فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۵۰۱ تا ۳٬۵۲۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
م مطالعات ادبیات شیعی سال ۱ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲
177 - 203
حوزههای تخصصی:
باور به شاه در دوره صفوی یکی از اعتقادات مهم درمیان مردم و تاثیر گذار بر کنش های اجتماعی و زندگی روزانه آن زمان بود. یکی از منابع مهم در دوران صفوی دیوان اشعار و ابیات باقی مانده شاعران این عصراست. منابع ادبی می توانند بازتابی از افکار جامعه باشند.اشعار صائب تبریزی به عنوان ملک الشعرای دربار و هم عصر سه شاه صفوی نیز شاهدی مناسب در کنارسایر دادهای تاریخی برای درک جایگاه شاه و باور به وی در میان مردم و زندگی آنها است.با توجه به مساله پژوهش که بررسی باورهای عامه به شاه ایران در متون ادبی و تاریخی این دوره علی الخصوص دیوان صائب تبریزی است تا دریابد چه درکی از شاه و جایگاه وی در میان ادیبان ، مردم و صائب تبریزی به عنوان نمونه ای از جامعه ی عصر صفوی بوده است؛ سوالات پژوهش این خواهد بود: شاه در باور مردم و صائب تبریزی دارای چه ویژگی هایی بود؟ این ویژگی هاچه تاثیری بر زندگی مردم می توانست داشته باشد؟شاه در باور مردم به عنوان شخصی مقدس، نایب ائمه، مرشد کامل طریقت، شفا دهند و مبرا از گناه شناخته میشد که اطاعت از وی واجب و فرامین وی حتی بر فرامین شرعی اولویت داشتند، ویژگی برجسته شاه عدالتش بود و بنا بر نسب قدسی که داشت امری ذاتی برای وی به حساب می آمد زندگی مردم می توانست با هر تصمیمی از شاه و حتی یک خواب وی دچار تغییر شود. این پژوهش با تکیه بر روش توصیی-تحلیلی و استناد به کتب ادبی صورت پذیرفته است.
فردوسی و شاهنامه در متون منثور عرفانی
منبع:
پژوهش های نوین ادبی (شیرین و شکر) سال اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
153 - 188
حوزههای تخصصی:
داستان های اساطیری و ملی، در متون ادبی و غیرادبی و عرفانی و جز آن، از وجوه متعددی مورد توجه بوده است. در این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتاب خانه ای انجام گرفته؛ به بررسی چند موضوع اساسی خواهیم پرداخت: ارزیابی وثاقت ستایش و بزرگداشت فردوسی و شاهنامه از سوی عرفا در روایات موجود در متون عرفانی و غیرعرفانی؛ تأثیر جریان های فکری حاکم بر عصر در ایجاد نگاه مثبت یا منفی در میراث عرفانی نسبت به شاهنامه و داستان های شاهنامه ای؛ بررسی دلایل ورود برخی ابیات شاهنامه یا منسوب به شاهنامه به متون عرفانی. بررسی انجام شده نشان می دهد که به دلیل اشتهار و رواج برخی ابیات شاهنامه در متون مختلف، این ابیات به احتمال و بر اساس شواهد به جا مانده در متون، از نیمه سده پنجم به بعد به منابع عرفانی راه یافته باشد. جز چند روایت، از خلال برخی آثار عرفانی که گواهی بر تمجید و تعظیم صریح عرفایی معدود از فردوسی و اثر سترگ اوست، می توان به جایگاه حماسه ملی نزد صوفیه و عرفا پی برد.
رئالیسم غیرخطی در داستان «من عاشق افسانه نیستم»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
185 - 208
حوزههای تخصصی:
آثار ادبی پیشرو با نگرشی تازه به خطوط اصلی و مؤلفه های مکاتب و سبک های پیشین به گسترش ادراک بشر، همچنین قابلیت های ادبیّت زبان کمک می کنند. یکی از مؤلفه های متأخر مکتب رئالیسم، ویژگی غیرخطی آن است. رئالیسم غیرخطی برخلاف رئالیسم، معرفت به عالم را درون وجود بشر می جوید؛ بنابراین، جهان روایت و کنش های آن با درهم پیچی زمان و تأکید بر واقعیات از طریق جریان سیّال ذهن در رمان نمود بیشتری می یابد. در این پژوهش به روش توصیفی، تحلیلی داستان بلند «من عاشق افسانه نیستم» نوشته مریم معینی، از نظر کاربرد مؤلفه های رئالیسم غیرخطی بررسی شده است. پیرنگ این داستان بلند در بستر تاریخی واقع شده؛ اما نویسنده با ایجاد فضایی چند وجهی شرایط را برای کشف حاشیه ها و زمینه های غیررئالیستی فراهم می کند؛ در ادامه پژوهش، مهم ترین شگردهای رئالیسم غیرخطی، نظیر ایجاد لایه های تودرتو از طریق جریان سیّال ذهن، چندصدایی، به حاشیه رفتن تاریخ به نفع داستان، تغییر مکث توصیفی، ایجاد لایه های معنایی تعلیق وار و پایان باز بررسی شده است.
النموذج الأولی للکائنات الشیطانیه فی دیوان إقبال اللاهوری الفارسی (تحلیل أسطوری بناءً على نظریه یونغ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
77 - 103
حوزههای تخصصی:
العلامه إقبال اللاهوری مفکّر وفیلسوف معاصر. یمثل الجزء الرئیس من دیوانه الفارسی أفکاره وآراءه ولقد انعکست أفکاره فی دیوانه بشکل جلی، وبما أن هذه القصائد کتبت فی الغالب من وجهه نظر فلسفیه وصوفیه وترکزت على رؤیته للإنسان المثالی أو الکامل، لذلک لم یتم دراسه هذه القصائد من زاویه المنهج الأسطوری الأصلی أو توظیف النماذج الأولیه من قبل الباحثین. یسعى هذا البحث، باستخدام أسلوب النقد والتحلیل النصی، إلى التحلیل الوظیفی فی خلق المعانی والدلالات للکائنات الشیطانیه فی هذه القصائد بناءً على نظریه یونغ. النقطه المشترکه بین وجهه نظر یونغ النفسیه ونظره إقبال اللاهوری الفلسفیه الصوفیه، هی العلاقه بین نمطی "الذات" و"الظل" فی ضمیر اللاوعی الجماعی مع العقل الواعی من خلال عملیه التفرد والذاتیه. فی هذا البحث یتم دراسه العلاقه بین النماذج الأصلیه بعملیه التفرد من خلال تحلیل جذور هذه النماذج البدائیه فی العقل اللاواعی الفردی والعقل اللاواعی الجماعی وفی البنیه النفسیه للإنسان، وتقدم أمثله عدیده علیها. توصل هذا البحث إلى العلاقه المهمه بین النموذج الأصلی للظل أو النصف المظلم والسمات البغیضه لشخصیتنا مع الکائنات الشیطانیه وإبلیس والتنانین والعفاریت وکل ما هو مشمئز لنا.
تحلیل تطبیقی معنویت فطری در مثنوی مولوی و خدای ناخودآگاه ویکتور فرانکل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
285 - 332
حوزههای تخصصی:
یکی از پایه های مکتب معنادرمانی ویکتورفرانکل خدای ناخودآگاه است. به باور فرانکل سرکوب اعتقاد به خداوند سبب روان رنجوری می شود و درمان آن به خودآگاه درآوردن یادکرد تعالی است. درک خدای ناخودآگاه شهودی است و تمامی انسان ها در موقعیت اضطرار ناخودآگاه از طریق دعا با خداوند ارتباط برقرار می کنند. به باور مولوی نیز معنویت فطری و درک آن شهودی است. در مثنوی تمام انسان ها فارغ از هر دین و مسلکی در تنگناهای زندگی با دعا به درگاه خداوند التجا می کنند. رویکرد تطبیقی در مقایسه معنویت فطری در مثنوی با نظریه خدای ناخودآگاه فرانکل ابعاد و گستره تفکر مولوی را بهتر آشکار خواهد ساخت. پژوهش حاضر به روش توصیفی-تحلیلی درصدد پاسخ به این پرسش هاست که وجوه همسویی و یا تفاوت های این دو دیدگاه در چیست؟ فرضیه این است که باوجود برخی تشابهات، تفاوت هایی در سرچشمه های آن ها دیده می شود. نتایج پژوهش نشان می دهد که فرانکل از منظر روان شناسی نمود خدای ناخودآگاه را در رابطه علت و معلولی اضطرار انسان و دعا برای گشایش می داند، اما مولوی قرارگرفتن در موقعیت اضطرار را عنایت الهی و زمینه ساز قرب به او می شمارد. فرانکل انسان را آغازگر رابطه با خداوند می شمارد، اما مولوی توفیق و عنایت حق را ایجادکننده رابطه می داند. فرانکل نگاهی کارکردی و فایده گرا به ایده خدا دارد، اما مولوی نگاهی وجودی و غایت مند.
تقابل های دوگانه و معنایی در ساختار بلاغی و نحوی کلام سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۲ بهار و تابستان ۱۴۰۱شماره ۲۱
327 - 351
حوزههای تخصصی:
بررسی مبحث تقابل های دوگانه در آثار ادبی و هنری به جهت درک و دریافت بهتر و عمیق تری از این آثار، امروزه مورد توجه زبانشناسان و روایت شناسان معاصر قرار گرفته است. در این پژوهش با نگاهی به آثار و اندیشه های سعدی، به بررسی تقابل های دوگانه یا زوج های متقابل به عنوان یکی از ارکان و عناصر محوری در مؤلفه هایی که سعدی به بیان مضامین و درون مایه های مرتبط با بهداشت و سلامت روان پرداخته است، توجه نموده ایم. با توجه به ماهیت مؤلفه های مورد مطالعه در این جستار، پارادایم پژوهش حاضر توصیفی-تحلیلی و روش بازنمایی، از طریق تحلیل محتوای کیفی صورت گرفته است. میدان مورد مطالعه و محدوده پژوهش حاضر که از طریق نمونه گیری هدفمند از آثار سعدی انتخاب شده، بر اساس اصل بسندگی کفایت شواهد، تعیین گردیده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که تقابل واژگان با بار معنایی متقابل و متضاد، بخش قابل توجهی از اشعار و نوشته های سعدی را دربرمی گیرد. با نگاهی ساختارگرایانه به نمونه های مورد بررسی درمی یابیم که این نشانه ها تبیین حقیقی و عینی از راهکارهای عملی در کسب آرامش و آسایش روحی را بر اساس آموزه های اخلاقی، عرفانی و تعلیمی از جهت هنری و معنی شناسی مورد توجه قرار می دهد و در قالب تقابل های معنایی، ضمنی، ساختاری در واحد جمله و تقابل های ادبی در کلام سعدی ارائه شده است.
نقش آشنایی زدایی مبتنی بر مؤلفه های سبک هندی(صائب و بیدل) در سبک شعر آیینی محمد سهرابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محمد سهرابی از شاعران آیینی معاصر با تخلص «معنی» است. با سیری در شش دفتر شعری او به نظر می رسد وی به سبک هندی و تتبع از صائب و بیدل علاقه خاصی دارد. انحراف از نُرم به مثابه عنصری مهم، همان گونه که سبب تمایز شعر سبک هندی از اشعار دوره های پیشین شد، سبب نو شدن شعر آیینی محمد سهرابی نسبت به آیینی سرایان پیش از خود نیز شد. برخی از مؤلفه های آشنایی زدایی را می توان در سبک هندی ردیابی کرد. در پژوهش پیش رو کوشیده ایم به این پرسش پاسخ دهیم که با نظرداشت ویژگی های سبکی شعر هندی، به ویژه اشعار صائب و بیدل، محمد سهرابی از کدام ویژگی ها و مؤلفه های آن در ایجاد آشنایی زدایی در آفرینش شعر خود بهره گرفته است. به این منظور، با روش تحلیلی- توصیفی و بر اساس شواهد و مستندات به دست آمده، نشان داده ایم که سهرابی با خلق ترکیبات خاص، همانند صائب و بیدل هم تصاویر شعری خود را مخیل تر کرده، هم این ظرفیت زبانی را به خدمت مضمون درآورده است. ذوق شاعرانه او صرفاً متعهد و همگام با ذوق عامه نیست، بلکه در راه خلق مضامین جهانی نیز گام برداشته است. وجود اسلوب معادله در شعر سهرابی، بیانگر ظرفیت زبانی دیگری است که سبب شده است لفظ در ساختار دو عبارت مستقل از هم در خدمت مضمونی واحد قرار بگیرد. ذوق سهرابی صرفاً در خدمت خواص هم نیست و با بهره گیری از اصطلاحات عامیانه و باورهای رایج در بین عموم، توانسته است زمینه ای برای انس عامه با شعر خود فراهم آورد.
بایسته های اقتباس در داستان های فلسفه برای کودکان از منظر کفایت فلسفی؛ نمونه ی تطبیقی و پژوهشی: دو رمان لیزا و لیلا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بایسته های اقتباس در داستان های فلسفه برای کودکان از منظر کفایت فلسفی نمونه ی تطبیقی و پژوهشی: دو رمان لیزا و لیلا رقیه زمان پور* جهانگیر صفری** اسماعیل صادقی*** حمید رضایی**** چکیده سعید ناجی از فعالان برنامه ی فلسفه برای کودکان در ایران است که پژوهش های بسیاری را در این زمینه انجام داده است. یکی از آثار مهم او داستان کودک فیلسوف، لیلا است که آن را از داستان فلسفی لیزا، اثر متیو لیپمن، بنیان گذار فلسفه برای کودکان، اقتباس کرده است. او کوشیده است با ایجاد تغییراتی در محتوا و ساختار این داستان، آن را با عقاید و فرهنگ ما مطابقت دهد و به این منظور، ز روش های افزودن، حذف، تصفیه، تغییر عنوان، تغییر اسامی و معادل یابی واژگان بهره برده است. مقایسه ی این دو داستان، نشان می دهد که تأکید نویسنده بر بومی سازی، بر برخی از مؤلفه های کفایت فلسفی مانند مفاهیم فلسفی، گفت وگوی فلسفی، الگوسازی کندوکاو و ارتباط مباحث با تجارب زندگی کودکان تاثیرگذار بوده است، اما موجب گردیده است که داستان بومی شده از بعد کفایت فلسفی، ضعیف تر از پیش متن خود عمل کند. واژه های کلیدی: اقتباس، داستان های فکری، سعید ناجی، کودک فیلسوف، لیلا، لیزا، متیو لیپمن. * دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهرکرد dinkart63@gmail.com (نویسنده ی مسئول) ** استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهرکرد safari_706@yahoo.com *** استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهرکرد sadaghiesma@gmail.com **** دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور، تهران، ایران h.rezaie@pnu.ac.ir تاریخ دریافت مقاله: 3/12/1399 تاریخ پذیرش مقاله: 8/8/1400
بازتاب جنسیت مردان در دیوان شاعران زن، بر اساس دیوان پروین اعتصامی، فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محمدرضا پاشایی* زینب عرب نژاد ** حسین آریان*** چکیده اگرچه در تاریخ ایران تعداد زنان شاعر دربرابر مردان بسیار کمتر است؛ اما نمایندگان بسیار مهم و قابل توجهی از زنان فرهنگ سازی از مهستی گنجه ای تا شاعران معاصر هستند که هریک توانسته اند اشعاری درخور بسرایند. ازآنجاکه عموم شاعران ما مرد بوده اند و حضور زن در ادبیات کلاسیک کم رنگ است، بررسی حضور مفهومی و محتوایی «مرد» در اشعار زنان می تواند نگاه دقیق تری برای تحلیل اشعار آنان به ما بدهد. هدف این پژوهش، تبیین و تحلیل تصویرگری شاعران زن درباره ی مردان است. مرد در اشعار این شاعران گاه در نقش معشوق و گاه به عنوان جنسیتی در برابر دوگانه (زن- مرد) و گاه حتی به پیروی از ادبیات کلاسیک در معنای عام انسان توصیف شده است. با توجه به این اهداف، پژوهش پیش رو به دنبال پاسخ دادن به این سؤال هاست: زنان شاعر از چه تصویری برای توصیف مرد و نقش مرد استفاده می کنند؟ این تصاویر چگونه به بازنمایی افکار زنان درباره ی جنسیت می پردازد؟ در این پژوهش با روش تحلیل محتوا، تمامی اشعار سه شاعر زن به صورت تحلیلی – توصیفی در زمینه ی تصاویر زبانی و مجازی دررابطه با مرد موردمطالعه و مقایسه قرار گرفته که نمونه هایی از آن ها همراه با تحلیل ارائه خواهد شد. یافته ها نشان می دهد که نگاه به جنسیت، میان سه شاعر تفاوت چشمگیری دارد؛ سلطه ی نگاه مردسالارانه در اشعار پروین که تحت سیطره ی ادبیات کلاسیک فارسی است، بیش از سایرین بود، درعین حال نگاه فردگرایانه همراه با استقلال و مساوات طلبی در اشعار سیمین بیش از فروغ فرخ زاد بود. * دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فرهنگیان تهران pashaei.reza@yahoo.com (نویسنده ی مسئول) ** دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان arabnejadz@yahoo.com *** استادیار زبان و ادبیات فارسی، واحد زنجان، دانشگاه آزاد اسلامی، زنجان، ایران arian.amir@iauz.ac.ir تاریخ دریافت مقاله: 28/9/1400 تاریخ پذیرش مقاله: 11/12/1400
«بس طرفه حریفی ست»؛ شرح بیتی بحث انگیز از حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیتِ «حافظ که سرِ زلفِ بتان دست کشش بود/ بس طرفه حریفی ست کش اکنون به سر افتاد»، در لابه لای شروح متعدّد، بسیار بحث انگیز بوده است. حافظ پژوهان در شرح یا تفسیر این بیت کوشیده، و نظریّات خویش را گفته، یا به نقدِ نظرِ دیگران پرداخته اند. درواقع، با وجود رواج سه گونه نگاه تشریحی، تفسیری و تأویلی به غزل حافظ، ابهام برخی از این گونه ابیات، به سبب پیچیدگی یا دیریابیِ نحوی و بلاغی، همچنان باقی است؛ برخی از شروح دیوان حافظ به سادگی از تفسیر دقیق و روشمند ابیات دشوار یا مبهم چشم پوشیده اند یا، به علّت بی توجّهی به ویژگی های نحوی و بلاغی، از عهده تبیین و تحلیل مناسب آن برنیامده اند. کمتر شارحی در این بیت به ساختار نحوی کلام حافظ توجّه کرده است؛ در این مقاله کوشش شده است که، با در نظر گرفتن ساخت و بافتِ جمله و جنبه های دستوری و نکته های بلاغی، خصوصاً استعاره تهکّمیّه، مشکل این بیت حل شود.
بررسی تطبیقی تفکرات عرفانی خواجه احمد کاسانی در سلسله نقشبندیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۱ شماره ۹۱
7 - 32
حوزههای تخصصی:
خواجه احمد کاسانی (خواجگی کاسانی) یکی از اقطاب تأثیر گذار در سلسله نقشبندیه است که در دو حوزه عرفان نظری و عملی از این سلسله و بزرگان آن تأثیر پذیرفته است و به سهم خود با تبیین مبانی سلسله خواجگان با نظرات تبیینی و تشریحی و گاه انتقادی خود تأثیر گذاشته و با آثار خود به غنای آن افزوده است. این پژوش با هدف تحلیل تطابقی اصول طریقت نقشبندیه احراریه با نظرات اختصاصی خواجگی کاسانی با پژوهشی مبتنی بر روش توصیفی- تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای و مجموعه رسایل خطی به این نتیجه رسیده است که عمده تعلیمات سلسله مورد اشاره بر تحصیل حضور و آگاهی متمرکز است و حضور و آگاهی در حقیقت در تمامی اصول یازده گانه این سلسله حضور چشمگیر و پررنگی دارد. این اصول عبارت اند از : هوش در دم، نظر بر قدم، سفر در وطن، خلوت در انجمن، یاد کرد، بازگشت، نگاهداشت، یادداشت، وقوف عددی، وقوف زمانی و وقوف قلبی. کاسانی در رسایل خویش به تبیین هفت اصل از این اصول پرداخته که به ترتیب عبارت اند از: هوش در دم، نظر بر قدم، سفر در وطن، خلوت در انجمن، وقوف عددی، وقوف زمانی و وقوف قلبی و چهار اصل دیگر را در ضمن این اصول هفتگانه به شمار آورده و مستقل ندانسته است! هر چند کاسانی در بیان این هفت اصل، بیشتر تعلیمات نقشبندیه را ارائه داده و به نظرات سلف پایبند بوده است، اما در تبیین آن ها تفاوت هایی نیز دیده می شود که ناظر به سلوک باطنی و شخصی و نگاه خاص خواجه احمد کاسانی به اصول یاد شده است .
تحلیل داستان «آرش کمان گیر» سیاوش کسرایی با تکیه بر تخیل «ترس از زمان» از منظر ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۱ شماره ۹۱
33 - 60
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی درون مایه زمان در تصاویر موجود در منظومه حماسی آرش کمان گیر اثر سیاوش کسرایی، می پردازد. این پژوهش، بر بنیان نظریه ژیلبر دوران استوار است. دوران با طبقه بندی تصاویر، آن ها را به منظومه های روزانه و شبانه بخش می کند. بخشی از این تصاویر و نمادها ترس از گذر زمان و مرگ را نشان می دهند و بخشی دیگر تلاش برای غلبه بر این ترس را تداعی می کنند. این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی نگارش یافته با توجه به زیست جهان تخیلی کسرایی در اثر «آرش کمان گیر» سعی دارد به این پرسش پاسخ دهد که کدام یک از تصاویر هنری با ویژگی های نمادین خود در این اثر، ترس از گذر زمان و وقوع مرگ و نیز تلاش برای غلبه بر این ترس را نشان می دهند؟ نتیجه حاصل از این جستار، بیان گر آن است که هراس از گذر زمان و مرگ در آرش کمان گیر وجود دارد، اما این ترس و اضطراب به غلبه ناامیدی و پوچی منتهی نمی شود، بلکه اندیشه کسرایی، بیشتر متمایل به منظومه روزانه تخیلات و با ارزش گذاری مثبت بوده و گواه آن است که شاعر، تصویر مرگ را در تخیل خود تلطیف کرده و به طور ناخودآگاه با گرایش به نمادهای مثبت، سعی دارد تا بر ترس از گذر زمان چیره شود.
فرضیه «باور به تأثیر بیان سخن در به حقیقت پیوستن آن» در فرهنگ ایرانی با تکیه بر شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نویسنده این مقاله می کوشد تا به این پرسش ها پاسخ گوید که «چرا ایرانیان همواره از بیان احتمال وقوع رویدادی جانگداز در آینده پرهیز کرده اند؟» و «چرا این پرهیز درباره خود و عزیزانشان با هراسی سخت همراه شده است؟»، «آیا در این پرهیز تنها در نظر گرفتن حالات روحی و عاطفی خود یا دیگری و رعایت جنبه اخلاقی مطرح بوده است و یا بُروز این واکنش ریشه ای دیرپا در ناخودآگاه قوم ایرانی دارد؟».برای پاسخگویی به پرسش های یادشده، منابع برجای مانده از هزاره های دوری بررسی شد که در شکل گیری و تحول فرهنگ ایرانی تأثیرگذار بوده است؛ سپس برای به دست دادن نمونه هایی مکتوب از پرهیز ایرانیان از یادکردِ موقعیت های دلخراش، ادبیات فارسی آیینه تمام نمای فرهنگ ایرانی مطالعه و شاهنامه فردوسی از میان متون نظم و نثرِ فارسی برگزیده شد. در این اثر، به صورتی مداوم با سخن گفتن از شکست، اسارت، هزیمت، تاراج، مرگ و غیره روبه رو هستیم که همگی شرایطی نامطلوب اند؛ نیز برای نشان دادن استمرار حیاتِ این پرهیز تا روزگار معاصر، به ضرب المثل هایی از ادبیات عامه مراجعه شد.جست وجوی همه این منابع نشان داد انسان ایرانی از گذشته های بسیار دور باور کرده است که سخن آنگاه که بر زبان می آید، نیروی شگرفی دارد که می تواند زمینه ساز تحقق عینی و بیرونی محتوای خود شود؛ به همین سبب همواره از به زبان آوردن کلامی با درون مایه رقت انگیز پرهیز کرده و کوشیده است نگوید تا نشود و آنگاه هم که گریز و گزیری از گفتن نبوده، به تعریض و تلویح روی آورده است.
گفتمان تاریخ در فرا داستان های تاریخ نگارانه، با خوانشی تطبیقی از رمان های زمین آبگیر اثر گراهام سوییفت و دیلماج اثر حمیدرضا شاه آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان های فراداستانی تاریخ نگارانه ، که گونه پسامدرن رمان های تاریخی اند، عینیت و مرجعیت تاریخ را به پرسش می گیرند و می کوشند ، از رهگذر بازنگری در محتوای مستندات تاریخی و بازنویسی روایت های پذیرفته شده ، تاریخ را مفهومی متکثر و متن بنیاد نشان دهند . تاریخ در این رمان ها ماهیتی بینا متنی دارد و برساخته ای گفتمانی است. در این مقاله، با بررسی دو رمان زمین آبگیر نوشته گراهام سوییفت (1983) از ادبیات انگلیسی و دیلماج به قلم حمیدرضا شاه آبادی (1385) از ادبیات فارسی نشان می دهیم که چگونه رمان های فراداستانی ِ تاریخ نگارانه توانسته اند عرف و معیارهای داستان تاریخی را متحول سازند. دلیل اصلی انتخاب این دو رمان این است که با استفاده از شگردهای روایتیِ پسامدرن مثل نقیضه پردازی و استفاده از بینامتن ها و پیرامتن ها نشان می دهند که گفتمانِ تاریخ به واسطه زبان برساخته می شود، از این رو نمی توان روایت تاریخی را قطعی ، خنثی و ثابت و بی زمان دانست . در بررسی این رمان ها از آرای نظریِ لیندا هاچن و پاتریشا وُو استفاده شده است.
پژوهشی پیرامونِ آیین ها، اصطلاحات، قوانین و فنون کُشتی در طومارهای نقالی و منظومه های پهلوانی متأخّر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال دهم مرداد و شهریور ۱۴۰۱ شماره ۴۵
176-141
حوزههای تخصصی:
کشتی یکی از قدیم ترین فعالیت های رزمی/ ورزشی بشر بوده است که قدمت آن (با احتیاط و حدس) شاید به نخستین ایام پیدایش انسان بر روی زمین برسد. کشتی نه تنها در ب ین ایرانی ان باستان، بلکه در میانِ بسیاری از اقوام کهن سابقه داشته و از اهمی ت بس یاری برر وردار ب وده اس ت. هردن د، ورزش/ رزمِ ک،ش تی، ورزش مل ی م ا ایرانی ان اس ت و ق دیم ت رین اس ناد باستان شنارتیِ ایران در این زمینه، به حدود سه هزار سال پیش باز م ی گ ردد، ول ی ب ا کم ال شگفتی، از دوران باستان تا اواخر عهد قاجار، به غیر از بخش هایی از چند رساله کوت اه، و نی ز چند منظومه و شعرِ مختصر (که همگی مربوط به عهد تیموری به بعد هستند)، در هیچی از آثار تاریخی، حماسی و عامیانه حتّی منظومه های پهلوانیای دون شاهنامه ، گرشاسب نام ه ، بهمن نامه و ... به گستردگی و فراری، به آیین کشتی و اصطلاحات و انواع فنون آن پرداخته نشده است. طومارهای نقالی و منظومه ه ای پهل وانی مت اخر ازجمل ه من ابعی هس تند ک ه ت ا حدودی، این نقیصه را مرتفع می سازند و اطلاعات ذی قیمت ی درم ورد ق وانین، اص طلاحات، سنت ها و فنون کشتیِ رزمی و پهلوانی در اختیارِ روانندگان قرار میدهند. از آنجا که این منابع ارزشمند، تا به حال مورد توجه پژوهشگرانِ ورزش باستانی نبوده اند، بدین روی، نگارنده بر آن است تا در این جستار به این امر بپردازد.
کیفیت اقتباسِ داستان عزیز و غزال از نمایشنامه رمئو و ژولیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۱ شماره ۷۵
160-133
حوزههای تخصصی:
داستانِ عزیز و غزال (1332ق.) به قلمِ سیّد اشرف الدّین حسینی گیلانی، معروف به نسیم شمال ، عاشقانه ای است کمترشناخته شده که در آن ماجرای عشق دو دلداده اهل حلب از دو خاندان متخاصم روایت می شود. شباهت محتوایی این داستان با نمایشنامه رمئو و ژولیت شکسپیر ما را برآن داشت تا با نگاهی به مفهوم اقتباس و هم چنین واکاوی سبک وسیاق رایج در اقتباسهای عصر قاجار، شباهتها و تفاوتهای این دو اثر را بررسی و تحلیل کنیم. واکاوی همانندی فراوان محتوایی و ساختاری این دو اثر به روش توصیفی تحلیلی، این ظن را تقویت می کند که عزیز و غزال، اقتباسی آزاد از تراژدی شکسپیر بوده است؛ امّا ازآنجاکه سندی مبنی بر تسلّط سیّداشرف الدّین به زبان انگلیسی در دست نیست، چنین به نظر می رسد که او به گونه ای با ترجمه ای از رمئو و ژولیت به فارسی یا ترکی آشنا شده و سپس به سیاق اقتباسهای دوران خود با تمهیداتی همچون افزودن شعر به نثر، بهره گیری از امثال و حکَم و گاه تکیه کلامهای عامیانه، متناسب با گفتمانهای فرهنگی اجتماعی زمانه خود، رمئو و ژولیتی باب طبع خوانندگان ایرانی خلق کرده است. کلیدواژه ها: ترجمه و ادبیات مشروطه، مطالعات اقتباسی در دوره مشروطه، عزیز و غزال ، رمئو و ژولیت، نسیم شمال.
بررسی عشق اروس، عامل زیبایی داستان در«ویس و رامین» و «خسرو و شیرین»( با تکیه بر نظریه جان لی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۹
155 - 179
حوزههای تخصصی:
منظومه های عاشقانه « ویس و رامین» فخرالدین اسعد گرگانی و «خسرو و شیرین» نظامی بی شک از برجسته ترین آثار منظوم غنایی به شمار می روند. ابعاد روابط عاشقانه میان شخصیت های داستان نیز، زمینه مناسبی را برای بررسی موضوع عشق و انواع آن با نظریه های روان شناسی فراهم می نماید. یکی از این مباحث، نظریه عشق «جان لی» می باشد. وی به بررسی سه سبک اصلی عشق اروس، لودوس، استورگ، سبک های ثانویه مانیا، آگاپه، پراگما و نیز مقایسه آن با رنگ های اصلی پرداخته است. هدف این پژوهش نیز با استفاده از نظریه عشق جان لی، بررسی عشق اروس در این دو منظومه عاشقانه می باشد. بنابراین مسأله اصلی پاسخ به این پرسش است که عشق در این داستان ها با کدام رنگ عشق در نظریه جان لی مطابقت دارد ومهم ترین مؤلفه های عشق اروس که عامل اصلی زیبایی و جذابیت در این داستان ها ست، کدام است؟ نتیجه این پژوهش نشان می دهد که با بررسی این موضوع به روش توصیفی – تحلیلی در هر دو داستان یک مؤلفه عشقی مهم (اروس) مربوط به رفتار شخصیت های داستان شناسایی شده است. این مؤلفه کنش ها و انگیزه های متعددی را شامل می شود که مطابق با نطریه جان لی به رنگ قرمز است.
تحلیل روان شناختی شخصیت های قصه اولدوز و کلاغ ها با تکیه بر نظریه "فروید، یونگ وآدلر"(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
آثار ادبیات کودک در شعر و نثر هم چون آثار ادبی بزرگسالان می تواند از جنبه های گوناگون، مطالعه و بررسی شود. قصه های کودکان در روایت معمولاً ساده است و دریافت آن به آسانی صورت می گیرد، اما در زیر ساخت می تواند سرشار از نکات روان شناختی و تأویل پذیر در حوزه ی علم روان شناسی باشد. ادبیات کودک بستری مناسب برای طرح غیرمستقیم مسائل روان شناسی است؛ چرا که ناخودآگاه کودک را مخاطب قرار می دهد و با جایگزین کردن مسائل روانی مثبت با منفی، او را برای رویارویی با جهان بیرون آماده می کند. نقد روان شناختی یکی از شاخه هایی است که می تواند در کنار دیگر شیوه های نقد، سرنخ های بسیاری را برای فهمیدن و حل مسائل و معماهای یک اثر در اختیارمان قرار دهد. به این منظور، در این مقاله ابتدا مقدمه ای درباره ی اهمیت و جایگاه نقد روان شناختی و ارائه ی نظریات صاحب نظران در این باره مطرح گردید، سپس به پیشینه علمی پژوهش و تحقیقات صورت گرفته پرداخته شده است. در ادامه خلاصه ای از قصه ی اولدوز و کلاغ ها آورده ایم؛ و پس از تبیین نظر فروید، یونگ و آدلر به طور جداگانه به نقد و تحلیل روان شناختی شخصیت های قصه پرداخته ایم. نتایج این پژوهش نشان می دهد که آرای فروید همچون مکانیسم های دفاعی، کهن الگوهای یونگ و مفاهیم عقده ی حقارت طبق نظریه ی آدلر در شخصیت های قصه تبلور یافته است. این نقد و تحلیل حاکی از آن است که در ژرفای قصه های کودکان و به ویژه قصه ی مورد بحث ظرفیت نقد روان شناختی نهفته است و می توان برای پی بردن به ژرفای عمیق شخصیت آن ها از این نوع نقد بهره برد.
مطالعه تطبیقی شیوه بازنمایی تراژدی حلاج در شعر شفیعی کدکنی و عبدالوهاب بیاتی از منظر فرانقش اندیشگانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۹۳
209 - 232
حوزههای تخصصی:
نظریه ی نقش گرایی هلیدی محصول نگاهی اجتماعی به زبان است که به کمک فرانقش های سه گانه ی اندیشگانی، بینافردی و متنی در زبان اتفاق می افتد. بررسی متون ادبی از دیدگاه زبان شناسی ازجمله از جهت ساخت اندیشگانی زبان یکی از رویکردهای جدید پژوهشی است که باعث درک و فهم عمیق تر لایه های پنهانی متون می شود. از مقوله هایی که ادبیات معاصر عربی و فارسی به آن می پردازد کارکرد اسطوره ها در شعر معاصر است. شاعران معاصر عربی و فارسی در قالب اسطوره به توصیف داستان حلاج می پردازند. عبدالوهاب بیاتی به عنوان شاعر معاصر عرب و شفیعی کدکنی به عنوان شاعر معاصر فارسی ازجمله کسانی هستند که در پاره ای از اشعار خود به داستان حلاج نگاهی دارند. پژوهش پیش رو با تکیه بر شیوه توصیفی- تحلیلی، به بررسی سهم فرآیندهای مختلف فرانقش اندیشگانی در داستان «حلاج» در آثار این دو شاعر پرداخته است. نتایج گویای آن است که هرکدام از این دو شاعر برای بیان دیدگاه های خود بیشتر از فرآیندهای گوناگون مادی استفاده کردند. همچنین عناصر پیرامونی در اشعار این دو شاعر شامل عناصر مکانی و زمانی است.
اثر بخشی معنا و هدفمندی در روان شناسی مثبت گرا از نظر سلیگمن و تطبیق آن با اشعار عطار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
روان شناسی مثبت گرا یکی از جدیدترین شاخه های روان شناسی است. این زمینه خاص از روان شناسی بر موفقیت انسان تمرکز دارد. درحالی که بسیاری دیگر از شاخه های روان شناسی بر رفتارهای نابهنجار و دارای اختلال تمرکز دارند. روان شناسی مثبت گرا تمرکزش بر کمک به افراد برای شاد زیستن و رضایت و هدفمندی است. این رویکرد، تأثیر هدف در زندگی و سپری کردن یک زندگی با معنا را - که فراتر از زندگی خوب است - تأکید می کند و آن را یکی از اصول شادکامی می داند. سلیگمن از روانکاوانی است که در نظریه مثبت گرایی در پی هدفی است تا زندگی هدفمند و با ارزش را با ایجاد شرایطی که قابلیت های انسانی را پرورش و ارتقا می دهد به شکوفایی برساند. وی برای افرادی که قابلیت ها و توانمندی های خود را نمی شناسند. توصیه ها و راهکارهایی برای ایجاد زندگی بامعنا و هدفمند ارائه می دهد که در حوزه عرفان نیز قابل بررسی است. عالمان ادبیات و ادبیات عرفانی با استفاده از آموزه های تربیتی و دینی که با روان و باطن انسان ها در ارتباط است. با پرورش رشد قابلیت ها و فضیلت های انسانی، سعی در دگرگون کردن حالات انسان، از تضادها و تعارض ها، و آماده ساختن بستری برای شکوفایی انسان در مراحل مختلف زندگی و ایجاد هدف و معنا در تکامل انسان ها و زندگی با ارزش را دارند. این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی و با استفاده از آموزه های دینی، به بررسی اشعار عطار و تطبیق آن با نظریه معنایابی در روان شناسی مثبت گرا در ارائه راه های حصول آرامش و امنیت روانی انسان معاصر می پردازد. رسالت انسان عطار و سلیگمن، چراغ راه خود بودن و جستجوگر روشنایی در وجود خود است. انسان جستجوگر تلاش می کند تا معنای زندگی را بشناسد و رسیدن به هسته وجودی خود، شور و سرمستی هستی را درک کند و این یعنی رسیدن به شادمانی اصیل و بهزیستی که باعث می شود انسان هدفمند، احساس آرامش و امنیت کند و ارزشمند باشد.