کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال 19 بهار 1397 شماره 36 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
آذربرزین پسر فرامرز، یکی از یلان نامدار منظومه های حماسی پس از شاهنامه است. برای نخستین بار در بهمن نامه است که آذربرزین بدون هیچ مقدّمه ای وارد داستان می شود و پس از کین خواهی از بهمن، دیگر سخنی از او به میان نمی آید. در منظومه های دیگری مانند فرامرزنامه بزرگ و شهریارنامه، روایت هایی درباره چگونگی آشنایی فرامرز با مادر آذربرزین آمده و در منظومه اخیر، حتّی آینده آذربرزین نیز پیش بینی شده است. در برخی طومارهای نقّالی و برخی روایات شفاهی شاهنامه روایات متعدّدی از سرگذشت آذربرزین نیز هست که اگرچه در ساختار داستان با روایت بهمن نامه برابری دارند، امّا افزوده های دیگری نیز در این دسته روایات دیده می شود که اگر ریشه در روایات کهن نداشته باشند، بیانگر شهرت داستان های فرامرز و به تبع او فرزندش آذربرزین، در میان توده مردم بوده است. در این مقاله به بررسی مجموعه روایاتی که در ادب پهلوانی، درباره آذربرزین از آغاز تولّد تا پایان زندگیش آمده می پردازیم؛ سپس نشان می دهیم که مهمترین خویشکاری آذربرزین در ادب پهلوانی ایران، نبرد با بهمن پادشاه کیانی است و پس از ادای این وظیفه، این پهلوان از صحنه داستان های ملّی خارج می شود و به تبع آن، سیر روایات پهلوانی نیز به پایان می رسد.
مقایسه شعر «عشق بتان» رشید وطواط با شعر «ذخیره» آپولینر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کالیگرام (Calligramme) ، نوعی شعر کانکریت (Concrete poetry) است که گیوم آپولینر(1918-1790)، شاعر فرانسوی، آن را برای اوّلین بار در ادبیّات فرانسه مطرح کرد و بنیاد نهاد. کالیگرام در زبان فرانسه، به معنای خطّاطی یا نقّاشیخط است. در اصطلاح ادبی، نوعی جریان شعری است که از ترکیب سه هنر: نوشتار، گرافیک و خوشنویسی ایجاد می شود. نوع چینش و ترکیب واژه ها و جملات نوشتاری شعر کالیگرام، به گونه ای است که یک تصویر گرافیکی مثل تصویر پرنده، درخت، گل، شمشیر، چهره انسان و... را تشکیل می دهد. ضمناً متن شعر، با خطّ زیبای خوشنویسی نوشته می شود. در این مقاله، تلاش نگارنده بر این بوده که با نگرش تطبیقی، بین یکی از کالیگرام های آپولینر با عنوان «شعر ذخیره» با نمونه ای از شعرهای توشیح(مشجّر) رشیدالدّین وطواط با عنوان «عشق بتان» مقایسه ای انجام دهد. اهمّیّت و ضرورت تحقیق، کشف و شناسایی مشابهت های فرمالیستی و همانندی های گرافیکی میان این دو گونه شعری از ادبیّات دو کشور متفاوت است که می تواند حکایت از روابط پنهان و پیدای هردو کشور داشته باشد. نتیجه سخن این است که دو شعر مذکور حدّاقل از چهار جهت با همدیگر شباهت شکلی دارند: 1- تجسّمی بودن هردو شعر 2- مشابهت محتوایی و مضمونی 3- آمیختگی هر دو شعر با هنر خوشنویسی 4- توجّه متوازن به بُعد شنیداری و گرافیکی هر دو شعر.
انتساب طریق التّحقیق به حکیم سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکیم سنایی غزنوی(529- 467 ه ) بدون تردید از استادان مسلّم شعر فارسی در قرن های گذشته است. او اوّلین شاعری است که به صورت جدّی مباحث کلامی، حکمی و عرفانی را وارد شعر فارسی کرد. هم محتوای مثنوی را دگرگون کرد، هم محتوای قصیده و غزل را. شاید این گفته اغراق نباشد که در تاریخ شعر فارسی تا به امروز شاعران اندکی چون او توفیق این تغییر سبک را داشته اند. همین مسئله باعث شد که آثار او، بویژه: حدیقه الحقیقه ، قصاید و غزلیاتش، هم از لحاظ زبانی و هم از لحاظ فکری و محتوایی مورد استقبال و پیروی بسیاری از شاعران مطرح ادب فارسی، چون: نظامی، خاقانی، سعدی، عطّار و مولوی قرار بگیرد. با وجود پژوهش های فراوانی که بر روی آثار سنایی صورت گرفته، هنوز ابهاماتی در زندگی، آثار و حوادث تاریخی حیات او وجود دارد. آثاری به او نسبت داده شده که در صحّت آنها تردیدهای جدّی مطرح است. یکی از آثار منتسب به سنایی، مثنوی طریق التّحقیق است. فرضیه نگارندگان مقاله این است که این منظومه از آنِ سنایی نیست. با توجّه به دلایل گوناگون، از جمله منابع کتابخانه ای و دلایل سبک شناسی، دلایل کلامی، وجود تناقض در ابیات آخر منظومه، چون مطرح شدن سال سرودن منظومه به صراحت براساس حساب جمل، مجرّد بودن سنایی و تأهّل صاحب طریق التّحقیق، نتیجه ای که از این پژوهش حاصل آمده گویای این نکته است که مثنوی طریق التّحقیق به هیچ وجه نمی تواند از آنِ سنایی باشد. و البتّه بدیهی است که نویسندگان این مقاله هیچ اظهار نظری درباره سراینده اصلی مثنوی طریق التّحقیق نمی کنند؛ زیرا این کار، مستلزم پژوهشِ مستقلِّ دیگری است.
توجّه به قرینه های همسان در تصحیح اشعار عربی خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بخشی از دیوان خاقانی را اشعار عربی وی به خود اختصاص داده؛ این بخش به سبب فقدان تصحیح موفّق همچنان آشفته و غامض است. از مطالعه نسخه های خطّی و چاپی دیوان خاقانی بدین نتیجه می رسیم که ناسخان و مصحّحان در ضبط و گزینش مصاریع، عبارات و واژگان به قرینه های همسانِ آن که اغلب به شیوه های مختلفی در بیتی یا ابیاتی و یا در دیگر آثار شاعر تکرار و نمود یافته است؛ توجّه و عنایتی نداشته و از این روی ضبط های نامعتبر و گزینش های غلط را در تصحیحات خود وارد کرده اند. مراد از قرینه های همسان هرگونه قرینه ای است که بتواند ذهن ما را به سوی قرینه دیگر سوق بدهد. این قرینه از ساختار های یکسان نحوی و صرفی گرفته تا صناعات ادبی نظیر: ترصیع، موازنه، انواع جناس، طباق، مراعات النّظیر و لفّ و نشر و... قابل تعمیم است. پژوهش حاضر با عنایت به این قرینه ها، ابیاتی را که دقیق نقل نشده اند، نقد و بررسی می کند و صورت صحیح آنها را نشان می دهد.
کیفیّت بازتاب آپوکالیپس در گذار از عصر اسطوره به حماسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مؤلّفه های مشترک متون دینی و عرفانی «مکاشفه» یا «آپوکالیپس» است. بازتاب آپوکالیپس در خلال متون دینی، حماسی، عرفانی و اساطیری ملل مختلف نشانه حضور ژرف و نقش کم نظیر عناصر ماورای طبیعی در ایجاد پیوندهای ناگسستنی میان آثار کهن دینی و عرفانی و اسطوره ای است. مشابهت های کتب مقدّس جهان؛ از جمله کتاب مقدّس(عهد قدیم و عهد جدید)، آثار خلّاق صوفیانه و عرفانی مثل مثنوی مولانا، اشعار شاه نعمت الله ولی و حتّی اشعار سهراب سپهری، همچنین کتاب های دینی- اسطوره ای زرتشتیان و متون حماسی از جمله شاهنامه و ایلیاد و... در پرداخت یکسان و مشابه به حوادث آینده و گاه گذشته محور، گواه این همبستگی یا مشابهت ساختاری است. نظر به نقش حیاتی این عنصر در ایجاد پویایی و ماندگاری آثار خلّاق، این جستار توصیفی- تحلیلی تلاش می کند به فرایند گذار آپوکالیپس از اسطوره به حماسه بپردازد. هدف از این پژوهش، کشف بن مایه های آپوکالیپسی در متون اسطوره ای حماسی ویافتن وجوه شباهت و تفاوت در نوع عملکرد این عنصردر متن است که می تواند کلیدی برای فهم پیچیدگی ها و گشایش گره های درون متون اساطیری و حماسی باشد. از نتایج تحقیق برمی آید که توجّه به وجوه آپوکالیپسی متون حماسی، آبشخور اسطوره ای متون حماسی را بیش از پیش برملا می سازد. با این حال، هرچه از عصر اسطوره ای به عصر حماسی نزدیک می شویم، عناصر متافیزیکی، چون مکاشفات پیشگویانه، صورتی عقلانی تر و انتزاعی تر می یابند. وجود جنبه های اساطیری به شکل کم رنگ تر و محدودتر در حماسه آشکار می گردد. همچنین عنصر آپوکالیپس در شاهنامه و گرشاسب نامه قوی تر و متنوّع تر نمود می یابد؛ ولی در کتب اساطیری و حماسی غرب چون اِنه اید، ایلیاد و ادیسه ابزار و اسباب کارکردهای آپوکالیپسی در دست خدایان و الهگان است و در بهشت گمشده با فضایی کاملاً متفاوت موارد پیش گویی و پس گویی بیشتر رویکردی آخرالزمانی و شهودی دارند.
تحلیل پرسش محور شعر «هنوز در فکر آن کلاغم» احمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تفسیر و تحلیل شعر، فرآیندی است که تنها با بررسی زبانی و بلاغی و یا در چارچوب یک نظریّه ادبی به صورت مجزّا نمی توان به فهم جامع و حداکثری از آن دست یافت. تفسیر و تحلیل شعر، زمانی دشوارتر می شود که با شعری ناب و هنرمندانه روبه رو می شویم. در مواجهه با چنین شعری، ابهام هنری موجود در نظام معنایی- ساختاری شعر، افق فهم خواننده مفّسر را با دشواری خوانش و ارائه تحلیلی منسجم رو به رو می کند. برای تحلیل دقیق چنین متونی به روشی نیاز است که بتواند از تمام ابعاد متن پرسش کند و پاسخ را در بافت زبانی و موقعیّتی متن بیابد و تحلیلی منسجم و قانع کننده از متن ارائه دهد. در این مقاله، شعر «هنوز در فکر آن کلاغم» احمد شاملو بر اساس چنین شیوه ای مورد بررسی قرار گرفته و مشخّص شده است در این شعر، شاعر با بهره گیری هنرمندانه و دقیق از عناصری چون واژه ها، ترکیبات، ابهام های شاعرانه، نمادها و ایجاد تقابل های مفهومی در پی بیان این اندیشه است که صداها و اندیشه های تازه در جوامع ایستا از سوی متحجران و خشک مغزان همچون بانگ شوم کلاغان، ناخوش و گوش خراش است. این شعر به گونه ای بیانگر تقابل سنّت و حامیان آن با نوآوری و پیروان آن است.
تحلیل ساخت و معنا در مصباح الهدایه و نسبت آن با گفتمان عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سخن کاوی و تحلیل گفتمان به تجزیه و تحلیل پیوندهای درونی متن که ساختار آن را تشکیل می دهد، می پردازد. در درک این پیوندهای درونی، تحلیل ساختار و هماهنگی معنایی اجزا و عناصر متن ضروری است؛ زیرا منجر به خوانش عمیق اثر ادبی می شود. برای رسیدن به این هدف نگارندگان به بررسی ساخت متنی مصباح الهدایه که از جمله متن های ادبی گفتمان مدار برجسته قرن هشتم ه.ق و نثر آن آراسته به گفتمان عرفانی است، در دو مقوله ساخت مبتدا- خبری و انسجام پرداخته اند. در مبحث ساخت مبتدا- خبری نشان داده اند که ساختار به کارگیری اطّلاعات در این کتاب دارای انعطاف پذیری زیادی نیست؛ امّا فضای حاکم بر آن فضای حرکت و سلوک است. پیام اصلی نویسنده کتاب نیز این است که دینداری – یعنی همان اصل اساسی- ای که برای سلامت جامعه قرن هشتم -که دچار انحطاط اخلاقی و فساد شده و از دین فاصله گرفته- از ضروریّات است. در مبحث انسجام نیز به بررسی متن در سه بخش دستوری، واژگانی و پیوندی پرداخته شده؛ در بخش دستوری کارکردهای انسجام عبارتند از ارجاع، جانشینی و حذف که کاربرد فراون آن در متن باعث جلوگیری از ملالت و دلزدگی در خواننده و همچنین ترغیب وی برای خواندن متن شده است. در بخش انسجام واژگانی نیز تکرار و هم آیی که نقش مهمّی در القای معانی، زیبایی آفرینی، تأثیرپذیری بیشتر و همچنین یکپارچگی معنای متن و زنجیره انسجامی آن دارند، تبیین گشته اند. در مبحث عناصر پیوندی ادوات پیوندی بین جملات متن در عوامل ربط افزایشی، سببی، تقابلی و زمانی تشریح شده است و در نهایت این نتایج به دست آمده که بسامد مؤلّفه های افزایشی و سببی بیشتر از سایر عوامل پیوندی کاربرد دارد که این خود می تواند به دلیل تأثیرپذیری از موضوع مورد بحث و همچنین اقناع مخاطبان باشد. روش کار در این مقاله دستور کار مایکل هالیدی و رقیّه حسن است.
بررسی انواع روابط بینامتنی اشعار احمد عزیزی و قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی تأثیرپذیری شاعران از متون دیگر، از جذّاب ترین مقوله های نقد ادبی است. شعر عزیزی از رهگذر تأثیرپذیری از قرآن و سرشار بودن از پشتوانه های قرآنی از عناصر و مناسبات بینامتنی فراوانی برخوردار است که با توجّه به رویکرد بینامتنیّت قابل مطالعه است. در این پژوهش با بهره گیری از روش تحلیلی-تطبیقی در صدد بوده ایم تا به بررسی وجوه همسانی و تأثیرپذیری عزیزی از قرآن کریم و چگونگی بازتاب واژه ها، تعبیرات، ترکیبات، مفاهیم و مضامین قرآن کریم در شعر او بپردازیم و سرانجام به این نتیجه دست یافته ایم که از میان انواع روابط میان متنی، رابطه اشعار وی با قرآن کریم از نوع درون نشانه ای، درون- فرهنگی، بینامتنی قوی و درزمانی است و از حیث فنّی و هنری دارای رابطه کامل متنی، کامل تعدیلی، جزئی، واژگانی، مفهومی و تلمیحی است. از این میان، رابطه واژگانی و تلمیحی بارزترین نوع هم حضوری دو متن مورد بررسی است.