 26 مورد، نگاه منفی به زنان با 25 مورد، جزا و پاداش این جهانی با 12 مورد، بخت و اقبال با 8 مورد و نکوهش آز با 7 مورد به ترتیب بیشترین بسامد را دارا هستند
نقد روانشناختی داستان های فولکلور ایرانی و اروپایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
471 - 487
حوزه های تخصصی:
فولکلور یا ادبیات شفاهی و بومی از جایگاه ویژه ای در تمامی اقوام برخوردار است.مهم ترین ویژگی فولکلور بیان ناگفته هایی است در قالب داستان های کودکان یا عامیانه و مردمی. این پژوهش به بررسی روانشن اختی دو داست ان مردمی، دو روان آدمی، با دو ساختار در ظاهر متفاوت، ولی در ژرف ا همگ ون می پردازد و سعی دارد از ورای این دو داستان ایرانی و فرانسوی، نهاد پنهان آنها را دریابد. با روایت هر داستان در واقع حرفهای درونمان را می زنیم. کنشگر های خوب و بد داستان ها، همان جنبه های شخصی ما و اعداد در قصه ها، همان مادینگی و نرینگی درونی ما هستند. حال با نگاهی تطبیقی به بررسی ناخودآگاه جمعی می پردازیم که در قصه ها به روشنی نمایان است.
دسته بندی و تحلیل بُن مایه های قصه ساز در منظومه همای و همایون خواجوی کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۰ شماره ۸۷
8 - 32
حوزه های تخصصی:
در این مقاله برآنیم تا به تحلیل بن مایه (موتیف)های داستانی منظومه همای و همایون خواجوی کرمانی بپردازیم. در این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی و مطالعه کتابخانه ای به انجام رسیده است، می خواهیم دریابیم که منظومه همای و همایون آیا ذیل یک متن ادبی کلاسیک فارسی قرارمی گیرد؟ تا چه اندازه با قصه های عامیانه نزدیکی دارد و چه دسته بندی از بُن مایه های آن می توان به دست داد. پس از بررسی، بُن مایه ها را در شش دسته بُن مایه های انسانی، حیوانی، موضوعی، مکانی، شگفت و کرامت طبقه بندی کرده به تحلیل آن ها پرداخته ایم. نتایج پژوهش نشان داد که نبود عناصر بنیادین اساطیری و حماسی همچون مار، اژدها، گاو، فیل، سیمرغ و... و عناصری همچون گیاهان و انواع رستنی ها و نیز پیکرگردانی در این قصه از گیرایی آن کاسته و پیرنگ قصه را سست کرده است. تیپ اربابان معرفت نیز نقشی در این داستان ندارد. بُن مایه موضوعی، بالاترین بسامد را دارد و این بیانگر آن است که این منظومه بیش از آنکه پویا باشد، قصه ای ایستا است و گوینده تنها برحسب برخی موضوعات مستعمل، داستان را گزارش کرده است. بنابراین، می توان گفت «همای و همایون» بیش از آنکه در ذیل ادب مکتوب کلاسیک فارسی قرار گیرد، یک اثر مکتوب عامیانه است.
ذهنیت گوینده در قصه های عامیانه صمد بهرنگی و شارل پرو بر اساس الگوی کربرات-اورکیونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
621 - 642
حوزه های تخصصی:
زبان شناسان شناختی معتقدند که زبان ویژگی های بنیادی ذهن انسان را منعکس می کند. همچنین، می توان حضور کاربر زبان را از طریق شیوه های زبان شناختی در گفته هایش آشکار ساخت. همین مسئله زبان شناسان، از جمله کربرات-اورکیونی، را واداشته تا به تحلیل علائم فعالیت ذهنی گفته پرداز روی آورند. کربرات-اورکیونی، زبان شناس فرانسوی، معتقد است گفته پرداز در گفته های خود دو راه پیش رو دارد: گفتمانی عینی که در آن هیچ نشانی از او نباشد؛ و گفتمان ذهنی که حضور او بصورت تلویحی یا تصریحی در آن مشخص باشد. کاربرد صفات در گفته ها یکی از شیوه هایی است که به حضور یا عدم حضور گفته پرداز عینیت می بخشند. هدف ما در این مقاله بر آن است که ویژگی ذهنی صفات را در شش قصه عامیانه،که توسط صمد بهرنگی نویسنده ایرانی و شارل پرو ادیب فرانسوی قرن هفدهم میلادی گردآوری و بازنویسی شده اند، بررسی و مطالعه کنیم. برای نیل به این هدف، صفات بکار برده شده در این قصه ها را بر اساس طبقه بندی کربرات-اورکیونی مشخص کرده و به بررسی ماهیت ذهنی یا عینی آنها پرداخته ایم. نتایج بدست آمده از پژوهش صورت گرفته در سه قصه از هر کدام از نویسنده های مورد مطالعه، مبین این امر است که نه تنها این قصه ها از دیدگاه روایی با یکدیگر متفاوتند بلکه قصه های فرانسوی ذهنی و قصه های ایرانی عینی هستند.
مکان های اسطوره ای در قصه های عامیانه ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۰
23-45
حوزه های تخصصی:
بینش اسطوره ای، نوعی جهان بینی است که همواره جایگاه خود را در تفکر و نگرش انسان حفظ کرده است. خرد اسطوره ای با تقسیم پدیده های جهان به مقدس و غیرمقدس تمایز خود را نشان می دهد. مکان از مقولاتی است که در اندیشه اسطوره ای ماهیت ویژه ای دارد و با برداشت مادی بشر امروزی متفاوت است. مکان اسطوره ای، منطقه ای است که به سبب تقدس یافتن، با محیط کیهانی اطرافش تفاوت پیدا می کند. این تقدس خواه به شکل کهن الگو باشد، مثل کوه یا چشمه، و یا به سبب وقوع امری فرامادی و ارتباط با امری ماورائی حاصل شده باشد، نیرویی ویژه دارد و بر شخصیت ها و قهرمانانی که در آن واقع شوند، تأثیر می گذارد. قصه ها به عنوان یکی از گونه های کهن ادب شفاهی حاوی بینش و تفکر انسان های پیشین هستند. یکی از این مضامین اسطوره ای که در قصه ها بازتاب پیدا کرده است، مقوله مکان است؛ مکان هایی که هرچند در فضای فیزیکی جای دارند، اما به سبب دارا بودن کیفیات فرامادی در زمره امور اسطوره ای به شمار می روند. اکثر شخصیت های قصه ها با عبور از مکان اسطوره-ای، دچار دگردیسی روحی می شوند و سرنوشت و عملکردشان دگرگونه می شود. در این مقاله تلاش شده است تا با استفاده از نظریات اسطوره شناسانی چون میرچا الیاده و ارنست کاسیرر، چند مجموعه قصه عامیانه ایرانی واکاوی شوند. در این راستا، مکان هایی چون کوه، دریا، چشمه، رود، باغ و چاه مورد تحلیل قرار گرفتند و کیفیت اسطوره ای آنها تبیین شد. شیوه پژوهش در این مقاله، توصیفی تحلیلی است.
ریخت شناسی و تحلیل اسطوره ای؛ قصه عامیانه دختر و درخت کنار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قصه های عامیانه بخش مهمی از فرهنگ عامه را تشکیل می دهند که به دلیل دربرداشتن گنجینه عظیمی از دانش فرهنگی از ارزش بالایی برخوردار هستند؛ به ویژه آن دسته که هنوز به صورت شفاهی توسط مردم روایت می شوند، بستری مناسب برای مطالعه بن مایه های اسطوره ای فرهنگ یک منطقه و نیز بررسی کهن الگوهای جمعی و قومی را فراهم می سازند. دست یافتن به الگویی کلی برای بررسی قصه ها در صورت پژوهش عمیق و علمی در داده های گردآوری شده میسر می گردد. در این مقاله، یکی از رایج ترین قصه های عامیانه بخش اوز واقع در استان فارس، براساس روش پگاه خدیش که بر پایه الگوی پیشنهادی پراپ برای قصه های ایرانی تنظیم گردیده، ریخت شناسی شده است و سپس با رویکرد نمادشناسی اسطوره ای مورد تحلیل قرار گرفته است. نویسندگان این مقاله بر آن هستند تا ضمن ارائه الگویی پیشنهادی برای تحلیل و بررسی قصه های عامیانه، نشان دهند که چگونه می توان از درون یک قصه به ظاهر ساده که در نقاط دورافتاده و توسط مردم عامه گفته می شود، الگوها و بن مایه های متعدد و متنوع اسطوره ای را استخراج کرد و از این راه در شناخت نقاط مبهم اسطوره ها و نیز نمادها گام تازه ای برداشت.
نمود کهن الگوها در افسانه های مردم ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۱ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۶
35 - 68
حوزه های تخصصی:
نشان های ناخودآگاه جمعی به شکل بازنمودهای کهن الگویی در آثار ادبی و از جمله اسطوره، قصّه و افسانه پدیدارمی شود. پرسش این است که چگونه می توان بازنمودهای کهن الگویی را در این متون جستجوکرد. در اینجا به روش یا راهکاری ضابطه مند برای جستجو در متن نیازداریم که مناسب این موضوع باشد. برای چنین روشی، نخست باید شناخت روشنی از ماهیت کهن الگوها داشته باشیم، سپس با الهام از ریخت شناسی قصّه، خویشکاری های کهن الگو در شخصیت های قصّه شناسایی شود. پس از شناخت بازنمودهای کهن الگویی با تحلیل پیشینه اساطیری و نمادگرایانه آن ها، بازنمودهای برجسته کهن الگویی آشکارمی شوند. برای مطالعه موردی و معرفی این روش، بازنمود کهن الگوی پیرخرد در 97 قصه از افسانه های مردم ایران جستجوشد. ابتدا خویشکاری های یاریگری، راهنمایی و بخشندگی بازنمود کهن الگوی پیرخرد را در متن جستجو کردیم. یافته ها نشان می دهند که؛ این خویشکاری ها در شخصیت های قصّه با فراوانی؛ سیمرغ 41، اسب 30، دیو 9، پری 4، آهو 2، پیرزن 2، شیر 2، سگ 2، پرنده پیر 1، پرنده طلایی 1، عقاب 1، کلاغ 1، مار 1، مرغ سخنگو 1، مرغ شکر 1 و مورچه 2 مورد دیده می شوند. حال، می توان به تحلیل این موضوع پرداخت که کدام شخصیت ها می توانند بازنمود کهن الگوی پیرخرد باشند. پاسخ، آن که؛ شخصیت هایی که در کلّ قصّه، صرفاً خویشکاری یاریگری، راهنمایی (رازآموزی) و بخشندگی دارند و همراه عنصر جادویی فراخواننده یاریگر دیده می شوند. بنابراین، از میان بازنمودهای کهن الگویی پیرخرد، بیشترین بسامد نمونه ها از آنِ سیمرغ، اسب، دیو و پری است که هم از ارزش های اساطیری و نمادگرایانه برخوردارند و هم با عنصر جادویی همراه هستند و می توان گفت در نتیجه؛ این شخصیت ها نمود کهن الگوی پیرخرد هستند.
از پراپ تا پساپراپ: رویکرد نشانه معناشناسی به قصه های عامیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ خرداد و تیر ۱۴۰۳ شماره ۵۶
43 - 73
حوزه های تخصصی:
این مقاله رویکرد نشانه معناشناسی را به مثابه رویکردی پساپراپی به قصه های عامیانه از رهگذر تحلیل قصه «حاجی لُواس» بررسی و تبیین می کند. برخلاف رویکرد پراپ که فقط به عناصر ثابت و متغیر و خویشکاری سی و یک گانه شخصیت ها و هفت حوزه کنش اشاره می کند، در رویکرد نشانه معناشناسی که عمدتاً از گرماس-۲ ریشه می گیرد و دیگر رویکردها ازجمله شمایلی نشانه ای و برسازه ای را نیز شامل می شود، بررسی از سطح عناصر صوری صرف فراتر می رود، و معناها و مفاهیم پس پشت عناصر را نیز دربرمی گیرد. از این حیث، مربع معنایی با نحو بنیادی در سطح ژرف ساخت متون روایی سر و کار دارد که در قالب نحو روایی در سطح روساخت متجلی می شود. ژرف ساخت و روساخت، در نحو گفتمانی بروز می یابند و نحو گفتمانی، ساختارهای گفتمان روایت را برمی سازد که به معنای گفتمانی منجر می شود. معنای گفتمانی نیز همان است که گرماس دوم می کوشد ضمن پذیرش نقایص نشانه شناسی ساختارنگر گرماس اول، چنان که خود آن را به «نقصان معنا» تعبیر می کند، آن را از رهگذر نشانه معناشناسی ایجاد کند. این مقاله، می کوشد به شیوه تحلیلی و تبیینی به این پرسش پاسخ دهد که ویژگی های متمایز رویکرد نشانه معناشناسی در بررسی قصه های عامیانه کدام است و چه وجه تمایزی از رویکرد صرفاً توصیفی و ساختارنگر پراپی دارد.