فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۸٬۶۲۱ تا ۴۸٬۶۴۰ مورد از کل ۵۲٬۸۴۷ مورد.
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹۲
59 - 86
حوزههای تخصصی:
رودکی از شاعرانی است که تاکنون دیوان او یافته نشده و مجموعه اشعاری که امروزه از وی در دست است از تذکره ها، فرهنگ های لغت، کتاب های بلاغی و کتاب های تاریخی جمع آوری شده است. مجموعه اشعاری که نفیسی از منابع بیان اشاره فراهم کرده، مبنای بسیاری از پژوهش هایی قرار گرفته که بعدها درباره اشعار رودکی انجام شده است. هرچند وی کوشیده است اشعار منسوب به رودکی و دیگر شاعران را از هم جدا کند، هنوز ابیاتی در دیوان رودکی وجود دارد که از لحاظ سبکی به دوره های بعدی شعر فارسی و شعر دیگر شاعران مانندتر است. در این پژوهش با بررسی تاریخی و سبک شناسی درباره رد انتساب قطعه ای از رودکی با مطلع زیر بحث می شود: مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب چه آب جویم از جوی خشک یونانی قطعه ای که در دیوان و مجموعه شعرهای رودکی به کوشش نفیسی (1341)، دانش پژوه (1374)، احمدنژاد (1375)، قادر رستم (1391) و دهقانی (1394) جزء اشعار رودکی و در مجموعه های امامی (1387) و شعار (1389) جزء اشعار منسوب به رودکی ذکر شده است. نخجوانی (1333) آن را در «دیوان قطران» آورده و رواقی (1399) نیز شاعرآن را قطران نوشته است. براساس نتایج پژوهش، قدیمی ترین منابعی که این قطعه در آن ها به رودکی و قطران نسبت داده شده، مربوط به پس از قرن یازدهم است. از لحاظ سبکی استفاده زیاد از واژه های عربی، فراوانی واژه ها و تصاویر انتزاعی، وجود عبارت های دینی، شرع گرایی و فلسفه ستیزی و تفاخر، انتساب آن را به رودکی و قطران رد می کند. این ویژگی ها نشانگر سبک شعر در قرن ششم است.
تحلیل ساخت و معنا در مصباح الهدایه و نسبت آن با گفتمان عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۱۹ بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۶
205 - 171
حوزههای تخصصی:
سخن کاوی و تحلیل گفتمان به تجزیه و تحلیل پیوندهای درونی متن که ساختار آن را تشکیل می دهد، می پردازد. در درک این پیوندهای درونی، تحلیل ساختار و هماهنگی معنایی اجزا و عناصر متن ضروری است؛ زیرا منجر به خوانش عمیق اثر ادبی می شود. برای رسیدن به این هدف نگارندگان به بررسی ساخت متنی مصباح الهدایه که از جمله متن های ادبی گفتمان مدار برجسته قرن هشتم ه.ق و نثر آن آراسته به گفتمان عرفانی است، در دو مقوله ساخت مبتدا- خبری و انسجام پرداخته اند. در مبحث ساخت مبتدا- خبری نشان داده اند که ساختار به کارگیری اطّلاعات در این کتاب دارای انعطاف پذیری زیادی نیست؛ امّا فضای حاکم بر آن فضای حرکت و سلوک است. پیام اصلی نویسنده کتاب نیز این است که دینداری – یعنی همان اصل اساسی- ای که برای سلامت جامعه قرن هشتم -که دچار انحطاط اخلاقی و فساد شده و از دین فاصله گرفته- از ضروریّات است. در مبحث انسجام نیز به بررسی متن در سه بخش دستوری، واژگانی و پیوندی پرداخته شده؛ در بخش دستوری کارکردهای انسجام عبارتند از ارجاع، جانشینی و حذف که کاربرد فراون آن در متن باعث جلوگیری از ملالت و دلزدگی در خواننده و همچنین ترغیب وی برای خواندن متن شده است. در بخش انسجام واژگانی نیز تکرار و هم آیی که نقش مهمّی در القای معانی، زیبایی آفرینی، تأثیرپذیری بیشتر و همچنین یکپارچگی معنای متن و زنجیره انسجامی آن دارند، تبیین گشته اند. در مبحث عناصر پیوندی ادوات پیوندی بین جملات متن در عوامل ربط افزایشی، سببی، تقابلی و زمانی تشریح شده است و در نهایت این نتایج به دست آمده که بسامد مؤلّفه های افزایشی و سببی بیشتر از سایر عوامل پیوندی کاربرد دارد که این خود می تواند به دلیل تأثیرپذیری از موضوع مورد بحث و همچنین اقناع مخاطبان باشد. روش کار در این مقاله دستور کار مایکل هالیدی و رقیّه حسن است.
پیشنهادهایی برای ضبط برخی واژگان و ترکیبات در حدیقه الحقیقه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۴۸)
121 - 148
حوزههای تخصصی:
حدیقه الحقیقه را می توان از متون دیرینه ی ادب فارسی به شمار آورد؛ به دلیل همین قدمت، واژگان، اصطلاحات و ترکیبات کهن و مهجوری در آن به کار رفته که برخی از آن ها حتی در فرهنگ های لغت هم ثبت نشده است. افزون بر این، به دلیل اشتباه کاتبان و مصححان، بدخوانی هایی در متن های کتابت شده یا مصحَح راه یافته است که شکل کتابتی پاره ای از واژگان و ترکیبات آن را دگرگون کرده و آن ها را از اصالت خویش دور کرده است. ضرورت این پژوهش در آن است که واژگان و عبارت های به کاررفته در حدیقه ، جزو میراث ارزشمند زبان و ادبیات فارسی محسوب می شود و پیش رفتن زبان و ادبیات، فاصله ی اهل زبان را با آن ها بیشتر خواهد کرد و ممکن است کشف صورت صحیح آن ها با دشواری بیشتری روبه رو گردد. شیوه ی انجام کار به صورت توصیفی تحلیلی و ابزار جمع آوری اطلاعات، منابع کتابخانه ای است که در آن، از دستاورد پژوهش های دیگر محققان این حوزه بهره برده شده است. عمده ترین دستاورد این پژوهش، پیشنهادهایی برای ضبط برخی واژگان و ترکیبات در این منظومه است که مشکل مفهومی پاره ای از ابیات را برطرف خواهد کرد.
تحلیل تکنیک های ادبی و زبانی نیما در پرورش مفهوم اندوه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۲
169 - 203
حوزههای تخصصی:
نیما یوشیج شاعری است دردمند و دردآشنا که علاوه بر رنج و اندوه فردی و درونی، از دردهای جامعه نیز آگاه بوده است و آنها را در شعر خود، بازتاب می دهد. از سویی دیگر، در فضای شعر، بر زبان، ابزارها و تکنیک های شاعرانه نیز تسلّط دارد. پژوهش حاضر با روشی تحلیلی-توصیفی به دنبال پاسخ به این پرسش است که نیما از کدام تکنیک ها و تمهیدات زبانی و ادبی برای انتقال اندوه و تأثیرگذاری بر مخاطب شعر خود، استفاده کرده است. این بررسی نشان می دهد که نیما توانسته است با کاربست ابزارهای ادبی و زبانی، زمینه انتقال رنج ها و تجربیات تلخ فردی، اجتماعی و فکری خود و جامعه اش را فراهم کند. او از منظر ادبی، تشبیهات، استعارات و به طور کلّی نظام ایماژی شعر خود را بیشتر بر تصاویر تیره و تلخ بنا نهاده است؛ چنانکه اجزای صور خیال در شعر او عموماً اندوه زده هستند. نیما علاوه بر بُعد ادبی و ساختن تصاویر تلخ و اندوه زده، با استفاده از برخی بازی های زبانی و زمینه سازی در بستر موسیقیایی سروده های خود، خواننده را به سمت فضایی اندوهناک سوق می دهد. شیوه بدیعی «تکرار» و گونه های آن، به کارگیری اوزان سنگین و آرام، استفاده از مصوّت های بلند و بهره گیری آگاهانه از ترکیبات و واژگان اندوه زا، از تکنیک های زبانی نیما در جهت ارائه و تجسّم مفهوم اندوه است.
نقد و بررسی: تصحیح برخی تصحیف های برهان قاطع و فرهنگ جهانگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ویژه نامه نامه فرهنگستان (فرهنگ نویسی) ۱۳۹۹ شماره ۱۶
157-172
حوزههای تخصصی:
نسخه شناسی حماسه ناشناخته جمشیدنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۵ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴۵
97 - 124
حوزههای تخصصی:
جمشیدنامه، یکی از حماسه های منثور بی سابقه ادب فارسی است که گزارش بدیع آن منحصر بر احوال جمشید پیشدادی بوده و از این منظر، می توان آن را در شمار روایت های مستقلّی نظیر: گرشاسپ نامه و کوش نامه قرار داد که با فراز و فرودهای زندگی یکی از شخصیّت های اساطیری ایران مرتبط است. راوی جمشیدنامه کوشیده تا بر برهه ای تاریک و مبهم از زندگانی جمشید متمرکز شود که تمامی منابع ادبی و تاریخی در رابطه با گزارش آن معطّل مانده اند. آن چه از جمشید در شاهنامه و دیگر آبشخورها ذکر شده، بیشتر بر عصر پادشاهی، زوال و قتل جم به فرمان ضحّاک محدود شده است، امّا جمشیدنامه برخلاف دیگر منابع، به طور مشخّص، تنها به وقایع پیش از رویارویی جمشید با ضحّاک نظر داشته و توصیف راوی از زندگی شگفت جمشید، دوره زمانی کودکی تا پادشاهی او بر هفت اقلیم را در بر می گیرد. پژوهش حاضر، برای نخستین بار به روش استقرایی بر آن شده تا ضمن معرّفی حماسه جمشیدنامه، مشخّصات دست نویس های فارسی، ترکی، اردو و دیگر نسخ هم نام ناشناخته آن را بررسی کند.
بازتاب نقش تمثیلی موجودات فراطبیعی در اسطوره و شاه نامه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۱۱ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۱
105 - 117
حوزههای تخصصی:
اسطوره، تعریف دقیق، جامع و مانعی ندارد. صاحب نظران تعریف های متفاوتی از آن ارایه کرده اند، اما چون در گذشته کتابت و نوشتار وجود نداشته، به طریق نقل، سینه به سینه از پدران به فرزندان منتقل شده است. اسطوره جلوه ای نمادین و تمثیلی از ارزش ها و باورهای یک فرهنگ است و ریشه در اندیشه ی ماورایی دارد که اعمال و ارزش های پهلوانی یک قوم را برای تبیین جهان بازگو می کند. از دیرباز تاکنون اسطوره ها در ذهن و زبان مردم یک سرزمین جای گاهی ویژه داشته و مردم بر این باور بوده اند که داشتن اساطیر، سند بزرگی و برتری آنان بر همسایگان و رقیبان بوده است. در حکایت های شاه نامه و اساطیر، ظهور نقش تمثیلی و نمادین بسیاری از موجودات صاحب شعور و اراده محرز است. این موجودات از نظر خلقت با انسان یکسان هستند. اما آن چه آن ها را متمایز می کند نمودشان است. در اساطیر پیش به ویژه شاه نامه: رخش، سمیرغ، اژدها و ... نمود شخصیتی دارند؛ یعنی پهلوانان با آنان سخن می گویند. آن ها گاه راه را به پهلوان نشان می دهند و زمانی آنان را از رفتن به راهی باز می دارند. فردوسی با پندار آرایه ی تشخیص و تمثیل، زیباترین صور خیال را در شاه نامه به تصویر کشیده است.
بررسی ساخت روایی تاریخ جهانگشای جوینی با کاربست نظریه جهان متن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۸
9 - 34
حوزههای تخصصی:
خوانش میراث کهن فارسی و به ویژه روایت های تاریخی در پرتو نظریه های شناختی مانند نظریه جهان متن، امری بایسته است؛ زیرا رویکردهای علمی جدید، فضایی برای شناخت دقیق و کشف زوایای پنهان متون فراهم می کند. در این جستار با روش تحلیلی- توصیفی نظریه جهان متن را در بررسی ساخت روایی جلد نخست تاریخ جهانگشای جوینی به کار بستیم و به این نتیجه رسیدیم که فراوانی گزاره های توصیف شخصیت ها نسبت به گزاره های توصیف صحنه ها بیشتر است. همچنین به علت کم بودن جهان های زیرشمول اشاره ای، خواننده چندان در فضاهای زمانی و مکانی متفاوت در یک روایت سیر نمی کند. جهان های متنی را که به لحاظ متغیرهای زمانی و مکانی از جهان متن اولیه متمایزند، تجربه و مفهوم سازی نمی کند و در نهایت اشاره گرهای زمانی نسبت به اشاره گرهای مکانی در این متن دقیق تر نیست. جهان های زیرشمول نگرشی و معرفت شناختی به دلیل عدم تغییر زاویه دید توسط راوی در تاریخ جهانگشای کم است و بیشتر روایت ها از زبان جوینی گزارش می شود.
تحلیل انتقادی و تطبیقی روش خوارزمی و جامی در شرح نی نامه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۰
211 - 239
حوزههای تخصصی:
جامی (وفات: 898 ه . ق) و خوارزمی (وفات: 233 ه . ق) از شاعران و عارفان بزرگ قرن نهم هجری، با تألیفات ارزنده ای در زبان و ادبیّات فارسی در زمره نخستین شارحان مثنوی مولوی محسوب می شوند. شروح خوارزمی و جامی از زمان تألیف تا امروز، مورد توجّه بسیاری از مولوی پژوهان و شارحان مثنوی معنوی قرار گرفته است. آثاری درباره احوال، آثار و زندگی این شارحان تألیف و تدوین شده است، اما اثری که به بررسی و تبیین روش و رویکرد این شارحان در شرح نی نامه (هیجده بیت آغازین مثنوی) بپردازد تا کنون به نگارش در نیامده است. مسأله این پژوهش شناختی تحلیلی از مواضع اختلاف و اشتراک روش شرح های خوارزمی و جامی بر نی نامه مولوی است. هر دو شارح روشی تلفیقی را در شرح نی نامه به کار برده و بر تلقی هرمنوتیکی از تفسیر استوار بوده اند و به جای کشف مراد مولوی در نی نامه، به کشف و استخراج تفسیر عرفانی غیرمدلّل مباحثی در نی نامه پرداخته اند که متن ظرفیّت آن را دارد. آنها با این روش، طبعاً، فهم و درک نی نامه مثنوی مولوی را برای خواننده و مخاطب بویژه مخاطب عام دشوار کرده اند.
بازنمایی دین در ضرب المثل های گیلکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۳ شماره ۵۵
157 - 194
حوزههای تخصصی:
بسیاری از عقاید و باورهای جامعه در دین ریشه دارد. چگونگی بازتاب دین در جامعه و فرهنگ یکی از موضوعات جالب توجه در حوزه جامعه شناسی دین است. نظام باورها و ارزش های جامعه در ادبیات و فرهنگ شفاهی جامعه بازتاب پیدا می کند. ضرب المثل ها به عنوان یکی از مهم ترین عناصر ادبیات شفاهی می توانند بازتابی از باورها و نگرش های حاکم بر جامعه باشند. در این مطالعه تلاش شد تا با بررسی مثل های گیلکی تصویری نسبتاً روشن از چگونگی بازنمایی دین و ابعاد آن در ادبیات عامه گیلان ارائه شود. این مطالعه یک بررسی توصیفی تحلیلی است که در آن ضمن تحلیل محتوای تعداد 4562 ضرب المثل حوزه شرق و غرب و مرکز گیلان، تعداد 209 ضرب المثل مرتبط با موضوع دین برگزیده شده است. داده ها براساس محتوا و مفاهیم در قالب چند مقوله مورد دسته بندی قرار گرفت. با تکیه بر یافته های تحقیق می توان گفت بازتاب ابعاد چهارگانه اعتقادی (43%)، مناسکی و آیین ها و آداب و رسوم (24%)، اخلاقی (16%) و شریعتی (16%) در مثل ها نشان می دهد در فرهنگ عامه گیلان در کنار توجه به ظواهر دینی و شعائر و مناسک، بر جنبه های اعتقادی و نقش کارکردگرایانه دین در جامعه و نهادینه شدن روح دین داری و اخلاق دینی در جامعه توجه و تأکید می شود.
طنز و مطایبه در شهرآشوب
حوزههای تخصصی:
شهرآشوب یکی از انواع شعر فارسی است که پیوند نزدیکی با ادبیات عامیانه دارد. این نوع شعر که به نام های دیگر چون شهرانگیز، دهرآشوب، فلک آشوب و ... خوانده می شود، در ادبیات فارسی به دوگونه است؛ در نوع نخست، شاعر در شعر خود به تعریف و ذم مردم یک شهر و یا یک طبقه از جامعه می پردازد. اما در نوع دیگر که دارای ارزش ادبی بیش تری است، شاعر به توصیف پیشه وران و تعریف حرفه و صنعت آنان می پردازد و از این رهگذر اطلاعات تاریخی با ارزشی در زمینه مشاغل، آداب و رسوم، اعتقادات و فرهنگ عامیانه در اختیار مخاطب قرار می دهد. یکی از ویژگی های مهم شهرآشوب ها، کاربرد طنز و شوخ طبعی در آن هاست. در شهرآشوب هایی که به ذم مردم یک شهر یا یک طبقه می پردازد، شوخ طبعی غالباً به صورت هجو و هزل است، اما در شهرآشوب هایی که در آن توصیف صاحبان حرف و معرفی صنعت آن ها است، بیش تر در آن رگه هایی از طنز دیده می شود. از دلایل برجستگی طنز در شهرآشوب نوع دوم، به کارگیری طیف وسیعی از تکنیک های طنز است که بر اساس تئوری های رایج در طنز می توان به طبقه بندی و تحلیل آن پرداخت. بر اساس نتایج آماری این پژوهش، تکنیک های طنز به کاررفته در شهرآشوب دارای بسامد مختلفی است. مثلاً تکنیک های کوچک سازی، تشبیه به حیوانات، تشبیه مضحک و کنایه دارای بیش ترین بسامد و تکنیک هایی که مبتنی بر بازی های کلامی است، دارای کم ترین بسامد است.
بررسی آیین های جادویی قوم لک با تکیه بر نظریه جادوی همدلانه فریزر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جیمز فریزر نظریه ای به نام جادوی همدلانه را برای دسته بندی انواع جادو مطرح کرده است که بسیاری از آیین های جادویی را در برمی گیرد. به نظر او آیین های جادویی که همدلانه هستند، یعنی از تداعی معانی و تخیل بهره می گیرند، به دو دسته مشابه و مسری تقسیم می شوند. در گونه جادوی مشابه باور بر آن است که مشابه، مشابه را جذب و تولید می کند. همچنین جادوی مسری بر این اصل تکیه دارد که با جزئی از یک چیز می توان آن را تحت تأثیر قرار داد. در میان قوم لک آیین هایی وجود دارد که بر اساس جادوی همدلانه قرار دارد. در این پژوهش با استفاده از مصاحبه شفاهی و به روش توصیفی- تحلیلی، بسیاری از این آیین ها مورد بررسی قرار گرفت تا زمینه ها و اساس آن آیین ها بررسی و مشخص شود. نتایج به دست آمده در این پژوهش عبارت اند از: جادو در میان قوم لک پسندیده نیست، مگر آنکه مشکل کسی را به درستی حل کند. آیین های مبتنی بر جادوهای مشابه در میان این قوم شامل دنورو، هواس، سبزه کاشتن، فال گرفتن ها، الفه و بخشی از آیین های درمان بخشی است. آیین های مبتنی بر جادوهای مسری شامل وسایل شخصی، بند ناف، دندان بچه، مو و ناخن، درمان های جادویی، اول قاره و تا حدودی الفه است. اینگونه از آیین های جادویی بر پایه تماس انسان است. بیشتر این اعمال جادویی ویژه لک ها نبوده، بلکه در دیگر اقوام ایرانی نیز وجود دارد.
مطالعات زبان و ادبیات فارسی در دو نشریه بریتانیایی اواخر سده هجدهم میلادی، جُنگ آسیایی و جُنگ جدید آسیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۹
19 - 40
حوزههای تخصصی:
در دهه های پایانی سده هجدهم میلادی، کوشش کارگزاران کمپانی هند شرقی بریتانیا برای یادگیری زبان فارسی به قصد تثبیت تسلط بر هند، زمینه شکوفایی مطالعات ایرانی را در حوزه های زبان و ادبیات فارسی، نسخه پژوهی و تاریخ فراهم کرد. این مقاله به تحلیل محتوای دو عنوان از نخستین نشریات شرق شناسی، که بیش از یک سوم مطالب آنها به مقوله زبان و ادبیات فارسی اختصاص دارد، یعنی جنگ آسیایی (سه دوره، 1785-1788م، کلکته) و جنگ جدید آسیایی (یک دوره، 1789م، کلکته) به سرویراستاری فرانسیس گلادوین پرداخته است. به این منظور، با گردآوری آرشیو دو نشریه و بررسی دقیق محتوای مربوط به مطالعات ایرانی آنها، انگیزه تأسیس جنگ آسیایی و چگونگی گزینش، ترجمه و شرح آثار نویسندگان ایرانی و فارسی نویسان هندی تحلیل شده است. در ادامه، به روند شکل گیری نخستین آثار تحقیقی در جنگ جدید آسیایی و تأثیر دو نشریه بر آشنایی بریتانیایی ها با زبان و ادبیات فارسی پرداخته ایم. اسناد و مکاتبات مربوط به دو نشریه نشان می دهد که با وجود استقبال از آنها در هند و اروپا، آغاز کوشش کمپانی برای فروکاستن جایگاه فارسی، زبان اداری و ادبی حکومت گورکانی، زمینه تعطیلی دو نشریه را فراهم آورد و موجب کاهش تمایل شرق شناسان به مطالعات زبان و ادبیات فارسی گردید. اما موج ترجمه و اقتباس از آثار فارسی که به یاری این نشریات در محافل ادبی بریتانیا به راه افتاد مطالعات زبان و ادبیات فارسی را در سده نوزدهم میلادی رونق بخشید.
بازتاب وقایع و شخصیت های تاریخی در شعر سبک خراسانی (ا تأکید بر اشعار فرخی سیستانی و منوچهری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۰ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۲
219 - 253
حوزههای تخصصی:
شاعران سبک خراسانی به عینیت گرایی علاقه نشان داده اند؛ چنانکه شعر ایشان را می توان مظهر «وقایع تاریخی» و «شخصیّت های مؤثّر» آن عصر دانست. فرّخی سیستانی و منوچهری دامغانی بخش عمده زندگی و فعّالیت شاعرانه خویش را در عهد غزنویان طی کردند. برغم آنکه این دو شاعر در سلسله ای واحد و با فاصله زمانی کوتاه، هر دو به سبک خراسانی شعر می سرودند، در شعر ایشان، علاوه بر شباهت های طبیعی در امر واقع نگری که شاهدی بر ادامه نوع خاصّی از رفتارهای اجتماعی است، تفاوت هایی ملاحظه می شود که کمتر مورد توجّه محقّقان واقع شده است؛ به خصوص، تفاوت در توصیف جزئیّات شخصیّت ها و رخدادها که حاصل نوع نگرش شخصی شاعر، زندگی پیشین او قبل از ورود به دربار و برخی ضروریات زمانه است. علاوه بر این، تأمّل در دلایل وصف ممدوحان و مغضوبانی که گاهی رابطه مستقیمی با شاعر ندارند، بلکه تحت تأثیر پسند ممدوح و حتّی انحلال هویّت مدّاح در ممدوح به شعر وارد شده اند، نشان می دهد که صدور احکام کلّی در مورد واقع نگری شاعران خراسانی چندان دقیق نبوده است. از دیگر یافته های این تحقیق، تأثیر برخی مسائل، از جمله حبّ و بغض ها بر واقع نگری و تضعیف آن است، به نحوی که در چنین مواردی لازم است تا محقّقان از طریق تفسیر، تأویل، قیاس و سایر ابزارهای پژوهشی، چیزهای واقعی را از آنچه تحت تأثیر احساسات شاعر به واقعیّت اضافه شده، تفکیک کنند.
«محو در محو و فنا اندر فنا» نقد شبکه مؤلفه های «محو و فنا و نیستی» در غزلیات عطار از دیدگاه زبان شناسی ساختارگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش با مطالعه غزلیات عطار، فراوانی کاربرد مفاهیم و واژگان «محو»، «فنا»، «نیستی» و... بررسی شده است. موضوع فنا در غزل عطار دارای دایره واژگانی متعدد و ساخت های زبانی در سطح های واج، واژه، گروه و جمله و فرم است؛ به حدی که اندیشه اصلی و محوری عطار در غزلیات، موضوع فناست؛ این موضوع ذهن و زبان شاعر را سرشار کرده و عناصر زبانی و معنایی بسیاری را در این شبکه جای داده که تاکنون از منظر زبان شناسی بررسی نشده است. در این پژوهش به روش اسنادی کتابخانه ای و براساس دیدگاه های زبان شناسی ساختارگرا، این موضوع برجسته غزل عطار بررسی، دسته بندی و تحلیل شده است. عطار در محور هم نشینی و تداعی واژگانی، نمادها و تلمیحات و تعبیر های بسیاری را به موضوع پربسامد محو و فنای سالک و عاشق اختصاص داده است؛ شناخت این موارد از منظر زبان شناسی ساختارگرا دیدگاهی تازه به مخاطب خواهد داد. بنابر نتایج این پژوهش افزون بر تقابل ها و تضادها، تداعی معنایی و واژگانی، هم معنایی، باهم آیی اسمی (اسم+ اسم/ اسم + صفت) و... نیز عمیقاً نحو زبان غزل عطار را در بر گرفته است. این شاعر از تداعی آوایی و آوای «ف» نیز غافل نبوده است و از آن برای القای فنا بهره برده است. همچنین بسیار به اسطوره های فنا و مرگ مشتاقیِ دینی و عرفانی مانند حضرت یحیی (ع) ، امام حسین (ع) ،ادریس و حسین منصور در زمینه همین شبکه مفهومی اشاره کرده است. اندیشه فنا چنان در فکر عطار نفوذ داشته که زبان غزلش سرشار از عناصر متعدد زبانی در این باره است و فرم و ساختار شبکه ای غزل، در بیشتر غزلیات، مرهون نظام مندی همین تمهیدات ساختارساز است.
خُرد مردم نگاری فرهنگ ناملموس زبانی خوراک در فرهنگ سنتی مردم مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۱ آذر و دی ۱۴۰۲ شماره ۵۳
۱۴۷-۱۰۵
حوزههای تخصصی:
در مردم شناسی، جماعت های محلی، از آن جهت که خوراک خود را در ارتباط تنگاتنگ با طبیعت و به کمک دانش بومی تأمین می کنند، همیشه میدان مطلوبی برای پژوهش درباره خوراک، روابط فرهنگی مرتبط با آن و نظام های خوراکی بوده اند. در چنین پژوهش هایی، مردم شناس درپی فهم عادات، معانی و الگوهای خوراکی اس ت. در این مقاله درپی آنیم که دریابیم رابطه بین زبان و خوراک در فرهنگ عامه مازندران چگونه شکل گرفته است و باورهای خوراک محور در این فرهنگ چه نقشی دارند. باورهای خوراکی، با ظاهر ساده خود، جهانی خُرد از فرهنگ هر جامعه را به تصویر می کشند و به درک ما از کنش های انسانی یاری می ر سانند. این جهان نمادین، خود را از خلال زبان پخت وپز در زندگی روزمره بازنمایی می کند. زبان مازندرانی پیوند نمادین میان خوراک و موقعیت های اجتماعی عاطفی را به خوبی بازنمایی می کند. برای نمونه، ضرب المثل های خوراکی، تصویری فشرده از زندگی اجتماعی، سیاسی، حکومتی و اقتصادی دوره های گذشته و امروز را به نمایش می گذارند. مضامینی مانند توجه به مهمان، توجه به دیگری، بیگانه هراسی، تلطیف موقعیت های اجتماعی، تقدس بخشی به خوراکی ها و توجه به بهداشت در ضرب المثل های مازندرانی برجسته شده است. مؤلف با استفاده از روش مردم نگاری، با بهره گیری از مشاهده مستقیم و مشاهده حین مشارکت و همچنین مصاحبه های عمیق با ساکنان محلی مازندران (مناطق مختلفی از شهرستان های قائم شهر، رامسر، آمل، بابل، ساری، سوادکوه، بهشهر، تنکابن، نور و همچنین روستای یوش) به مدت دو سال داده هایی را حول محور خوراک در فرهنگ مازندران گردآوری کرده است.
فقر مبانی نظری در گرایش های زبان و ادبیات فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۸
۲۳۸-۲۰۵
حوزههای تخصصی:
گرایش های مصوب رشته زبان و ادبیات فارسی در کنار برخی فایده ها، اشکالاتی بنیادین نیز دارند. مهم ترین اشکالشان فقر مبانی نظری در تعریف این گرایش هاست. همین فقدانِ بنیان های نظریِ مشخص و روشمند، موجب دخالت برخی مبانی و پیش فرض های ناآگاهانه در هدف گذاری این گرایش ها و تعریف برنامه های درسی آن ها شده است. در مقاله حاضر با مرور برخی از این گرایش ها به بحث درباره این مبانی غیرروشمند و مشکلات و آسیب های آن ها پرداخته ایم. مهم ترین این موارد عبارت اند از: فهم متعارف از ادبیات و مفاهیم وابسته، تغییر ماهیت برخی دروس و گرایش ها در اثر سلطه ادبیات عامیانه، تقلیل گرایی در نگاه به متون و موضوعات به سبب تأکید سطحی بر بومی سازی، و تکیه بر رویکرد تک رشته ای. این موارد پیوندی نزدیک با یکدیگر دارند؛ یعنی وجود یکی از آن ها (به ویژه تکیه بر فهم متعارف از ادبیات) در یک گرایش، کم و بیش دیگر اشکالات را نیز در آن گرایش ایجاد کرده است. این مبانی غیرروشمند، بیش از همه بر ضعف نگاه پژوهشی در ادبیات دانشگاهی اثرگذارند و به فاصله گرفتن از نگاه انتقادی و مسئله محور در این گرایش ها دامن زده اند. در این مقاله بر برخی دیگر از معیارها همچون توجه به رویکرد میان رشته ای برای گسترش روشمند و پژوهش محور رشته ادبیات نیز تأکید شده است.
تحلیل گفتمان وطن در شعر علی محمود طه و عارف قزوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۲
179 - 196
حوزههای تخصصی:
در تحلیل گفتمان با ارزیابی سطوح گوناگون متن، امکان دستیابی به برداشتی جدید و عمیق از متن فراهم شده و تعاملات زبان با ساختارهای فکری- اجتماعی کشف می گردد. پژوهش حاضر در تلاش است تا با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی و با استناد به مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، نظام گفتمانی دو تن از شاعران مشهور عرصه وطن سرایی در ادبیات عربی و فارسی را مورد بررسی و تحلیل تطبیقی قرار دهد. علی محمود طه (1949-1901م) شاعر معاصر مصر و عارف قزوینی (1933-1882م) شاعر معاصر ایران، دو شاعر هم عصر عرب و ایرانی هستند که در بیان و طرح اندیشه های ملی و مضامین مرتبط با وطن از جایگاهی درخور توجه برخوردارند. پرسش اصلی پژوهش این است که میزان کارآیی تحلیل گفتمان مدار در شعر پایداری علی محمود طه و عارف قزوینی تا چه حد است؟ یافته های پژوهش نشان از آن دارد که در اشعار هر دو شاعر از واژگان و بندهای خاصی در جهت برجسته سازی هویت ملی استفاده شده است که همه این ها در راستای تأکید بر وطن دوستی، دلتنگی برای وطن و حمیت ملی قرار دارد. این نتیجه نشان دهنده نزدیکی اندیشگانی دو شاعر و جهت گیری مشابه آن ها نسبت به کارایی وطن گرایی به عنوان ابزاری ارزشمند در راستای ایستادگی و مقاومت است.
رمان ماجراهای حاجی بابا اصفهانی و شرق شناسی پسا-استعماری
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهارم بهار ۱۳۸۹ شماره ۱۳
117 - 136
حوزههای تخصصی:
رمان ماجراهای حاجی بابا اصفهانی ( The Adventures of Hajji Baba of Ispahan ) اثر جیمز موریه (James Morier) تجلی آشکاری از شرق ساخته شده(Orientalism) ذهن اروپاییان است. نویسندگان سعی دارند تا ردپای مستشرقین را در این رمان شناسایی نمایند و نشان دهند که چگونه تمایلات و اهداف شرقشناسانه، خود را در لابلای سطور پنهان نموده است و به چه سان در یک رمان، بازنمایی شرق و فرهنگ شرقی، همگام با اهداف امپریالیستی پیش می رود. به خصوص درنویسنده ای نظیر موریه، که دو عنصر دیپلماسی و نویسندگی برای اهداف استعماری تلفیق یافته و منجر به شکل گیری گفتمانی سلطه گرایانه(Colonial Discourse) شده که شرقی ها را را دون مایه و حاشیه ای جلوه می دهد. در این مقاله به شیوه نگرش غرب به شرق و به تحلیل مبحث اسلام در شرق پرداخته می شود. همچنین به سؤالاتی نظیر این که شرق و شرقیان با چه تصاویر و گفتمانی نشان داده شده اند؟ آیا شرقیان و مسلمانان به عنوان دیگری شناخته می شوند؟ و چه رابطه ای می توان بین امپریالیسم و ماجراهای حاجی بابا اصفهانی تعریف نمود، پاسخ داده می شود. شرق همواره خویشتن دیگر (Otherness) غرب بوده است و غربی ها همواره شرق را به گونه خویشتن غریب خود پنداشته است. و متذکر می شود که چگونه غربی ها خود را از منظر مبحث دو ارزشی(Binary Opposition) شرق- غرب تعریف کرده اند. در پایان نتیجه گیری می شود که در حقیقت این رمان قرن نوزدهمی بستر تبعیضات و تحریم های قرن بیستم جهان سوم را فرآهم می آورد. و در نهایت به عوامل پیدایش این تضاد دو گانه و پیشنهاد راهکارهای فرهنگی- اجتماعی پرداخته می شود.
نقد و بررسی فرهنگ توصیفی اصطلاحات روایتشناسی
منبع:
ویژه نامه نامه فرهنگستان (فرهنگ نویسی) ۱۳۹۹ شماره ۱۵
219-227
حوزههای تخصصی: