مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
منوچهری دامغانی
حوزههای تخصصی:
منوچهری دامغانی سراینده سده پنجم هجری توجه ویژه ای به زبان و ادبیات عرب داشته است. به کارگیری واژه ها و اصطلاحات عربی، حتی واژه های غریب و نامانوس، اشاره به نام نزدیک به سی سراینده عرب در دیوان او، اشاره به مطالعه و حفظ دیوانهای سرایندگان عرب، بهره گیری از اسلوب و درون مایه سروده های عربی، برخی از مصادیق این توجه محسوب می شوند. مقاله حاضر در حوزه ادبیات تطبیقی و با هدف بررسی میزان تاثیرپذیری منوچهری دامغانی از معلقه امروالقیس انجام شده است. نتیجه بیانگر تاثیرپذیری منوچهری دامغانی در دو چامه خود از معلقه امروالقیس در محور عمودی و موتیف است. علی رغم این موارد، در محور افقی ابتکار و استقلال عمل منوچهری، بویژه در زمینه توصیفات کاملا به چشم می خورد. همچنین نتیجه این پژوهش می تواند به شناخت بهتر قصاید منوچهری و دریافت بهتر بخشی از ادبیات تطبیقی کمک می کند.
مقایسه اشعار وصفی ابن معتزعباسی و منوچهری دامغانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوشبختانه در سال های اخیر توجهی خاص به ادبیات تطبیقی در جهان به ویژه در ایران شده است. این امر به خودی خود باعث می گردد تا اندیشه های دو شاعر یا دو نویسنده، و یا احیاناَ سبک نگارش و شعر آنان مورد بررسی و مقایسه قرار گیرد. لذا در مقاله مورد نظر، دو شاعر توانا«ابن المعتز» از جهان عرب و « منوچهری دامغانی» از ایران مورد توجه قرار گرفته واشعار وصفی آنان مورد بررسی قرار خواهد گرفت.ابتدا به زندگی نامه دو شاعر پرداخته می شود و چنانچه وجوه تشابهی در آن دیده شود، ارائه می گردد؛ سپس، به اشعار وصفی این دو شاعر پرداخته و نکات لازم وقابل توجهی که از مقایسه اشعار آنان به دست می آید، ارائه خواهد گردید.
ساختار تشبیه مرکّب در شعر منوچهری دامغانی و فرّخی سیستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تشبیه مرکّب گونه ای از تشبیه است که در آن دو هیأت به یکدیگر مانند می شوند. مشبّهٌ به در این تشبیه، بیش از یک جزء و تصویر حاصل از تشبیه، مرکّب است. در تشبیه مرکّب، عناصر متعدّدی از مشبّهٌ به مورد نظر شاعر هستند که ضمن ترکیب با یکدیگر به صورت یک «کلّ واحد» به مشبّه پیوند می خورند. در خصوص تشبیه مرکّب گفته اند: تشبیهی است که می توان تصویر حاصل از آن را به صورت یک تابلو نقاشی درآورد. این تشبیه در روند تطوّر هنری خود از سبک خراسانی عبور کرده و سرانجام به شکلی بسیار فشرده، در شعر سبک عراقی و هندی جلوه کرده است. فرّخی سیستانی و منوچهری دامغانی از شاعران طراز اوّل سبک خراسانی هستند که در دیوانشان تشبیه و مخصوصاً تشبیه مرکّب جایگاه خاصی در زمینه تصویرگری و تخییل دارد. در دیوان فرّخی سیستانی تشبیه، بیشتر زمینه های اشرافی و سپاهی دارد و نیز متضمّن مدح ممدوح و وصف عناصر درباری است؛ اما در شعر منوچهری که شاعری طبیعت گرا و اهل توصیفات پیچیده از طبیعت است، تشبیه مرکّب در خدمت توصیف و خلق تصاویر طبیعی قرار گرفته و از این نظر وی هنرمندانه تر با این ابزار صور خیال برخورد کرده است. ساختارهای خاصی از نظر تعدّد ابیاتی که در آنها تشبیه مرکّب آمده در دیوان هر دو شاعر به چشم می خورد که اولین نمونه های اسلوب معادله و تشبیه تمثیل از آن دست هستند. در این تحقیق به بررسی و تحلیل ساختارهای سه بیتی، دو بیتی و تک بیتی متضمّن تشبیه مرکب در دیوان این دو شاعر پرداخته ایم.
مبهمات عناصر اشرافی، در اشعار منوچهری دامغانی
حوزههای تخصصی:
از زمینه هایی که در اشعار دورة اولیة شاعران ادب فارسی نمودی آشکار و انکارناشدنی دارد، وجود عناصر اشرافی در جوف تصویر و خیال پردازی سخن سرایان است. یکی از شاعرانی که به جهت اتّصال به دربار و زندگی اشرافی خود، بی گمان در بازتاب این عناصر در شعرش برکنار نمانده، ابوالنجم احمدبن قوص بن احمد منوچهری دامغانی (432 هـ.ق) است. تاکنون توجه بیش تر پژوهندگان معطوف به جلوه های تصویری و وجوه مشترک شعر این شاعر با تازی گویان بوده است، حال آن که وجود عناصر کم نظیر اشرافی از پایه های صور خیال شعر اوست. تا امروز تنها تلاش هایی اندک به پژوهش های درون متنی در سطح واژگان شعر وی دیده می شود. اخیراً شرحی بر دیوان منوچهری نوشته شده است و در آن برخی عناصر اشرافی را به دلیل عدم توجه به گوناگونی این عناصر و صورت حقیقی آن ها در بطن شعر، به نادرستی تفسیر و بیان کرده اند. این پژوهش در پی ذکر اهمیت توجه، به ارتباط عناصر اشرافی با تصویر شعر منوچهری و نمایاندن تأویلی درست از آن هاست. آن چه در این مقاله ذکر می شود، پاسخی به این سؤال است که، آیا زندگی شاعر و شرایط محیطی وی در عناصر تصویرساز شعرش تأثیر داشته است؟
تجربه ی عاطفی ویلیام وردزورث و منوچهری دامغانی در توصیف طبیعت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادبیات انگلیسی و فارسی وصف طبیعت از جایگاه والایی برخوردار است. در این مقاله، تلاش بر این است تا نشان داده شود که نگاه وردزورث به طبیعت، انفسی است در حالی که نگاه منوچهری به طبیعت، آفاقی است. ویلیام وردزورث طبیعت را مأمنی قرار می دهد برای مفاهیم اخلاقی، عرفانی، شخصی و معنوی. وی عناصر ساده زیست طبیعت از جمله کشاورزان ساده زیست، مردم عامه و روستایی را به صحنه ی ادبیات می آورد که تا زمان او از قلمرو ادبیات حذف شده بودند. حال آنکه منوچهری شاعر دم است و به دنبال تجربه ی حسی است. وی همانند عکاسی است که به ضبط وقایع می پردازد و در عکسبرداری از طبیعت، هیچ تصرفی نمی نماید. منوچهری در پس عناصر و تصاویر طبیعت، چیزی را جز تجربه حسیشاعرانه جستجو نمـی کند. برای وی قطرات باران، گل های بهـاری، شبنـم، باد نوروزی، زیبایند مادامی که شاعر سرخوش و سرمست است. این تحقیق با تکیه و استناد به روش توصیفی - تحلیلی مکتب امریکایی ادبیات تطبیقی انجام می شود، که قایل به بررسی های موازنه ای و مقایسه ای است و تمرکز در این مقاله بر مقایسه نگاه این دو شاعر به عناصر طبیعت است تا از این منظر به عمق نگاه آنان پی برده و تفاوت و تشابهات آنان را بدست دهیم.
تصویرشناسی دیگری در ادبیات خودی با تکیه بر داستان خسی در میقات از جلال آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیّات تطبیقی، رهیافت ها و رویکردهای متنوّعی را دربر می گیرد که «تصویرشناسی»، یکی از آن هاست. براساس این رهیافت، تصویر فرهنگ خودی در ادبیّات بیگانه واکاوی می شود یا برعکس، بازنمودهای تصویری از فرهنگ بیگانه در ادبیّات خودی به بررسی گذاشته می شود. پژوهش حاضر با تکیه بر رهیافت تصویرشناسی، ضمن واکاوی سفرنامة خسی در میقات از جلال آل احمد و استخراج تصاویر ارائه شده از «من» و «دیگری»، آن ها را طبقه بندی کرده است. بر اساس این پژوهش، تصویرشناسی در مقام یک رهیافت مطالعاتی در حوزة ادبیّات تطبیقی می تواند بخشی از توانایی های ادبی نهفته در متن را نیز بکاود و استخراج نماید. بنابر پژوهش حاضر، جلال آل احمد «من» ها و «دیگری» های متنوّعی را به دست داده است و در این بین کوشیده است تا از طریق تصویر «دیگری»، تصویر «من» را برجسته نماید. به بیانی دیگر، در این اثر، آل احمد حرکتی دایره وار را طی کرده، از «من»، به «من» بازگشته است، امّا از رهگذر تصویرپردازی «دیگری». کما اینکه این پژوهش، نشانگر آن است که راوی در تصویرپردازی های خود به نوعی «گزینش تصویری» دست یازیده است؛ پژوهش حاضر همچنین نشان می دهد که تصویرشناسی با بهره گیری از رویکردهای نقد ادبی نظیر نشانه شناسی و ساختارگرایی، ماهیّتی بینارشته ای دارد و صرفاً به عوامل برون متنی و غیر ادبی پیوند نمی خورد بلکه در میانة ادبیّات و دیگر علوم انسانی نظیر تاریخ و جامعه شناسی قرار می گیرد.
ردیابی مضامین لُغَز شمعِ منوچهری در شعر عرب و شعر فارسی (از آغاز تا پایان قرن هفتم هجری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصیدة لُغَز شمعِ منوچهری دامغانی در بین ادب دوستان و محققّان ادب فارسی بسیار معروف است. آشنایی منوچهری با ادبیات عرب باعث شده است تا وی مانند دیگر اشعار خود، در سرودن این قصیده، از مضامینی بهره بگیرد که شعرای عرب در توصیف شمع به کار برده اند و بدین صورت واسطة انتقال مضامین شعری لغز شمع از ادبیات عرب به ادبیات فارسی باشد. در این مقاله، با توجه به شباهت هایی که در لغز شمع منوچهری و شاعران عرب زبان پیش از او و معاصرانش یافت شده است، درصدد پاسخ گویی به این سؤال هستیم که منوچهری در لغز شمع خود به چه میزان از ادبیات عرب، تأثیر پذیرفته و بر شعرای پس از خود تا پایان قرن هفتم، چه تأثیری گذاشته است. شاعرانی چون عثمان مختاری و معزّی از جمله معروف ترین شاعرانی هستند که به پیروی از منوچهری لغز شمع سروده اند.
روابط بینامتنی در شعر شمع منوچهری و میکالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از جلوه های مهمّ همگرایی فکری - فرهنگی میان ملل و اقوام بشری، سنّت های مشترک ادبی است. از جملة این اشتراک ها در ادب فارسی و عربی، شعر شمع است که به ادب الشّمعة نیز معروف است و از دیرباز در آثار برخی پارسی سرایان و تازی گویان انعکاس یافته است. این سخنوران، با به کار گیری ابزارهای هنری گوناگون به ویژه تشبیه، شمع را در دواوین و آثار خویش به تصویر کشیده اند و امروزه می توان هنرنمایی آنان را دستمایة پژوهش های بینامتنی در ادبیّات تطبیقی قرار داد. از جمله شاعران شمع پرداز در ادب پارسی و عربی، منوچهری و میکالی به شمار می آیند. منوچهری در توصیف شمع، بیشتر از اجزاء و عناصر طبیعت بهره برده است ولی میکالی غالباً آدم نمایی نموده و شمع را به انسانی عاشق یا معشوق همانند ساخته است. گاهی نیز هر دو سخنور، شمع را همچون شاخة گلی (زرد) یا عاشقی زرد و زار دانسته اند. این جنبه های اشتراک و افتراق در تعابیر و تشبیهات دو شاعر و شیوه های اندیشیدن آن ها دربارة شمع، موضوع پژوهش تطبیقی این مقالة بنیادی است که به شیوة تحلیلی - توصیفی فراهم آمده است؛ از جمله
ره آوردهای این پژوهش، گسترش و تعمیق ادبیّات تطبیقی در مشرق زمین و ارائة وجوه دیگری از اشتراک فرهنگی – ادبی میان ایران و ملل عربی است.
بررسی جشن های تاریخی ایران با تکیه بر نوروز، مهرگان و سده
حوزههای تخصصی:
در ایران، هم زمان با برپایی عیدهای مذهبی و اسلامی هم چون (غدیر، فطر و قربان) توجّه فراوانی به عیدها و جشن های ملّی و باستانی هم چون (نوروز، فروردینگان، اردیبهشتگان، خردادگان، تیرگان، مهرگان، یلدا، سده، اسپندگان، چهارشنبه سوری) وجود دارد. که البتّه میزان آشنایی و توجّه به هر کدام از آن ها در مناطق مختلف ایران متفاوت است. با بررسی های انجام شده به شمار 24 جشن ملّی ایرانی بر می خوریم که از بین این جشن ها میزان توجّه شاعران مورد پژوهش ما (ابوالقاسم فردوسی، فرّخی سیستانی، خاقانی شروانی، منوچهری دامغانی) به 3 جشن (نوروز، مهرگان، سده) بیش تر است. که این امر بیانگر اهمّیّت این 3 جشن حتّی بعد از ظهور اسلام است. در این مقاله به ترتیب جشن (نوروز، مهرگان، سده) توضیح داده شده و بعد به عنوان نمونه ابیاتی که شاعر (ابولقاسم فردوسی، فرّخی سیستانی، خاقانی شروانی، منوچهری دامغانی) در آن از این عید نامبرده است. و در نهایت نمودارهایی که نشانگر کمّیّت به کار بردن هر عید در دیوان هر شاعر است.
بازخوانی یک قصیده تصحیح بیت هایی از دیوان منوچهری(مقاله علمی وزارت علوم)
هرچند دیوان منوچهری بارها تصحیح شده است و هر یک از مصحّحان به سهم خود در عرضه متن قابل قبولی کوشیده اند، هنوز آنچه به عنوان دیوان منوچهری در دست داریم، تا متنی نسبتاً نهایی فاصله دارد و باز هم می توان با جست وجوی بیشتر و همچنین با پیروی از اصول تصحیح انتقادی، بعضی از ابهامات را برطرف کرد. در این نوشتار برخی ابیات منوچهری را از نظر صحّت نسبت و صحّت ضبط ها بررسی کرده و در نتیجه جست و جوهای انجام شده صورت هایی پیشنهاد کرده ایم. در این راه اتّکای ما به قراین متنی، کهن ترین نسخه های بازمانده از اشعار منوچهری و منابع کهن بوده است.
نقد روانشناسی باورهای خرافی در دیوان فرخی سیستانی و منوچهری دامغانی
منبع:
پژوهش های ادبی و بلاغی سال اول بهار ۱۳۹۲ شماره ۲
37 - 46
حوزههای تخصصی:
خرافات معلول زندگی آدمی وعکس العمل او در مقابله با طبیعت و محیط اسرارآمیز پیرامون وی است،که در مواقع حساس و لحظه هایی که عدم اعتماد و اطمینان به آینده وجود دارد حادث می گردد. اغلب خرافه ها در گذشته بخشی از نظام گسترده ی باورهای اجتماعی را تشکیل می دادند به عنوان میراث اجتماعی به افراد رسیده اند . برخی ازعقاید خرافی نیز منشا روانی دارند.این افکار موهوم وخیالی افراد رااز تدبیرمسائل براساس منطق و برنامه ریزی باز داشته و تهدیدی در جهت پیشرفت و توسعه ی جامعه محسوب می شوند ازاین رو باید با برنامه ریزی و بررسی دقیق علل بروز و اشاعه ی این باورهاگامی اساس در کمرنگ کردن خرافات در سطح جامعه برداشت . با توجه به آنچه گذشت، اهمیّت تحقیق و بررسی درباره ی خرافات روشن می شود.بر این اساس در این مقاله تلاش می شود برخی از عقاید خرافی عصر غزنویان که در اشعار فرخی سیستانی و منوچهری دامغانی بدان ها اشاره شده است از دیدگاه روانشناختی مورد بررسی قرار گرفته وعلل گرایش به خرافات در این عصر تبیین شود.
واکاوی مفاخره در شعر فارسی با استفاده از نظریه میدان ادبی بوردیو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و نهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۶(پیاپی ۹۱)
۸۲-۵۷
حوزههای تخصصی:
مفاخره در مقام مضمونی شعری یا به عنوان زیرگونه ای ادبی، در دیوان های شاعران کلاسیک فارسی حضوری پررنگ دارد. این جستار با رویکردی تحلیلی در پی واکاوی مفاخره در شعر شاعرانی چون منوچهری دامغانی، سنایی غزنوی، و خاقانی شروانی برپایه نظریه میدان بوردیو است. به این منظور، پس از استخراج نمونه هایی از قصاید مفاخره آمیز این شاعران و درنظرگرفتن مسائل تاریخی و اوضاع اجتماعی حاکم بر دوره های موردنظر و منش و ذهنیت شاعران، کوشش کردیم نمونه ها را براساس چهار قاعده میدان ادبی بوردیو (منش، سرمایه، منازعه و بی غرضی) تحلیل کنیم. نتایج بررسی ها نشان داد که منوچهری، به دلیل گرایش به میدان قدرت، برای رسیدن به نام و نان و تثبیت موقعیت خود، شعر و هنرش را برای مدح و مفاخره به این میدان اختصاص داده و اصل بی غرضی میدان ادبی را، که در پی ناب سازی ادبیات است، رعایت نکرده و به همین دلیل به حاشیه میدان رانده شده است. اما، با تغییر میدان قدرت در عهد غزنویان دوم و دوره سلجوقی و تغییر احوال شاعران به دلیل مسائل و پریشانی های به وجودآمده، شاعرانی چون سنایی و خاقانی با توجه به منش خاص خود از میدان قدرت فاصله گرفتند و در پی ناب سازی ادبیات و مبارزه با میدان قدرت برآمدند که دراین میان، خاقانی، به دلیل بی غرضی و رعایت قواعد میدان ادبی، توفیق بیشتری نسبت به سنایی غزنوی داشته است.
نقد و بررسیِ تصحیح و شرح «دیوان اشعار منوچهری دامغانی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه میراث دوره ۱۴ پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲ (پیاپی ۵۹)
143 - 168
دیوان منوچهری دامغانی تاکنون چندین بار به طبع رسیده است که از جدیدترین آن ها می توان چاپِ برات زنجانی را نام برد. مصحّح در مقدمه دیوان تصریح کرده که چاپ پیشینِ دیوان منوچهری (از دبیرسیاقی) «به روش علمی تصحیح نشده است»؛ لذا ایشان دیوان یادشده را از روی هفت نسخه خطّی تصحیح کرده اند و علاوه بر تصحیح، به معنی لغات و شرح ابیات نیز پرداخته اند. از آنجایی که در تصحیح و شرح برخی از ابیاتِ این چاپ، لغزش ها و کاستی هایی مشاهده می شود، در این مقاله، چاپ اخیر دیوان اشعار منوچهری، ذیل چهار عنوانِ تصحیح ابیات، شرح ابیات، تصحیح و شرح ابیات، و ایرادات وزنی، بررسی شده است. کوششی نیز برای مقایسه این چاپ و چاپ دبیرسیاقی شده است.
ابوحرب بختیار، حاکم قومس، در شعر منوچهری دامغانی
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۳ خرداد و تیر ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۹۴)
145 - 158
حوزههای تخصصی:
نوشتار پیش رو درباره یکی از ممدوحان منوچهری دامغانی، ابوحرب بختیار بن محمد، حاکم دامغان در اوایل سده پنجم است. او در دوره حکومت زیاریان (در طبرستان و گرگان)، دیلیمان (در ری و برخی نقاط دیگر) و غزنویان (در خراسان، ری و دیگر نواحی)، بر قومس حکومت می رانده است. بر اساس اشعاری که منوچهری درباره این حاکم سروده، می توان به اطلاعاتی درباره این شخص، میزان و چند و چون وابستگیِ حکومت او به حکومت های قدرتمند تر (از جمله زیاریان، غزنویان و آل بویه) و اوضاع سیاسیِ منطقه تحت حکومت او (قومس) دست یافت.
اسپهبد، از ممدوحان منوچهری دامغانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹۰
199 - 214
حوزههای تخصصی:
منوچهری دامغانی که از سرایندگان برجسته سده پنجم هجری است، برای یافتن ممدوحی که او را و شعرش را آن طور که او می خواهد، پاس بدارد، بارها از این دیار بدان دیار نقل مکان کرده، به دربارهای مختلف پیوسته و ممدوحان گوناگونی را مدح گفته است، ممدوحانی از قلمرو کومس، گرگان، ری و دربار غزنویان. یکی از این ممدوحان کسی است که شاعر او را در شعرش «اسپهبد» خطاب کرده است. برخی این اسپهبد را همان منوچهر بن قابوس، پادشاه زیاری که در گرگان حکمرانی می کرده، دانسته اند و برخی دیگر او را اسپهبدی از اسپهبدان شمال ایران و جز از زیاریان شمرده اند. در نوشته پیش رو، نگارنده کوشیده است تا حد امکان و به پشتیِ اشعار منوچهری و نیز بر اساس دیگر منابعی که در دست است، اطلاعاتی از بعضی اسپهبدان شمال ایران به دست دهد که ممکن است همان ممدوح منوچهری باشند.
بازتاب وقایع و شخصیت های تاریخی در شعر سبک خراسانی (ا تأکید بر اشعار فرخی سیستانی و منوچهری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۰ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۲
219 - 253
حوزههای تخصصی:
شاعران سبک خراسانی به عینیت گرایی علاقه نشان داده اند؛ چنانکه شعر ایشان را می توان مظهر «وقایع تاریخی» و «شخصیّت های مؤثّر» آن عصر دانست. فرّخی سیستانی و منوچهری دامغانی بخش عمده زندگی و فعّالیت شاعرانه خویش را در عهد غزنویان طی کردند. برغم آنکه این دو شاعر در سلسله ای واحد و با فاصله زمانی کوتاه، هر دو به سبک خراسانی شعر می سرودند، در شعر ایشان، علاوه بر شباهت های طبیعی در امر واقع نگری که شاهدی بر ادامه نوع خاصّی از رفتارهای اجتماعی است، تفاوت هایی ملاحظه می شود که کمتر مورد توجّه محقّقان واقع شده است؛ به خصوص، تفاوت در توصیف جزئیّات شخصیّت ها و رخدادها که حاصل نوع نگرش شخصی شاعر، زندگی پیشین او قبل از ورود به دربار و برخی ضروریات زمانه است. علاوه بر این، تأمّل در دلایل وصف ممدوحان و مغضوبانی که گاهی رابطه مستقیمی با شاعر ندارند، بلکه تحت تأثیر پسند ممدوح و حتّی انحلال هویّت مدّاح در ممدوح به شعر وارد شده اند، نشان می دهد که صدور احکام کلّی در مورد واقع نگری شاعران خراسانی چندان دقیق نبوده است. از دیگر یافته های این تحقیق، تأثیر برخی مسائل، از جمله حبّ و بغض ها بر واقع نگری و تضعیف آن است، به نحوی که در چنین مواردی لازم است تا محقّقان از طریق تفسیر، تأویل، قیاس و سایر ابزارهای پژوهشی، چیزهای واقعی را از آنچه تحت تأثیر احساسات شاعر به واقعیّت اضافه شده، تفکیک کنند.
بررسی تطبیقی نگاره های وصف طبیعت در شعر ابن رومی و منوچهری دامغانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دهم بهار ۱۳۹۵ شماره ۳۷
145 - 168
حوزههای تخصصی:
محیط عامل اصلی توصیف طبیعت است. توصیف طبیعت و مظاهر آن همچون باغ و بستان و گل ها و ... در عصر عباسی گسترده تر از عصر جاهلی و اموی می گردد. در عصر عباسی جلوه های تمدن و شهرنشینی به یکباره سر بر می آورد. بنابراین وصف بیش تر با استعاره و تشبیهات رخ می نماید؛ که این خود بیانگر وسعت خیال شاعر عصر عباسی است. شعر پارسی دوره منوچهری دامغانی را باید شعر طبیعت خواند، منوچهری از جمله شاعران طراز اول این دوره است. منوچهری به سبب شیفتگی به ادبیات عرب، به تقلید از شاعران عرب روی آورده، و با وجود نوآوری در شعر طبیعت، بسیاری از تشبیهات و صور خیال که توسط شاعران عصر عباسی از جمله ابن رومی و ابن معتز وارد شعر شد؛ در شعر منوچهری آمده است. شعر توصیفی ابن رومی در این دوره تابلوهایی درخشنده و سرور انگیز از باغ ها و چمنزارهاست. در بیش تر این تصاویر جان بخشیدن به موجودات بی جان و عاقل انگاری نقطه مشترک با اشعار منوچهری است.