فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۳۰۱ تا ۳٬۳۲۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
هر داستان از پیوند استوار بین دو عنصر رویه یا سطح و ساختار تشکیل شده است. در حقیقت، ارزش هر داستان در زیبایی نهفته در آن است و که ساختار درست یک داستان، میتواند به زیبایی آن بیفزاید. بنابراین، شناخت ساختار روایی و توصیف و تشریح شخصیتهای داستان، یکی از مهمترین نکتهها در پژوهشهای ادبی است و پژوهشگران نیز میکوشند از طریق کاربرد معناشناسی، ارتباط بین شخصیتهای داستانی را تبیین کنند. یکی از شیوههای جدید تبیین ارتباط شخصیتها با یکدیگر، «الگوی کنشگر» گرِماس است. گرِماس،از ساختارگرایان و نظریهپردازان نشانه معناشناسی پیرو ولادیمیر پراپ، با مطالعه ساختارهای معنا و ادامهپژوهشهای پراپ در سطحی گسترده، توانست فرضیه مدل کنشی را ارایه دهد. این الگوی کنشی با هدف نمایان ساختن نقش شخصیتها مطرح شد و مفهوم حوزههای پیوند دهنده کنش و شخصیت، به شناخت شخصیت، کمک شایانی کرد. در این الگو، شمار کنشگرها به شش میرسد: فرستنده یا تحریککننده، گیرنده، شیء ارزشی، کنشگر بازدارنده و کنشگر یاریدهنده. در الگوی کنشی، کنشگر، گرانیگاه روایت به شمار میرود. کنشگر کسی یا چیزی است که کنش را انجام میدهد. واژهکنشگر از شخصیت داستانی فراتر میرود؛ زیرا کنشگر ممکن است فرد، شیء، گروه و یا واژهای مجرد و انتزاعی باشد. بهرهمندی از شیوههای جدید، مانند الگوی کنشگر، در تحلیل شخصیتهای داستانی، موجب میشود نگاه به متنهای ادبی هر چه بیشتر علمی، آکادمیک و نظاممند شود. در این مقاله با کاربرد الگوی کنشگر گرِماس، سه داستان کوتاه نادر ابراهیمی1 (خانهای برای شب، دشنام و صدا که میپیچید) را بررسی کردهایم.
بررسی نظریه ارتباط و خطاب در مثنوی
حوزههای تخصصی:
در این مقاله روشهای ایجاد ارتباط شاعر با خوانندگان ومخاطبان در مثنوی، مطالعه و بررسی شده است. در آغاز شیوه های ایجاد ارتباط با بررسی نظریه ارتبـاطی یاکوبسـن، نظـریه پرداز و ادیب فرمالیست روسی، بیان می شود و سپس تاثیر خطاب و ندا در ساخت کارکردهای کنشی و انگیزشی با توجه به مباحث دستوری آن، مطرح می گردد. در قسمت پایانی مقاله، انواع خطاب های استفاده شده در مثنوی با شواهدی ذکر می شود. توجه به چگونگی استفاده مولوی از انواع خطابها، هنرمندی وی را در آفرینش بی بدیل ترین اثر منظوم در گستره ادبیات عرفانی، نمایان می سازد.
مجد خوافی و کتاب روضه خلد
حوزههای تخصصی:
رموز زندگی از نظر علامه اقبال لاهوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علامه اقبال عقیده و اندیشه ی خویش درباره ی زندگی و رمز و راز آن را در اشعارش بازتابی روشن داده است. مضامین بلند عشق، ایمان، امید و آرزو، تلاش و کوشش، حرکت و پویایی، آینده نگری و خودشناسی در آثار اقبال جایگاه روشن و گسترده ای دارد وآنگاه که این مضمون را با مفهوم زندگی پیوند میدهد، درخشش و جلوه ی دیگری پیدا میکند. اقبال آرزو و امید را سرمایه ی اصلی زندگی، و زندگی را گنجینه دار این سرمایه ی ارزشمند میداند. خودی، خودشناسی وخودسازی از نظر علامه اقبال با قداست طوف حرم برابر است. وی آزاده زندگی کردن و از زیر بار ناملایمات رستن و قد خم نکردن در برابر دیگران را از رموز زندگی میداند:
زندگی ازطوف دیگررستن است خویش را بیت الحرم دانستن است (اقبال،1376: 45)
اقبال با توجه به آیات قرآن کریم سیر انفسی را برای انسان لازم و ضروری میشمارد و به تعبیری زیبا در خود نگریستن و به شناخت خود رسیدن را چون مجموعه و خلاصه ی نوری میداند که در فطرت ما نهان است و ظهور و بروز جرقه های آن، راه درست زندگی را برای ما نمایان ساخته، ما را به سوی هدایت و کامیابی رهنمون میسازد:نقطه ی نوری که نام او خودیست زیر خاک ما شرار زندگیست (اقبال،1376: 45)
ادبیات چیست
حوزههای تخصصی:
بررسی ارتباط ذهن و زبان در آراء عبدالقاهرجرجانی و نوآم چامسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چامسکی و جرجانی در تعریف زبان بر لزوم اسناد و انطباق مجموعه واژگان بر قواعدنحوی تأکید می کنند. از سویی زبان در نظر هردو نه نظام صوری دستور زبان؛ بلکه قواعد تولید و درک گفتار در ذهن اهل زبان است؛ بنابراین توقع وجود رابطه میان خصوصیات ذاتی ذهن و مشخصه های زبانی بسیار طبیعی می نماید. این ارتباط در نظرات جرجانی به نحوه تولید و ادراک گفتار در ذهن محدود می شود؛ اما چامسکی به دنبال شناخت ماهیت ذهن به عنوان استعدادی ذاتی و منحصر به نوع از طریق نیروی نظم دهنده در زبان است. با وجود توجه جرجانی به نظام معنایی ذهنی و قواعد درونی شده نحو، وی قواعد گشتاری یا دستور ذهنی را مشخصا از دستور صوری زبان جدا نمی کند؛ اما در بررسی فرایند ادراک و تحلیل جمله قائل به برخی عناصر گشتاری است و معتقد است قواعد گشتاری را ذهن سخنگو یا شنونده اهل زبان به آسانی درمی یابد. چامسکی برای تبیین نظریه زبان شناسی خود، زبان را در سه ساحت لفظ، معنا و قواعد نحوی بررسی می کند. جرجانی همین تفکیک را در جهت اثبات نظریه بلاغی خود و به منظور تبیین علل مزیت کلام در می آورد. جرجانی برخلاف چامسکی که تنها به ذهن از منظر زبان ارجاعی می نگرد؛ زبان را در سطح کلام برتر و تعاملش با ذهن نیز بررسی می کند. درک زیبایی حرکتی ذهنی است؛ زیرا در محیط معانی صورت می گیرد و حرکت از معنی به معنی شمرده می شود. حرکت ذهن در مواجه با مجاز حرکتی باواسطه یا بامانع است.
سیمین قلم و تیغ درم در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در شاهنامه فردوسی، بیت زیر در توصیفِ زیبایی های رودابه، دختر مهراب آمده است:
دو نرگس دژم و دو ابرو به خم ستون دو ابرو چو سیمین قلم
تعدادی از دستنویس های شاهنامه به جایِ «سیمین قلم» در این بیت «تیغِ دُژم» یا «تیغِ درم» آورده اند. برخی از محققان ضبط «تیغِ درم» را بر گونه هایِ «تیغِ دُژَم» و «سیمین قلم» (ضبط مختار خالقی مطلق) ترجیح می دهند و معتقد هستند که «تیغ درم» ابتدا به «تیغ قلم» (قلمتراش؟) گشتگی یافته و بعدها گروهی از کُتاب «تیغ قلم» را به کلی مسخ و ساده کرده، به «سیمین قلم» گردانده اند؛ گذشته از این، احتمال داده شده است که لفظ «درم» در این ترکیب ربطی به واژه معروف درم (مسکوک سیمین) ندارد، بلکه در این مورد واژه را باید به فتح اول و دوم، یعنی «دَرَم» خواند و «کارد، چاقو» و یا ابزاری از این دست معنی کرد. از یک سو، قراین زبانی نشان می دهد که وجود واژه ای به صورت «دَرَم» در زبان فارسی غیرمحتمل است و واژه «درم» در ترکیبِ «تیغِ درم» در همان معنی معروف خود، یعنی «مسکوک سیمین» استعمال شده است و استبعادی ندارد که فردوسی به علاقه جنسیت از «درم» معنیِ «نقره» اراده کرده و «تیغ درم» را در معنیِ «تیغی از نقره» به کار برده باشد؛ از سوی دیگر شواهد موجود در خود شاهنامه و متن های دیگر فارسی به خوبی حاکی از آن است که ترکیب «سیمین قلم» در بیت مورد بحث و همچنین در بیتِ
دو یاقوت خندان دو نرگس دژم ستون دو ابرو چو سیمین قلم
که در شاهنامه در توصیف سودابه آمده است، همانند ترکیبِ «تیغ درم» ترکیبی اصیل و یقیناً از خود فردوسی است.
بازتاب اسطوره رستم و سهراب در «شب سهراب کشان» بیژن نجدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاهنامه به عنوان یک اثر اسطوره ای ـ حماسی در ادبیات داستانی معاصر ایران همچنان تأثیر شگرف خود را دارد و داستان های آن به شیوه های گوناگون در داستان بلند و کوتاه امروز بازتاب یافته است. این بازتاب به گونه ای است که به داستان ها هویتی ایرانی بخشیده است و نمونة آن را می توان در داستان کوتاه شب سهراب کشان اثر بیژن نجدی به خوبی مشاهده کرد. اسطورة حماسی «رستم و سهراب» بن مایه این داستان واقع شده است و خود را در شخصیت ها، مکان، رویداد و زاویه دید داستان نمایانده است و شخصیت های دیگر شاهنامه مانند «اسفندیار»، «سیاوش»، «تهمینه» و خود «فردوسی» با سبک ویژه نویسنده در شب سهراب کشان حضور دارند. این گفتار به تحلیل این داستان کوتاه و پیوند آن با داستان اسطوره ای - حماسی «رستم و سهراب» و دیگر پهلوانان شاهنامه می پردازد.
تحول و تعالی اندیشه دنیای آرمانی در شعر فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اندیشه دنیای آرمانی و آرزوی دستیابی به زندگی جاوید و سرشار از آرامش و کامیابی، اندیشه ای بسیار دیرین بوده که ذهن بشر را از دیرباز به خود مشغول داشته است و در پی چنین باوری، بسیاری از نویسندگان و شاعران، به شیوه های گوناگون، در آثار خویش بدان پرداخته اند. این مقاله به بررسی چگونگی نمود اندیشه دنیای آرمانی در شعر فروغ فرخزاد می پردازد و نشان می دهد که شاعر در اشعار خود به سبب ناخرسندی و نفرت از دنیای واقعیت و درشتناکی ها و ناکامی های آن و در آرزوی رهایی از این همه ناگواری، به آفرینش دنیایی سراسر شکوه و آرامش و کامرانی، در فراسوی واقعیت پرداخته است. همچنین نگارنده بر این باور است که اندیشه یاد شده، همواره در اشعار فروغ به یکسان بازتاب نیافته و همگام با تحوّل و پختگی اندیشه و شعرش، او در اندیشه دنیای آرمانی هم به نوعی تعالی دست یافته است.
لیلی و مجنون در قرن ششم ه . ق و لیلی و مجنون نظامی
منبع:
شعر بهار ۱۳۷۸ شماره ۲۵
حوزههای تخصصی:
بررسی الگوی تحلیل گفتمان میشل فوکو و مباحث علم معانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان برگرفته از گرایش های نوین زبان شناسی است و می کوشد روابط و احساسات نهفته در کلمات و درون متن را آشکار کند. این نظریه به طور مستقیم با تأثیرپذیرفتن از اندیشة میشل فوکو ایجاد شد و در متون ادبی به موضوعاتی فراتر مانند پیوند معنایی، نحو جملات، کنش های گفتاری، بافت، بسامد کنش ها و انواع جملات می پردازد. این پژوهش در پی آن است تا ثابت کند همة گزاره های تحلیل گفتمان با منشأ غربی در علم معانی فارسی نیز وجود دارد. به همین سبب در این پژوهش نامه های عاشقانة چهار منظومة غنایی برپایة الگوی تحلیل گفتمان بررسی و سپس با مباحث علم معانی تطبیق داده می شود. سبک نحوی جملات و کنش های گفتاری نامه های عاشقانه در هر چهار منظومه، رابطة مستقیمی با پیوست معنایی و بافت موقعیتی جملات دارد و با تغییر این بافت، سبک نحوی جملات و کنش های گفتاری نیز تغییر می کند. علم معانی بر اقتضای حال تأکید دارد و آن را شرط اصلی بلاغت می داند؛ با تطبیق کنش ها و سبک نحوی جملات با این علم روشن شد کنش های کلامی در نامه های عاشقانه کاملاً درست و بنابر اقتضای حال به کار رفته است.
جلوههای رمانتیسم در شعر شهریار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله پس از اشاره به دلبستگی شهریار به موازین و قراردادهای شعر کلاسیک فارسی، تاثیرپذیری وی از اصول و آموزههای مکتب رمانتیسم مورد بحث قرار گرفته و ضمن پرداختن به پیشینه آشنایی وی با رمانتیسم و آثار رمانتیکهای ایرانی، چگونگی بازتاب جلوههای صوری و محتوایی رمانتیسم در شعر او ذیل عنوانهای تخیل رمانتیک، فضاسازی رمانتیک، نقد مظاهر تمدن و بازگشت به دوران قبل مدرنیسم، بازگشت به دامن طبیعت، روستاستایی، بازگشت به دوران کودکی و رویکرد عاطفی و شهودی به دین بررسی شده است.
حماسه عرفانی و تجلی آن در "شمس نامه" مولانا
حوزههای تخصصی:
در کنار انواع سه گانهای که برای "حماسه" برشمرده اند (حماسه اسطوره ای و ملی, حماسه تاریخی, حماسه دینی) می توان نوع چهارمی نیز برای آن در نظر گرفت و آن, "حماسه عرفانی" است. این نوع از حماسه را باید در سروده های صوفیانه و عارفانه فارسی که پس از قرن پنجم هجری سروده شده است, سراغ گرفت. در این گونه از حماسه, صوفی یا عارف چونان قهرمان یا پهلوانی با نفس اماره و ددان و دیوان درون خویش به نبرد می پردازد و در جنگ و جدالی سخت و خونین آنها را فرو میشکند. تجلی بارز این گونه از حماسه را در غزلیات و مثنویهای عارفانه و قلندرانه سنایی و عطار و بهویژه در دیوان غزلیات مولانا شاهد هستیم. مقاله حاضر پس از بحث و بررسی درباره مفهوم و ماهیت حماسه عرفانی, به بازتاب این گونه از حماسه در دیوان غزلیات مولانا ـ شمس نامه ـ می پردازد و مسأله حماسی بودن عرفان مولانا را در سه حوزة "روحیه و شخصیت حماسی", "تخیل و ذهنیت حماسی" و "زبان و بیان حماسی" مولانا با ارائة شواهد و نمونه های متناسب مورد مطالعه قرار می دهد.
بررسی و مقایسه دو چهره نیمه تاریخی شاهنامه (بهرام گور و بهرام چوبین) بر اساس نظریه قدرت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بهرام گور و بهرام چوبین از چهره های برجسته شاهنامه اند. به نظر می رسد، داستان زندگی این دو قهرمان، درگذر زمان دستخوش روایتهای افسانه ای و عامیانه شده و تا اندازه ای در هاله رمز و ابهام فرو رفته است. تشابه در برخی از روایات و حوادث زندگی این دو، این فرضیه را قوّت می بخشد که این وقایع مربوط به زندگی یک نفر است. با وجود این از خلال ابیات شاهنامه می توان تا حدودی به شخصیت واقعی آنها پی برد. داستان بهرام گور و بهرام چوبین به علّت آنکه در بخشهای پایانی شاهنامه قرار گرفته، کمتر مورد توجه بوده است، با این حال مردم همواره به نظر احترام به آنان نگریسته اند؛ زیرا شخصیت این دو قهرمان بزرگ را با روحیه حقیقت جویی خویش، همراه و هماهنگ دیده اند. هم نامی این دو چهره نیمه تاریخی، آمیختگی بیشتر سرگذشت آنها را در پی داشته است که بازتاب آن را در شاهنامه نیز می توان دید.
در این جستار تلاش برآن است تا با در نظر گرفتن یکی از نیرومندترین انگیزه های بشری؛ یعنی قدرت که بسیاری از رفتارهای انسانی را شکل می دهد و همچنین دیگر نظریه های مربوط به آن، تصویری تقریباً واقعی از شخصیت این دو قهرمان بزرگ نشان داده شود. ظهور این دو شخصیت در شاهنامه، براست ی بروز «ناخودآگاه جمعیِ» ملّتی آرمان خواه و حقیقت جو در برابر تجاوز بیگانه و استبداد داخلی است.
نقد و بررسی کتاب: نقد و بررسی: لایه های بلاغی و ایدئولوژیک جایگزینی برای لایه های معنی-شناسی و کاربردشناسی در کتاب سبک شناسی، نظریه ها، رویکردها و روش ها تألیف محمود فتوحی رودمعجنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار به بررسی جایگزینی لایههای بلاغی و ایدئولوژیک به جای معنیشناسی و کاربردشناسی در بخش دوم کتاب سبکشناسی، نظریهها، رویکردها و روشها، تألیف محمود فتوحی رودمعجنی می پردازیم. این کتاب، شامل دو بخش است؛ بخش نظری، 177 صفحه و آنچه بخش عملی نامیده شده، 215 صفحه از کتاب را در بر میگیرد. ابتدا دلایل نویسنده را برای این جایگزینی ذکر می کنیم و سپس به نقد و بررسی آن خواهیم پرداخت؛ با این هدف که گزینش دقیقتر لایههای زبانی را در سبکشناسی ادبی مورد توجه قرار دهیم